تفسیر
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 7 مهر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/224325/تفسیر
جمعه 24 اسفند 1403
چاپ شده
15
بعدها تألیف در اینگونه توسط محمد بن احمد ابنلبان اسعردی (د 749ق)، از عالمان اشعری مصر دنبال شده، و به تألیف ازالة الشبهات عن الآیات و الاحادیث المتشابهات انجامیده است (سیوطی، الاتقان، 1/ 35، 3/ 17-19، 21، 24؛ بغدادی، هدیه، 2/ 155؛ زرکلی، 5/ 327 ).طی سدههای میانه بخش مهمی از فعالیت متکلمان تدوین مجموعههای تفسیری به سان دیگر اصناف علما ست، البته وجه غالب کلامی در آثار آنان قابل انتظار است. در فضای کلامی معتزله، باید از تفسیر کبیر محمد بن علی ابنمهرایزد (د 459ق)، معروف به ابومسلم اصفهانی صغیر یاد کرد که از او به عنوان متکلمیاهل غلو در اعتزال یاد شده است. ابومسلم در نحو نیز دستی فراز داشت و همچون برخی از پیشینیان معتزله، در تأویلات خود از مباحث ادبی بهرۀ وافر گرفته است (نک : ابننقطه، التقیید، 91؛ سیوطی، بغیة، 1/ 188، طبقات، 98-99؛ زرکلی، 6/ 276).فارغ از اصفهان، فضای علمیخراسان و خوارزم نیز که از مراکز علمی معتزله در آن سدهها بودند، طی سدههای 5 و 6 ق فضایی برای تألیف تفاسیر کلامی است. از جمله باید به تفسیری معتزلی نوشتۀ محمد بن عبدالرحمان نسوی (د 478ق) مقیم خوارزم اشاره کرد (سبکی، 4/ 176؛ داوودی، 2/ 184). همچنین باید از علی بن حسن صندلی نیشابوری (د 484ق) نام برد که مؤلف تفسیری معتزلی بوده است (داوودی، 1/ 402؛ زرکلی، 4/ 273). در همین اوان، عبدالملک بن علی هروی (د 489ق) منتخبی از تفسیر علی بن عیسى رمانی، عالم بزرگ معتزلی فراهم آورده بود (داوودی، 1/ 360).اوج تفسیرنویسی معتزلی در سدۀ 5 ق، تألیف تفسیر بزرگی توسط عبدالسلام بن محمد ابویوسف قزوینی (د 488ق) است که در سطح وسیعی مورد توجه عالمان مذاهب گوناگون قرار گرفته است (سیوطی، طبقات، 67؛ زرکلی 4/ 7؛ ه د، 6/ 451). اهمیت تفسیر ابویوسف موجب شده است تا عالمان مذاهب مخالف نسبت به رد آن اقدام نمایند. از آن جمله میتوان به نقض تفسیر ابویوسف نوشتۀ سلیمان بن حسن صهرشتی، عالم امامیدر اواخر سدۀ 5 ق اشاره کرد (ابنشهرآشوب، معالم، 91).در نیمۀ نخست سدۀ 6 ق، ماندگارترین تفسیر معتزله، یعنی الکشاف زمخشری (د 538 ق) تألیف شده است، ولی این تفسیر در عین اینکه بر مبنای اندیشۀ کلامی معتزله نگاشته شده است، از حیث وجه غالب تفسیری ادبی است (نک : بخش مربوط). از سدۀ 7ق مذهب معتزله بهطورکلی روی به اضمحلال نهاده، و بهطبع تفسیرنویسی معتزلی نیز از محافل علمی رخت بر بسته است.از تفاسیر اشعری در سدۀ 5 ق، باید به تفسیر عبدالقاهر بغدادی (د 429ق)، تألیف شده در عراق (داوودی، 1/ 335؛ زرکلی، 4/ 48) و همزمان آن تفسیر کبیر عبدالله بن یوسف جوینی (د 438ق)، تألیف شده در خراسان اشاره کرد (سیوطی، طبقات، 57، الاتقان، 1/ 35؛ داوودی، 1/ 260). چندی فراتر باید تفسیر کبیر ابوالمظفر شاهفور اسفراینی (د 473ق) را نیز در خراسان افزود (همو، 1/ 218؛ ادرنوی، 130، 419).اثری که میتوان آن را در تفسیرنگاری اشعری قله محسوب کرد، تفسیر مفاتیح الغیب معروف به تفسیر کبیر امام فخرالدین رازی (د 606 ق) است. مؤلف که خود از برجستهترین متکلمان اشعری است، در این تألیف خود نه تنها دفاع از مواضع مکتب اشعری را وجهۀ همت خود نهاده، بلکه در گردآوری اقوال مختلف متکلمان از مذاهب مختلف ذیل هر آیه کوششی فراوان داشته است. در واقع تفسیر امام فخر دائرة المعارفی است که میتوان ملخص اقوال متکلمان 6 قرن نخست در تفسیر هر آیه را در آن یافت و با هم مقایسه کرد. مؤلف در کنار مباحث کلامیکه موضوع اصلی او بوده، به طرح مباحث ادبی و فقهی نیز پرداخته است.اشاعره از سدۀ 7ق شاید به سبب وجود تفاسیری مانند تفسیر امام فخر و به این دلیل که مهمترین مکتب رقیب از میدان رقابت خارج شده بود، فعالیت چشمگیری در تفسیرنویسی از خود نشان ندادهاند. از کوششهای عالمان ماتریدی که افکار آنان بسیار نزدیک به اشاعره بود، میتوان به تفسیر محمد بن محمود بابرتی (د 786ق) در ماوراءالنهر اشاره کرد (داوودی، 2/ 253؛ ادرنوی، 299).متکلمان بعدی یا چون قاضی عضدالدین ایجی (د 756ق) به تفسیر نپرداختهاند، یا چون سعدالدین تفتازانی و مولا علی قوشچی و بسیاری از متکمان متأخر به نوشتن حاشیهای بر الکشاف بسنده کردهاند (نک : داوودی، 2/ 319؛ ادرنوی، 343). تفسیر بیضاوی (791ق) نیز با آنکه صبغۀ کلامی با گرایش اشعری دارد، بیشتر باید در شمار تفاسیر جامع طبقه بندی گردد (برای تألیفات امامیه و زیدیه، نک : بخشهای مربوط).
یکی از حیطههای تفسیرنویسی که از سدههای پیشین آغاز شده بود و طی سدههای میانه از رونق درخور ملاحظهای برخوردار گشت، تفسیر عرفانی است. در سدۀ 5 و اوایل سدۀ 6 ق، آثار شناختهشده در تفسیر عرفانی در حوزههای خراسان نوشته شد. این جریان در بلخ با تألیف تفسیر کبیر مسما به جامع العلوم از سوی محمد بن فضل رواس بلخی معروف به امیرک (د ح 415ق) پای گرفت که بالغ بر 19 جلد بوده است (سمعانی، التحبیر، 1/ 554، الانساب، 3/ 96؛ سیوطی، طبقات، 113). گام پسین در نیشابور توسط اسماعیل بن احمد حیری (د 430ق) با تألیف تفسیر الكفایة برداشته شد (همان، 35-36؛ زرکلی، 1/ 309) و با تفسیر كبیر ابوالقاسم قشیری (د 465ق) با عنوان لطائف الاشارات به اوج خود رسید كه كهنترین تفسیر برجای مانده از صوفیه است. این تفسیر چنانكه از نام آن پیدا ست، بر مبنای زبان اشاری قرآن در نظریۀ تفسیری استوار است كه بعدها نیز در تفاسیر صوفیه دنبال شد. هم شخص قشیری و هم تفسیر او تحققی از جمع میان علوم ظاهری و دانش عرفانی است و از همینرو در این تفسیر، در كنار پرداخت به دقایق عرفانی و ظرایف اشارات قرآنی، مباحث معمول تفسیری چون ریزبینیهای ادبی نیز مغفول نمانده است.از دیگر تفاسیر پراهمیت صوفیه در این اوان، تفسیری از خواجهعبدالله انصاری (481ق)، پیرهرات است كه به صورت مندرج در كشف الاسرار میبدی برجای مانده است. تفاسیر بعدی پدید آمده در محافل عرفانی خراسان، تفسیری از سلمان بن ناصر انصاری نیشابوری (د 512 ق، داوودی، 1/ 199)، التیسیر فی التفسیر از عبدالرحیم بن عبدالکریم قشیری (د 514 ق، همو، 1/ 298) و لطائف الاذهان از محمد بن حمویۀ جوینی (د 530ق، زرکلی، 6/ 110) است.طیف دیگری از تفسیرنویسی عرفانی از اوایل سدۀ 6 ق در اندلس آغاز شده است. عبدالسلام ابنبَرَّجان (د 536 ق) كتابی با عنوان الارشاد فی تفسیر القرآن نگاشت. او كه در كنار دانش عرفانی، به قرائت، نحو، حدیث و كلام نیز آگاهی داشت، به طبع در خلال تفسیر خود از این آگاهی بهره گرفته بود. دربارۀ تفسیر او گفته میشود كه دربر دارندۀ پارهای پیشگوییها دربارۀ حوادث آینده از طریق قرآن بود (سیوطی، طبقات، 68؛ حاجی خلیفه، 1/ 1031-1032؛ داک، 2/ 463). دربارۀ اثر تفسیری دیگر او با عنوان تنبیه الافهام الى تدبر الكتاب الحكیم و تعرف الآیات و النبأ العظیم موجود در كتابخانۀ سلطنتی مونیخ از خود عنوان برمیآید كه زمینۀ آن پیشگوییهایی از این دست بوده است (آومر، I(2)/ 15-16).از دیگر صوفیان اهل تفسیر در اندلس، عبدالجلیل بن موسى انصاری قصری (د 608 ق) را میشناسیم كه به عنوان واپسین صوفی پایبند به مبانی اهل سنت در اندلس شناخته شده است. وی كتابی در تفسیر داشته كه نشانی از آن برجای نمانده است (نك : سیوطی، همان، 60؛ داوودی، 1/ 265؛ زركلی، 3/ 276).در ایران، در نواحی فارس باب دیگری از تفسیر عرفانی در سدۀ 6 ق گشوده شده است. از دستاوردهای این جریان، تحریر مجدد و تكمیل تفسیر خواجهعبدالله انصاری در قالب تفسیر كشف الاسرار از رشیدالدین احمد بن ابیسعد میبدی در اواخر سدۀ 6 ق است. تفسیر میبدی دارای 3 لایۀ مضمونی است: ذیل هر دسته از آیات، لایۀ اول ترجمهای از آیات به فارسی است، در لایۀ دوم مباحثی مبتنی بر علم ظاهر از مباحث ادبی و احادیث و اسباب نزول آمده، و لایۀ سوم به تفسیر اشاری اختصاص یافته است. بخش مهمی از لایۀ اخیر، اقوال تفسیری خواجهعبدالله انصاری است و فراتر اقوالی تفسیری از دیگر شیوخ صوفیه چون جنید، شبلی، بایزید، سفیان ثوری، سری سقطی و ابوسعید ابوالخیر گرد آمده است (نک : میبدی، سراسر کتاب).همزمان روزبهان بقلی (د 606 ق)، صوفی اهل فارس كه خود صاحب آموزهای مهم در تصوف بود، به تألیف كتاب عرائس البیان در تفسیر قرآن دست زد (چ هند، 1315ق). سبك تفسیری روزبهان در آثار دیگرش، تفسیر قرآن به قرآن با تكیه بر معنای اشاری و تأویلی است. از جمله وی با كنار هم نهادن آیاتی چون «اَمْسِكْ عَلیْكَ زَوْجَكَ» (احزاب/ 33/ 37) دربارۀ زید بن حارثه و زینب، «هٰذٰا اَخی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعونَ نَعْجَةً» (ص/ 38/ 23) در گفت وگوی داوود نبی (ع) با فرشتگان و «هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها» (یوسف/ 12/ 24) در داستان یوسف و زلیخا سعی در تبیین ارزش عشق انسانی و شناختن آن به عنوان چراغ راه عشق ربانی داشته است (ص 19). گاه نیز او از احادیث مورد توجه عارفان در تفسیر اشاری آیات استفاده كرده است؛ به عنوان نمونه آیۀ «خَلَقْنَا الْاِنْسانَ فی اَحْسَنِ تَقْویمٍ» (تین/ 95/ 4) را با استفاده از حدیث «خلق الله آدم علی صورته» (بخاری، الصحیح، 5/ 2299؛ مسلم، 4/ 2017) تفسیر كرده است (ص 40). آثار برجای ماندۀ روزبهان انبوهی از تفسیر آیات را دربر دارد و انتظار آن است كه وی در تفسیر خود نیز بر همینروش رفته باشد.سالهای انتقال از سدۀ 6 به 7 ق، سالهای ظهور برخی از بزرگترین طریقههای صوفیه در شرق اسلامی است که سهم مهمی نیز در میراث تفسیری صوفیه داشتهاند.شیخ نجم الدین کبرى (د 618ق)، صوفی بزرگ خوارزم و بنیانگذار طریقۀ کبرویه، تفسیری به شیوۀ تأویلی و اشاری تألیف کرده بود که نزد پسینیان با عنوان التأویلات النجمیة شناخته بود (نک : اسماعیل حقی، 1/ 7). در منابع به این نکته تصریح شده که این کتاب در 12 جلد بوده است (ذهبی، محمد، سیر، 22/ 112؛ نیز پاکتچی، «بررسی تحلیلی ...» ، 32-33).در عراق، باید به عمر بن محمد سهروردی (د 632ق) بنیانگذار طریقۀ سهروردیه اشاره کرد که کتابی با عنوان بغیة (یا نغبة) البیان در تفسیر نوشته است و نسخۀ خطی آن باقی است (نک : داوودی، 2/ 12؛ زرکلی، 5/ 62). در اوایل سدۀ 7 ق، در اندلس کوششهای تفسیری عارفان ادامه یافته است. در کنار تفسیر شخصیتهایی نه چندان شناخته چون علیبناحمد تجیبی (د 637 ق، سیوطی، طبقات، 76) و ابوالحسن علیبناحمد حرالی (د 638 ق، حاجیخلیفه، 2/ 1768؛ زرکلی، 4/ 256)، عارف برجستهای چون محییالدین ابنعربی (د638 ق) نیز دست به تألیف تفسیر زده است. البته بجز تفسیر منسوب به ابن عربی كه گفته میشود از عبدالرزاق کاشی است، وی رسالههای تفسیری متنوعی داشته كه برخی از آنها به چاپ رسیده است (نك : ه د، 4/ 231).در طول سدۀ 7ق، طیف متنوعی از تفاسیر عرفانی را میتوان در بومهای مختلف جهان اسلام، در نواحی مختلف ایران، آسیای صغیر، عراق، شام، مصر و از اندلس تا هندوستان بازجست. در این شمار میتوان به این آثار اشاره کرد: کتاب التأویل لمعالم التنزیل از علی بن محمد شیخی (د 641 ق)، صوفی بغدادی (داوودی، 1/ 427)، تفسیری از بشیر بن حامد تبریزی (د 646 ق)، صوفی ساکن بغداد (سیوطی، طبقات، 39؛ زرکلی، 2/ 56)، بحر الحقائق از نجمالدین رازی معروف به دایه (د 654 ق)، از شاگردان برجستۀ نجمالدین کبرى که روش او را در تفسیر ادامه داده است (زرکلی، 4/ 125؛ پتراچک، 55؛ قس: زرکلی، 1/ 185؛ حاجی خلیفه، 2/ 1181)، اللمعة الجامعة از محمد بن سلیمان شاطبی (د 672 ق)، صوفی اندلسی که به علوم رسمی اهمیت میداده، و در دیدگاههای مذهبی بر آموزههای سلف تأکید داشته است (داوودی، 2/ 151؛ زرکلی، 6/ 150)، اعجاز البیان در تفسیر سورۀ فاتحه از صدرالدین قونوی (د 673 ق)، از مهمترین پیروان و شارحان آثار ابن عربی (جامی، 555؛ داوودی، 2/ 103-104؛ زرکلی، 6/ 30)، المصباح المنیر فی علم التفسیر در دو جلد از عبدالعزیز بن احمد دیرینی (د 694 ق)، صوفی مصری از طریقۀ رفاعیه که مشرب او جمع میان تصوف و علوم ظاهر از فقه و ادب بود (ابن قاضی شهبه، 2/ 182؛ ابنعماد، 3/ 450). کتاب التأویلات یا تفسیر القرآن از کمالالدین عبدالرزاق کاشی (د 730ق) نقطۀ عطفی مهم در تاریخ تفسیر عرفانی است. کاشی در اندیشه ادامهدهندۀ مبانی ابنعربی است، تا آنجا که تفسیر او به عنوان تفسیر ابنعربی شهرت یافته است. این تفسیر طی قرون نزد اهل عرفان تداول داشته است (مثلاً نک : جامی، 481، 483، چ تهران، 1383ش). داوود قیصری (د 751ق)، شارح فصوص بر این تفسیر حاشیهای نوشته است که نسخۀ خطی آن در دانشگاه براتیسلاوا باقی است (پتراچک، 56).همچنین باید از علاءالدولۀ سمنانی (د 736ق)، عارف نامدار از پیوستگان به طریقۀ کبرویه و مخالفان افکار ابنعربی نام آورد که تألیفی در تفسیر (داوودی، 1/ 67) و تکنگاشتی در تفسیر سورۀ فاتحه (برای نسخۀ خطی، نک : آقابزرگ، 20/ 237) داشته است.از دستاوردهای گسترش عرفان در میان امامیه، باید به تفسیر المحیط الاعظم از سیدحیدرآملی (د 794ق) اشاره کرد که وجه غالب آن کاملاً عرفان نظری با تأثیر فراوان از افکار ابنعربی است (چ تهران، 1375ش).برخی از رجال نامشهور پیوسته به حلقههای صوفیه در دهههای پسین تفسیرنویسی را ادامه دادهاند که از آن شمار میتوان ابوالعباس احمد بن سعد عسکری (د 750ق)، صوفی و ادیب شامی با تألیف تفسیرکبیر (داوودی، 1/ 42)، محمدبنعیسى سلسلی (د 770ق)، صوفی مصری با نگاشتن تعلیقاتی در تفسیر (همو، 2/ 223) و علی بن محمد اسکندری (د 807 ق)، تفسیرنویس شاذلی مصری (همو، 1/ 437) را برشمرد.تفسیر خواجه محمد پارسا (د 822 ق)، تفسیری گسترده بر قرآن کریم به فارسی بود و به گزارش برخی منابع، در حدود 100 دفتر را شامل میشد (ابنعماد، 4/ 157)، اما چنین مینماید که با وجود این گستردگی و اهمیت آن اندازه که باید در نقاطی دور از ماوراءالنهر شناخته نبوده، و چند و چون آن بر نویسندگان طبقات المفسرین پوشیده بوده است (مثلاً نک : ادرنوی، 175). حاجی خلیفه نیز بر نسخهای وقوف یافته که تنها مشتمل بر تفسیر دو جزء ملک و نبأ (جزءهای 29-30) بوده است (1/ 447؛ نیز نک : منزوی، 1/ 19). همچنین تفسیر 8 سوره از جزء سیام (یعنی سورههای قدر تا همزه)، به عنوان نسخهای مستقل که به تفسیر ثمانیه، شناخته شده است (مرکزی، 1/ 54). در برخی فهارس از تفاسیر سورۀ فاتحه و یٰس نیز گزارش شده است (چیمه، 478، 497).تفسیرِ یعقوب چرخی (د 851 ق)، شاگرد علاءالدین عطار، متعلق به شاخۀ دیگر نقشبندیه تفسیری کوتاه بر چند سورۀ قرآن باز به فارسی است (چ لاهور، 1870م و چند چاپ دیگر) که گاه با عناوین تفسیر غزنوی، تفسیر بی نقطه یا تفسیر کلام ربانی نیز شهرت داشته است (حاجی خلیفه، 1/ 461؛ ادرنوی، 425).در جنوب شرق ایران، شاه نعمتالله ولی (834 ق) که سلسلۀ نعمت اللٰهی بدو منسوب است، نوشتههای کوتاه تفسیری به فارسی و عربی دارد که برخی از آنها به صورت خطی برجای مانده است (نک : فرزام، 544-545، جم ). از کوششهای همزمان با وی، باید به دو اثر تفسیری از صدرالدین محمد بن یوسف دهلوی (د 825 ق) در هندوستان اشاره کرد (زرکلی، 7/ 154) که نسبت به افکار ابن عربی و هم سهروردی علاقه نشان میداد، اما انتساب او به طریقهای خاص با مشکل روبهرو ست.در اواخر نیز کسانی چون سراجالدین محمد مخزومی(د 885 ق)، از طریقۀ رفاعیه در بغداد با تألیف البیان فی تفسیر القرآن (همو، 6/ 238) و مولا عبدالرحمان جامی(د 898 ق)، از طریقۀ نقشبندیه در خراسان با تألیف تفسیری که نسخ آن برجای مانده است (ادرنوی، 355؛ زرکلی، 3/ 296؛ پتراچک، 57)، این راه را ادامه دادند.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید