دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • حجة بن الحسن* |
  • حجت* |
  • حجر | حَجْر، اصطلاحی در فقه و حقوق اسلامی ‌ناظر به فقدان صلاحیت در دارا شدن حق معین یا اعمال حقی که شخص دارای آن است. حَجر در لغت عرب به معنی منع و تضییق ...
  • حجر اسماعیل | حِجْرِ اِسْماعيل، فضايی محصور در ديواری نيم‌دايره و قوسی‌شکل در سمت شمالی کعبه. اين ديوار با ارتفاع 32 / 1 متر و پهنای 50 / 1 متر از رکن عراقی (سمت شمال کعبه) آغاز، و به نزديکیِ رکن شامی‌(سمت غربی کعبه) منتهی می‌شود.
  • حجر الاسود | حَجَرُالْاَسْوَد، سنگ سیاه‌رنگ نصب‌شده در رکن اسود، یکی از ارکان خانۀ کعبه. این سنگ که در مجموعۀ اجزاء مسجدالحرام قراردارد، نزد مسلمانان از ارزش معنوی بسیار برخوردار است.
  • حجر بن عدی | حُجْرِ بْنِ عَدی، ابوعبدالرحمان (مق‍ 51ق / 671م)، از اصحاب خاص و مشهور امیرالمؤمنین علی(ع) که در دورۀ خلافت معاویه، در کوفه به مخالفت با او برخاست.
  • حجر، سوره | حِجْر، پانزدهمین سورۀ قرآن کریم در ترتیب مصحف. شمار آیات این سوره به اجماع، 99 است که برخی تیمناً آن را با شمارۀ اسماء‌الحسنى مقایسه کرده‌اند
  • حجر، شهر | حِجْر، شهری کهن معروف به حجرِ ثمود در شمال غربی شبه‌جزیرۀ عربستان.
  • حجرات | حُجَرات، نام چهل و نهمین سوره از سوره‌های قرآن کریم، دارای 2 واحد موضوعی (رکوع)، 18 (یا 17) آیه، 343 کلمه و 474‘1 حرف.
  • حجله عروس | حِجْلۀ عَروس، یا حجله خانه، اتاق یا چادر و خیمۀ ویژه‌ای که با پرده و تور و انواع زیور و گل در خانۀ داماد می‌آرایند و عروس و داماد را برای زفاف به آن می‌برند
  • حجله عزا | حِجْلِۀ عَزا، یا حجلۀ ماتم، شعار و تابوت‌واره‌ای نمادین از حجله یا حجله‌خانۀ عروس که در مراسم عزاداری محرم و تعزیه‌خوانیها و مراسم سوگواری جوانان ناکام و شهید تزیین و به نمایش گذاشته می‌شود.
  • حد* |
  • حدائق السحر فی دقائق الشعر | حَدایِقُ السِّحْرِ فی دَقایِقِ الشِّعْر، از نخستین کتابهای بلاغی به زبان پارسی که به قلمِ امیر رشیدالدین محمدِ عُمَریِ بلخیِ کاتب، مشهور به رشید وطواط (سدۀ 6 ق / 12م)، در برخی از صنایع مربوط به هنر شعر، به‌ویژه صنایع بدیعی و بیانی، نوشته شده است.
  • حدس | حَدْس، اصطلاحی در فلسفه و منطق که بر نوعی معرفت مستقیم غیر حسی و غیر استدلالی اطلاق شده است. واژۀ حدس در تداول عام بر حالتی ذهنی دلالت می‌کند که در آن چیزی از قبیل رابطۀ میان دو رویداد خاص بی‌درنگ به ذهن متبادر می‌شود، اما این نوع رهیابی ذهنی که غالباً کیفیتی فردی و نشانه‌ای از تیزهوشی دانسته می‌شود،
  • حدوث دهری* |
  • حدوث عالم* |
  • حدود العالم | حُدودُ الْعالَم (عنوان کامل: حدود العالم من المشرق الی المغرب)، کتابی در جغرافیای عمومی، به زبان فارسی از مؤلفی ناشناخته. این اثر که نگارش آن در 372 ق / 982 م آغاز گشته (نک‍ : ص 7)، کهن‌ترین متن جغرافیایی به جا مانده به زبان فارسی است.
  • حدود و تعریفات | حُدودْ وَ تَعْریفات، دو عنوان رایج برای واژه‌نامه‌های اصطلاحی در یک یا چند دانش، اعم از فلسفه و منطق و جز آنها، که یا به صورت کتابهایی مستقل، با عنوانهای الحدود یا التعریفات‌اند، یا در قالب فصلی از کتابهای جامع در موضوعات فلسفه، کلام و مانند آنها تنظیم شده‌اند
  • حدود و تعزیرات | حُدودْ وَ تَعْزيرات، اصطلاحی در فقه و حقوق جزای اسلامی‌که در معنای عام خود، طيف گسترده‌ای از مجازاتها در مقابل جرايم مختلف را دربر می‌گيرد.
  • حدیبیه | حُدَیْبیّه، عنوان پیمان صلحی میان پیامبر اسلام (ص) و مشرکان مکه در جایی به همین نام در یک‌منزلی مکه منسوب به چاه حدیبیه (یاقوت، 2 / 222؛ ابوعبید، 3 / 811).
  • حدیث | حَدیث، اصطلاحی در فرهنگ اسلامی و علوم دینی ناظر به سخنان منقول از زبان پیامبر (ص) و دیگر معصومین (ع) یا حاکی از رفتار و سلوک ایشان. حدیث در کنار قرآن، در طی یک و نیم هزارۀ تاریخ اسلام
  • حدیث قدسی | حَدیثِ قُدْسی، گونه‌ای از انواع حدیث به روایت پیامبر اکرم(ص) از پروردگار که تعبیر قدسی در آن اشاره به انتسابش به ذات باری تعالى و تعبیر حدیث در آن اشاره به جای گرفتن آن در مجموعۀ سنت نبوی است.
  • حدیثه | حَدیثه، نام چند شهر و سرزمین در عراق و شامات. حدیثه در لغت به معنای شهر جدید و یا شهر نو است و در برخی منابع حدیثه به صورت حُدَیْثه نیز ضبط شده است (یاقوت، بلدان، 2 / 222؛ ابن‌خلدون، 3 / 470).
  • حدید | حَدید، پنجاه و هفتمین سورۀ قرآن کریم در ترتیب مصحف و نود و چهارمین سوره در ترتیب نزول، که پس از زلزال (99) و پیش از محمد(ص) (47) آمده است (زرکشی، 1 / 194؛ رامیار، 587).
  • حدیده | حُدَیْده، شهری بندری و مرکز استانی به همین نام در کرانۀ دریای سرخ در غرب کشور یمن. شهر حدیده در دشت ساحلی تهامه در °14 و ´48 عرض شمالی و°42 و´57 طول شرقی قرار دارد
  • حدیقة الحقیقه | حَدیقَةُ الْحَقیقه، یا الحدیقة فی الحقیقة و الشریعة فی الطریقة، فخری‌نامه (سنایی، حدیقة ... ، مقدمه، 19) و یا به گفتۀ مولوی، الٰهی‌نامه ...
  • حدیقة الشعراء* |
  • حذیفة بن قتاده مرعشی | حُذَیْفَةِ بْنِ قَتادۀ مَرْعَشی، ملقب به سدیدالدین، از مشایخ صوفیه در سده‌های 2 و 3 ق / 8 و 9 م.
  • حذیفة بن یمان | حُذَیفَةِ بْنِ یَمان، ابوعبدالله (د 36 ق / 656 م)، صحابی مشهور پیامبر (ص) از انصار. وی از قبیلۀ عدنانی سعد العشیرة، تیرۀ بنی‌عَبس بود، اما خانوادۀ او از طریق حِلف، از قبیلۀ اوسی بنی عبدالاشهَل، در یثرب شمرده می‌شدند
  • حر بن یزید ریاحی | حُرِّ بْنِ یَزیدِ ریاحی (مق‍ 10 محرم 61 ق / 10 اکتبر 680 م)، از سران سپاه کوفه که در روز عاشورا به امام حسین بن علی(ع) پیوست.
  • حر عاملی | حُرِّ عامِلی، محمد بن حسن مَشغَری (1033-1104 ق / 1624-1693 م)، فقیه و محدث اخباری و صاحب اثر پرارزش وسائل الشیعة.
  • حرا | حِـرا، یا حراء، نام کوه و غاری مقدس در شمال شرقی مکه که نخستین‌بـار وحی در آنجـا بـر حضرت محمد (ص) نـازل شد.کوه حرا با بلندی 634 متر، بر سر راه منى به عرفات واقع است.
  • حرام | حَرام، مفهومی چندوجهی در قرآن کریم و یکی از احکام پنج‌گانه در شریعت اسلامی. ریشۀ «ح ر م» در زبانهای مختلف سامی کاربرد دارد و معنای اصلی آن بازداشتن است.
  • حران، مسجد جامع | حَرّان، مَسْجِدِ جامِع، در متون کهن عربی «جامع الفردوس»، و در متون اخیر غربی، بیشتر «مسجد بزرگ»، مسجدی که بقایای آن اکنون در بخش شمالی محوطۀ بیضی‌شکل شهر حرانِ دورۀ اسلامی قرار دارد.
  • حرانی | حَرّانی، احمد و عمر حرانی، فرزندان یونس بن احمد حرانی، از پزشکان قرن 4ق / 10م اهل اندلس (ه‍ م). لقب جذامی را برای احمد ذکر کرده‌اند (ابن ابار، 18؛ سید، 112).
  • حرانیان | حَرّانیان، یا حرّانیّه، حرنانیّه، نام جماعتی منسوب به حرّان، شهری باستانی در شمال بین‌النهرین و جنوب شرقی ترکیۀ کنونی، واقع در 40 کیلومتری جنوب شرقی اورفا یا اِدِسا (پُست‌گیت، 122).
  • حرب بن امیة بن عبد شمس* |
  • حرج* |
  • حرّان | حَرّان، شهری با فرهنگ کهن و باستانی و از کانونهای اصلی صابئان (ه‍ م). این شهر در شمال شرقی میان‌رودان در دیاربکر و در مجاورت مرزهای سوریه ـ ترکیه واقع شده است
  • حرز | حِرْز، پناهی نادیدنی در باور عموم مسلمانان، که منسوب به خداوند و دور از آسیب همه‌گونه دشمنان انسی و جنی، شیطان، سلاطین، بلایا و بیماریها ست و فرد می‌تواند با انجام دادن مناسکی، در آن قرار گیرد و خود، اموال و بستگانش را حفظ کند.
  • حرز الدین | حِرْزُالدّین، محمد بن علی (1273-1365 ق / 1857-1946 م)، فقیه و اصولی امامی و مؤلف آثار پرشمار و گردآورندۀ اثر مهم معـارف الرجال.
  • حرف | حَرْف، واحد الفبا، و نیز یکی از اقسام کلمه در جایگاه نحوی. این لفظ با هر دو معنی موضوع اندیشۀ فلاسفۀ مسلمان بوده است. بررسی نظریات آنان دربارۀ حروف به مثابۀ واحدهای الفبا یا حروف تهجی، از جهاتی دشوار می‌نماید.
  • حرف تعریف | حَرْفِ تَعْریف، حرفی که چون با اسم همراه شود، آن را معرفه می‌سازد. از آنجا که «تعریف» پیوسته در برابر «تنکیر» قرار دارد، ناچار همۀ زبان‌شناسان این دو پدیده را در یک مبحث بررسی می‌کنند
  • حرقوص* |
  • حرم | حَرَم، ناحيه‌ای که دربر دارندۀ مکانی مقدس است و به اعتبار آنچه در بر دارد، از حرمتی خاص برخوردار است و با آن همچون ديگر مکانها رفتار نمی‌شود.
  • حرمون، جبل | حَرَمون، جَبَل، کوهی در جنوب غربی کشور سوریه، در قسمت جنوبی کوههای جبل الشرقی در مرز سوریه و لبنان، واقع در غرب دمشق. حرمون به معنی قلۀ بلند، یا ممتنع‌الوصول و یا مقدس است
  • حره | حَرّه، منطقه‌ای در شرق مدینه که به سبب وقوع حادثه‌ای در ذیحجۀ 63 / اوت 683 در آنجا، شهرت یافته است.
  • حرورا | حَرورا، روستایی در نزدیکی کوفه و محل گرد آمدن خوارج پس از جنگ صفین. نام حرورا را مشتق از ریح‌الحرور به معنی باد گرم دانسته‌اند.
  • حروریه* |
  • حروف مقطعه | حُروفِ مُقَطَّعه، مجموعه‌ای از برخی حروف تهجی، به صورت تک یا چندحرفی در آغاز سوره‌هایی از قرآن‌کریم. حروف مقطعه که در مجموع 78 حرف‌اند، در سرآغاز 29 سوره از سوره‌های مبارکۀ قرآن‌کریم قرار دارند.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: