دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • جریمه |
  • جزء | جُزء، عنوان مشترک طيفی از تأليفات حديثی که وجه مشترک آنها محدود بودن حجم و دور بودن از جامعيت است. جزء نزد محدثان عبارت از صورت تأليف شدۀ احاديثی است که از فردی واحد از صحابه، تابعين يا عالمان پسين نقل شده باشد، يا از حيث موضوع به مطلبی واحد از مطالب مورد بحث در کتـب جامـع ــ البته بـا امکان بسطـی بيشتـر ــ ا...
  • جزئی و کلی | جُزْئی وَ کُلّی، از اصطلاحات فلسفه و منطق در تقسیم مفاهیم، معانی و تصورات. بر پایۀ تعریف رایج میان حکما و منطق‌دانان جزئی آن است که نفسِ تصورِ آن مانع از وقوعِ شرکت در آن باشد؛ و در مقابل، کلی آن است که نفسِ تصورِ آن مانع از وقوعِ شرکت نباشد (فارابی، 58؛ ابن‌سینا، الشفاء، الٰهیات، 195-196؛ جرجانی، 103، 239).
  • جزاء | جَزاء، يا جزا، واژه‌اي قرآني و حديثي به معناي مزد و پاداش نيکي، و سزا و کيفر بدي. جزاء مصدر از ريشۀ «ج ز ي» و در اصل، به معناي بي‌نيازي و کفايت کردن است. اين معنا در آيات 48 و 123 سورۀ بقره(2) و نيز آيۀ 33 سورۀ لقمان (31) به‌کار رفته‌ است (راغب، 93؛ نيز نک‍ : ابن منظور، ذيل واژه؛ مصطفوي، 2 / 83).
  • جزار | جَزّار، ابوالحسين يحيي بن عبدالعظيم انصاري، معروف به تعاشير (د 679ق / 1280م)، شاعر مصري دورۀ مماليک. وي را چون چهره‌اي زيبا داشت، جمال‌الدين لقب داده‌اند (ذهبي، تاريخ، 331-332؛ ابن فرات، 7 / 202؛ عاني، 55). تولد او را ميان سالهاي 600-603 ق دانسته‌اند (نک‍ : ذهبي، همانجا؛ ابن شاکر، 4 / 277؛ ابن تغري بردي، الدل...
  • جزار احمد پاشا | جَزّارْ اَحْمَدْپاشا (د 12 محرم 1219ق / 23 آوريل 1804م)، دولتمرد و فرماندار توانمند دولت عثماني در سوريه و لبنان.
  • جزایر بحر سفید | جَزايِرِ بَحْرِ سِفيد، ايالت و ولايتي در تقسيمات کشوري دولت عثماني از سد? 10 تا 14ق / 16-20م. اين ايالت در منابع اروپايي، آرکي پلاگو1 يا آرکي پل2 (هامر پورگشتال، III / 192-195؛ EI2, II / 521)، و در مآخذ عثماني و تقسيمات کشوري اين دولت، ايالت کاپيتان پاشا (قپودان پاشا ايالتي) و همچنين ايالت جزاير مندرج است (او...
  • جزایر ملوک | جَزايِرِ مُلوک (ملوکا)، يا جزاير ادويه، مجمع‌الجزايري در اندونـزي. اين مجمع الجزاير با مساحتـي حـدود 500،74 کمـ 2 و 600،990،1 تن جمعيت (2000م / 1379ش) در فلات استراليا جاي دارد. جزاير ملوک از غرب به جزير? سولاوِزي (سلب)، از شرق به جزير? گين? جديد و از جنوب به جزير? تيمور محدود است ( انکارتا1،npn. ؛ «اطلس ... ...
  • جزایرلی غازی حسن پاشا | جَزايِرْليْ غازيْ حَسَنْ پاشا (؟1124-1204ق / 1712-1790م)، درياسالار، صدر اعظم و از نام‌آورترين دولتمردان عثماني به دوران سلطنت مصطفى سوم، عبدالحميد اول و سليم سوم.
  • جزایری، سیدنعمت‌الله | جَزايِري، سيدنعمت‌الله (1050-1112ق / 1640-1700م)، فرزند عبدالله، فقيـه اخبـاري ميـانـه‌رو، مصلـح دينـي ـ اجتماعي و از رجال خوزستاني اثرگذار در فقه و انديش? امامي در دور? صفويه که کتاب ماندگار او، الانوار النعمانية، اثر مهمي در انسان‌شناسي قديم محسوب است. تبار وي از طريق نسبي مشهور به عبدالله پسر امام کاظم(ع) ...
  • جزایری، شیخ طاهر | جَزايِري، شيخ طاهر (1268-1338ق / 1852-1920م)،‌اديب، لغت‌شناس و دانشمند سوري. پدر او شيخ محمد صالح سمعوني جزايري (د 1285ق / 1868م)، که از دانشمندان بزرگ مذهب مالکي بود، در 1263ق از الجزاير مهاجرت کرد و راهي دمشق شد و در آنجا منصب قضا را برعهده گرفت (کردعلي، 9؛ معطوف، 2 / 145؛ نويهض، 101).
  • جزر و مد | جَزْر و مَدّ، پس‌روي آب از ساحل و پيش‌روي آن در ساحل اقيانوسها و برخي درياها، به طور متناوب و روزانه. به اين پديده کشند نيز مي‌گويند. در هر جزر و مد، زماني که آب به بالاترين ارتفاع خود مي‌رسد، مد، و وقتي به پايين‌ترين ارتفاع مي‌رسد، جزر ناميده مي‌شود. زماني را که جريان جزر و مدي متوقف مي‌شود، مد آرام مي‌نامند...
  • جزوله | جَزوله، یا جُزوله، قبیله‌ای کهن از بربرهای ساکن کوههای اطلس در مراکش، که در پیدایش دولت مرابطون نقش بسزایی داشت. جزوله نام عربی این قبیله است. این نام را برگرفته از واژۀ ایگزولن در زبان بربری، به معنای دامدار و یا واژۀ ایکسولن در آن زبان به معنای ساکنان رشته کوههای الکست (اطلس کوچک) دانسته‌اند (معلمة ... ، 9 ...
  • جزولی، ابوعبدالله | جَزولی، یا جُزولی، ابوعبدالله محمد بن سلیمان (د 869 یا 870ق / 1465 یا 1466م)، از مشایخ نامدار شاذلی در مغرب و بنیان‌گذار طریقۀ جزولیه در آنجا. جزولیِ دیگری با همین نام و نام پدر وجود دارد که فقیه و مفتی بوده، و در 863 ق / 1459م درگذشته است (باباتنبکتی، 538؛ سخاوی، 7 / 258، 259).
  • جزولی، ابوموسى | جَزولی، یا جُزولی، ابوموسى عیسی بن عبدالعزیز بن یَلَلْبَخْت بن عیسی بن یوماریلی جزولی یَزْدَکْتَنی، نحوی مغربی اواخر سدۀ 6 ق / 12م و اوایل سدۀ 7ق / 13م. نسب او به قبیلۀ جزوله (یا کُزوله، نک‍ : قفطی، 2 / 378: قبیله‌ای کوچک و قدیمی در جنوب غربی مراکش)، از قبایل بربر می‌رسد. اسامی یللبخت و یوماریلی نیز از اسامی ...
  • جزولیه | جَزولیه، یکی از طریقه‌های مهم و تأثیرگذار صوفیه در مغرب، منسوب به ابوعبدالله بن سلیمان جزولی (د 869 یا 870 ق / 1465 یا 1466م). طریقۀ جزولیه، که ادامۀ طریقۀ شاذلیه در مغرب به شمار می‌آید، پیرامون شخصیت و تعالیم صوفی نامدار مغربی، ابوعبدالله محمد بن سلیمان جزولی شکل گرفت و بیش از هر چیز بر محورهایی چون تابعیت م...
  • جزیره | جَزیره، نامی که درمنابع‌اسلامی به‌بخش علیای بین‌النهرین داده شده است. این منطقه که گاه جزیرۀ اَقور یا اقلیم اقور (مقدسی، 136؛ یاقوت، 2 / 72) و جزیرۀ فُراتیه (ابن خلدون، 2(1) / 310، 312) نامیده شده است، میان دو رود دجله و فرات قرار دارد (یاقوت، همانجا) و در واقع جزیره به معنی حقیقی کلمه نیست. امروزه این منطقه ...
  • جزیره | جَزیره، خشکی یا قطعه زمینی که دورادور آن را آب گرفته و کوچک‌تر از قاره باشد. چنین خشکی را بدین‌جهت جزیره‌اش نامند که از زمین جدا و منقطع است، زیرا یکی از معانی «جزر» در زبان عربی قطع کردن و بریدن است (ابن منظور، صفی‌پوری، ذیل واژه). جزیره ممکن است در اقیانوس، دریا، دریاچه یا رودخانه به وسیلۀ آب محصور شده باشد...
  • جزیره ابن عمر | جَزیرۀ اِبْنِ عُمَر، شهری کهن که امروزه در جنوب شرقی ترکیه نزدیک مرز سوریه و عراق در استان ماردین قرار دارد و مردم ترکیه آن را به اختصار جیزره1 یا جِزره می‌خوانند.
  • جزیره العرب | جَزیرَةُ‌‌ الْعَرَب، نامی که در منابع اسلامی به سرزمین وسیع و عمدتاً بیابانی در جنوب‌غربی قارۀ آسیا، یعنی شبه‌جزیرۀ عربستان، اطلاق شده است. این سرزمین بزرگ‌ترین شبه‌جزیرۀ جهان به شمار می‌رود (علی، جواد، 1 / 140) و با مساحتی حدود 000‘260 کمـ 2 (بریتانیکا) میان °12 تا °32 عرض شمالی و °35 تا °60 طول شرقی واقع اس...
  • جزیره شریک | جَزیرۀ شَریک، نامی که منابع اسلامی به شبه جزیرۀ واقع در شمال شرقـی کشور تونس داده‌اند. این شبـه جزیره را بـه نامهای دیگری همچـون الجزیـرة (یعقوبـی، 348)، جزیـرة ابی شریک (همانجا؛ ابوالعرب، 81؛ مقدسی، 28)، یا با انتساب به مهم‌ترین شهر آن باشّو، جزیرة باشّو خوانده‌اند (ادریسی، 1 / 293؛ مقدیش، 1 / 126).
  • جزیری عبدالرحمان | جَزیری، عبدالرحمان بن محمد عوض (1299-1360ق / 1882-1941م)، فقیه مصری و از علمای الازهر. وی در جزیرۀ شندویل مرکز سوهاج در مصر به دنیا آمد و از 1313 تا 1326ق در جامع الازهر به دانش‌اندوزی در مذهب حنفی و بعد به تدریس در آن پرداخت. از 1330ق ابتدا در وزارت اوقاف به عنوان بازرس مساجد، و بعد سربازرس کل و سرانجام استا...
  • جزیری، عبدالقادر | جَزیری، عبدالقادر بن محمد انصاری (د قبل از 982ق / 1574م)، ادیب، مورخ و قاضی حنبلی‌مذهب مصری، ملقب به زین‌الدین و محیی‌الدین (نَهرَوالی، 400؛ عصامی، 4 / 293). جـزیری یـا جـزایری (نک‍ : سرکیس، 1 / 688؛ مدرس، 1 / 406) بـه جزیرةالفراتیه در نزدیکی بغداد ــ که نیاکانش در آنجا ساکن بوده‌اند ــ منسوب است.
  • جزیه | جِزْیه، مالیاتی که غیرمسلمانان تحت شرایط خاص به امام مسلمین پرداخت می‌کنند و در مقابل به آنان اجازۀ سکنا در قلمرو حکومت اسلامی داده می‌شود و جان و مال و ناموس آنان تحت حمایت حکومت اسلامی قرار می‌گیرد. در حقیقت جزیه نوعی مالیات بر اشخاص یا مالیات سرانه است که در تاریخ تمدن بشری، سابقه و گستره‌ای وسیع دارد.
  • جساس بن مره | جَسّاسِ بْنِ مُرّه، شاعر جاهلی، از قبیلۀ بکر، شاخۀ شیبان، و یکی از قهرمانان جنگهای طولانی بسوس که 40 سال شعله‌ور بود (دربارۀ این جنگ، نک‍ : ه‍ د، بسوس، نیز تغلب، بنی).
  • جستانیان | جَسْتانیان، خاندانی از حاکمان دیلمی که در سده‌های 2- 5 ق / 8-11م بر سرزمین دیلم و عمدتاً در نواحی رودبار الموت، طالقان، و سواحل شاهرود و سفیدرود فرمانروایی داشته‌اند. در متون کهن، نام این خاندان آل جستان یا جستانیه است ( اشکال ... ، 145؛ جوینی، 3 / 270-271؛ اصطخری، ترجمه، 215؛ ابن حوقل، 376؛ ابن حسّول، 31؛ را...
  • جسر الشغر | جِسْرُ الشُّغْر، یا جسر الشغور، نام پلی باستانی بر رودخانۀ عاصی و نیز شهر و شهرستانی به همین نام در استان حلب سوریه. نام عربی شُغْر را از ریشۀ آرامی شُغرا به معنی فوران آب دانسته‌اند که با موقعیت جغرافیایی جسرالشغر بر رود عاصی ــ کـه پس از خـروج از دشت غـاب بـه یک جریان جهنده در مجـرایـی پـرپیـچ و خـم بـدل مـ...
  • جسر، پیکار | جِسْر، پِیْکار، مشهورترین پیکار میان ایرانیان و عربها مقارن عصر فتوحات و پیش از جنگ بزرگ قادسیه. این جنگ را قُس الناطف، المَرْوَحه، و القَرْقَس نیز نامیده‌اند (نک‍: دنبالۀ مقاله).
  • جسم | جِسْم، يكی از مفاهيم بنيادی فلسفه و كلام اسلامی. از ديدگاه فلاسفۀ اسلامی، جسمِ محسوس، از آن نظر كه تغيير در آن رخ می‌دهد، يا از آن نظر كه متحرك يا ساكن است،‌ موضوع علم طبيعی است (ابن سينا، النجاة،‌ 158،‌ الشفاء، سماع طبيعی، 7،‌ الاٰلهيات ... ، 2، نيز 7-8، كه تفاوت ميان نحوۀ پرداختن علم طبيعی و ما بعدالطبيعه ر...
  • جسوس | جَسّوس، محمدبن قاسم (1089- رجب 1182ق / 1678 - نوامبر 1768م)، فقیه، محدث و متصوف اهل فاس. وی در خانواده‌ای اهل علم و دانش به دنیا آمد. خاندان و بیت جسوس یکی از پراشتهارترین خانواده‌های فاس به شمار می‌روند (کتانی، 1 / 280-282) و به ویژه شخصیت عموی او، عبدالسلام بن حمدون جسوس به واسطۀ جایگاه علمی و برخی فتاوایش ...
  • جصاص | جَصّاص، ابوبکر احمد بن علی رازی (305-370ق / 917-981م)، فقیه و عالم حنفی ساکن عراق. لقب جصاص به معنای گچ‌کار (سمعانی، 2 / 63؛ نیز نک‍ : ابن منظور، ذیل جصص) در معرفی او از سوی ابن ندیم (ص 261)، خطیب بغدادی (5 / 72) و محمد ذهبی (سیر ... ، 16 / 340) ذکر نشده است.
  • جعاله | جِعاله، معامله‌ای است به معنای تعهد و التزام به پرداخت اجرت و پاداش در برابر انجام دادن کاری از سوی فردی معین یاغیرمعین. در تعاریفی که برای جعاله در مذاهب گوناگون آمده، به «اجرت معلوم»، «عمل معین معلوم یا مجهول» که علم بدان دشوار است، به شرط مباح بودن و داشتن منفعت برای جاعل و «زمان معلوم یا مجهول» اشاره شده ...
  • جعبر، قلعه | جَعْبَر، قَلْعه، قلعه‌ای تاریخی در استان رقه در کشور سوریه. در منابع متقدم دورۀ اسلامی از این قلعه با نام دَوْسَر یاد شده است (ابن‌خردادبه، 72؛ طبری، 10 / 81). دوسر برگرفته از نامی است که این منطقه در پیش از اسلام و آغاز دورۀ اسلامی بدان خوانده می‌شد (پاولی، IV / 2234)؛ اما نام کنونی آن منتسب به جعبر بن سابق ...
  • جعبری، برهان الدین | جَعْبَری، برهان الدین ابواسحاق ابراهیم بن عمر (ح 640- رمضان 732ق / 1242- ژوئن 1332م)، مقری، محدث، فقیه شافعی و نویسندۀ پرکار شهر الخلیل.
  • جعبری، تاج‌الدین | جَعْبَری، تاج الدین ابو الفضل صالح بن ثامر (تامر) بن حامد (د 16 ربیع الاول 706ق / 25 سپتامبر 1306م)، قاضی سلفی شافعی، عالم به فرائض و صاحب منظومۀ جعبریه. وی پس از 620 ق / 1223م به دنیا آمد و به سبب انتساب به قلعۀ جعبر، واقع بر بالای رود فرات (نک‍ : یاقوت، 2 / 84)، بدین نام اشتهار یافته است.
  • جعد بن درهم | جَعْدِ بْنِ دِرْهَم (ح 50 ـ مق‍ ح 120ق / 670-738م)، از نخستین متکلمان در جهان اسلام و مطرح کنندۀ نظریۀ خلق قرآن.
  • جعرانه | جِعْرانه، محلی تاریخی در نزدیکی مکه. یاقوت این نام را به کسر اول دانسته، و افزوده است که اصحاب حدیث عین آن را هم کسره، و راء آن را تشدید می‌دهند و اهل اتقان و ادب عین را ساکن، و راء را مخفف، و اهالی بلاد مختلف آن را متفاوت تلفظ می‌کنند (2 / 85).
  • جعفر بایسنقری | جَعْفَرِ بایْسُنْقُری (تبریزی)، خوش‌نویس نامدار سدۀ 9ق / 15م. فریدالدین جعفر بر پایۀ نوشتۀ خود، فرزند علی و زادۀ تبریز بود (نک‍ : آثار). وی در نوشتن اقلام مختلف خط مهارت داشت، اما شهرت او بیشتر به نستعلیق نویسی بود که در زمان جوانی او رونق و رواج یافت. جعفر از متقدمان این قلم به شمار می‌آید.
  • جعفر برمکی | جَعْفَرِ بَرْمَکی، نک‍ : برمکیان.
  • جعفر بن ابی‌طالب | جَعْفَرِ بْنِ اَبیْ طالِب، ابوعبدالله (د جمادی الاول 8 ق / سپتامبر 629 م)، صحابی مشهور و برادر بزرگ‌تر امیرالمؤمنین علی (ع)، ملقب به « طیار» و «ذوالجناحین».
  • جعفر بن احمد |
  • جعفر بن احمد بن عبدالسلام یمانی | جَعْفَرِ بْنِ اَحْمَدِ بْنِ عَبْدُالسَّلامِ یَمانی، از متکلمان و محدثان زیدی یمن در قرن 6 ق / 12م، مشهور به قاضی جعفر و ملقب به شمس‌الدین. جعفر در اواخر قرن 5 ق زاده شد (عزی، 20). پدرش در زمان حکومت صلیحیان، قاضی‌ اسماعیلی مذهب بود و سپس به خدمت حاتم بن احمد یامی، فرمانروای صنعا، درآمد (زید، 130).
  • جعفر بن حرب | جَعْفَرِ بْنِ حَرْب، ابوالفضل (177-236ق / 793-850 م)، از بزرگان معتزﻟﮥ بغداد.
  • جعفر بن علبۀ حارثی | جَعْفَرِ بْنِ عُلْبۀ حارِثی، جعفـر بـن علبـة (یـا عُلَیّـة، نک‍ : صفدی، 11 / 112) بن ربیعه، شاعر صعلوک عصر اموی و عباسی. کنیۀ جعفر ابوعارِم است و نسب او به کعب بن حارث (قبیله‌ای از یمن) می‌رسد؛ جد پدرش، عبد یغوث بن صلاءة ــ که از شاعران عصر جاهلی است ــ در جنگ کُلاب به دست بنو تمیم اسیر شد و به قتل رسید (نک‍ ...
  • جعفر بن علی | جَعْفَرِبْنِ عَلی، ابوعبدالله، فرزند امام هادی (ع) و برادر امام حسن عسکری (ع)، ملقب به ابوکَرَّین و ابوالبنین (ابن‌عنبه، عمدة…، 199)، و نزد امامیه ملقب به کذاب، به سبب دعوی دروغین امامت (همانجا؛ ابن‌صوفی، 130-131)، و نزد فرزندان و پیروانش ملقب به زَکیّ (عرشی، 51) و توّاب (امین، 6 / 425).
  • جعفر بن مبشر | جَعْفَرِ بْنِ مُبَشِّر، ابومحمد جعفر بن مبشر ثقفی (د 234ق / 848 م)، از بزرگان معتزلۀ بغداد. دشمنان جعفر به‌قصد تحقیرْ او را «قصبی» (= نیشکر فروش) خوانده‌اند (نک‍ : خیاط، 63؛ ابن عساکر، 138). در میان معتزلۀ بغداد پس از ابو موسى مردار(ﻫ م)، جعفر از همه زاهدانه‌تر می‌زیست (خیاط، همانجا).
  • جعفر بن مثنی بن عبدالسلام |
  • جعفر بن منصور الیمن | جَعْفَرِبْنِ‌مَنْصورِالْیَمَن، ابوالحسن، عالم و مفسر اسماعیلی فاطمی. جعفر فرزند بنیان‌گذار جامعۀ اسماعیلی یمن، حسن بن فرج بن حوشب کوفی، مشهور به منصورالیمن بود.
  • جعفر خلدی | جَعْفَرِ خُلْدی، جعفر بن محمد خلدی خَوّاص بغدادی (253- رمضان 348ق / 867- نوامبر 959م)، صوفی و محدث بغدادی. وی در بغداد به دنیا آمد و بنا بر برخی روایات، منسوب به خُلد ــ یکی از محلات بغداد ــ بود که جماعتی از اهل علم و زهد نیز از آنجا برخاسته بودند. لقب او خواص (حصیرباف) و کنیه‌اش ابومحمد بوده است (خواجه عبدا...
  • جعفر صادق (ع)، امام | جَعْفَرِ صادِقْ (ع)، اِمام، ابوعبدالله جعفر بن محمد بن علی بن حسين بن علی بن ابی طالب (83-148ق / 702- 765م)، امام ششم از ائمۀ مذهب شيعۀ اثناعشری و بنيان‌گذار مذهب فقهی جعفری.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: