صفحه اصلی / مقالات / راجپوتها /

فهرست مطالب

راجپوتها


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 30 آذر 1398 تاریخچه مقاله

راجْپوتْها، مجموعه‌ای از طوایف بومی و غیربومی هند که خود را نمایندۀ طبقۀ کشتریه‌ها یا رزمیارانِ هندویی می‌دانند و پس از ورود اسلام به هند همواره با حکومتهای مسلمان هند درگیر بودند.
راجپوت از واژۀ راجپوتَره در زبان سنسکریت به معنی شاهزاده یا پسر پادشاه (راج: پادشاه، پوتره: پسر) مشتق شده است (نک‍ : مونیر ویلیامز، 873). این واژه هیچ‌گونه بار معنایی مربوط به نژادی خاص ندارد؛ بلکه به‌طور عام به چندین طایفه در شمال شبه‌قارۀ هند اشاره دارد که مدعی داشتن مرتبۀ اشرافی‌اند.
دربارۀ خاستگاه این طایفه‌ها اختلاف‌نظرهای فراوان وجود دارد؛ به‌موجب یکی از رویکردهای اخیر، راجپوتها را می‌توان به این دو گروه عمده تقسیم کرد: قبایل غیربومی یا خارجی همچون چاوهانها، چالوکیه‌ها و گورجره‌ها که اخلاف مهاجمان سده‌های 5 و 6 م به هند هستند؛ و راجپوتهای بومی یعنی راشتراکوته‌های دکن، راتهورهای راجپوتانا، چَندلها و بوندِله‌های بوندِلکهند (نک‍ : کالین، 381؛ رُز، III / 298-302).
این نظریه که برخی طوایف راجپوت از قبایل غیربومی مهاجم هستند، عمدتاً برپایۀ روایتی عامیانه در میان آنها ست که بر طبق آن، 3 گروه راجپوت با نامهای سوراجبانسی یا نژاد خورشید، چندرابانسی یا نژاد ماه، و اگنی‌کوله وجود دارد. بنابر این افسانه، خاستگاه شاخۀ اگنی‌کوله از راجپوتها، شامل چاوهانها، چالوکیه‌ها، پریهار‌ها (یا پرتیهاره‌ها) و پرمار‌ه‌ها، گودالی آتشین در نزدیکی کوه مقدس ابو در جنوب راجپوتانا ست. به موجب این افسانه، که کهن‌ترین روایت آن به سدۀ 5 ق / 11 م بازمی‌گردد، پس از آنکه راما (خدای بزرگ هندو) با تبر خود کشتریه‌ها را نابود کرد، مردمان سرکشی آغاز کردند و بی‌دینی همه‌جا را فراگرفت. خدایان از آنان خواستند تا از ارتکاب به شر دست بشویند؛ آنها نیز چنین کردند و به کوه ابو پناه بردند که به باور آنان اقامتگاه فرزانگان (یا حکیمان) هندو بود. بنابر این روایت، پس‌ازآن، نسل جدیدی از کشتریه‌ها یا رزمیاران پدید آمد. آتش و گودال آتشین در اینجا یادآور نوعی از آیینهای تطهیرِ متداول در هند است که به موجب آن، آلودگی و ناپاکی از نژاد یا نژادهای غیربومی زدوده می‌شود. ازآنجا‌که پریهارها نیز مهاجمانی از نژاد گورجر تلقی می‌شدند که حکومتی را در نزدیکی کوه ابو بنیان نهادند، بنابراین، 3 طایفۀ دیگرِ اگنی‌کوله یعنی برخی از طوایف راجپوت، طوایفی متجاوز و بیگانه در نظر گرفته شده‌اند (اسمیث، 52؛ کندی، 309؛ رز، همانجا).
اما بنابر دیدگاه گروهی دیگر از نویسندگان، این نظریه که طوایفی از راجپوتها را از نژادی بیگانه می‌داند، بر اساس افسانۀ اگنی‌کوله، نادرست به نظر می‌رسد؛ زیرا از سویی این اسطوره نخستین‌بار در پریتهوی‌راج ـ رایسا، اثر چَند بَردایی، شاعر معروف، و متعلق به پیش از سدۀ 6 ق / 12 م روایت شده است؛ از سوی دیگر، بر اساس پژوهشهای جدید، آثار مکتوب پرتیهاره‌ها و چاوهانها که به پیش از سدۀ 12 م تعلق دارند، آنها را راجپوتهایی از نژاد خورشید معرفی می‌کند، حال آنکه چالوکیه‌ها از نژاد ماه دانسته شده‌اند (کالین، 381-382؛ بهاتچریه، 714). نژاد نخست به‌سبب پرستش خورشید، به گروهی از راجپوتها شهرت یافتند که از نسل خورشید تصور می‌شدند، و در مقابل، نژاد دوم به راجپوتهایی از نسل ماه معروف شدند (بینگلی، 7).
به‌موجب دیدگاه سنتی هندو و نیز به باور خودِ راجپوتها، آنها اخلاف کشتریه‌ها در جامعۀ کهن ودایی هستند و به سلسله‌هایی از دو نژاد گفته‌شده تعلق دارند که در منظومه‌های حماسی رامایانه و مهابهارته از آنان یاد شده است. این دو شاخه بعدها به 4 اگنی‌کوله پیوستند (بینگلی،7، 3؛ ثرستن، VI / 240-241).
کشتریه‌ها در نتیجۀ تهاجماتی ازمیان رفتند که از سوی طایفه‌های ساکن در آسیای مرکزی به هند صورت می‌گرفت. تردیدی نیست که گروههایی از متجاوزان ازقبیل یوئه‌چیها و هونها که در اواخر عصر گوپتاها به هندوستان تاختند، با گرایش به دین هندویی، در این جامعۀ دینی ادغام شدند و ازآنجاکه جایگاه آنان در درون این جامعۀ دینی را پایگاه طبقاتی و اجتماعی‌شان تعیین می‌کرد، خانواده‌های جنگاور و مهاجم و یا به‌طور خاص، رهبران آنان نیز به طبقۀ کشتریه درآمدند و عهده‌دار وظایفِ مقررِ این طبقه شدند. بدین‌ترتیب، جامعۀ هندویی نوینی شکل گرفت که در آن خاندانهایی از این تازه‌واردان، با عنوان کشتریه‌ها یا راجپوتها شناخته شدند. افزون بر این، در دوران بعد، بسیاری از سران مشهور قبایل بومی نیز راجپوت نامیده شدند. ازآنجاکه در کل تاریخ شبه‌قارۀ هند، آمیختن غیربومیان با جامعۀ دینیِ سنتی هندو اثبات شده است، می‌توان با قطعیت پذیرفت که راجپوتها پیکره‌ای ناهمگن از نژادهای مختلف‌اند و باقی‌مانده‌هایی از کشتریه‌ها را نیز دربرمی‌گیرند (نک‍ : نهرو، 1 / 223؛ کالین، 382؛ کروک، 565). به‌طورکلی، راجپوتها به 36 طایفه تقسیم می‌شدند که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: گورجره پرتیهاره‌ها، چاوهانها، چالوکیه‌ها، پرمار‌ه‌ها، چندلها، تماره‌ها، کالاچوریها، راتهورها، راشتراکوته‌ها و سیسُدیه‌ها (بهاتچریه، همانجا).
فروپاشی سیاسی هند در نیمۀ دوم سدۀ 7 م، مصادف با ورود اسلام به هند بود. ازاین‌رو، طوایف راجپوت پس از درگذشت هرشه‌وردهنه (از پادشاهان نامدار هندی) در 26 ق / 647 م، به واسطۀ نقشی مهم که در دفاع از سرزمینهای خود، در آغاز استیلای مسلمانان ایفا کردند، در تاریخ هند به شهرت رسیدند (دولافوز، 65-70؛ رُی، م. ن.، 85-86). این طوایف تا این زمان، چندین سده حکومت شمال هند را در دست داشتند و در این مناطق جان تازه‌ای به ایمان هندویی بخشیدند (حبیب‌الله، 26). در واقع، به استثنای حـدود 000‘2 سال کـه گـورجره ـ پرتیهاره‌ها قـدرت بزرگ در هندوستان بودند، درگیریهایی خانما‌ن‌سوز میان پادشاهیهای مختلف راجپوتها وجود داشت. بنابراین ضعف حاصل از این آشفتگیها به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای به پیشرفت فتوحات مسلمانان در شمال غربی هند کمک کرد؛ از آن جمله می‌توان به فتوحات غزنویان و غوریان در هند اشاره کرد. سلطان محمود غزنوی در 407 ق / 1017 م با لشکرکشی به شمال غربی هند، بخشهای گسترده‌ای از پنجاب و سند را تصرف کرد و با حمله به معابد شهرهای مهمی چون بنارس و قَنوج، بتهای آنها را از میان برد. راجپوتها در مقابل این حملاتْ ایستادگی، و شجاعانه از تخریب معابد خود و بتهای سومنات دفاع کردند؛ اما سرانجام شکست خوردند. سلطان محمود گرچه هیچ‌گاه نتوانست حکومتی پایدار در شمال هند بنا نهد، اما خاندانهای راجپوت را که تا پیش از روزگار او در این سرزمینها به‌فراغت زندگی می‌کردند، تا حد زیادی ضعیف و ناتوان ساخت (هندوشاه، 1 / 63-64، 192-193؛ نیز نک‍ : منهاج، 1 / 228- 229؛ نهرو، 1 / 315).
در آن زمان، دولت چیتور در شمال هند و پادشاه راجپوتِ آن، رانا سانگا، به‌سبب مقاومت دلیرانۀ خود در مقابل حملات مسلمانان و تحولی که در تجدید حیات سیاسی راجپوتها ایجاد کرد، شهرت یافت (هندوشاه، 2 / 47- 48؛ توزک ... ، 122). دو سده پس از محمود غزنوی نیز شهاب‌الدین محمد غوری و قطب‌الدین آیبک، از سلاطین بزرگ حکومت غوریان، با استفاده از اختلاف میان فرمانروایان راجپوت و ضعف ایشان، به آنها حمله کردند و با چیرگی در نبرد، شهرهای اجمیر، قنوج، دهلی، بنارس، گوالیار و بخشهای بزرگی از درۀ رود گنگ را به تصرف خود درآوردند (هندوشاه، 1 / 192-193، 216- 218، 222-223؛ فدایی، 88).
راجپوتها در این حملات به‌طور کامل مغلوب نشدند. آنها پس از فتح دهلی و قنوج توسط سلاطین غوری، به درون راجپوتانای جدید عقب‌نشینی کردند و در آنجا کوشیدند پایگاه مستحکمی برای دفاع از خود در مقابل مهاجمانِ مسلمان بنا نهند؛ راجپوتها تا حدی در این کار موفق بودند، زیرا سلاطین دهلی با وجود حملات پی‌درپی نتوانستند به‌طور کامل بر راجپوتهای راجپوتانا چیرگی یابند. بااین‌حال، در جنگهای مداومی که میان راجپوتها و سلاطین دهلی وجود داشت، قلعه‌ها و استحکامات بارها میان آنها دست‌به‌دست می‌شد. نزدیک‌ترین راجپوتها به دهلی به‌سبب آنکه همواره در حال دفاع از مرزهای شرقی راجپوتانا بودند، طبیعتاً ضعیف‌ترینِ آنها به شمار می‌آمدند؛ اما در واقع، بزرگ‌ترین تهدید برای راجپوتها، نه از جانب دهلی، بلکه از سوی پادشاهیهای مستقل مسلمان گجرات و مالوه بود (نک‍ : حبیب‌الله، 278؛ کالین، 382؛ نیز نک‍ : فدایی، 94؛ دربارۀ راجپوتها و سلاطین دهلی، نک‍ : دوی‌ودی، سراسر اثر).
در زمان حملۀ بابر به هند و تأسیس سلسلۀ گورکانیان (بابریان یا تیموریان هند)، قدرت لودیان در حال افول، و قدرت راجپوتها به رهبری رانا سانگا روزبه‌روز در حال افزایش بود. رانا سانگا با استفاده از ضعف لودیان با حاکمیت ابراهیم لودی و جنگ میان گجرات و مالوه، نفوذ خود را در بخش بزرگ‌تری از راجپوتانای غربی افزایش داد. او سران راجپوت را برای نبرد با سپاهیان مسلمان به رهبری بابر فراخواند و آنها را با یکدیگر متحد ساخت؛ اما سرانجام راجپوتها به‌رغم دلاوریها و مجاهدتهای بسیار در 932 ق / 1526 م، در مقابل سپاه بابر مغلوب شدند و شمار بسیاری از آنان به قتل رسیدند (بینگلی، 9-10؛ نیز نک‍ : نهرو، 1 / 599؛ تاد، I / 253-258؛ هندوشاه، 2 / 53؛ رُی، س.، 36-37). تضعیف نیروی بابر، نقطۀ عطفی در تاریخ حکومت مسلمانان در هند به شمار می‌آید، زیرا راجپوتها پس از بابر هرگز دوباره برای به‌دست‌آوردن حکومتهای ازدست‌رفتۀ خود در شمال هند کوششی نکردند و ازآن‌پس عمدتاً در حالت تدافعی باقی ماندند (کالین، همانجا).
راجپوتها پس از درگذشت بابر و در زمان برتخت‌نشستن فرزند او، همایون، به رهبری یکی از سران نامدار خود، رانا بِکرَماجیت با دراختیارگذاشتن قلعه‌ها و استحکامات خود، با دشمنان شاه جدید بابری هم‌داستان شدند. آنها همچنین در دورۀ حکومت همایون پیوسته با شیر شاه سوری و مهاجران افغان در بنگال در حال نبرد بودند (هندوشاه، 2 / 63-64؛ بینگلی، 10).
اکبر شاه (سل‍ 963-1014 ق / 1556-1605 م)، سومین پادشاه از سلاطین گورکانی، پس از غلبه بر راجپوتها که مرزهای سرزمین آنها تا حدود راجپوتانا گسترده بود (توزک، همانجا؛ دربارۀ جنگهای اکبر با راجپوتها، نک‍ : بدائونی، 2 / 34)، کوشید تا با درپیش‌گرفتن سیاست احترام و تساهل دینی، و دوستی با آنها و جلب رضایتشان، میان مردمان تابع خود آشتی و پیوند برقرار سازد و از اعمال خشونت که اساس حکومت سلاطین دهلی بر عموم هندوان بود، پرهیز کند. او ابزار حکمرانی را بر اساس حمایت از منصب‌داری یا نظام دیوانی تکمیل کرد و بر مبنای همان شرایطی که در نظام دیوانی در حکمرانی برای مسلمانان وجود داشت، راه را به‌روی سران طوایف راجپوت نیز هموار، و با انتصاب سران این طوایف به‌عنوان حکمرانان ایالتی، و نیز مأموران دریافت مالیات سالانه، درواقع غیرمسلمانان را بر مسلمانان حاکم کرد (ساران، 125-126؛ هاردی، 14, 25-26؛ ریچاردز، 20).
سازگاری اکبر با بیشتر سران راجپوت و کمک‌گرفتن از آنها برای انجام امور دیوانی سبب شد تا عموم مردم این طوایف از حقوق و امتیازاتی برابر با مسلمانانِ تابعِ او برخوردار شوند (نک‍ : خوافی‌خان، 1 / 175-177؛ نهرو، 1 / 602-604؛ مجومدار، «تاریخ ... »، 448-451). اکبر همچنین دریافت جزیه از راجپوتها را همچون دیگر گروههای دینیِ غیرمسلمان در هند، به‌طور رسمی منسوخ کرد. افزون‌بر این، او به جهت سیاستهای آشتی‌جویانه‌اش با پیروان همۀ ادیان و مذاهب، و برقراری پیوند با آنها، با بانویی از راجپوتها ازدواج کرد و بعدها برای پسرش نیز بانویی از همین خاندان هندو را به همسری برگزید؛ او به همین‌‌ترتیب، میان امرای گورکانی و بانوانی از خاندانهای نامدار راجپوت وصلتهایی ایجاد کرد (نهرو، 1 / 602). جایگاه اکبر در میان راجپوتها چنان بود که او را یک «راجپوت مسلمان» می‌دانستند و همچون راما، خدای بزرگ هندو به او احترام می‌گذاشتند (ریچاردز، 23).
جهانگیر پادشاه (سل‍ 1014-1037 ق / 1605-1627 م) در دورۀ حکومتش کوشید راجپوتها را مطیع خود سازد. لشکرکشیهای او به میوار، درنهایت به سرکوب شورش راجپوتها انجامید؛ به‌طوری‌که می‌توان غلبه بر راجپوتهای میوار در هشتمین سال سلطنتش را از جملۀ بزرگ‌ترین کامیابیهای پادشاهان گورکانی هند دانست (مجومدار، همان، 466؛ نک‍ : کنبو، 1 / 55-65). فرزند جهانگیر، شاه‌جهان، سیاست معتدل‌تری نسبت به راجپوتها در پیش گرفت، چندان‌که او در 1054 ق / 1644 م از آنها برای تصرف بلخ یاری طلبید (نک‍ : برن، 184؛ بینگلی، 12). راجپوتها در کشمکش میان پسران شاه‌جهان بر سر جانشینی پدر، به جانب‌داری از داراشکوه، بزرگ‌ترین پسر شاه‌جهان، برخاستند و درنهایت، در جریان کشمکشهای میان اورنگ‌زیب و برادرش، مرادبخش، مغلوب، و شمار زیادی از آنان کشته شدند (قابل خان، 2 / 994 بب‍ ؛ نیز نک‍ : بختاور خان، 1 / 22- 38).
اما اورنگ‌زیب (سل‍ 1068- 1118 ق / 1657-1706 م) ملقب‌به عالم‌گیر، در تعامل با غیرمسلمانان رویکردی کاملاً متفاوت با اکبر اتخاذ نمود؛ او دوباره قانون جزیه را برای راجپوتها و به‌طورکلی هندوان مقرر، و بسیاری از پرستشگاههای آنان را ویران ساخت؛ او همچنین راجپوتها را از مشاغل دولتی برکنار، و بار دیگر جنگ با آنها را آغاز کرد. پس از اورنگ‌زیب، با ازهم‌گسستن شالودۀ حکومت گورکانیان، راجپوتها بار دیگر موفق شدند دولتهای محلی مستقلی از حکومت مسلمانان تشکیل دهند (نهرو، 1 / 615؛ چودهوری، 238-241؛ نیز نک‍ : برجس، 122).
پس از ضعیف‌شدن حکومت گورکانیان هند، راجپوتها به‌سبب اختلافات داخلی نتوانستند از موقعیتِ پدیدآمده استفاده کنند. در نیمۀ دوم سدۀ 12 ق / 18 م، قلمرو آنها دستخوش حملات مَراتهه‌ها (مجموعه‌طبقاتی از کشاورزان هندو که بعدها به رزمیاران تبدیل شدند) گردید، و در اواخر این سده، تقریباً همۀ راجپوتها تحت استیلای مراتهه‌ها قرار گرفتند. در اوایل سدۀ 13 ق / 19 م، با استیلای دولت بریتانیا بر هند، مراتهه‌ها سرکوب شدند و راجپوتها که از حملۀ مراتهه‌ها و چپاول سرزمینهایشان رنج و آسیبهای فراوانی متحمل شدند، نه تنها کمترین مقاومتی در مقابل استقرار دولت بریتانیا از خود نشان ندادند، بلکه از حمایت حاکمان بریتانیایی برای دفاع از مناطق تحت حکومت خود نیز استقبال کردند. در این زمان، لرد وارن هیستینگز به‌منظور ایجاد مانعی در مقابل احیای دوبارۀ «نظام مراتهه» و افزایش قدرت آنها، سیاستی کلی برای جذب راجپوتها در پیش گرفت. بدین‌ترتیب، پیش از پایان سال 1233 ق / 1818 م، سرزمینهای راجپوتها تحت حمایت دولت بریتانیا قرار گرفت (مجومدار، «تفوق ... »، 25-27؛ بهاتچریه، 715؛ برجس، 309). راجپوتها از دهۀ 1930 م به بعد در دولت استعماری بریتانیا افزون بر راجپوتانا، در سراسر هند پراکنده شدند و سران آنها بار دیگر ادارۀ راجپوتانا را بر عهده گرفتند (کالین دیویس، 382).

دین

احیا یا رونق دوبارۀ دین هندویی از ویژگیهای تاریخ دینی راجپوتها در هند است (حبیب‌الله، 280). اگرچه شماری از راجپوتها در دورۀ استیلای مسلمانان بر هند به دلایل مختلف به اسلام گرویدند، اما عموم آنان مدافع ایمان، فرهنگ و سنتهای هندویی بودند؛ چندان‌که شواهدی نشان می‌دهد آنها گاهی نیز با بوداییان در تعارض بودند (تاد، II / 290).
راجپوتها به‌عنوان طبقه‌ای جنگاور در نظام اجتماعی هندویی، در برخی از دوره‌ها تقابلهایی با طبقۀ براهمنان داشتند؛ زیرا از دیدگاه آنها براهمنان ورود به طریقه‌های باطنی را در انحصار خود می‌دانستند (کروک، 565). به‌طورکلی دین راجپوتها شامل پرستش شیوامَهادِوه و همسران او، و نیز گروهی از مادرخدایان بود. پرستش همسران شیوا پیش از آن در میان اقوامی غیرهندو چون سکاها و هونها رایج بود و بعدها توسط هندوها نیز پذیرفته، و به معتقدات آنان افزوده شد. امروزه پرستشگاه اصلی شیوا در راجپوتانا قرار دارد. در پرستشگاههای راجپوتها عموماً شمایلهایی از همسر شیوا که با شماری از مادرخدایان دیگر احاطه شده، ترسیم شده است. افزون‌بر این، راجپوتها به کریشنا، کیش پرستش اسبان جوان، کیش پرستش نیاکان و همچنین مجموعه‌ای از خدایان محافظ و نیز مظاهر طبیعت باور دارند (همو، 565-566).

هنر

استیلای مسلمانان بر بخشهایی از هند، در سده‌های 11-12 ق / 17- 18 م با وجود تأثیرات گاه مخرب بر هنر و معماری هند، ابعاد ارزشمندی نیز به هنر این سرزمین بخشید. اوج این تأثیرگذاری مثبت در دورۀ حکومت گورکانیان بود که نقاشی و معماری هند را با نوعی بیان متعالی ویژه آراست (کوماراسوامی، «مقدمه بر ... »، 73). در آغاز سدۀ 11 ق / 17 م، در دربار شاهان گورکانی هند و نیز دربار راجه‌هایی از طوایف راجپوت، در مناطقی از راجستان و بخش هیمالیایی پنجاب شامل جیپور، جوده‌پور و بیکنر، و سپس در سدۀ 12 ق / 18 م، در کنگره و جامو، سبکی از هنر نقاشی اسلامی مرکب از عناصر مغولی (اسلامی) و سنتهای دینی هندویی پدید آمد. در این شیوه که به‌سبب حمایتهای راجپوتها به «سبک راجپوت» شهرت یافت، نقاشی روایتگرِ (یا داستان‌پردازانۀ) اولیۀ مغولی با ترسیم نقش‌مایه‌هایی از اساطیر هندویی همراه شد (هاردی، 18؛ برند، 222؛ کوماراسوامی، همانجا).
ویژگی شاخص این سبک، افزون‌بر طراحیهای ماهرانه، ترسیم حیوانات و گیاهان در حاشیۀ طرح اصلی نقاشی، و نیز رنگهای درخشانِ به‌کاررفته در آن است؛ چندان‌که به نوشتۀ کوماراسوامی این آثار را نمی‌توان بدون رنگ تخیل کرد (همان، 74). همچنین استفاده از طلا، که اساساً در سنت نقاشی بومی این منطقه پدیده‌ای وارداتی به شمار می‌آید، در اواخر تاریخ نقاشی راجپوتها رواج یافت (همانجا).
آنچه در این دوره از تاریخ هنر هند اهمیت دارد، تأثیر متقابل هنر نگارگری ایرانی عصر صفوی و نقاشی هندی دورۀ گورکانی بر یکدیگر است. در این دوره، همان‌گونه که مینیاتورهای ایرانی در هند رنگ هندی به خود گرفتند، مکتبهای نقاشی هندی، ازجمله مکتب راجپوت نیز تحت تأثیر هنر ایرانی قرار گرفت و بدین‌ترتیب، در مکتب راجپوت مینیاتورهایی با رنگ و بوی ایرانی پدید آمد (گروسه، 98- 99).
نقش‌مـایه‌های به‌کـاررفته در این مکتب به‌طـورکلی دربرگیرنـدۀ نمادهایی از اساطیر و ادبیات حماسی هندویی است (نک‍ : کوماراسوامی، «هنر ... »، 124). گفتنی است که نقاشیهای برجای‌مانده از راجپوتها به دوره‌ای در حدود 300ساله از اواسط سدۀ 10 ق / 16 م تا اوایل سدۀ 13 ق / 19 م، تعلق دارند و امروزه این سنت هنری تقریباً از میان رفته است (همو، «مقدمه بر»، 73).

مآخذ

بختاورخان، محمد، مرآة العالم: تاریخ اورنگ‌زیب، به کوشش ساجده س. علوی، لاهور، 1979 م؛ بدائونی، عبدالقادر، منتخب التواریخ، به کوشش احمد علی و توفیق هاشم‌پور سبحانی، تهران، 1380 ش؛ توزک جهانگیری، به کوشش سید احمد، علیگره، 1281 ق / 1864 م؛ خوافی‌خان، محمدهاشم، منتخب اللباب، به کوشش کبیر‌الدین احمد و غلام قادر، کلکته، 1868 م؛ فدایی، نصرالله، داستان ترکتازان هند، به کوشش علی‌اکبر قویم، تهران، 1341 ش؛ قابل‌خان، ابوالفتح، آداب عالمگیری، به کوشش صادق مطلبی انبالوی و عبدالغفور چودهری، لاهور، 1971 م؛ کنبو، محمدصالح، عمل صالح (شاه‌جهان‌نامه)، به کوشش غلام یزدانی و وحید قریشی، لاهور، 1967 م؛ گروسه، رنه، تاریخ آسیا، ترجمۀ مصطفى فرزانه، تهران، 1329 ش؛ منهاج سراج، عثمان، طبقات ناصری، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363 ش؛ نهرو، جواهر لعل، نگاهی به تاریخ جهان، ترجمۀ محمود تفضلی، تهران، 1361 ش؛ هندوشاه استرابادی، محمدقاسم، تاریخ، به کوشش محمدرضا نصیری، تهران، 1388 ش؛ نیز:

Bhattacharya, S., A Dictionary of Indian History, New York, 1967; Bingley, A. H., Handbook on Rajputs, New Delhi, 2003; Brend, B., Islamic Art, London, 2001; Burgess, J., The Chronology of Indian History, Delhi, 1975; Burn, R., «Shāh Jahān», The Cambridge History of India, ed. id., Cambridge, 1937, vol. IV; Chaudhuri, J. N., «Aurangzīb (1658-1680)», The History and Culture of the Indian People (The Mughul Empire), ed. R. C. Majumdar, Bombay, 1984, vol. VII; Collin Davies, C., «Rādjputs», EI2, vol. VIII; Coomaraswamy, A. K., Introduction to Indian Art, Delhi, 1969; id., Traditional Art and Symbolism, ed. R. Lipsey, Princeton, 1977; Crooke, W., «Rajput», ERE, vol. X; De La Fosse, C. F., The History of India, London, 1918; Dwivedi, S. D., The Relation of the Rajputs With the Delhi Sultans, Agra, 1978; Habibullah, A. B. M., The Foundation of Muslim Rule in India, Allahabad, 1976; Hardy, P., The Muslims of British India, Cambridge, 1972; Kennedy, J., «The Rajputs», Encyclopaedia of Asian History, ed. H. Ridley, New Delhi, 2008, vol. XV; Majumdar, R. C., An Advanced History of India, London, 1958; id., «The British Paramountcy and Imperialism», The History and Culture of the Indian People (British Paramountcy and Indian Renaissance), ed. id., Bombay, 1970, vol. IX; Monier-Williams, M., A Sanskrit-English Dictionary, Oxford, 1979; Richards, J. F., The Mughal Empire, New Delhi, 2008; Rose, H. A., A Glossary of the Tribes and Castes of the Punjab and North-West, New Delhi, 1990; Roy, M. N., The Historical Role of Islam, Delhi, 1990; Roy, S., «Bābur», The History and Culture of the Indian People (The Mughal Empire), ed. R. C. Majumdar, Bombay, 1984, vol. VII; Saran, P., The Provincial Government of the Mughals (1526-1658), Lahore, 1973; Smith, V. A., «The Gurjaras of Rajputana and Kanauj», JRAS, 1909; Thurston, E., Castes and Tribes of Southern India, New Delhi, 2001; Tod, J., Annals and Antiquities of Rajasthan or the Central and Western Rajpoot States of India, New Delhi, 2001.

میترا آقامحمدحسنی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: