دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • تادلی، یوسف* |
  • تار | تـار، سازِ زهی ـ مضرابیِ دسته بلندی که امروزه در فرهنگ موسیقایی ایران اصلی‌ترین آلت نوازندگی محسوب می‌شود.
  • تاراچند | تاراچَنْد (1267-1352ش / 1888-1973م)، محقق، فیلسوف، تاریخ‌دان، اسلام‌شناس، ایران‌شناس و دولتمرد برجستۀ هندی.
  • تارانچی | تارانْچی، گروهی از ترکان اویغور جدید ساکن در شمال غربی چین و آسیای مرکزی. واژۀ تارانچی به معنای کشاورز برگرفته از واژۀ مغولی «تاری» است که در آن زبان به معنای شانه زدن است و به استعاره از آن معانی شخم زدن، کشاورز، رعیت و روستایی مستفاد می‌شود (IA, XI / 768 ).
  • تارم* |
  • تاری‌خانۀ دامغان | تاریْ‌‌خانۀ دامْغان، مشهورترین مسجد و یکی از اندک‌شمار بناهای برپای مانده از سده‌های نخستین هجری در ایران.تاری‌خانه تا پیش از برپاییِ جامع کنونی ــ که بنیاد آن به دورۀ سلجوقی بازمی‌گردد ــ مسجد جامع دامغان بوده است و امروزه در حاشیۀ جنوب شرقی شهر قرار دارد.
  • تاریخ آداب‌اللغةالعربیة* |
  • تاریخ ادبی ایران* |
  • تاریخ التمدن الاسلامی* |
  • تاریخ بلعمی | تاریخِ بَلْعَمی، کتابی به زبان فارسی در تاریخ عمومی اثر ابوعلی محمد بلعمی (د 363ق / 974م) که در واقع، ترجمه و خلاصه‌ای است از تاریخ طبری اثر محمد بن جریر طبری (د 310ق / 923م).
  • تاریخ بیهق | اریخِ بِیْهَق، تاریخی محلی به زبان فارسی، مشتمل بر تاریخ و جغرافیا و اَحوال عالمان و خاندانهای مشهور ناحیۀ بیهق(ه‍ م)، تألیف ابوالحسن علی بن زید بیهقی (د 565ق / 1170م). در میان سلسله آثاری که به تواریخ محلی موسوم‌اند، کتاب تاریخ بیهق از جملۀ آثار ممتاز است
  • تاریخ بیهقی | تاریخِ بِیْهَقی، کتابی به فارسی در تاریخ غزنویان از ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی (د 470ق / 1077م). بیهقی خود این اثر را به سادگی «تاریخ» خوانده، و در عباراتی چون «می‌خواهم که دادِ این تاریخ به تمامی بدهم»...
  • تاریخ جهانگشای | تاریخِ جَهانْگُشای‌، اثر مشهور و معتبر عطاملک جوینی (ه‍ م)، از دبیران و امیران نامدار عصر هولاکوخان.
  • تاریخ سیستان | ‌تاریخِ سیسْتان، کتابی به زبان فارسی دربارۀ تاریخ سیستان. این کتاب نخستین بار با همین عنوان، بدون تصحیح انتقادی و تنها به انگیزۀ حفظ متن از خطر نابودی، در سالهای 1299-1302ق / 1881-1884م به صورت پاورقی در روزنامۀ ایران (تهران، شم‍ 474-564) به چاپ رسید.
  • تاریخ طبری | تاریخِ طَبَری، بزرگ‌ترین و پرآوازه‌ترین اثر مکتوب تاریخیِ بر جای مانده از سده‌های 3-4ق، مشتمل بر یک دوره تاریخ عمومی از آفرینش تا سال 302ق، تألیف محمد بن جریر طبری (د 310ق / 923م).
  • تاریخ قم | تاریخِ قُم، اثری در تاریخ و جغرافیای شهر قم با برخی اطلاعات دربارۀ فرهنگ و جامعۀ این شهر تا سدۀ 4ق / 10م، تألیف حسن بن محمد قمی (د پس از 378ق / 988م). دربارۀ مؤلف، آگاهی ما در بیشتر موارد تنها متکی بر همین کتاب است که اینک فقط ترجمۀ ناقصی از آن به زبان فارسی در دست است
  • تاریخ گردیزی* |
  • تاریخ‌الادب العربی* |
  • تاریخ‌نگاری |
  • تاریخ* |
  • تاریفا* |
  • تازا | تازا، یا تازه، شهری‌کهن در شمال شرقی‌مراکش. این شهر با جمعیتی حدود 142 هزار تن (1384ش / ٢٠٠٥م) در°٣٤ و´٢٢ عرض شمالی و°٤ و ´٢ طول غربی ...
  • تازه بهار | تازه بَهار، روزنامۀ سیاسی ـ ادبی که در مشهد در دو دورۀ جداگانه منتشر می‌شد.
  • تاسوعا* |
  • تاش فراش | تاشْ فَرّاش، سپهسالار و امیر نامدار عصر غزنوی (مق‍ ح 429ق / 1038م). نخستین‌بار در منابع از تاش فراش در حوادث سال 421ق یاد شده است که وی همراه مسعود غزنوی در اصفهان بود و همان‌جا خبر درگذشت سلطان محمود را دریافت کرد.
  • تاشفین الموسوس* |
  • تاشفین بن علی* |
  • تاشفین* |
  • تاشقرغان* |
  • تاشکند | تاشْکَنْد، شهری کهن و پایتخت جمهوری ازبکستان و استانی به همین نام در آن کشور. شهرتاشکند در °41 و ´20 عرض ‌شمالی ‌و °69 و ´18طول شرقی، در ارتفاع450-480 متری ازسطح دریا، در شمال شرقی ازبکستان...
  • تافیلالت | تافیلالِت، ناحیه‌ای آباد در جنوب شرقی مراکش. تافیلالت نامی است بربری و در منابع به صورتهای تافیلات، تافیلِت، تافلالت، تافللت، تافلاله و فلاله نیز آمده است (نک‍ ‍: ابن خلدون، عبدالرحمان، ۶۳ / ۶؛ شحاده، 6 / 63؛ ابن زیدان، ۲۱۷ / ۱؛ مونس، ۲(۳) / ۱۲).
  • تالس* |
  • تالش | تالِش، سرزمینی در جنوب غربی دریای خزر و نیز رشته کوه و قومی به همین نام، همچنین نام شهرستانی در استان گیلان.
  • تامر ملاط | تامِرْ مَلّاط (1273-1333ق / 1856-1914م)، فرزند یواکیم ابن منصور، شاعر، خطیب و قاضی لبنانی. مادرش عُطر نام داشت و برادرش شبلی (1878-1961م) نیز از بزرگان شعر بود
  • تاناشاه* |
  • تانزانیا | تانْزانیا، کشوری در کرانۀ شرقی افریقا. تانزانیا با 088‘945 کمـ‍‍ 2 مساحـت و 417‘979، 37 تن جمعیت (1385ش / 2006م)، یکی از بزرگ‌ترین کشورهای افریقای شرقی به‌شمار می‌رود
  • تاهرت | تاهَرْت، یا تیهَرت، تیارِت، استان (ولایت) و شهری کهن در شمال الجزایر و پایتخت دولت اباضی مذهب رستمیان.
  • تاورنیه | تـاوِرْنیه، ژان‌ ـ بـاتیست (1014-1100ق / 1605- 1689م)، جهانگرد و بازرگان معروف فرانسوی که بارها به ایران و مشرق‌زمین سفر کرد. سفرنامۀ او در شرح وقایع دورۀ صفویه بسیار حائز اهمیت است
  • تاک | تاک، یا مو، رَز، درخت انگور، از تیرۀ vitaceae و با نام علمی vitis vinifera.
  • تاکرنا | تاکُرُنّا، نام کوره و ناحیه‌ای کوهستانی در جنوب اندلس که امروزه به کوهستان رُنده مشهور است. تاکرنا واژه‌‌ای بربری است و در بسیاری از نامهای جغرافیایی در شمال افریقا به صورتهای گوناگون دیده می‌شود که مشهورترین آنها، تکرونه در تونس است
  • تاکستان | تاکِسْتان، شهرستان و شهری در استان قزوین: شهرستان تاکستان: این شهرستان باوسعتی برابر647‘ 3 کمـ2 متشکل از 4 بخش به نامهای اسفرورین، مرکزی، ضیاءآباد و خرمدشت، و 9 دهستان و 4 شهر به‌نامهای اسفرورین، تاکستان، ضیاءآباد و خرمدشت است
  • تایباد | تایْباد، شهرستان و شهری در استان خراسان رضوی. در منابع تاریخی از این شهر با نامهای تایاباذ (سمعانی، 3 / 11؛ ابن عساکر، 1 / 146)، طایباذ (جنید، 119)، تائب‌آباد (جامی، 498) و تایاد (اعتمادالسلطنه، 1 / 539) یاد شده است.
  • تایبادی* |
  • تایلند* |
  • تایی | تایی، زبان رسمی کشور تایلند که «سیامی» نیز نامیده می‌شود و عضوی از گروه زبانهای «تای» از خانواده‌ای بزرگ‌تر به نام «زبانهای آستروتای» به شمار می‌رود (باسمن، 482).
  • تبار* |
  • تباله | تَباله، شهر و وادی‌ای به‌همین نام در جنوب غربی شبه‌جزیرۀ عربستان. این شهر کهن و باستانی در °42 و ´23 طول غربی‌و°19 و ´57 عرض شمالی در فاصلۀ 200 کیلومتری از دریای‌سرخ و 100 کیلومتری غرب شهر‌ بیشه در جنوب‌غربی عربستان سعودی واقع است ( انکارتا1، نقشۀ عربستان سعودی؛ EI2).
  • تبانیان* |
  • تباین | تَبایُن، اصطلاحی در منطق که بر نسبت جدایی میان دو مفهوم کلی دلالت می‌کند. تباین یکی از «نِسَب اربعه» به شمار می‌رود، یعنی یکی از انواع چهارگانه‌ای که برای روابط میان کلیات می‌توان تصور کرد. در کاربردی دیگر، تباین در مبحث الفاظ عبارت است از رابطۀ دو واژه‌ای که معانی آنها مختلف باشد.
  • تبت | تَبَّت، صد و یازدهمین سوره از قرآن کریم، دارای 5 آیه، 24 کلمه و 81 حرف. این سوره از دیرباز با نامهایی چون «تبت یدا ابی لهب» (ابن‌ندیم، 28؛ سیوطی، الدر…، 6 / 701)، ابی‌لهب (فراء، 3 / 298)، والمسد (طبرسی، 10 / 714) شناخته بوده، و شهرت داشته است.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: