چشمپزشکی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 26 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/224720/چشمپزشکی
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ شده
19
چَشْمْپِزِشْکی، یکی از انواع کهن علوم پزشکی که در آن از ساختمان و تشریح، کارکرد اجزاء، بهداشت، اسباب و علل بروز بیماریها، اوصاف و نشانهشناسی بیماریها، انواع معالجات، و داروهای چشم بحث میشده است (نک : العشر مقالات ... ، 71؛ علی بن عیسى، 2-10؛ حلبی، 31- 33؛ طاش کوپریزاده، 1 / 285؛ نیز غالب آثار چشم پزشکی و دانشنامههای طبی). چشمپزشکی در عصر اسلامی در هر دو زمینۀ نظری و عملی شکوفایی بسیار یافت و چشم پزشکانی نامدار آثاری گرانبها در آن علم پدید آوردند.اطلاعات ما دربارۀ چشم پزشکی در قلمرو اسلام تا اواخر سدۀ 2ق / 8م اندک و سخت پراکنده است. مثلاً در عصر اموی از پزشکی به نام زینب از بنی اَوَد در حجاز یاد شده است که در مداوای بیماریها و جراحتهای چشم، دستی قوی داشت (ابن فضلالله، 9 / 179؛ شطشاط، 1 / 108)، ولی معلوم نیست که این فعالیتها مبتنی بر سنتی بوده باشد. اما از آنجا که ظهور و رشد علوم پزشکی و داروشناسی در قلمرو اسلام اساساً مبتنی بر سنت پزشکی و آثاری است که در جندیشاپور، از ترکیب و تکمیل طب ایرانی و یونانی و هندی، پدید آمد، نخستین چشمپزشکان و آثار مربوط به این دانش هم مرهون کوششهای جندیشاپوریان و شاگردان آنها ست.از قرائن و شواهد معتبر دانسته میشود که درمان و جراحی چشم در زمان ساسانیان (کریستن سن، 441) تا عصر صفوی نوعی تخصص محسوب میشده است (الگود، «طب ... »، 56). این معنی، هم از آنجا پیدا ست که چون ماسویه پدر یوحنا از جندیشاپور به بغداد رفت، در آنجا به مداوای چشم فضل بن ربیع و غلام او پرداخت (ابن ابی اصیبعه، 1 / 172-173). پسر او یوحنا، صاحب کتاب دغل العین، نیز از جندیشاپوریان به شمار میآمد. همچنین حنین بن اسحاق چشم پزشک ماهر، صاحب کتاب العشر مقالات فی العین و علاج امراض العین بالحدید در جراحی چشم، و چندین رسالۀ دیگر در همین زمینه (ابن ندیم، 353) را نیز میتوان غیرمستقیم وابسته به سنت جندیشاپور دانست (ابن ابی اصیبعه، 1 / 175، 184؛ قفطی، 171؛ مایرهُف، 27) و البته از همین آثار پیدا ست که این رشته از دانش پزشکی در جندیشاپور و میان جندیشاپوریان رواج داشته است.دربارۀ جندیشاپور و فعالیت آن در نخستین سالهای اسلام اطلاعات چندان در دست نیست؛ اما از همین اطلاعات به روشنی بر میآید که بیمارستان و مرکز آموزشی آن به خصوص چون شهر جندیشاپور به صلح فتح شد و آسیبی به آن وارد نیامد، همچنان در زمینۀ خدمات پزشکی و آموزشی فعال بوده است (سجادی، جم )؛ تا در آغاز عصر عباسی، جورجیس پسر بختیشوع، رئیس پزشکان جندیشاپور به دعوت منصور عباسی در 148ق / 765م با دو تن از شاگردان برجستۀ خود، ابراهیم و عیسی بن شهلافا، به بغداد رفت (ابن ابی اصیبعه، 1 / 123-124). در تاریخ پزشکی، این حادثه را که موجب انتقال دانش و شیوۀ پزشکی جندیشاپور به مرکز خلافت، و ترجمۀ بسیاری از آثار یونانی و ایرانی و هندی به عربی شد، مهمترین سبب ظهور و رشد تکامل علوم پزشکی و داروشناسی در قلمرو اسلام به شمار آوردهاند.یکی از مهمترین فروع پزشکی که به سرعت پیشرفت کرد، چشمپزشکی است که بهخصوص در عصر اسلامی، نوعی تخصص محسوب میشـده است. بنـابرایـن، پیـدا ست که چشمپزشکان تحصیلکرده مانند دیگر پزشکان میبایست در فنون و دانشهای وابسته به پزشکی مانند کالبدشناسی و منافع الاعضاء و شناخت انواع داروها، خوردنیها، آشامیدنیها و کنشهای آنها، فصد و داغ و البته بیماریشناسی ماهر میبودند (نک : سطور بعد). بهخصوص باید به کالبدشناسی اشاره کرد که از لوازم پزشکی عمومی، چشمپزشکی و جراحیهای چشم به شمار میرفته است، به همین سبب بسیاری از کتب عمومیِ بزرگ و مهم پزشکی، یا کتب مستقل در چشمپزشکی معمولاً پس از مقدمه و تعاریف و بحث در اخلاط و امزجه، با تشریح اندامهای انسان آغاز میشده است (مثلاً باب اول کتاب المنصوری فی الطب رازی، 33 بب ؛ بیش از 20 باب از ابواب هدایة المتعلمین اخوینی بخاری، 36 بب ؛ کتاب اول القـانون ابن سینا، 1 / 37 بب ؛ کامل الصناعة اهوازی، 1 / 48 بب ؛ و کتاب العمدة فی الجراحة از ابنقف، 1 / 10 بب ؛ العشر مقالات فی العین منسوب بـه حنین بـن اسحـاق، 73 بب ؛ تـذکرة الکحالین از علی بـن عیسى، 15 بب ؛ الکافی فی الکحل حلبـی، 40 بب (؛ گرچه به سبب موانع دینی، علم تشریح عموماً جنبۀ نظری داشته، و به ندرت امکان تشریح عملی برای پزشکان دست میداده است (الگود، همان، 124؛ دربارۀ تمرین با چشمِ گاو برای تبحر در جراحیهای چشم، نک : ابن ربن، 560).پزشکان و جراحان تصریح کردهاند که اطلاع بر تشریح یعنی شناخت انواع ماهیچهها و پیها و استخوانها و رگها، شکلها و منافع آنها برای پزشکان و جراحان لازم است (زهراوی، 2 / 461؛ نیز نک : ابن بطلان، 47-54؛ الگود، همان، 135). علاوه بر آن گفتهاند که جراح ــ عمومی و چشمپـزشک جـراح ــ بـاید انواع بیماریها، زخمها و قرحهها و اورام و دملهای داخلی و خارجی عفوفی و غیر عفوفی، علل و کیفیت بروز آنها، مراحل چهارگانۀ بیماری یعنی ظهور، دورۀ شدت، دورۀ فروکشی، و دورۀ پایان بیماری و معالجاتِ مناسب در هر دوره را نیک بشناسد و پیش از معالجه و جراحی به 4 نکته توجه کند: مزاج طبیعی عضوِ بیمار؛ موقعیت عضو نسبت به اعضای دیگر؛ گوهر عضو یعنی توجه به آنکه عضو بیمار مجوف، متخلخل، یا سخت و آگنده است؛ و سرانجام درجۀ شدت و ضعفِ حسِ عضو که برخی مانند مواضع متشکل از گوشت قرمز حسی قوی دارند، و بعضی مانند غدد گوشتی، از حس ضعیفتری برخوردارند. جراح همچنین باید بر ساخت انواع داروها و مرهمهای پخته و خام و روغنهایی که در جراحی به کار میرود، و کاربرد آنها توانا باشد (ابن قف، 1 / 130، 141، 163-166؛ حکیم محمد، 23).
دربارۀ مراکز و کیفیت آموزش چشم پزشکی اطلاعاتی اندک در دست است؛ اما از آنجا که در بیمارستانهای بزرگ و بعضی بیمارستانهای کوچک، بخش چشمپزشکی وجود داشته است، یا لااقل چشمپزشکانی در آنجا به خدمت مشغول بودهاند، و میدانیم که بیمارستانها علاوه بر ارائۀ خدمات درمانی و بهداشتی، مراکز اصلی آموزش پزشکی نیز به شمار میرفتند و بیمارستانهای متعدد در شرق و غرب جهان اسلام به داشتن چنین مدارسی شهرت داشتند (مثلاً بیمارستان عضدی: ابن ابی اصیبعه، 1 / 244، 310؛ بیمارستان منصوری قاهره: نویری، 31 / 107- 108؛ مقریزی، 2 / 407؛ و بیمارستان ربع رشیدی: رشیدالدین، وقفنامه ... ، 148، 224)، پیدا ست که چشمپزشکی هم به اقرب احتمال از مباحث و فنون پزشکی بوده است که در بیمارستانها، به طالبان آن تعلیم داده میشده است. از گفتۀ قطبالدین شیرازی که نزد عمو و پـدرش پـزشکی و چشمپزشکی آمـوخته است (نک : مشکـٰوة، 9؛ قس: فسایی، 2 / 149) به نظر میرسد که تعلیم خصوصی هم رایج بوده است.
گرچه جراحی عموماً فنی جدا از پزشکی عمومی تلقی میشده است و حتى بر جراحان عنوان پزشک اطلاق نمیشد (مثلاً ابن ابی اصیبعه، 1 / 301-302، 2 / 179؛ قس: الگود، «طب»، 56) ــ به این سبب که عموماً جراحان را به لحاظ علم و احاطه بر امور پزشکی در مرتبۀ پایینتری قرار میدادند (همو، «تاریخ ... »، 245-246, 279) ــ اولاً میان جراحان و پزشکان تحصیل کرده و خبره مشاوره و همکاری در کار بود و چه بسا جراح پیش از عمل، نظر دقیق پزشک را هم دربارۀ بیمار جویا میشد و آنگاه دست به جراحی میزد؛ یا چون پزشک از درمان بیمار با دارو ناامید میشد، دستور جراحی میداد و جراح دست به عمل میزد (ابن زهر، 297؛ ابن ابی اصیبعه، همانجا)؛ ثانیاً از آثار چشمپزشکان، که در مداوای بسیاری از بیماریها از جراحیهای بزرگ و کوچک چشم یاد کردهاند، برمیآید که بسیاری از چشمپزشکان بزرگ خود جراح هم بودهاند (نک : سطور بعد).چشمپزشکان هم لابد مانند دیگر پزشکان و جراحان امتحان میشدند تا علم و اطلاع آنها نسبت به ترکیب داروها، تشریح، چشمپزشکی و جراحی، برای اشتغال به این فن در بیمارستان یا به طور خصوصی ارزیابی گردد؛ زیرا میان چشمپزشکان و دیگر پزشکان در اطلاع از اصول طب و تشریح و داروشناسی امتیازی نبود. این آزمایش روزگاری توسط مأموران حسبه صورت میگرفت. پزشکان برای اشتغال به طبابت و جراحی آزاد، آزمایش میشدند. در این زمینه برخی کتابهای برجسته در طب و جراحی که جراحان میبایست بر آنها مسلط میبودند و بر آن اساس امتحان میشدند، ملاک ارزیابی و آزمایش بود و اگر از عهده برنمیآمدند، اجازۀ طبابت و جراحی نمییافتند. کتابهایی چون ترکیب الادویه اثر جالینوس به ترجمۀ حبیش؛ بخش ششم کتاب کناش پاولوس ایگنیایی (بولس الاجانیطی) به ترجمۀ حنین بن اسحاق؛ العشر مقالات فی العین اثر منسوب به حنین بن اسحاق؛ کتاب قاطاجانس جالینوس به ترجمۀ حبیش الاعسم، نوادۀ دختری حنین بن اسحاق؛ و کتاب یا رسالۀ موسوم به فی الجراحات و المراهم؛ المسائل فی الطب للمتعلمین، از حنین بن اسحاق که حبیش آنرا تکمیل کرد؛ التصریف لمن عجز عن التألیف از زهراوی؛ الطب الملکی نوشتۀ علی بن عباس اهوازی؛ و المعالجـات البقراطیـۀ ابـوالحسن طبری ــ کـه پیش از تصنیف کتاب قانون، رواج تمام داشت و جزو کتابهای درسی پزشکی به شمار میرفت ــ از آن جمله بود.در امتحان عملی مثلاً کسی که به جراحی چشم مبادرت میورزید، میبایست همۀ اجزاء بسیطه و مرکبۀ چشم و طبقات آن، کیفیت ابصار، مزاج و عمل یکایک آن اجزاء و اعضا و چگونگی اتصال و ارتباط آنها را بداند، بیماریهای چشم و نشانههای انواع آنرا به درستی تشخیص دهد، بر شیوههای جراحی چشم آگاه باشد، ترکیب و کنش داروهای آنرا خوب بداند و بشناسد و بتواند از آلات جراحی برای مداوای بیماریهایی چون سبل و ظفره بهخوبی استفاده کند. جراحان همچنین باید یک دست کامل از انواع نشترها و کاردها و قلابها و آلات قطع اندامها و دیگر لوازم مناسب و انواع داروهای بند آورندۀ خون همیشه با خود داشته باشند. جراحان در تمام این موارد توسط مأموران حسبه آزمایش و بازرسی میشدند (رهاوی، 184-192؛ ابن اخوه، 168- 169؛ شیزری، 89-92، 101-102؛ قفطی، 173؛ شطی، 129؛ دانش پژوه، 187).با این همه، جراحانی هم بودند که از تشریح و طب عمومی اطلاع چندان نداشتند و خطرهایی برای بیماران ایجاد میکردند (برای نمونههایی از خطاهای برخاسته از بیاطلاعی جراحان، نک : زهراوی، 2 / 461؛ قفطی، 179). بیگمان یکی از دلایل نظارت دیوان حسبه بر کار جراحان و امتحان آنان، همین معنی بوده است. داستان رازی و جراحی که بدون اطلاع از تشریح میخواست چشم این طبیب بزرگ را جراحی کند و با منع و انکار رازی روبهرو شد (شطی، 126-127)، مشهور است. کارگزاران حسبه به این گونه پزشکان و جراحان اجازۀ کار نمیدادند (ابن اخوه، 169).آزمایش پزشکان و جراحان و صدور اجازۀ کار برای آنها ظاهراً از دوران خلافت المقتدر باللٰه عباسی و به دست سنان بن ثابت، رئیس الاطبا، و نظارت محتسب در بغداد آغاز شد (قفطی، 191) و به زودی به نقاط دیگر و ادوار بعدتر کشید؛ چنانکه چند قرن بعد پزشکان و جراحان مصر و ایران هم باید از رئیسالاطبا یا حکیم باشی اجازۀ کار میگرفتند (برای دو نمونه از اجازات جراحی توسط رئیس الاطبا و رئیس جراحان بیمـارستـان منصـوری قـاهره، نک : عیسى بک، 44- 48؛ الگـود، «طب»، 127؛ تاورنیه، 576). بنابراین به نظر میرسد که آزمایش جراحان و پزشکان و اجازۀ دیوان حسبه مربوط به جراحان و پزشکان غیر بیمارستانی و نامشهور و دورهگرد بود (مثلاً نک : قفطی، همانجا).
منـابع مکتوب دربـارۀ چشم ـ پزشکی، به شرحی که خواهد آمد، بر 4 دسته قابل تقسیم است: نخست منابع و آثار بزرگ پزشکی عمومی که بخشهایی از آن به چشمپزشکی اختصاص یافته است؛ دوم منابع مخصوص چشمپزشکی که به قلم چشمپزشکان بزرگ چون حنین بن اسحاق، علی بن عیسى کحال، موصلی و ابوالمحاسن حلبی نوشته شده است و مهمترین منابع در این موضوع به شمار میروند؛ سوم منابع مربوط به جراحی که کم و بیش دربارۀ جراحیهای چشم هم سخن راندهاند؛ و چهارم آثار مربوط به داروشناسی عمومی، و داروشنـاسیهای مخصوص چشم (نک : سطـور بعد). البته تعـداد آثار پزشکی عمومی و داروشناسی بسیار است و در اینجا برای نمونه به برخی از مهمترین آنها اشاره میشود. معلوم است که طی بررسی این منابع، آثار مخصوص چشمپزشکی باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد و به تفصیل بیشتر وصف شود. بعضی از این کتابها اکنون در دست نیست و ذکر آنها در اینجا برای اطلاع از روند تحولات چشمپزشکی است:کتاب دغل العین از یوحنا بن ماسویه (د 242 یا 243ق) را باید از کهن ترین آثار شناخته شده و مستقل در این رشته به شمار آورد. این رساله پر از اصطلاحات طبی یونانی و فارسی و سریانی بوده است و به عقیدۀ مایرهف (ص 6) تردید نیست که فقرات مجعولی هم به آن افزوده شده است. این کتاب در 47 فصل تدوین شده، که بخش بزرگی از آن به آسیبشناسی بیماریهای چشم اختصاص یافته است و بقیۀ کتاب دربارۀ علائم بیماریها و معالجات آنها ست (همو، 30). مایرهف اشاره کرده است که دو نسخۀ کامل از این اثر، یکی در کتابخانۀ تیمور پاشا در قاهره و دیگری در لنینگراد مضبوط است (ص 6). رسالۀ دیگری به نام معرفة محنة الکحالین هم به ابن ماسویه نسبت داده شده است، که مایرهف (ص 7) انتساب آنرا، به سبب اشتمال بر اصطلاحاتی که به دوران متأخرتر به کار میرفته است، درست نمیداند.کتاب بسیار مهم العشر مقالات فی العین منسوب به حنین بن اسحاق (د 264ق / 878م) از مهمترین آثار تخصصی چشم پزشکی به روش علمی به شمار میرود. این کتاب، چنانکه از نامش بر میآید، مشتمل بر 10 مقاله است. نخستین مقاله دربارۀ طبیعت و تشریح و ترکیب چشم است. مؤلف در مقالۀ دوم به وصف مخ، و در مقالۀ سوم که مفصل است، به بررسی عصب بینایی و چگونگی ابصار، در مقالۀ چهارم به ترتیب بیماریها و علامات آنها پرداخته است. مقالۀ پنجم را به علل و اسباب بروز بیماریهای چشم اختصاص داده است، و در مقالۀ ششم از بیماریهای عارض بر پلک و طبقۀ ملتحمه سخن رانده است؛ مقالات هفتم و هشتم مخصوص اوصاف و کنشهای داروهای مفرد است. مقالۀ نهم مشتمل بر بحث دربارۀ درمان امراض چشم است، و سرانجام مقالۀ دهم را به داروهای مرکب مخصوص بیماریهای چشم اختصاص داده است (همو، 48-57؛ نیز العشر مقالات، جم).کتاب المسائل فی العین از حنین، خلاصۀ 6 مقاله از العشر مقالات و مشتمل بر تشریح چشم و وصف وظایف اجزاء و پاتولوژی چشم است، اما متعرّض معالجات نشده است. این اثر چون به صورت پرسش و پاسخ تدوین شده است، فوایدی خاص برای دانشجویان چشم پزشکی داشته است. گویا به همین سبب، با آنکه ابن ابی اصیبعه (1 / 198) تصریح کرده است که حنین این کتاب را برای دو پسرش داوود و اسحاق نوشته است، مایرهف حدس زده است که آنرا به درخواست یکی از شاگردانش تصنیف کرده است (ص 7).حبیش اعسم، خواهرزادۀ حنین هم کتاب یا رسالهای داشته است به نام تعریف امراض العین که ظاهراً در سدۀ 7ق / 13م موجود بوده است و ابوالمحاسن حلبی در کتاب الکافی خود از آن استفاده کرده بوده است (ص 31).ابن ندیم رسالههای دیگری هم از حنین در بارۀ چشم و چشمپزشکی و داروهای مخصوص آن نام برده است؛ مانند علاج (مداواة) امراض العین بالحدید، کتاب تقاسیم علل العین، و اختیار ادویة علل العین (ص 353؛ قفطی، 173).از آثار مهم طب عمومی ــ که بخش چشمپزشکی در آن وجود داشته است ــ اقدم از همه ظاهراً الرسالة الیاقوتیه یا الهارونیه نوشتۀ ابوالحسن عیسی بن حکم دمشقی (د 227ق) است که بخشی از آن به بیماریهای چشم اختصاص یافته بوده است (حمارنه و نشئت حمارنه، 462). دیگر، کتاب فردوس الحکمة اثر پزشک برجسته، علی ابن ربن طبری است که در 235ق / 849 م تصنیف شده است. ابن ربن در این قسمت، به خصوص نشان داده است که در تشریح چشم، نشانهشناسی بالینی بیماریهای آن و روشهای معالجه و شناخت داروهای مخصوص چشم دستی قوی داشته است (ص 159- 179). مایرهف تأکید کرده است که این اثر ربطی به دو کتاب مهم حنین در چشمپزشکی، که به اقرب احتمال پس از 235ق تصنیف شده است، ندارد (ص 9).از کتاب النهایة و الکفایة فی ترکیب العینین از خلف طولونی که به اقرب احتمال آنرا در نیمۀ دوم سدۀ 3ق / 9م در مصر تصنیف کرده بوده است، ظاهراً نسخهای در دست نیست، ولی قطعهای خُرد از آن در بعضی از کتابهای چشمپزشکی متأخر وجود دارد (همانجا).محمد بن زکریای رازی هم فصلی بزرگ از دانشنامۀ عظیم پزشکی خود، الحاوی، یعنی همۀ جلد دوم در 6 باب را، به چشم پزشکی اختصاص داده است. همین بخش آنقدر مهم و رایج بوده است که دستنویسهای مستقل از آن پدید آمده است (مثلاً نک : مایرهف، 10). باب اول مشتمل بر کلیاتی دربارۀ بیماریهای چشم و مداوای کلی آنها بر حسب اجزاء آن چون قرنیه، عنبیه و جز آن است (2 / 2- 49)؛ باب دوم دربارۀ بیماریهایی چون رمد و دردهای چشم و سرطان و وردینج و اورام و بثور چشمی، یعنی مداوای دارویی یا جراحی آنها ست (2 / 50-116)؛ در باب سوم به بیماریهایی چون ظفره و طرفه و سبل و جرب و شتره و دردها و پارگیهای ایجاد شده از ضربه پرداخته است (2 / 116-133)؛ باب چهارم به بیماریهای حاصل از تشنج و سستی عضلات اختصاص یافته است (2 / 134- 168)؛ در باب پنجم دربارۀ بیماریهایی چون انتشار و تنگی حدقه و سوراخ شدن چشم و آب مروارید و درمان آن سخن رفته است (2 / 168- 208)؛ و باب ششم دربارۀ ضعف بینایی و حفظ بینایی و دوربینی و نزدیکبینی است (2 / 208- 269). این باب به سبب اشتمال بر بررسیهای بالینی دربارۀ ضعف بینایی و علل آن از ابواب مهم این کتاب است. رازی همچنین در کتاب ما الفارق او الفرق یا کلام فی الفروق بین الامراض هم بخشی را به بیماریهای چشم اختصاص داده است (ص 57- 69).از برجستهترین تحقیقات و معالجات رازی در این زمینهها، معالجۀ ناسور (ناصور) کیسۀ اشکی با آلات و روشهای ابداعی خود، و مطالعۀ عمیق دربارۀ آبله و تأثیر آن در بینایی بوده است (نجمآبادی، 430-431). ابوالمحاسن حلبی، چشمپزشک سدۀ 7ق / 13م کتابی با عنوان المشجر در چشمپزشکی به رازی نسبت داده است و گویا خود آنرا در دست داشته، و از آن در تصنیف و تألیف کتاب نور العیون خود استفاده کرده است (ص 31).ابومنصور موفق هروی، نویسندۀ الابنیة عن حقائق الادویة، که ظاهراً کهنترین کتاب داروشناسی به زبان فارسی است (سدۀ 4ق / 10م)، هـم از داروهای چشم بسیار یـاد کرده است (مثلاً نک : 48- 49، 229، 254، 279).در نیمۀ اول همین سده، ابو ماهر موسی بن سیار شیرازی، صاحب کتاب امراض العین، چشمپزشکی بود که عضدالدولۀ بویهی را در ایام ولایتعهدیاش درمان کرد. دو تن از شاگردان نامدار او ابن مندویۀ اصفهانی و احمد بن محمد طبری هر دو چشمپزشک بودند. ابن مندویه صاحب دو رسالۀ فی ترکیب طبقات العین و فی علاج انتشار العین (بزرگ شدن عدسی چشم) از پزشکان بیمارستان اصفهان بود که به دعوت عضدالدوله به بیمارستان عضدی بغداد منتقل شد (قفطی، 438).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید