مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • راسک |
  • رأس‌العین | یا رأس‌عین، شهر و شهرستانی به همین نام در استان حسکه در شمال سوریه.
  • رأس‌الخیمه | یکی از امیرنشینهای هفت‌گانۀ امارات متحدۀ عربـی. ایـن امیرنشین بـا 684‘1 کمـ مسـاحت، ازلحـاظ وسعـت، چهارمین امیرنشین در میان دیگر امیرنشینهای امارات متحدۀ عربی به شمار می‌رود («رأس‌الخیمه»، npn.).
  • راست | از مُدهای (پرده، مقام، شَدّ، اصول، جنس، طبع و دستگاه) موسیقایی.
  • راس | ادوارد دنیسن، خاورشناس انگلیسی، مترجم و مصحح آثار متعدد فارسی و عربی. او در ۶ ژوئن ۱۸۷۱ م / 17 ربیع‌الاول 1288 ق، در لندن به دنیا آمد. پدرش، الکساندر جانستن راس، اسکاتلندی و کشیش کلیسای سنت فیلیپ در یکی از محلات فقیرنشین لندن بود.
  • آذر بیگدلی | آذَرِ بِیْگْدِلی[āzar-e beygdelī]، لطفعلی‌بیگ شاملو(۱۱۳۴-۱۱۹۵ق/۱۷۸۱-۱۷۲۲م)، شاعر و تذکره‌نویس. وی در اصفهان به دنیا آمد. در ایام کودکی او، به‌سبب بروز فتنۀ محمود افغان (۱۱۳۴ق) خانواده‌اش به ناچار از اصفهان به قم مهاجرت کردند. وی پس از مسافرتهایی،درخراسان به اردوی نادر پیوست و چندی به امور دیوانی مشغول شد، اما...
  • آذر برزین نامه | آذَرْ بُرْزینْ نامه ](a)[āzar-borzīn-nāme، مـنـظـومه‌ای حماسی به زبان فارسی، در بحر مُتقارِب مُثَّمن مقصور یا محذوف، به تقلید شاهنامۀ فردوسی، دربارۀ آذربرزین، پسر فرامرز و نوادۀ رستم، از سلسلۀ روایات مربوط به خاندان گرشاسب (مانند گرشاسپ‌نامه، بانو گُشَسب‌نامه، شهریارنامه، بُرزونامه).
  • آذر برزین | آذَرْ بُرْزین [āzar borzīn]، پسر فرامرز، و نوۀ رستم، از دختر صور، پادشاه کشمیر، جهان پهلوانِ کی بهمن (مجمل...، 25؛ صفا، حماسه‌سرایی...، 315). آذربرزین یکی از چهره‌های افسانه‌ای ـ حماسی ایران باستان است که فردوسی به علت نامعلومی، با اینکه به بیشتر چهره‌های کوچک و بزرگِ مربوط به او پرداخته، به وی اشاره‌ای نکرده...
  • آذربایجان شرقی | آذَرْبایْجانِ شَرْقی jān-e šarqī](ye)[āzarbāy، استانی در شمال غربی ایران.
  • آذربایجان | آذَرْبایْجان jān](ye)[āzarbāy، نشریه‎ای سیاسی، فکاهی و انتقادی که برای اولین‎بار در ایران به مدیریتِ علیقلی‎خان صفرُف (د 1326ق) به دو زبان فارسی و ترکی، با تصویر و کاریکاتور در 1325ق/1907م در تبریز در 8 صفحۀ 2 ستونی 25× 34 سانتی‎متر به طور نامنظم انتشار می‎یافته است.
  • رازی، خاندان | عنوان خاندانی که 3 تن از آنان در زمرۀ مورخان و جغرافی‌نگارانِ سده‌های 3-4 ق / 9-10 م اندلس مشهورند.
  • آذربایجان | آذَرْبایْجان jān](ye)[āzarbāy، منطقه‌ای در شمال غربی ایران با وسعتی برابر با 074‘109 کم‍ 2، معادل 6٪ وسعت کشور ایران که میان °35 و´45 و°40 و´39 عرض شمالی و °44 و ´5 و °48 و´50 طول شرقی واقع شده است. آذربایجان از شمال به کشورهای ارمنستان و آذربایجان، از مغرب به ترکیه و عراق، از مشرق به جمهوری آذربایجان و استان...
  • رازی، محمد بن زکریا |
  • رازی، امین احمد | امین احمد، از تذکره‌نویسان دورۀ صفوی، که تذکرۀ هفت‌اقلیم او جایگاهی خاص در میان تذکره‌های فارسی دارد.
  • رازی، ابوالعباس | ابوالعباس احمد بن عبدالله بن محمد صنعانی (د ح 460 ق / 1068 م)، تاریخ‌نگار ایرانی‌تبار یمنی.
  • راز شیرازی | میرزا ابوالقاسم حسین شریفی ذهبی شیرازی (د 1286 ق / 1869 م)، مشهور به میرزا بابا و متخلص به راز، یکی از اقطاب برجستۀ سلسلۀ ذهبیه، و از متولیان آستان حضرت احمد ابن موسى مشهور به شاه‌چراغ.
  • آذر، مهدی | آذَر [āzar]، مهدی (1280-1373ش/1901-1994م)، پزشک، استاد دانشگاه، مدیر بیمارستان، وزیر فرهنگ و فعال سیاسی. او در مشهد به دنیا آمد. پدرش، میرزا علی آقا تبریزی مجتهد بود. تحصیلات مقدماتی و متوسطه را در تهران گذراند و سپس وارد مدرسۀ طب شد. آذر تخصص پزشکی خود را در رشتۀ بیماریهای داخلی در دانشگاه پاریس گذراند و در ...
  • رادویانی |
  • رادکان غربی، برج آرامگاه | نام برجی در محل معروف به «گبری‌قلعه» و میل رادکان، واقع در حدود 50کیلومتری جنوب غربی گرگان و جنوب آبادی رادکان، آرامگاه ابوجعفر محمد بن وندرین باوند، از شهزادگان سلسلۀ باوندیان، که از ۴۵ تا۷۵۰ ق / 665- 1349 م بر طبرستان حکمرانی کردند.
  • آذر | آذَر [āzar]، نام نهمین ماه از سال و سومین ماه از فصل پاییز در سال شمسی در تقویم کنونی ایرانی، و نیز نام نهمین روز از هر ماه شمسی در تقویم ایرانیان قدیم. آذر (در تلفظ فارسی میانه: آدُر) به معنی «آتش» است که به عقیدۀ زردشتیان یکی از ایزدان بوده است (نک‍ : ﻫ د، آتش).
  • آذر | آذَر [āzar]، ایزد نگهبان آتش و یکی از مهم‌ترین ایزدان آیین زردشتی. بدون تردید آذر از دیرباز یکی از ایزدان ایرانیان بوده است و سابقۀ آن را می‌توان تا دوران مشترک هند و ایرانی پی گرفت. گزارش هرودت (II/23) یکی از کهن‌ترین اشاره‌هایی است که به این ایزد شده است. او می‌گوید که ایرانیان به آتش به چشم یک ایزد می‌نگرن...
  • رادکان شرقی، برج آرامگاه | یا میل رادکان، کهن‌ترین برج‌آرامگاه با نیم‌ستونهای متصل به بنا که تاکنون در ایران شناخته شده، متعلق به سدۀ 7 ق / 13 م، واقع در ۸۰کیلومتری مشهد، شرق روستای رادکان، از شهرستان چناران.
  • راجستان | ایالتی در شمال غربی هند. این ایالت با حدود 214‘342 کمـ2 وسعت، حدود 25 / 9٪ از مساحت هند را در بر می‌گیرد و ازلحاظ وسعت، بزرگ‌ترین ایالت هند به شمار می‌رود («فرهنگ جهانی ... »، npn.؛ بولند ـ کرو، 209).
  • رابعه قزداری بلخی | از نخستین بانوان غزل‌سرای ایرانی در سدۀ 4 ق / 10 م. او از شاعران روزگار سامانی و معاصر رودکی (د 329 ق / 941 م) بود.
  • راجپوتها | مجموعه‌ای از طوایف بومی و غیربومی هند که خود را نمایندۀ طبقۀ کشتریه‌ها یا رزمیارانِ هندویی می‌دانند و پس از ورود اسلام به هند همواره با حکومتهای مسلمان هند درگیر بودند.
  • رابعه عدویه | (د 180 یا 185 ق / 796 یا 801 م)، از عارفان نامدار سدۀ 2 ق / 8 م، ملقب به تاج‌الرجال.
  • ر، | حرف دوازدهم از الفبای فارسی، حرف دهم از الفبای ابتثی و عربی، و بیستم از حروف ابجد.
  • ذیمقراطیس |
  • ذیقعده |
  • ذیحجه |
  • ذهن | از اصطلاحات فلسفی به معنای ظرف وقوع بعضی از امور و احوال نفسانی مانند شناخت.
  • ذهبیه | طریقۀ صوفیانۀ شیعی، و از شاخه‌های سلسلۀ کبرویه، که در شهرهای ایران ازجمله شیراز، تهران، دزفول، مشهد، رشت و جاهای دیگر پیروانی دارد.
  • ذهبی | شمس‌الدین ابوعبداللٰه محمد بن احمد بن عثمان فارقی (673- 748 یا 753 ق / 1274-1347 یا 1352 م)، مورخ، محدث، تراجم‌نویس و فقیه شافعی اشعری‌مسلک.
  • آذار | آذار [āzār]، یا اَذار، صورت قدیم‌تر ادرو1، ماه سوم در تقویم شمسی کشورهای عربی، پس از شُباط و پیش از نیسان؛ برابر با ماه مارس در تقویم فرنگی و دارای 31 روز است (دایرةالمعارف...؛ لغت‌نامه...). این ماه در تقویم یهودیان ماه ششم عرفی و ماه دوازدهم دینی، برابربا فوریه ـ مارس است. پیشینیان آن را از ماههای سُریانی به...
  • ذوالنون مصری | ابوالفیض ثوبان بن ابراهیم اِخمیمی نوبی، معروف به ذوالنون مصری (ح 155-245 ق / 772- 859 م)، صوفی نامدار سده‌های 2 و 3 ق / 8 و 9 م.
  • ذوالنون، بنی | خاندانی معروف از ملوک‌الطوایف اندلس (ح 427-485 ق / 1036-1092 م)، که بیش از نیم قرن بر طلیطله (تولدو کنونی) و نواحی آن حکم راندند.
  • آدینه | آدینه [ādīne(a)]، جمعه (1930-1982م/ 1308-1361ش)، یا جمعه بای آدینه‌یِف، نویسنده و منتقد تاجیک. او روستا‌زاده‌ای از ناحیۀ پَنجیکَنت بود که تحصیلات عالی خود را در رشته‌های تعلیم و تربیت، تاریخ و ادبیات در سمرقند و در دانشگاه دولتی تاجیکستان گذراند؛ نویسندگی را با همکاری در انتشارات عرفان، هفته‌نامۀ تاجیکستان، ص...
  • ادیمی | اَدیمی [adīmī]، شهری در بخش پشت آب شهرستان زابل در استان سیستان و بلوچستان. این شهر دشتی با 474 متر ارتفاع از سطح دریا، در °61 و ´25 طول شرقی و °31 و ´7 عرض شمالی، در 12 کیلومتری شمال غربی شهر زابل (فرهنگ جغرافیایی آبادیها...، 1، 2) و 3 کیلومتری دریاچۀ هامون قرار دارد (فرهنگ جغرافیایی ایران، 8/10؛ نیز سایکس، ...
  • ذوالقرنین | لقبی که در قرآن کریم (کهف / 18 / 83- 98) به یکی از ملوک اعصار باستانی داده شده است که از صالحان و مقربان درگاه الٰهی، و کسی بود که خداوند با او سخن گفت، او را بر روی زمین تمکن بخشید، رشتۀ کارها را به دست او سپرد، و قدرتش را در شرق و غرب عالم بسط داد.
  • ذوالقرنین | شخصیتی الٰهی در قرآن کریم، که بر بخش مهمی از زمین فرمان می‌رانده است.
  • ذوالقدر ، خاندان | یکی از ایلات و خاندانهای ترکمن که میان سالهای 740-921 ق / 1339-1515 م، بر جنوب شرقی آناتولی فرمان راندند (دربارۀ تیره‌های مختلف این طایفه، نک‍ : سومر، 214- 218؛ مینورسکی، 24).
  • ذوقار | از نخستین جنگهای مشهور میان ایرانیان و عربها که در حدود سال 610 م در محلی به همین نام در نزدیکی کوفه روی داد.
  • ذوق |
  • ذوالفقار شروانی | قوام‌الدین حسین بن صدرالدین علی شروانی، شاعر سدۀ 7 ق / 13 م، متخلص به ذوالفقار.
  • ذوالریاستین | حاج میرزا عبدالحسین شیرازی (13 ربیع‌الاول 1290 -1 شوال 1372 ق / 11 مۀ 1873-24 خرداد 1332 ش / 14 ژوئن 1953 م)، فرزند حاج علی آقا وفاعلیشاه، فرزند حاج آقا محمد منورعلیشاه، ملقب به مونس‌علیشاه، صوفی و از مشایخ طریقۀ نعمت‌اللٰهیه، شاعر، نویسنده و فعال سیاسی در اواخر دورۀ قاجار.
  • ذوالریاستین |
  • ذوالرمه | لقب ابوحارث غَیْلان بن عُقْبه (ح 77-117 ق / 696-735 م)، شاعر عصر اموی.
  • ذوالاصبع عدوانی | حُرْثان بن مُحَرِّث، از قبیلۀ عدوان، زیرمجموعۀ جدیله، شاخۀ مضر، شاعر عصر جاهلی.
  • ذمیان | یا اهل ذمه، عنوانی در فقه اسلامی، که بر طیفی از اهل کتاب اطلاق می‌شود که با شرایط خاصْ تابعیت حکومت اسلامی را پذیرفته باشند؛
  • ذمار | یا ذِمار، شهری کهن و مرکز استانی به همین نام در یمن. این شهر در ارتفاع 300‘2 متری از سطح دریا و در 100 کیلومتری جنوب صنعا جای دارد (مقحفی، معجم المدن ... ، 167؛ التنمیة ... ، بش‍ ؛ الموسوعة ... ، 2 / 1362).

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: