دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • بکربن نطاح | بَكْرِ بْن نَطّاح، ابوالوائل (د ح 200ق / 816م)، شاعر اهل یمامه. نسب او را به استناد ابیاتی از وی به عِجْل و یا حنیفه، پسران لُجَیم رسانده، و از همین رو، او را عجلی و یا حنفی خوانده‌اند (نک‍ : ابوالفرج، 19 / 106)، اما خطیب بغدادی او را اهل بصره می‌داند (7 / 90).
  • بکری، ابوالمکارم | بَكْری، ابوالمكارم محمد بن ابی الحسن محمد بن محمد بكری صدیقی (930-994ق / 1524-1586م)، ملقب به شمس‌الدین و زین‌العابدین، و معروف به ابیض الوجه، عالم و صوفی مصری.
  • بکری، ابوالنجم | بَكْری، ابوالنجم محمد توفیق بن علی بن محمد (1287-1351ق / 1870-1932م)، ادیب، شاعر، صوفی و اشراف‌زادۀ متدین و دولتمرد مصری. وی از یك سو به خلیفه ابوبكر منسوب، و از سویی سبباً به خاندان امام حسن بن علی (ع) وابسته است (فهمی، 22-23؛ عقاد، 43).
  • بکری، ابوعبید |
  • بکری، مصطفی | بَكْری، مصطفی بن كمال‌الدین بن علی صدّیقی حنفی، ملقب به محیی‌الدین و قطب‌الدین (ذیقعده 1099- ربیع‌اﻵخر 1162 / سپتامبر 1688- مارس 1749)، سیاح، ادیب و عارف نامدار طریقت خلوتیه.
  • بکریه |
  • بکریه | بَكْرّیه، عنوانی كه هم به پیروان بكربن اخت عبدالواحد ــ صوفی زهدگرای بصری سدۀ 2ق كه دستی نیز در علم كلام داشت ــ اطلاق می‌شود و هم به جماعتی كه معتقدند امامت ابوبكر بر اساس «نص» پیامبر (ص) بوده است. البته برخی برآنند كه این هر دو فرقه یك گروهند.
  • بکسر | بُكْسَر، شهری تاریخی در ناحیۀ شاه آباد ایالت بیهار در هند. از آنجا كه بسیاری از كسانی كه به اعتقاد هندوان سرودهای ودایی به آنها الهام می‌شده، در اینجا می‌زیستند
  • بکشلو | بَکِشْلو، نک‍ : افشار، گروه قومی عشایری.
  • بکیر بن اعین |
  • بکیر بن ماهان | بُكَیرِ بْن ماهان، ابوهاشم (د اواخر سال 126ق / 744م)، داعی بزرگ جنبش ضداموی.
  • بکیر بن وشاح | بُكَیرِبْن وِشاح (وَسّاج) (د 77ق / 696م)، حاكم خراسان در آغاز خلافت عبدالملك اموی. اطلاعات منابع درباره وی محدود به سالهای 64 تا 77ق است.
  • بی بی |
  • بی بی خانم، مجموعه | بیْ‌بیْ‌خانُم‌، مَجْموعه‌، بناهای‌ مسجد جامع‌ و مدرسه‌ ـ آرامگاه‌ سرای‌ مُلك‌ خانم‌، همسر تیمور در سمرقند. این‌ دو بنا میان‌ سالهای‌ 801- 808ق‌ /1399-1405م‌ روبه‌روی‌ دروازۀ شمالی‌ (باب‌ الحدید)، ساخته‌ شد.
  • بی بی شهربانو، بقعه | بیْ‌بیْ شَهْرْبانو، بُقْعه‌، زیارتگاهی‌ در دامنۀ جنوبی‌ كوهی‌ به‌ همین‌ نام‌ در حاشیۀ جنوب‌ شرقی‌ ری‌ كهن‌. این‌ مكان‌ به‌ باور شیعیان‌، به‌ عنوان‌ آرامگاه‌ شهربانو، دختر یزدگرد سوم‌ و همسر امام‌ حسین‌(ع‌) (قمی‌، 196؛ ابن‌ بابویه‌، 369) مورداحترام‌ است‌.
  • بی بی منجمه |
  • بی خبر بلگرامی | بیْ‌خَبَرِ بِلْگِرامی‌، میر عظمت‌الله‌ حسینی‌ واسطی‌ بلگرامی‌ (د ذیقعدۀ 1142 /مۀ 1730)، متخلص‌ به «بی‌خبر»، عارف‌، شاعر و هنرمند سدۀ 12ق‌ /18م‌. پدر او میر لطف‌ الله‌ احمدی‌، معروف‌ به‌ شاه‌ لدها (د 1143 ق‌) اهل‌ طریقت‌ بود و اصل‌ ایشان‌ از سادات‌ حسینی‌ واسط است‌ كه‌ در بلگرام‌ سكنا گزیدند.
  • بیابانک |
  • بیابانکی، گویش |
  • بیات اصفهان | بَیاتِ اِصْفَهان‌، آواز، یكی از آوازهای‌ اصلی در ردیف‌ و نظام‌ دستگاهی موسیقی كلاسیك‌ ایران‌.
  • بیات ترک، آواز | بَیاتِ تُرْك‌، آواز، یا بیات‌ زند، از آوازهای‌ 5گانۀ موسیقی دستگاهی ایران‌ و از متعلقات‌ دستگاه‌ شور (كیانی، مبانی ... ، 102، هفت‌ دستگاه‌ ... ، 29). بیات‌ را نام‌ طایفه‌ای‌ از تركان‌، و شعبه‌ای‌ از موسیقی دانسته‌اند
  • بیات کرد، آواز | بَیاتِ كُرْد، آواز، یكی از آوازهای‌ متداول‌ در موسیقی كلاسیك‌ ایران‌ و از متعلقات‌ دستگاه‌ شور. عده‌ای‌ بیات‌ كرد را مرتبط با مقام «بیاتی» (مسعودیه‌، 48)، و برخی نیز آن‌ را همان‌ مقام «كردی» (بركشلی، 55) دانسته‌اند...
  • بیارجمند |
  • بیاسه | بَیاسه‌ ، شهری‌ از ایالت‌ جَیان‌ (خائن‌2) در جنوب‌ اندلس‌ و در 48 كیلومتری‌ شمال‌ شرقی‌ شهر خائن‌، مركز این‌ ایالت‌. این‌ شهر در دورۀ ایبریها ساخته‌ شده‌، و به‌ گفتۀ بطلمیوس‌، بیاتْرا نام‌ داشته‌ است‌
  • بیاسی | بَیاسی‌، ابوالحجاج‌ یوسف‌ بن‌ محمد بن‌ ابراهیم‌ انصاری‌ بیاسی‌ (573-653ق‌ /1177-1255م‌)، مورخ‌، محدث‌ و شاعر. او به‌ بیاسه‌، شهری‌ در ایالت‌ جَیان‌ اندلس‌ (نک‍ : ه‍ د، بیاسه‌؛ EI2, I /1150) منسوب‌ است‌ و برخی‌ صراحتاً او را زادۀ همین‌ شهر می‌دانند
  • بیاض | بَیاض‌، كتابی‌ برای‌ گردآوری‌ مجموعۀشعرها، دعاها و مطالب‌ گوناگون‌. واژۀ بیاض‌ در معانی‌ سفیدی‌ و نوشتن‌ با خط واضح‌ از روی‌ مسوده‌ (داعی‌الاسلام‌، 1 /787)، پاك‌نویس‌ كردن‌
  • بیاضی زاده | بَیاضیْ‌زاده‌، كمال‌الدین‌ احمد بن‌ حسن‌ (1044- 1098 ق‌ / 1634-1687م‌)، از عالمان‌ فقه‌ و كلام‌ در قلمرو دولت‌ عثمانی‌. پدرش‌ حسام‌الدین‌ حسن‌ بیاضی‌ از عالمان‌ بوسنی‌ بود و ازاین‌رو، وی‌ به‌ بوسنوی‌ و رومی‌ نیز معروف‌ شده‌ است‌
  • بیاضی، ابوجعفر | بَیاضی‌، ابوجعفر مسعود بن‌ عبدالعزیز بن‌ محسن‌ بیاضی‌ (د ذیقعدۀ 468 / ژوئن‌ 1076)، شاعر. وی‌ در بغداد زاده‌ شد و در همان‌جا درگذشت‌ و در گورستان‌ باب‌ ابرز دفن‌ شد
  • بیاضی، زین الدین | بَیاضی‌، زین‌الدین‌ علی‌ بن‌ محمد بن‌ یونس‌ (791-877ق‌ / 1389-1472م‌)، متكلم‌ امامی‌. وی‌ در نبطیۀ جبل‌ عامل‌ به‌ دنیا آمد و همان‌جا درگذشت‌ (افندی‌، 4 /256؛ مرعشی‌، 1 /6، 8). شهرت‌ او به‌ نباطی‌ و عاملی‌ از همین‌جاست‌.
  • بیان | بَیان‌، در لغت‌ به‌ معنی‌ روشنی‌ و وضوح‌، و در اصطلاحْ اصول‌ و قواعدی‌ است‌ كه‌ به‌ وسیلۀ آنها چگونگیِ ارائۀ یك‌ معنا به‌ شیوه‌های‌ مختلف‌ شناخته‌ می‌شود، به‌ گونه‌ای‌ كه‌ هریك‌ از آن‌ شیوه‌ها در وضوحِ دلالت‌ عقلی‌ بر آن‌ معنا با یكدیگر متفاوت‌اند.
  • بیان الادیان |
  • بیان بن سمعان تمیمی نهدی | بَیانِ بْنِ سَمْعانِ تَمیمیِ نَهْدی‌ (د 119ق‌ /737م‌)، از غُلات‌ كیسانی‌ كه‌ فرقۀ بیانیه‌ به‌ او منسوب‌ است‌.
  • بیانه | بَیانه‌، در اسپانیایی‌: بائنا، شهری‌ كوچك‌ در استان‌ قرطبۀ اسپانیا. این‌ شهر با 400‘18 تن‌ جمعیت‌ (1383ش‌ /2004 م‌) در °37 و ´37 عرض‌ شمالی‌ و °4 و ´19 طول‌ غربی‌ در 60 كیلومتری‌ جنوب‌ شرقی‌ شهر كوردبا واقع‌ است
  • بیانی، ابومحمد | بَیّانی‌، ابومحمد قاسم‌ بن‌ محمد بن‌ قاسم‌ اموی‌ (پس‌ از 220- ح‌ 278 ق‌ /835-891 م‌)، فقیه‌ و محدث‌ اندلسی‌. وی‌ به‌ بیانه‌ (ه‍ م) شهری‌ در نزدیكی‌ قرطبه‌ منسوب‌ است‌. جد سوم‌ وی‌ سیار، مولای‌ ولید بن‌ عبدالملك‌ بوده‌ است
  • بیانی، خواجه شهاب الدین |
  • بیانی، مصطفی | بَیانی‌، مصطفى جارالله‌ زاده‌ (د 1006ق‌ /1597م‌)، شاعر و تذكره‌نویس‌ ترك‌ در دوران‌ عثمانی‌. وی‌ در روسجُق‌ (از شهرهای‌ بلغارستان‌) زاده‌ شد. پدرش‌ جارالله‌ نام‌ داشت‌ و به‌ همین‌ سبب‌، به‌ جارالله‌ زاده‌ شهرت‌ یافت
  • بیانی، مهدی | بَیانی‌، مهدی‌ (1286-1346ش‌ /1907- 1968م‌)، كارشناس‌ نامیِ شناختِ خطوط اسلامی‌ و نسخه‌های‌ خطی‌، بنیان‌گذار كتابخانۀ ملی‌ و از مروجان‌ فن‌ كتابداری‌ و ایجاد كتابخانه‌ در ایران‌. او از خانوادۀ مستوفیان‌ فراهان‌، و نوادۀ میرزاسلمان‌ بیان‌السلطنه‌، رئیس‌ بیوتات‌ سلطنتی‌ بود كه‌ نام‌ خانوادگی‌اش‌ برگرفته‌ از لقب‌...
  • بیانیه |
  • بیبرس |
  • بیبرس | بِیبَرْس‌، ملك‌ مظفر ركن‌الدین‌، ملقب‌ به‌ جاشنگیر، دوازدهمین‌ سلطان‌ مملوك‌ مصر. اگر چه‌ نام‌ وی‌ تركی‌ است‌ ]بی‌، بای‌ = دارا، ثروتمند + برس‌، بارس‌، پارس‌ = پلنگ‌[ (كلاوسن‌، 368, 384؛ كاشغری‌، I /344, III /158)
  • بیبرس بندقداری | بِیبَرْسِ بُنْدُقْداری‌، ملك‌ ظاهر ركن‌الدین‌ ابوالفتح‌ صالحی‌ (د 676ق‌ /1277م‌)، چهارمین‌ سلطان‌ از شاخۀ ممالیك‌ بحری‌ كه‌ از 658 تا 676ق‌ بر مصر و شام‌ حكومت‌ كرد.
  • بیبرس منصوری | بِیبَرْسِ مَنْصوری‌، ركن‌الدین‌ بن‌ عبدالله‌ خطایی‌ دواداری‌ صالحی‌ (د 725ق‌ /1325م‌)، امیر، تاریخ‌نویس‌ و فقیه‌ حنفی‌ عصر مملوكان‌ مصر.
  • بیت |
  • بیت | بِیت‌، در اصطلاح‌ ادب‌ كوچك‌ترین‌ واحد شعر كلاسیك‌. هر بیت‌ دارای‌ دو نیمه‌ (یا لَخت‌) است‌ كه‌ به‌ لحاظ وزن‌ عروضی‌ (نک‍ : ه‍ د، عروض‌) یكسان‌اند.
  • بیت الارقم |
  • بیت الحکمه | بِیتُ‌الْحِكْمه‌، یا خزانة الحكمه‌، كتابخانۀ دولتی‌ بغداد كه‌ دست‌ كم‌ از اواخر عصر هارون‌ تا پایان‌ خلافت‌ مأمون‌ فعال‌ بود، اما از سدۀ 4ق‌ /10م‌ تنها شماری‌ از كتابهای‌ آن‌ به‌طور پراكنده‌ در دست‌ بود.
  • بیت العتیق |
  • بیت المال | بِیتُ‌الْمال‌، عنوانی‌ كه‌ از آغاز تشكیل‌ دولت‌ اسلامی‌ بر مجموعۀ داراییهای‌ موجود یا بالقوۀ دولت‌، و نیز محل‌ و موضعی‌ كه‌ بخش‌ منقولِ این‌ داراییها را در آنجا گرد می‌آوردند و سپس‌ تحت‌ شرایط و قوانینی‌ برای‌ مصالح‌ عامۀ مسلمانان‌ و جامعۀ اسلامی‌ خرج‌ می‌كردند
  • بیت المعمور | بِیتُ الْمَعْمور، تركیبی‌ قرآنی‌ به‌ معنای «سرای‌ آباد» كه‌ در دیدگاه‌ بیشتر مفسران‌، قابلیت‌ همسنگی‌ با بیت‌الحرام‌ را داراست‌.
  • بیت المقدس | بِیتُ‌الْمُقَدَّس‌، یا بیت‌المَقْدِس‌، قُدْس‌، شهری‌ باستانی‌ در سرزمین‌ فلسطین‌، از مراكز ادیان‌ الاهی‌ و نخستین‌ قبلۀ مسلمانان‌.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: