دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • جام کیخسرو |
  • جام، مناره | جام، مِناره، از معدود یادمانهای باقی‌مانده از سلاطین غوری (حک‍ ح 390-612 ق/ 1000-1215م)، واقع در ایالت غور افغانستان. این مناره در ساحل چپ هریرود در محل تلاقی آن با جام رود، در دره‌ای دورافتاده سر برافراشته، و در 1381ش/ 2002م به عنوان نخستین اثر فرهنگی افغانستان در فهرست میراث فرهنگی جهان توسط سازمان یونسکو ب...
  • جاماسپ‌نامه | جاماسْپْ‌نامه، عنوان رساله یا رساله‌هایی به نام جاماسپ حکیم، وزیر و دانشمند ایرانیِ یادشده در روایتهای تاریخی و دینی. در نوشته‌های اوستایی و پهلوی، جاماسپ که بِدَخشِ (= وزیر اعظمِ) گشتاسپ، پادشاه کیانی و از نخستین گروندگان به زردشت، و پس از او موبدان موبد است، شخصیتی خردمند تصویر شده است که به ویژه به سبب پیش...
  • جامد و مشتق | جامِدْ وَ مُشْتَق، دو اصطلاح در دستور زبان عربی. دستورـ نویسان عرب دو قسم از اقسام کلمه، یعنی اسم و فعل را به جامد (غیرمأخوذ) و مشتق (مأخوذ) تقسیم کرده‌اند. اسم جامد آن است که برگرفته از فعل نباشد و آن خود به دو نوع تقسیم می‌شود: 1. اسم ذات که بر اشیاء محسوس و مجسم دلالت دارد مانند حَجَر، سَقْف، رَجُل، فَرَس،...
  • جامع |
  • جامع | جامِع، تخلص چند شاعر:
  • جامع | جامِع، عنوانی کلی برای کتابهایی که دربر دارندۀ احاديث پیامبر(ص) با جامعيتی در موضوعات گوناگون است و به طور طبيعی نزد شيعيان احاديث امامان معصوم (ع) را نيز شامل می‌‌گردد. اين شيوۀ تأليف که نزد فريقين دارای نمونه‌های پرشمار و گاه بسيار پراهميت است، افزون بر محدثان نزد بسياری ديگر از عالمان و نويسندگان مسلمان هم...
  • جامع الازهر |
  • جامع الالحان | جامِعُ الْاَلْحان، از مهم‌ترین و مفصل‌ترین کتابهای فارسی موسیقی، تألیف عبدالقادر بن غیبی حافظ مراغی (ح 757- 838 ق/ 1356-1435م). در آغازِ اقدم نسخ به دست آمده به خط مؤلف (محفوظ در کتابخانۀ بادلیان، شم‍ Marsh 282)، در کنار عنوان کتاب و نام نویسنده، تاریخ محرم 808 ثبت شده، اما در پایان همین نسخه که مهر مؤلف را ن...
  • جامع البیان |
  • جامع التواریخ | جامِعُ التَّواریخ، کتابی مشهور، تألیف خواجه‌ رشیدالدین فضل‌الله طبیب همدانی. این کتاب از مهم‌ترین منابع تاریخ ایران و جهان به زبان فارسی است که خاصه بخش مربوط به دورۀ مغولان آن از اهمیت و ارزشی یگانه برخوردار است؛ چنان‌که برخی از دانشمندان آن‌ را «تاریخ کبیر» و اثری «عدیم النظیر»، «یکی از اعاظم کتب تاریخی» (ن...
  • جامع الحکمتین | جامِعُ الْحِکْمَتَیْن، عنوان کتابی از ابومعین حمید الدین قبادیانی مروزی، مشهور به ناصرخسرو در حکمت اسماعیلی. این رساله شرحی بر قصیده‌‌ای از ابوالهیثم احمد بن حسن جرجانی (ه‍ م) است که گویا به خواهش عین‌ الدین ابوالمعالی علی بن اسد بن حارث، امیرِ اسماعیلیِ بدخشان، نوشته شده است. به گزارش ناصرخسرو، ابوالمعالی در...
  • جامعه | جامِعه، کتـابـی نـام‌بـردار در روایـات شیعـه، بـه امـلای رسول‌الله (ص) و خط امیرالمؤمنین علی(ع). غالباً از جامعه در کنار متنی مشابه با عنوان جَـفر که آن نیز نگاشتۀ امام علی(ع) دانسته می‌شود، یاد شده است (تهانوی، 1/ 568). روایاتی از امام صادق و امام رضا(ع) جامعه را صحیفه‌ای از پوست به طول 70 ذراع، متن آن را ام...
  • جامعه، زیارت | جامِعه، زیارَت، گونه‌ای از آثارِ دعاییِ شیعه در تقابل با زیارات مختصه، در بر دارندۀ زیارت‌نامه‌هایی که می‌توان آنها را برای زیارت هر یک از 12 امام(ع)، یا همۀ ایشان با هم، در هر زمان و مکانی خواند. شاخص‌ترین فرد این نوع، «زیارت جامعۀ کبیره» است.
  • جامگی | جامِگی، منسوب به «جامه» (در پهلوی: یامک yāmak و در فارسی باستان: *yāhma-، نک‍ : هوبشمان، 49؛ هرن، 93)، به معانی پارچۀ بافتۀ نادوخته، لباس و رخت پوشیدنی و گستردنی، پای پوش، خیمه، و نیز ظرف و جام آب و شراب که جامه در این دو معنی اخیر مرکب است از جام و هاء نسبت. ریشۀ جام در اوستایی به معنی بام خانه، سقف و چتر هم...
  • جامو و کشمیر |
  • جامی رومی |
  • جامی، پوربها |
  • جامی، نورالدین | جامی، نورالدین (یا عمادالدین)، ابوالبرکات، عبدالرحمان ابن نظام‌الدین احمد بن محمد (817-898 ق/ 1414-1493م)، متخلص به جامی، شاعر، نویسنده، عارف و دانشمند نام‌آور و خاتم‌الشعرای بزرگ پارسی‌گوی سدۀ 9ق/ 15م.
  • جامیان | جامیان، عنوان سلسله‌ای از پادشاهان مسلمان که طی سده‌های 8 تا 10ق/ 14-15م بر سند حکومت کردند. در نسب جامها که از قبایل سمه بودند، روایتهای گوناگون وجود دارد. برخی اصل آنها را سامی و عرب، و برخی دیگر ایرانی و از احفاد جمشید‌ گفته‌اند و لقب جام را هم که بر همۀ پادشاهان این سلسله اطلاق می‌شد، مأخوذ از نام جمشید د...
  • جان |
  • جان جانان | جانِ جانان، یا مظهر، شمس‌الدین حبیب‌الله میرزا جان جانان، متخلص به مظهر، محدث، صوفیِ نقشبندی و شاعرِ پارسی‌گوی سدۀ 12ق/ 18م در شبه قارۀ هند. تاریخ ولادت او را میان سالهای 1109-1113ق/ 1697-1701م دانسته‌اند (غلام سرور، 1/ 687؛ عبدالحی، نزهة...، 6/ 53؛ اردو...، 21/ 273) و خود وی نیز در ترجمۀ احوالش که برای آزاد ...
  • جانبلاط |
  • جاندار، بنی |
  • جانورشناسی | جانِوَرْشِناسی، یا علم‌الحیوان، دانش مطالعۀ ساختمان بدن جانوران، بررسی صفات و شناسایی بیماریهای آنها و یافتن راههای درمان آن بیماریها. امروزه این مطالعات در شاخه‌های مختلف علومی چون زیست‌شناسی، علوم دامی و دامپزشکی انجام می‌گیرد، حال آنکه در گذشته این مجموعه در یک حوزه بررسی می‌شده است. همچنین در گذشته این گو...
  • جانکی | جانَکی، از طوایف لر شیعی مذهب پراکنده در منطقه‌ای به همین نام در استان خوزستان. منطقۀ جانکی در دامنۀ غربی ارتفاعات مُنگَشْت میان قلمرو ایلات بهمئی، بختیاری و طایفۀ مَکوند قرار گرفته است. این منطقه در گذشته از توابع مالمیر (مال امیر/ ایذج/ ایذه) بود. جانکی از سمت جنوب به خاک ایل بهمئی، از غرب به رامهرمز، از شم...
  • جانی | جانی، تخلص چند تن از شاعران پارسی‌گوی که از آن جمله‌اند:
  • جانیان |
  • جاهدیه |
  • جاهلیت | جاهِلیَّت، کلمه‌ای که از نظر معنی‌شناسی بیشتر در برابر «حلم» (بردباریِ خردمندانه) می‌نشیند تا در برابر «جهل» (نادانی)، در آثار اسلامی، بر دوران تاریخی پیش از اسلام اطلاق شده است.
  • جاهی |
  • جاوانی | جاوانی، ابوسعید (یا ابوعبدالله) محمد بن علی بن حمدان حِلّی عراقی (468-561 ق/ 1076-1166م)، فقیه، نحوی، ادیب و شاعر.
  • جاولی سقاو |
  • جاوه | جاوه، مهم‌ترین و پرجمعیت‌ترین جزیرۀ اندونزی. این جزیره با حدود 045‘134 کمـ‍ 2 مساحت از لحاظ وسعت ــ بدون احتساب جزیرۀ برنئو (کالیمانتان) که حدود 30٪ آن در قلمرو کشـورهای مالزی و برونئـی اسـت ــ چهارمین جزیرۀ بزرگ اندونزی و سیزدهمین جزیرۀ بزرگ جهان به شمار می‌رود ( انکارتا، npn.؛ جاوه...، npn.).
  • جاوی نووی |
  • جاوید | جاوید، یا جاوی، جاویدی، یکی از 4 شاخۀ ایل بزرگ ممسنی که متشکل از چند تیره است. جاوید در کنار طوایف بَکِش، دشمن زیاری و رستم تشکیل‌دهندۀ 4 شاخۀ بزرگ ایل ممسنی (ه‍ م) است (برای اطلاع دربارۀ خاستگاه و همچنین مهاجرت ایل ممسنی و برخی اختلاف‌نظرها، نک‍ : حمدالله، 540-542؛ بدلیسی، 44، 47؛ منتخب التواریخ...، 38؛ سردا...
  • جاوید احمد | جاویدْ اَحْمَد (د 1218ق/ 1803م)، تاریخ‌نگارِ عثمانی در اواخر سدۀ 12ق/ 18م.
  • جاوید خرد | جاویدِ خِرَد، نامی است که شیخ اشراق شهاب‌الدین یحیى سهروردی (د 587 ق/ 1911م) در یکی از رساله‌های فارسی خود به نام «مونس العشاق» یا «فی حقیقة العشق» ذکر کرده است.
  • جاوید محمد | جاویدْ مُحَمَّد (1292-1345ق/ 1875-1926م)، اقتصاددان، دولتمرد عثمانی و از اعضای فعال جمعیت (حزب) اتحاد و ترقی (ه‍ م)، در دوران اقتدار و حاکمیت این حزب.
  • جاوید، تخلص | جاوید، تخلص چند شاعر ایرانی در سده‌های مختلف تاریخ ادبیات ایران (از اواخر سدۀ 10ق/ 16م تا زمان معاصر):
  • جاویدان |
  • جاویدان خرد | جاویدانْ خِرَد، عنوان کتابی در اندرز‌نامه‌نویسی از ابوعلی مسکویۀ رازی. محمد ارکون بر آن است که ابوعلی این کتاب را در سالهای 376 تا 382ق/ 986-992م، پس از فراغت از تألیف دو اثر مهم خود، تهذیب الاخلاق و تجارب الامم، تدوین کرده است (ص 4). جاویدان خرد، به خلاف تهذیب الاخلاق که نخستین رسالۀ مبسوط و مهم در بخشی از ح...
  • جاکارتا | جاکارْتا، پایتخت و بزرگ‌ترین شهر اندونزی. این شهر بندری و تجارتی همچنین مرکز یکی از ایالتهای اندونزی در جزیرۀ جاوه است («فرهنگ جهانی»؛ بریتانیکا). شهر جاکارتا در غرب جزیرۀ جاوه، در کرانۀ دریای جاوه جای دارد و رودخانۀ سیلیونگ (لیونگ) از میان آن می‌گذرد. جاکارتا در دشتی هموار و پست واقع شده است که در فصلهای بار...
  • جاکی | جاکی، یکی از ایلات بزرگ گروه لر شیعه مذهب کهگیلویه که به دو دستۀ لیراوی و چهار بنیچه منشعب می‌شدند. امروزه دیگر نامی از ایل جاکی و شاخه‌های آن در میان نیست و هر یک از ایلات و طوایف وابسته به آن به طور مستقل در استان کهگیلویه و بویراحمد پراکنده‌اند (‌فسایی، 2/ 1478؛ امان‌اللٰهی، 204-205؛ EI2, V/ 822؛ دومورنی، ...
  • جایز |
  • جبار | جَبّار، صورتی فلکی که در گذشته، چون شمالی یا جنوبی بودن صورتها را نسبت به دائرة‌البروج می‌سنجیدند، دومین صورت از صور فلکی نیمکرۀ جنوبی آسمان به شمار می‌آمد و به صورت مردی با عصایی در دست و شمشیری بر کمر تصور می‌شد (بیرونی، التفهیم، 93؛ صوفی، 321). یونانیان آن را اوریون2 می‌خواندند که در اساطیر یونانی، شکارچی ...
  • جباره | جَبّاره، یکی از طوایف ایل عربِ ساکن در استان فارس. جباره و شیبانی دو طایفۀ تشکیل دهندۀ ایل عرب از ایلات خمسۀ فارس است. در برخی از منابع، نامِ دیگر طایفۀ جباره را «عرب کوچی» ذکر کرده‌اند (فیلد، 213؛ قهرمانی، از باورد...، 169؛ سهام‌پور، 145). گفتنی است که نام گروهی از تیره‌های طایفۀ جباره نیز ترکیبی از «کوچی» ا...
  • جبال | جِبال، یا عراق عجم، نامی که جغرافیانویسان متقدم اسلامی بر ناحیۀ کوهستانی غرب ایران اطلاق ‌کرده‌اند. واژۀ جبال در زبان عربی جمع «جبل» به معنی کوه است. این نام با وضع جغرافیایی این منطقه که ناحیه‌ای کوهستانی است، همخوانی دارد. نام جبال بعدها متروک شد و در سدۀ 6 ق/ 12م در روزگار سلجوقیان، آن ‌را عراق عجم نامیدند...
  • جبال بارز | جِبالِ بارِز، نام رشته کوه، بخش و شهری در استان کرمان.
  • جبال بارزی | جِبالِ بارِزی، نام یکی از ایلهای شیعه مذهب در استان کرمان.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: