دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • حروف، اسرار | حُروف، اَسْرار، یکی از علوم خفیه. تعریف: دانش اسرار حروف را در میان مسلمانان «سیمیا» می‌نامند، و این لفظ در اصطلاح صوفیانِ صاحب‌تصرّف، از طلسمات برگرفته، و بر این دانش اطلاق شده ‌است (ابن خلدون، 1 / 399).
  • حروفی* |
  • حروفیه | حُروفیّه، جنبشی ایرانی در دورۀ تیموریان، با اعتقادات التقاطی و غلوآمیز که بر اصالت و معانی باطنی حروف الفبا (فارسی و عربی) در تفسیر قرآنکریم، و چگونگی آفرینش انسان و دیگر موجودات مبتنی بود و پیرامون شخصیت و تعالیم فضل‌الله نعیمی استرابادی (د 796ق / 1394م) شکل گرفت.
  • حرکت | حَرَکَت، از مفاهیم بنیادی زندگی روزمره و فلسفه و کلام و علم. هرچند امروزه بحث دربارۀ حرکت موضوع شاخه‌ای از فیزیک به نام مکانیک است، پیش از آغاز علم جدید، حرکت در بخشی از فلسفه به نام طبیعیات مورد بحث قرار می‌گرفت
  • حرکت جوهری | حَرَکَتِ جوهَری، نظریه‌ای در حکمت متعالیۀ صدرایی در برابر نظریۀ مشهور حرکت در عَرَض که متعلق به اندیشۀ ارسطویی و فیلسوفان مشائی مسلمان است.
  • حریر | حَریر، یا ابریشم، تارهایی که از پیلۀ در هم تنیدۀ کرم ابریشم (دودةالحریر) به دست می‌آید؛ حریر در زبان فارسی به گونه‌ای از پارچۀ لطیف و نازک ابریشمی نیز گفته می‌شود.
  • حریری | حَریری، ابومحمد قاسم بن علی بن محمد بن عثمان حریری بصری، ادیب، نویسنده و مقامه‌نویس مشهور (446- 516 ق / 1054-1122 م).
  • حریریه* |
  • حریف جندقی | حَریفِ جَنْدَقی، میرزا سیدابوالحسن حریف از سادات طباطبایی جندق، شاعر سدۀ 13 ق / 19 م. حریف فرزند میرزا سیدعلی، و اصل وی از جندق بود. او در اوان جوانی زادگاه خود را ترک گفت و به تهران و شهرهای مختلف آذربایجان سفر کرد.
  • حریم | حَریم، اصطلاحی فقهی و حقوقی به معنای محدوده‌ای معین در اطراف برخی اموال که برای بهره‌برداری کاملِ مالک از ملک خویش قرار داده شده است.
  • حزب و تشکیلات | حِزْب و تَشْکیلات، دو اصطلاح در علوم سیاسی. حزب در لغت به معنای گروه و دسته است و در اصطلاح به گروهی گفته می‌شود که دارای سازمان، تشکیلات، برنامه و هدف معین باشد.
  • حزقیال | حِزْقیال، یکی از انبیای بزرگ بنی‌اسرائیل، پس از ارمیا و اشعیا، که کتابی نیز به نام او در عهد عتیق وجود دارد.
  • حزقیل* |
  • حزیران | حَزیران، نام ماهی در گاه‌شماریهای رایج در بین‌النهرین و نواحی مجاور آن. طول این ماه در این گاه‌شماریها همیشه 30 روز بوده است.
  • حزین لاهیجی | حَزینِ لاهیجی، محمـدعلـی (27 ربیع‌الآخر 1103-11 جمادی الاول 1180 ق / 8 ژانویۀ 1692-15 اکتبر 1766 م)، شاعر پارسی زبان و تاریخ نگار ایرانی.
  • حزین، دعا | حَزین، دُعا، مناجاتی مختصر، در حدود 200 کلمه، منسوب به امام زین‌العابدین (ع) که در منابع ادبیات دعایی شیعه، خواندن آن پس از نماز شب توصیه شده است. در این دعا فرد از ناتوانی خویش در وفای به عهد الٰهی شکوه، و با خدا چونان «تنها دادرس» مناجات می‌کند.
  • حس | حِـسّ، در نوشته‌های دانشمندان اسلامی، به معنی احساس، دریافتن، ادراک و تأثر، و نیز به معنی قوۀ پذیرندۀ اثر محسوسات (تهانوی، 1 / 302، 307؛ افنان، 72، 74-75). بدین ترتیب، مقصود از حس، گاهی ادراک حسی است، و گاهی «حاسّه»، یعنی عضو یا قوه‌ای که ادراک حسی به وسیلۀ آن صورت می‌گیرد.
  • حس مشترک* |
  • حساب | حِساب، یکی از علوم اصلی ریاضی در دوران باستان و دوران اسلامی. فهرستعنوان صفحه1. تعریف و موضوع حساب...
  • حسام الدین چلبی | حُسامُ‌‎الدّینِ چَلَبی، حسن بن محمد بن حسن اُرموی، مشهور به ابن ‎اخی ترک (622-683ق / 1225-1284م)، از یاران نزدیک جلال‎الدین محمد مولوی و جانشین او و از مشایخ فتوت در آناتولی.
  • حسام الدین سالار | حُسامُ‌الدّینْ سالار، علی بن فضل الله، ریاضی‌دان، منجم و فیلسوف ایرانی سدۀ 5 ق / 11 م. هرچند در هیچ منبع کهنی به زمان زندگی حسام‌الدین تصریح نشده، در منابع جدید دراین‌باره مطالب متفاوت و گاه متضادی آمده است.
  • حسام الدین عشاقی* |
  • حسام الدین ملتانی | حُسامُ‌الدّینِ مُلْتانی (د 735ق / 1335م)، از عارفان نامدار طریقۀ چشتیه و از خلفای خواجه نظام‌الدین اولیا. از جزئیات زندگی وی اطلاعی در دست نیست و آنچه از او می‌دانیم، منحصر به گزارشهای محدودی است
  • حسام بروسوی | حُسامِ بُروسَوی، حسام‌الدین بن خلیل بروسوی (د 1042 ق / 1632 م)، صوفی، محدث، نویسنده و شاعر ترک. دربارۀ نخستین سالهای زندگی او اطلاعات چندانی در دست نیست.
  • حسام بن ضرار* |
  • حسام دمشقی | حُسامِ دَمِشْقی، درویش حسام‌الدین، از خوش‌نویسان عثمانی، زنده در 1000ق / 1592م. از زندگی او جز اطلاعات اندکی که از تذکره‌های خوش‌نویسان به دست ما رسیده است، آگاهی چندانی نداریم.
  • حسامی | حُسامی، تخلص چند شاعر در سده‌های 9-12ق / 15- 18م: 1. حسامی قهستانی، درویش علیشاه خوسفی، عارف و شاعر سدۀ 9ق. وی اهل خوسف قهستان بود
  • حسان الهند* |
  • حسان بن ثابت | حَسّانِ بْنِ ثابِت، ابوالولید انصاری (د ح 50 ق / 670 م)، شاعر مُخَضرم (جاهلی و اسلامی) و صحابی پیامبر (ص).
  • حسان بن مالک | حَسّانِ بْنِ مالِک، دانشمند، ادیب و شاعر روزگار عامریان در اندلس، و وزیر عبدالرحمان پنجم مستظهر بن هشام (حک‍ 414 ق / 1023 م).
  • حسان بن نعمان* |
  • حسانه تمیمیه | حَسّانۀ تَمیمیّه، از بانوان شاعر و ادیب سده‌های 2 و 3 ق / 8 و 9 م، در دوران حکومت ابوالعاصی حَکم بن هشام اموی (حک‍ 180-206 ق / 796-821 م) و فـرزندش عبدالـرحمـان بن حکم (حک‍ 206- 238 ق / 821-852 م) در اندلس.
  • حسب و نسب* |
  • حسبت ، یا حسبه | حِسْبَت، یا حسبه، عنوان نهادی در تمدن اسلامی که وظیفۀ آن نظارت بر روابط و کردارهای اجتماعی بر حسب قوانین شرع و عرف، به مقتضای امر به معروف و نهی از منکر...
  • حسد | حَسَد، هیجانی انسانی نشئت گرفته از مواجهه با داشته‌ها، برتریها، پیشرفتها و موقعیتهای دیگران. حسادت هیجانی است که هنگام تعامل اجتماعی و در بستری فـرهنگی شکل می‌گیـرد
  • حسدای بن اسحاق* |
  • حسدای بن شبروط | حَسْدایِ بْنِ شَبْروط، ابویوسف بن اسحاق بن عزرا، پزشک، داروساز و دولتمرد یهودی اهل اندلس. نام او را به صورت شپروط و بشروط نیز نوشته‌اند (نک‍ : ابن ابی اصیبعه، 2 / 47). وی در 303 ق / 915 م در ایالت جَیّان1 اسپانیا زاده شد
  • حسدای بن یوسف بن حسدای* |
  • حُسن | حُسْن، لفظی که غالباً در کنار «ملاحت» برای زیبایی به کار می‌رود و ملاحت مکمل حسن است. حسن لفظی است قرآنی که در نظم و نثر پارسی اغلب به نیکویی و گاه خوبی ترجمه شده
  • حسن البنا* |
  • حسن بزرگ، شیخ* |
  • حسن بصری | حَسَنِ بَصْری، ابوسعید بن ابوالحسن یسار بصری (21-110ق / 642- 728م)، مکنّا به ابومحمد، ابوعلی و ابوسعید، محدث، مفسر، متکلم، واعظ، از زهّاد ثمانیه
  • حسن بغدادی | حَسَنِ بَغْدادی، از مذهِّبان نامور ایران در سدۀ 10 ق / 16 م و هم‌زمان با شاه طهماسب اول (930-984 ق / 1524-1576 م) و شاه اسماعیل دوم صفوی (984-985 ق / 1576-1577 م).
  • حسن بن استاد هرمز* |
  • حسن بن خصیب* |
  • حسن بن زید علوی* |
  • حسن بن زین الدین* |
  • حسن بن سمح | حَسَنِ بْنِ سَمْح، ابوعلی (د جمادی‌الآخر 418 / ژوئیۀ 1027)، منطق‌دان، فیلسوف و شارح کتابهای ارسطو. نام کامل او بنابر ضبط نسخۀ یکی از آثارش، حسن بن سهل بن سمح بن غالب است.
  • حسن بن سهل | حَسَنِ بْنِ سَهْل (د 236 ق / 850 م)، دیوان‌سالار و وزیر مأمون عباسی، برادر ذوالریاستین فضل بن سهل. دربارۀ زندگی او پیش از آنکه به‌عنوان یکی از کارگزاران مأمون عباسی در عرصۀ سیاست ظاهر شود
  • حسن بن سوار* |

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: