عزاداری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 8 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/258195/عزاداری
چهارشنبه 22 اسفند 1403
چاپ شده
6
منابع مالی عزاداریها پدیدهای پیچیده است و تنوع و وابستگی آن به منابع مختلف و شاید به همۀ منابع مادی جامعه، امری منحصربهفرد است:
دولتها همواره، حتى در زمانی که حکومتها دست روحانیون نبوده است، یکی از منابع مالی سوگواریها بودهاند. در دورۀ پس از انقلاب اسلامی 1357 ش نیز که حکومت دینی تشکیل شد، این حمایتها بسیار گسترش یافته است.
طی سدهها، یکی دیگر از منابع مالی سوگواریها موقوفات بودهاند. وقفنامههای زیادی وجود دارند که درآمد آن را منحصراً برای سوگواریها وقف کردهاند (برای نمونه، نک : وثوقی، 53). پولاک نیز اشاره کرده است که تکیهها بر اثر موقوفات مذهبی ایجاد شدهاند (ص 234). در دورۀ قاجار هم هر محله و تقریباً هر گذری تکیهای داشت که بانیان خیّر محل آن را ساخته بودند و گاه یکی ـ دو یـا چند بـاب دکان وقفی هم بـرای مصارف تعزیهداری داشتند که متولی به مصرف تعمیر تکیه و عزاداری میرساند؛ ولی اکثر تکیههای غیرموقوفهای را اهالی محل هر سال در ایام عزاداری بر پا میکردند (مستوفی، 1 / 300-301).در بیرجند نیز در قدیم رسم بود که از محل موقوفات حسینیۀ شوکتی در دهۀ اول محرم به مردم غذا میدادند و سینیهایی نیز برای خانوادههای مستمند و یا مستخدمان حکومتی میفرستادند (بهنیا، 273).گفتنی است تکیهها و حسینیهها فقط از راه موقوفات متمکنین اداره نمیشوند، بلکه افرادی از طبقۀ متوسط جامعه نیز اموالی را وقف عزاداری میکنند. گرچـه نـذورات نیـز مـانند موقوفات جـزو همـان پرداختهای مردمیاند (دنبالـۀ مقاله)، چـون کمکهای مالی مـردم تحت عنوان نذر دامنهای گسترده دارد، از آن بهعنوان منبعی مستقل یاد میشود.
یکی دیگر از منابع مالی سوگواریها صاحبان سرمایه و متمولان بودند. آنان در برگزاری مراسم یا در تأمین مالی آنها همیشه نقش داشتهاند؛ چنانکه لیدی شیل که در ربیعالاول 1266 / ژانویۀ 1850، در ایران بوده است، در خاطرات خویش مینویسد: ثروتمندان بر روی بام یا در صحن حیاط و باغچۀ منزلشان چادرهایی بزرگ برپا میکنند و در زیر این چادرها، که از تابش آفتاب سوزان در اماناند، مراسم دعا و سوگواری برگزار میکنند و از روحانیان دعوت میکنند تا در این مجالس وعظ و روضهخوانی کنند (ص 190). از نظر وبر همانطور که ثروتْ منزلت و قدرت میآورد، منزلت والا نیز ثروت در پی دارد. قشربندی و سلسلهمراتب اجتماعی فقط با طبقه تعریف نمیشود و با این 3 منبع اقتدار مشخص میگردد که هرکدام شاخصهای خود را دارند (ص 90-92). ثروتمندان در جامعۀ مذهبی به منزلت مضاعفی نیاز دارند تا تـوزیع قـدرت برحسب ثـروت پایدارتـر شود. ثـروتمندان بهجـز باورهای مذهبی خود، از طریق برگزاری مجالس سوگواری یا تأمین آنها در میان تودۀ مردم برای خویش کسب وجهه، اعتبار و اعتماد میکردند و تجانس فرهنگی و زبانیشان با تودۀ مردم مانع بیگانگی فرهنگی و مذهبی میشد و بهتبع آن، احساس تضاد و شکاف طبقاتی را در جامعه رشد نمیداد. درهرصورت، این منبع منبع متعلق به جامعۀ مدنی و بخش خصوصی است و ربطی به دولت ندارد. در استان کهگیلویه و بویراحمد، مراسم سوگواری یا تعزیهداری حسین بن علی (ع) در مراکز کلانتران و خوانین بهصورت مجللی از اول ماه محرم آغاز میشد. سوگواران بهصورت جمعی به خانههای خانها و بزرگان ایلی میرفتند و برای تأمین هزینههای عزاداری طلب پول میکردند و هر خانی به فراخور شأن خود با نهایت رغبت، وجهی به عزاداران میپرداخت و آنان را به ادامۀ سوگواری تشویق میکرد. شب عاشورا توانگران ایلی گروههای سینهزنی را معمولاً با آش گندم (هریسه یا حلیم) پذیرایی میکردند (مجیدی، 581-582). در قدیم، در گیلان نیز مالکان دهات و روستاها بانیان تعزیهها بودند و بعد از اصلاحات ارضی که از قدرت مالکان کاسته شد، بانی برگزاری تعزیه شدن مختص کسبه و بازاریان شد (موسوی، 266).
خیران را از گروه توانگران جدا کردهایم؛ زیرا این گروه به طبقات مختلف تعلق دارند و اکثریت آنان با مبالغ خرد به تأمین هزینههای سوگواری میپردازند. مجلس تعزیهخوانی معمولاً یک یا چند بانی دارد. بانی ممکن است هرساله ثابت باشد یا برحسب مورد، کسی یا کسانی بانی شوند و مخارج برگزاری تعزیه را بر عهده گیرند. در مراغه، برخی از مسجدها که فاقد موقوفاتاند، ساکنان محل و افراد غنی به فراخور حال خود هزینۀ یک یا چند شب را تقبل میکنند. در بعضی مواقع نیز با استفاده از نذورات اهداشده یا شرکت چند تن با هم هزینههای مورد نیاز تأمین میشود (مروارید، 124).
از گذشته، بزرگترین منبع مالی سوگواریها تودۀ مردم بودهاند. گرچه مبالغ پرداختی آنان نسبت به توانگران، خیران و منابع دولتی ناچیز است، همواره مجموع آنها رقم چشمگیری را تشکیل میدهد.در دهکدۀ زیارت در گذشته بعد از سینهزنی، زنی نوحهخوان برای زنها روضهخوانی میکرد؛ سپس، عزاداران با طوق و علم در کوچههای ده به راه میافتادند و پول یا برنج و تخممرغ جمع میکردند که این پولها یا خوراکیها را سرعَلَمی مینامیدند و آن را بین 3 ملای زن تقسیم مینمودند (پورکریم، «دهکده ... »، 22-23).در برخی روستاها، مانند ریکان، مراسمی به نام علمگردشی وجود داشته است. در این مراسم، که بهمنظور جمعآوری نذورات و کمکها برای تأمین هزینههای تعزیهخوانی و مخارج مسجد انجام میشد، علم را برمیداشتند و به همراه تنی چند از معتمدین و عدهای جوانان علاقهمند، ده به ده و خانه به خانه میرفتند و با بهصدادرآوردن سنج و دعاکردن صاحبخانه به جمعآوری نذورات و کمکهای مردم میپرداختند (حسنی، 143-145). شبیه این عمل در جنوب ایران نیز وجود دارد؛ برای مثال در میناب، خادمان تکیهها به همراه گروه عزادار به در منازل مردم میروند و شروع به نوحهسرایی میکنند و نذرها و کمکهای مردم را برای ساختوساز و دیگر مخارج آن تکیه جمعآوری مینمایند که در گویش محلی به آن پَرسه میگویند (سعیدی، سهراب، 369). اهالی بوشهر هم به رسم گذشتگان در روز نهم محرم، علمی را برمیافرازند و آن را علم حضرت عباس (ع) مینامند و به گردآوری هدایا و کمکهای مردمی برای برگزاری مراسم عزاداری میپردازند (شریفیان، 225).در روستای دَوان در حوالی کازرون در استان فارس، بعدازظهر عاشورا بزرگان محل در اتاقی گرد میآیند و ضمن استراحت، به شمارش وجوهی که از سوی مردم هدیه شده است، میپردازند و برای هزینهکردن مراسم سال آینده تصمیمگیری میکنند (لهساییزاده، 129). پیش از این، در روستای کندلوس ظهر عاشورا، که مراسم سینهزنی به اوج خود میرسید، اسبی را با پارچهای سفید که جایجای آن با مادهای قرمز به نشان محل خونفشان تیرهای اشقیا رنگ شده بود، با پارچههای رنگی و شمشیر و چکمه میآراستند و بهصورت ذوالجناح درمیآوردند و مرثیهخوان نیز پیشاپیش آن در کوچههای دهکده روان میشد و از هر خانهای برای مرثیهخوانها پول، قند، چای و نبات جمع میکردند (جهانگیری، 174).در سوگواریهای ایل پاپی از کوچنشینان شمال غربی ایران در لرستان، از دستمالهای چهارگوشهای که هر ضلع آن حدود 60 سانتیمتر بود، پرچمهای کوچکی میساختند و دردمندان و بیماران با پرداخت 5 ریال به ملا پرچمهای کوچک را میگرفتند و آن را روی محلی میگذاشتند که درد دارد یا اینکه روی دعایی میبستند که به جایی از لباس وصل شده است (فیلبرگ، 257). این نوع شیوههای یاریگری مالی به سنت سوگواری نشان از پیوند باورهای عامیانه با اقتصاد سوگواری هم دارد. این باورها بخشی از زمینۀ مادی مناسک است.در ابیانه، بیشتر وعاظ از شهر کاشان دعوت میشوند. در گذشته، وعاظ محلی در مقابل روضهخوانی، حدود 5 قران پول دریافت میکردند و فقط به ملا شیخعلی، که مرد نابینایی بود، مبلغ 28 قران یا بیشتر پول پرداخت میشد. گاهی برای کمک به او یک کیلوگرم کشک و 50 عدد گردو نیز داده میشد. در دهۀ 1380 ش، مزد روضهخوانهایی که از شهر کاشان میآمدند، 30-40 هزار تومان بود که مدت یک یا دو شب روضهخوانی میکردند. مزد این افراد توسط افرادی که نذر کرده بودند، پرداخت میشد. گاهی هم اهالی بهصورت اشتراکی، این مبلغ را میپرداختند (نظری، 576). سیلوا ای فیگروا در اینباره مینویسد: در پایان گریه و زاریها و ختم مجلس، فقیهی آراسته و مقدس با چهرهای درهم و اندوهزده بر در مسجد میایستاد تا هدایایی از کسانی که در مجلس عزا شرکت کرده بودند، دریافت کند؛ بهخصوص هریک از زنان به قدر همت و متناسب با توان و تقوای خویش مبلغی پول یا طاقهای پارچه، قبا یا لباده به وی میدادند. روزهایی بود که گذشته از پول، پارچه و شال، بیش از 50 تا 60 لباده به وی داده میشد (ص 310).
در کنار جاذبههای معنوی، توزیع رایگان انواع خوردنیها، نذریها و هدایا نیز از جاذبههای مراسم بوده است. رفتار توده در بخشش و هدایا به سوگواران از یکسو موجب ارضای بخشنده و کسب منزلت اجتماعی است و از سوی دیگر، در دریافتکننده به ایجاد انگیزه میانجامد. در کوملۀ گیلان از پنجم تا دوازدهم، دستجات متشکل از پرچمهای سیاه، سبز و سفید با مشخصات هیئت مسجد، هر شب هیئت را از مسجدی به مسجد و بقعۀ محل دیگر میبردند. دستۀ سینهزنی یا زنجیرزنی مسجد میزبان به استقبال هیئت میهمان میآمد و نوحهخوان میزبان شعری را برای هیئت میهمان میخواند. سپس متولی مسجد (مسئول هیئت) مبلغی به مسئول دستۀ زنجیرزن (یا سینهزن) میداد. در دهۀ 1340 ش، این مبلغ به 50 الى 100 تومان افزایش یافت (شهاب، 180-181). ماسه نیز اشاره میکند که به بچههای روضهخوانها و خدمتگزارانی که همراه آنان آمده بودند، مبلغی پرداخته میشد و نیز گزارش میدهد بعضی از شخصیتهای ممتاز به هرکدام از حاضران در مجلس یک سکه پول اهدا میکرد (1 / 208).در نقاط مختلف به شیوههای گوناگون، این انگیزهسازی یا تشویق صورت میگیرد؛ برای مثال در ماها از توابع فیروزکوه، هنگامی کـه شبیـههای حضرت عبـاس (ع) و حضرت علیاکبـر و حضرت قاسم برای آوردن آب، خود را به شط فرات میرسانند و مشکی آب از آن برمیدارند، یک کاسۀ برنجی نیز در دست دارند که آن را هم پر از آب میکنند. در این هنگام، تماشاگران در این کاسه سکه میاندازند و اگر سکه نداشته باشند، به آنان یا به فهرستخوان، که نزدیک آنان برای گرفتن پول ایستاده است، اسکناس میدهند؛ همچنین روز عاشورا هنگامی که شبیه امام حسین (ع) به نماز میایستد، در جانماز او پول میریزند. این پولریختنها را «پولشَندون» (پولافشانان) میخوانند و پولها همه نزد فهرستخوان گرد میآید و در پایان تعزیه، میان تعزیهخوانها، سقاها و بابای تکیه پخش میشود (کیا، 4- 5).در روستای دهملا، در گذشته رسم بر این بوده است که زائرین نخل، بهعنوان هدیه و نذورات، چیزهایی ازقبیل قند، چای و امثال آن به بابای نخل میدادند. امروزه بیشتر نذورات دریافتی بابای نخل نقدی است. تمامی درآمد ناشی از نذورات نخل، متعلق به بابایان نخل است و آنها درآمد حاصله را بین هم تقسیم میکنند (سعیدی، محمدحسن، 68).در الاشت، روز عاشورا مراسم صبحخوانی (ه م) برگزار میشود. شرکتکنندگان جلو هر خانه کمی میایستند تا اگر صاحبخانه پولی نذر کرده باشد، به آنها بدهد. معمولاً هم از هر خانه چند تومانی پول یا یک جفت جوراب پشمی میرسد. اسب ذوالجناح را نیز با دستهها و با چند علم در همۀ ده میگردانند و جلو هر خانه که میرسند، صاحبخانهها به ذوالجناحدار و به علمدار پول میدهند (پورکریم، الاشت، 92-93).
در گزارشها و پژوهشهای موجود و مشاهدات محققان، یکـی از نکاتی کـه توجه انسان را جلب میکند، وجـود عنصر رقابت و حتى نزاع در روحانیترین و اندوهناکترین مناسک مذهبی است که گاه به خشونت و قتل میانجامد. موضوع نزاعها به حدی بوده که در فتاوای علما دربارۀ محرمات عزاداری هم مطرح شده است (نک : ربانی، 53-54)؛ هرچند در بررسی اسناد تاریخی آشکار میشود کـه فراوانی ایـن منازعات امروزه کاهش یافته است. این منازعات چندان بوده است که راویان متعددی آن را مشاهده و گزارش کردهاند. واله در گزارش سالهای 1617-1623 م / 1026-1032 ق (ص 562-563)، تاورنیه در سالهای 1632- 1668 م / 1042- 1079 ق (ص 413-416)، فلاندن در سالهای 1840-1841 م / 1256-1257 ق (ص 101-102)، بروگش در 1859-1861 م / 1276- 1278 ق (1 / 222-223) و رایس در گزارش خود از بوشهر (ص 172-173) شاهد این نزاعها بودهاند.معروفترین نـزاعها به نـزاع حیدری ـ نعمتـی معـروف است: داستان حیدری و نعمتی، بدینگونه شکل گرفت که برای سرکوب و ریشهکنی پیروان مذاهب چهارگانۀ اهل سنت و جماعت، کوششهایی به نفع مذهب شیعه انجام شد. سپس از راهِ القای اختلافات داخلی در جامعۀ شیعیان، دودستگی بزرگی به نام حیدری، پیروان قطبالدین حیدر، یکی از عرفای نامی ایران (د 618 ق / 1221 م) و نعمتی، پیروان سید یا شاه نعمتالله ولی، عارف نامی ایران (د 834 ق / 1431 م) به وجود آمد. اختلاف بین دو فرقۀ صوفیه از مریدان سلطان حیدر و شاه نعمتالله ولی، پایهگذار نزاعی کهنه و طولانی در تاریخ ایران گردید که به جنگ حیدری ـ نعمتی معروف شده است.پس از دوران صفویه نیز این دودستگیها تا پایان دورۀ قاجاریه و اوایل مشروطه ادامه داشت؛ بهویژه که اختلاف در عقیده و روش عزاداری در ایام ماه محرم بالا میگرفت و موجب برخورد و کشمکشهای شدید میشد. دو دستۀ حیدری و نعمتی در غالب شهرهای ایران مستقر بودند و در همۀ سال خاصه در عاشورا، با یکدیگر به جنگهای سخت میپرداختند (طباطبایی، 339-340). گزارشها نشان میدهند رقابت و نزاع اختصاصی به روستا یا شهر یا مناطق خاصی نداشته است و همۀ شهرها با ویژگیهای قومی و زبانی مختلف را شامل میشود؛ البته، علل دیگری هم در شکلگیری این نزاعها وجود داشتند.
بهرغم بروز رقابتها و نزاعها در میان دستهها، همگرایی غلبه داشته و کارکرد همبستگی از مهمترین موجبات دوام این مناسک بوده است، بهانهای که متعلق به هیچکس نیست و دینی به کسی ایجاد نمیکند؛ اجتماعی که براساس نفع فرد یا گروه خاصی شکل نگرفته است. به پیشواز رفتن دستههای عزاداری و نوحههایی که در پاسخ به یکدیگر میخوانند، جلوهای از این همگرایی است.
راهیابی سنت عزاداری به ادبیات عامه و بهویژه مثلها از جملۀ پدیدههای درخور مطالعه است. میزان حضور برخی از مفاهیم در ادبیات عامه و مثلها بیانگر میزان دخالت یا نفوذ فرهنگی برخی ارزشها و مفاهیم است؛ برای مثال در فرهنگ عامۀ ایرانیان، مثلی وجود دارد با این عبارت: حالا که زوره یا حسین. این مثل را برای کاری میگویند که از جانب کسی یا کسانی به دیگران تحمیل شود و طرف مخاطب از سر ناچاری موظف به انجامدادن آن باشد. برای این مثل روایتهای مختلفی نقل شده است: تا پیش از این یهودیها در خرمآباد، در محلهایی مخصوص به خود زندگی میکردهاند. یک روز یکی از مسلمانان متعصب شهر دستور میدهد تا آنان را به سینهزنی محرم بیاورند. مردان یهودی از سر ناچاری در میان دستۀ سینهزنان حضور پیدا میکنند و بهجای تکرار نوحه میخوانند: حالا که زوره یا حسین (عسکریعالم، 3 / 166).روایت دیگر این مثل بدینگونه است: نه از دل است نه از جان، از کتک است حسین جان. در روز عاشورا چند تن کلیمی را با زور و کتک وادار کردند که در میان عزاداران حضرت حسین (ع) سینه بزنند. آنان از ترس اینکه مبادا کتک بخورند، به سر و سینه میزدند و دم گرفته بودند: نه از دل نه از جون، از کتک حسین جون (انجوی، تمثیل ... ، 1 / 159).دربارۀ آدمهای بوقلمونصفت، مثل و کنایهای که میگفتند، این بود: فلانی هروقت پای علامت یکی سینه میزند (شهری، 2 / 384، حاشیۀ 42). مثل پای علم کسی سینهزدن نیز به مفهوم طرفداری شدید و بیقیدوشرط از کسی کردن هم هست (جمالزاده، 236-237).در برخی مناطق نیز مراسم و عقاید مربوط به سیزدهم ماه صفر وجود دارد که به عقیدۀ عوام نحسترین روز سال است و مردم مثل سیزدهم فروردین (سیزدهبهدر) از خانهها بیرون میروند تا نحسی این روز را بهدر کنند. مثلهایی نیز دراینباره دارند، مانند «نه تو بیایی نه سیزده ماه صفر» (انجوی و ظریفیان، 240).برخی دیگر از امثال بدین قرارند: بوس در عزای محرم میخواهی؟ (ذوالفقاری، 1 / 544)؛ چه وقت؟ روز عزای قاسم؟ (گیلکی) (همو، 1 / 814)؛ گاو حسن را در عزاداری حسین میکشد (شهمیرزادی) یا گاو حسین را در عزای حسن نمیخورند (مازندرانی) (همو، 2 / 1481)؛ مادر بدرالدجى امشب سه جا دارد عزا / گاه میگوید حسن، گاهی حسین، گاهی رضا (همو، 2 / 1568).
نپختن شیرینی: در سیرجان در ایام محرم و صفر، زنان بههیچعنوان در منزل شیرینی نمیپختند، آجیل بو نمیدادند و اگر آجیل آمادهای داشتند، از آن استفاده نمیکردند و اصطلاح «دندون رو تخم پسته نمیذاریم، تخم نمیشکنیم» بدین معنی بود که این کار را بسیار ناپسند و توهین به ساحت اهلبیت (ع) میدانستند. از روز هشتم محرم اگر دو تن بعد از مدتی یکدیگر را میدیدند، سعی میکردند همدیگر را نبوسند و اگر میبوسیدند، میگفتند: «لعنت بر دل سیاه یزید» (مؤیدمحسنی، 284). کردۀ امام حسین (ع): کُردَه یا کُردِه به معنی گوسفندچران و شبان است و نیز به یک کُرد از زمین زراعتشده هم میگویند ( لغتنامه ... ، ذیل واژه) و کَرد یا کِرد، قطعهزمینی که کنارههای آن را بلند کنند تا آب در آن نشیند و در میان آن سبزی بکارند یا زراعت کنند (معین، ذیل واژه). در قدیم، کشاورزان زمینهای مزروعی خود را کردهبندی (قسمتبندی) میکردند و یک کرده را به نام امام حسین (ع) میکاشتند و در آخر سال، درآمد آن را به یکی از تکایا میپرداختند تا به مصرف سوگواری خامس آل عبا برسد (عباسی، 189). این نوعی موقوفهسازی برای امام حسین (ع) بود و بودجۀ مردمی که مخارج تکایا و سوگواریها را تأمین میکرد؛ بهعلاوه به باور مردم، به کشاورزی و محصول آنها هم بـرکت میداد و آنان امام حسین یا ابوالفضل (ع) را در زمین و زراعت خویش، شریک و سهیم میکردند.آبیارینکردن: در بروجرد، مردم کشاورز در روز عاشورا هیچگونه کار کشاورزی انجام نمیدهند. آنان که نوبت آب زراعیشان به عاشورا میافتد، نوبت آب را رها میکنند و به زمین آب نمیدهند؛ زیـرا آببستن بـه زمین را در چنین روزی نـاروا میدانند و معتقدند آبیاری در روز عاشورا اولاً گناه است، و دوم اینکه با این کار ممکن است زمین زراعیشان خشک شود. زنان دوختودوز نمیکنند و کسانی هم که دام دارند، شیر احشام خود را میدوشند و به خانوادههای فقیر و بیبضاعت میدهند. مردم جویدن آدامس و خوردن تنقلات را در این روز به دور از ادب و ارادت میدانند (کرزبر، 282).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید