دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • زبور | زَبور، نامی که در قرآن کریم و دیگر مآخذ دورۀ اسلامی، و نیز پـاره‌ای از منابع مسیحی ـ عربی، برای اشاره به کتاب مزامیر به کار رفته است.
  • زبور، رسم الخط | زَبور، رَسْمُ‌الْخَط، خط تحریریِ مشتق از خط مُسند که پیش از اسلام در عربستان جنوبی برای نگارش مطالب روزمره، روی چوب، به کار می‌رفت.
  • زبید | زَبید، شهری تاریخی در جنوب تِهامه در نواحی غربی یمن.
  • زبیده بنت جعفر | زُبَیْده بِنْتِ جَعْفَر (د 216 ق/ 831 م)، همسر هارون‌الرشید، مادر امین و از زنان نامی عصر اول عباسی (132-232 ق/ 749-847 م). مورخان نام و نسب وی را به‌صورت زبیده بنت جعفر (اکبر) ابن ابی‌جعفر منصور عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس ابن عبدالمطلب بن هاشم قریشی ذکر کرده‌اند (ابن‌قتیبه، 383؛ ابوالفرج، 10/ ...
  • زبیدی، ابوبکر محمد بن حسن | زُبَیْدی، ابوبکر محمد بن حسن (د 379 ق/ 989 م)، ادیب، لغت‌شناس، نحوی و شاعر اندلسی.
  • زبیدی، ابوعبدالله محمد بن یحیی قرشی | زَبیدی، ابوعبدالله محمد بن یحیى قرشی (د 555 ق/ 1160 م)، ادیب، نحوی و واعظ عصر عباسی. ازآنجاکه هیچ‌یک از منابع اشاره‌ای به سلسله‌نسب او تا اجداد قریشی‌اش نکرده‌اند، نمی‌دانیم آیا نسبت «قرشی» او قبیلۀ قریش است یا وجه دیگری دارد.
  • زبیدی، محمد مرتضی بن محمد حسینی | زَبیدی، محمد مرتضى بن محمد حسینی (1145-1205 ق/ 1732-1791 م)، محدث، فقیه، ادیب، لغت‌دان و صاحب تاج العروس.
  • زبیر بن بکار | زُبَیْرِ بْنِ بَکّار (172-256 ق/ 788-870 م)، ابوعبدالله، اخباری، نسب‌شناس و شاعر پرآوازه. زبیر (منسوب به اسدی، زبیری، مدینی، مکی) از نوادگان زبیر بن عوام، صحابی معروف بود (ابن‌ندیم، 140؛ ذهبی، سیر ... ، 10/ 31). وی در مدینه زاده شد و همان‌جا پرورش یافت و در جوانی به‌سبب دانش و آگاهی‌اش از سنن و تاریخ، به شهرت...
  • زبیر بن عوام | زُبَیْـرِ بْنِ عَـوّام، ابوعبـدالله (مق‍ 36 ق/ 656 م)، صحـابی مشهور، پسرعمۀ پیامبر اسلام (ص).
  • زبیر، شهر | زُبَیْر، شهری در جنوب عراق، و مرکز شهرستانی به همین نام، در استان بصره.
  • زبیری |
  • زجاج | زَجّاج، ابواسحاق ابراهیم بن سَری بن سَهْل، نحوی و لغت‌شناس نیمۀ نخست سدۀ 4 ق/ 10 م.
  • زجاجی، ابوالقاسم عبدالرحمان | زَجّاجی، ابوالقاسم عبدالرحمان بن اسحاق نهاوندی (د ح 340 ق/ 951 م)، نحوی، لغت‌شناس و محدث ایرانی‌تبار سدۀ 4 ق/ 10 م.
  • زجاجی، ابوالقاسم یوسف | زُجاجی، ابوالقاسم یوسف بن عبدالله (352-415 ق/ 963-1024 م)، لغت‌دان، نحوی، شارح، ادیب و محدث ساکن جرجان.
  • زجاجی، ابوعمرو | زَجّاجی، ابوعمرو محمد بن ابراهیم بن یوسف (د 348 ق/ 959 م)، از صوفیۀ نامدار سده‌های 3-4 ق/ 9-10 م.
  • زحاف |
  • زحل | زُحَل، در فارسی، کیوان و در انگلیسی، سَتِرن؛ هفتمین جرم آسمانی در ترتیب نظام زمین‌مرکزی و ششمین سیاره در نظام خورشیدمرکزی. دورترین سیارۀ قابل دیدن با چشم غیرمسلح.
  • زخرف | زُخْرُف، چهل‌وسومین سورۀ قرآن کریم به ترتیب مصحف، و شصت‌وسومین سوره در ترتیب نزول، پس از سورۀ شورى و پیش از سورۀ دخان.
  • زرارة بن اعین |
  • زرافشان | زَرْاَفْشان، رودخانه‌ای محصور در خشکی، واقع در آسیای مرکزی، امروزه جاری در کشورهای تاجیکستان و ازبکستان.
  • زردشتیان | زَرْدُشْتیان، بهدینان یا مَزدیَسنان یا گَورونی، از گروههای دینی ایرانی، که شمار آنان را در ایران در حدود 000‘30 تن دانسته‌اند.
  • زرقاله |
  • زرقالی | زَرْقالی، شهرت کنونی ابواسحاق ابراهیم بن یحیى تجیبی نقاش، مشهور به «ولد زرقیال» (صاعد، 255-256؛ و به پیروی از او، قفطی، 57) یا ابن‌زرقاله (ابن‌ابار، 1/ 120‌) یا زرقاله (همو، 1/ 34: ابواسحاق طلیطلی معروف به زرقاله؛ بطروجی، گ 2 ر؛ ابن‌هائم، گزیده‌های پوئیگ، 91: «ابواسحاق ابراهیم بن یحیى المعروف بالزرقاله»، نیز ...
  • زرگری |
  • زرگری |
  • زرگری | زَرْگَری، شاخه‌ای از فلزکاری هنری.
  • زرنگ | زَرَنْگ، نام یکی از استانهای شرقی هخامنشیان که سپس‌تر سیستان خوانده شد و همچنین نام شهر مرکزی آن استان، از سده‏های پیش از اسلام تا چند سدۀ نخست اسلامی.
  • زره، دریاچه |
  • زروق، احمد | زَرّوق، احمد (846- صفر 899 ق/ 1442- دسامبر 1493 م)، شهاب‌الدین ابوالعباس احمد بن محمد بن عیسى بُرنُسی فاسی مشهور به زروق، فقیه، صوفی، عالم و اصلاحگر مراکشی و بنیان‌گذار طریقۀ زروقیه.
  • زرکشی | زَرْکِشی، بدرالدين ابوعبداللٰه محمد (745-794 ق/ 1344-1392 م)، فقيه، اصولی، نحوی و اديب شافعی مصری، و صاحب کتاب البرهان فی علوم القرآن، نخستين اثر تأليف‌شده در اين زمينه.
  • زرکلی | زِرِکْلی، ابـوغیث خیرالدین بـن محمـود (9 ذیحجـۀ 1310- 3 ذیحجۀ 1396 ق/ 25 ژوئن1893-25نوامبر 1976 م)، دائرةالمعارف‌نویس، ادیب، تاریخدان، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی سدۀ 14 ق/ 20 م جهان عرب.
  • زرکوب تبریزی | زَرْکوبِ تَبْریزی، نجم‌الدین ابوبکر محمد بن مودود طاهری تبریزی، معروف به نجم‌الدین زرکوب (د 15 رجب 712 ق/ 16 نوامبر 1312 م)، عارف و شاعر اواخر سدۀ 7 و اوایل سدۀ 8 ق.
  • زرکوب شیرازی |
  • زری بافی | زَری‌بافی، بافت نوعی پارچه که در آن نخ فلزی، مانند طلا و نقره به کار رفته است. اهمیت لباس در تمایز جایگاه افراد گوناگون و تجملات، سبب استفاده از طلا در بافت پارچه شده است (اکرمن، 2055). به‌سبب نبود یا کمبود آثار و نمونه‌های باقی‌مانده، بسیاری از آگاهیهای ما برگرفته از متون تاریخی ــ به‌ویژه یونانی ــ و پس از ...
  • زریاب، عباس | زَرْیاب، عباس (1297-1373 ش/ 1918-1994 م)، استاد تاریخ، محقق، مؤلف، دانشنامه‌نگار، مترجم و عضو شورای عالی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی؛ او از جملۀ جامع‌الاطراف‌ترین محققان و فضلای معاصر ایران بود. در بعضی منابع، سال تولد او را 1298‌ ش ذکر کرده‌اند که درست نیست.
  • زریع، بنی | زُرَیْع، بَنی، یا زریعیان، سلسلۀ اسماعیلی‌مذهب حاکم بر عدن در سده‌های 5 و 6 ق/ 11 و 12 م، از شاخۀ یام قبیلۀ همدان. این عنوان از نام یکی از حکمرانان این سلسله، به نام زریع بن عباس گرفته شده است (نک‍ : عماره، 172؛ ادریس، 274-275؛ دفتری، 315).
  • زرین دست | زَرّینْ‌دَسْت، شهرت ابوروح محمد بن منصور عبدالله بن منصور جرجانی، جراح و چشم‌پزشک ایرانی روزگار ملکشاه سلجوقی (سل‍ 465- 485 ق/ 1073-1092 م) و نگارندۀ نور العیون، کهن‌ترین اثر چشم‌پزشکی، به فارسی در 480 ق/ 1087 م.
  • زرین دشت | زَرّینْ‌دَشْت، شهرستانی در جنوب شرقی استان فارس. این شهرستان از شمال و شرق به شهرستان داراب، از شمال غربی به شهرستان جهرم، و از جنوب و جنوب غربی به شهرستان لار محدود است ( اطلس ... ، 145). شهرستان زرین‌دشت بـا مساحت 626‘4 کمـ2، 8٪ از خـا‌ک استـان و 1٪ از خـاک کشور را شامـل می‌شود. 62٪ از این منطقه، کوهستانی و...
  • زرین قلم |
  • زرین کوب، عبدالحسین | زَرّینْ‌کوب، عبدالحسین (1301- 1378 ش/ 1923- 1999 م)، ادیب، مورخ، نویسنده، محقق معاصر و استاد دانشگاه تهران. عبدالحسین زرین‌کوب در اواخر اسفند 1301 در بروجرد زاده شد. بااینکه گاه زادروز او را 27 اسفند این سال نوشته‌اند (نک‍ : افشار، 7؛ محمدخانی، 18)، این تاریخ چندان دقیق نیست و به قول خود وی، «هر سال، یک دو رو...
  • زرینه رود | زَرّینه‌رود، از مهم‌ترین و طویل‌ترین رودخانه‌های حوضۀ آبریز دریاچۀ اورمیه.
  • زریوار | زِریوار، بزرگ‌ترین دریاچۀ آب شیرین ایران در شهر مریوان از توابع استان کردستان.
  • زط |
  • زعفران | زَعْفِران، از گیاهان دارویی مشهور دورۀ اسلامی و نیز ادویه‌ای مهم از دیرباز تا کنون.
  • زعفرانلو | زَعْفِرانْلو، از ایلات کُرد و از طوایف پیشین بزرگْ‌ایل چَمَشگزک. ایل زعفرانلو که در متون آن را به‌شکل ظفرانلو، زافرانلی، زاخوران، زفرانلو، و زافران نیز آورده‌اند، طوایف و تیره‌هـای متعددی دارد. زعفرانلو از ایلات کرد شیعه‌مذهب‌اند کـه پیش از تشکیل دولت صفوی (ح 905- 1148 ق/ 1500-1735 م) در غرب ایران و مناطقی از...
  • زعفرانیه |
  • زعیتر، اکرم | زُعَیْـتِر، اکرم (۱۳۲۷-1416 ق/ 1909-1995 م)، مبارز سیاسی فلسطینی، روزنامه‌نگار، دیپلمات، دارای سمتهای متعدد سیاسی و نویسنده.
  • زعیم | زَعیم، حُسنی (1894- 1949 م/ 1273- 1328 ش)، رهبر کودتای نظامی 1949 م، و دومین رئیس‌جمهور سوریه که در 1949 م به قدرت رسید و در همین سال هم اعدام شد.
  • زفر بن هذیل | زُفَرِ بْنِ هُذَیْل، ابوالهذیل عنبری (110- 158 ق/ 728-775 م)، عالم و فقیه بصری و از اصحاب ابوحنیفه. نَسَب وی با چند واسطه به شاخۀ مُضَر از عدنان می‌رسد (ابن‌خلکان، 2/ 317- 318)؛ همچنین، عنبری نشان‌دهندۀ نسبت او به عنبر بن عمرو بن تمیم است (قرشی، 4/ 268).
  • زقاق | زَقّاق، ابوبکر احمد بن نصر، مشهور به زقاق کبیر، صوفی سدۀ 3 ق/ 9 م.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: