جامع
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 3 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/223732/جامع
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
17
جامِع، عنوانی کلی برای کتابهایی که دربر دارندۀ احاديث پیامبر(ص) با جامعيتی در موضوعات گوناگون است و به طور طبيعی نزد شيعيان احاديث امامان معصوم (ع) را نيز شامل میگردد. اين شيوۀ تأليف که نزد فريقين دارای نمونههای پرشمار و گاه بسيار پراهميت است، افزون بر محدثان نزد بسياری ديگر از عالمان و نويسندگان مسلمان همچون فقيهان و متکلمان نيز رواج داشته است. واژۀ جامع که در لغت عرب بيانگر اشتمال بر شیء است، در اصطلاح دانش حديث به گونهای از تدوين اشاره دارد که مشتمل بر تمامیِ موضوعات مختلف حديثی است. اگرچه این اصطلاح، خود به معنای مجموعهای از احاديث است (عتر، 198)، اما نزد عالمان مصطلح الحديث، در ميان انواع گوناگونِ تدوين و گردآوری و تصنيفهای حديثی همچون جزء، اصل، مسند، سنن و جز آنها، يکی از کهنترين و پراشتهارترين اين گونههای تألیف است (مثلاً نک : صالح، 304؛ صباغ، 284). با توجه به گسترۀ وسيع موضوعات حديثی، در سدههای نخستين هجری، تدوين و تأليف گونههايی از آثار حديثی در اشکال و انواع مختلف بروز نمود. اين گونههای تأليفی بنا بر نياز و شرايط زمان و جامعه دربر دارندۀ مباحثی خاص با رويکردهايی موضوعی بود که از آن ميان میتوان برای نمونه به اجزاء حدیثی، مصنفها و کتاب السنهها اشاره کرد. اینکه چنین آثاری تنها بر بخشی از مباحث مورد عنایت جامعه اشتمال داشتند، از همان زمان اسباب آن را فراهم آورد تا گونهای از تدوین با عنوان جامع شکل گیرد. در این منظر تلاش میشد تا این مدونهها برآورندۀ نیازی همگانی در موضوعات مختلف باشد؛ اما این مطلب شایان اهمیت است که آنچه از آن به عنوان احساس نیاز یاد میشود، بر اساس شرایط زمان تغییر مییابد. چنانکه کهنترین کتاب جامع در میانۀ سدۀ 2ق/ 8 م توسط مُعَمَّر ابن راشد (د 153ق/ 770م) تدوین گشت. باید پذیرفت که با توجه به نیاز جامعه، معمر بیشتر توجه خود را به احادیث دارای شاخصههای فقهی معطوف ساخت (برای آگاهی از رواج آن، نک : رودانی، 200)؛ در واقع، در این زمان تقابل دو جناح مخالف اثرگرا و رأی گرا در جهتگیریهای فقهی خویش که دو طیف طرفداران ابن سیرین و حسن بصری را دربر میگرفت، نقشی کلیدی ایفا میکند؛ اینکه مستمسک هر دو گروه بر کدام پایه قرار یابد، اثر و رأی را در تقابل جدی با یکدیگر قرار میداد. در این میان معمر بن راشد، محدث و فقیه بصری که با یک واسطه از ابن سیرین روایت میکند (نک : 10/ 382، 391، جم )، برای تبیین جایگاه اثر در فقه و شمول آن، با اصل قرار دادن مباحث فقهی به تدوین کتاب الجامع دست می یازد. او با دقت تمام، کتاب را با یادکردی از تقوا و نقش آن در کرامت انسانی آغاز میکند، و با این سخن تلویحاً به اختلافات آراء و ایجاد شعب از آن میپردازد (همو، 10/ 379). حرکتی مشابه در قطبی دیگر نیز قابل توجه است؛ وجود چنین فضایی در تقابل رأی و اثر در همان زمان در کوفه نیز به چشم میخورد که در آن، سفیان ثوری (د 161ق/ 778م) که اصلاً محدثی فقیه است و شاگردیِ معمر بن راشد را نیز در پروندۀ علمی خود دارد، با روش استاد، به تدوین کتاب الجامع دست میزند (رودانی، همانجا). اگرچه در نسل پسین نمونهای از جامع نویسی به چشم نمیخورد، اما به نظر میرسد با قدری تغییرات در منظر عالمان، مسیر تدوین به ویژه نزد کسی چون مالک گونهای از کنارهم آیی فقه و حدیث را در المؤطأ به نمایش میگذارد. در نسل شاگردان مالک و طبقۀ او با توجه به توسعی که در چشمانداز عالمان در بارۀ شروط جمع اثر در تدوین به ویژه در برخورد با تحدید بومها دیده میشود، جامع نویسی با فاصلۀ زمانیِ کمتر از نیم قرن، نمود و بروزی دوباره می یابد. سفیان بن عیینه (د 198ق/ 814 م)، محدث و فقیه کوفی که با سفر به شهرهای بغداد، مکه و یمن با اسانید و احادیث بومهای دیگر نیز آشنا گشت (نک : بسوی، 1/ 186؛ خطیب، 9/ 174)، به تألیف الجامع دست زد و با همان شروط در اسانید خود گستردگی ایجاد کرد (ذهبی، سیر...، 9/ 225). در همین زمان شاگرد مصری مالک، عبدالله بن وهب (د 197ق) که مدتها در مدینه بود و از دیگر مشایخ حدیث نیز همچون سفیان ثوری و معاصر خود، ابن عیینه هم حدیث شنید، کتاب الجامع (چ دیوید ویل، قاهره، 1939-1948م) را که دربر دارندۀ موضوعات گوناگونی چون فقه، سیره، انساب، تاریخ، دعا و جز آنها بود، تألیف کرد (قاضی عیاض، الغنیة، 163). در این زمان که دیگر تبویب، موضوعیت یافته بود، نویسندگان جامع بر آن بودند تا احادیث بر مبنایی موضوعی طبقه بندی گردند. شیوۀ تقسیم بندی و تبویب کتاب که حرکتی در جمع احادیث به شمار میرفت، در نسل پسین مورد نقد قرار گرفت. در نسل بعد که در واقع باید آن را دورۀ حضور جدی عالمانی چون احمد بن حنبل (د 241ق/ 855 م) و اسحاق بن راهویه (د 238ق) بنامیم، تدوین حدیث در قالب مسندنویسی نمود یافت. اما این دوره را میتوان زمینه سازی قوی برای نسل بعد در نظر آورد. در این نسل، کسی چون احمد بن حنبل تصریح داشت بر اینکه احادیث لزوماً باید به دور از گزینش و قرارگیری در طبقۀ خاص بیان و تدوین گردد که عملاً هم در مسند خود همین روش را به کار برد (نک : سراسر کتاب). از مباحث قابل توجه در این زمان که باید در عرض تخالفهای اصحاب حدیث و اصحاب رأی مورد توجه قرار گیرد، بروز جدی محافل کلامی در برابر اصحاب حدیث بود. تعاطی متکلمان با اصحاب حدیث در هر دو سوی نفی و اثبات از نیمۀ سدۀ 2ق/ 8 م که به نوعی، از زمان جهم بن صفوان آغاز شده بود و گونههایی از بروز آن را میتوان در آراء کسانی همچون سفیان ثوری دید (مثلاً نک : ابوالفرج، 315 بب ؛ ابن سعد، 6/ 258-260)، در نسل شاگردانِ هم اندیش اسحاق بن راهویه نمودی دیگر یافت. این روند کسی چون بخاری (د 256ق/ 870 م)، محدث ماوراءالنهری را بر آن داشت تا در برابر این نقد جدی متکلمان که حدیث در پاسخگویی به نیازهای اعتقادی ناتوان است، دست به حرکتی ماندگار زند. در این زمان بستر عقل ـ گرای ماوراءالنهر و خراسان امکان هیچگونه گذار نامنتظم از اندیشۀ اهل سنت و جماعت را بر نمیتافت و در برابر صاحبان برخی اندیشهها چون حنفیان عدلگرا که مبانی عقاید ایشان در مدونههایی مانند العالم و المتعلم و الفقه الاکبر ابوحنیفه پیشتر تبیین شده بود، حرکتی جدی را طلب میکرد. بر این اساس، آنچه از پیشینۀ تلاش اصحاب حدیث بر تألیف آثار جامع در حوزۀ حدیث، البته با گسترهای محدودتر صورت گرفته بود، در خامۀ بخاری در طیفی وسیع روی نمود. بخاری در واقع با بهره گرفتن از گزینههایی در انتخاب احادیث صحیح در قالب شروط خویش به گردآوری احادیث پیامبر(ص) پرداخت. برخی از مسیرها در جمع حدیث همچون خروج از حدیث بومیِ صرف به سمت بهرهگیری از حدیثِ بومها که پیشتر از سوی کسانی چون ابن عیینه و ابن وهب در ابعادی کوچکتر آغاز شده بود، در جامع بخاری نمودی آشکار یافت. در این میان، وی در برخی از مباحث، با نهادن اساس کار بر تقابل با اهل کلام ــ که در نگاهی عام از آنها به «جهمیه» یاد میشود ــ ضمن ادامۀ حرکت استادش، حسین کرابیسی (نک : عبادی، 53؛ سبکی، 2/ 214)، به تبیین اندیشۀ خویش در مخالفت با متکلمان پرداخته است. بخاری در این اثر، فارغ از تدوین و تبیین نگرش مباحث کلامی، با نظر به اینکه احادیث در همۀ موارد برآورندۀ نیاز و مستمسکی کامل توانند بود (ابن حجر، فتح...، 1/ 3)، با طبقه بندی و در اختیار قرار دادن انتظامی منطقی از موضوعات مختلف از جمله فقه و اصول، قرآن و تفسیر، تاریخ و سیره و انساب، عقاید و جز آنها (نک : سراسر کتاب) پرداخت (نک : ه د، صحیح بخاری). مجموعۀ کوششهای بخاری و تدوین الجامع الصحیح اسباب آن را فراهم آورد (قس کتانی، محمد، 41) که اثر ماندگار او به عنوان نخستین و پراهمیت ترین اثر حدیث مقبول اهل سنت و جماعت در صدر صحاح سته قرار گیرد. پس از بخاری شاگرد وفادار وی، مسلم بن حجاج نیشابوری (د 261ق/ 875 م) به شیوۀ استاد، به تألیف و تدوین الجامع همت گماشت. اگرچه مسلم تقریباً همان شیوه را پی گرفت، اما واقعیت این است که وی در رویکردهای فقه درایی خویش به متن حدیث، فاقد برخی ویژگیهای اثر بخاری است. برای نمونه تبیین مفاهیم مرتبط با مباحث اندیشۀ فقهی در مباحثی چون رأی و قیاس و همچنین موضوع تأویلِ متن حدیث که در جامع بخاری بروزی آشکار دارد (مثلاً نک : بخاری، 6/ 224، 8/ 148؛ ذهبی، سیر، 12/ 412)، در متن مسلم تقریباً دیده نمیشود. در این میان، صرف این امر از اهمیت برخوردار است که در طبقه بندی مسلم برخلاف بخاری، کتاب توحید گنجانده نشده است (نک : مسلم، سراسر کتاب). با تمام این اوصاف الجامع الصحیحِ مسلم نیز دارای چنان پایگاه ارزشیای شد که در کنار صحیح بخاری به عنوان دومین صحیح از صحاح سته قرار گرفت. گفتنی است که افزون بر مسلم، شاگرد دیگر بخاری، یعنی ابوزکریا یحیی بن جعفر بیکندی (د 243ق/ 857 م) نیز بر همان سیاق اثری با عنوان الجامع الصغیر تدوین کرد (نک : ذهبی، همان، 12/ 101). این روند تدوین جامعِ حدیثی در میان اصحاب حدیث در بسیاری از سرزمینها روی نموده بود؛ چنانکه در اصفهان هم ابومسعود احمد بن فرات رازی (د 258ق/ 872 م) مجموعۀ حدیثی خود با عنوان الجامع را گرد آورد (همان، 19/ 528). در حدود همین نسل از اصحاب حدیث در ترمذ شخصیت قابل توجه محمد بن عیسى ترمذی (د 279ق/ 892 م) است که اگرچه اثرِ مدون او به سنن اشتهار دارد، اما نام آن در اصل الجامع السنن است. ترمذی اثر خود را با همان شیوۀ جامعهای گردآوری شده در بخارا و نیشابور تدوین کرد. برخی از ویژگیها که جامع ترمذی را قدر و منزلتی مضاعف داده، چگونگی برخورد و ارزیابی او از حدیث است (نک : ابن قیسرانی، 17)؛ چه، دانش ترمذی در علل الحدیث و نقد رجالی و نقد متنیِ حدیث از تواناییهای ویـژۀ او ست (مثلاً نک : 1/ 28، 3/ 905، جم ؛ اسعردی، 1/ 30، جم ). جامع ترمذی که از نظر درجۀ اعتبار در شمار یکی از صحاح سته قرار دارد، افزون بر جایگاه آن در میان جوامع و صحاح، به ویژه نقش مؤثری در دانش حدیث در مباحث مصطلح الحدیث و علل داشته است (نک : ابن جماعه، 1/ 35، 52 بب ). در بررسی جامع نویسی در این نسل باید به این نکتۀ پراهمیت توجه تام داشت که تدوین 3 جامعِ بخاری، مسلم و ترمذی از نظر تأثیر آنها در امر تدوین حدیث، طبقهبندی، انتظام مفهومی، تبیین جایگاه و پاسخگویی آن در علوم گوناگون چون فقه، عقاید، تفسیر و فتن و جز آنها و در نهایت برآوردن بیشترین نیازهای محافل علمی در برابر اصحاب رأی و متکلمان، نقشی بی بدیل در تاریخ حدیث ایفا کرد و بروز آشکار آن را میتوان در این امر دید که 3 اثر از 6 صحیحِ مورد پذیرش در محافل حدیث سنی را جامعها در بر میگیرند (نک : دنبالۀ مقاله). با تحکیم مبانی تدوین جوامع نزد اصحاب حدیث عملاً راهها پیموده شده تلقی میگردد؛ اگرچه در نسل پس از بخاری، مسلم و ترمذی، این شیوۀ تألیف تا چندی ادامه یافت. از جامع نویسانِ این زمان مخصوصاً باید از محدث ماوراء النهر، ابوحفص عمر ابن محمد بُجَیری (د 311ق/ 923م) یاد کرد. او به سبب سفرهای پرشمار و بهرهگیریها از شیوخ سرزمینها و بومهای گوناگون حتى به «رحّاله» اشتهار یافته بود (نک : ابن نقطه، 2/ 175). مهمترین اثر بجیری، مجموعهای حدیثی بوده که در منابع از آن با عناوینی چون الجامع المسند، الجامع الصحیح یا به طور مطلق الجامع یاد شده است. بر اساس اطلاعات از نسخۀ خطی این اثر که در کتابخانۀ ظاهریۀ دمشق موجود است، این اثر در شیوۀ تبویب با جامع الصحیح بخاری قابل مقایسه است (ظاهریه، حدیث، 365؛ سمعانی، الانساب، 1/ 286، التحبیر، 2/ 87؛ یاقوت، 2/ 447). افزون بر این، ادامۀ تألیف این گونه آثار نه مشخصاً با نام جامع، بلکه با نامهایی دیگر همچون صحیح توسط برخی کسان ادامه یافت. نمونۀ اصلی آنان محدث و فقیه نیشابوری، ابن خزیمه (د 311ق) دارندۀ عقایدی با گرایشهای سلفی و نیز آرائی مثلاً در باب افضلیت امام علی (ع) بر عثمان (ابن صلاح، 299) و مخالفت با مکاتب کلامی چون جهمیه است (نک : عبادی، 99؛ ذهبی، تذکرة...، 2/ 730) که اثر مهمی را در قالب جامع تدوین کرد. اثر ابن خزیمه با عنوان مختصر المختصر من المسند الصحیح عن النبی (ص) که به صحیح اشتهار دارد، در واقع تألیفی به گونۀ جامع است که بنا بر نقل، آنچه به دست ما رسیده، تنها بخشی از آن است (ابن فهد، 333؛ سخاوی، 1/ 35). با پذیرش این واقعیت که در این زمان، دیگر اصحاب حدیث با گذار از مراحل تدوین و تبویب و دست یافتن به ثباتی در تبیین مواضع، عملاً به موضوع برخورد رجالی و جرح و تعدیل و دانشهای مربوط به علوم الحدیث به عنوان نیاز زمان روی آوردند، چنین مییابیم که مؤلف در این اثر مخصوصاً به علل حدیث و جرح و تعـدیل رجالـی اهتمام داشتـه است (ابن خزیمـه، 1/ 71، 75، جم ؛ سخاوی، 1/ 36؛ برای آگاهی از چاپ آن، نک : مآخذ). پس از ابن خزیمه باید از محدث مشهور، ابن حبان شافعی (د 354ق/ 965م) یاد کرد که در علوم حدیث به ویژه جرح و تعدیل رجالی دستی توانا و سبکی خاص دارد و آثار قابل تأملی نیز در همین موضوع تألیف کرده است (نک : ابن حبان، الثقات، 1/ 13). در شمار آثار ابن حبان کتاب التقاسیم و الانواع معروف به صحیح در واقع به گونۀ جامع تدوین یافته، و مؤلف در آن به تقسیمات اثر به موضوعات گوناگون اشاره کرده است (نک : الصحیح، 1/ 166). در این اثر رویکرد رجالی مؤلف کاملاً آشکار است (همان، 1/ 220، جم ). به این میتوان کتاب ابن حزم ظاهری با عنوان الجامع من صحیح الحدیث را افزود که برخاسته از غرب جهان اسلام است (ذهبی، سیر، 18/ 194).آنچه یاد شد، آخرین آثار در زمینۀ جامع بودند و با گذار از این دوره عملاً میتوان جامع نویسی را دورهای به پایان رسیده در نظر آورد. البته با تکیه بر این جامعها، سبکی نوین از آثار حدیثی رشد کرد که میتوان آنها را با عنوان زیرمجموعههای جامعهای پیشین در نظر آورد. مختصر، مستخرج، مستدرک، ترتیب، جمع بین جوامع، زوائدنویسی و گونههایی از این دست با نمونههایی چون مستدرک حاکم نیشابوری (1/ 43، جم )، جامع الاصول ابن اثیر (1/ 19-20، جم )، الاحسانِ ابن بلبان (1/ 32، جم )، در ترتیب صحیح ابن حبان که در بالا یاد شد و بسیاری از این دست آثار در اینگونه جای میگیرند (نک : کتانی، عبدالحی، 1/ 105، 108؛ حاجی خلیفه، 1/ 349 بب ).
آنچه از تعامل اصحاب رأی و اصحاب حدیث از نیمۀ دوم سدۀ 2ق/ 8 م به بعد در کوفه بیان شد و به تدوین جامع نزد اصحاب حدیث منجر گشت، به نوعی در محافل شیعی نیز نمود داشت. همگام با باروری عمومی مبانی اندیشۀ اسلامی، به آرامی تفریع در فقه، تحلیل و تأویل در میان اندیشمندان شیعی بروز یافت و برخی گروهها که پاکتچی با تسامح آنان را «اهل [گونهای از] اجتهاد» مینامد، ظهور کردند (ص 14-17). از سویی دیگر شیعیان با ورود ناگزیر عصری به برخی مباحث کلامی چون صفات باری، قَدَر، و موضوعات امامت، تفضیل و جز آنها با این مباحث درگیر بودند. در واقع چالش متقابل اصحاب رأی و اصحاب حدیث، در مدرسۀ شیعیان کوفه این اثر را داشت که ایشان در حرکتی همسو با اصحاب حدیث، و مغتنم دانستن فرصت، به اندیشۀ جمعآوری احادیث خویش روی آورند تا ضمن رویارویی با اصحاب حدیث، در درون محافل خویش نیز به نظم و نسقی دست یابند. بدین ترتیب در واقع باید میان جامعهای سدۀ 2 و 3ق/ 8 و 9م با آنچه در سدۀ 4ق/ 10م تدوین گشت، دستکم در مبنای گردآوری تفاوتی جدی قائل شد. تنها به عنوان زمینهای برای تدوین آثار در قالب جامعهای پیشین شیعی باید به برخی یادکردها از نیمۀ نخست سدۀ 2ق اشاره کرد؛ مانند الجامع حلبی که دربارۀ مؤلف آن اختلافاتی وجود دارد، ولی به هر صورت مربوط به پیش از وفات امام صادق (ع) و از آثار فرقهای است (نک : مادلونگ، 254، 260-261). اما واقعیت این است که در این حدود زمانی، یونس بن عبدالرحمان (د 208ق/ 823 م)، از یاران و اصحاب امامان بزرگوار کاظم و رضا(ع) که در اصل باید او را درسآموختۀ نیمۀ دوم سدۀ 2ق و از نمایندگانِ اندیشۀ فراروایی بدانیم، اثری با عنوان جامع الآثار یا الجامع الصغیر تدوین نموده که شیخ طوسی از آن یاد کرده ( الفهرست، 211)، و ابن طاووس از آن بهره برده (سعد...، 79؛ کلبرگ، 204)، نیز ابوغالب زراری در اجازۀ خود آن را آورده است (1/ 143). به رغم اینکه یونس بن عبدالرحمان در اندیشۀ فقهی دارای گرایشهای نامدون و شکل نایافتۀ تحلیلی در ادله بود ــ که از آن به اندیشۀ فراروایی یاد شـد ــ با توجـه به یادکردها و نقلهـا از این اثر، باید آن را در کنار دیگر آثار حدیثی در قالب جامع بدانیم که در این عصر تدوین گشته است (آقابزرگ، 5/ 31). البته نجاشی از کتابی از او با عنوان الجامع الکبیر فی الفقه یاد کرده که به نظر میآید اثری دیگر از یونس باشد (نجاشی، 447).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید