دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • حالی | حالی، الطاف حسین، شاعر، ادیب، منتقد، محقق و تذکره‌نگار ادب فارسی و اردو در شبه قاره (1253-1333ق / 1837-1914م).
  • حالی اصفهانی* |
  • حامدبن خضر خجندی* |
  • حامدبن عباس | حامِدِ بْنِ عَبّاس، ابومحمد (د 311ق / 923م)، دیوان‌سالار دستگاه خلافت عباسی و وزیر المقتدرباللٰه. ذهبی (سیر، 14 / 356) کنیۀ او را ابوالفضل آورده است.
  • حامدی | حامِدی، ابراهیم بن حسین بن ابی‌السعود همدانی (د 16 شعبان 557 ق / 31 ژوئیۀ 1162م)، دومین داعی مطلق دعـوت طیّبی ـ مستعلوی در یمن
  • حامیم بن من الله | حامیمِ بْنِ مَنَّ الْلّٰه (مق‍ 315ق / 927م)، ابومحمد، ملقب به مفتری، از مدعیان نبوت در مغرب در سدۀ 4ق / 10م. وی از بربرهای غماره بود، و با خانواده‌اش در نزدیکی شهر تطوان، کنار کوهی که بعدها به‌نام او (حامیم) مشهور شد، ساکن بودند
  • حاکم جشمی* |
  • حاکم شرع | حاکِمِ شَرْع، اصطلاحی در فقه و عرف جوامع اسلامی به معنای قاضی دینی. مصداق اصلی این تعبیر در اندیشۀ شیعی امام معصوم یا نایب خاص آن حضرت است که با گسترشی در معنا، فقیه جامع‌الشرایط را نیز دربر می‌گیرد.
  • حاکم شهید | حاکِمِ شَهید، ابوالفضل محمد بـن محمد بـن احمد سلمی (د 334ق / 945م)، فقیه و محدث حنفی مرو که چندی نیز عهده‌دار وزارت بود. در منابع حنفی، «حاکم» به تعبیر مطلق هم اشاره به او ست
  • حاکم لاهوری | حاکِمِ لاهوری، عبدالحکیم، حکیم بیگ‌خان، متخلص به حاکم، تذکره‌نویس و شاعر پارسی‌گوی سدۀ 12ق / 18م. وی فرزند شادمان‌خان از اعیان قوم ازبک بلخ بود
  • حاکم نیشابوری | حاکِمِ نِیْشابوری، ابـوعبدالله محمدبن عبدالله ضَبیّ طَهمانی (ربیع‌الاول 321- صفر 405 / مارس 933 - اوت 1014)، محدث پرآوازۀ ایرانی و صاحب کتاب معروف المستدرک علی الصحیحین.
  • حب* |
  • حبر* |
  • حبرون* |
  • حبس |
  • حبسیه سرایی | ‌‌حَبْسیّه‌سُرایی، سرودن اشعاری توسط شاعر زندانی در وصف زندان و سختیها و رنجهای حاصل از آن. کلمۀ حبسیه صفتی است که به جای موصوف نشسته...
  • حبش حاسب مروزی | حَبَشِ حاسِبِ مَرْوَزی، احمد بن عبدالله، منجم فعال در نیمۀ اول قرن 3ق / 9م. از نسبت او بر می‌آید که اصلش از مرو بوده است.
  • حبشه | حَبَشه، سرزمینی کهن در مشرق افریقا. حبشه به سرزمینی وسیع در شاخ افریقا و ساحل غربی دریای سرخ اطلاق می‌شد
  • حبشی بن جناده | حُبْشیِ بْنِ جُناده، ابوالجَنوب سَلولی، از کهترانِ اصحاب پیامبر(ص). در روایتی از خود او آمده که وی در 3 غزوه حضور داشته است
  • حبشی، سلاطین | حَبَشی، سَلاطین، عنوانی برای 4 پادشاه سیاه پوستِ مسلمان و مستقل بنگال در سدۀ 9ق / 15م که بعضی از مورخان از آنان همانند افراد یک خاندان یاد کرده‌اند (نک‍ : زامباور، 428)،..
  • حبقوقِ نَبی | حَبَقّوقِ نَبی، یکی از انبیای بنی‌اسرائیل که مقبره‌ای در تویسرکان منسوب به او ست. از زندگی و جزئیات احوال حبقوق آگاهی چندانی در دست نیست
  • حبل المتین | حَبْلُ الْمَتین، روزنامه‌ای چاپ کلکته (بنگال هند) که در دورانی طولانی از نامدارترین و بانفوذترین روزنامه‌های فارسی ـ ‌زبان بوده‌است.
  • حبله رودی* |
  • حبوه | حَبْوه، از مباحث خاص فقه امامیه و زیرشاخۀ فرائض یا ارث، مربوط به برخورداری استثنایی فرزند ذکور ارشد با شرایطی خاص از برخی اموال پدر متوفا.
  • حبیب اصفهانی، میرزا | حَبیبِ اِصْفَهانی، میرْزا، یا حبیب‌الله اصفهانی (1251- ذیقعدۀ 1310 ق / 1835- مۀ 1893 م)، فرزند اسدالله، ادیب، شاعر، مترجم، از پیشگامان تجدد ادبی ایران، و اندیشمندِ وابسته به حوزۀ روشنفکری استانبول که پیش از مشروطه، با محوریت روزنامۀ اختر در آن شهر شکل‌گرفته‌بود
  • حبیب الله خان افغان* |
  • حبیب الله رشتی | حَبیبُ‌‌اللّٰهِ رَشْتی (1234-1312 ق / 1819-1894 م)، فرزند محمدعلی خان گیلانی فقیه اصولی و از شاگردان و ادامه‌دهندگان فقه شیخ انصاری.
  • حبیب بن مسلمه | حَبیبِ بْنِ مَسْلَمه، ابوعبدالرحمان (د ح 42 ق / 662 م)، از سرداران مشهور اسلام در نیمۀ نخست سدۀ 1ق.
  • حبیب بن مظاهر | حَبیبِ بْنِ مُظاهر (د 10 محرم ‌61 ق / 10 اکتبر 680 م)، از بزرگان شیعه در کوفه و از اصحاب امام علی، امام حسن و امام حسین(ع) که درکربلا به شهادت رسید.
  • حبیب خراسانی | حَبیبِ خُراسانی (1266-1327ق / 1850- 1909م)، فقیه، عارف و شاعر. وی در مشهد تولد یافت. او فرزند حاج میرزا هاشم و نبیرۀ میرزامهدی، معروف به شهید ثالث بود (حبیب، 17- 18؛ یوسفی، 339؛ بامداد، 6 / 76؛ نیز نک‍ : سادات ناصری، 1 / 287- 288).
  • حبیب عجمی | حَبیبِ عَجَمی (د نیمۀ اول سدۀ 2 ق / 8 م)، یا حبیب فارسی، حبیب بن محمد بن عیسى، مکنى به ابومحمد، از قدمای مشایخ صوفیه و از زاهدان نامدار بصره در اواخر سدۀ 1 و اوایل سدۀ 2 ق.
  • حبیبی | حَبیبی، تخلص دو شاعر پارسی‌گو در سده‌های 9 و 11ق / 15 و 17م که در حوزه‌های عثمانی و هند می‌زیستند: 1. حبیبی آذربایجانی (برگُشادی)، شاعر سدۀ 9ق.
  • حبیش الاعسم | حُبَیْشِ الْاَعْسَم، فرزند حسن دمشقی، پزشک، داروشناس و از پرکارترین مترجمان آثار جالینوس از سریانی به عربی در سدۀ 3ق / 9م.
  • حبیش تفلیسی | حُبَیْشِ تِفْلیسی، کمال‌الدین ابوالفضل بن ابراهیم بن محمد (د پس از 558 ق / 1163م)، فرهنگ‌نویس و مؤلف آثار پزشکی، نجومی و ادبی. هرچند آثار فراوانی از حبیش در دست است، آگاهی اندکی که از زندگانی وی داریم، بیشتر از دیباچۀ نسخه‌های خطی بر جای مانده از آثارش به دست می‌آید.
  • حج | حَجّ، از مهم‌ترین اعمال مذهبی مسلمانان که متضمن زیارت خانۀ کعبه با اعمال و مناسکی خاص است.
  • حج | حَجّ، نام بیست و دومین سورۀ قرآن‌کریم به ترتیب مصحف، و صد و چهارمین سوره به ترتیب نزول که بعد از سورۀ نور و قبل از سورۀ منافقون در مدینه نازل شده
  • حجاب | حِجاب، مفهومی ‌برآمده از قرآن کریم و فقه اسلامی ‌و ساخت يافته در فرهنگ ملل اسلامی‌که ناظر به پوشش شرعی در مقابل نامحرم، به‌ويژه برای زنان است.
  • حجاب، اصطلاح عرفانی | حِجاب، اصطلاحی عرفانی، به معنای مانع و حائلی میان بنده و حق، عاشق و معشوق (از جانب عاشق، ولی به ارادۀ معشوق)، طالب و مطلوب...
  • حجابت* |
  • حجاج بن عبدالله* |
  • حجاج بن یوسف | حَجّاجِ بْنِ یوسُف (د رمضان 95 / ژوئن 714)، حکمران مشهور دوران اموی در نیمۀ دوم سدۀ 1ق. نسب حجاج از سوی پدر و مادر به ثقیف، قبیلۀ مشهور عرب در طائف می‌رسید (بـرای سلسله‌نسب او، نک‍ : کلبی، 385، 388؛ بلاذری، انساب ... ، 13 / 352-353؛ ابن حزم، 267). تاریخ تولد وی را به تناوب از 39 تا 42ق نوشته‌اند (ابوزرعه، 2 /...
  • حجاج بن یوسف بن مطر | حَجّاجِ بْنِ یوسُفِ بْنِ مَطَر، مترجم آثار علوم دقیقه، فعال در سده‌های 2-3ق / 8- 9م. نام او را حجاج بن مطر (ابن‌ندیم، 304، 312، 327) و حجاج بن یوسف مطر (نیریزی، 1 / 4) نیز نوشته‌اند. قفطی نسبت وی را کوفی ذکر کرده است
  • حجاری* |
  • حجاز، جزیرة العرب | حِجاز، منطقه‌ای در غرب و شمال‌غربی جزیرةالعرب (عربستان سعودی).حجاز در لغت برگرفته از حَجز، به معنی منع یا جدا کردن دو چیز است...
  • حجاز، مقام موسیقی | حِجاز، یا حجازی، یکی از مقامها (طبعها، آوازها، شعبه‌ها، ... )ی موسیقایی که مستقل از محتوای ملودیکش، از مغربِ عربی تا ایران رواج دارد.
  • حجامت* |
  • حجب | حَجْب، اصطلاحی در فقه و حقوق اسلامی به معنای محروم شدن کسی از کل یا بخشی از سهم ارث، در صورتی که موجبات وارث شمرده شدن او پیش‌تر به اثبات رسیده باشد
  • حجت | حُجَّت، از محوری‌ترین مبانی اندیشۀ امامیه در مبحث امامت که به‌خصوص در اخبار امامیه بازتاب داشته است. در بخش مهمی از اصول دین به‌ویژه نزد امامیه، حجت از کلیدی‌ترین مفاهیم اعتقادی به‌شمار می‌آید.
  • حجت الاسلام | حُجَّتُ‌الْاِسْلام، یا حجة الاسلام، لقبی برای عالمان دینی که نزد مذاهب گوناگون در طول قرون متمادی کاربرد داشته و امروزه بیشتر نزد امامیه رایج است.
  • حجة الوداع | حَجَّةُ الْوِداع، آخرين حج پيامبر اکرم (ص) در سال پايانی عمر خود که در سیرۀ نبوی از اهمیت ویژه برخوردار است.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: