رأسالخیمه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 30 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246140/رأسالخیمه
جمعه 29 فروردین 1404
چاپ شده
24
رَأْسُالْخِیْمه، یکی از امیرنشینهای هفتگانۀ امارات متحدۀ عربـی. ایـن امیرنشین بـا 684‘1 کمـ مسـاحت، ازلحـاظ وسعـت، چهارمین امیرنشین در میان دیگر امیرنشینهای امارات متحدۀ عربی به شمار میرود («رأسالخیمه»، npn.).امیرنشین رأسالخیمه از دو بخش شمالی و جنوبیِ جدا از یکدیگر، و چند جزیره مانند الحمرا و نَبوی تشکیل شده است. بخش شمالی آن در منتهاالیه شمال شرقی امارات متحدۀ عربی جای دارد و از شمال و غرب، به درازای 64 کمـ با کرانههای خلیج فارس هممرز است. کرانههای رأسالخیمه دارای خورهایی کوچک با ژرفای کم است و برای پهلوگیری کشتیهای اقیانوسپیما مناسب نیست. بخش جنوبی رأسالخیمه که اراضی امیرنشینهای فجیره و شارجه / شارقه آن را از بخش شمالی جدا میکند، در امتداد بخش شمالی، در جهت جنوب گسترش یافته و کاملاً در خشکی محصور است.بخش شمالی رأسالخیمه سرزمینی هموار و پوشیده از شن با آبوهوایی گرم و مرطوب است، اما بخش جنوبی آن سرزمینی کوهستانی با خاک حاصلخیز است که بلندی کوههای آن تا 000‘2 متر نیز میرسد و رطوبت و گرمای هوا در آنجا نسبت به دیگر نواحی امارات متحدۀ عربی کمتر است؛ این شرایط جغرافیایی، محیطی مناسب برای کشاورزی و ایجاد فضای سبز در این بخش از رأسالخیمه فراهم ساخته است (نک : مجتهدزاده، شیخنشینها ... ، 117- 119؛ ویلسن، 200؛ هی، 126-127).مرکز این امیرنشین، شهر بندری رأسالخیمه است. این شهر میان کرانۀ خلیج فارس و یک خور بنا شده، و در دو سوی آن خور گسترش یافته است. بخش خاوری شهر، که شِمل خوانده میشود، نسبت به بخش باختری آن، موقعیت جغرافیایی بهتری دارد (جناب، 314؛ مجتهدزاده، کشورها ... ، 176).شمار باشندگان امیرنشین رأسالخیمه در 2019 م / 1398 ش، حدود 000‘300 تن تخمین زده شده است («رأسالخیمه»، npn.). مردم بومی رأسالخیمه مسلمان، و بیشتر آنها سنیِ حنبلیمذهباند (مجتهدزاده، همانجا).
هرچند در کاوشهای باستانشناختی انجامشده در محدودۀ امیرنشین رأسالخیمه، آثاری از هزارۀ 3 قم به دست آمده است، اما تا پیش از شکلگیری بندر جلفار در روزگار ساسانیان، نمیتوان نشانی از سکونتگاههای دائمی در این امیرنشین یافت (EI2, VIII / 435). ازاینرو تاریخچۀ این امیرنشین را تا پیش از شکلگیری آن در سدۀ 12 ق / 18 م، بایستی در پیوند با تاریخ عمان و جلفار بررسی کرد. جلفار را دراصل، نامی فارسی و آن را معرب «گلبار» دانستهاند. این نام متشکل از دو واژۀ «گل» (به معنی اخص گل سرخ) و «بار» به معنای کرانۀ دریا در زبان فارسی است و رویهمرفته «کرانۀ گل» معنا میدهد. جلفار در روزگار ساسانیان از بندرهای ساحلی عمان و مرکز انتقال کالاهای ایرانی به شبهجزیرۀ عربستان، هند و افریقا بود. در این زمان، گل سرخ (گل محمدی) از بندر لنگه و سیراف به آنجا میرسید و از این محل به عربستان، و شرق افریقا و هند ارسال میشد (اقتداری، «پیوستها»، 267).در دورۀ عباسیان، بندر جلفار به پایگاهی برای مقابله با اباضیان عمان بدل شده بود و ازاینرو، بر اهمیت آن افزوده شد (برای آگاهی بیشتر، نک : ازکوی، 39، 43-44؛ ابنرزیق، 22-25؛ نک : سیابی، 1 / 248- 259؛ عاشور، 54-55).بنابر نوشتۀ ادریسی، جلفار بندرگاهی در کنار خوری کوچک بوده است که صاحبان کشتیهای بازرگانی بدانجا رفتوآمد داشتند و به دادوستد میپرداختند (1 / 157- 158). در دورۀ مغولان، با توسعۀ نفوذ خاندان ملوک هرموز / هرمز، این بندر نیز به قلمرو آنان افزوده شد (وثوقی، 151-152). در زمان حضور پرتغالیها در خلیج فارس، جلفار از مراکز نظامی آنان به شمار میرفت. پرتغالیها در نزدیکی آنجا قلعهای بنا کرده بودند و نزدیک به یکصد سال آنجا را در اختیار داشتند تا آنکه نیروهای ایرانی و امامان یعربی عمان توانستند پرتغالیها را از این بندر بیرون برانند (بریتانیکا، IX / 945؛ مارلو، 7).با رو به افول نهادن قدرت دولت صفویه، حاکمیت ایران بر کرانههای جنوبی خلیج فارس تضعیف گشت. در این زمان، قواسم با چیرگی بر نواحیای که سپستر رأسالخیمه خوانده شد، آنجا را به پایگاهی برای گسترش نفوذ خود بر کرانههای جنوبی خلیج فارس بدل ساختند و بهتدریج بر قدرت و نفوذ خود در این منطقه افزودند (نک : اقبال، 101-102؛ نبراوی، 229-230؛ لاریمر، I(1) / 631).نادر شـاه افشـار (سل 1148-1160 ق / 1736-1747 م)، در دورۀ پادشاهی خود کوشید تا بار دیگر حاکمیت ایران را بر کرانههای جنوبی خلیج فارس برقرار سازد؛ ازاینرو، برای نظارت بر اوضاع عمان، پایگاهی نظامی در محل کنونی بندر رأسالخیمه برپا ساخت. این پایگاه به مقر تدارکات نیروی دریایی و زمینی نادر شاه در کرانههای جنوبی خلیج فارس بدل گشت (نک : لاکهارت، 182-183, 219؛ مدنی، 114-115؛ فلور، 274-286؛ نیز EI2, VIII / 437)؛ گویا نام رأسالخیمه برگرفته از خیمهها و چادرهایی است که در این پایگاه نظامی برپا بوده است (نک : سدیدالسلطنه، 83). در 1160 ق / 1747 م، نیروهای نادر شاه در رأسالخیمه علیه فرماندهان خود شوریدند، اما شماری از آنان کشته شدند و شماری نیز به بندرعباس گریختند.در سال 1174 ق / 1761 م، امیر رأسالخیمه در پی دستیابی به جای پایی در قشم، نیروهایی را به این جزیره گسیل داشت، تا آنکه در 1177 ق / 1763 م، کریم خان آنان را از قشم بیرون راند. کریم خان در 1180 ق / 1766 م، بر آن شد تا بار دیگر نفوذ ایران در عمان را برقرار سازد (اقبال، 109؛ فرامرزی، 1-2). در این زمان شیخ رأسالخیمه به تحریک احمد، امام اباضیمذهب مسقط، از پرداخت مالیات به والی فارس سر باز زد و دو سال بر سر این موضوع میان دو طرف منازعه بود. همچنین به هنگام حملۀ کریم خان به بصره، قواسم رأسالخیمه در کنار نیروهای مسقطی به یاری والی بصره شتافتند (اقبال، 111). صقر بن سلطان، امیر رأسالخیمه، که بار دیگر نفوذ خود را در قشم برقرار ساخته بود، در 1191 ق / 1777 م، با پیوند ازدواج با یکی از اعضای خاندان معینیهای قشم، توانست نفوذ خود را در نواحی میان میناب و بندر لنگه تقویت نماید (همو، 116-117؛ ابوحکیمه، 77-79؛ راهنما ... ، 179).با مرگ کریم خان زند در 1193 ق / 1779 م، شیخ رأسالخیمه خود را برای دستیابی به جایگاهی در میان صاحبان قدرت در تنگۀ هرمز آماده کرد و در شرایطی که هر شیخی برای خود ناوگانی تدارک میدید، به توسعۀ ناوگان دریایی رأسالخیمه پرداخت. در این زمان، قواسم رأسالخیمه که انحصارطلبیهای انگلیسیها در خلیج فارس را مانع آزادی تجارت محلی میدیدند، برای سیرکردن شکم خود دست به حمله و غارت کشتیهای تجاری در خلیج فارس زدند (نک : بلگریو، 69، 73، 74-75؛ بونداروفسکی، 61؛ نوربخش، 166). ازاینرو، در سالهای نیمۀ نخست سدۀ 13 ق / 19 م، در منابع و اسناد انگلیسی از قواسم با عنوان دزدان دریایی، و از رأسالخیمه با عنوان مرکز دزدان دریایی در خلیج فارس یاد شده است (اقتداری، «پیوستها»، 337- 338).در اوایل سدۀ 13 ق، حکام آلسعود به بهانۀ ترویج وهابیت، قصد آن داشتند تا امارت مسقط و دیگر امارات شبهجزیرۀ عربستان را به تابعیت خود درآورند؛ ازاینرو دست به حملاتی به قلمرو امیر مسقط زدند (سدیدالسلطنه، 99-100). در این منـازعات میان حکام وهابیمذهب نجد و اباضیهای مسقط، قواسم و ازآنمیان شیخ رأسالخیمه جانب حکام نجد را گرفتند و بهظاهر تابعیت آنان را پذیرفتند (نک : فیلبی، 102-111).در 1224 ق / 1809 م، در پی حملۀ قواسم به کشتی بریتانیایی مینروا، نیروهای بریتانیایی به بهانۀ سرکوب دزدان دریایی، رأسالخیمه را محاصره و گلولهباران کردند (ویلسن، 202-205)، اما در سرکوب قواسم به نتیجۀ قطعی نرسیدند، تا آنکه در 1234 ق / 1819 م، بار دیگر متوجه رأسالخیمه شدند و ناوگان دریایی بریتانیا، بندر رأسالخیمه را زیر آتش توپخانه گرفت. در این گلولهباران، قلعۀ رأسالخیمه و خانههای مسکونی آن ویران شد و از شهر جز چند بنای سنگی دیگر چیزی برجا نماند (ایچیسین، XI / 198, 240-244؛ قلعجی، 673؛ بلگریو، 230). در این حمله، رأسالخیمه بسیاری از استحکامات دفاعی خود را از دست داد (صباح، 25؛ لاریمر، I(1) / 666-668؛ مارلو، 13)، و ازآنپس دیگر اهمیت خود را بازنیافت و با تقویت شیخنشینهای ابوظبی، دبی و شارجه در حاشیه قرار گرفت. با ازدسترفتن پایگاه عملیاتی قواسم، دولت بریتانیا در 1235 ق / 1820 م، قراردادی را با شیوخ قواسم به امضا رساند که به موجب آن، قواسم و دیگر قبیلههای مسندم، بهجز شیحوح، تحتالحمایۀ بریتانیا شدند. با امضای این قرارداد، جریان تحول جغرافیای سیاسی شبهجزیرۀ مسندم از حالت نامعین و متداخل قبیلههای جداگانۀ دزدان دریایی به حکومتهای مستقل از یکدیگر و وابسته به بریتانیا، وارد مرحلۀ رسمی شد و قلمرو شیوخ امضاکنندۀ قرارداد به «امارات متصالحه» موسوم شد (مجتهدزاده، کشورها، 160، 165).بهتدریج جایگاه رأسالخیمه به رتبۀ چهارم شیخنشینهای سواحل متصالح تنزل کرد. رأسالخیمه تا 1921 م / 1300 ش، تابع شیخ شارجه بود. سلطان بن صقر شیخ شارجه در هنگام مرگ، نمایندگانی را بر دیبال، کلبه، خور فکان و رأسالخیمه گسیل داشت و آنان را به تابعیت شارجه فراخواند (همو، امنیت ... ، 214). با مرگ سلطان در 1866 م، رأسالخیمه به شیخ حمید بن عبدالله، برادرزادۀ سلطان سپرده شد (لاریمر، I(1) / 759). پس از درگذشت شیخ حمید، در 1868 م، شیخ سلیم بن سلطان با حمایت مستقیـم کلنل پلی ــ نمایندۀ سیـاسی انگلستـان در بوشهر ــ بـه حکومت رأسالخیمه گماشته، و مدعی استقلال این بندر از شارجه شد (همانجا؛ مجتهدزاده، خلیج فارس ... ، 371). در سالهای 1866- 1892 م، رأسالخیمه شاهد منازعه میان خاندان حاکم بود (لاریمر، I(1) / 731).شیخ سلیم در 1309 ق / 1892 م، معاهدۀ انحصاریای را که به موجب آن رأسالخیمه تحتالحمایگی کامل خود به انگلیس را به رسمیت میشناخت، به امضا رساند. اما با مرگ سلیم در 1318 ق / 1900 م، چون وی جانشینی نداشت، رأسالخیمه بار دیگر ضمیمۀ شارجه شد و صقر بن خالد پسر حاکم شارجه از طرف پدر به حکومت رأسالخیمه منصوب شد (زهلان، 101؛ امیراحمدی، 84).در سال 1332 ق / 1914 م، خالد بـن احمـد ــ شیـخ شارجـه ــ رأسالخیمه را به محمد بن سلیم سپرد. محمد در 1337 ق / 1919 م، از سوی فرزند خود شیخ سلطان بن سلیم برکنار شد. سلطان در 1921 م از شارجه اعلان استقلال کرد و این کار را به تأیید نمایندۀ سیاسی انگلستان رساند. سیاستهای سلطان بن سلیم با سیاستهای منطقهای بریتانیا همسویی چندانی نداشت؛ ازاینرو، در دوران حکومت خود با مشکلات بسیاری روبهرو شد. منابع انگلیسی از او به عنوان حاکمی ظالم و غیرمردمی یاد کردهاند (زهلان، 102). وی در 1945 م / 1324 ش، امتیاز کشف و استخراج نفت رأسالخیمه را به بریتانیا واگذار کرد، اما تا مدتها عملیات اکتشاف نفت در رأسالخیمه به نتیجه نرسید. بااینحال ازآنجاییکه حقالامتیاز نفت را میان اعضای خاندان حاکم تقسیم نکرد، مورد خشم اطرافیان، ازجمله بنیمحمد قرار گرفت (همانجا؛ قس: آنتونی، 193-194). سرانجام وی در 1948 م / 1327 ش به دست شیخ صقر ابن محمد که مورد حمایت بریتانیاییها بود، برکنار شد. ازاینپس، شیوخ رأسالخیمه که شاهد رشد روزافزون دبی و ابوظبی بودند، سیاستِ همراهی با بریتانیا را در پیش گرفتند؛ اگرچه در برخی موارد اختلافاتی میان دو طرف وجود داشت (همانجا).با کشف نفت در سواحل متصالحه، اختلافات مرزی میان شیخنشینهای آن بالا گرفت؛ ازاینرو، بریتانیا شخصی به نام واکر را مأمور تعیین مرزهای سیاسی شیخنشینهای سواحل متصالحه کرد. او در سالهای 1954-1955 م این مهم را به انجام رساند. بنابر این مرزبندی رأسالخیمه به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شد (مجتهدزاده، کشورها، 162؛ مارلو، 197).در دهۀ 1960 م / 1340 ش، رأسالخیمه حدود 15هزار تن جمعیت داشت که شمار قابل توجهی از آنان ایرانیتبار و فارسیزبان بودند. در این دوره، اقتصاد رأسالخیمه متکی به آب شیرین چاهها و چشمهها، نیز کشتزارها و باغهای میوه بود (اقتداری، خلیج فارس، 163). در دورۀ پُرتنش 1968-1971 م، که به شکلگیری امارات متحدۀ عربی منجر شد، شیخ صقر در مذاکرات شیوخ سواحل متصالح مشارکت داشت و همواره نگران برترییافتن بنییاس بر شیوخ قاسمی بود (پترسن، 209).با تأسیس امارات متحدۀ عربی در 1971 م / 1350 ش، رأسالخیمه در ابتدا حاضر به پیوستن به این اتحادیه نبود، اما یک سال بعد بهناچار به اتحادیه پیوست (همانجا؛ یاپ، 67).شورش خواطریها به رهبری سیف بن علی خطیری از جملۀ مسائلی بود که طی سالهای منتهی به تأسیس اتحادیه، صقر را به خود مشغول ساخت، اما سرانجام بر این مشکلات غلبه کرد (مجتهدزاده، خلیج فارس، 370). همچنین در 1978 م، بر سر باریکۀ شمالی واقع در میان دهکدههای داور و تیمز که رأسالخیمه در آن به تأسیس پالایشگاهی اقدام کرده بود، با عمان منازعهای درگرفت که سریعاً حلوفصل شد (راهنما، 291).طی دهۀ 1970 م، بیشتر مردم رأسالخیمه به کشاورزی، ماهیگیری و دامداری اشتغال داشتند. در این زمان، محصولات کشاورزی و دامی رأسالخیمه در شیخنشینهای دیگر خریدار داشت. بخش مهمی از این محصولات توسط شیحوح مسندم تولید میشد (مجتهدزاده، شیخنشینها، 120). روستای دقدقه ــ مهمترین کانـون کشاورزی امـارات متحدۀ عربی ــ در رأسالخیمه واقـع است. در این روستا محصولات متنوع کشاورزی کشت میشود. دقدقه از 1956 م، مورد توجه قرار گرفته بود (همو، خلیج فارس، همانجا)، و ازآنپس آلمانها، انگلیسیها و سپس آمریکاییها برای کشاورزی در آنجا سرمایهگذاری کردند. در دهۀ 1970 م هجوم کالاهای خارجی و کنارگذاشتن الگوهای سنتی، به زوال موقت کشاورزی در این منطقه منجر شد (آنتونی، 196).رأسالخیمه تا دهۀ 1980 م / 1360 ش، از درآمد حاصل از صادرات نفت بیبهره بود، تاآنکه در این دهه با کشف منابع نفتی در الصالح و الرُوَیض، در نزدیکی جبل دهنا، در شمار شیخنشینهای صادرکنندۀ نفت قرار گرفت. در 1989 م، رأسالخیمه با تولید روزانه 100هزار بشکه نفت، جایگاه سوم در میان شیخنشینهای تولیدکنندۀ نفت در امارات متحدۀ عربی را به دست آورد (هِلد، 332-335؛ مکلکلن، 205-207).از دهۀ 1970 م / 1350 ش، با ایجاد نهادهای مدنی جدید، شیخ رأسالخیمه به امور بهداشت و فرهنگ و توسعۀ زیرساختهای فرهنگی توجه نمود (جناب، 319-320)؛ آموزگارانی از مصر، کویت، عراق و لبنان به رأسالخیمه فراخوانده، و به کارهای آموزشی گمارده شدند. درنتیجه، شمار دانشآموزان ازآنپس رو به افزایش نهاد. در این زمان چند مدرسه و بیمارستان به سبک جدید با کمکهای مالی ابوظبی و همچنین با مشارکت مستقیم ایرانیها تأسیس شد (مجتهدزاده، شیخنشینها، 121). در سالهای 1990-2005 م، رأسالخیمه رشد اقتصادی چشمگیری به دست آورد. در جزیرۀ الحمرا، جلفار، و رأسالخیمه ساختمانهای تجاری و مسکونی بسیاری ساخته شد و چهرۀ این شیخنشین بهکلی دگرگون گردید (گودی، 14).
ابنرزیق، حمید، الشعاع الشائع باللمعان، به کوشش عبدالمنعم عامر، منامه، 1404 ق / 1984 م؛ ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، پورتسعید، مکتبة الثقافة الدینیه؛ ازکوی عمانی، سرحان، تاریخ عمان، به کوشش عبدالمجید حسیب قیسی، مسقط، 1992 م؛ اقبال آشتیانی، عباس، مطالعاتی در باب بحرین و جزایر و سواحل خلیج فارس، تهران، 1328 ش؛ اقتداری، احمد، «پیوستها»، تاریخ مسقط ... (نک : هم ، سدیدالسلطنه)؛ همـو، خلیج فارس، تهـران، 1356 ش؛ امیراحمدی، هـوشنگ، جزایر خـرد ـ سیاستهای کلان، تهـران، 1378 ش؛ بلگریو، چارلز، ساحل دزدان دریایی یـا سفرنامۀ دریایی لاخ به خلیج فارس، ترجمۀ حسین ذوالقدر، تهران، 1369 ش؛ بونداروفسکی، گریگوری، برتریجویان و امپریالیستها در خلیج فارس، ترجمۀ ش. م. زمانزاده، تهران، 1361 ش؛ جناب، محمدعلی، خلیج فارس، آشنایی با امارات آن، تهران، 1349 ش؛ راهنمای منطقه و کشورهای حوزۀ خلیج فارس، تهران، 1383 ش؛ سدیدالسلطنه، محمدعلی، تاریخ مسقط و عمان، بحرین و قطر و روابط آنها با ایران، به کوشش احمد اقتداری، تهران، 1370 ش؛ سیابی، سالم، عمان عبر التاریخ، مسقط، 1407 ق / 1986 م؛ صباح، سالم جبیر، امارات خلیج فارس و مسئلۀ نفت، ترجمۀ علی بیگدلی، تهران، 1368 ش؛ عاشور، سعید عبدالفتاح، تاریخ اهل عمان، قاهره، 1406 ق / 1986 م؛ فرامرزی، احمد، کریم خان زند و خلیج فارس، به کوشش حسن فرامرزی، تهران، 1346 ش؛ فلور، ویلم، جستارهایی از تاریخ اجتماعی ایران (هلندیان در جزیرۀ خارک، خلیج فارس در عصر کریم خان زند)، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، 1371 ش؛ قلعجی، قدری، الخلیج العربی، بیروت، دار الکاتب العربی؛ مجتهدزاده، پیروز، امنیت و مسائل سرزمینی در خلیج فارس، تهران، 1380 ش؛ همو، خلیج فارس، کشورها و مرزها، تهران، 1379 ش؛ همو، شیخنشینهای خلیج فارس، تهران، 1349 ش؛ همو، کشورها و مرزها در منطقۀ ژئوپلیتیک خلیج فارس، به کوشش حمیدرضا ملکمحمدی نوری، تهران، 1372 ش؛ مدنی، احمد، محاکمۀ خلیج فارسنویسان، تهران، 1357 ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، لیدن، 1906 م؛ نبراوی، فتحیه و محمد نصر مهنا، الخلیج [ الفارسی]، اسکندریه، 1988 م؛ نوربخش، حسین، جزیرۀ قشم و خلیج فارس، تهران، 1369 ش؛ وثوقی، محمدباقر، تاریخ خلیج فارس و ممالک همجوار، تهران، 1384 ش؛ نیز:
Abu Hakima, A. M., History of Eastern Arabia, 1750-1800, Beirut, 1965; Aitchison, C. U., A Collection of Treaties, Engagements and Sanadas Relating to India and Neighbouring Countries, Delhi, 1983; Anthony, J. D., Arab States of the Lower Gulf: People, Politics, Petroleum, Washington, 1975; Britannica, micropædia, 1989; EI2; Goudie, A. S. et al., «Coastal Change in Ras Al Khaimah (United Arab Emirates): A Cartographic Analysis», The Geographical Journal, 2000, vol. CLXVI, no. 1; Hay, R., The Persian Gulf States, Washington, 1959; Held, C. C., Middle East Patterns, Boulder etc., 1994; Lockhart, L., Nadir Shah, London, 1938; Lorimer, J. G., Gazetteer of the Persian Gulf, ’Omān and Central Arabia, Calcutta, 1915; Marlowe, J., The Persian Gulf in the Twentieth Century, London, 1962; McLachlan, K., «Oil in the Persian Gulf Area», The Persian Gulf States, ed. A. G. Cottrell et al., Baltimore / London, 1980; Peterson, J. E., «The Future of Federalism in the United Arab Emirates», Crosscurrents in the Gulf, ed. id. and H. R. Sindelar III, London / New York, 1988; Philby, J., Saʿudi Arabia, Beirut, 1968; «Ras Al Khaimah», Government, www.government.ae / en / about-the-uae / the-seven-emirates / ras-al-khaimah; Wilson, A. T., The Persian Gulf, London, 1954; Yapp, M., «The Nineteenth and Twentieth Centuries», The Persian Gulf States, ed. A. J. Cottrell et al., London, 1980; Zahlan, R. S., The Making of the Modern Gulf States: Kuwait, Bahrain, Qatar, the United Arab Emirates and Oman, London etc., 1989.
سلمان قاسمیان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید