حزب و تشکیلات
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 5 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/227124/حزب-و-تشکیلات
سه شنبه 9 اردیبهشت 1404
چاپ شده
20
حِزْب و تَشْکیلات، دو اصطلاح در علوم سیاسی. حزب در لغت به معنای گروه و دسته است و در اصطلاح به گروهی گفته میشود که دارای سازمان، تشکیلات، برنامه و هدف معین باشد. به عبارت دیگر، حزب مهمترین سازمان سیاسی در دموکراسیهای معاصر است. نخستین احزاب سیاسی ــ به معنی درست کلمه ــ در اوایل قرن 19 م / 13 ق در ایالات متحدۀ آمریکا ظهور کردند (بشیریه، 145-146؛ قس: الاحزاب ... ، 309). یکی از نویسندگان، حزب را سازمان سیاسی قائم به عقیده یا مصلحت گروهی میداند که برای کسب قدرت و تحقق عقیده یا دفاع از مصلحت گروهی تلاش میکند و 4 عنصر اصلی را برای حزب قائل است: 1. قاعدهای (عقیده یا مصلحتی) که برای آن تشکیل شده است؛ 2. هدفی که میکوشد بدان دست یابد (مانند رسیدن به حکومت)؛ 3. سازمان داخلی و نظاممندی فعالیتهای آن؛ 4. داشتن مکان و تعلق جغرافیایی مشخص. در این تعریف، حزب برخلاف طایفه و عشیره است، زیرا مؤسسه و سازمانی است که از انگیزه و اراده برخوردار است و با التزام و تعهد به عقیده و هدف تشکیل شده است. حزب به این معنی از پدیدههای نوین مدنی است که جنبۀ داوطلبانه در آن بر مناسبات تقلیدی، دینی، مالی و نظامی غالب است (نک : همانجا). در عین حال، حزب به مفهوم وسیعتر آن عبارت از تشکیلات گروهی و انجمنها ست که عمری درازتر داشته، و میتوان گفت که از 3 مرحله عبور کرده است: 1. شکل اولیه در نهادهای مدنی، 2. حزب انقلابی، 3. حزب دموکراتیک. جامعهشناسان از اصناف در رم باستان یاد کردهاند و آوردهاند که کارگران در انجمنهای برادری گرد میآمدند و چنان به هم نزدیک بودند که میخواستند پس از مرگ نیز در کنار هم باشند و بر سنگ قبر خود مینوشتند: «پاکباختۀ انجمن». اصناف در سازمان سیاسی رم نیز نقش داشتند. گرچه در دورههایی بر اثر فشارهای سیاسی رو به افول مینهادند، اما دوباره سر بر میآوردند (دورکیم، 14-24). بنابراین، در جهان غرب مدتها پیش از شکلگیری احزاب مدرن، نهادهای مدنی که خصلت اجتماعی و صنفی داشتند و در فراگردی خودجوش پدید آمده بودند، در سرنوشت سیاسی جامعۀ خود مؤثر واقع میشدند. حزب به عنوان نهادی که دارای کارکردی سیاسیتر و معطوف به قدرت بود، بر چنین بستری شکل گرفت. در عصر انقلاب صنعتی که دورۀ فوران جنبشهای سیاسی و اجتماعی بود، احزاب سیاسی برای تصرف قدرت سیاسی به وجود آمدند، و آنگاه تحت تأثیر اندیشۀ سوسیالیسم و مارکسیسم، احزابی با رویکرد طبقاتی ظهور کردند. احزاب انقلابی از احزاب دورۀ گذار بودند. هدف آنها سرنگونی ساختار سیاسی موجود بود و دارای ایدئولوژی و رهبری واحد و متمرکز بودند، به نحوی که نوعی همسانسازی فکری و شخصیتی در نیروهای حزبی وجود داشت. اما با عبور از این دوره و ورود به مرحلۀ دموکراتیک، شیوه و کارکرد متفاوتی یافتند: در مورد نظریات و خط مشی کلی حزب، وحدتی حکمفرما بود، اما ساختار انعطاف بیشتر داشت و حدی از تکثرگرایی درونی به چشم میخورد. اعضا دارای دیدگاهها و برداشتهای متفاوت بودند، اما در اصول، هماهنگی داشتند. در این مرحله حزب دارای دو مؤلفۀ اساسی است: 1. تشکیلات، 2. شیوه و روش. احزاب جدید هم مانند احزاب سنتی دارای تشکیلاتاند، اما مهمترین ویژگی کار گروهی به مفهوم مدرن (حزب) در شیوه و کارکرد آن است، یعنی رقابت قانونمند برای کسب قدرت از طریق آراء عمومی. در این مقاله به رهگیری حزب به همین معنا در دنیای اسلام میپردازیم که پیشینۀ آن به قرن 13 ق / 19 م بازمیگردد؛ اما کار گروهی با مفهوم نخست (تشکیلات) دارای پیشینهای طولانیتر است.
در تاریخ اسلام و ایران از قرن 1 ق / 7 م تاکنون حدود 70 قیام و جنبش انقلابی مذهبی و قومی و سیاسی شکل گرفته که برجستهترین آنها عبارتاند از: جنبش شعوبیه (اواخر قرن 1-3 ق / 7- 9 م)، قیام مختار، نهضت ابومسلم خراسانی، جنبشهای قرمطی، نهضتهای زیدیه، قیام زنگیان، جنبش سربهداران، جنبش حروفیه و بسیاری دیگر که بعضی پیروز شدند و حکومتهایی تشکیل دادند، و بعضی شکست خوردند و سرکوب شدند. برخی از آنها جنبۀ مذهبی داشتند، مانند زیدیه؛ و برخی ملیگرا بودند، مانند جنبشهای سنباد، بهآفرید، و مقنّع که در ایران و ماوراءالنهر برپا شدند؛ و برخی خصلت اجتماعی داشتند، مانند قیام زنگیان، قرمطیان و خرمدینان.
تحزب در ایران در آغاز، مدرن و شبه دموکراتیک بود و جهشوار به مدلهای دموکراتیک نزدیک میشد. احزاب «اعتدالی» و «دموکرات» در دورۀ مشروطه برای کسب قدرت وارد رقابتهای انتخاباتی شدند، ولی به سبب فقدان بسترهای مناسب فرهنگی و هنجاری مانند نهادینه نشدن قانونگرایی، و نبودِ طبقات اقتصادی و اجتماعی جدید، و نیز وجود ساختار استبدادی، این مدل ناپایدار بود.
در سال نخست فتح تهران توسط مشروطهخواهان (رجب 1327 / اوت 1908) و افتتاح مجلس دوم، دو حزب «دموکرات عامیون» و «اجتماعیون اعتدالیون» در انتخابات شرکت کردند. حزب «اتفاق و ترقی» هم تشکیل شد، اما جایگاه مهمی نیافت. دموکراتها که در مجلس صاحب 28 کرسی بودند، مخالفان خود یعنی اعتدالیون را که سهم آنان 36 کرسی بود و بیشتر اعیان به آن پناه برده بودند، به دلیل هواداری از روش سیاسی ملایمتر و عدم اعتقاد به کشتن و از میان بردن مستبدان، ارتجاعی مینامیدند. پس از کودتای سیدضیاءالدین طباطبایی و رضاخان در 3 اسفند 1299 ش / 21 فوریۀ 1921 م، عدهای از نمایندگان بازمانده از احزاب دموکرات و اعتدالی، و جمعی از سیاسیون مانند آیتالله مدرس، حزب «اصلاحطلبان» را به وجود آوردند و اکثریت مجلس را در اختیار گرفتند. در همین زمان عدهای از رهبران دموکراتها و اعتدالیون قدیم ــ که پس از اشغال ایران به عثمانی مهاجرت کرده، و احزاب مذکور را هم از میان برده بودند ــ به رغم عداوتها ائتلاف تازهای در مهاجرت شکل دادند و در مجلس چهارم حزبی پدید آوردند که به روسیه ــ که به تازگی دستخوش انقلاب مارکسیستی شده بود ــ تمایل داشت. این حزب که اقلیت مجلس چهارم را تشکیل میداد و دست چپی شناخته میشد، «حزب سوسیالیست» نام گرفت. سلیمان میرزا و میرزا محمدصادق طباطبایی از مؤسسان آن بودند و هر دو از آزادیخواهان و پیشوایان مشروطه شناخته میشدند (بهار، 57- 59، 130-134). احزاب دیگری چون حزب تجدد (حامیان رضاخان در مجلس پنجم) و حزب دموکرات (قوامالسلطنه) و حزب ایران هم در همین دوره پدید آمدند. حزب ایران از احزاب عضو جبهۀ ملی بود که در مهر 1320 / اکتبر 1941 توسط گروهی از استادان دانشگاه و روشنفکرانی که افکار ناسیونالیستی داشتند، مثل مهندس حسیبی و کریم سنجابی، مهدی بازرگان و الٰهیار صالح تشکیل شد و دبیرکل آن احمد زیرکزاده بود. در مهر 1320 حزب توده که حزبی مارکسیستی ـ لنینیستی بود، اعلام موجودیت کرد و نقش فعالی ایفا نمود. حزب ملت ایران یکی دیگر از شاخههای جبهۀ ملی بود که در ابتدا حزب نبرد ایران نامیده میشد. این حزب توسط داریوش فروهر و چند تن دیگر در آبان 1327 / نوامبر 1948 تشکیل شد؛ اما در دی 1330 / ژانویۀ 1951 عدهای به رهبری محسن پزشکپور از آن جدا شدند و حزب پان ایرانیست را تشکیل دادند. در این دوره نیز به رغم سختی شرایط موجود، احزابی با رویکرد غیرانقلابی شکل گرفتند و کوشیدند مدل دموکراتیک را تعقیب کنند، مانند نهضت آزادی (1341 ش / 1962 م، با انشعاب از جبهۀ ملی)؛ اما ساختار سیاسی متصلب، اجازۀ بالندگی به این احزاب و اقبال عمومی نسبت به این روش را نداد و ناگزیر احزاب و سازمانهایی مانند حزب ملل اسلامی و سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریکهای فدایی خلق و جز آنها با رویکرد انقلابی شکل گرفتند. برخی احزاب سیاسی مجاز در رژیم محمدرضا شاه پهلوی عبارت بودند از: «حزب ایران نوین» به رهبری حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا؛ و «حزب مردم» به رهبری اسدالله علم. در اسفند 1353 / مارس 1975 این دو حزب و حزب پان ایرانیست اعلام انحلال کردند و حزب واحد رستاخیز را به فرمان شاه تشکیل دادند. پس از انقلاب اسلامی، حزب رستاخیز منحل شد، ولی احزاب و سازمانهای مخالف حکومت پهلوی به فعالیت علنی برخاستند. نخستین حزبی که در جمهوری اسلامی تشکیل شد و نقش برجستهای در جریانهای سیاسی ایفا کرد، حزب جمهوری اسلامی بود. چندی بعد به تفاریق سازمانها و جوامع دیگر که نقش حزب را ایفا میکردند و ماهیتی دینی ـ سیاسی داشتند، پدید آمدند، مانند جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم، مجمع مدرسین و محققین حوزۀ علمیۀ قم، جامعۀ روحانیت مبارز تهران، مجمع روحانیون مبارز، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهۀ مشارکت ایران اسلامی. بنابراین، پیدا ست که ایران در میان سرزمینهای اسلامی، در زمینۀ تجربۀ حزبی پیشرو بوده است و این فعالیتها را به مفهوم مدرن آن پیش از بقیۀ کشورهای اسلامی آغاز کرده است.
تحزب به معنای امروزی از رهآوردهای سیاسی غرب شناخته میشود و به همین دلیل در میان مسلمانان با واکنشهای متفاوت روبهرو بوده است. تشکیل احزاب در قرنهای 13-14 ق / 19-20 م در کشورهای اسلامی، خود دلیلی بر مقبولیت تحزب نزد مسلمانان و ایجاد سیرۀ متشرعه است که از نظر فقه اسلامی دارای نوعی حجیت شرعی است. در عین حال، احزاب بزرگی که غالباً پسوند اسلامی داشتند، مانند اخوانالمسلمین، حزب مشروطۀ اسلامی، جنبش مقاومت اسلامی و جز آن، تشکیل حزب را به استناد آیههای « ... فَاِنَّ حِزْبَ اللّٰهِ هُمُ الْغالِبونَ» (مائده / 5 / 56) و « ... اَلٰا اِنَّ حِزْبَ اللّٰهِ هُمُ الْمُفْلِحونَ» (مجادله / 58 / 22)، مشروع میدانستند و میگفتند: منظور از آن حزبی است که دعوت به خیر میکند و معارضه با احزاب دیگری که دعوت به معصیت خدا میکنند، واجب است (خالدی، 303). در واقع کسانی که به آیههای یادشده استناد میکنند، از یک تشابه لفظی میخواهند همانندی ماهوی را نتیجه بگیرند، حال آنکه لزوماً معنی حزب در این آیهها با معنای party مترادف نیست. بعضی از علمای سلفی گرفتار این تشابهات نیستند و تشکیل حزب را دارای زیانهای بزرگ، و تمسک به آن را خروج از روش اسلامی و عاملی برای تفرقۀ مسلمین میدانند (همانجا)؛ اما برخی دیگر حزب را به شرط احترام به شریعت اسلام، میپذیرند و آن را تحت نظام دموکراتیک برای تجمیع قوا، آموزش اعضا و نشر دین برای اعتلای کلمۀ توحید، بر مسلمین واجب میدانند (همو، 304). به دنبال ورود نهادهای غربی به ایران و سایر جوامع شرقی، ارزشها و نظریههای مرتبط با آنها نیز وارد شد. اما در این باره دیدگاههای مختلفی وجود دارد. یک دیدگاه این است که این پدیدهها ذاتاً متعلق به جغرافیایی دیگرند و هیچ سابقهای در جامعه و فرهنگ ما ندارند و نمیتوان از اسلامی کردن یا ایرانی کردن آنها سخن گفت. رویکرد دیگر این است که این پدیدهها را باید بومی کرد و به قامت شرایط فرهنگی و اجتماعی خویش درآورد. رویکرد سوم این است که این پدیدهها از حیث شکل و برخی کارکردها، نویناند، اما از نظر اصول و بنیادها پدیدۀ تازهای نیستند، چنانکه تشکیلات در ایران نیز دارای پیشینهای طولانی است؛ اما رویکرد چهارم، تحزب را ذاتاً مقولهای سکولار میداند که اساساً دایر مدار حکم شرعی قرار نمیگیرد. بعضی از فقها تحزب را از موضوعات مورد مطالعه از منظر فقهی و اجتهادی تلقی کرده، و آن را با شرایطی حتى واجب دانستهاند (منتظری، 2 / 1031-1034).
بعد از فروپاشی و تجزیۀ امپراتوری عثمانی، جمهوری ترکیه در 1341 ق / 1923 م با ساختاری جدید وارد صحنۀ بینالمللی شد. مصطفى کمال پاشا ــ که خود در جوانی عضو حزب اتحاد و ترقی بود ــ در نخستین گام در چارچوب اصلاحات خود، اولین تشکل سیاسی نوین را به نام «حزب جمهوریخواه خلق» که در دهههای پیش ریشه داشت، تأسیس کرد. این حزب با تأکید بر ناسیونالیسم، لائیسیته و پیروی از برخی اندیشههای سوسیالیستی، 23 سال بدون رقیبْ ادارۀ کشور را در دست گرفت. ظهور نخستین حزب مخالف تحت عنوان «حزب دموکرات» که بنیانگذاران آن را جناح راستگرای حزب جمهوریخواه خلق تشکیل میدادند، نقطۀ عطف تحولات حزبی بود. حزب دموکرات با کسب پایگاه مناسب در میان مردم، ادارۀ کشور را به مدت 10 سال به دست گرفت؛ ولی با نفوذ فزایندۀ نظامیان در 1960 م / 1339 ش به حکومت این حزب پایان داده شد. البته در خلال سالهای 1946-1960 م / 1325- 1339 ش احزاب دیگری هم در ترکیه حضور داشتند، مانند حزب ملی جمهوریخواه، حزب آزادی، حزب پیشرفت و محافظت، و چندین حزب دیگر. در دهۀ 1970 م / 1350 ش دست به دست شدن قدرت توسط نظامیان و سیاسیون و ترور و هرج و مرج ادامه داشت و همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران (1379 م / 1357 ش)، نظامیان دوباره به قدرت بازگشتند. چندی بعد قانون اساسی جدید تدوین شد (1980 م / 1359 ش)، و 3 سال بعد نظامیان اجازۀ تأسیس احزاب را اعلام کردند. احزاب جدید مانند مام میهن، حزب خلق و حزب ترکیۀ بزرگ به فعالیت برخاستند، ولی حزب مام میهن اکثریت را به دست آورد و تورگوت اوزال، رهبر این حزب، در انتخابات 1989 م / 1368 ش به ریاست جمهوری برگزیده شد. نخستین حرکت حزبی اسلامگرایانه با «حزب نظام ملی» در 1970 م / 1349 ش آغاز شد و نجمالدین اربکان به عنوان نمایندۀ آن به پارلمان راه یافت؛ اما ارتش ترکیه وجود آن را تحمل نکرد و در همان سال حزب منحل شد. دستاندرکاران حزب نظام ملی، 17 ماه بعد «حزب سلامت» را تشکیل دادند و از طریق ائتلاف با «حزب ملت جمهوری»، در مجلس قدرت یافتند و اربکان نخستوزیر شد. در 1980 م / 1359 ش، کنعان اورن کودتا کرد و حزب سلامت منحل، و نجمالدین اربکان و اعضای حزب او بازداشت شدند. اعضا و سران حزب سلامت پس از آزادی از زندان، حزب رفاه را به رهبری نجمالدین اربکان تشکیل دادند و در انتخابات پارلمانی به وسیلۀ ائتلاف با احزاب دیگر به مجلس راه یافتند ( احزاب ... ، 79-91؛ نعیمی، 125-130، 178-183) و اربکان رهبر حزب به نخستوزیری رسید، اما با گذشت کمتر از یک سال و تحت فشار نظامیان، حکومت اربکان مجبور به استعفا شد و حزب رفاه نیز منحل گردید. حزب عدالت و توسعۀ ترکیه (AKP)، که ادامهدهندۀ راه حزب رفاه است، در 14 اوت 2001 م / 23 مرداد 1380ش، به رهبری رجب طیب اردوغان وارد صحنۀ سیاسی ترکیه شد و تبدیل به حزب حاکم شد (کاگاپتای، 19؛ اطلاعات، 16). احزاب معارضی نیز در ترکیه وجود دارند، مانند حزب کارگران کردستان (پ. ک. ک. ) (اوجالان، جم ؛ کوچوک، 285 بب ؛ جعفری، 205).
پس از استقلال این کشور در 1962 م / 1341 ش، حزب مسلملیگ پاکستان که ابتدا گروهی به نام «قیوم» بود، تشکیل شد. در 1967 م نیز حزب سوسیالیست میانهرو توسط ذوالفقار علی بوتو تأسیس گردید که سپس حزب «مردم» نام گرفت و اصول اعلام شدۀ آن اعتقاد به اسلام، جمهوریت و سوسیالیسم بود. این حزب در 1970 م / 1349 ش، اکثریت کرسیهای مجلس را به دست آورد. پس از جنگ داخلی و استقلال یافتن بنگلادش از پاکستان و استعفای رئیسجمهور، بوتو به ریاستجمهوری، و بعداً به نخستوزیری رسید. در ژوئیۀ 1977 / تیر 1356، طی کودتایی نظامی ضیاءالحق رئیس جمهور، و بوتو برکنار و اعدام شد. پس از آن، حزب مردم به رهبری بینظیر، دختر بوتو در 1981 م / 1360 ش همراه با 8 حزب دیگر، نهضت اعادۀ دموکراسی را راه انداختند (پاکستان، 184-186؛ شرق، شم 1480، ص 6). احزاب دیگر پاکستان که در هر انتخابات به صورت مستقل یا ائتلافی تعدادی کرسی را به دست آوردهاند، عبارتاند از: «جماعت اسلامی پاکستان» که در 1941 م / 1320 ش، توسط ابوالعلاء مودودی با هدف استقرار دولت اسلامی تشکیل شد؛ «جمعیت العلماء اسلام» که با گرایش به وهابیت در 1945 م / 1324 ش، به رهبری مولانا شبیراحمد عثمانی برای ایجاد پاکستان و استقلال از هند تأسیس گردید؛ «جمعیت العلماء پاکستان» سنیمذهب و عامهگرا که در 1948 م / 1327 ش، و حزب عوامی ملی (نَشنَل عوامی پارتی) به عنوان حزب چپگرای سوسیالیست در 1957 م / 1336 ش، در داکا (بنگلادش) تشکیل شد و در 1968 م / 1347 ش، در پاکستان اعلام موجودیت کرد (باقی، محمدحسین، «پاکستان ... »، 21، 22).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید