صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / تفسیر /

فهرست مطالب

تفسیر


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 7 مهر 1398 تاریخچه مقاله

در دهه‌های پایانی سدۀ 9ق، آسیای صغیر به مرکزی برای فعالیتهای علمی ‌تبدیل شده، و خاستگاه شماری از تفسیرهای صوفیه نیز بوده است. از تفسیرنویسان صوفی در این منطقه اینان نامبردارند: مولا اسماعیل بن عبدالله رومی‌(د 899 ق)، از خلوتیه در آسیای صغیر صاحب تفاسیر متفرق بر سوره‌های فاتحه، ضحى و مابعد آن (زرکلی، 1/ 318)، معین‌الدین دده مولا مسکین هروی (د 899 ق)، از دراویش خراسانی‌تبار آسیای صغیر، مؤلف تفسیر فارسی حدائق الحقائق (حاجی‌خلیفه، 1/ 633؛ ادرنوی، 355-356) و نعمت‌الله بن محمود نخجوانی (د 902ق)، از متصوفان مهاجر به آسیای صغیر نویسنده تفسیر الفواتح الالٰهیة (چ قاهره، 1999م). 
در اواخر سده‌های میانه، در محافل صوفی نزدیک به شیعه در خراسان، می‌توان به تفاسیر مولا حسین واعظ کاشفی (د910ق) اشاره کرد که شاخص آنها جواهر التفسیر به عربی و مواهب علیه به فارسی است. تفسیری فارسی با عنوان بحر الدرر نیز از وی به صورت خطی در کتابخانۀ ملی ترکمنستان نگهداری می‌شود که ممکن است نوشته‌ای جز مواهب علیه بوده باشد (یادداشت مؤلف).

1- 7. تفسیر فلسفی

با آنکه سابقۀ مباحث تفسیری در محافل فلاسفه، در نوشته‌های فارابی و اخوان‌الصفا جست وجو شده است (نک‍ : ذهبی، محمد حسین، 2/ 454-459؛ حسناوی، 27-59)، تألیف رساله‌های تفسیری توسط فلاسفه، مشخصاً توسط شیخ الرئیس ابن‌سینا (د 428ق) آغاز شده است. وی تک‌نگاریهایی در تفسیر سوره‌های اعلى، اخلاص، فلق و ناس نوشته (نک‍ : آقابزرگ، 4/ 335، 336، 341، 342) که در ضمن رسائل ابن‌سینا به چاپ رسیده است (قاهره، 1908م). مهم‌ترین هدف ابن‌سینا در نوشته‌های تفسیری خود، نشان دادن انطباق آموزه‌های فلسفه با آیات قرآنی است. وی بر این باور بود که قرآن دارای زبانی رمزی است که برای عامه قابل فهم نیست و تنها خواص را امکان درک آن وجود دارد. او معتقد است که با توجه به تنوع مخاطبان پیامبر (ص) از نظر سطح فهم و دانش، استفاده از زبان رمزی برای اینکه قرآن مخاطبان متنوع داشته باشد، لازم بوده است (ذهبی، محمد حسین، 2/ 460-461). ابن‌سینا برخی از رسائل کوتاه خود را به تفسیر آیات منتخب اختصاص داده (نک‍ : رسائل، 124-132)، در حالی که گاه در آثار دیگرش نیز متعرض تفسیر برخی از آیات شده است (مثلاً نک‍ : جامع البدائع، 27-32؛ دربارۀ تفسیر ابن‌سینا، نیز نک‍ : عبدالحق، 46-56).
کتاب کشف المشکلات در تفسیر قرآن که ظاهراً به سبک کتابهای متشابه القرآن تألیف شده بود، از کمال‌الدین موسی ابن‌یونس (د 639 ق) نیز ظاهراً در شمار تفاسیر فلسفی و مبتنی بر اندیشه‌های ابن ‌سینا بوده است (نک‍ : داوودی، 2/ 344؛ زرکلی، 7/ 332؛ نیز ه‍ د، 5/ 151). به اینها باید تفسیر رشیدی (ظاهراً همان مفتاح التفاسیر)، تألیف خواجه رشید‌الدین فضل‌الله وزیر مشهور ایلخانان را افزود که به تصریح منابع به روش فلاسفه و البته مبتنی بر فلسفۀ مشاء تألیف شده بود (نک‍ : رشید الدین، 3، 237؛ ادرنوی، 421؛ زرکلی، 5/ 152).
در روی‌آورد به فلسفۀ اشراق، باید گفت شیخ شهاب‌الدین سهروردی (د 587 ق) بنیان‌گذار این مکتب، در رساله‌های گوناگون خود به خصوص رسالۀ التلویحات (نك‍ : 1/ 540-541)، به طور پراكنده به تفسیر آیات قرآنی پرداخته است.
فراتر باید به قطب‌الدین شیرازی (د 710ق)، شارح حکمة الاشراق اشاره کرد که دو اثر مستقل در تفسیر با عناوین فتح المنان ( تفسیر العلامی) در 40 جلد و مشکلات التفاسیر تألیف کرده بود (حاجی‌خلیفه، 1/ 451، 453، 2/ 1235؛ ادرنوی، 198؛ زرکلی، 7/ 187).

1- 8. تدوین تفسیرهای جامع

برخی از تفاسیر نوشته شده طی سده‌های میانه، از چنان جامعیتی در مباحث علمی ‌برخوردارند كه جای دادن آنها در یكی از گزینه‌های یاد شده، بسیار دشوار است. این نكته بدان معنا نیست كه در این تفاسیر دانشهای مختلف به یك اندازه مورد توجه‌اند، بلكه بدان معنا ست كه در ارزیابی آن تعیین دانشی به عنوان وجه غالب تكلف‌آمیز خواهد بود. تألیف این گونه تفاسیر چنان‌كه گفته شد، حاصل نوعی همگرایی است كه در میان دانشهای اسلامی‌پدید آمده است، با این‌همه، در آنچه تحت عنوان تفاسیر جامع مورد بررسی قرار می‌گیرد، برخی از رشته‌های خاص معرفتی مانند فلسفه و عرفان نظری را كه از سوی غالب محافل دینی به حاشیه رانده شده و تحمل نمی‌شده‌اند، نباید انتظار داشت. به تعبیر دیگر جامعیت مورد انتظار، در برداشتن مباحث نحوی و ادبی، قرائت، احادیث و اخبار تفسیری، مباحث فقهی و مباحث كلامی ‌است و با وجود توجه به نقل و روایت، همواره جنبۀ درایی بر آنها غالب است و در روایت نیز اسانید ملحوظ نیست. تألیف تفاسیر جامع از ویژگیهـای سده‌های میانه و متمایز‌كنندۀ آن از سده‌های پیشین است.
مـوج تألیف تفاسیر جامـع از اوایل سدۀ 5 ق آغاز شده است. بـه عنوان یكی از نخستیـن نمونه‌ها می‌تـوان از تفسیر سلیم بن ایوب رازی (د 447ق)، عالم جامع الاطراف شافعی ری با عنوان ضیاء القلوب یاد كرد كه نویسندۀ آن مورد تأیید طیف وسیعی از محافل اهل سنت بوده، و از مقبولیت گسترده‌ای برخـوردار بوده است (نك‍ : ابن‌ دمیاطی، 1/ 93؛ ذهبی، محمد، سیر، 17/ 645؛ نووی، 1/ 222). در منابع به حجیم بودن و متنوع بودن زمینـه‌های دانشی آن اشـاره شده است (ذهبی، همان، 17/ 647؛ سیوطی، الاتقان، 1/ 35؛ داوودی، 1/ 203؛ حاجی‌خلیفه، 2/ 1091).
شخصیت دیگر محمد بن سلامه معروف به قاضی قضاعی (د454ق)، فقیه و محدث شافعی مصر است كه تفسیر القرآن العظیم را به عنوان تفسیری جامع در 40 جلد نوشته است (داوودی، 2/ 157؛ زركلی، 6/ 146). او را نیز صاحب دانش در حوزه‌های متنوع دانسته‌اند (ابن‌عساكر، تاریخ، 53/ 168؛ ذهبی، محمد، سیر، 18/ 93) و آثار وی نیز حاكی از این امر است. به هر دلیل این تفسیر به سان تفسیر سلیم رونق نیافته است.
در جانب خراسان باید از علی‌بن‌عبدالله نیشابوری، معروف به ابن‌ابی الطیب (د 458ق) یاد كرد كه تفسیر كبیر خود را در 30 جلد تألیف كرده، و خود دو تحریر وسیط و صغیر از آن فراهم آورده است. این اثر را نیز باید از نخستین تفسیرهای جامع در خراسان به شمار آورد (بیهقی، علی، 184، 244؛ سیوطی، طبقات، 78؛ زركلی، 4/ 304). حركتی مشابه با وی توسط ابوالحسن علی بن احمد واحدی (د 468ق) در همان نیشابور صورت گرفت كه باز دارای 3 تحریر بزرگ، میانه و كوچك بود (ابن‌جزری، 1/ 523؛ سیوطی، همان، 79). تفسیر كبیر یا بسیط واحدی تا سده‌های اخیر همچنان تداول داشته است (نك‍ : رودانی، 141). تفسیر كبیر امام محمد غزالی (د 505 ق)، با عنوان یاقوت التأویل در 40 جزء، تفسیری از همین دست بوده است (جامی، 376؛ ادرنوی، 152) و این نكته كه این تفسیر با وجود شهرت كم نظیر مؤلف آن برجای نمانده، و تداول چندانی هم نیافته، نشان از آن دارد كه این اثر ویژگی برجسته‌ای نداشته است. در واقع، این چند تفسیر خراسانی، هیچ یك رونق چندانی نداشتند و از نوشته‌های واحد تنها نسخه‌های مختصرتر به موفقیت دست یافتند (نك‍ : بخش مربوط).
در اواسط سدۀ 6ق جریان تفسیر جامع در اندلس آغاز شد كه جریانی اثرگذار در كل تاریخ تفسیر بود. از نخستین نمونه‌ها باید به المحرر الوجیز نوشتۀ عبدالحق بن غالب ابن‌عطیه (د541ق) اشاره كرد. طیف مباحث مطرح شده در این اثر، به ترتیب نقـل احادیث و اقـوال سلف در تفسیـر ــ به خصوص با تكیه بر تفسیر طبری ــ مباحث لغوی و نحوی، توجه به اختلاف قرائات و توجیه زبانی آنهاست. ورود ابن‌عطیه به دانش تفسیر، مبتنی بر پایه‌های نظری است كه وی آنها را در مقدمۀ تفسیر تبیین كرده است، مقدمه‌ای كه مدتها پیش از انتشار اصل كتاب به عنوان بخشی از مقدمتان فی علوم القرآن از سوی آرثر جفری انتشار یافته بود (چ قاهره، 1954م). ابن‌عطیه پس از چکیدۀ نقل اقوال ادبی و تفسیری، در هر بخش به داوری و تبیین دیدگاه خود می‌پردازد که در نسخ تفسیـر، معمولاً با تعبیر «قال ابومحمـد» از منقـولات متمایز شده است (مثلاً 1/ 63، 71، 75 جم‍‌).
مقایسه‌های صورت گرفته میان تفسیر ابن‌عطیه و الكشاف، تا اندازه‌ای شناخت ما را دربارۀ المحرر الوجیز دقیق‌تر می‌سازد. ابوحیان اندلسی آن را «جامع‌تر» و خالص‌تر از الكشاف دانسته ( البحر المحیط، 1/ 10)، و ابن‌تیمیه با وجود نقدهایی كه بر كتاب دارد، آن را دورتر از بدعت و پایبندتر به سنت شمرده است (مقدمة، 90). دو ویژگی جامعیت و مقبولیت، المحرر الوجیز را به یكی از پررواج ترین تفاسیر مغرب اسلامی‌مبدل ساخته است (نك‍ : ه‍ د، 4/ 316؛ نیز رودانی، 169).
در اواخر سدۀ 6 ق، كوشش دیگری در جهت تفسیر جامع، زاد المسیر فی علم التفسیر از ابوالفرج ابن‌جوزی (د 597 ق)، واعظ و عالم جامع‌الاطراف حنبلی بغداد است. وی كه به نقاط ضعف تفاسیر پیشین توجه داشته، سعی كرده است تا ذیل آیات اقوال و لطایف مفسران پیشین را جمع آورد و امكان مقایسه را فراهم سازد. او در نقل اقوال نیز به صورت‌بندی كوتاه سخنان اكتفا كرده است و در پرداخت به مباحث قرائی، نحوی و ادبی نیز راه اختصار را در پیش گرفته است.
در سدۀ 7ق، شرف الدین ابوعبدالله مرسی (د 655 ق) در اندلس بار دیگر به تألیف تفسیر جامعی با عنوان ری الظمآن پرداخت (سیوطی، طبقات، 106، الاتقان، 1/ 35) كه وجه بارزش نسبت به آثار پیشین توجهی بود كه نسبت به ارتباط معنایی میان آیات مبذول داشته بود (نك‍ : همو، بغیة، 1/ 145) و چندان مجالی برای رقابت نیافت.
در برآوردی كلی باید گفت که از میان تفسیرهای مفصلی ‌كه طی سدۀ 5 تا 8 ق نوشته شدند، به ندرت نمونه‌هایی چون تفسیر ابن ‌عطیه توانستند ماندگار باشند. در واقع همین بی رغبتی به آثار جامع و مفصل در سده‌های 7 و 8 ق موجب ركود در تألیف این نوع آثار نیز بود و این نكته‌ای است كه ابن‌جوزی نیز بدان توجه داده است ( زاد، 1/ 3). این واقعیت كه از برخی تفاسیر جامع مانند تفسیر واحدی نسخۀ مبسوط آنها از میان رفته و تنها نسخۀ صغیر باقی مانده است، نشان می‌دهد كه نخست همت خوانندگان و بعد همت نویسندگان از تألیفات پرحجم دور شده است.
تحول بعدی در تفسیر جامع، با تألیف انوار التنزیل از قاضی عبدالله بن عمر بیضاوی (د ح 685 ق)، برخاسته از فارس و مهاجر به تبریز رخ داده است. بیضاوی به نحوی غیر قابل انكار مرهون زمخشری است و الكشاف او را پایۀ كار خود قرار داده است؛ اما نه تنها برخلاف او مدافع مذهب اشعری است، بلكه در برداشت كلی‌اش از تفسیر نیز با او اختلاف اساسی دارد. دربارۀ نسبت تفسیر او با اثر زمخشری، برخی با تساهل آن را مختصر الكشاف دانسته‌اند (مثلاً داوودی، 1/ 248) و برخی چون ابن‌یوسف شامی‌به تفصیل این رابطه را نشان داده‌اند. وی رساله‌ای مستقل با عنوان الاتحاف بتمییز ما تبع فیه البیضاوی صاحب الكشاف نگاشته، و در آن موارد پیروی بیضاوی از زمخشری را نشان داده بود (نك‍ : حاجی خلیفه، 1/ 7، 193). در مجموع می‌توان گفت که وی در مباحث نحوی و بلاغی بیشترین تأثیر را از الكشاف گرفته، در مباحث كلامی‌ از تفسیر امام فخرالدین رازی بهره برده، و در لغت و اشتقاق از تفسیر راغب اصفهانی سود جسته است (همو، 1/ 17).
بیضاوی در شروطی كه در مقدمه برای مفسر می‌شمرد، برخلاف زمخشری دانایی بر فقه، اصول و كلام و گونه‌های مختلف دانش ادبی را لازم دانسته است (1/ 10). او سپس یاد آور می‌شود كه در تألیف تفسیر خود، نه تنها از این علوم بهره گرفته، بلكه به تفاسیر منقول از صحابه و تابعین و نیز اختلاف قرائات توجهی تام داشته است (1/ 11). گفتنی است که بیضاوی در جنبه‌های مختلف درایی از تفسیر خود، هم كوشیده تا اهم اقوال و ظرایف مفسران پیشین را گرد آورد و هم از طرح دیدگاه خود غافل نبوده است (1/ 10-11؛ برای توضیح بیشتر، نك‍ : ه‍ د، تفسیر بیضاوی). پس از الكشاف زمخشری، هرگز بر تفسیری به اندازۀ كتاب بیضاوی تعلیق و حاشیه نوشته نشده است (نك‍ : ادامۀ مقاله).
نزدیك به یك سده بعد، گامی‌مشابه در مغرب اسلامی‌ از سوی عبدالرحمان بن محمد ثعالبی (د 876 ق)، عالم مالكی الجزایری در تفسیر الجواهر الحسان برداشته شده است. مانند الگوگیری بیضاوی از زمخشری، ثعالبی نیز تفسیر ابن‌عطیه را مبنای اصلی كار خود نهاده است، با این تفاوت كه وی فشرده‌های تهیه شده از اقوال ابن‌عطیه را با رمزی كاملاً متمایز ساخته است. وی همچنین گزیده‌ای از احادیث و اقوال سلف در تفسیر آیات را با تكیه بر مختصر تفسیر طبری به گزینش لخمی ‌در اثر خود جای داده، و احادیثی از صحیحین و سنن ابو داوود و ترمذی را بر آن افزوده است. در مباحث نحوی و قرائی نیز افزون بر ابن‌ عطیه بر اختصار صفاقسی از تفسیر ابوحیان تكیه كرده، و نظریات شخصی خود را نیز با رمزی از منقولات متمایز كرده است (ثعالبی، 1/ 3-4). 

2. تفسیر نزد مذاهب و فرق

2-1. امامیه

آن‌گاه كه سدۀ 5 ق آغاز می‌شد، محافل امامیه شاهد كاستی در رونق اصحاب حدیث و افزونی در رونق مكتب متكلمان بود. با ظهور شیخ طوسی مكتب سومی ‌پای به عرصه نهاد كه توانست رونق هر دو مكتب دیگر را طی سدۀ 6 ق تحت‌الشعاع خود قرار دهد. در سدۀ 5 ق، اصحاب حدیث فعالیت علمی‌چندانی نداشتند و اثری در تفسیر از آنان شناخته نیست. متكلمان نیز علاقه‌ای به تفسیرنویسی نشان نمی‌دادند و از آنان نیز تألیف تفسیری در سدۀ 5 ق دیده نمی‌شود. 
اثر تفسیری مهم سدۀ 5 ق كه كهن‌ترین دورۀ مفصل تفسیر نزد امامیه نیز محسوب می‌شود، التبیان نوشتۀ شیخ طوسی (د460ق)، عالم خراسانی مقیم بغداد است. طوسی در مقدمۀ كتاب خود، تفاسیر پیشین را گاه به سبب عدم جامعیت و گاه به سبب اطالۀ سخن نقد کرده، و دو تفسیر معتزلی از ابومسلم اصفهانی و رمانی را مطلوب‌ترین شناخته است. ارجاعات وی در خلال كتاب به این دو اثر نیز نشان می‌دهد كه وی توجه خاصی بـه آنها داشتـه است (1/ 1-2، جم‍ ‌). شیخ در تبیین مقصود خود پی‌جوی تألیف تفسیری است كه دربر دارندۀ زمینه‌های مختلف دانش قرآنی از قرائت، لغت و نحو تا مباحث فقهی و كلامی‌ ــ البته با رویكرد‍‍‍ تبیین دیدگاه امامیه و نقد دیدگاه مذاهب مخالف ــ بوده است (1/ 2).
التبیان نخستین تفسیر شناختۀ امامیه است كه نسخه‌های تفسیری كهن و اقوال منقول از صحابه و تابعین را چه به طور مستقیم و چه با واسطه‌ای در نقل مورد توجه قرار داده، و اقوال سلف را ذیل آیات گرد آورده، و تنقیح كرده است. با توجه به آنچه گفته شد، تفسیر التبیان را بی شك باید در كنار تفاسیر جامع جای داد و توجه داشت كه این اثر امامی‌ در شمار نخستین كوششها از سوی مذاهب در راستای تدوین تفاسیر جامع نیز هست. شیخ طوسی افزون بر التبیان، رساله‌ای كوچك با عنوان المسائل الرجبیة فی تفسیر القرآن نیز داشته (نک‍ : الفهرست، 161) كه اثری از آن بر جای نمانده است.
سدۀ 6 ق دوره‌ای پركار و تعیین‌كننده در تفسیرنویسی امامیه است. بخش مهمی‌ از تفاسیر امامیه در این دوره، مربوط به عالمان متعلق به مكتب متكلمان در خراسان است كه تا اندازه‌ای تحت تأثیر افكار شیخ طوسی نیز قرار گرفته، و سعی در تعدیل روشهای متكلمان داشته‌اند. در این شاخه از مكتب متكلمان یكی از موضوعات مورد توجه در مطالعات دینی، تفسیر قرآن بوده است (نك‍ : پاكتچی، 100). از مهم‌ترین گامها در این شاخه، تألیف كتاب التنویر فی التفسیر، توسط محمد‌بن‌حسن (یا احمد) فتال نیشابوری (د 508 ق) است (ابن‌شهرآشوب، معالم، 116، مناقب، 1/ 12؛ قزوینی رازی، 212، 263، 285؛ منتجب‌الدین، فهرست، 166) كه هم‌زمان با معالم التنزیل بغوی تألیف شده، و هم‌نوا با بازنگریهای اهل سنت خراسان در سبكهای تفسیری خود بوده است. التنویر فتال از مآخذ ابن‌شهرآشوب بوده، و بارها از آن قطعاتی را نقل کرده است (مناقب، 2/ 71، 153، 3/ 2، 4/ 54).
مفسر بعدی از این شاخه، امام مسعود بن‌ علی صوابی (د544ق)، عالم بیهقی است كه وجه كلامی ‌بر شخصیت علمی‌ او كاملاً غلبه داشته، و در زمینۀ تفسیر، اثری با عنوان تفسیر کتاب‌ الله‌ تعالى را پدید آورده است (بیهقی، علی، 234؛ یاقوت، 19/ 147). نسخه‌ای از جلد 5 آن در كتابخانۀ صوفیه (بلغارستان) باقی است (زركلی، 7/ 219).
 

صفحه 1 از20

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: