دمشق
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 21 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/245856/دمشق
پنج شنبه 4 اردیبهشت 1404
چاپ شده
24
در دورۀ عثمانی همچون دورههای پیشین، برخی مشایخ صوفیه در دمشق سکنا گزیدند و تحت تعالیم آنان طریقههایی مانند نقشبندیه (مولویه)، خلوتیه، کیلانیه و شاذلیه در این شهر پیروانی داشتند و اماکنی مانند خانقاه و تکیه و رباط و زاویه گاه توسط سلاطین و نواب آنان برایشان ساخته شد. شماری از مشاهیر عارفان و صوفیۀ دمشق در این دوره عبارت بودند از: ابنعِراق (ه م)، ابوعلی شمسالدین محمد (د 933 ق / 1527 م)؛ احمد بن علی حریری عسالی (د 1048 ق / 1638 م) و ایوب بن احمد ماتُریدی حنفی (د 1071 ق / 1661 م)، از مشایخ خلوتیه؛ عبدالغنی بن اسماعیل نابلسی (د 1143 ق / 1730 م) ادیب، شاعر، صوفی و عالم دینی؛ حسین بن طُعمۀ بیتمانی (د 1175 ق / 1761 م)، شاعر و صوفی؛ و ابوالشامات محمود بن محییالدین حنفی (د 1341 ق / 1923 م)، شیخ شاذلیه (نک : محبی، 1 / 428-433؛ ابنراعی، 151-152؛ مرادی، 2 / 60-63، 4 / 32-35، 151-154؛ شهابی، قتیبه، معجم دمشق، 1 / 101، 127، 136، 332؛ زرکلی، 7 / 187). هرچند فقها همواره با پارهای اعمال صوفیه، که مخالف شرع میدانستند، سخت مخالفت میکردند (نک : غزی، محمد، 1 / 114-116).در زمان عثمانیها پزشکان ماهری در دمشق به طبابت اشتغال داشتند که از آن جملهاند: زینالدین عبدالقادر بن محمد قویضی حنفی (د 947 ق / 1540 م) (همو، 2 / 172-173)، و پسرش شمسالدین محمد بن عبدالقادر (د 979 ق / 1571 م)، رئیس پزشکان دمشق (نک : همو، 2 / 44)؛ زینالعابدین محمد بن یوسف بن علی طرابلسی ملقب به رئیس (د 993 ق / 1584 م)، که به تشیع منسوب بود (همو، 3 / 75-76)؛ داوود انطاکی (ه م)، که بخشی از عمر خود را در دمشق گذراند؛ و یوسف بن محمد بن یوسف طرابلسی معروف به بقراط (د 1105 ق / 1694 م)، رئیس پزشکان دمشق (مرادی، 4 / 305).در این دوره دانشمندانی نیز در دمشق به علوم دیگر مشغول بودند و کتابهایی تألیف کردند، که برخی از آنان از این قرارند: تقیالدین محمد بن معروف اسدی (د 993 ق / 1585 م)، منجم و ریاضیدان (نک : حاجیخلیفه، 1 / 249، 253، 736، 753، 852، 856، 940، 2 / 982)؛ محمد بن محمود مَناشیری (د 1039 ق / 1630 م)، منجم و وقتگذار (موقِّت) (محبی، 4 / 214)؛ رجب بن حسین حَمَوی (1087 ق / 1676 م)، منجم، ریاضیدان و موسیقیدان (همو، 2 / 161-162)؛ عبداللطیف بن احمد بن علی معروف به مکتبی (د 1162 ق / 1749 م)، ریاضیدان و منجم (نک : مرادی، 3 / 132-133)؛ احمد طواقی صوفی (926 ق / 1520 م)، و صالح بن ابراهیم بن خلیل حنفی، معروف به مُزَوِّر (د 1152 ق / 1739 م) در موسیقی و آواز مهارت یافتند (نک : غزی، محمد، 1 / 153-154؛ مرادی، 2 / 232-237)؛ و رضیالدین محمد بن محمد عامری غزی (د 935 ق / 1529 م)، فقیه شافعی و شاعر که منظومههایی در علوم گوناگون تألیف کرد و کتاب جامع فرائد الملاحة و جوامع فوائد الفلاحة (یا الملاحة فی علم الفلاحة) را نوشت (نک : غزی، محمد، 2 / 3-6؛ بغدادی، ایضاح، 1 / 355-356).از اوایل دورۀ جدید، تأثیر اروپاییان بر حوزههای فرهنگی و اقتصادی آشکار شد و مدرسههای اروپایی وابسته به فرقههای مختلف مذهبی به لطف کمکهای مالی دولتهای خود گسترش یافتند. مدرسۀ کشیشان لازاریست از 1189 ق / 1775 م فعال بود. هیئت تبلیغی پروتستان نیز از 1269 ق / 1853 م، مأموریت خود را در دمشق آغاز کرد. مؤسسات جدیدی نیز همچون هیئت بریتانیایی ـ سوری (1276 ق / 1860 م)، و مدرسۀ یسوعیان (1289 ق / 1872 م) افتتاح شد. آموزش دختران نیز توسط راهبههای خیریه صورت میگرفت. ازسویدیگر، در دورۀ استیلای ابراهیم پاشا، پسر محمدعلی خدیو مصر بر دمشق (1247-1256 ق / 1831-1840 م) که با آزاداندیشی و نوگرایی همراه بود، اروپاییان اجازه یافتند با لباسهای غربی وارد شهر شوند و نمایندگان خارجی در دمشق اقامت گزیدند. ابراهیم پاشا خود مدرسهای در دمشق تأسیس کرد که در آن 600 دانشجو با لباس فرم تعلیمات عمومی و نظامی میدیدند. جامع تَنکِز (تأسیس: 717- 718 ق) نیز که تاکنون برجا ست، در 1247 ق به مدرسهای نظامی بدل شد و تا 1316 ش / 1937 م به آن صورت باقی بود (EI2, II / 288؛ نیز نک : شهابی، قتیبه، معجم دمشق، 1 / 114).در اواخر سدۀ 13 ق / 19 م، دمشق یکی از مراکز جنبش ملیگرای عربی شد و نخستین هستههای انقلابی بهطور پنهانی در آنجا شکل گرفت (EI2, II / 289). در سدۀ 14 ق / 20 م، در اواخر دورۀ عثمانی شخصیتهای علمی، روشنفکر و مبارز دمشقی در جهت تنویر و بیداری مردم و اصلاح دینی و استقلالخواهی در سوریه تلاش کردند. برخی از این افراد عبارتاند از: ادیب نَظمی (د 1337 ق / 1919 م)، روزنامهنگار و عضو تحریریۀ الشام، نخستین روزنامۀ رسمی چاپ دمشق در 1315 ق / 1897 م (حصنی، 2 / 704؛ زرکلی، 1 / 286؛ نیز EI2, II / 288-289)؛ یوسف العَظْمه (د 1338 ق)، از شهدای نبرد مَیْسَلون در راه استقلال سوریه (نک : زرکلی، 8 / 213-214)؛ احمد شاکر کَرْمی (د 1346 ق / 1927 م)، نویسنده و روزنامهنگار و مؤسس مجلۀ المیزان در دمشق (زرکلی، 1 / 134)؛ شیخ سلیم بُخاری (د 1347 ق / 1928 م)، از پیشگامان اصلاح دینی و سیاسی و بیداری نوین در سوریه (حصنی، 2 / 844؛ زرکلی، 3 / 116)؛ محمد سعید بن عبدالرحمان البانی (د 1351 ق / 1932 م)، ادیب استقلالطلب (حصنی، 2 / 865؛ زرکلی، 6 / 143)؛ سعید بن علی کَرْمی (د 1353 ق)، فقیه، ادیب و شاعر مبارز و عضو مجمع علمی عربی دمشق (حافظ، 1 / 468-472؛ زرکلی، 3 / 98- 99)؛ محمد امین سُوَید (د 1355 ق / 1936 م)، فقیه مناظرهگر و عضو مؤسس مجمع علمی عربی دمشق (حصنی، 2 / 887- 888؛ زرکلی، 6 / 44؛ حافظ، 1 / 503- 508)؛ نجیب الرَّیس (د 1371 ق / 1952 م)، روزنامهنگار و ادیب و از فعالان جنبش ملیگرای سوریه و مؤسس روزنامۀ القبس (1347 ق / 1928 م؛ زرکلی، 8 / 13)؛ محسن امین عاملی (د 1371 ق / 1952 م) فقیه، ادیب، شاعر، شرححالنویس و عالم اصلاحطلب شیعۀ امامی که در مبارزه با استعمار فرانسه در سوریه کوشید (نک : قدامه، 1 / 70-71؛ نیز نک : ه د، امین، محسن)؛ محمد کُردعلی (د 1372 ق)، ادیب و نویسندۀ بزرگ، مؤسس مجمع علمی عربی دمشق (تأسیس: 1337 ق / 1919 م)، پایهگذار مجله و روزنامۀ المقتبس و تألیفات بسیار، مانند خطط الشام (نک : کردعلی، خطط، 6 / 342؛ زرکلی، 6 / 202)؛ شیخ کامل قصاب (د 1373 ق)، از رهبران جنبش استقلال سوریه در مبارزه با عثمانیها و فرانسویها (حصنی، 2 / 913؛ زرکلی، 7 / 13)؛ احمد قدری (د 1378 ق / 1958 م)، از نخستین فعالان جنبش ملیگرای عربی، و از یاران ملک فیصل در سوریه (همو، 1 / 154)؛ محمد اَشْمَر (د 1380 ق)، مجاهد سوری بر ضد فرانسویها و انگلیسیها در سوریه و فلسطین (قدامه، 1 / 40؛ زرکلی، 6 / 176)؛ نسیب (محمد نسیب) بَکری (د 1386 ق / 1966 م)، از سران مجاهدان سوری (قدامه، 1 / 142؛ زرکلی، 8 / 18)؛ و نجیب اَرْمنازی (د 1387 ق)، روزنامهنگار و سیاستمدار سوری و مؤسس روزنامۀ الایام در دمشق (قدامه، 1 / 26؛ زرکلی، 8 / 13).
در دمشق و تپههای اطراف آن، همچون تلاسود، تلالخـزامی، تلالرّمـاد و تلالغُرَیفـه در نتیجـۀ کاوشهای باستانشناسی (ازجمله سالهای 1380-1395 ق / 1960-1975 م) آثار و ادواتی از زندگی انسان، همچون سلاحها و ظروف سنگی و سفالی پیدا شده است که دیرینگی آنها به دورههای پیش از تاریخ بازمیگردد و نشان میدهد که این منطقه در آن دورهها مسکون بوده است (نک : ابوعساف، آثار، 30-32؛ بهنسی، سوریة، 53؛ حلو، سوریا ... ، 1 / 97). در کاوشهایی که در صحن مسجد جامع اموی دمشق انجام شد، تکه سفالهایی به دست آمد که پیشینۀ آنها به هزارۀ 3 قم بازمیگردد و نشان میدهد که این منطقه در این دورهها مسکونی بوده است (نک : ابوعساف، همان، 30-32؛ بهنسی، حلو، همانجاها). آرامیها در هزارۀ 1 قم، از بینالنهرین وارد دمشق شدند (نک : کلنگل، 112؛ برنز، 4, 9). در پـویشهای دمشق و حوالی آن، مانند تلالسماکه، آثاری از دورۀ آرامیها ازجمله بقایای شهر و قصری که گویا متعلق به آرامیها بوده است، و کتیبهای آرامی مشتمل بر نام بنهدد، شاه دمشق (سدۀ 9 قم) که موضوع آن شرح پیروزی وی بر بنیاسرائیل است، نیز کتیبهای از حزقیال، شاه آرامی دمشق (اوخر سدۀ 9 قم) و نقشبرجستهای بر روی عاج، که گفته میشود تصویر او ست، یافت شده است. همچنین هنگام ترمیم دیوار مسجد جامع اموی دمشق، لوحی منقش به حیوانی بالدار پیدا شد که به دورۀ آرامیها بازمیگردد (بهنسی، الشام ... ، 43؛ ریحاوی، روائع ... ، 76؛ شهابی، قتیبه، ابواب ... ، 17؛ برنز، 11-13).از دورۀ حکومت آشوریها بر دمشق (732-572 قم) که به حکومت آرامیها پایان دادند، 3 نقشبرجستۀ سنگی از سربازان آشوری، و نیز از دورۀ هخامنشیان در این شهر (532-325 قم) دو سرستون بر جای مانده است (شهابی، قتیبه، همان، 18؛ برنز، 21, 23, 25).کهنترین بنای شناختهشده در دمشق که بخشی از آن باقی مانده، معبد ژوپیتر است که نمونهای از هنر پیشرفتۀ دورۀ رومیها ست. از این معبد فقط طاق نصرتی با چند ستون در مقابل درِ اصلی مسجد جامع اموی بر جای مانده است (بهنسی، سوریة، 94، 106-107؛ شهابی، قتیبه، همان، 30، 239؛ نیز نک : برنز، 61-64).از آثار دورۀ بیزانسی بقایای قصری در محلۀ حَریقۀ دمشق برجا ست (بهنسی، همان، 94؛ نیز نک : برنز، 88). در محلۀ باب توما کلیسای رومی حنانیا و کلیسای جامع مریم، که کهنترین کلیساهای دمشق به شمار میروند، همچنان پابرجایند. پشت کلیسای مریم، کلیسای قدیس یوحنای دمشقی برپا ست که در آنجا تمثالهایی مهم وجود دارد (بهنسی، همان، 61؛ نیز نک : برنز، 69, 88-91, 111-113, 198, 252, 312-313). همچنین آثار خیابانی رومی به طول 500‘1 متر که دروازۀ شرقی را به دروازۀ غربی (جابیه) متصل میکرده، و پارهای از سنگفرشهای آن و پایۀ ستونهای جانبی و طاق رومی کشف شده است (بهنسی، همانجا).
برجستهترین آثار تاریخی دمشق بارو، قلعه و مسجد جامع اموی است (نک : بخش جامع اموی). باروی دمشق که در دورۀ رومیها از سنگ ساخته شده بود، حدود 500‘1 متر درازا، و 750 متر پهنا داشت. بعدها شهر از هر سوی، بهجز سمت شمالی (که به رودخانۀ بردا محدود میشد) توسعه یافت و گسترۀ شهر و باروی آن تقریباً بیضیشکل شد که قطر بزرگتر آن به طول 600‘1 متر در امتداد خیابان مدحت پاشا یا راه بابالشرقی، و قطر کوچکتر آن به طول 000‘1 متر در امتداد بابالفرادیس تا بابالصغیر بوده است. این دو قطر طبق نقشهنگاری شهرهای یونانی و رومی دو محور اصلی و مستقیم شهر را تشکیل میدادند که محل تلاقی آنها را به لاتین، فوروم (میدان) میگفتند (سواژه، 47؛ منجّد، ولاة، 14؛ بهنسی، همان، 59؛ المعجم، 3 / 353، 357). خندقی باروی شهر را در بر میگرفت که در صورت نیاز آن را با آب پر میکردند (ابنفضلالله، مسالک، 3 / 517). دروازههایی در چهارسوی بارو ساخته شده بود که شمار آنها را از 4 تا 8، و نام آنها را نیز بهاختلاف نوشتهاند؛ این اختلاف گویا ناشی از دورههای مختلف تاریخی است. برخی از این نامها از این قرار است: جابیه، صغیر، شرقی، توما، کَیسان، فرادیس، کبیر، نهر، مَحامِلییّن، و مسدود / مسدَّد (نک : ابنفقیه، 157؛ مقدسی، محمد، 157؛ ادریسی، 1 / 368؛ ابنعساکر، 1 / 17؛ ابنجبیر، 254-255؛ ابنفضلالله، همان، 3 / 512؛ ابنعبدالمنعم، 237- 238).باروی پیرامون شهر و برجها و دروازههای آن در جنگها و حوادث بارها آسیب دید و ویران شد و پس از آن، بهویژه در زمان فاطمیان (در 372 ق / 982 م)، سلجوقیان (در 538 ق / 1143 م)، زنگیان، ایوبیان و ممالیک بازسازی و ترمیم گشت و دروازههایی جدید، مانند بابالفرج و بابالسلام (ساختۀ نورالدین زنگی، حاکم شام، 541- 569 ق / 1146-1174 م) و بابالنصر (ساختۀ صلاحالدین ایوبی، حاکم مصر و شام، 564- 589 ق / 1169-1193 م) بنا شد. از دورۀ عثمانیها باروی شهر، دیگر مورد توجه نبود و بیشتر دروازههای آن رو به ویرانی نهاد، به گونهای که اکنون از باروی دورۀ رومیها فقط آثاری از بخش میان بابالسلام و باب توما و بخش میان باب شرقی و گوشۀ جنوب شرقی باقی مانده است. باروی قدیم میان بابالفرج و بابالسلام نیز همچنان برپا ست. از دروازههای باروی عهد رومی نیز فقط بـاب شرقی باقـی مانده است. دروازههای کهن دمشق که در دورۀ زنگیان و ایوبیان و ممالیک ساخته یا بازسازی شده و تاکنون باقی ماندهاند، عبارتاند از: بابالصغیر، بابالسلام، بابالفرج، بابالجابیه، بابالفرادیس، باب توما و باب کیسان. برجهای برجایمانده نیز از این قرارند: برج نورالدین در جنوب بابالجابیه در خانالسنانیه، برج ملک صالح ایوب در شرق باب توما، و برجی در شرق باب توما، و برجی دیگر در شرق بارو (برای تحولات تاریخی باروی دمشق و برجها و دروازههای آن، نک : بهنسی، همان، 59-60، «مجاهل ... »، 10؛ شهابی، قتیبه، ابواب، 65 بب ؛ ایبش و شهابی، 34 بب ؛ سواژه، 74، 90-91؛ المعجم، 3 / 353-354، 357- 358؛ نیز نک : بلاذری، جمل، 4 / 144).قلعۀ دمشق در گوشۀ شمال غربی باروی شهر، در اصل قصری کوچک بود که از دورۀ رومیها وجود داشت. در 469 ق / 1076 م، اتسز، سردار ملکشاه سلجوقی و حاکم دمشق، آن را به صورت قلعهای مستحکم برای دفاع از شهر تغییر داد. سپس در زمان تُتُش، امیر سلجوقی، بنای آن تکمیل شد (بهنسی، همان، 12؛ بنی، 30-31؛ شهابی، قتیبه، معجم دمشق، 2 / 125). در زمان شمسالملوک اسماعیل حاکم بوری دمشق (526- 529 ق) بناهایی مانند دروازههایی در شمال و شرق، حمام و ساختمان دارالمسرة در قلعه احداث شد (منجد، ولاة، 14). پس از آن در زمان زنگیان و ایوبیان (ازجمله در 542 ق / 1148 م) در برابر تهدید صلیبیان از این قلعه استفاده شد؛ قلعه در اثر زلزله و جنگ ویران گشت. صلاحالدین ایوبی در 585 ق / 1188 م، آن را بازسازی نمود، که ازآنمیان، برج شمالی برجای مانده است. سپستر در زمان ملک عادل ابوبکر محمد بن ایوب، برادر صلاحالدین ایوبی، قلعۀ دمشق در 602 ق / 1206 م، ویران، و سپس از نو ساخته شد و کار بنای آن تا مرگ وی (615 ق / 1218 م) ادامه یافت و جانشینانش آن را تکمیل کردند و بر بنای آن افزودند و از آن زمان، مقر سلاطین ایوبی و دوائر دولتی آنها شد. بنابراین، قلعۀ دمشق از بزرگترین بناهای دورۀ ایوبیان به شمار میرود. قلعۀ دمشق در دورۀ سلاطین مملوکی مصر (659-922 ق / 1261- 1516 م)، همچنان مقر نایبالسلطنهای بود که از طرف ممالیک بر دمشق حکومت میکردند. این قلعه در زمان محمد بن علی ابنشداد (د 684 ق / 1285 م) مورخ و جغرافیانویس، دارای 4 دروازۀ اصلی، و 3 دروازۀ پنهانی در خندقها بود. ملک ظاهر بیبرس سلطان مملوکی مصر قلعۀ دمشق را که در حملۀ مغولان (658 ق / 1260 م) آسیب دیده بود، بازسازی کرد. این قلعه در زمان عثمانیها مقر نظامیان ینیچری و دالیه بود. درون قلعه افزونبر تأسیسات دفاعی، مانند برجها و خندق و پل متحرک، بناهایی ازجمله مسجد و قصر و دارالضرب و حمام و چاه آب و مغازه وجود داشته است. قلعه مستطیلیشکل و به ابعاد 220×160 متر است. این قلعه دارای دو در ورودی و 13 برج بزرگ گرداگرد دیوار آن است. دروازۀ شرقی قلعه نشاندهندۀ شکوه معماری دورۀ ایوبیان است. قلعۀ دمشق در سالهای 1405- 1408 ق / 1985- 1988 م، ترمیم شد (سواژه، 78- 79؛ بهنسی، سوریة، 95، 115-121؛ المعجم، 3 / 354، 358؛ شهابی، قتیبه، معجم دمشق، 2 / 125؛ نیز نک : بدری، 35).در بناهایی که از آغاز دورۀ اسلامی به بعد در دمشق پدید آمد، سبک معماری رومی استمرار یافت که نمونۀ برجستۀ آن، مسجد جامع اموی است (نک : بهنسی، همان، 94، 96-106). از «خضراء» که نام قصر معاویه بوده است، برمیآید که در تزیین داخل آن ذوق هنری به کار رفته بوده است. منازل امرای دولت اموی در پیرامون این قصر، چنانکه از متون تاریخی برمیآید، به شیوۀ مرسوم در بناهای محلی، یعنی با بهرهگرفتن از خشت و چوب ساخته شده بودند (سواژه، 56-57). آثار معماری دورۀ عباسیان در دمشق باقی نماندهاند و از سبک معماری این دوره اطلاع چندانی در دست نیست. برخی آثار اندک بازمانده از دورۀ فاطمیان در دمشق نیز کمکی به شناخت سبک معماری این دوره نمیکنند (نک : بهنسی، همان، 95). اما بناهای بسیاری، مانند مدرسه و بیمارستان و حمام و مقبره و برجی که از دورۀ سلجوقیان و زنگیان در دمشق بر جای ماندهاند، نشان میدهند که در این دوره هنر معماری شکوفا بوده است. در این بناها طاقها و قبههای مقرنس، ایوانها، تزیینات رنگارنگ و نوشتههایی با خطوط گوناگون به کار رفته است. این سبک در دورۀ ایوبیان ادامه یافت. پس از آن، در زمان ممالیک نوآوری معماری در دمشق به اوج رسید که نزدیک 3 قرن دوام یافت (همان، 95-96؛ برای تزیینات بناهای دورههای اسلامی در دمشق، نک : شهابی، قتیبه، زخارف ... ، 9 بب ، نیز برای سبک معماری گلدستههای مسجدها و مدرسههای دمشق، نک : مآذن ... ، 47 بب ، برای کتیبههای موجود در بناهای دمشق، النقوش ... ، 27 بب ).شمار بازارهای دمشق پس از اسلام، بهویژه دورههای ممالیک و عثمانی رو به افزایش نهاد. از مشهورترین و مهمترین بازارهای برجایماندۀ دمشق بازارهای جمعه در محلۀ صالحیه، و بازارهای عتیق و سُروجیه در حوالی قلعه است. در محلههای باب شرقی و بابالجابیه و باب توما بازارهایی همچنان وجود دارد. «حمیدیه» بزرگترین بازار دمشق، از دروازۀ سعاده در جنوب قلعه تا مسجد جامع اموی امتداد دارد. در منتهاالیه شرقی حمیدیه بازار بابالبرید واقع است. دومین بازار مهم دمشق «مدحت پاشا» (قبلاً جقمق) است که از دروازۀ جابیه تا دروازۀ شرقی گسترده است. امروزه میان بازار مدحت پاشا و بازار سلاح، بازار تاریخی بُزوریه کشیده شده است (همو، اسواق ... ، 61-63، 115-116، جم ، معجم دمشق، 2 / 21-23، 26-27، 38، 44، 53، جم ؛ ایبش و شهابی، 297 بب ؛ بهنسی، همان، 121، 123). از ویژگیهای دمشق، فراوانی مسجدهای قدیم و جدید آن است. در اواخر عهد مملوکی، فقط در محلۀ صالحیۀ دمشق حدود 500 مسجد وجود داشته است ( المعجم، 3 / 354) که قدیمترین و باشکوهترین آنها مسجد جامع اموی اکنون برپا ست (نک : نعیمی، 2 / 233 بب ؛ بهنسی، سوریة، 96-106؛ نیز نک : بخش جامع دمشق). برخی دیگر از مساجد باقیماندۀ دمشق اینها ست: جامع فُلوس، که محراب گچکاریشدۀ دورۀ فاطمی آن با نوشتهای به خط کوفی (سدۀ 5 ق / 11 م) باقی است؛ مسجد وزیر طاهر بن سعد مَزْدَقانی (وزیر سلجوقی در سالهای 519-522 ق / 1125- 1128 م) واقع در جوزةالحدباء، که کتیبهای قدیمی از آن باقی است؛ مسجد کوچک مجاور مقبرۀ نورالدین زنگی (د 569 ق / 1174 م) در جنوب مسجد جامع اموی؛ جامع حنابله یا مظفری با منبری کهن (ساختۀ 598-604 ق / 1203-1207 م)، و جامع توبه با محرابی زیبا و گچکاریشده از دورۀ ایوبیان؛ جامع اقصاب با محرابی زیبا و تزیینشده با سنگهای مرمر؛ جامع سنجقدار (ساختۀ قبل از 750 ق / 1349 م) از دورۀ ممالیک؛ مسجد موجود در تکیۀ سلیمانی (نک : دنبالۀ مقاله)؛ مسجد مجموعۀ درویشیه؛ جامع سنان پاشا و جامع شیخ محییالدین ابنعربی (د 638 ق / 1240 م) از دورۀ عثمانیها (برای وصف این مسجدها و نام شماری دیگر از مساجد دمشق در دورههای اسلامی، نک : منجد، ولاة، 15-16؛ بهنسی، همان، 123-126؛ شهابی، قتیبه، همان، 1 / 110-137، 2 / 218-304؛ محاسنه، 73-75).در دمشق تا اواخر دورۀ ممالیک، 160 مدرسه وجود داشت که ازاینمیان، 3 مدرسه به آموزش پزشکی اختصاص داشت. افزونبراین، در بیمارستانهای دمشق در کنار خدمات درمانی، تدریس طب نیز معمول بود. بیشتر این مدرسهها و بیمارستانها دارای کتابخانههای غنی بودند و در کنار بعضی از آنها آرامگاه، مسجد و محل سکونت برای مدرس و دانشجویان وجود داشته است (بهنسی، دمشق، 49، 52). برخی از مهمترین مدارس برجایمانده در دمشق عبارتاند از: مدرسۀ نوریه (تأسیس: 567 ق)، مدرسۀ عزیزیه (ساختۀ 592 ق)، مدرسۀ بزرگ عادلیه (ساختۀ 612 ق)، مدرسۀ رکنیۀ برانیه (ساختۀ 625 ق)، مدرسۀ صاحبه / صاحبیه (ساختۀ 628 ق)، مدرسۀ ظاهریه (منسوب به سلطان مملوکی ظاهر بیبرس، د 676 ق)، مدرسۀ جقمقیه (ساختۀ 822 ق) و مدرسۀ سیبائیه (منسوب به آخرین والی دمشق در زمان ممالیک، در 920 ق؛ برای وصف این مسجدها و نام شمار دیگری از مساجد باقیماندۀ دمشق، نک : همو، سوریة، 127-134؛ شهابی، قتیبه، همان، 2 / 168-214).دمشق همواره به حمامهای زیبا (نک : مقدسی، محمد، 157؛ کیّال، 6-7) و فراوانش مشهور بوده است. ابنعساکر (د 571 ق / 1175 م) از 57 حمام در دمشق نام برده است (نک : 2 / 386- 389). ابنجبیر نیز هنگام بازدید از دمشق (580 ق / 1184 م) به وجود حدود 100 حمام در این شهر اشاره کرده است (نک : ص 249، 261). در دورههای بعد، شمار این حمامها افزایش یافت (نک : کیال، 11 بب ؛ شهابی، قتیبه، همان، 176-216)؛ اما بهتدریج برخی از آنها از میان رفت، بهگونهایکه در 1359 ق / 1940 م در دمشق 60 حمام وجود داشته است (بهنسی، دمشق، 101).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید