تفسیر
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 7 مهر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/224325/تفسیر
جمعه 24 اسفند 1403
چاپ شده
15
در پایان سخن از فرق، باید گفت اباضیه طی سدههای میانه کمتر به تفسیرنویسی پرداختهاند. تنها نمونۀ گزارش شده تفسیر کبیر از ابویعقوب یوسف بن ابراهیم ورجلانی (د 570ق)، عالم اباضی مغرب است که اثری از آن بر جای نمانده است (شماخی، 2/ 105؛ حارثی، 276). این استثنا، حاصل تقریب مقطعی میان محافل اباضی شمال افریقا در سدۀ 6ق با محافل اهل سنت بوده است (برای کوششهایی از اسماعیلیه، نک : پیروانی، 118-127؛ برای تفاسیری از كرامیه، نك : فان اس، سراسر اثر).
طی سدههای میانه برخی از عالمان به تفسیر بخشی از قرآن و نه تمام آن اهتمام ورزیدهاند. در این میان دربارۀ برخی از سورهها مانند فاتحة الکتاب نزدیک به 20 تفسیر مستقل نوشته شده، و اغلب تنها فعالیت تفسیری مؤلف آنها بوده است که از آن میان میتوان به تفسیر عبدالکریم رافعی (د 623ق)، فقیه شافعی قزوین (سیوطی، الاتقان، 1/ 35، طبقات، 71) اشاره کرد (برای تفصیل، نک : ه د، فاتحة الکتاب). در تفسیر سورۀ اخلاص و سورۀ یوسف نیز تکنگاریهای متعدد وجود دارد (نک : ه د، 7/ 196، نیز یوسف، سوره). تفسیرهای دیگر نیز بر سورههای انعام، کهف، دخان، فتح، ق، نجم، رحمان، عصر، کوثر، کافرون، فلق و ناس نوشته شده است (داوودی، 1/ 190، 191، 2/ 240، 277، 284؛ ادرنوی، 267، 320، 345، 346، 359؛ آقابزرگ، 4/ 337؛ زرکلی، 6/ 150، 7/ 35، 49؛ ه د، 4/ 502).محمد بن یوسف سنوسی (د 895ق) از سورۀ ص تا آخر قرآن (زرکلی، 7/ 154) و اسماعیل بن عبدالله خلوتی رومی (د899ق) از سورۀ ضحى تا آخر قرآن (همو، 1/ 318) را تفسیر کردهاند.فراتر باید به تفاسیری اشاره کرد که بر آیهای خاص نوشته شدهاند. از این میان بیشترین تفسیر بر آیة الکرسی نوشته شده است (داوودی، 2/ 28؛ ادرنوی، 122، 323، 342؛ زرکلی، 1/ 187). دربارۀ آیات دیگر، از نخستین نمونهها در سدۀ 5ق، باید به جوابیهای در تفسیر 3 آیه از ابوالفتح كراجكی (د 449ق)، عالم امامیشام با موضوع اعتقادی (متن: كراجكی، 131-138) و تفسیر دو آیه مربوط به قتل (نساء/ 4/ 92-93) از ابوبكر محمد بن ابراهیم رازی (494ق، داوودی، 2/ 52) اشاره كرد. تفاسیر آیهای از سدۀ 7ق روی به فزونی نهاده است. ابوشامۀ مقدسی (د 665ق) تفسیری با عنوان نور المسری بر آیۀ اسراء (اسراء/ 17/ 1) نوشت (برای نسخۀ خطی، نک : ه د، 5/ 589) و قطب الدین محمد بن احمد قسطلانی (د 686ق) برخی از آیات منتخب را تفسیر كرد (زركلی، 5/ 323).انتخاب برخی آیات قابل بحث برای تفسیر و پدید آوردن یك تفسیر موجز و گزیده به جای تفسیری مبسوط و جامع در سدۀ 8ق از سوی برخی از عالمان دنبال شده است. در این شمار میتوان آثاری از صلاح الدین علایی (د 761ق)، عالم نامدار شام چون النفحات القدسیة مشتمل بر تفسیر آیات منتخب، تحفة الرائض مشتمل بر تفسیر آیات مربوط به فرائض در فقه، المباحث المختارة در تفسیر آیۀ دیه و كفاره، و نزهة السفرة در تفسیر آیات پایانی سورۀ بقره را برشمرد (سبكی، 10/ 35-36؛ ابنحجر، الدرر، 2/ 213-214؛ حسینی دمشقی، 43). شمس الدین محمد بن محمد بعلی (د 774ق) عالم موصل نیز بهجة المجالس را در تفسیر آیات منتخب و غایة الاحسان را در تفسیر آیۀ 90 از سورۀ نحل(16) نگاشت (داوودی، 2/ 241) و بدینسان یك گونۀ تفسیری متمایز شكل گرفت.از تفاسیر آیات منتخب در سدۀ 9ق، میتوان تألیفاتی از الیاس بن ابراهیم سینوبی كه مشتمل بر نكات بدیع بوده است (د850ق، حاجی خلیفه، 1/ 854؛ زركلی، 2/ 8)، عبدالمجید بن نصوح رومی(د 867ق، حاجی خلیفه، 1/ 880؛ ادرنوی، 337) و عبدالقادر بن محمد ابنابی الوفاء قرشی (د 875ق، همو، 340) یاد كرد (برای تفسیر آیات منفرد، نک : حاجی خلیفه، 1/ 854؛ ادرنوی، 296، 346؛ حسینی، مؤلفات، 1/ 302-305).برخی از نوشتههای قرآنی در سدههای 5 و 6ق، مانند جواهر القرآن از امام محمد غزالی (د 505ق، چ بیروت، 1985م) و متشابه القرآن از ابنشهرآشوب (د 588ق، نک : مآخذ پایانی) به نوعی تفسیری بر آیات منتخب با طبقهبندی موضوعیاند و مؤلفان در آنها طیف وسیعی از علوم را در نظر داشتند. در سدۀ 8ق، شمسالدین ابنلبان تفسیری بر آیات منتخب با محور موضوعی صفات باری با عنوان ردّ معانی الآیات المتشابهات، نگاشت (چ استانبول، 1913م). در سدۀ 9ق، وزیر صنعانی (د840ق) تفسیری موضوعی دربارۀ آیات دال بر خداوند تعالى و صدق اولیای او پرداخت (حسینی، همان، 1/ 427) و ابنرجب حنبلی (د 895ق) عالم سلفی شام، در رسالۀ الاستغناء بالقرآن كوشید تا با تفسیر گزیدهای از آیات لب معارف دینی را از قرآن برداشت كند (حاجی خلیفه، 1/ 79).
از سدۀ 7ق، بخش مهمیاز تألیفات تفسیری را حاشیه و تعلیقه بر تفاسیر مهم تشكیل داده است. معمولاً كتابهایی به عنوان متن اصلی كار انتخاب شدهاند كه از اعتبار و تداول گستردهای برخوردار بوده اند و دو كتاب الكشاف زمخشری و انوار التنزیل بیضاوی به سبب وسعت تداول، وضعی ممتاز داشتهاند (نك : حاجی خلیفه، 1/ 65).نخستین و بیشترین حواشی بر تفسیر الكشاف زمخشری (د638ق) نوشته شده است. به سبب درخشش ادبی این اثر و تحولی كه با تكیه بر وجوه بلاغی در دانش تفسیر ایجاد كرد، هرچند اندیشههای اعتزالی آن برای مذاهب مخالف آزارنده بود، چشم پوشی از آن برای اصحاب مذاهب ممكن نبود و كوشش برخی برای ترغیب طلاب به ترك آن بی نتیجه ماند (مثلاً نك : سبكی، 10/ 314). از همینروست كه بسیاری از حواشی الكشاف، در عین كوشش برای توضیح مقاصد زمخشری، به خصوص در مضامین كلامیموضع انتقادی نیز داشتهاند.نخستین نمونۀ شناخته شده از حاشیه نویسی بر الكشاف، مربوط به عثمان بن عمر فیروزآبادی (د 675ق) است و از آن پس دهها حاشیه از عالمان مختلف اهل سنت، امامیه و زیدیه بر آن نوشته شده است (نك : داوودی، 2/ 7، 255، 286، جم ؛ حاجیخلیفه، 2/ 1475-1483؛ ادرنوی، 249، 270، جم ؛ آقابزرگ، 6/ 46؛ زركلی، 2/ 256، 5/ 49، 63، 7/ 41؛ حسینی، همان، 1/ 261، 385، 463، 465).برخی از كتابهای نوشته شده در نقد الكشاف اینهاست: الانتصاف از احمد بن محمد ابنمنیر اسكندرانی (د 683ق)، در رد مضامین اعتزالی آن (ه د، 4/ 710)، حاشیۀ عمر بن رسلان بلقینی (د 805ق)، كه نویسندۀ آن معتقد بود با منقاش مضامین اعتزالی الكشاف را برداشته است (حاجی خلیفه، 1/ 431؛ ادرنوی، 308) و لطائف الالطاف از منصور بن حسن كازرونی (د 860ق) كه با رویكرد كلامیبه نقد الكشاف پرداخته است (زركلی، 7/ 298).حاشیه نویسی بر تفسیر بیضاوی (د ح 685ق) اندكی پس از تألیف آغـاز شده و نخستین حاشیـۀ شناخته شـده بر ایـن تفسیر، الحسام الماضـی از ابوبكر بـن احمد ابن صـائغ (د 714ق) است (ادرنوی، 263). طی سدههای 8 و 9ق حاشیههای متعددی از سوی عالمان اهل سنت بر این تفسیر نوشته شده است، اما بـرخلاف الكشـاف نشانی از توجه محافل شیعه به آن دیده نمیشود (نك : داوودی، 2/ 286؛ حاجی خلیفه، 1/ 188-193؛ ادرنوی، 305، 339،جم ؛ زركلی، 6/ 328، 7/ 5،99،228، 8/ 194).به ندرت تفاسیر دیگر طی سدههای میانه موضوع حاشیه نویسی بودهاند. از آن جمله است: حاشیۀ محمد بن ادریس حلی (د 598ق)، عالم امامیبر التبیان شیخ طوسی (حر عاملی، 2/ 244)، حاشیۀ برهان الدین ابندمج كركی (د 853ق)، عالم شافعی بر تفسیر علاء الدین تركمانی (داوودی، 1/ 25) و حاشیۀ زین الدین قاسم ابنقطلوبغا (د 879ق) بر تفسیر ابولیث سمرقندی (ادرنوی، 344).
برخی از تألیفات تفسیری در سدههای میانه، در عمل صورت تكملهای بر تفسیری پیشین داشتهاند. این تكملهها گاه در قالب بخشهای مجزا و گاه آمیخته است. نمونهای از تكمله از نوع اول در سدههای پیشین در تفسیر قاسم رسی دیده میشد و موردی از آن در سدۀ 6ق، تكملۀ عبدالغنی ابنتیمیۀ حرانی (د 581ق)، عالم سلفی شام بر تفسیر پدرش محمد بن ابی القاسم ابنتیمیه است كه عنوان آن را الزوائد على تفسیر الوالد نهاده است (داوودی، 1/ 332). دیگر باید از تكملۀ جلال الدین سیوطی (د 911ق) بر تفسیر جلالالدین محلی (د 864ق) یاد كرد كه مجموع آن تفسیری كامل بر قرآن است و با عنوان تفسیر الجلالین، از مشهورترین تفاسیر در سدههای متأخر است.از نمونههای تكمیل آمیخته در سدۀ 6ق، تفسیر كشف الاسرار از رشید الدین میبدی (د 600ق) است كه تفسیر خواجه عبدالله انصاری را مبنای كار خود قرار داده و ذیل هر آیه بر مضامین خواجه تكمله نوشته است (نك : سراسر اثر؛ آذرنوش، 163 بب ). در اوایل سدۀ 8ق، قاضی عماد كندی (د 720ق)، عالم اندلسی و قاضی اسكندریه الكشاف زمخشری را مبنای كار خود در الكفیل بمعانی التنزیل قرار داده، و عملاً تكملهای آمیخته به الكشاف نوشته است (حاجی خلیفه، 2/ 1502). در سـدههای 8 و 9ق چندیـن تكملۀ آمیخته بر تفسیر امام فخرالدین رازی نیز نوشته شده است. تكملۀ نخست را احمد بن محمد قمولی (د 727ق، داوودی، 1/ 88؛ زركلی، 1/ 222) و دیگری را نظام الدین نیشابوری (د 850ق) نوشته است. نیشابوری در تفسیر خود با عنوان غرائب القرآن و رغائب الفرقان، مضامین فخر را با استفاده از الکشاف زمخشری و دیدگاههای تكمیلی خود گسترش داده است (حاجی خلیفه، 2/ 1195؛ زركلی، 2/ 216).گونۀ دیگر از تألیف تفسیری در سدههای میانه، جمع نویسی است. همچون جمع نویسی میان صحاح و مسانید در حیطۀ حدیث، در تفسیر نیز چنین زمینه ای پدید آمده است. كهنترین نمونۀ جمع نویسی از مجدالدین ابناثیر جزری (د 606ق) است كه مؤلف جامع الاصول در جمع میان صحاح سته نیز هست. وی در كتابی با عنوان الانصاف، میان دو تفسیر مهم روایی و درایی مشرق اسلامـی ــ یعنی الكشف ثعلبـی و الكشاف زمخشـری ــ جمع كرده است (یافعی، 4/ 12؛ داوودی، 2/ 304). همزمان با وی، عبدالكبیر بن محمد غافقی (د 617ق)، عالم اندلسی میان دو تفسیـر مهم مشرقـی و مغـربـی ــ یعنی الکشاف زمخشری و المحرر ابنعطیه ــ جمع كرده است (سیوطی، طبقات، 70).در سدۀ بعد، نهج الایمان علامۀ حلی (د 726ق) گونۀ جمع و تلخیص از مضامین الکشاف و التبیان شیخ طوسی بود (علامۀ حلی، الرجال، 110)، احمد بن عبدالقادر ابنمكتوم (د 749ق)، عالم مصری در الدر اللقیط كه بالغ بر 10 جلد بود، میان تفاسیر زمخشری و ابنعطیه با البحر المحیط ابوحیان جمع كرد (داوودی، 1/ 53) و شمس الدین محمود بن عبدالرحمان اصفهانی (د 749ق) در تفسیر كبیر خود میان الکشاف و تفسیر امام فخر جمعی فراهم آورد (ابنقاضی شهبه، 3/ 72؛ حاجی خلیفه، 1/ 442-443).
همزمان با تألیف تفاسیر پرحجم، این نگرانی نیز در محافل تفسیری به وجود آمد كه غرق شدن در مباحث مبسوط، خوانندگان را از درك لب معانی قرآن دور و به مباحث جانبی مشغول دارد. از همینروست كه از همان سدۀ 5ق كه دورۀ رونق مبسوط نویسی است، برخی از عالمان به خلاصه نویسی نیز روی آوردند، یا دست کم مبسوط نویسی را به نقد گرفتند (مثلاً نک : طوسی، التبیان، 1/ 1-2؛ ابنجوزی، زاد، 1/ 3). خلاصه نویسی در تفسیر سدههای میانه را به صورتهای مختلف میتوان دید، هم تلخیصهایی كه توسط شخص مؤلف یا كسان دیگر از آثار مبسوط صورت گرفته و هم آثاری كه اساساً به صورت موجز نوشته شدهاند.این سنت كه مفسر خود از تفسیرش دو یا 3 تحریر با حجمهای مختلف فراهم آورد، از سدۀ 5ق آغاز شده است. در همان سده، تألیف دوگانه به صورت تفسیر كبیر و تفسیر صغیر در مغرب، و تألیف سه گانه كه تحریری اوسط را نیز همراه داشت، در مشرق اسلامیدیده میشود. از جمله احمد بن عمار مهدوی (د ح 440ق)، عالم مغربی با تألیف التفصیل و مختصر آن التحصیل (ابنجزری، 1/ 92؛ حاجی خلیفه، 1/ 462؛ زركلی، 1/ 184)، سنت تفسیر دوگانه در مغرب را پایه نهاد. برخی فراهم آوری این اختصار را به ابوحفص اندلسی و نه خود مهدوی نسبت دادهاند (نک : حاجی خلیفه، همانجا؛ ادرنوی، 112).در خراسان، علی بن عبدالله ابنابی الطیب نیشابوری (د458ق) تفسیر بزرگ خود را در 30 جلد، میانه را در 15 جلد و كوچك را در 3 جلد فراهم آورد (بیهقی، علی، 185) و علی بن احمد واحدی نیشابوری (د 468ق) تفاسیر سه گانهای نوشت كه از آن میان دو تفسیر البسیط و الوسیط از رواجی محدودتر (نك : ابننقطه، التقیید، 2/ 266؛ رودانی، 141) و تفسیر الوجیز ، از رواج گسترده تری برخوردار بود. تفسیر الوجیز واحدی كه در دو جلد برجای مانده است، نمونهای گویا دربارۀ ویژگی تفسیرهای كوچك سدههای 5 و 6ق است. الوجیز تفسیری مجرد از استدلالات و استنادات است و با روی آوردن به شیوهای شبیه به تفاسیر عصر تابعین، ظاهری متفاوت هم با تفاسیر درایی و هم روایی دارد. به ندرت در اشاره به برخی روایات، استنادی در حد نقلی از صحابه و تابعین (مثلاً 1/ 113، 183) یا «قال المفسرون» میتوان در آن یافت (مثلاً 1/ 167، 172).در سدۀ 6ق عمر بن محمد نسفی (د 537ق) با تألیف تفسیر بزرگ الاكمل الاطول در 4 جلد، و تفسیر مختصر التیسیر سنت دوگانه را ادامه داد (حاجی خلیفه، 1/ 519؛ بغدادی، ایضاح، 1/ 117؛ زركلی، 5/ 60) و تفاسیر سه گانۀ فضل بن حسن طبرسی (د 548ق)، مفسر امامیخراسان نمودی از تفاسیر سه گانه بود.در سدههای 7 و 8ق، در مشرق نیز تنها ادامۀ سنت دوگانه دیده میشود و اینكه از هیچ یك از تفاسیر سه گانه هر 3 تحریر تداول كافی نیافته، نشان از آن دارد كه ناكارآمد بودن این سنت آشكار شده بوده است. غالب مؤلفان معتبر در معرفی فعالیت تفسیری ابوالعباس احمد بن یوسف كواشی (د 680ق)، مفسر شافعی موصل تنها از دو تفسیر كبیر و صغیر یاد كردهاند (ذهبی، محمد، معرفة ...، 2/ 685؛ ابنعدیم، 3/ 1261؛ ابنحجر، الدرر، 6/ 143؛ ابنقاضی شهبه، 2/ 131؛ حاجی خلیفه، 1/ 457) و اینكه دمیری در كتاب حیاة الحیوان خود مطلبی را از تفسیر اوسط كواشی نقل كرده است (2/ 344؛ نیز نک : صدیقحسنخان، 2/ 186)، ظاهراً ناشی از تشخیص نادرست او دربارۀ یكی از دو تفسیر كبیر یا صغیر كواشی بوده است. مورد استثنایی در سدۀ 7ق شرف الدین مرسی (د 655ق)، عالم اندلسی سفر كرده به خراسان است كه به سنت سه گانه تفسیر نوشته است؛ تفسیر كبیر او افزون بر 20 جلد، تفسیر میانهاش 10 جلد و تفسیر كوچكش در 3 جلد (فاسی، 2/ 82؛ داوودی، 2/ 174)، یادآور رویۀ ابنابی الطیب نیشابوری است. در سدۀ 8ق، ابوحیان غرناطی (د 745ق) تفسیر بزرگ خود با عنوان البحر المحیط را در تحریری با عنوان النهر الماد مختصر كرده است (چ در حاشیۀ البحر المحیط، بیروت، 1403ق).جریان تلخیص نویسی بر یک تفسیر مبسوط از سوی کسی جز مؤلف، از سدههای متقدم آغاز شده بود و طی سدههای میانه کمابیش ادامه یافت. تلخیصهای ابنلجالش (د 490ق، داوودی، 2/ 75) و محمد بن عبدالله لخمی(د 635ق، ثعالبی، 1/ 3)، هر دو اهل اندلس از تفسیر طبری، تلخیص ابنابی رندقۀ اندلسی (د520ق) از الکشف ثعلبی (ابنخیر، 59) و تلخیص عبدالغنی بن قاسم حجار (د 582ق) عالم مدینه از تفسیر سلیم رازی (سیوطی، طبقات، 69) را در سدههای 5-7ق میتوان یاد کرد. در محافل امامیه در سدۀ 6ق نیز ابوعبدالله ابنکال (د 597ق، حر عاملی، 2/ 311) و ابنادریس حلی (د 598ق، منتخب التبیان، قم، 1409ق) به طور همزمان التبیان شیخ طوسی را اختصار کردهاند.از سدۀ 7ق، دو تفسیر زمخشری و فخرالدین رازی در بوتۀ توجه تلخیص کنندگان در شرق و غرب جهان اسلام قرار گرفتهاند. کسانی چون محمد بن علی ابنعابد غرناطی انصاری (د 662ق، زرکلی، 6/ 285)، محمد بن مسعود فالی سیرافی (د پس از 712ق، ادرنوی، 303-304؛ زرکلی، 7/ 96)، احمد بن محمد ابنجبارۀ مقدسی (د 728ق، ه د، 3/ 203)، محمد بن ایوب تاذفی حلبی (د 728ق، ادرنوی، 269)، عبدالله بن یوسف زیلعی (د762ق، ادرنوی، 291)، حسن بن محمد مذحجی (د 791ق)، عالم زیدی صنعا (حسینی، مؤلفات، 1/ 346) و زین الدین محمد ابن علی انصاری (د 862ق، ادرنوی، 336) الکشاف را به اختصار آوردهاند.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید