دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • چچن | از جمهوریهای فدراسیون روسیه در قفقاز شمالی. چچن با جمهوریهای خودمختار اینگوش، اوستی شمالی، داغستان و نیز جمهوری گرجستان هم‌مرز است.
  • چراغ دهلی | لقب نصیرالدین محمود اودهی (د 18 رمضان 757ق / 14 سپتامبر 1356م)، مرید و خلیفۀ نظام‌الدین اولیاء بدائونی و آخرین تن از 5 شیخ بزرگ چشتیه در هند.
  • چراغانی | یا چراغان، جلوه و نمودی از جشن و مراسم شادی که با آرایه‌بندی و چراغ‌باران کردن فضاهایی از خانه‌ها، بازارها، گذرگاههای پررفت و آمد، میدانهای شهر، ارگهای سلطنتی و برخی از اماکن عمومی دیگر با افروختن شمع، فانوس و انواع چراغهای روشنایی رنگارنگ همراه است.
  • چرام | یا چَرام، از ایلات لرِ شیعی‌مذهب ساکن در شهرستانهای بویراحمد، کهگیلویه و گچساران واقع در استان کهگیلویه و بویراحمد. چرام نام ناحیه‌ای است که در فارس‌نامۀ ابن بلخی از آن به نام صرام یاد شده است (ص 144).
  • چرخی | یعقوب بن عثمان بن محمود غزنوی (د 851 ق / 1447م)، از مشایخ متقدم طریقۀ نقشبندیه.
  • چرمپوش | احمد، شاعر فارسی‌گوی و از اولیای طریقۀ سهروردیه در بهار هند در سدۀ 8 ق / 14م. از جزئیات زندگی احمد چرمپوش، مانند دیگر صوفیان سهروردی بهاری و معاصر او اطلاعات دقیقی در دست نیست (لاورنس، «شرح ...1»، 46؛ عسکری، «حضرت ... 2»، 7-8).
  • چرند و پرند |
  • چرکس | نام یکی از قومهای شناخته‌شدۀ شمال غربی قفقاز، ساکن در اراضی کوبان، واقع در جمهوری فدراتیو روسیه. چرکسها خود را آدیگه (آدیغه)، یا شرجس می‌نامند (EI1).
  • چرکس محمد پاشا | (د 1034ق / 1625م)، سردار و صدراعظم عثمانی در اوایل سلطنت مراد چهارم، هفدهمین سلطان عثمانی. از اوایل زندگی او آگاهی زیادی نداریم. اصل او از چرکسها بود (دانشمند، III / 504).
  • چرکسی، زبان |
  • چریک | واژه‌ای ترکی‌ ـ مغولی به معنای جنگجو، خاصه جنگجویان سلطنتی که بعدها به مفهوم گسترده‌تر لشکر و سپاه و جنگ نیز به‌کار رفته است.
  • چستربیتی، کتابخانه | یکی از مهم‌ترین مجموعه‌های فرهنگی ـ هنری در اروپـا، شامل دست‌ساختهایـی از هنـر سنتـی اسلامی و خاور دور، واقع در مرکز شهر دابلین، پایتخت ایرلند.
  • چشتی |
  • چشتی، خواجه معین‌الدین | خواجه معین‌الدین حسن محمد سجزی (537- رجب633 ق / 1142- مارس1236م)، صوفی بزرگ و عارف نامدار شبه‌قاره و بنیان‌گذار طریقۀ چشتیه در آنجا.
  • چشتی، قطب‌الدین | قطب‌الدین مودود (430 یا 433-527 ق / 1039 یا 1042-1133م)، یکی از مشایخ سلسلۀ خواجگان چشت که معرف دورۀ اول تاریخ طریقۀ چشتیه (سده‌های 4-7ق) در شهر چشت در نزدیکی هرات‌اند. این دوره پیش از دورۀ دوم گسترش و تحول این طریقه در هند به دست خواجه معین‌الدین چشتی (د 633 ق / 1236م؛ ه‍ م) و جانشینان او بوده است.
  • چشتیه | قدیمی‌ترین و پرنفوذترین طریقۀ صوفیه در شبه قاره. نام این طریقه منسوب به «چِشْت»، روستایی در خراسان بزرگ از نواحی هرات در افغانستان کنونی است (نظامی، 135؛ رضوی، I / 114).
  • چشم‌پزشکی | یکی از انواع کهن علوم پزشکی که در آن از ساختمان و تشریح، کارکرد اجزاء، بهداشت، اسباب و علل بروز بیماریها، اوصاف و نشانه‌شناسی بیماریها، انواع معالجات، و داروهای چشم بحث می‌شده است (نک‍ : العشر مقالات ... ، 71؛ علی بن عیسى، 2-10؛ حلبی، 31- 33؛ طاش کوپری‌زاده، 1 / 285؛ نیز غالب آثار چشم پزشکی و دانشنامه‌های طبی...
  • چشم‌زخم | گزند و زیانی که به باور عامه در اثر نگاه ستایشگر یا حسدآلود، یا زبان تمجید‌آمیز دوستان و آشنایان شورچشم، و یا دشمنان و بدخواهان نظر تنگِ حسود به انسان، حیوان، نبات و شیء می‌رسد و به اصطلاح چشم یا نظر می‌خورند.
  • چشمه علی، تپه | از محوطه‌های باستان‌شناختی پرآوازۀ ایران با آثاری از اواخر هزارۀ 6 ق‌م تا دوران اسلامی، که شهرت اصلی‌اش به سبب لایه‌های پیش از تاریخی آن است. این محوطه در جنوب تهران، در پای رخ‌نمونی از سنگ خارا از رشته‌کوههای البرز مشرف بر دشت ری واقع شده است.
  • چشمه‌های مقدس | چشمه‌های طبیعی آب سرد یا آب گرمی که از دیرباز در فرهنگ جهان اسلام جنبۀ تقدس داشته‌اند و مردم خوردن آب آنها و یا خودشویی درآنها را متبرک و درمانگر بسیاری از بیماریها و دردها و تقرب به درگاه خداوند و برخی از مقدسان دینی و مذهبی می‌پنداشته‌اند.
  • چعب |
  • چغازنبیل | یکی از مهم‌ترین آثار معماری بازمانده از دورۀ ایلامی ایران واقع در 30 کیلومتری جنوب شرقی شهر شوش.
  • چغاله‌زاده |
  • چغاله‌زاده سنان پاشا | (ح 951- رجب 1014ق / 1544 ـ نوامبر 1605م)، صدراعظم و از دولتمردان مشهور لشکری و کشوری دولت عثمانی. نام او در منابع به صورتهای گونا‌گون مانند چیقاله، جغاله، جغاله‌زاده، جیغاله، چیقالا (هامرپورگشتال، 6 / 126، 281، 8 / 289؛ پچوی، 2 / 87؛ سامی، 3 / 1822).
  • چغامیش | کی از وسیع‌ترین و کهن‌ترین محوطه‌های پیش از تاریخی ایران، واقع در شمال دشت مرکزی خوزستان. آثار به‌دست‌آمده از آن، زمانی برابر با هزارۀ 6 ق‌م تا دورۀ اشکانیان را دربر می‌گیرد. این محوطۀ بسیار مهم بر روی رسوبات حاصل از کنشهای دو رودخانۀ دز و کارون، و در کهن‌ترین حوزۀ استقراری شناخته شده در پیش از تاریخ دشت خوزس...
  • چغان‌رود | نام یکی از شاخه‌های آمودریا (جیحون)، که امروزه سُرخان، نامیده می‌شود.
  • چغانه | سازی از خانوادۀ آلات موسیقی خودْ صدا مانند جغجغه که در زبان انگلیسی به آن رَتل1 گفته می‌شود. چَغ، نوعی چوب است و چُغ نیز به چوب آبنوس اطلاق می‌گردد. چنین به نظر می‌رسد که چغانه نیز از لحاظ ریشۀ لغوی برگرفته از چغ باشد ( فرهنگ رشیدی، 515).
  • چغانیان | (عربی: صغانیان)، سرزمینی کهن و کوره‌ای به مرکزیت شهری به همین نام در ماوراءالنهر در کرانۀ راست رود جیحون. این سرزمین، بخشهای شمالی اراضی حوضۀ آبریز چغانیان رود، از شاخابه‌های رود جیحون را که امروزه سُرخان‌دریا خوانده می‌شود، دربر می‌گرفته است. ناحیۀ سفلای سرخان‌دریا (ترمذ) در بیشتر زمانها جزو چغانیان نبوده، و...
  • چغتایی |
  • چغری بیک | نوادۀ سلجوق و برادر بزرگ‌تر طغرل‌بیک، مؤسس دولت سلجوقی. وی ظاهراً در فاصلۀ سالهای 380-385ق / 990-995م متولد شده است. نامش داوود و لقبش چغری (در ترکی: نام پرنده‌ای شکاری از نژاد شاهین) بود («دائرةالمعارف ...1»، VIII / 183؛ نیز نک‍ : کاشغری، 1 / 352؛ بورسلان، 5-6).
  • چغمینی | ابوعلی شرف‌الدین محمود بن محمد بن عمر، ستاره‌شناس، ریاضی‌دان و پزشک اهل چغمین (چقمین)، از توابع خوارزم (قاضی‌زاده، گ 5 رو؛ زرکلی، 7 / 181).
  • چقمق بن عبدالله | ابوسعید (د 3 صفر 857 ق / 13 فوریۀ 1453م)، ملک ظاهر، دهمین پادشاهِ سلسلۀ ممالیک چرکسی در مصر، شام و حجاز.
  • چگل | سرزمین چگل، سرزمینی که چگلها در آن زندگی می‌کردند، به نام آنان چگل خوانده می‌شد. کاشغری بر پایۀ روایتی افسانه‌ای، این نام را فارسی دانسته است.
  • چگنی | یا چگینی، یکی از ایلات بزرگ لُر لرستان که گروههایی از آن به نقاط مختلف ایران، ازجمله کردستان، خراسان، فارس و قزوین کوچیده‌اند.
  • چگور | یا چُئگور / چغور، سازی زهی ـ زخمه‌ا‌ی که اوزانهای قدیم (اجداد عاشقهای کنونی) می‌نواخته‌اند. به این ساز قوپوز نیز می‌گویند. سازی که امروزه در دست عاشقهای آذربایجان دیده می‌شود، «ساز» نام دارد و به ساز عاشیقی نیز معروف است.
  • چل سرو |
  • چلبی | اصطلاحی در میان ترکان آسیای صغیر، که به طورکلی به افراد طبقۀ تحصیل‌کرده و فرهیختۀ جامعه اطلاق می‌شد و به‌تدریج به صورت لقبی خاص در آمد.
  • چلبی اوغلو، مجموعه | آرامگاه و خانقاهی واقع در شهر کوچک سلطانیه در 35 کیلومتری شرق زنجان، که در کنار دو مجموعۀ مستقل تاریخی گنبد سلطانیه و بقعۀ ملاحسن کاشی سبب اعتبار این شهر است. این مجموعه در 500 متری جنوب غربی گنبد سلطانیه، بر سر راه قیدار قرار دارد.
  • چلبی عارف | امیر جلال‌الدین فریدون (670- ذیحجۀ 719ق / 1272- ژانویه 1320م)، مشهور به امیر عارف، عارف‌چلبی و اولو عارف چلبی، نوۀ مولانا جلال‌الدین و پسر سلطان ولد، سومین پیر طریقۀ مولویه پس از درگذشت مولانا.
  • چلبی‌زاده | اسماعیل عاصم (1096- 1173ق / ‌1685-‌1760م)، مورخ، شیخ الاسلام و شاعر و ادیب عثمانی. پدرش کوچوک (کوچک) چلبی محمد افندی (د 1118ق / 1706م)، رئیس الکتّاب (رئیس منشیان دربار که در سمت وزارت خارجه نیز کار می‌کرد، نک‍ : پاکالین، III / 25)، در دربار سلطان مصطفى دوم (سل‍‍ 1107- 1115ق / 1695-1703م) بود.
  • چلبی، حسام‌الدین |
  • چلبی، فتح‌الله | فتح‌الله عارف (د 969ق / 1562م)، متخلص به عارف یا عارفی ( ایرانیکا، V / 120-121)، مشهور به «شهنامه‌جی» (= شهنامه‌گو) و «عجمی» (= ایرانی) (قنالی‌زاده، 2 / 596؛ سامی، 4 / 3039)، از شاعران و خوش‌نویسان روزگار سلیمان قانونی (سل‍ 926-974ق / 1520-1566م)، که دربارۀ لشکرکشیهای او اشعار بسیاری به زبان فارسی سروده است (...
  • چلبی، مصطفى پاشا |
  • چله | مخفف چهله و منسوب به چهل، به معنای یک دورۀ 40 روزه یا 40 ساله و روز چهلم پس از یک واقعۀ معین. در بافندگی به تار، در مقابل پود و نیز به نخی که از «پهنای کار جولاهگان» در بافت زیاد می‌آید؛ همچنین به زه کمان ( لغت‌نامه ... ؛ برهان ... ؛ نیز نک‍ : لغت‌نامه، ذیل چله‌افشاندن، چله‌بستن، چله‌کردن و چله‌گیر) و در زبان...
  • چلیپا |
  • چمن | روزنـامۀ سیـاسی ـ اجتمـاعی و خبـری بـه صاحب امتیازی و مدیریت شمس‌المعالی دادستان که در فاصلۀ سالهای 1333-1354ق / 1293-1313ش در مشهد چاپ و منتشر می‌گردید (صدر هاشمی، 2 / 187؛ سلطانی، 58؛ صالحیار، 273).
  • چنابی پنجابی | پزشک و شاعر پارسی‌گوی شبه‌قارۀ هند در سدۀ 12ق / 18م. نام او میتا / مسیتا و تخلصش چنابی، منسوب به رود چناب ــ یکی از 5 رود پنجاب ــ است (خواجه عبدالرشید، 112؛ محمدباقر، 109).
  • چنار | نام درختی از خانوادۀ چناریان و از درختان بومی مناطق جنوب و غرب اروپا و فلات ایران که از دیرباز ارزشی ویژه نزد مردم جوامع مختلف داشته است. این درخت با نام علمی پلاتانوس اُرینتالیس معروف است و در زبان عربی الدُلب (خلیل بن احمد، 8 / 41؛ جوهری، 1 / 125؛ مظفریان، 584) و صِنار، مُعَرّب چنار نامیده می‌شود ( تاج ... ...
  • چناران | شهرستان و شهری در استان خراسان رضوی.
  • چناق قلعه |

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: