جزایری، سیدنعمتالله
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 6 آبان 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/223289/جزایری،-سیدنعمتالله
سه شنبه 21 اسفند 1403
چاپ شده
18
جَزايِري، سيدنعمتالله (1050-1112ق / 1640-1700م)، فرزند عبدالله، فقيـه اخبـاري ميـانـهرو، مصلـح دينـي ـ اجتماعي و از رجال خوزستاني اثرگذار در فقه و انديشۀ امامي در دورۀ صفويه که کتاب ماندگار او، الانوار النعمانية، اثر مهمي در انسانشناسي قديم محسوب است. تبار وي از طريق نسبي مشهور به عبدالله پسر امام کاظم(ع) ميرسيد (اعرجي، 498) و خود نياي سادات نوريۀ خوزستان است (جزايري، محمد، 22؛ شوشتري، 97، جم ).در بيان شرح زندگي جزايري، بيش از هر چيز بايد به خودنگاشت وي توجه نمود که در پايان کتاب الانوار النعمانية، تأليف شده در 1089ق (نک : 1 / 340 بب )، به اين مهم پرداخت. او با نقل بسياري از حوادث زندگي شخصي خود، استادان و شاگردان و نيز مسافرتهاي فراوانش، همچون آينهاي تمامنما جزئيات زندگي خويش را باز نموده است (براي ترجمۀ فارسي آن، نک : تنکابني، 437 بب ).در کنار اين شرح حال، بررسي شخصيت علمي و فرهنگي وي از لابهلاي سطور آثار او درخور توجه خواهد بود. جزايري در صباغيه از قُراي بصره متولد شد و نزد پدر و برخي از بزرگان علم، علوم پايه، بهويژه قرآن را فرا گرفت. کودک بود که برادرش، سيدنجمالدين او را همراه خود به هويزه برد. در آنجا اين امکان را يافت تا برخي از علوم ادب عرب را به ويژه نزد شيخ حسين سبتي فرا گيرد. دشواري زندگي در آن ديار و بضاعت اندک مالي، آن دو برادر را وا داشت تا راهي شيراز گردند، شهري که در آن زمان در علوم اسلامي مرکزيتي داشت. سيدنعمتالله که در اين زمان 11 سال داشت، توانست به مدرسۀ منصوريۀ شيراز وارد گردد و نزد استادان آن ديار دانش اندوزد. در اين دوره براي گذران زندگي، در کنار تعليم و تربيت، براي امرار معاش به استنساخ کتاب هم ميپرداخت. در منابع از زيست دشوار او مخصوصاً در اين دوره بسيار سخن رفته است، اما بهرهگيري او از بزرگان آن ديار سختيهاي کمبود مالي را آسان نموده بود. در اين شهر منطق را از حکيم شاه ابوالولي شيرازي، فلسفه را از ملا ابراهيم فرزند ملاصدرا، و فقه و اصول را از شيخ جعفر بحريني، سيدهاشم احسايي، عبدالعلي هويزي و شيخ صالح بن عبدالکريم فرا گرفت (جزايري، نعمتالله، همان، 4 / 308؛ جزايري، عبدالله، 74؛ زنوزي، 83).در اين ميان برخي رخدادها مانند ازدواج وي، ترددهاي بسيار به سرزمين مادرياش ــ جزيره ــ و نيز فوت پدر، سبب شد تا قدري از آموزش دور گردد و اين امر سبب سختگيريهايي از سوي استادان منصوريه بر او شد. همچنين وقوع آتشسوزي در بخشي از مدرسۀ منصوريه و از ميان رفتن برخي کتابهاي نعمتالله و سوختن يکي از همدرسان، او را از آن شهر دلسرد و راهي اصفهان کرد (جزايري، نعمتالله، همان، 4 / 311-313). در اصفهان با محمدباقر مجلسي آشنا شد و نزديک به 4 سال در منزل او زيست و امکان آن را يافت تا با مجلسي اول هم ارتباط يافته، از او کسب دانش کند. از ديگر استادان و مشايخ او در آن ديار ميتوان از ملامحسن فيض کاشاني، حر عاملي، سيدهاشم احسايي، آقاجمال خوانساري، محقق سبزواري، ميرزا رفيع طباطبايي و سيدمحمد جزايري نام برد (همان، 1 / 284؛ جزايري، طيب، 42 بب ).جزايري که نزد بزرگان زمان خود دروس فراواني آموخته بود، در اصفهان آمادگي آن را پيدا کرد که به مدت 8 سال در مدرسۀ ميرزاتقي دولتآبادي به تدريس بپردازد. ضعف چشم سبب شد تا براي استشفا به تربت مقدس ائمه(ع) به عتبات عاليات (عراق) برود. چون شفا يافت، به جزيره رفت و در اين زمان به شرح التهذيب همت گماشت؛ اما به سبب درگيريهاي موجود در آن ديار و حملۀ لشکريان سلطان محمد ثاني بدانجا، همراه جمع کثيري از مردم، آن ديار را به سمت هويزه ترک کرد (جزايري، نعمتالله، همان، 4 / 318). سيدعلي خان، حاکم هويزه به کمک آسيبديدگان شتافت و جزايري را نيز محترم داشت و در مکاني مناسب اسکان داد (جزايري، عبدالله، 73-74). وي پس از دو ماه حضور در آنجا (جزايري، نعمتالله، همان،3 / 338)، راهي اصفهان شد، ولي در ميانۀ راه به درخواست ميرزا عبدالله مرعشي به شوشتر رفت و در خانۀ وي رحل اقامت افکند. ديري نگذشت که خانواده را در شوشتر نهاد و خود براي ادامۀ تحصيل و تدريس به اصفهان رفت و در مدرسۀ ميرزاتقي به تعليم پرداخت (همان، 4 / 319). با مرگ برادرش سيدنجمالدين به مشهد مقدس رفت و از آنجا به اصرار سيدعلي خان، فرزند مولا خلف، حاکم هويزه بدانجا رفت، اما با پافشاري بسيار شوشتريان، رهسپار ديار آنها شد و مورد استقبال مردم و فتحعلي خان، حاکم شوشتر قرار گرفت و نزديک مسجد جامع آنجا سکنا گزيد. حاج محمدتقي خان کلانتر از بزرگان آن ديار مدرسهاي براي جزايري بنا کرد و او در آن مدرسه به تعليم و تربيت دانشاندوزان پرداخت (همان، 4 / 321).در منابع به اين نکتۀ قابل توجه اشاره شده است که علوم اسلامي در شوشتر که از زمان شيخ عبداللطيف جامعي متروک مانده بود، بار ديگر در زمان سيدنعمتالله احيا شد. در ميان شاگردان وي، شماري از مردم هويزه و شوشتر به چشم ميخورد: يعقوب بختياري هويزي، قاضي نعمتالله شوشتري، محمد بن علي نجار شوشتري، که گردآوري و تدوين يادداشتهاي تفسيري جزايري را با عنوان عقود المرجان برعهده داشت (آقابزرگ، 15 / 305)، ميرمحمدهادي مرعشي شوشتري، سيد محمدشاه شوشتري، قاضي مجدالدين دزفولي، شيخ عوض هويزي، و از اصفهـان ابـوالحسن اصفهاني (جزايري، طيب، 68 بب ؛ کشميري، 171). در ميان شاگردان او برخي عالمان مهاجر به خوزستان چون عبدالحسين کرکي اهل جبل عامل نيز ديده ميشد (صدر، 255، نيز نک : 191).زيست فرهنگي او را تا پايان عمر بايد در شوشتر در نظر آورد؛ چه، او در 1111ق براي زيارت بارگاه امام رضا(ع) به مشهد مقدس سفري داشت و در بازگشت به شوشتر در ميانۀ راه در خرمآباد بيمار شد و در پل دختر درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد پس از وي، فرزندان و نوادگان او در شوشتر باقي ماندند و خاندان بزرگ جزايري شوشتري بدو منسوباند. برخي از ايشان در شمار بزرگان و عالمان طراز اول قرار دارند که از آن ميان ميتوان به فرزند و نوۀ وي، سيدنورالدين جزايري و سيدعبدالله جزايري اشاره کرد.در بيان شخصيت علمي و فرهنگي او بيش و پيش از هر چيز بايد به آثار او توجه داشت، زيرا از ميان آنها ميتوان نه تنها تصويري ذهني از پايگاه فرهنگي او در نظر آورد، بلکه رويکردهاي اصولي، فلسفي، اجتماعي، سياسي و حتى صوفيانۀ او را در لايههاي اين آثار دريافت. همچنين توجه به اين امر مهم است که جزايري در زماني ميزيست که مواضع متقابل اخباريان و اصوليان به روشني از يکديگر تفکيک گشته بود. از سوي ديگر فزوني ارتباط ايران با جهانيان، بهويژه اروپا و بروز برخي نمادهاي تمدن غرب در کشور برانگيزانندۀ جوّي نوين در اين سرزمين بود.در نسل پيشين، ظهور شخصيتي چون شيخ بهايي با تبيين و تدوين آرائي در زمينههاي علوم ديني و حتى معارف اجتماعي، تأثير بسزايي در انديشه و آراء جزايري نهاد. در چنين زماني جزايري با تأليف آثاري در زمينههاي گوناگون مخصوصاً فقه و اصول به تبيين گونۀ انديشۀ اخباري خود پرداخت؛ اگرچه با توجه به دروس آموخته و مشايخ او پذيرفتني است که وي داراي شخصيتي چند وجهي و در ساحات متفاوت باشد. بيگمان جزايري بيش از هر علمي، به دانش فقه و اصول شناخته ميشود (نک : بخش انديشۀ فقهي جزايري در همين مقاله)، اما زمينههاي ديگر دانش وي را ميتوان در بازخواني آراء او در آثارش به دست آورد.
جزايري با اعتقاد به وجود ظاهر و باطني براي قرآن کريم، تفسير به رأي آيات الهي را نکوهيده، و مخصوصاً در کتاب لوامع الانوار که در شرح عيون الاخبار ابن بابويه تأليف شده است (براي نسخهها، نک : آستان ... ، 486)، با بهرهگيري از آيات پرشمار قرآني در امر به تدبر، به انديشيدن در قرآن توجه ميدهد (نک : لوامع ... ، گ 11). وي بر پايۀ همين نگاه نسبت به بطون قرآن کريم، برآن است که بهويژه به هنگام نمازگزاردن، قرائت آيات الهي تنها با زبان، کارآمد نيست و بايد آن را فهم و ادراک کرد. او با آگاهي تمام از علم قرائت و مباحث قرائي در زمينههاي اختلافات، اسناد و روايات 7 و 10گـانه، آيهشماري قرآن و جـز آن ( الانوار، 2 / 356 بب )، نگاه خود به قرآن موجود را بيان ميدارد. جزايري برآن است که در قرآن مدونِ عثمان، روايات اهل بيت(ع) لحاظ نشده، و نسخۀ اصيل قرآن، مصحف امام علي(ع) بوده که آن را مخفي داشته است. اين نسخۀاصيل پس از آن حضرت دست به دست نزد همۀ امامان شيعه قرار داشته، و در نهايت به امام مهدي(ع) رسيده است. او براساس روايات و اخبار برآن است که براي حفظ يگانگي و همسويي مسلمانان، بايد تا زمان ظهور امام غايب از همين قرائت موجود استفاده نمود تا آن زمان که با ظهور آن حضرت، امکان بهره بردن از نسخۀ اصيل قرآن فراهم آيد (همان، 2 / 361-364).از موضوعات قابل توجه در نظر جزايري، جايگاه کتب اربعۀ شيعه است. اهميت و جايگاه اصول اربعه البته نزد اماميه آشکار است، اما به نظر ميرسد از حدود سدۀ 10ق / 16م التفات به اين آثار منظري ديگر يافته است که اوج آن را در رويکرد شيخ بهايي، به عنوان مهمترين اثرگذار در افکار جزايري پي جست. در بررسي رويکرد و عملکرد شيخ بهايي در مييابيم که فصل مشترک تقريباً همۀ اجازات او به افراد مختلف، کتب اربعۀ شيعه است (مثلاً نک : مجلسي، بحار ... ،106 / 146، 149، 157، 107 / 28، اجازات ... ، 37). در همان زمان، اگرچه برخي برآناند که روايت اين دست آثار پراشتهار نيازمند اخذ اجازه نيست، اما به نظر ميرسد شيخ بهايي برخلاف اين نظر چنانکه تأکيد نيز ميکند، به دادن اجازۀ آنها تعمد داشته است (نک : آقابزرگ، 1 / 162). در تبيين همين شيوه است که شهيد ثاني برآن است که در دورههاي متأخر که از عصر نبوي فاصله دارد، علت ارزشمندي اين دست روايات، اتصال سلسله اسانيد به پيامبر(ص) و معصومين(ع) براي تيمن و تبرک است. شيخ بهايي به عنوان کسي که تأثير بسزايي بر جزايري داشته است، در الوجيزة نيز به اهميت اجازه و نيز رساندن سلسلۀ روايي به پيامبر(ص) و معصوم(ع) اشاره دارد (شهيدثاني، 95؛ نيز نک : شيخ بهايي، «الوجيزة ... »، 6-7، الکشکول، 1 / 210). به هر روي، پرداختن به اصول اربعه در آن زمان از چنان گستردگي برخوردار بوده است که مجلسي دوم با شگفتي تصريح ميکند که در زمان او اجازات و روايات و توجه داير مدار اصول اربعۀ امامي است ( اجازات، 36). اين ميزان توجه شيخ بهايي، در آثار جزايري هم بازخوردي جدي دارد. افزون بر آنکه وي براي تکميل شروح و حواشـي مجموعۀ اين کتب اربعه، به شرح استبصار و تهذيب دست مييازد، تقريباً در جاي جاي آثارش هم التفات به اين کتب و نيز امهات آثار امامي هويدا ست.جز آنچه ياد شد، در تمامي آثار او، التفات به اسانيد، رجال، و متون روايات (مثلاً نک : مقامات ... ، گ 144)، افزون بر تبيين توان او در اين زمينه، مبين تعيينکننده بودن رأي وي بر پايۀ همين مباني است. سيدنعمتالله در جايي با گشودن مبحثي مفصل در زمينۀ مصطلح الحديث به تبيين و تقسيمبندي روايات از منظر وثوق و نيز روشها و شيوۀ جرح و تعديل به عنوان بخشـي از دانش حديث پـرداخته است (نک : کنز ... ، گ 3، 4 بب ). در اين ميان به عنوان مهمترين شاخصۀ قابل توجه در انديشۀ جزايري هماهنگسازي آراء و عقايد گوناگون در سازۀ خبر است که در آثار مختلف او اين شيوۀ هماهنگسازي مشاهده ميشود (نک : بخش همگرايي و جمعگرايي، در همين مقاله).
جزايري به عنوان عالمي امامي با کلام اسلامي آشنايي تمام دارد. وي در آثار گوناگون با تبيين آراء فرقههاي کلامي، مخصوصاً معتزله و اشاعره به بيان انديشۀ امامي پرداخته است. در الانوار النعمانية با يادکردي از سخن رسول اسلام(ص) دربارۀ «اختلاف امتي رحمة»، بخش مفصلي را به وصف فرق و مـذاهب مختلف اسلامـي اختصـاص داده است (2 / 213 بب ). ايـن دست آگاهيهاي دقيق او خاصه در بيان آراء مذاهب قابل توجه است (مثلاً نک : همـان، 1 / 37- 38، جم ، لوامع، گ 13، کنز، گ 180، 211، 248، جم )، چنانکه در بعدي گستردهتر دانش او در اين زمينه را ميتوان در آراء پيروان ديگر اديان، اقوام و ملل نيز مشاهده نمود ( الانوار، 2 / 257 بب ، کنز، گ 11). همچون معمول نزد متکلمان اماميه، در اين بين گرايش و همسويي او در بسياري موارد با معتزله است. قرارگيري رأي او در کنار آراء معتزله و نقدهاي جدي او بر اشاعره تقريباً در بسياري موارد از آثـار وي ديـده ميشود ( نور البـراهين، 1 / 324، 335، جم ؛ براي نمونهاي در باب استطاعت، نک : همان، 1 / 545-546، قس: 2 / 266). جالب توجه آن است که به رغم آموزههاي او از ابراهيم فرزند ملاصدرا، در اين مبحث عملاً برخلاف استادِ به واسطۀ خود نظر داده است (نک : صدرالدين، 3 / 8-10).
جزايري در دورۀ آموزش، با نحو و ادب عرب آشنايي تمام يافت و بازخورد آن را ميتوان در غالب آثار او مشاهده نمود. اين توانايي اسباب آن را فراهم آورد تا جزايري به شرح و حاشيۀ برخي از آثار ادب کلاسيک عرب همچون منتهي المطلب در نحو، حاشيۀ شرح جامي بر کافية، حواشي بر مغني اللبيب از ابن هشام (آقابزرگ، 16 / 62)؛ شرح نهج الصواب در علم اعراب که آن را در جواني تأليف کرده است (جزايري، طيب، 173-174)، شرح کافيۀ ابن حاجب و جز آن بپردازد (مثلاً نک : آقابزرگ، 3 / 57، 14 / 31؛ حر عاملي، 2 / 336). کتاب باارزش زهر الربيع نيز اگرچه در زمينۀ ادب عرب نيست، اما به سبب نوع نگارش ميتوان آن را در شمار همين آثار قرار داد که در آن توانايي خود در اين زمينه را به بهترين شيوه به نمايش گذارده است. زهر الربيع مجموعهاي است از حِکَم و روايات لطيف و ظريف و انواع شوخيها و مطايبات اجتماعي، همراه با مسائل ادبي و شعري که مؤلف با ظرافت طبع آنها را با روايات و اخبار معصومين(ع) درهم آميخته است. بسياري از لطيفههاي تاريخي در اين متن از بزرگان دين، همچون سخناني از پيامبر(ص)، امام علي(ع) و ديگران نه تنها بر زيبايي متن افزوده است، نشان از توانايي او دارد (سراسر کتاب). افزون بر اين در بسياري از آثار او نمونههاي شعر در قالب استشهاد و جز آن را نيـز ميتوان مشاهـده نمود (مثـلاً نک : الانـوار، 1 / 53، 152، جم ، کنز، گ 156، 180، جم ، مقامات، گ 80، 210، 211).
فارغ از دانشها و آگاهيهاي جزايري، در بررسي آثار او محورهايي از انديشۀ وي را ميتوان تشخيص داد. التفات او به انسان و اخلاق، و در پي آن تعقل و علم، شاخصههاي پراهميت در ساختار ارزشي ذهن جزايري است. بهرهگيري او از استادان بزرگ زمان خود ــ با واسطه يا بدون واسطه ــ همچون آقاجمال خوانساري، سيدعلي خان هويزي، شيخ بهايي و ملاصدرا و بسياري ديگر در پيريزي افکار او تأثير بسزايي داشته است. در ميان اين استادان، شيخ بهايي که جزايري تقريباً در جاي جاي آثارش از او ياد کرده و پايبندي خود به آراء و سخنان او را به ثبوت رسانده، بيشترين نقش را در شاکلۀ کلي انديشۀ او برجاي گذارده است.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید