تفسیر
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 7 مهر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/224325/تفسیر
جمعه 24 اسفند 1403
چاپ شده
15
طی این سده کوششهای قابل ملاحظهای نیز در محافل امامیه و زیدیه صورت گرفته است (نک : بخش مربوط).
تفسیرنویسی امامیه در اواخر دورۀ شاه طهماسب (سل 930-984ق) بار دیگر در محافل امامیه به ویژه با رویکرد دفاع از حقانیت تشیع رونق گرفت و همزمان دو تفسیر با رویکردی واعظانه نوشته شد. ابوالحسن زوارهای (د پیش از 984ق)، تفسیری موجز در 2 جلد با عنوان ترجمة الخواص نوشت که الگوی آن مواهب علیۀ کاشفی بود و کوشش داشت تا نزول آیات در شأن اهل بیت (ع) را که از سوی او مغفول مانده بود، تدارک کند (چ تهران، 1355ش). این نخستین گام در جهت تألیف تفسیری با مخاطب عام برای ترویج تشیع در اوایل عصر صفوی است. مهم تر از آن مولا فتح الله کاشانی (د 988ق) به تألیف تفسیر 10 جلدی منهج الصادقین روی آورد (نک : مآخذ پایانی) و به سبک تفسیرهای دوگانه، خود فشردهای از آن با عنوان خلاصة المنهج فراهم کرد (چ تهران، 1373ق). کاشانی در تفسیر، از مجمع البیان و تفسیر ابوالفتوح رازی بهرۀ بسیار گرفته، اما رویکرد ستیزه جویی با اهل سنت به شدت در تفسیر او دیده میشود و او خود تبلیغ و اثبات حقانیت تشیع و «الزام مخالفین» را هدف اصلی تألیف میشمارد (1/ 3-5).در اواخر دورۀ شاه عباس اول (سل 996-1038ق)، عالمان اهل اندیشه روی به تفسیرنویسی آوردند. از جمله از مهاجران جبل عامل، شیخ بهایی (د 1031ق) افزون بر کوششهایی در جهت حاشیه نویسی بر تفاسیر پیشین، تفاسیر مستقلی نیز با عنوان العروة الوثقى و عین الحیاة تألیف کرد (مجلسی، 106/ 110، 150، 157) که با توجه به شخصیت وی، باید بیشتر دارای وجهۀ علمی و به دور از ویژگیهای واعظانه بوده باشد. همچنین باید از محمد باقر استرابادی، معروف به میرداماد (د 1041ق)، عالم و فیلسوف شهیر نام برد که رسالهای با عنوان سدرة المنتهى در تفسیر سورههای فاتحه، جمعه و منافقین نگاشت (افندی، 5/ 44).تفسیرنویسی بار دیگر در اوایل دورۀ شاه سلیمان اول (سل 1077-1105ق) رونق گرفت که نمونۀ آن تفسیر اثر محمد بن علی شریف لاهیجی (د پس از 1088ق) به عنوان تفسیری واعظانه با غلبۀ رویکرد روایی بود (چ تهران، 1373ش). دیگر نمونه تألیف تفسیر مهم الصافی از مولا محمدمحسن فیض کاشانی (د 1090ق) است که بخش اصلی مضامین را تفسیر مأثور تشکیل میدهد و نخستین گام از کوشش تفسیری اخباریه در عصر صفوی است. اندک افزودههای فیض در خلال نقل روایات، به روشنی بازنمای اندیشۀ تفسیری مؤلف است (چ تهران، 1416ق). وی خود چکیدهای از آن با عنوان تفسیر الاصفى فراهم آورده است (چ قم، 1418ق). از دیگر نمونهها تفسیر فرج الله بن محمد حویزی (د 1100ق، زرکلی، 5/ 140-141) و کنز الدقائق و بحر الغرائب از محمد بن محمد رضا قمیمشهدی، معاصر وی قابل ذکرند (چ تهران، 1366ش).در دهههای آغازین سدۀ 12ق، گامهای مهمیدر تفسیرنویسی امامیه برداشته شده، و با غلبۀ جریان اخباری مهمترین تفاسیر مأثور پدید آمدهاند که اینهاست: البرهان اثر سیدهاشم بحرانی (د 1107ق، چ تهران، 1415ق) و نور الثقلین از عبدعلی حویزی (د 1112ق، چ قم، 1415ق) که کاملاً جنبۀ روایی دارند و استنادات روایات در آنها به وضوح نشان داده شدهاند، المعین فی تفسیر از نورالدین کاشانی (د پس از 1115ق، چ قم، 1410ق)، تفسیر سلیمانی از علیرضا اردکانی (د پس از 1120ق، نک : خرمشاهی، دانشنامه ...، 1/ 707-708) و الوجیز، تفسیری فشرده از علی بن حسین ابنابی جامع (د 1135ق، چ قم، 1413ق). بیشتر تفاسیر نوشته شده در عصر صفوی در ایران، به زبان فارسی بود.در دورههای تاریخی پس از سقوط تختگاه صفویه (د1135ق)، کوششهای محدودی در تفسیرنویسی صورت گرفت. از شمار این تفاسیر است: الوجیز، معروف به تفسیر شبر اثر سید عبدالله شبر (د 1242ق) که بر اساس روایات، اما به سبک تفاسیر موجز و مجرد از استناد و استدلال نوشته شده است (چتهران، 1352ق)، تفسیری از هدایة الله بن مهدی رضوی مشهدی (د 1248ق، زرکلی، 8/ 78)، تفسیر برغانی از محمد صالح برغانی قزوینی (د 1271ق، زرکلی، 6/ 164؛ خرمشاهی، همان، 1/ 674)، ینابیع الانوار از ممتاز العلماء محمد تقی دلدار، از عالمان امامیهند (د 1285ق، آقابزرگ، 25/ 287-288) و تفسیر الصراط المستقیم از سید حسین بروجردی در اواخر سدۀ 13ق (چ قم، 1422ق؛ برای نمونههای حاشیه نویسی امامیه، نک: بخش مربوط).
از تألیفات مستقل تفسیری در این دوره، نخست باید به التفسیر الجامع اثر قاضی محمد بن یحیى بهران (د957ق)، فقیه اهل صنعا (حسینی، مؤلفات، 1/ 306) و همزمان با آن، تفسیر کبیر علی بن عبدالله راوع (د 959ق)، فقیه یمنی (همان، 1/ 310) اشاره کرد. نیم سده بعد عبدالرحمان بن عبدالله شعبی خولانی (د 1003ق) تفسیری دیگر نوشت (همان، 1/ 309). پدید آوردن آثاری از این دست در تفسیر، با فاصلههایی کمابیش تا یک سده ادامه یافته است (همان، 1/ 308، 311، 312؛ زرکلی، 7/ 253).اواخر سدۀ 11ق، در تاریخ تفسیر زیدی بسیار تحول زا بوده، و رویکردهای جدیدی در آن پدید آمده است. رویکرد نخست که میتوان آن را نوعی تفسیر عقلی با نگاهی تجدیدی نامید، با شاخص یحیی بن حسین بن قاسم صنعانی (د 1099ق) شناخته میشود که افزون بر کتاب مظاهر البینات فی الآیات المتشابهات (حسینی، همان، 3/ 30) به سبک متشابه نویسی متکلمان پیشین، رسالهای مهم با عنوان البیان لما خفی فی القرآن تألیف کرده است که به دنبال درکی متفاوت از برخی آیاتی است که معنای آن از دیگر مفسران پوشیده مانده است (نک : زرکلی، 8/ 143؛ برای نسخ خطی، نک : حسینی، همان، 1/ 226-227).فضای نواندیشی در تفسیر زیدیه در این دوره، موجب شده است تا حتى رسالهای انتقادی مانند الاتحاف لطلبة الکشاف در نقد الکشاف زمخشری، تألیف صالح بن مهدی مقبلی (د 1108ق) پدید آید (زرکلی، 3/ 197؛ حسینی، همان، 1/ 40).رویکرد دیگر، توجه به تفسیر مأثور و به خصوص اقوال تفسیری منقول از امامان متقدم زیدیه است که در سدههای میانه نزد زیدیه سابقه نداشته است. مهمترین اثر با این رویکرد، المصابیح الساطعة الانوار المجموعة فی تفسیر الائمة الاطهار، معروف به تفسیر شرفی است که توسط عبدالله بن احمد شرفی در اواخر سدۀ 11ق تألیف شده است (نک : همان، 3/ 23).سدۀ 12ق، سدۀ رکود نسبی در تدوین تفسیری نزد زیدیه بود، اما سدۀ بعد عرصۀ ظهور جریانهایی نو در این حوزۀ تفسیری گردید. در طول سده از عالمان زیدی قاضی احمد مجاهد صنعانی بدون آنکه خود دست به تفسیر زند، به تحقیقاتی در علم تفسیر پرداخت (زرکلی، 1/ 148؛ حسینی، همان، 3/ 47)، برخی چون احمد بن عبدالقادر کوکبانی (د 1222ق) به سبک سنتی تفسیر نوشتند (همان، 1/ 348)، برخی چون لطف الله بن احمد جحاف (د 1243ق)، مورخ و ادیب یمنی و مؤلف العلم الجدید فی تفسیر القرآن المجید، به دنبال بازاندیشی در فهم قرآن و نوآوری در تفسیر بودند (زرکلی، 5/ 242)، برخی چون ابراهیم بن محمد بن اسماعیل امیر (د 1213ق) با تألیف مفاتیح الرضوان به دنبال تفسیر با شیوۀ خالص تفسیر قرآن به قرآن بودند (شوكانی، البدر ...، 1/ 423؛ بغدادی، ایضاح، 2/ 520)، برخی چون شوکانی (د 1250ق) پیجوی جمع میان روایت و درایت در تفسیر و جست و جوی روشی برای تهذیب تفسیر و دستیابی به گوهری آغازین در فهم قرآن بودند (نک : سطور پیش) و کسی چون عبدالکریم بن عبدالله ابوطالب روضی (د 1309ق) این بار با فراهم آوردن جمعی میان تفسیر شرفی به عنوان تفسیر مأثور و الکشاف زمخشری به عنوان تفسیری ادبی ـ کلامی (حسینی، همان، 1/ 309)، به گونهای دیگر جمع میان روایت و درایت را دنبال کرد.
تفاسیر جزئی که در سدههای پیشین زمینهای یافته بود، طی سدههای متأخر روی به گسترش نهاد. نمونههای اندکی از تفسیر بر جزء عم (جزء 30) قرآن توسط عیسی بن محمد صفوی (د 953ق)، عالم صوفی مشرب هند (زرکلی، 5/ 108) و ابراهیم بن محمد قیصری (د1253ق)، عالم عثمانی (همو، 1/ 70) نوشته شد. نمونۀ تفسیر بر گروهی از سور، مانند تفسیر محمد بن احمد ازهری (د 977ق) بر سورههای سبع طوال نیز دیده میشود (ادرنوی، 395). عبداللطیف بن محمد ابنغزی (د 1247ق) نیز زبدة البیان را در تفسیر برخی از سور منتخب قرآن نوشته است (زرکلی، 4/ 61).تفسیرنویسی بر سورهها، افزون بر تفاسیر متعدد بر فاتحه، اخلاص و یوسف، روی به فزونی نهاد؛ از آن شمار ست: تفسیرهای مصطفی بن محمد بستان افندی (د 977ق) بر سورۀ انعام (ادرنوی، همانجا؛ زرکلی، 7/ 240)، محمد امین شروانی (د1036ق) بر سورۀ فتح (همو، 6/ 41)، محمد بن حسن كواكبی (د 1096ق) بر سورۀ انعام (همو، 6/ 90)، و محمد بن علی شوکانـی (د 1250ق) بر سـورۀ عصر با عنـوان النشر لفوائد سورة العصر (حسینی، همان، 3/ 104؛ برای دیگران، نک : داوودی، 1/ 19؛ ادرنوی، 368، 374، 409؛ زرکلی، 1/ 243، 3/ 318، 4/ 131، جم ).تفاسیر آیهای نیز در این سده پرشمارند؛ از آن جمله میتوان به نوشتههایی از طاشکوپری زاده (د 968ق، بالی زاده، 339؛ حاجی خلیفه، 1/ 854)، شهابالدین خفاجی (د 1069ق، همو، 1/ 855) و محمد بن علی وحیش عالم زیدی (د 1275ق، حسینی، همان، 1/ 305) اشاره کرد. بدرالدین محمد بن اسماعیل امیر (د1182ق، همان، 1/ 303-305)) و شوکانی (همان، 1/ 303، 305، 371، 3/ 145) از زیدیه تک نگاریهای متعدد در تفسیر آیهای دارند (برای دیگر نمونهها، نک : حاجی خلیفه، 1/ 854-855، 880؛ زرکلی، 5/ 53، 6/ 103، 316). آقابزرگ تهرانی نیز در جای جای الذریعة به معرفی تكنگاریهایی پرداخته كه در تفسیر آیات منفرد تألیف شدهاند و بسیاری از آنها با منزلت اهل بیت (ع) مرتبطاند (2/ 69، 345، 369، 469، جم ).تفسیر آیات منتخب نیز كمابیش در سدههای متأخر ادامه یافته است. بیشتر نمونهها دارای زمینۀ كلامیاست كه از آنجمله میتوان به اسئلة القرآن و اجوبتها از علی بن محمد علایی ابنشیرازی (د 945ق، زركلی، 5/ 11)، رسالههایی در تفسیر آیات مشكله از شیخ بالی صوفیوی (د 960ق)، عالم بلغارستان (ادرنوی، 385-386)، استخراج الجدال من القرآن الكریم از محمد بن ابراهیم ابنحنبلی (د 971ق، چ بیروت، 1980م)، اقاویل الثقات از مرعی بن یوسف كرمیحنبلی (د 1033ق) در تفسیر آیات مربوط به صفات باری (چ بیروت، 1406ق) و اجوبة مسائل الشاك فی القرآن از قاسم بن محمد منصور بالله، امام زیدی (د 1029ق) كه توسط عبدالله بن احمد شرفی در اواخر سده گردآوری شده است (حسینی، همان، 1/ 64)، اشاره كرد. از نوشتههای امامیه، تأویل الآیات الظاهرة از شرف الدین استرابادی (د پس از 965ق) تفسیر آیاتی است كه در بارۀ اهل بیت (ع) نازل شدهاند (چ قم، 1409ق) و به طبع سبكی روایی دارد (برای موارد دیگر، نك : زركلی، 1/ 147، 4/ 136، 7/ 88؛ حسینی، همان، 3/ 40). نمونههایی از تفاسیر سورهای و آیهای در شمار تفاسیری که با رویکرد عقلی یا عرفانی نوشته شدهاند، نیز دیده میشود (نک : بخش پیشین).در زمینۀ تفسیر آیات الاحكام نیز به خصوص امامیه در این دوره فعال بوده، و آثار متعددی پدید آوردهاند (نك : داک، 1/ 723؛ برای زیدیه، نك : همان، 1/ 29، 311).در سخن از شرح و حاشیه باید گفت بخش مهمیاز تألیفات تفسیری در این دوره از همین دست بوده است. بیشترین شروح و حواشی همچون گذشته بر الکشاف زمخشری و تفسیر بیضاوی نوشته شده است. حاشیه نویسان مهم الکشاف ایناناند: ابنكمال پاشا (د 940ق، ادرنوی، 373)، سراج الدین قزوینی (د 950ق، همو، 380)، ابوالسعود عمادی (د 982ق، همو، 399) از اهل سنت، غیاثالدین دشتكی (د 948ق، آقابزرگ، 6/ 46) و شیخ بهایی (د 1031ق، مجلسی، 106/ 110) از امامیه، و قاضی صالح آنسی (د 1062ق، حسینی، مؤلفات، 1/ 411)، حسن بن احمد جلال یمنی (د 1084ق، همان، 1/ 411، 3/ 67) و احمد بن صالح ابنابی الرجال (د 1191ق، همان، 1/ 410) از زیدیه. در واقع آنگاه كه توجه به این تفسیر نزد حاشیه نویسان اهل سنت روی به كاستی نهاده، نزد نویسندگان شیعی افزون شده است (برای دیگر حواشی آن، نك : حاجی خلیفه، 2/ 1475-1483؛ ادرنوی، 375، 379، 385، 392، 412؛ آقابزرگ، همان؛ حسینی، همان، 1/ 410).بیشترین حواشی در سدههای متأخر بر تفسیر بیضاوی نوشته شده است؛ در این سدهها این تفسیر نه تنها توجه عالمان اهل سنت را جلب کرده است، كه آن را بیشتر موافق با اندیشههای كلامیخود مییافتند، بلكه در این سدهها نویسندگان امامینیز به سلك حاشیه نویسان بیضاوی پیوستهاند. از نویسندگان حواشی مهم بر تفسیر بیضاوی باید فقیه زكریا بن محمد انصاری (د 926ق، ادرنوی، 363؛ زركلی، 3/ 46)، مولانا محیی الدین محمد بردعی (د پس از 927ق، علیشیر نوایی، 370؛ طاش كوپریزاده، 241)، عصام الدین اسفراینی (ادرنوی، 376؛ زركلی، 1/ 66)، محیی الدین شیخ زاده (د 951ق، چ استانبول، 1282ق) را نام برد.برخی حاشیهنویسان تفسیر بیضاوی از سرزمینهای كناری جهان اسلام بودند، مانند نصر الله مناستیری (د 976ق، ادرنوی، 394)، محمد بن موسى بسنوی (د 1032ق، همو، 414)، محمد علامك بسنوی (د 1045ق، زركلی، 7/ 119) و مصطفی بن اسماعیل فـلورنوی (د 1244ق، زركلی، 7/ 230) از بالكان، وجیه الدین علوی گجراتی (د 998ق، زركلی، 8/ 110) و عبدالحكیـم سیالكوتی (د 1067ق، همـو، 3/ 283)، از شبه قـارۀ هند، احمد بن محمد كاملی تاشكندی (د ح 1000ق، ادرنوی، 403) از شـرق آسیای مركزی و محمد بن حسن جنوی (د1200ق، زركلی، 6/ 92)، از مراكش. در ایران حواشی متعددی در نواحی آذربایجان و فارس نوشته شده است (برای موارد دیگر، نك : طاش كوپری زاده، 62، 72، 87، جم ؛ حاجی خلیفه، 1/ 188-193؛ ادرنوی، 367، 369، جم ؛ زركلی، 3/ 89، 5/ 11، 7/ 55، جم ). از حاشیهنویسان امامینیز میتوان بزرگانی چون قاضی نورالله شوشتری (د 1019ق، زركلی، 8/ 52) و شیخ بهایی (د1031ق، مجلسی، 106/ 110، 151) را نام برد (آقابزرگ، 6/ 41-44). برخلاف امامیه، این تفسیر مورد توجه حاشیه نویسان زیدی قرار نگرفته است.در سدههای متأخر، تفسیر جلالین نیز به عنوان موضوع حاشیه، همپای دو تفسیر زمخشری و بیضاوی بوده است. نخستین حاشیه بر آن با عنوان قبس النیرین از شمسالدین علقمی (د969ق)، عالم شافعی مصری است (زركلی، 6/ 195) و با حاشیهای كه ملا علی قاری (د 1001ق)، عالم بزرگ حنفی خراسان بر آن نوشت (همو، 5/ 13)، توجه مذاهب دیگر را نیز به خود جلب کرد. بیشتر حاشیه نویسان جلالین، مصری و برخی شامیبودند، ولی به ندرت كسانی از سرزمینهای دیگر نیز چون ملا علی قاری و عبدالرحمان بن محمد تطوانی (د 1237ق، همو، 3/ 333) بر آن حاشیه نوشتند (برای حواشی دیگر، نك : زركلی، 1/ 155، 246، 317، جم ). از زیدیان یمن علی بن محمد عقیبی (د 1101ق، حسینی، مؤلفات، 1/ 398) و عبدالقادر بن احمد كوكبانی (د 1208ق، همانجا) آن را حاشیه زدند و از امامیه حاشیهای بر آن شناخته نیست.از دیگر تفاسیر اهل سنت، باید به تفسیر ابوالسعود اشاره كرد كه چند حاشیه از سوی رضیالدین ابنابیاللطف مقدسی (د1028ق، حاجی خلیفه، 1/ 193-194)، محمد زیتونه مناستیری (د1138ق، زركلی، 6/ 132)، حمدون بن عبدالرحمان ابنحاج مرداسی (د 1232ق، همو، 2/ 275) و ابراهیم بن علی سقا (د1298ق، همو، 1/ 55)، همه در قلمرو عرب زبان عثمانی نوشته شد (برای دیگر حواشی، نك : حاجی خلیفه، 1/ 65).از تفاسیر امامی نیز صافی مولا محسن فیض توجه حاشیهنویسانی چندی را به خود جلب کرده است كه از نخستین نمونههای آن حاشیۀ مولا عبدالرحیم دماوندی (د ح 1160ق) است (نك : آقابزرگ، 6/ 45).از موارد تكمله نویسی باید به كار قاضی محمد بن یحیى بهران (د 957ق)، عالم زیدی با عنوان التكمیل الشاف اشاره كرد كه در آن، مضامین ملخص از الکشاف را با افزودههایی از ابنكثیر و دیگر منابع تكمیل كرده است (حسینی، همان، 1/ 323).تلخیص تفاسیر مبسوط توسط شخص مؤلف، اگرچه كمتر از سدههای میانه، اما در حد نمونههایی اندك در سدۀ 10ق نیز یافت میشود و در سدۀ بعد رخت بر بسته است. از جمله میتوان به تلخیص منهج الصادقین توسط مؤلف (نك : بخش امامیه) و تحریرهای سه گانۀ تفسیری از ابوالحسن بكری (د پس از 950ق) اشاره كرد (ادرنوی، 380؛ قس: زركلی، 7/ 57). تلخیص توسط دیگران نیز، تنها اندك نمونههایی در سدۀ 10ق دارد كه ادامهای نامأنوس از سنت سدههای میانه است. از آن دست میتوان گزیدۀ مباحث جهاد از الجامع قرطبی توسط قاسم ابن محمد قرطبی (د 943ق، ادرنوی، 376) و ملخص تلفیقی الکشاف و بیضاوی از عبدالاول بن حسین ابنام ولد (د 962ق، ادرنوی، 387؛ قس: حاجی خلیفه، 2/ 1481) را یاد كرد كه هیچیك تلخیص به معنای معمول آن نیستند.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید