صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / تفسیر /

فهرست مطالب

تفسیر


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 7 مهر 1398 تاریخچه مقاله

آغاز جریان احكام القرآن‌نویسی مربوط به محمد بن سائب كلبی و مقاتل‌بن‌سلیمان بلخی، از فقیهان اصحاب حدیث در میانۀ سدۀ 2ق است. در سالهای پایانی آن سده، یحیی بن آدم و محمد‌بن ادریس شافعی این جریان را ادامه داده‌اند و در سدۀ بعد، افزون بر كسانی از اصحاب حدیث چون ابوثور ابراهیم بن خالد، قاضی یحیی بن اكثم و علی بن حجر سعدی و داوود اصفهانی، بنیان‌گذار ظاهریه، عالمانی از مذهب مالكی چون احمد‌بن معذل، قاضی اسماعیل بن اسحاق و احمد بن محمد ابن‌بكیر، و مذاهب دیگر چون علی بن موسى قمی‌حنفی و ابوالمؤثر صلت‌بن خمیس اباضی آثاری در این باره پدید آورده‌اند (برای تفصیل، نك‍ : ه‍ د، 6/ 679-680).
رویكرد فقیهانه به تفسیر را به ندرت می‌توان بیرون از كتب احكام القرآن جست‌ و جو كرد. از این موارد نادر، باید به مباحث محمد بن ادریس شافعی در كتاب الرسالة اشاره كرد كه بخش مهمی‌از آن به بررسی دلالت آیات و روابط معنایی میان آنها اختصاص یافته است. بر اساس روایت، عبدالرحمان بن مهدی عالم اصحاب حدیث بغداد در جوانی از شافعی درخواست كرد تا كتابی با رویكرد فقیهانه در باب «معانی القرآن» تألیف كند و حاصل آن كتاب الرسالة بود (نك‍ : خطیب، تاریخ، 2/ 64).
پرداختن به مباحث فقهی در قالب یك تفسیر چند دانشی در سده‌های 2 و3ق معمول نبود و تنها نمونۀ شناخته از آن، تفسیر كبیر ابوالقاسم بلخی، متكلم معتزلی است (نك‍ : بند پیشین).

3. تفسیر در حلقه‌های ادبی

در نیمۀ نخست سدۀ 2ق، با ظهور رجالی چون عیسی بن عمر ثقفی (د 149ق) و ابوعمرو بن علاء (د ح 154ق) جریانی در عراق آغاز شد که با کوششهای خلیل ابن احمد (د 170ق) به بار نشست و پایۀ دانش دستور و لغت عربی شد. نخستین عالمان درگیر در این جریان، شخصیتهایی مطرح در حوزۀ قرائت نیز بودند. 

3- 1.گونۀ معانی القرآن

این گروه از عالمان از همان آغاز شکل‌گیری این جریان به فهم معانی قرآن با رویکردی زبان‌شناختی توجه ویژه‌ای مبذول کردند و گونه‌ای از تفسیر را پدید آوردند که عنوان معانی القرآن بر خود داشت. كتب معانی القرآن در خالص‌ترین شكل خود دربر دارندۀ مجموعه‌ای از بحثهای زبان‌شناختی ـ ادبی بود كه ظرفیت پرداخت به مباحث صرف و نحو و لغت و نیز مباحثی را كه بعدها ذیل عنوان معانی و بیان شكل گرفت، داشت. 
کهن‌ترین نمونۀ شناخته‌شده از کوشش تفسیری در این راستا، تألیف کتاب معانی القرآن از ابان بن تغلب (د 141ق)، قاری و نحوی نامدار امامی‌ در کوفه است (ابن‌ندیم، 276؛ قس: نجاشی، 11-12)، هرچند نقش آغازگر او در این زمینه اغلب نادیده گرفته شده است. پس از او آن كس كه نقشی ماندگار از خود برجای گذاشته، و اغلب به عنوان بنیان‌گذار معانی‌القرآن‌نویسی در میان ادبا شناخته شده، ابوعبیده معمر بن مثنى (114- 210ق) است (ابن‌ندیم، 37، 59؛ خطیب، تاریخ، 12/ 405). پس از وی در میان ادیبان بصره، محمد بن مستنیر قطرب و سعید بن مسعده اخفش كه هر دو از شاگردان سیبویه بودند، با گرایشی بیشتر نحوی مسیر ابوعبیده را ادامه دادند (ابن‌ندیم، 37، 58؛ خطیب، همانجا؛ ابن‌طاووس، سعد، 270). البته هم قطرب و هم اخفش در عقیده، گرایش اعتزالی داشتند و همین امر موجب انتقاداتی نیز بود (مثلاً نك‍ : ذهبی، محمد، سیر، 10/ 207). 
در كوفه، راهی كه ابان گشوده بود ــ البته با بهره‌گیری از دستاوردهای بصریان ــ توسط علی‌بن‌حمزۀ كسایی پیشوای نحو كوفی دنبال شد (ابن‌ندیم، 33، 37، 72؛ خطیب، همان، 11/ 403، 12/ 405). البته روایات بصری در بارۀ میزان تأثیرپذیری كسایی از بصریان مبالغه كرده‌اند (یاقوت، 11/ 229؛ فیروزآبادی، 105؛ قس: خطیب، همانجا).
از دیگر نحویان كوفه و بصره كه در اواخر سده در معانی القرآن قلم زدند، می‌توان از محمد بن حسن رؤاسی (د 160ق، ابن‌ندیم، 37، 71)، یونس بن حبیب بصری (د 182ق، همو، 37، 48)، مؤرج بن عمرو سدوسی (د 195ق، همو، 37، 54)، ابومحمد یحیی بن مبارك یزیدی (د 202ق، همو، 37) و نضر بن شمیل (د 203ق، همو، 58؛ ابن‌انباری، 57) یاد كرد. برخی از نحویان دور از عراق، چون ابوالمنهال مهلبی (د 200ق) نیز در این زمینه قلم زدند؛ وی در نیشابور معانی القرآن خود را برای اسحاق بن ابراهیم طاهری، از امیرزادگان خراسان تألیف کرد (نک‍ : همو، 37).
در سالهای انتقال به سدۀ 3ق، تحقیقاتی در معانی القرآن از سوی یحیی‌بن‌‌زیاد فراء، نحوی نامدار كوفه صورت گرفت كه مبنای آن كتاب كسایی و تمام كوششهای پیشین بود (نك‍ : یاقوت، فیروزآبادی، همانجاها) و در طی سلسله جلساتی كه از 202 تا 204ق تشكیل می‌شد، به شاگردانش، به خصوص محمد‌بن جهم سمری، ناقل اصلی آن املاء می‌شد (نك‍ : فراء، 1/ 1؛ نیز ابن‌انباری، 65). گویا نسخه‌ای از معانی القرآن فراء نیز توسط سلمة بن عاصم بغدادی مكتوب شده بود كه از نظر برخی چون ابن‌انباری بر دیگر نسخه‌ها برتری داشت (نك‍ : ابن‌جزری، 1/ 311).
كتاب فراء دربردارندۀ مباحثی تحلیلی در اعراب تركیبهای مشكل قرآنی، بیان لغات و تعبیرهای غریب و توجیه قرائات است. اما در خلال آن برخی روایات سبب نزول (مثلاً نک‍ : 1/ 83، 108)، روایات و آثار تفسیری از صحابه و تابعین (مثلاً 1/ 25، 38، 111) و نیز برخی مباحث تفسیر درایی از شخص فراء (مثلاً نک‍ : 1/ 74، 117) نیز دیده می‌شود. هم‌زمان با تألیف فراء، باب تألیفات بزرگ و جامع در معانی القرآن گشوده شده بود. از جمله معانی القرآن سعید بن مسعده اخفش اوسط (د 215ق) تنها نمونۀ بازمانده بجز کتاب فراء است (چ قاهره، 1411ق/ 1990م)، که جامعیت کار فراء را ندارد. دیگر معانی القرآن الكبیر از ابومعاذ فضل بن خالد مروزی (د 211ق) است که برای مدتها در خراسان رواج داشته است (نك‍ : ابن‌ندیم، 37؛ نسفی، عمر، 117، 180، 200). 
در اواخر سدۀ 3ق پس از نزدیك به یك قرن وقفه، بار دیگر معانی القرآن‌نویسی در محافل ادبا با تحولی روبه‌رو شد. نویسندگانی از نحویان بزرگ هم‌زمان به تألیف در این زمینه روی آوردند و این بار تألیف آثاری پرحجم و جامع را در مد نظر داشتند؛ از آن جمله است كتاب معانی القرآن محمد بن یزید مبرد (د 286ق) كه گاه از آن به الكتاب التام تعبیر می‌شده است (ابن‌ندیم، 37، 65)، معانی القرآن از احمد بن یحیى ثعلب (د 291ق، همو، 37، 81)، معانی القرآن مشهور به كتاب العشرات از محمد بن احمد ابن‌كیسان (د 299ق، ابن‌ندیم، 37، 89)، ضیاء القلوب من معانی القرآن و غریبه و مشكله از ابوطالب مفضل بن سلمه (د 300ق) كه جنبۀ لغت‌شناسی بر آن غلبه داشته است (ابن‌ندیم، 37، 80؛ ابن‌انباری، 138)، معانی القرآن از ابراهیم بن سری زجاج (د 311ق) كه از رواج نسبتاً گسترده‌ای برخوردار شد (ابن‌ندیم، 37، 66؛ ابن‌خیر، 64؛ خطیب، تاریخ، 6/ 89؛ GAL, I/ 111).
در اوایل سدۀ 4ق، كسانی چون علی‌بن‌سلیمان بغدادی اخفش صغیر (ابن‌طاووس، سعد، 252)، ابوبكر خیاط سمرقندی (ابن‌ندیم، 89؛ ابن‌انباری، 169)، محمد بن قاسم ابن‌انباری نحوی بزرگ بغداد (ابن‌ندیم، 37، 82)، محمد بن عثمان ابوبكر جعد بغدادی (همو، 90) و علی بن عیسی ابن‌جراح وزیر را می‌توان نام برد. این وزیر كتابی با همكاری ابوبكر ابن‌مجاهد مقری نامدار و ابوالحسین خزاز نحوی تألیف كرد (همو، 37، 90، 142). اما آثار تعیین‌كننده در این دوره، دو نوشته از نحاس و ابن ‌درستویه است.
ابوجعفر احمد بن محمد نحاس (د 338ق)، نحوی بزرگ مصر كتابی در معانی القرآن نوشت كه مفصل‌ترین معانی القرآن برجای مانده است. وی خود در مقدمه یادآور شده است كه مقصود مؤلف در كتاب پرداختن به تفسیر «معانی» (وجوه بلاغی) و غریب (لغت) بوده، و مباحثی چون احكام القرآن و ناسخ و منسوخ را هم بدان افزوده است. او در یادكرد از منابع خود از دو گروه منبع یاد كرده است: نخست تفاسیر منقول از پیشوایان متقدم و دیگر اقوال عالمان زبان عربی و اهل نظر در این زمینه. او در توضیح وجه بلاغی كار خود اشاره دارد كه به‌خصوص به توضیح موارد حذف، اختصار یا اطاله، تقدیم و تأخیر و امثال آن توجه داشته است (نك‍ : 1/ 42-43). 
نحاس نه تنها در این اثر مضامین مهم‌ترین کتب معانی القرآن را گرد هم آورده است، بلکه در نقل اقوال سلف، افزون بر احادیث نبوی (مثلاً نک‍ : 1/ 47، 49، 69)، به نقل اخبار مسند از صحابه (مثلاً نک‍ : 1/ 50، 67) و تابعین (مثلاً نک‍ : 1/ 53، 148) پرداخته، و برخی از تفاسیر اصحاب حدیث، چون تفسیر بکر بن سهل دمیاطی را مورد استفاده قرار داده است (1/ 74). بدین ترتیب می‌توان نوشتۀ نحاس را گامی ‌مهم در جهت انتقال از معانی‌القرآنهای صرفاً ادبی به تفاسیر جامع دانست.
در بغداد گویی از اواسط سده دیگر ظرفیتی برای ادامۀ تألیف معانی القرآنهای مشابه وجود نداشت و تألیفات بیشتر رویکرد انتقادی یافته بود. از جمله باید به نوشته‌های عبدالله بن جعفر ابن‌ درستویه (347ق) اشاره کرد که در آنها به داوری میان اقوال اخفش و ثعلب و نیز نقد اقوال فراء پرداخت (نک‍ : ابن‌ندیم، 37، 68، 69). همچنین ابوعلی فارسی (د 377ق) در اثری با نام کتاب الاغفال، به نقد دیدگاههای زجاج در معانی القرآن برخاست (همانجا، 69؛ ابن‌عدیم، 5/ 2266؛ برای نسخۀ خطی، نک‍ : خدیویه، 1/ 126). اما تألیف کتب مستقل در دیگر بومها ادامه یافته، و آثاری مشروح چون الموضح فی معانی القرآن از عبدالعزیز صیدلانی مرزبانی، عالم سمرقندی (GAS, I/ 47)، ریاضة الالسنة فی اعراب القرآن و معانیه از ابوبکر ابن‌اشتۀ اصفهانی (د 360ق، ابن‌ندیم، 37) و الهدایة الى بلوغ النهایة در «معانی قرآن و تفسیر آن و انواع علوم آن» از مکی بن ابی طالب قیسی (د 407ق)، عالم مغربی پدید آمده است (نک‍‌ : ابن‌خلکان، 5/ 275؛ رودانی، 153). شاید این همان اثری است که گاه با نام التفسیر الکبیر از آن یاد شده است (نک‍ : همانجا).

3- 2. گونۀ مجاز القرآن

مطالعه دربارۀ كاربردهای مجاز در زبان قرآن و تشخیص و تبیین موارد آن، از سدۀ 2ق آغاز شده، و عملاً فضا را برای شكل‌گیری دانش بیان در سده‌های بعد فراهم آورده است. به تعبیر دیگر نخستین نوشته‌ها در زمینۀ علم بیان در تاریخ فرهنگ اسلامی، آثاری است كه با عنوان مجاز القرآن تألیف شده‌اند.
بی گمان نخستین تألیف از این دست كتاب مجاز القرآن از ابوعبیده معمر بن مثنى (د 210ق) ادیب بصری است كه طی قرون تداول خود را حفظ كرده است (نك‍ : مآخذ پایانی). ابوعبیده در این كتاب، با رعایت ترتیب سور، آیاتی را كه آنها را نمونه‌ای از كاربرد مجاز می‌شمرده، برگزیده و به تحلیل بیانی آن پرداخته است (نک‍ : سراسر كتاب). ابوعبیده از نظر مذهب، به شاخۀ صفریه از خوارج وابسته بود (نك‍ : اشعری، 120؛ ابن‌قتیبه، المعارف، 543) و اصحاب حدیث دربارۀ دیدگاههای كلامی‌ او حساس بودند (مثلاً نك‍ : لالكایی، شرح، 2/ 213) و این امر دربارۀ بازتاب كتاب مجاز القرآن نیز صادق بود.
پس از تألیف و نشر نسخ مجاز القرآن، اصمعی رقیب ابوعبیده در بصره كه از نظر عقیده مورد تأیید اصحاب حدیث بود (نك‍ : ابن‌انباری، 84)، این كتاب را به نقد گرفت و دیدگاههای ابوعبیده در مجاز القرآن را تفسیر به رأی شمرد (نك‍ : خطیب، تاریخ، 13/ 255؛ ابن‌انباری، 71-72). برخی از عالمان نیز به دفاع از ابوعبیده برخاستند، چنان‌كه حسن بن جعفر نحوی در ردیه‌ای كه در همان زمان تألیف كرد، مخالفان را عملاً «نافی وقوع مجاز در قرآن» تلقی كرده بود (نك‍ : ابن‌ندیم، 37). ابوحاتم سجستانی از ادیبان بصره كه نسبت به واضع اصحاب حدیث تعصب داشت، نیز ردیه‌ای بر مجاز القرآن ابوعبیده نوشت كه نسخۀ آن در كتابخانۀ صائب آنكارا باقی است (GAS, IX/ 66).
در پایان سدۀ 4ق، عالم امامی‌سید رضی (د 406ق) در تکمیل کار ابوعبیده، کتاب تلخیص البیان عن مجازات القرآن را تألیف کرد. این کتاب در عین آنکه در اصول کلی بر مبنای روش ابوعبید بود (نک‍ : المجازات...، 11)، در مضامین دارای نوآوریهای گسترده بود. فضای حاكم بر این كتاب، بحث ادبی بدون نقل قول از رجال است و حتى موارد نادر از تعرض به مباحث غیر ادبی در آن، به سبب مناسبتی ادبی بود (مثلاً مسئلۀ مسح سر در وضو، ص 281؛ برای پژوهشی در بارۀ گونۀ مجاز القرآن، نک‍ : ونزبورو، «مجاز... » ، 247-266).

3-3. گونۀ علوم القرآن

در اواخر سدۀ 3ق، در طیفی از ادیبان که توجه آنان بیشتر به آیین شاعری و دبیری بود، گونه‌ای از تفسیر شکل گرفت که از آن به «علوم القرآن» یا «علم القرآن» تعبیر می‌شد. بر اساس قراین به نظر می‌رسد که در این کتابها به جنبه‌های گوناگون زبانی و ادبی قرآن توجه می‌شده است. از این شمار می‌توان به آثاری چون الشافی فی علم القرآن، اثر یونس بن احمد وفراوندی (ابن‌ندیم، 94، حاشیه) و الحاوی فی علوم القرآن، اثری گسترده در 27 جزء از محمد ابن خلف ابن‌مرزبان بغدادی یاد کرد (همو، 95، 167). این سبک از تفسیرنویسی در سده‌های پسین بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. كتـاب الرغیب فی علم القـرآن، از محمد بن عمـر واقدی (د 207ق) از عالمـان اخبـاری ــ اگـر ضبـط عنـوان آن درست باشد ــ باید در كنار همین آثار جای گیرد (نك‍ : همو، 111، حاشیه؛ قس: ادرنوی، 29؛ جونز، 13، كه به خطا اثری با عنوان التفسیر به وی نسبت داده‌اند).
ادامۀ این سبک در سدۀ 4ق، در آثاری چون الشامل فی علم القرآن، از ابوبکر صولی (د 330ق، ابن‌ندیم، 168)، مقدمات علم القرآن از محمد بن بحر رهنی عالم امامی‌(د ح 330ق، ابن‌طاووس، سعد، 227، جم‍ ‌)، الانوار فی علم القرآن از ابوبکر ابن‌مقسم مقری بغداد (د 354ق، ابن‌ندیم، 36؛ قس: رودانی، 176، با عنوان التفسیر) و التنبیه على فضل فی علوم القرآن از ابوالقاسم ابن‌حبیب نیشابوری (د 406ق، سیوطی، الاتقان، 1/ 36) دیده می‌شود.

3- 4. گونۀ تفسیر القرآن

اندكی از ادیبان متقدم نیز به تألیف كتبی با عنوان تفسیر القرآن دست یازیدند كه از آن جمله می‌توان عبدالرحمان بن موسى هواری (د 179ق) از شاگردان اصمعی و ابوزید انصاری را نام برد (ابن‌فرضی، 1/ 300؛ سیوطی، بغیة...، 2/ 90). اما این‌گونه تألیف در سدۀ 4ق به خصوص نزد لغت‌شناسان و شعرشناسان و كمتر نحویان روی به افزونی نهاده است؛ از آن جمله است: عبدالعزیز بن محمد ابن‌واثق (د 350ق)، عالم بغداد ( ابن‌ندیم، 42)، محمد بن احمد ازهری (د 370ق)، لغت‌شناس اهل هرات با تألیف التقریب فی تفسیر (سبكی، 3/ 64؛ ابن‌قاضی‌شهبه، 2/ 144)، احمد بن فارس قزوینی (د 395ق)، لغوی ساكن همدان و ری با تألیف جامع التأویل (یاقوت، 4/ 84)، ابوهلال عسكری (د پس از 400ق)، ادیب نامدار با تألیف المحاسن (همو، 8/ 263؛ سیوطی، طبقات، 44)، هبة‌الله بن سلامه ضریر (د 410ق) نحوی بغداد (یاقوت، 19/ 276؛ ابن‌حجر، الاصابة، 6/ 250؛ ابن‌جزری، 2/ 351).
گفتنی است که بخش دیگری از کوشش ادیبان، به خصوص آنان که با گرایش لغت‌شناختی قلم می‌زده‌اند، مصروف مطالعه در‌بارۀ مفردات قرآن بوده که زمینۀ پدیداری مجموعه آثاری با عنوان غریب القرآن را فراهم آورده است (نک‍ : ه‍ د، غریب القرآن). ورستی در پژوهشی، رابطۀ تاریخی پایگیری دستور زبان عربی و تفسیر قرآن را مطالعه کرده است.

4. تفسیر در محافل قرائت

شواهدی در دست است كه نشان می‌دهد طی سده‌های 2-4ق، برخی از عالمان قرائت به حوزۀ متشابهات قرآنی و تألیف كتابهایی در تفسیر آنها توجه داشته‌اند. ‌کهن‌ترین نمونه‌ها با ابهام در انتساب نیز رو‌به‌رو هستند. ابن‌ندیم اشاره دارد كه حمزه و نافع دارای كتابهایی با عنوان متشابه القرآن هستند (ص 39) و ظاهر آن است كه مقصود وی حمز‌ة بن حبیب زیات (د 156ق)، قاری كوفه و نافع بن عبدالرحمان لیثی (د 169ق)، قاری مدینه از قراء هفت‌گانه باشد. در فهرست كتابخانۀ ظاهریه به وجود نسخه‌ای اشاره شده است كه قطعه‌ای از «تفسیر» نافع را در بردارد (GAS, I/ 10). دربارۀ علی‌بن‌حمزۀ كسایی، دیگر قاری كوفی از قراء هفت‌گانه می‌دانیم كه اثری با عنوان متشابه القرآن داشته، و نسخۀ آن برجای مانده است (GAL, I/ 118).
 

صفحه 1 از20

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: