دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • حکمت متعالیه | حِکْمَتِ مُتَعالیه، عنوانی که صدرالدین شیرازی (د 1050 ق/ 1640 م) بر مکتب فلسفی خود اطلاق کرده است. از نظر او تمایز اساسی حکمت متعالیه نسبت به سایر مکتبهای فلسفی در رویکرد عرفانی آن است. وی در جای جای آثار خود از تعابیر عرفانی خاصی همچون برهان عرشی ( الشواهد ... ، 50، 70)، حکمت عرشیه (همان، 85) و برهان کشفی ( ...
  • حکمت مشاء* |
  • حکمت مشرقی* |
  • حکمت نظری* |
  • حکمت، روزنامه | حِکْمَت، روزْنامه، نشریه‌ای که در 28 صفر 1310 (30 شهریور 1271 ش/ 21 سپتامبر 1892 م)، به عنوان نخستین روزنامۀ فارسی جهان عرب‌زبان در قاهره منتشر شد و با وقفه‎هایی دراز، انتشارش تا اول جمادی‌الآخر 1329 ق/ 30 مۀ 1911 م (شم‍ 12، س 19) ادامه یافت. گفتنی است که تاریخهای به دست داده شده در برخی از منابع نادرست است (...
  • حکمت، علی اصغر | حِکْمَت، علی‌اصغر (10 فروردین 1272- 3 شهریور 1359 ش/ 30 مارس 1893- 25 اوت 1980 م)، ادیب، شاعر، نویسنده، مترجم، سیاستمدار معاصر ایران و نخستین رئیس دانشگاه تهران. او در شیراز به دنیا آمد. اصل وی از روستای پَر اِشکِفت بود. پدرش میرزا احمد علی (د 1351 ق/ 1932 م)، مستوفی خاص دیوان اعلى بود که ابتدا لقبِ حشمت المم...
  • حکمیت* |
  • حکمیت* |
  • حکومت | حُکومَت، اصطلاحی که در سدۀ 19 م/ 13 ق در زبان ترکی عثمانی به عنوان معادلی برای gouvernement در زبان فرانسه به کار رفت و به‌تدریج در زبانهای فارسی و ترکی رواج یافت (EI2, III/ 552؛ نیز لویس، 36-37). واژۀ حکومت از ثلاثی مجرد «حکم» در عربی و دیگر زبانهای سامی به معنای قضاوت، حکمت و نیز طبابت است، اما در زبان عربی...
  • حکومت و ورود | حُکومَتْ وَ وُرود، یکی از روشهای جمع میان ادله در اصول فقه امامیه که از نوآوریهای شیخ انصاری (د 1281 ق/ 1864 م) است (تبریزی، 588؛ مظفر، 2/ 194 بب‍‌ ). براساس نظریۀ وی، گاه رابطۀ بین دو دلیل، حکومت یا ورود است و دلیل حاکم یا وارد، همواره بر دلیل دیگر مقدم خواهد بود؛ بنابراین، در این حالت هیچ‌گونه تعارضی رخ نخو...
  • حکیم | حَکیم، تـوفیـق (1898-1987 م/ 1277-1366 ش)، نـویسندۀ پیشرو و پرکار مصری در عرصۀ نمایشنامه، رمان و داستان کوتاه. وی در اسکندریه به دنیا آمد (حکیم، سجن ... ، 6)، ولی در محیطی روستایی بزرگ شد (لنداو، 235).
  • حکیم الملک | حَکیمُ‌الْمُلْک، میرزا محمودخان، دولتمرد و پزشک مخصوص مظفرالدین شاه و از رقیبان مهم صدر اعظم امین‌السلطان.
  • حکیم ترمذی | حَکیمْ تِرْمِذی، ابوعبدالله محمد بن علی بن حسن بن بشر بن هارون، ملقب به «حکیم» و منسوب به ترمذ، محدث، مفسر، متکلم و صوفی دانشمند سدۀ 3 ق/ 9 م. نام و نسب و کنیۀ او در بیشتر منابع معتبر و در بسیاری از نسخه‌های آثار او چنان است که آورده شد (ابونعیم، 10/ 233؛ ذهبی، سیر ... ، 13/ 439-440؛ سبکی، 2/ 20؛ ابن‌حجر، 5/ ...
  • حکیم رکنا* |
  • حکیم مؤمن | حَکیمْ مُؤْمِن، شهرت محمد مؤمن بن میر محمد زمان حسینی دیلمی تنكابنی، پزشک و داروشناس دربار شاه سلیمان صفوی و نگارندۀ کتاب تحفة المؤمنین (معروف به تحفۀ حکیم مؤمن) به فارسی در 1080 ق/ 1669 م.
  • حکیم، مسجد | حَکیم، مَسْجِد، اثری از دورۀ صفوی در اصفهان که از نظر ساختار معماری، کتیبه‌های بنّایی و ویژگیهای دیگری از این دست، اهمیت دارد.
  • حی بن یقظان | حَیِّ بْنِ یَقْظان، عنوان یکی از داستانهای تمثیلی شیخ ـ الرئیس ابن‌سینا که در زمان کوتاه حبس در قلعۀ فرجان، نزدیک همدان به زبان عربی نوشت.
  • حیاء |
  • حیات | حَیات، اصطلاحی فلسفی برای بیان ویژگی انواعی از موجودات که وجود پیوسته و آثار وجودی خاص دارند. این واژه در تداول عام به معنای زیست و زندگی است، و بر جان و روح و روان نیز اطلاق شده است (نفیسی، 2/ 1300). مفهوم فلسفی حیات از گذشته‌های دور در زمینه‌هایی چون علم ‌النفس، اسطوره‌ها و طب مطرح بوده است.
  • حیاتی | حَیاتی، نام یا تخلص چند تن از شاعران پارسی‌گوی ایرانی در سده‌های مختلف.
  • حیدر آملی |
  • حیدر شهابی |
  • حیدر صفوی | حِیْدَرِ صَفَوی (مق‍ 893 ق/ 1488 م) شیخ حیدر، پسر ارشد شیخ جنید از خدیجه بیگم، خواهرزادۀ حسن پادشاه آق‌قویونلو و پنجمین نسل از اولاد شیخ صفی بر مسند ارشاد طریقت.
  • حیدر گجراتی | حِیْدَرِ گُجَراتی، از فارسی‌نویسان و عرفای طریقۀ سهروردیه در شبه‌قارۀ هند.
  • حیدر، شیخ |
  • حیدر، قطب الدین | حِیْدَر، قُطْبُ‌‌الدّین، نام دو تن از مشایخ قلندریه، یکی قطب‌الدین حیدر زاوه‌ای و دیگری قطب‌الدین حیدر تونی. این دو هرچند در دو دورۀ مختلف می‌زیسته‌اند، اما احوالشان در بسیاری از منابع به هم آمیخته است.
  • حیدرآباد | حِیْدَرْآباد (سند)، شهرستان (ضلع) و شهری در ایالت سند پاکستان.
  • حیدرآباد | حِیْدَرْآباد (دکن)، نام شهری در فلات دکن و مرکز ایالت اندراپرادش در جنوب شرقی هند.
  • حیدرانلو | حِیْدَرانْلو، از طایفه‌های کرد سنی شافعی‌مذهب ساکن در نقاط مرزی ایران و ترکیه، به‌ویژه در شهرستان چالدران واقع در استان آذربایجان غربی. این طایفه در دورۀ قاجار از طوایف بزرگ کرد به شمار می‌آمد (جلیل، 26؛ فیلد، I/ 80؛ بیات، 40) و از دورۀ فتحعلی شاه قاجار (سل‍ 1212-1250 ق/ 1797-1834 م) به این سو در جنگ‌ونزاعهای...
  • حیدراوغلو | حِیْدَرْاوغْلو، یا محمد قراحیدراوغلو (د 1058 ق/ 1648 م)، گاهی ملقب به «گدا»، از رهبران نهضت جلالی در عثمانی.
  • حیدرعلی | حِیْدَرْعَلی، نام چند هنرمند ایرانی در سده‌های گوناگون که نامدارترین آنها دو نقاش از دوره‌های صفویه و قاجاریه‌اند.
  • حیدرعلی خان |
  • حیدرعمو اوغلی | حِیْدَرْعَمواوغْلی (1297- 1340 ق/ 1880-1922 م)، از فعالان سیاسی و مبارزان انقلابی در دورۀ مشروطۀ ایران و اواخر دورۀ قاجار.
  • حیدرلو | حِیْدَرْلو، طایفه‌ای مستقل و ترک‌زبان، ساکن در استانهای آذربایجان غربی و شرقی.
  • حیدرمیرزا دوغلات |
  • حیدرنامه |
  • حیدری تبریزی | حِیْدَریِ تَبْریزی، میر حیدر (د 1000 یا 1002 ق/ 1592 یا 1594 م)، از شاعران پارسی‌گوی دربار اکبرشاه (سل‍‍ 963-1014 ق/ 1556-1605 م) در هند.
  • حیدری و نعمتی | حِیْدَری و نِعْمَتی، پیروان دو فرقه‌ای که در بسیاری از شهرهای ایران در عصر صفوی و پس از آن با یکدیگر رقابت، دشمنی و درگیری مداوم و شدید داشتند.
  • حیدریه، مسجد | حِیْدَریّه، مَسْجِد (مدرسه)، از بناهای معروف دورۀ سلجوقی در قزوین، واقع در محله یا گذر بلاغی که در سرشماری سال 1299 ق/ 1882 م، جزو محلۀ پنبه‌ریسه به شمار آمده است (ستوده، 12؛ گلریز، 522؛ دبیرسیاقی، سیر ... ، 595، سرشماری ... ، 124).
  • حیرت | حِیْرَت، اصطلاحی عرفانی به معنی سرگشتگی، فروماندگی و عجز از ادراک.
  • حیرت | حِیْرَت، میرزا اسماعیل، فرزند محمدعلی، ادیب، شاعر و مترجم متخلص به «حیرت». وی در 1254 ق/ 1838 م در تهران به دنیا آمد. از کودکی به آموختن دانشهای رسمی پرداخت و در جوانی با شاعرانی چون قاآنی (1223-1270 یا 1272 ق/ 1808-1854 یا 1856 م) و یغمای جندقی (1196-1276 ق/ 1782- 1859 م) مصاحبت داشت (معلم، 5/ 1472؛ مهرین، 1...
  • حیرت | حِیْرَت، الله‌وردی‌خان، شاملوی هروی، متخلص به «حیرت» (سدۀ 13 ق/ 19 م)، شاعر و نویسندۀ ایرانی.
  • حیرت قاجار |
  • حیرتی تونی | حِیْرَتیِ تونی، یا حیرتی مروی، ملا تقی‌الدین محمد هروی متخلص به حیرتی از شاعران روزگار شاه طهماسب صفوی (930-984 ق/ 1524-1576 م). در باب زادگاه و نسب او در بین تذکره‌نویسان اختلاف است. از مرو، تون، بخارا، و کاشان به‌عنوان موطن وی نام برده‌اند و گاهی از او با نسبتهای حیرتی تونی، حیرتی بخارایی، و حیرتی مروی یاد ...
  • حیره | حیره، از شهرهای مشهور ایران در دورۀ ساسانی در کرانۀ غربی فرات و تختگاه لخمیان یا آل‌منذر. این شهر در جنوب شرقی نجف کنونی (EI2, III/ 462) و در نزدیکی محلی واقع بود که بعدها شهر کوفه در آن ساخته شد (حمدالله، 40) و رودی منشعب از فرات، به نام الکافر این شهر را مشروب می‌ساخت که به رود حیره معروف بود (دایرةالمعارف ...
  • حیص بیص | حَیْصَ‌بَیْص، سعد بن محمد بن سعد صَیْفی تمیمی، ادیب، شاعر و فقیه شیعه‌مذهب سدۀ 6 ق/ 12 م. لقبش شهاب‌الدین و کنیه‌اش ابوالفوارس بود. از او با لقبهای امیر و ملک الشعرا نیز یاد شده‌است (عمادالدین، 1/ 202؛ ابن‌عدیم، 9/ 4262، 4269). ترکیب حیص‌بیص، اصطلاحی است که در زبان عربی به معنای در تنگنا قرارگرفتن و راه چاره ...
  • حیض |
  • حیفا، بندر | حَیْفا، بَنْدَر، مرکز استان حیفا، واقع بر کرانه‌های شرقی دریای مدیترانه، در شمال غربی اسرائیل.
  • حیوان |
  • حیوانات | حِیْوانات، از حیوانات در زبان و ادبیات فارسی معمولاً به یکی از صورتهای ذیل سخن می‌رود:

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: