صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادیان و عرفان / تصوف /

فهرست مطالب

افـزون بر این، سادات حسنـی ــ معروف به شرفاء ــ همواره نزد عامۀ مردم بسیار گرامی بودند و قطعاً یکی از دلایل محبوبیت صوفیه نیز همین وجه انتساب مشایخ بزرگ ایشان به خاندان پیامبر(ص) بود. این گرایش در سده‌های بعد نیز ادامه یافت، چندان‌که اغلب سلسله‌های مهم همچون سنوسیه، جزولیه، درقاویه، کتانیه و تیجانیه به یکی از اهل بیت(ع) ختم می‌گردید و گاه مشایخ آنها با تکیه بر چنین جایگاهی خود را خاتم‌الاولیاء می‌دانستند (طعمی، 202؛ ضریف، 91؛ خلیفه، 1/ 329؛ ابن مریم، 164؛ گرونباوم، 354). با این همه، این گرایشها به مفهوم موافقت رسمی حکومت با مذهب شیعه نبود و برخی دولتها، همچون موحدون که با بهره‌گیری از تعالیم مهدوی بر سرکار آمدند، مخالف امامیه و اسماعیلیه بودند (عمار، 1/ 45).
یکی از آثار مهم این دوره تذکره‌ای با عنوان طبقات علماء مغرب، نوشتۀ ابوعرب قیروانی (د 333ق) بود که نشان‌دهندۀ وجود پرشمار صوفیه در سده‌های 3 و 4ق است. به نظر می‌رسد که تاریخ تألیف این اثر به مراتب زودتر از کتاب طبقات الصوفیۀ سلمی در مشرق باشد. از صوفیان این دوره نیز می‌توان به ابوالحسن علی (324ق) و ابوعبدالله نِفَّری (د 354ق) اشاره نمود (مکین، «تاریخ اولیه»، 407؛ قیروانی، 1/ 546-551؛ مرزوقی، 17-22، 25).
سدۀ 5ق/ 11م را باید سرآغاز شکل‌گیری زوایا و تحول مکاتب عرفانی در تصوف مغرب به شمار آورد. نخستین حلقۀ رسمی این دوره را عالمی به نام ابوعبدالله محمد بن بکر در حدود سال 409ق بنا نهاد. پیروان این مکتب لباس سفید می‌پوشیدند و مجالس درس و وعظ آنها در درون غاری برگذار می‌شد و اعراض از دنیا و مناجاتهای شبانه از اصول ایشان بود (درجینی، 1/ 167، 170، 171، 182). 
روی کار آمدن دولت مرابطون در نیمۀ این سده و اهتمام آنان به ساخت زوایا را نیز باید در گسترش مکاتب تصوف دخیل دانست، روندی که در سدۀ 6ق و در دوران حکومت موحدون هم ادامه یافت. خلیفۀ اول موحدون، یعنی ابن تومرت (د 524ق) که با ادعای مهدویت بر جای مرابطون نشست، مدتی از مجالس درس غزالی بهره برده بود و خود با ساخت مدارس و مساجد بسیار، فضای فرهنگی مناسبی را برای شکوفایی تصوف ایجاد کرد. افزایش قابل توجه سطح دانش صوفیه، نشان از کارکرد کیفی زوایای این دوره دارد و عارفان پرشماری که ابن زیات در کتاب التشوف خویش نام می‌برد، نیز گویای رشد کمی تصوف در این دوره است (بن عربی، همانجا؛ سایح، 79، 137؛ ابن ابی زرع، 172، 176؛ کرنل، 106؛ موسى، 53-54).
از صوفیان صاحب مکتب این دوره می‌توان علی بن اسماعیل حرزهم (د 559ق) را نام برد که فقیه و مفسری اهل فاس بود و سلسلۀ تصوف او به غزالی می‌رسید. وی گرایشهای ملامتی داشت و زاویه‌ای براساس تعالیم حارث محاسبی بنا نهاد. مکتب حرزیه بعدها به مصر و اندلس گسترش یافت (ابن عیشون، 58؛ ابن زیات، 148، 319؛ ضریف، 36- 38). صوفی دیگر این دوره، علی بن خلف بن غالب (د 568ق)، در اصل اهل اندلس و از شاگردان ابن عریف بود و مکتب سلوکی غالبیه را به وجود آورد. وی تألیفات متعددی داشت و در شهر کتامه زاویه‌ای بنا کرد که مجلس درس و حدیث نیز در آن برقرار بود. مکتب غالبیه پس از وی توسط عبدالجلیل قصری (د 606ق) تداوم یافت (مغراوی، 77-82؛ ابن زیات، 211). ابوعبدالله امغار، ابوشعیب ساریه، ابوالعباس سبتی و ابویعقوب صنهاجی نیز از صوفیان صاحب‌نامی بودند که در اواخر دورۀ مرابطون، مکتب شعیبیۀ امغاریه را ایجاد نمودند (غرمینی، 271-273؛ ابن زیات، 190-192؛ فتحی، 13). 
یکی از شاگردان ابوشعیب، ابویعزى یلنور (بوعزه) (د 572ق) بود که مکتبی مبتنی بر ریاضت بنیان گذاشت. مکتب یعزاویه ظاهراً نخستین مکتبی بود که صورت طریقه به خود گرفت و تا حدود سال 761ق نیز فعال بود. ظاهراً به همین سبب است که بوعزه را پدر تصوف مغرب می‌دانند. از مریدان او می‌توان ابوعبدالله هواری و ابومدین (د 594 ق) را نام برد (همو، 195؛ مکین، «تاریخ اولیه»، 404؛ غرمینی، 287، 297). ابومدین نزد شیوخ دیگری همچون ابوعبدالله دقّاق و علی بن اسماعیل حرزهم نیز به سلوک پرداخت. ابن عربی او را زبان تصوف مغرب می‌دانست، زیرا مواعظ او همواره سرمشق سلوک در مغرب به شمار می‌آمد. طریقۀ مدینیه با کوششهای شاگردان پرشمار او تا سرزمین مصر نیز گسترش یافت (همو، 333-335؛ عمار، 1/ 49؛ ابن قنفذ، 13؛ ابن زیات، 135). ارتباط نزدیک ابومدین با عبدالقادر گیلانی (د 561ق) همچنین موجب راه یافتن طریقۀ قادریه به مغرب گشت. وجود مزاری منتسب به گیلانی در شهر بجایـه ــ یعنی محل فعالیت ابومدیـن ــ نیز این نظر را تأیید می‌کند. طریقۀ قادریه از معدود طریقه‌های غیربومی مغرب است که فعالیت آن در قالب طریقه‌هایی چون فاضلیه تا زمان حاضر ادامه دارد. این طریقه در ترویج موسیقی و سماع در مغرب نقش مهمی داشته است (خلیفه، 1/ 322، 327؛ ویکور، 445؛ سعدالله، 1/ 521؛ مکین، همان، 406). 
سدۀ 7ق/ 13م مصادف با دورۀ حکمرانی دولتهای مرینی و بنی‌حماد بر بخشهایی از مغرب و اندلس بود و توجه ویژۀ این دولتها به تصوف موجب تداوم فعالیتهای صوفیان و شکل‌گیری طریقه‌ها گردید. در این دوره ابوالحسن شاذلی (د 656ق) و مریدانش طریقۀ شاذلیه را در نزدیکی قیروان به وجود آوردند که تا زمان حاضر مهم‌‌ترین سلسلۀ تصوف مغرب به شمار می‌رود. نسب شاذلی به امام حسن و امام حسین(ع) می‌رسید و او خود از شاگردان عبدالسلام ابن مشیش (د 622ق) بود و سفرهایی نیز به مشرق داشت و تصوفی متعادل و به دور از زهد مفرط را ترویج می‌نمود (همو، «شاذلیه...»، 480-484؛ بن عربی، 18؛ عویس، 257؛ عمار، 1/ 30، 80-81؛ خلیفه، 1/ 308). ابوالعباس مرسی (د 686ق) و ابن عطاءالله اسکندری (د 709ق) دو جانشینی بودند که بعد از شاذلی میراث مکتوب او را جمع‌آوری و تدوین کردند و طریقۀ شاذلیه را در مغرب و مصر گسترش دادند. یحیی بن عمربن حاحی و عبدالرحمان حزمیری نیز به ترتیب در جنوب غربی مراکش و اغمات طریقه‌های حیحیه و حزمیریه (اغماتی) را بنا نهادند (غنیمی، 59-60؛ طعمی، 114؛ ابن عطاءالله، 99؛ فاسی، 82؛ یوهانسن، 37). 
در دورۀ مرینی، تأسیس مدارس متعدد فضای فرهنگی مناسبی را پدید آورد که شعر تصوف نیز در آن شکوفا شد. ادبیات منظوم از ابتدا میان صوفیۀ مغرب جایگاه خاصی را داشت و گونۀ غالب آن، اشعاری در مدح پیامبر(ص) بود. این سبک بعدها توسعه یافت و همراه با رشد طریقه‌ها و توجه آنها به سماع، گونه‌ای خمریه نیز رایج گردید که در مجالس سماع خوانده می‌شد و در اشعار شاعران صوفی مشهوری چون ابوالعباس جراوی (د 609ق) به اوج خود رسید (خلیفه، 1/ 309-310؛ محمود، 278؛ ابن عسکر، 66؛ حجی، الزاویة...، 47؛ غرمینی، 451؛ موسى، 55). 
تصوف مغرب در سدۀ 8 ق/ 14م نیز پویایی خود را حفظ کرد. ابن‌قنفذ (د 810 ق) در گزارشی از طریقه‌ها و مکاتب این دوره، 6 حلقۀ مختلف را نام می‌برد که اینها ست: شعیبیون، صنهاجیون، ماجریون، حجاج، حاحیون و غماتیون (ص 64-69). از صوفیان این سده، افرادی چون محمدبن احمد فرح و ابوالحسن مراکشی شهرت بسیار داشتند و ویژگی مشترک اغلب ایشان، ارتباط با مشاهیر تصوف اندلس بود. نکتۀ دیگر آنکه در این دوره با عقب‌نشینی مسلمانان در جنگهای صلیبی، بخش عمده‌ای از میراث عرفانی اندلس توسط صوفیانی چون ابن دهاق و ابن‌سبعین به شمال افریقا منتقل شد و تحول علمی بزرگی را در تصوف مغرب موجب گردید که نشانه‌های آن را می‌توان در تألیفات متعدد عرفانی سده‌های 7 و 8 ق یافت (مکین، «تاریخ اولیه»، 405, 408؛ ابن فرحون، 2/ 287؛ ابن قاضی، 90؛ غنیمی، 56). 
در سدۀ 9ق/ 15م وجود زوایای مختلفی که در آنها مریدان پیوسته به مطالعۀ کتب عرفانی مشغول بودند، بقای تصوف را تضمین نمود. در همین دوره محمدبن سلیمان جزولی (د 870 ق) طریقه‌ای به نام جزولیه را به وجود آورد که با تأثیر پذیرفتن از فضای جنگهای صلیبی، بر آموزه‌های جهادی و عرفانی تأکید می‌کرد و یکی از مریدان او یعنی عبدالله بن مبارک نیز پس از وی طریقۀ مبارکیه را در سوس به راه انداخت (کرنل، 157؛ جیلانی، 3/ 255؛ باباتنبکتی، 2/ 225؛ گرونباوم، 354؛ حجی، جولات، 2/ 483؛ ابن عسکر، 5). در این دوره شیخ عبدالرحمان بن ابی‌زیان (د 800 ق) نیز طریقۀ زیانیه را بنیان گذاشت که شاخه‌ای از شاذلیه به شمار می‌آید. از دیگر صوفیان مشهور این سده می‌توان به محمدبن یوسف سنوسی (د 895 ق)، از مریدان حسن‌بن مخلوف مزیلی، و احمد زروق فاسی اشاره کرد (جیلانی، 3/ 252؛ ابن مریم، 41، 45، 74، 237؛ بن عربی، 19؛ حفناوی، 1/ 179؛ طعمی، 202). 
با نفوذ دولت عثمانی در سدۀ 10ق تصوف مغرب دچار تحولات اساسی گردید. صوفیان ترک که بیشتر از بکتاشیه یا مولویه بودند، در گسترش زوایا نقش مؤثری داشتند. اگرچه دو طریقۀ مذکور هیچ‌گاه جایگاه محکمی در مغرب نیافتند، اما شاید رواج سماع و غناء در میان صوفیۀ مغرب را بتوان از تأثیرات ایشان به شمار آورد. برخی نیز بر آن باورند که عثمانیها با رواج خرافات و هدیه بردن نزد مشایخ، تصوف را به سوی دنیاگرایی و انحطاط سوق دادند (سلاوی، 1/ 142-144؛ سعدالله، 1/ 181، 261، 475-478). 
یکی دیگر از ویژگیهای مهم تصوف سدۀ 10ق/ 16م تحزب و تفرق است که احتمالاً ناشی از رشد کمی صوفیه و گسترش حرکتهای تبشیری مسیحی در شمال افریقا بوده است. در این دوره از طریقۀ جزولیه، شاخۀ عیساویه به رهبری محمدبن عیسى فهدی (د 931ق) در مکناس، و شاخۀ رحالیه به رهبری رحال الکوش (د 950ق)؛ از طریقۀ شاذلیه، شاخۀ ملیانیه به رهبری احمدبن یوسف ملیانی (د 931ق)؛ و فرقۀ تباعیه توسط عبدالعزیز التباع در فاس شکل گرفتند (تریمینگام، 276-277؛ لینگز، 50، حاشیۀ 3؛ جیلانی، 3/ 250؛ سعدالله، 1/ 503؛ حجی، همان، 2/ 487). ابن عسکر بسیاری از صوفیان مهم این دوره را در کتاب دوحة الناشر نام برده است که از آن جمله می‌توان به عبدالله غزوانی اشاره نمود (ص 96-97). 
نیمۀ نخست سدۀ 11ق/ 17م با حکومت دولت سعدیه سپری گردید که فرصتی آرام و مناسب برای گسترش تصوف مغرب بود. این عصر را باید دورۀ شکوفایی شاذلیه به شمار آورد که در طی آن شاخه‌های جدیدی از این طریقه منشعب گردید. برای نمونه، محمدبن ابی‌القاسم شرقی (د 1010ق) در ابواجعد زاویه‌ای به نام شرقاوه را به راه انداخت که بعدها طریقۀ حمدوشیه از آن برخاست. ابوالمحاسن فاسی (د 1013ق) نیز در کتامه، طریقۀ فاسیه را ایجاد کرد که پیروان او بعدها شاذلیه را تا سیلان و مقدونیه گسترش دادند. شیخ شاذلی دیگری به نام ابوبکر صنهاجی دلائی (د 1021ق) نیز زاویۀ دلائیه را بنا نهاد. عبدالقادر وهرانـی (د ح 1022ق) فرقـۀ شیخیـه، و عبـدالله شـریف وزانـی (د 1089ق) نیز طریقۀ وزانیه را با الهام از اصول شاذلی تأسیس نمودند که زوایای ایشان پیوندهای محکمی با حکومت و فقها داشت. از طریقۀ وزانیه، دو شاخۀ تهامیه و طیبیه توسط مولا تهامی و مولا طیب به وجود آمد که پیروان ایشان هنوز در تلمسان و فاس به فعالیت خود ادامه می‌دهند. مریدانی همچون ابوعبدالله کنکسی (د 1125ق) نیز وزانیه را تا مصر گسترش دادند (یوهانس، 37؛ مغراوی، 162؛ ضریف، 90، 112؛ کرنل، 158؛ جیلانی، 3/ 251؛ تریمینگام، 276؛ حجی، الزاویة، 44-45؛ بن عربی، 19). در اواخر این دوره نیز طریقه‌ای به نام ناصریه به ظهور رسید که مشایخ نخستین آن از پیروان شاذلی بودند و مهم‌ترین ایشان محمدبن ناصر درعی نام داشت. این طریقه بعدها در سراسر مغرب پیروانی یافت (ضریف، 39، 53-55؛ مساکنی، 8). 
انشعابات طریقه‌های صوفیه در سدۀ 12ق نیز همچنان ادامه یافت. در این سده علی بن حمدوش (د 1135ق) و مهدی شریف اوفوسی (د 1219ق) از طریقۀ جزولیه، به ترتیب شاخه‌های حمدوشیه و هداوه را بنا نهادند و حمدوشیه خود به 4 شاخۀ دغوغیه، صادقیه، ریاحیه و قاسمیه منشعب گردید (سایح، 138؛ حجی، جولات، 2/ 488؛ تریمینگام، همانجا؛ سعدالله، 1/ 511-513). طریقۀ شاذلیه افزون بر انشعابات درونی، گاه نیز با طریقه‌های دیگر ائتلاف می‌کرد؛ چنان‌که در همین دوره شیخ سعید حنصالی در ناحیۀ تلمسان آن را با فرقۀ شرقی و قدرتمند خلوتیه تلفیق کرد و طریقۀ حنصالیه را به وجود آورد. طریقۀ خلوتیه نیز خود بعدها دچار تغییر شد و محمدبن عبدالرحمان ازهری (د 1208ق) بر مبنای آن طریقۀ رحمانیه را به وجود آورد که امروزه جزو فرقه‌های پرطرف‌دار به شمار می‌آید (جیلانی، 3/ 259؛ ویکور، 449؛ سعدالله، 1/ 514، 526؛ ضریف، 107). افزون بر اینها، در نیمۀ سدۀ 12ق نیز شیخ علی امهاوش که از اعضای طریقۀ ناصریه به شمار می‌رفت، طریقۀ امهاوشیه را در صنهاجه ایجاد کرد که بعدها به‌تدریج در طریقۀ درقاویه ادغام گردید. عماریه و حبیبیه نیز از دیگر فرقه‌های این دوره به شمار می‌آیند (همو، 96، 111؛ جیلانی، 3/ 252؛ تریمینگام، 277). 
مهم‌ترین طریقۀ اواخر سدۀ 12ق/ 18م در مغرب، درقاویه، یعنی شاخۀ مراکشی شاذلیه است که توسط صوفی صاحب‌تألیفی به نام شیخ عربی درقاوی شکل گرفت. او ابتدا نزد ابوالحسن عمرانی (جمل) سلوک کرد و سپس طریقه‌ای مبتنی بر زهد و عبادت در کنار کار و کسب، همراه با مطالعۀ آثار تصوف بنا نهاد. محمدظافر مدنی و نورالدین یشرویی از جمله مریدان درقاوی بودند که با تأسیس طریقه‌هایی چون مدنیه و یشرویی، شاخه‌های درقاویه را در مصر، موزامبیک، عمان، ترکیه، لبنان و فلسطین گسترش دادند (لوتورنو، 869-870؛ حرکات، 269-270؛ صغیر، 154؛ خلیفه، 1/ 307-310؛ لینگز، 15-18؛ طعمی، 141). این طریقه در نیمۀ دوم سدۀ 13ق به شاخه‌های متعددی از جمله دباغیه، بنانیه و حراقیه منشعب گردید. 
آغاز سدۀ 13ق/ 19م با ظهور طریقۀ تیجانیه در شهر فاس همراه بود. این فرقه را شیخ احمد تیجانی (د 1230ق) بر مبنای ساده‌گرایی در آداب و مراسم دینی بنیان نهاد. او در محضر شیوخ رحمانیه، زیانیه، طیبیه و ناصریه به سلوک پرداخته بود و مریدانش وی را خاتم اولیاء می‌دانستند (ویکور، 450؛ خلیفه، 1/ 317؛ رالف ویلیز، 226-225). در همین دوران، طریقۀ ریسونیه نیز با تأکیـد بر ذکر و سمـاع، توسط علـی بن محمد بن ریسون (د 1229ق) در تطوان شکل گرفت (خلیفه، 1/ 313-315). 
از میان دیگر سلسله‌های شاخص تصوف مغرب در سدۀ 13ق باید به کتانیه، سنوسیه، صقلیه و بوعزاویه اشاره کرد. کتانیه به رهبری شیخ محمد کتانی تشکیل گردید که بر ذکر، توبه و انتظار برای مهدی موعود تأکید می‌کرد (خلیفه، 1/ 328؛ ضریف، 41؛ لوتورنو، 871-872). طریقۀ سنوسیه را نیز شیخی مالکی به نام محمدبن علی سنوسی (د 1275ق) بنا نهاد که در فاس تحصیل کرده بود. امروزه زوایای این طریقه در لیبی و تونس پراکنده‌اند. فرقۀ صقلیه را نیز شیخ احمد صقلی در شهر فاس ایجاد کرد که در میان طبقۀ تجار پیروان بسیار داشت. طریقۀ بوعزاویه هم توسط محمد بوعزاوی شکل گرفت که پیش‌تر در شمار پیروان درقاویه بود (همو، 872؛ اونز پریچارد، 11؛ بازورث، 130؛ ضریف، 65). از دیگر طریقه‌های کوچک‌تر این دوره نیز می‌توان عروسیه ـ سلامیه، فضلیه، شابیه، قزاریه، یوسفیه و دردوریه را نام برد. ویژگی مهم تصوف در این سده رویکرد واپس‌گرا و توجه به حاشیه‌نویسی بر آثار قدما و تلخیص آنها ست (جیلانی، 3/ 258؛ حرکات، 269؛ فاسی، 120). 
در سدۀ 14ق/ 20م فعالیتهای استعماری دولتهای اروپایی اضمحلال سیاسی مغرب را به دنبال آورد، چنان‌که این ناحیه در حدود سال 1331ق/ 1912م تحت‌الحمایۀ فرانسه گردید و استقلال خود را از دست داد. تسلط بیگانگان موجب افزایش نفوذ تصوف در میان عامۀ مردم و احیای طریقه‌های کهن گردید. از جمله طریقه‌های فعال این سده، بقالیه، دغوغیه و کناوه بودند. برخی طریقه‌ها همچون کتانیه نیز در حرکتهای ضداستعماری گسترده‌ای درگیر شدند و در استقلال نهایی مغرب نقش مهمی داشتند (جیلانی، 3/ 259؛ حقی، 253؛ لوتورنو، 868؛ خلیفه، 1/ 306؛ حرکات، 273). 
در سدۀ 20م تحولات جدید، مرزهای جغرافیایی تازه‌ای را در شمال افریقا به وجود آورد و مغرب بزرگ به چند کشور مستقل تبدیل گردید که تصوف به عنوان میراث اسلامی مشترک، نقش مهمی را در ارتباط فرهنگی آنها ایفا می‌کند. اما آنچه آیندۀ جریان تصوف را در این مناطق رقم می‌زند، تعامل آن با احزاب متجدد و اصلاح‌طلب در حوزۀ سیاسی، و تقابل آن با نهضتهای سلفی و بنیادگرا در حوزۀ دینی است (گرونباوم، 374؛ ژوف، 68؛ خلیفه، 1/ 331). 

مآخذ

ابن ابی دینار، محمد، المؤنس، به کوشش محمد شمام، تونس، 1387ق/ 1967م؛ ابن ابی زرع، علی، الانیس المطرب، رباط، 1972م؛ ابن خلدون، شفاءالسائل، بیروت، 1959م؛ همو، مقدمه، ترجمۀ محمدپروین گنابادی، تهران، 1336ش؛ ابن زیات، یوسف، التشوف الى رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، 1958م؛ ابن عسکر، محمد، دوحة الناشر، به کوشش محمد حجی، رباط، 1977م؛ ابن عطاءالله اسکندری، «لطائف المنن فی مناقب ابی‌العباس المرسی و شیخه ابی‌الحسن»، همراه لطائف المنن والاخلاق، به کوشش عبدالحمید احمد حنفی، قاهره، 1974م؛ ابن عیشون، محمد، الروض العطر الانفاس، به کوشش زهرا نظام، رباط، 1997م؛ ابن فرحون، ابراهیم، الدیباج المذهب، به کوشش علی‌عمر، ریاض، مکتبة الثقافة الدینیه؛ ابن قاضی، احمد، جذوة الاقتباس، رباط، 1973م؛ ابن قنفذ، احمد، انس الفقیر و عز الحقیر، به کوشش محمد فاسی و آدلف فور، رباط، 1965م؛ ابن مریم، محمد، البستان فی ذکر الاولیاء والعلماء بتلمسان، الجزیره، 1326ق/ 1908م؛ باباتنبکتی، احمد، «نیل الابتهاج»، همراه الطبقات الکبرای محیی‌الدین طعمی، بیروت، 1994م؛ بازورث، ک. ا.، سلسله‌های اسلامی جدید، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، تهران، 1381ش؛ بن عربی، صدیق، المغرب، دارالغرب الاسلامی، 1984م؛ جعیط، هشام، تأسیس الغرب الاسلامی، بیروت، 2004م؛ جیلانی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائر العام، بیروت، 1983م؛ حجی، محمد، جولات التاریخیة، بیروت، 1995م؛ همو، الزاویة الدلائیة، رباط، 1964م؛ حرکات، ابراهیم، التیارات السیاسیة و الفکریة بالمغرب، دارالبیضاء، 1994م؛ حفناوی، ابو‌القاسم، تعریف الخلف برجال السلف، بیروت، 1985م؛ حقی، احسان، المغرب العربی، بیروت، 1967م؛ خلیفه، ادریس، الحرکة العلمیة و الثقافیة بتطوان من الحمایة الی الاستقلال، مغرب، 1994م؛ درجینی، احمد، طبقات المشایخ بالمغرب، به کوشش ابراهیم طلای، بیروت، 1974م؛ زبیب، نجیب، دولة التشیع فی بلاد المغرب، بیروت، 1993م؛ زیاده، نقولا، افریقیات، لندن، 1991م؛ ژولیان، شارل آندره، افریقیا الشمالیة تسیر، القومیات الاسلامیة و السیادة الفرنسیة، ترجمۀ منجی سلیم و دیگران، تونس، 1976م؛ سایح، حسن، الحضارة المغربیة، البدایة و الاستمرار، رباط، 2000م؛ سعدالله، ابوالقاسم، تاریخ الجزائر الثقافی، الجزائر، 1985م؛ سلاوی، احمد، الاستقصاء، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء، 1954م؛ صغیر، عبدالمجید، اشکالیة اصلاح الفکر الصوفی، مغرب، 1994م؛ صنهاجی، محمد، تاریخ فاطمیان ( اخبار ملوک بنی عبید و سیرتهم)، ترجمۀ حجت‌الله جودکی، تهران، 1378ش؛ ضریف، محمد، مؤسسة الزوایا بالمغرب، رباط، 1992م؛ طعمی، محیی‌الدین، طبقات الشاذلیة الکبرى، بیروت، 1996م؛ عبدالحمید، سعد زغلول، تاریخ المغرب العربی، اسکندریه، 1979م؛ عمار، علی‌سالم، ابوالحسن شاذلی، قاهره، 1951م؛ عویس، عبدالحلیم، دولة بنی حماد، بیروت، 1980م؛ غرمینی، عبدالسلام، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، 2000م؛ غنیمی تفتازانی، ابوالوفا، ابن عطاء الله الاسکندری و تصوفه، قاهره، 1969م؛ فاسی، علال، التصوف الاسلامی فی المغرب، به کوشش عبدالرحمان بن عربی حریشی، رباط، 1998م؛ فتحی، محمد، السعادة الابدیة، دارالبیضاء، دارالطباعة الحدیثه؛ قیروانی، ابو‌العرب، «طبقات علماء افریقیة و تونس»، همراه الطبقات الکبرای محیی‌الدین طعمی، بیروت، 1994م؛ گرونباوم، گوستاوفون، وحدت و تنوع در تمدن اسلامی، ترجمۀ عباس آریان‌پور، تبریز، 1342ش؛ لاکوست، ایو، جهان‌بینی ابن خلدون، ترجمۀ مهدی مظفری، تهران، 1354ش؛ لوتورنو، روژه، فاس قبل الحمایة، ترجمۀ محمد حجی، بیروت، 1986م؛ لینگز، مارتین، مقدمه بر مکتوبات شیخ عربی درقاوی، به کوشش تیتوس بورکهارت، ترجمۀ حسین مریدی، تهران، 1385ش؛ محمود، عبدالحلیم، المدرسة الشاذلیة الحدیثة و امامها ابوالحسن الشاذلی، قاهره، دارالکتب الحدیثه؛ مرزوقی، جمال‌الدین، تعلیقات بر تجرید التوحید نفری، الزهراء الاعلام العربی، 1414ق/ 1994م؛ مساکنی، علی، فهرسة، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، 1992م؛ معریش، محمدعربی، المغرب الاقصى، بیروت، 1989م؛ موسى، عزالدین عمر، دولت موحدون در غرب جهان اسلام، ترجمۀ صادق خورشا، قم، 1381ش؛ مغراوی، محمد، مدینة القصر الکبیر، الذاکرة و الحاضرة، سلا، 2000م؛ وارمینگتن، ب. ه‍ .‍ ، تاریخ ولایات شمال افریقیا الرومانیة، ترجمۀ عبدالحفیظ فضیل المیار، طرابلس، 1994م؛ واکر، پل، پژوهشی در یکی از امپراتوریهای اسلامی، تاریخ فاطمیان و منابع آن، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، تهران، 1383ش؛ نیز: 

Cornell, V. J., Realm of the Saint, Power and Authority in Moroccan Sufism, Austin, 1998; Evans-Pritchard, E. E., The Sanusi of Cyrenisica, Oxford, 1949; Joffe, G., «Maghribi Islam and Islam in the Maghrib», African Islam and Islamic Africa, eds. E.E. Rosander and D. Westerlund, Ohio, 1997; Johansen, J. E. A., «Shadhiliyah», The Oxford Encyclopedia of The Modern Islamic World, ed. J. L. Esposito, Oxford, 1995, vol. IV; Lings, M., A Moslem Saint of the Twentieth Century, London, 1961; Mackeen, A. M. M., «The Early History of Sufism in the Maghrib», The Journal of American Oriental Society, New Haven, 1991, vol. XCI, no. 3; id, «The Rise of Al-Shādhili», ibid, no.4; Ralph Willis, J., «Tijānīyah», The Oxford Encyclopedia of the Modern Islamic World, Oxford, 1995, vol. IV; Trimingham, J. S., The Sufi Orders in Islam, Oxford, 1971; Vikor, K., «Sufi Brotherhoods in Africa» The History of Islam in Africa, Ohio, 2000.
علیرضا ابراهیم
 

صفحه 1 از48

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: