تصوف
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 7 مهر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/224267/تصوف
جمعه 24 اسفند 1403
چاپ شده
15
دربارۀ ادبیات تصوف به زبان عربی، نک : ذیل، تصوف، بقیه.
ترکی نام مجموعهای از زبانهای مرتبط با هم است که به گروه زبانهای آلتایی تعلق دارد. مردمانی که به زبان ترکی سخن میگفتند، از دیرباز در سرزمینهای گستردهای زندگی میکردند که از شرق ترکستان تا غرب آسیا (و شرق اروپا) را در بر میگرفت و گویشهای گوناگون این زبان سنت ادبی شفاهی و مکتوب پرمایهای را شامل میشد. ورود اسلام به این سرزمینها نقش مهمی در تحول زبان ترکی داشت که یکی از بارزترین نمودهای آن، پذیرش واژههای وامگرفته از عربی و فارسی، و نیز شکلگیری سنت ادبی است که به خط عربی نوشته میشد. از آنجا که اسلام از طریق ایرانیان به این سرزمینها راه یافته بود، ترکان فرهنگ اسلامی را در شکل ایرانیشدۀ آن پذیرفتند. به همین سبب، یکی از اجزاء مهم این فرهنگ که ادبیات فارسی بود، نقش تعیینکنندهای در جریان شکلگیری ادبیات ترکی پس از اسلام داشت. به این ترتیب، ترکان با الهام از ادبیات فارسی، افزون بر وزنهای هجایی ترکی، قالبهای شعری فارسی چون قصیده، غزل، رباعی و مثنوی را نیز به کار گرفتند (کوپریلی، 21-24؛ برنبائوم، 79؛ قره مصطفى، «ادبیات...»، 349).ادبیات مکتوب ترکی که به این ترتیب شکل گرفت، در دو گویش ترکی شرقی و ترکی غربی تحول یافت. ادبیات ترکی شرقی درواقع ادامۀ گونهای از گویش اویغوری بود که از حدود سدۀ 5 ق/ 11م شروع به شکلگیری کرد و تا سدۀ 9ق/ 15م در هرات به اوج شکوفایی خود رسید. ادبیات ترکی غربی نیز که متشکل از گویشهای آذری و عثمانی بود، خود از گویش اغوز تحول یافت و از سدۀ 7ق/ 13م به تدریج ظاهر شد و در سدۀ 9ق به کمال رسید (کوپریلی، 131-133؛ عزّ، 683؛ قرهمصطفى، همان، 350).
گویش ترکی شرقی زبانی ادبی بـود که از سدۀ 5 تا اواخر سدۀ 13ق اقوام ترک همۀ سرزمینهای میان ترکستان شرقی تا آناتولی به آن سخن میگفتند. این گویش در سیر تحول خود 3 دوره را پشت سر گذاشته است:
که در طـی آن این گـویش ــ که همچنیـن خاقانیه و ترکی میانه نیز نامیده میشود ــ در فاصلۀ سدههای 5-6ق/ 11-12م، در شرق و غرب ترکستان، بهویژه در کاشغر و حوالی آن ــ که در آن منطقه مرکزیت داشت ــ بهتدریج رشد یافت و تحول خود را از زبان اویغوری آغاز کرد و به نخستین زبان ادبی ترکان مسلمان تبدیل شد. از برجستهترین آثاری که در این گویش به وجود آمد، میتوان به اینها اشاره کرد: قوتاد قوبیلیگ، اثر یوسف خاص حاجب، که کتابی از نوع سیاستنامه است و اصول رفتار و منش درست برای حاکمان و دیگر طبقات جامعه را دربر دارد و در قالب مثنوی سروده شده است؛ کتاب عتبة الحقائق، اثر ادیب احمد یوکنکی، که اثری به نظم، دربارۀ اصول اخلاق اسلامی است و نوعی پندنامه به شمار میآید؛ ترجمۀ قرآن به زبان ترکی (کوپریلی، 23-24, 131, 160-161؛ عز، 684؛ دنکوف، 1-3).
در این دوره، یعنی از سدۀ 7ق به بعد، زبانی نوشتاری در خوارزم، در مصب سیردریا، از ترکی قرهخانی تحول یافت و از آنجا به اردوی زرین رسید. برخلاف ترکی خاقانیه، این گویش عناصر اغوزی و قبچاقی را نیز در خود داشت و دو نمونه از شاخصترین آثار آن قصص الانبیاء رابغوزی (710ق) و نهجالفرادیس (761ق) اثر محمود کردری است (عز، 684-685).
گویش جغتایی در طی دورۀ تیموری در سدۀ 9ق در آسیای میانه، در شهرهایی چون سمرقند، هرات، بخارا، خیوه، فرغانه و کاشغر تحول خود را آغاز نمود و در سرتاسر مناطق شرقی گسترش یافت و سرانجام در هرات، در دربار سلطان حسین بایقرا به اوج شکوفایی خود رسید. سرشناسترین ادیب و شاعر این دوره امیر علیشیرنوایی (د 906ق) است که آثار متعددی همچون مجالس النفائس، در شرح احوال شاعران ترک، میزان الاوزان در عروض و نسائم المحبة من شمائم الفتوة، در شرح احوال صوفیان ترک دارد. این اثر اخیر که با استفاده از نفحات الانس جامی و منابع دیگر نوشته شده است، از جمله آثار ادبیِ دارای مضامین عرفانی در گویش جغتایی به شمار میآید (همو، 685-686؛ قره مصطفى، همان، 351؛ برنبائوم، 80-81).برجستهترین نمایندۀ ادبیات صوفیانۀ ترکی شرقی احمد یسوی (د 562 ق) و منظومۀ دیوان حکمت او ست. وی از صوفیان نامدار ترک است که احتمالاً در نیمۀ سدۀ 5 ق در سایرام به دنیا آمد و پس از چندی به شهر یَسی (در ترکستان) رفت و در آنجا به ارسلان بابا، از صوفیان آن منطقه پیوست و تا هنگام مرگ او از جملۀ مریدانش ماند. پس از آن به خواجه یوسف همدانی دست ارادت داد، از وی خرقه گرفت و یکی از 4 خلیفۀ او شد. وی سرانجام به یسی بازگشت و در همانجا درگذشت (کوپریلی، 61-72؛ نیز نک : ه د، احمد یسوی). احمد یسوی در میان ترکان اطراف سیر دریا، تاشکند و مناطق دورتر پیـروان بسیار یافت و طریقـۀ یسویـه ــ که به دست او شکل گـرفت ــ پس از او در همۀ سرزمینهای شرقی و غربی، تا خوارزم و قبچاق، خراسان، آذربایجان و حتى آناتولی گسترش پیدا کرد. در واقع، اهمیت شخصیت احمد یسوی بیشتر از آن جهت است که طریقهای برای ترکان به وجود آورد که تا چندین سده پس از او به حیات خود در میان آنان ادامه داد و خود خاستگاه طریقههای دیگری چون بکتاشیه گردید (بارتولد، 111-112).دیوان حکمت منظومهای منسوب به احمد یسوی است که تا دورههای معاصر نیز در میان ترکان شرقی و شمالی بسیار محبوب بوده است. دیوان حکمت متشکل از دو بیتیها یا «حکمت»هایی به وزن هجایی است که در آنها مضامین صوفیانه، داستانهای مربوط به زندگی پیامبر(ص)، حکایتهای پندآمیز و موضوعات معادشناسانه، با بیانی ساده و به دور از تصویرپردازی آمده است. این کتاب، بهویژه از آن نظر که یکی از کهنترین متنهای به جا مانده از گویش ترکی شرقی است و در همان دایرۀ زبانی قوتادقوبیلیگ قرار میگیرد، از نظر زبانشناسی و مطالعۀ تحولات این گویش اهمیت بسیار دارد (کوپریلی، 140-145؛ بارتولد، همانجا). در دیوان حکمت، برخلاف آثار شاعران متصوف پارسیگوی که در آنها مضامین عاشقانه، صور خیال و ظرافتهای شعری بسیار به کار رفته است، اثری از تصوف سُکری صوفیان خراسان و شور و جذبۀ عاشقانۀ آنان دیده نمیشود و در آن، مفاهیم صوفیانه در کنار موضوعات حکمی و شرعی، با زبانی ساده و بیانی که عامه قادر به درک آن باشند، در قالب اشعار هجایی سروده شده است. این اشعار از دیرباز در میان اقوام ترک با موسیقی همراه بود و در گردهماییهای آنان با آهنگهای خاصی خوانده میشد (کوپریلی، 149، حاشیۀ 39؛ هیئت، 66-67).با آنکه به نظر برخی محققان دیوان حکمت از نظر ادبی اهمیت چندانی ندارد، این اثر به سبب ویژگیهای دیگرش تا قرنها سرمشق شاعران و متصوفان ترک قرار گرفت و آثار متعددی به سبک آن به وجود آمد. یکی از نخستین کسانی که اشعاری به سبک دیوان حکمت سرود، حکیم سلیمانآتا یا سلیمان باقیرغانی، خلیفۀ سوم احمد یسوی بود که آثاری چون کتاب باقیرغان، کتاب آخرزمان و کتاب مریم منسوب به او ست. از میان این آثار که تا دورۀ معاصر نیز در آسیای میانه همچنان با اشتیاق مطالعه میشدهاند، کتاب باقیرغان که به نام «مجموعۀ اشعار حکیم سلیمان آتا» نیز مشهور است، در واقع منظومۀ صوفیانهای است که در آن اشعار مختلف به اوزان هجایی و عروضی، از شاعران مختلف با تخلصهای گوناگون یافت میشود و چنین به نظر میرسد که در طول زمان، شاعران مختلف ترک اشعار صوفیانهای را که سروده بودند، بهتدریج به این منظومه افزودهاند. اشعاری که در این مجموعه با تخلصهای گوناگونِ خودحکیم آتا آمده است، از نظر مضمون، سبک و گرایش عرفانی بسیار شبیه به اشعار موجود در دیوان حکمت است (کوپریلی، 172-175).پس از حکیم سلیمان آتا، پیروی از او و نیز از سبک احمد یسوی در میان صوفیان یسوی و حتى نقشبندی که از ذوق شعری بهرهای داشتند، مرسوم شد و شاعران متعدد منظومههایی به سبک حکمت سرودند. این نکته که در طی چندین سده در سبک سرایش و مضامین این حکمتها تغییر چندانی به وجود نیامد، نشان از آن دارد که درویشان یسوی برای این سبک نوعی تقدس و حرمت قائل بودند و تخطی از آن را روا نمیشمردند؛ اما با گذشت سالهای پی در پی و راه یافتن تدریجی اوزان عروضی به فضای ادبیات صوفیانۀ ترک، و نیز تحت تأثیر آثار امیرعلیشیر نوایی، از حدود سدۀ 10ق/ 16م بهتدریج برخی از شاعران صوفی این اوزان را به کار گرفتند و مناجاتنامهها و حکایتهایی سرودند. با این همه، حتى پس از رواج وزن عروضی نیز، سبک کهن حکمت همچنان پابرجا بود و هرگز به کلی از میان نرفت (همو، 167-168).در کنار این گونه شاعران متصوف که بیشتر با خانقاهها و تکیهها در ارتباط بودند، گروه دیگری از شاعران مردمی نیز به ظهور رسیدند که «بخشی» یا «عاشق» نام داشتند و ادامهدهندۀ سنت «اوزان»ها یا «باقسی»های کهن ترک بودند. اینان ساز در دست از محلی به محل دیگر میرفتند و همراه با نواختن ساز خود، اشعاری مطابق با ذوق و درک مردم عادی میخواندند که از یک سو وابسته به فرهنگ عامۀ آن سرزمینها، و از سوی دیگر وابسته به سنت صوفیانۀ یسوی و نقشبندی بود. این اشعار مضامینی چون باورهای دینی، زندگینامۀ اولیا، حماسههای کهن و جز آنها داشت و بیشتر به وزن هجایی سروده میشد و به همین سبب مردم از آن بسیار استقبال میکردند و در مجموعههایی به نام کتاب بخشی گردآوری میشد. با این همه، این اشعار به سبب ماهیت «نیمه دینی» خود، به اندازۀ حکمتهای صوفیان تقدس و احترام نداشت (همو، 169-170). همین سنت ادبی در دورههای بعد در ادبیات ترکی غربی نیز شکل گرفت که به آن اشاره خواهد شد.
ترکان اغوز که یکی از شاخههای بزرگ و مهم ترکان هستند، در سدۀ 2ق از ترکان دوغوز ـ اقوز در ترکستان شرقی جدا شدند و در سرزمین سیحون استقرار یافتند و از سدۀ 4ق به تدریج اسلام آوردند. این قوم در اواخر سدۀ 4ق مهاجرت خود به سوی شرق را آغاز کردند و در نیمۀ سدۀ 5 ق دولت قدرتمند سلجوقی را به وجود آوردند که قلمرو آن، مناطق گستردهای از ترکستان تا آناتولی را دربر میگرفت. این دولت که تا هنگام مرگ ملکشاه (485ق) با قدرت و شکوه بر سر کار بود، پس از مرگ او به بخشهای مختلف تقسیم شد و بهتدریج رو به افول نهاد. با این همه، سلجوقیان روم که بر آناتولی حکومت میکردند، تا مدتها پس از آن با اقتدار به حاکمیت خود ادامه دادند و در قونیه که پایتخت آنان به شمار میآمد، با حمایت از ادیبان، هنرمندان و صوفیان به ترویج فرهنگ ایرانی و زبان فارسی پرداختند.در همین دوران، مهاجرت اقوام اغوز یا ترکمنان به سوی آناتولی ادامه داشت و استقرار هر چه بیشتر آنان در سرزمینهای آسیای صغیر، بهتدریج موجب رواج و استیلای زبان و فرهنگ ترکی در این سرزمین گردید، چندان که تا اواخر حکومت سلجوقیان روم، این زبان به گستردگی در این منطقه رایج شد. با این همه، از همان ابتدای مهاجرت ترکها، در آسیای صغیر به آهستگی دو لایۀ فرهنگی یا تمدنی مختلف شکل میگرفت، زیرا گروهی از ترکان که در شهرها ساکن میشدند، در برخورد با فرهنگهای ایرانی، عربی و بیزانسی موجود در شهرها، بهتدریج از آنها تأثیر میپذیرفتند و بهویژه، تحت تأثیر فرهنگ و ادب ایرانی قرار میگرفتند؛ و گروهی دیگر که بیشتر مهاجران ترکمن را تشکیل میدادند و در روستاها و مناطق دور افتاده ساکن میشدند، به سبب آنکه از تأثیرات خارجی به دور بودند، آداب، سنن و باورهای قومی خود را حفظ میکردند و هویت فرهنگی بومی خود را داشتند. این دوسطحی بودن فرهنگ در آناتولی، در کیفیت انتشار اسلام و تصوف در میان ترکان نیز نقش داشت، به طوری که در مناطق شهری طریقههایی چون مولویه رواج یافتند که در خانقاهها متمرکز بودند، آداب و آیینهای پرداخته و مفصل، و موسیقی و ادبیات خاص خود را داشتند و از کمکهای مالی حکومتها، بهویژه سلجوقیان، در قالب اوقاف، هدایا و جز آنها برخوردار بودند. در حالی که در مناطق دور از شهرها، طریقههای یسویه، بکتاشیه، قلندرها، حیدریها، علویان، اهل فتوت و اخیان و جز آنها مردم را به خود جذب میکردند و گاه باورها و آیینهایی داشتند که با معیارهای اهل شریعت موافق نمیافتاد. این طریقهها اگر در شهرها نیز رواج مییافتند، بیشتر پیروانی در میان طبقۀ متوسط داشتند (کوپریلی، 233-234؛ گولپینارلی، «مولویه...»، 445-447؛ قره مصطفى، «تصوف...»، 175-177).با از میان رفتن دولت سلجوقیان روم، و فتح قونیه توسط محمد قرهمان اوغلو در 676 ق/ 1277م، در متون دولتی زبان ترکی جایگزین زبان فارسی شد و روزبهروز زبان فارسی را در این منطقه به عقب راند. پس از آن بهتدریج در آناتولی ادبیات ترکی مکتوبی شکل گرفت که خود ریشه در گویش اغوز داشت و محققان آن را گویش ترکی غربی خواندهاند. از آنجا که تحول حکومتها چندان تغییری در لایههای فرهنگی جامعۀ آناتولی به وجود نیاورد، با قدرت گرفتن تدریجی زبان ترکی و شکلگیری ادبیات مکتوب آن ــ که میتوان گفت با دو سده تأخیر نسبت بـه ادبیات ترکی شرقـی به ظهور رسید ــ در دورۀ عثمانی به تدریج 3 گونه ادبیات منظوم بر مبنای گویش ترکی غربی تحول یافت که الگوی شکلگیری آن از ساختار اجتماعی جامعۀ عثمانی بود:
اینگونه ادبیات برای طبقات بالای اجتماع، تحصیلکردگان و روشنفکران سروده میشد و در مضمون، عروض و سبک خود تابع شعر فارسی بود و در آن، شاعران بیشتر به موضوعات عاشقانه چون می و معشوق، وصف طبیعت و نیز مضامین عرفانی، اخلاقی و دینی میپرداختند. با آنکه شاعران دیوانی در ابتدا اشعار خود را به زبان و بیان مردم عادی ترکزبان میسرودند، اما اندکاندک، با به کار بردن واژههای فارسی و عربی هرچه بیشتر در اشعار خود، از زبان مردم کوچه و بازار فاصله گرفتند و بیانی تصنعی را برگزیدند. در شعر دیوانی، مثنوی، قصیده و غزل رایجترین قالبها بودند و به سبب موضوعات مشترک، بنمایههای محدود و غلبۀ اشکال و قالبهای ثابت، شاعران فرصت و توانایی اندکی برای نوآوری داشتند (برنبائوم، 82؛ عز، 688-689). در این گونه از ادبیات، در طی چند سده مثنویهای متعددی دربارۀ داستانهای یوسف و زلیخا، لیلی و مجنون، و شیرین و فرهاد سروده شد که از آن میان مثنوی لیلی و مجنون فضولی، مثنوی شیرین و فرهاد شیخی، و اسکندرنامۀ احمدی مشهورتر از بقیهاند. همچنین مثنویهایی نیز دربارۀ موضوعات دینی و عرفانی به وجود آمد که از جملۀ آنها مولِد، سرودۀ سلیمان چلبی بورسوی (د 825 ق) و محمدیه، سرودۀ یازیجی اوغلو محمد بیجان ــ که هر دو متشکل از اشعاری در بزرگداشت میلاد پیامبرند ــ معروفتر و پرخوانندهتر از مثنویهای دیگرند. پس از این دو، این مثنویها را نیز میتوان نام برد: فرحنامه، سرودۀ خطیب اوغلو (د 828 ق) که دربر دارندۀ 100 حدیث و حکایت کوتاه، مربوط به آموزشهای دینی و شرعی است؛ ترجمۀ گلشن راز شبستری به ترکی، اثر شیخ الوان شیرازی که نقش مهمی در غنیتر کردن اصطلاحات تصوف به این زبان داشت؛ خضرنامۀ محمد داد سلطان (د 900ق) که دربارۀ سیر و سلوک صوفی و تجربۀ عشق الاهی است؛ وحدتنامۀ شیخ عبدالرحیم که در آن داستان منصور حلاج، موضوع وحدت وجود و عشق الاهی مطرح شده است.شاعران دیوانی در دیگر قالبهای عروضی نیز توانایی و ذوق خود را آزمودند و اشعار پخته و شایان توجهی به وجود آوردند که برخی از مهمترین آنها ست: فضولی بغدادی (د 963ق) که افزون بر آثار ترکی متعدد همچون مثنوی لیلی و مجنون و حدیقـة السعداء، آثار دیگـری نیز به زبـان فارسی دارد؛ خیالی (د 964ق) که در برخی تذکرهها به حافظ آسیای صغیر شهرت یافته است و در اشعارش مضامین صوفیانه را با سادگی، رندی، بیآلایشی و عدم تعلق به دنیا درمیآمیزد؛ لامعی (د 938ق) که افزون بر ترجمۀ آثار متعدد فارسی به زبان ترکی، خود نیز آثـاری چون مثنـوی فرهادنامـه به زبـان ترکـی دارد؛ نشاطـی (د 1085ق) که آغازگر سبک هندی در آسیای صغیر بوده است و استاد شاعرانی چون نائلی، فهیم، ناظم و کاملی به شمار میآید؛ نائلی (د 1077ق) که از شاعران غزلسرای برجستۀ ترکی است و بزرگترین نمایندۀ سبک هندی در ادبیات عثمانی به شمار میرود و تأثیر اندیشههای صوفیانه در اشعار او آشکار است (آیدین، 43، 52، 54، 60؛ برنبائوم، 82-84؛ عز، 689-690؛ قره مصطفى، «ادبیات»، 351-352؛ تارلان، 12-13، 16، 22-23؛ تکین، 357).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید