صفحه اصلی / مقالات / دمشق /

فهرست مطالب

دمشق


آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 21 آذر 1398 تاریخچه مقاله

دِمَشْق، شهر و مرکز استانی به همین نام در جنوب غربی جمهوری عربی سوریه و پایتخت این کشور. دمشق در °33 و 21 عرض شمالی، و°36 و ´21 طول شرقی و در ارتفاع حدود 690متری از سطح دریا (سواژه، 23، نیز حاشیۀ 1) جای دارد.

سبب نام‌گذاری

دربارۀ سبب بنای دمشق و نام‌گذاری آن روایتهای بسیاری در دست است که بیشتر با افسانه آمیخته‌اند و با اصول زبان‌شناسی و رویدادهای تاریخی سازگاری ندارند و ریشه در اسطوره دارند.
بنا‌بر روایتی، دمسکوس فرزند هرمس از خدایان یونان، از یونان به سوریه رفت و در آنجا دمشق را به نام خود بنا کرد. بنابر روایت اسطوره‌ای دیگر، آسکوسِ قهرمان، دیونوسوس (خدای بارآوری و شراب در اساطیر یونان) را در بند کرد و به آب انداخت. هرمس، دیونوسوس را نجات داد و پوست آسکوس را کَند که از آن برای نگهداری شراب استفاده کردند. در بازگویه‌ای دیگر از این روایت آمده است، مردی با چاقو درخت انگوری را که دیونوسوس در سوریه کاشته بود، برید و در پی آن، دیونوسوس بر وی دست یافت و شکنجه‌اش نمود و پوستش را کند و از آن مشکی برای شراب ساخت؛ پس از آن، نام درمسکوس (مرکب از دِرما به معنی پوست، و واسکوس به معنی ظرف پوستین) بر این شهر اطلاق شد که بعداً حرف راء از آن حذف، و دمسکوس شد؛ به نظر می‌رسد این روایتها کوششی برای یونانی‌کردن سرزمینهای شرقی در زمان جانشینان اسکندر بوده است (حداد، 270-274).
همچون گزارشهای اساطیری منابع یونانی و رومی دربارۀ دمشق، روایات مختلفی نیز در منابع اسلامی آمده است. در پاره‌ای از این روایات، بنای این شهر را به دِمَشق یا دَماشِق، از نوادگان سام، پسر نوح (ع)؛ عارز، غلام حبشی که دمشق نیز نـام داشت و نمرود بن کنعان، وی را به حضرت ابراهیم (ع) بخشید؛ پسر نمرود؛ دمسقس، غلام ذوالقرنین؛ و یا داماشقیوس، پادشاه یونانی نسبت داده‌اند (برای این روایات و اقوال دیگر، نک‍ : ابن‌فقیه، 155؛ مسعودی، مروج ... ، 2 / 261، 405؛ مهلبی، 87؛ مقدسی، محمد، 159-160؛ ابوعبید بکری، معجم ... ، 2 / 556؛ ابن‌عساکر، 1 / 11- 18؛ یاقوت، بلدان، 2 / 587- 588؛ قلقشندی، صبح ... ، 4 / 91-92). در برخی روایات نیز قرابتهایی با فعل و مصدر عربی برای نام دمشق ذکر شده است؛ بااین‌حال، آن را نامی غیرعربی دانسته‌اند (نک‍ : ازهری، 9 / 379؛ ابن‌عساکر، 1 / 19-20).
در منابع تاریخی و جغرافیایی اسلامی روایات بسیاری در ذکر فضیلت دمشق ذکر شده است و این شهر را با نام بسیاری از پیامبران و شخصیتهای مهم پیوند داده‌اند تا بدین وسیله بر اهمیت آن تأکید کنند؛ چنان‌که آنجا را بهشت زمین، محل هبوط آدم و حوا، جای کشته‌شدن قابیل به دست هابیل و مدفن آن دو، خانۀ نوح، زادگاه ابراهیم (ع)، محل گور موسى (ع)، قتلگاه یحیی بن زکریا، محل اقامت حضرت عیسى و مادرش مریم (ع)، و محل دفن بسیاری از پیامبران دانسته‌اند و برخی تعبیرها در آیات قرآن، مانند « ... رَبْوَةٍ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعینٍ» (مؤمنون / 23 / 50) و «اِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ» (فجر / 89 / 7) را اشاره به دمشق شمرده‌اند (نک‍ : ابن‌خردادبه، 76؛ ابن‌فقیه، 154، 155، 171؛ اصطخری، 59؛ ابن‌عساکر، 1 / 203- 208، 217- 218، 224- 228؛ هروی، 10-13؛ ابن‌جبیر، 234، 246- 249؛ یاقوت، همان، 1 / 212-213، 2 / 588-590، 752؛ قزوینی، 126- 129).
کهن‌ترین اشاره‌ها به نام «دمشق» در منابع تاریخی به نیمۀ نخست هزارۀ 2 ق‌م، بازمی‌گردد. در گل‌نبشته‌های تل‌العمارنه، در کرانۀ رود نیل در مصر که دیرینگی آنها به سدۀ 14 ق‌م، بازمی‌گردد، نام این شهر به‌صورت دُمَشْقا، دِمَشْقا و دِمَشْقی / تِمَشْقی و در لوحهای گلی یافت‌شده در اِبْلا (سوریه، استان ادلب)، و در متون آشوری به‌صورت دِمِشْقی و تِمِشْکی آمده است (نک‍ : حتّی، 1 / 176، نیز حاشیۀ 1؛ سواح، 193-194؛ نیز کلنگل، 112؛ شهابی، قتیبه، معجم المواقع ... ، 128- 129؛ حلو، تحقیقات ... ، 257؛ بهنسی، دمشق، 12، سوریة ... ، 53؛ محفل، 23-26؛ المعجم ... ، 3 / 351). گفته می‌شود این نام به معنی شکوفا یا ثمردهنده است (معلوف، 345-346).
آرامیها این شهر را دارمِسِق / دارمِسوق می‌نامیدند که در زبان آنان به معنی خانه یا زمین آبیاری‌شده است، که با وضعیت جغرافیایی آنجا مطابقت دارد. یونانیها و رومیها آنجا را داماسکوس، و عربها آن را دمشق می‌خواندند (نک‍ : ریحاوی، «تاریخ ... »، 23-24؛ بهنسی، همانجا، «دمشق ... »، 233-234، 237؛ ذیب، 57؛ ابوعساف، «دمشق ... »، 89-90؛ المعجم، همانجا). باوجود آراء گوناگون پیرامون نام دمشق و معنی آن، به نظر می‌رسد این نام کنعانی، و برگرفته از محیط و موقعیت جغرافیایی این شهر باشد (ابوعساف، همان، 90).
مورخان و جغرافیانویسان مسلمان افزون‌بر این نامها، دمشق را با نامهای جِلِّق و جَیْرون نیز خوانده‌اند و آن را با صفتهایی مانند فَیْحاء (خوش‌بو، پهناور) و عَذراء (بِکر، بدیع، تازه) وصف کرده‌اند (نک‍ : یاقوت، همان، 2 / 104-105؛ ابن‌بطوطه، 85- 88؛ ابن‌عبدالمنعم، 169، 186، 409؛ نیز ایبش و شهابی، 42-43، 126- 128).

جغرافیا

دمشق در غرب حوضۀ آبریز وسیع شمال فلات یا دشت حَوران (ه‍ م)، معروف به حوضۀ دمشق، جای دارد. شهر کهن دمشق نیز در 10کیلومتری تنگۀ رَبْوه در کرانۀ جنوبی رودخانۀ بَرَدا بنا شده است ( المعجم، 3 / 350). بخشی از رشته‌کوههای شرقی لبنان، که قَلَمون نیز نامیده می‌شوند، تا غرب و شمال دمشق کشیده شده‌اند. کوه قاسیون (ارتفاع: 150‘1 متر) که در شمار این رشته‌کوهها ست، از سمت شمال بر شهر دمشق اشراف دارد. در بلندیهایی به نام گودال میانی یا گودال زَبَدانی (از رشته‌کوههای شرقی لبنان، در شمال غربی دمشق)، دشتی هموار با ارتفاع بیش از 100‘1 متر از سطح دریا قرار دارد که به نام شهرهای مجاورش به زبدانی و مَضایـا معروف است؛ شهـر زبدانـی ــ ییلاق مشهور دمشق ــ بر این دشت مشرف است؛ از سمت جنوب، کوههای اَسْوَد و مانع (ارتفاع: 088‘1 متر)، و از سمت غرب کوه الشیخ (یا حَرمون یا ثَلج) بر دمشق مشرف‌اند (کردعلی، دمشق ... ، 8- 9؛ عبدالسلام، 1 / 93، 98- 99؛ نیز نک‍ : المعجم، 1 / 524- 529).
حوضۀ آبریز دمشق که بزرگ‌ترین و مهم‌ترین حوضه‌های حاشیۀ کوهستان است، در کنار کوهپایه‌های جبال عَنْتَر و قاسیون و کوه ابوالعتا / ابوالعطا و ابتدای رشته‌کوههای تَدْمُر جای دارد و تپه‌هایی از جنوب و شرق آن را در بر گرفته‌اند. همچنین در نواحی شرقی آن، بلندیهای مخروطی‌شکل آتشفشانی به صورت پراکنده و دور از یکدیگر سر بر کشیده‌اند. دریاچۀ عُتَیبه و گودی هَیجانه که دو مرداب کم‌عمق‌اند، پست‌ترین بخشهای این حوضه به شمار می‌آیند. هیجانه پس از آنکه مسیر رود اَعْوَج را ــ که از جبل‌الشیخ سرچشمه می‌گیرد ــ منحرف کردند، خشک گردید و اراضی آن از دهۀ 1950 م / 1330 ش، برای کشاورزی استفاده شد. شیب کلی سطح این حوضه به سمت شرق، و طول آن 50-60 کمـ ، و عرض آن حدود 40-45 کمـ است. زمین این حوضه به دو بخش تقسیم می‌شود: بخش بلندتر غربی واحه‌ای حاصلخیز معروف به «غوطه» است که از شرق و غرب و جنوب، شهر دمشق را در بر گرفته است. بخش شرقی نیز «مَرج» نام دارد. رودهای بَرَدا و اعوج از اراضی این حوضه می‌گذرند. آبهای حوضۀ آبریز دمشق، شیرین و برای آشامیدن و کشاورزی مناسب است (عبدالسلام، 1 / 118، 143، 282، 304-305؛ نیز نک‍ : المعجم، 1 / 529-530؛ بهنسی، سوریة، 84-85؛ حتی، 1 / 45).
واحۀ وسیع و هموار غوطه با 230 کمـ2 مساحت از شرق به بادیه و از غرب و شمال به کوههای قاسیون و مِزّه محدود است. غوطه در سمت شمال و غرب ارتفاع بیشتری دارد و به‌تدریج به سمت شرق پست‌تر می‌شود؛ این شیب به انتقال آب و عملیات آبیاری در منطقه کمک کرده است (بهنسی، دمشق، 32؛ محاسنه، 34).
بردا رودخانۀ اصلی دمشق از کوهپایۀ جبل شیر / شیخ منصور در جنوب غربی گودال زبدانی سرچشمه می‌گیرد و در بخش جنوبی دشت زبدانی جریان می‌یابد. در منطقۀ کوهستانی نزدیک مزرعۀ تکیـه جهت آن از شمـالی ـ جنوبی بـه غربی ـ شرقی تغییر مسیر می‌دهد و وارد دره‌ای عمیق (وادی بردا) می‌شود و سپس چندین سیلاب و چشمه ازجمله هریره و فیجه در 20کیلومتری دمشق، به آن می‌پیوندند. بردا نزدیک تنگۀ ربوه از منطقۀ کوهستانی بیرون می‌آید و سپس 6 یا 7 نهر از آن منشعب می‌شوند و در شهر جریان می‌یابند. سپس از شهر خارج، و وارد منطقۀ غوطۀ دمشق و مَرج می‌شود. بردا شبکۀ آبیاری غوطه را تشکیل می‌دهد و باغهای سرسبز این منطقه را سیراب می‌سازد. رودخانۀ بردا سرانجام پس از طی مسافت 71کیلومتری، به دریاچۀ عُتَیْبه، در جنوب شرقی دمشق می‌ریزد (عبدالسلام، 1 / 98، 143، 281-282، 301-304؛ بهنسی، همان، 35، 42-43، سوریة، 85-86؛ المعجم، 1 / 531-533، 2 / 276- 279؛ حتی، 1 / 44؛ شهابی، قتیبه، معجم دمشق ... ، 2 / 326؛ نیز نک‍ : یعقوبی، «البلدان»، 325؛ ابن‌خردادبه، 177؛ اصطخری، 59-60؛ ابن‌حوقل، 1 / 174؛ مقدسی، محمد، 22، 33، 184؛ ابوعبید بکری، المسالک ... ، 1 / 237؛ یاقوت، بلدان، 1 / 556-557؛ ادریسی، 1 / 367؛ دمشقی، 194-195؛ ابن‌فضل‌الله، مسالک ... ، 3 / 521-524؛ ابن‌راعی، 165 بب‍‌ ).
دمشق به شکلی وسیع در دامنۀ کوههای قاسیون و برزه (در شمال شهر) گسترش یافته است و از غرب و جنوب تا تنگۀ ربوه و دامنه‌های جبال مزّه امتداد دارد. در سمت غوطۀ غربی و جنوبی نیز شهر تا بلندیهای بازالتی جنوب منطقةالقدم کشیده شده است. در سمت جنوب غربی و شرق نیز محله‌های دمشق به روستاهای غوطه متصل شده‌اند. به‌سبب گسترش وسیع دمشق و به‌هم‌پیوستگی اطراف آن با شهرها و روستاهای مجاور، تعیین حدود دقیق آن دشوار است ( المعجم، 3 / 350).
رشد شهر دمشق همواره با محیط مناسب زراعی آن مرتبط بوده است. رودخانۀ بردا از دیرباز در تمدن دمشق و حیات انسانی و اقتصادی آن سهم بزرگی ایفا کرده، و بزرگ‌ترین و غنی‌ترین واحۀ معروف در منطقه، از برکت آن پا گرفته است. افزون‌براین، دمشق نقش تاریخی خود را مرهون موقعیت مهم آن است. این شهر از روزگاران کهن از مراکز بازرگانی، و در محور اصلی کاروانهای تجارتی واقع بوده و بر شماری از راههای نظامی و تجاری در دنیای کهن و میانه سیطره داشته است؛ ازاین‌رو، دروازه‌ای به سوی مراکز تمدن در حجاز، عراق، ایران، هند و آناتولی به شمار می‌آمده است (همانجا؛ حتی، 1 / 318، 323).
بـاوجودآنکـه دمشق حـدود 80 کمـ از ساحـل شرقـی دریـای مدیترانه فاصله دارد، رشته‌کوههای غرب آن (رشته‌کوههای شرقی لبنان) مانع از آن شده است که تأثیرات دریا به شکل ابرهای باران‌زا به‌طور مؤثر به شهر برسند و این، سبب کاهش میانگین بارندگی در فصل زمستان (3 ماه) می‌شود. از طرف دیگر، دمشق از سمت شرق، رو به بادیةالشام دارد و در تابستان، که بیشتر طول سال را در بر می‌گیرد، هوایی کاملاً گرم و خشک صحرایی دارد. میانگین بارندگی سالانۀ آن 215-225 میلی‌متر است. میانگین دمای هوا نیز در بهمن‌ماه °2 / 7، و در شهریورماه °2 / 27 سانتی‌گراد (بالاترین دمای هوا در تابستان °38) است و میانگین سالانۀ دمای هوا به°17-°18 سانتی‌گراد می‌رسد (کردعلی، غوطة ... ، 15؛ سواژه، 23-24؛ عبدالسلام، 1 / 238؛ محاسنه، 36-37؛ المعجم، همانجا).
در آغاز دورۀ اسلامی، دمشق همچون دورۀ رومیها، شهر اصلی «جُند دمشق» (جُند تقریباً به معنی استان یا ناحیه) از اَجناد پنج‌گانۀ شام بود و با شبکه‌ای از راهها به شهرهای اطراف متصل می‌شد (نک‍ : ابن‌خردادبه، 76-77، 98- 99، 129، 191، جم‍ ؛ یعقوبی، همانجا؛ اصطخری، 55-56، 65-66؛ ابن‌حوقل، 1 / 186-187؛ ابوعبید بکری، همان، 1 / 461؛ یاقوت، بلدان، 2 / 597؛ قس: مقدسی، محمد، 154، 190؛ ابن‌فضل‌الله، التعریف ... ، 251-253).
در آثار جغرافیانویسان مسلمان از سدۀ 3 ق / 9 م به بعد، دمشق به‌تفصیل وصف شده است: در قرون نخستین اسلامی، همچون دورۀ یونانیها و رومیها، شهر کهن دمشق قصبه و بزرگ‌ترین و باشکوه‌ترین شهر شام به شمار می‌رفت. شهر در زمینی وسیع به مساحت نیم فرسخ در نیم فرسخ بنا شده بود و کوهها، ازجمله کوه قاسیون، از همه طرف، آن را احاطه کرده بودند. ساختمانها از چوب و گل بود. در سدۀ 4 ق / 10 م، دژی از گل در آنجا ساخته شد. بیشتر بازارهایش سرپوشیده بود؛ بازار سرباز خوبی نیز در امتداد شهر بود. رود بردا از وسط شهر می‌گذشت و روی آن پلی سنگی بسته بودند. شاخابه‌های رود از میان خانه‌ها و کوچه‌ها و حمامها می‌گذشت و در جاهایی مانند مسجد و مدرسه و خانقاه، حوضها و برکه‌هایی از این آب درست کرده بودند. درختها شهر را پوشانیده بودند. در آنجا میوه بسیار، و قیمتها پایین بود. کالاهای گوناگون، یخ، حمامهای زیبا و فواره‌هایی شگفت داشت. مردمش عاقل، اما تندخو و ماجراجو بودند. خوش‌آب‌وهوا بود، اما آب آنجا کمی سخت، و هوایش کمی خشک بود. خانه‌هایی تنگ با مهتابیهای رو به کوچه، و کوچه‌های باریک داشت. بیرون شهر واحه‌ای بزرگ (به وسعت یک مرحله در دو مرحله) معروف به «غوطۀ دمشق» قرار داشت، با آبهای بسیار و باغها و کشتزارهای به‌هم‌پیوسته که به‌سبب خرمی و سرسبزی، آن را یکی از 3 باغ برتر، یا بهشت برین، و دمشق را به آن سبب یکی از چند شهر زیبای جهان برمی‌شمردند (نک‍ : یعقوبی، «البلدان»، 325-326؛ ابن‌فقیه، 94، 155؛ اصطخری، 59-60؛ ابن‌حوقل، 1 / 175؛ مهلبی، 87- 88، 92؛ مقدسی، محمد، 156-157، 184، 280، 430، 479؛ یاقوت، بلدان، 2 / 587، 590؛ ادریسی، 1 / 366-369؛ ابن‌جبیر، 234-235؛ دمشقی، 192 بب‍‌ ).
در کشتزارهای پیرامون دمشق، به‌ویژه در غوطه، انواع محصولات کشاورزی و میوه‌ها به عمل می‌آمد. درختان میوه‌هایی همچون زیتون، سیب، انگور، انجیر، گلابی، آلو، آلوچه، هلو، زردآلو، توت، به، انار، گردو، بادام، عناب، پسته، خرنوب، گیلاس، شاه بلوط، فندق، نارنج، و بوته‌ها و درختچه‌های پنبه، سماق و خشخاش وجود داشته است. همچنین کشت انواع سبزیها و صیفیها و گندم، جو، برنج، کنجد، حبوبات و نیز انواع گلها و گیاهان خوش‌بو در دمشق معمول بود (مهلبی، 92؛ ادریسی، 1 / 369؛ ابن‌جبیر، 234؛ بدری، 182-183، 187- 189، 201، 206، جم‍ ؛ نیز نک‍ : کردعلی، خطط ... ، 4 / 147-160، 176-183؛ بهنسی، دمشق، 33، 35؛ محاسنه، 187-195؛ اوتانی، 212- 218).
دربارۀ مقدار خراج یا مالیات ارضی دمشق، جغرافیانویسان اسلامی مبالغ مختلفی از 110 هزار تا بیش از 400 هزار دینار ذکر کرده‌اند (نک‍ : بلاذری، فتوح ... ، 193؛ یعقوبی، همان، 327؛ ابن‌خردادبه، 77، 247، 251؛ ابن‌فقیه، 156؛ قُدامة بن جعفر، 247، 251، 255؛ مقدسی، محمد، 189).
دمشق پیش از اسلام، در دورۀ رومیها بـر سر راه کاروان‌روی طولانی معروف به راه ماریس جای داشت. این راه از کرانه‌های خلیج عدن در جنوب جزیرةالعرب آغاز می‌شد و پس از گذر از نواحی شرقی جزیرةالعرب، به سرزمینهای رومیان می‌رسید (حتی، 1 / 319، 323، 418). دمشق در دورۀ اسلامی نیز این اهمیت را حفظ کرد (نک‍ : ابن‌جبیر، 260). این شهر از مهم‌ترین مراکز صنعتی بود و در آنجا صنعتگرانی چیره‌دست در فنون مختلف به کار مشغول بودند. در این شهر کارگاههای بسیاری برپا بود و کالاهای آن را به دیگر شهرهای شام، و عراق، مصر و روم می‌بردند. در دورۀ روم شرقی و پس از اسلام، این شهر همواره به ساخت شمشیرهای دمشقی (گاه زرکوب و مرصع، به نام مُدَمْشَق) معروف بود. دمشق همچنین به تولید پارچه‌های گوناگون مانند انواع حریر و دیبای نفیس و گران‌بها و کتانی، و رنگرزی پارچه‌ها، همچنین فرش، سفالهای لعاب‌دار و ساده، عطرها و عرقیات و داروهای گیاهی مشهور بود و بعضی از این محصولات، مانند حریر و عطرها و داروها با اقبال فرنگان در سوریه مواجه بودند و رتبۀ نخست را در صادرات دمشق داشتند (ادریسی، همانجا؛ ابن‌فضل‌الله، مسالک، 3 / 519؛ بدری، 214؛ نیز نک‍ : حتی، 1 / 389-391، 425، 2 / 254-256، 278؛ سواژه، 92-94؛ اوتانی، 202-203؛ المعجم، 3 / 360).
دمشق در زمان ایوبیان و ممالیک در ساختن تشت و بشقاب طلایی که با طرحهای هندسی و گیاهی نقره‌فام تزیین می‌گردید، شهرت خاصی داشت. درهای برنزی مسجدها که با تزیین تمام ساخته می‌شد و همچنین منبت‌کاری روی چوب با اشکال هندسی و گیاهی، از ذوق بالای هنرمندان این دوره و فراتررفتن از هنر عصر فاطمی حکایت دارد. همچنین آثار بازمانده نشان می‌‌دهند که هنر شیشه‌گری و میناکاری روی شیشه در این صنعت بر شهرهای اروپایی برتری داشته است (حتی، 2 / 289؛ نیز نک‍ : ثعالبی، ثمار ... ، 532؛ ابن‌فضل‌الله، همانجا).
از دیگر صنایع دمشق می‌توان به این موارد اشاره کرد: ساخت ظروف مسی مانند آفتابه و شمعدان، مصنوعات سربی، طلا و جواهرسازی، کاغذسازی، تولید رنگهای طبیعی، دباغی پوست و کالاهای چرمین و پشمین، و صنایع غذایی مانند روغن‌کشی، آسیاب‌کردن غلات، تولید شیره‌های خوراکی، نان، شکر، لبنیات، عسل، شربتها و مرباها (مقدسی، محمد، 180-181؛ ادریسی، همانجا؛ ثعالبی، لطائف ... ، 156-157؛ ابن‌فضل‌الله، همانجا؛ بدری، 210-211، 214-215؛ نیز نک‍ : محاسنه، 199-207؛ اوتانی، 244-266).
در دورۀ امویان، دمشق به‌منزلۀ پایتخت، ازلحاظ عمرانی پیشرفت کرد؛ در شهر، بناهایی مانند قصرالخضراء ــ که معاویه آن را در جنوب مسجد جامع ساخت و ازآن‌پس، به منزلۀ دارالخلافه به کار رفت ــ و نیز کاخهای دیگر، حمام و مسجد و بازارهـایی پیرامون مسجد ساخته شد (سواژه، 54-55؛ نیز نک‍ : بلاذری، جمل ... ، 6 / 167؛ ابن‌عساکر، 2 / 359- 368؛ ابن‌طقطقى، 173؛ ذهبی، تاریخ ... ، 6 / 377- 378). پس از آن، حومۀ دمشق در بیرون باروی شهر شکل گرفت و بعدها چندان در اطراف شهر گسترش یافت که به بزرگی خودِ شهر گردید (یاقوت، بلدان، 2 / 590؛ المعجم، 3 / 353).
در دورۀ امویان، به‌ویژه در زمان یزید بن معاویه، با بهره‌گیری از آب رودخانۀ بردا و حفر یا توسعۀ شاخابه‌هایی از آن، شبکۀ آبیاری توسعه یافت (نک‍ : ابن‌عساکر، 2 / 369-375؛ یاقوت، همان، 1 / 557؛ حتی، 2 / 94).
سقوط امویان و ظهور دولت عباسیان، آغاز دورۀ انحطاط دمشق بود. عباسیان باروی دمشق و کاخها و آثار امویان را در آنجا ویران کردند و دمشق از اهمیت افتاد. بعدها عمال عباسیان برخی از بناها را بازسازی کردند؛ به‌گونه‌ای‌که در 313 ق / 914 م، قصرالخضراء تبدیل به‌ زندان و مقر شرطه گردید (سواژه، 63، 73؛ محاسنه، 55).
با چیرگی فاطمیان بر دمشق (359 ق / 970 م)، این شهر اهمیت خود را بازیافت. در دورۀ فاطمیان کاخها و خانه‌هایی در بیرون شهر ساخته شد (نک‍ : ابن‌دواداری، 6 / 124، 129؛ مقریزی، اتعاظ ... ، 1 / 125-126). حومه‌های جدیدی به نام عُقَیبه و شاغور در شمال و جنوب دمشق شکل گرفت (سواژه، 74، 80؛ نیز نک‍ : شهابی، قتیبه، معجم دمشق، 1 / 219، 2 / 165) و پلهایی بر رودخانۀ بردا احداث شد (نک‍ : کردعلی، خطط، 5 / 267- 268). شبکۀ آبیاری نیز تا این زمان به پیشرفت قابل ملاحظه‌ای رسیده بود؛ به‌گونه‌ای‌که ابن‌عساکر (د 571 ق / 1176 م) از بیش از 130 قنات داخل دمشق، و 19 قنات بیرون شهر نام برده است (نک‍ : 2 / 377-386). بااین‌حال، در این دوره در اثر شورشهایی که به‌سبب مفاسد حکومتی در دمشق روی می‌داد و آتش‌سوزیهایی که در جریان آن به وقوع می‌پیوست، شهر آسیب دید (نک‍ : سواژه، 63-64، 73؛ محاسنه، 119-120، 136- 138).
با ظهور ترکان سلجوقی، ناآرامیها در شام پایان یافت و امنیت برقرار شد. پس از آن، دمشق در زمان زنگیان و ایوبیان (سدۀ 6 ق / 12 م) به‌ویژه نورالدین زنگی و صلاح‌الدین ایوبی شاهد درخشـان‌ترین دوره‌هـا از لحـاظ فعالیتهـای هنـری ـ معمـاری و آموزشی بود (سواژه، 63، 77- 78؛ حتی، 2 / 281). در دورۀ زنگیان و ایوبیان قانون و نظم به شهرها بازگشت و دمشق (پایتخت آنها) مورد توجه بسیار قرار گرفت و بارو و قلعۀ آن مستحکم شد تا بتواند در برابر محاصرۀ دشمن مقاومت کند؛ سپس دمشق مقر سلطان شد و این موجب رونق تجارت و صنعت و بهبود وضع اقتصادی دمشق گردید (زیاده، 67- 68؛ نیز نک‍ : اوتانی، 203-204، 206، 268-270). ابن‌جبیر (د 614 ق / 1217 م) که در این زمان از دمشق بازدید کرده، گفته است بازارهای دمشق از پرازدحام‌ترین، ازلحاظ نظم از بهترین، و از نظر ظاهر از زیباترین بازارها بودند. بازارهای سرپوشیدۀ آنجا همچون مهمان‌سراها مرتفع بودند، و همۀ آنها همچون کاخها درهای آهنی داشتند (ص 261-262). در دورۀ زنگیان شمار ساکنان دمشق افزایش یافت و محله‌های جدیدی، مانند صالحیه، اَکراد، سُوَیْقه، ساروجه و میدان تأسیس شد (زیاده، 68؛ المعجم، 3 / 354).
دمشق در زمان ایوبیان (حک‍ مصر، 564- 648 ق / 1169-1250 م؛ حک‍ دمشق، 582- 648 ق / 1186-1250 م) یکی از 6 امیرنشین مستقل شام بود (نک‍ : قلقشندی، صبح، 4 / 91 بب‍‌‌ ) و ازلحاظ اداری از نظام دورۀ عباسی و فاطمی پیروی می‌کرد (حتی، 2 / 274). در زمان سلطنت ممالیک مصر (حک‍ 648-922 ق / 1250-1516 م) دمشق یکی از نیابتها یا مناطق اداری شام، و ازلحاظ اهمیت و مساحت بزرگ‌ترین آنها بود که یکی از امیران بزرگ و مقرب سلطان مصر با عنوان نایب یا کافِل مستقیماً از سوی سلطان مملوکی بر آنجا فرمان می‌راند (کردعلی، همان، 3 / 227؛ حمزه، 1 / 96، 2 / 6-7؛ دهمان، 12- 18؛ علبی، 24- 29، 35-41؛ نیز نک‍ : ابن‌کثیر، 14 / 241؛ ابن‌فضل‌الله، التعریف، 256؛ قلقشندی، همان، 4 / 93-94، 99، 118؛ ابن‌شاهین، 104).
ابن‌شاهین (د 873 ق / 1468 م) در سدۀ 9 ق / 15 م «المملکة الشامیة» با شهر اصلی آن، دمشق، را نخستین و مهم‌ترین مملکت از ممالک هشت‌گانۀ شام و تابع ممالیک دانسته، و کارگزاران آنجا و توابع آن را ذکر کرده است (ص 44-50، 104-105؛ نیز نک‍ : دمشقی، 192-193). سلاطین ممالیک مصر برای دمشق اهمیت بسیار قائل بودند و آن را پس از قاهره نخستین شهر قلمرو خود و مرکز نظامی مهمی می‌دانستند. دمشق از اوایل سدۀ 10 ق / 16 م، در تعیین سرنوشت سلطنت مملوکی نقش مهمی داشت (زیاده، همانجا؛ نیز نک‍ : علبی، 302-304، 331 بب‍‌ ). در دمشق تمام مشاغل و وظایف مهم اداری همسان قاهره وجود داشت (نک‍ : ابن‌فضل‌الله، مسالک، 3 / 516-517). رکن‌الدین بَیْبَرس بندقداری (حک‍ 658-676 ق / 1260-1277 م) پایه‌گذار حقیقی سلسلۀ ممالیک مصر (شاخۀ بحریه) دمشق را به‌عنوان مقر خود برگزید (حتی، 2 / 269، 276).
در زمان عثمانیها دمشق رو به افول نهاد و مرکزیت خود را از دست داد و در سایۀ استانبول قرار گرفت و شمار بسیاری از صنایع در آنجا از میان رفت ( المعجم، همانجا). عثمانیها بلاد شام را ازلحاظ اداری به 3 ولایت تقسیم کردند که بزرگ‌ترین آنها شام، و مرکز آن دمشق بود و 10 قسمت اداری کوچک‌تر با نام سَنْجَق / سَنجاق را در بر می‌گرفت. والی با لقب «پاشا» از طرف باب عالی (ه‍ م) برای دمشق تعیین می‌شد. این تقسیم تا بعد از عهد سلطان احمد اول (1012-1026 ق / 1603-1617 م) برقرار بود. بعدها این تقسیم‌بندی تغییر کرد (نک‍ : کردعلی، خطط، 3 / 228- 229؛ حتی، 2 / 307- 309؛ نیز نک‍ : قساطلی، 153؛ حصنی، 1 / 269؛ حکیم، سوریة و العهد العثمانی، 16-17، 50-52؛ طیبا، 621-622؛ ایبش، 24).
جغرافیانویسان مسلمان از شهرها و نواحی تابع استان یا جُند دمشق چنین یاد کرده‌اند: غوطه، سنیر، بعلبک، بقاع، لبنان، جونیه، طرابلس، جبیل، بیروت، صور، صیدا، عرقه، بثنیه، حوران، جولان، بلقاء، جبل، جبرین، غور، مآب، جبال، شراة، بصرى، عمّان، جابیه، حوله و بانیاس. بانیاس بارانداز و خزانۀ دمشق به شمار می‌رفت. بیشتر گندم و غلۀ دمشق از منطقۀ حوران (از‌جمله جولان) تأمین می‌شد (ابن‌خردادبه، 77؛ ابن‌فقیه، 156؛ اصطخری، 65؛ مقدسی، محمد، 154، 160، نیز حاشیه؛ سمعانی، 2 / 287؛ ابوعبید بکری، المسالک، 1 / 464).
پس از فتح اسلامی، ورود قبایل عرب از جزیرةالعرب به شام پیوسته ادامه یافت. به سبب عدم گنجایش شهر دمشق برای مهاجران، قبایل عرب بیرون دمشق، و بیشتر در غوطه و اطراف باروی شهر منزل گزیدند. در دورۀ امویان، غَسّان از اعراب قحطانی (یا جنوبی یمنی) نخستین قبیلۀ دمشق بود و افزون‌برآن، گروههایی از دیگر قبایل قحطانی، مانند قُضاعه و کِنده و همچنین گروهی از اعراب عَدنانی (یا شمالی) قَیْس (قیس عَیلان بن مُضَر) در آنجا منزل داشتند (منجد، «منازل ... »، 62-70؛ محاسنه، 41-43).
در سدۀ 3 ق / 9 م، همچنان بیشتر اهالی دمشق از اعراب یمنی بودند و گروهی نیز از اعراب عدنانی در آنجا سکونت داشتند. در شهرهای تابع دمشق نیز گروههایی از قبایل عرب غسان، ضَبّه، کَلب، قریش، ربیعه از بنوحنیفه، مُرّه، عامله و حارث بن کعب ساکن بودند. معاویه گروههایی از ایرانیان را در برخی از این شهرها سکونت داد؛ به گونه‌ای که مردم پاره‌ای از آن شهرها همه ایرانی بودند (نک‍ : یعقوبی، «البلدان»، 326-327؛ همدانی، حسن، 244-245؛ ابن‌فضل‌الله، مسالک، 4 / 267، 360؛ نیز نک‍ : محاسنه، 41-44).
در زمان ممالیک، گروههایی از قبیلۀ طیء، مانند آل فضل بن ربیعة بن حازم، و بنوزُبَید بن مَعْن بن عَمْرو، و همچنین طوایفی از اعراب قیس عیلان، مانند بنوعُباده و بنوخَفاجه (هردو از بنوعُقَیْل ابن‌کعب) در اطراف دمشق (مانند مَرج و غوطه) می‌زیستند (قلقشندی، قلائد ... ، 73، 76، 81-83، 119، 122-123).
در کنار قاطبۀ جمعیت دمشق که مسلمان، و در بخش غربی شهر تجمع و سکونت کرده بودند، مسیحیان نیز در گوشۀ شمال شرقی شهر، و یهودیان در جنوب شرقی سکنا گزیده بودند (سواژه، 81). بنیامین تُطَیلی (د پس از 569 ق / 1173 م) سیاح یهودی، شمار یهودیان دمشق را در حدود سالهای 561- 569 ق / 1165-1173 م، نزدیک 3 هزار تن ذکر کرده است (ص 273). در حال حاضر شماری از عشایر عرب در اطراف دمشق و شهرستانهای آن زندگی می‌کنند (نک‍ : زکریا، 357 بب‍‌ ).

صفحه 1 از10

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: