عزاداری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 8 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/258195/عزاداری
چهارشنبه 22 اسفند 1403
چاپ شده
6
در تهران قدیم، عزاداریها عمدتاً در محلههای سنگلج، بازار (گلوبندک و سبزهمیدان)، امامزاده یحیى و جز اینها بود. در هر محل عزاخانهها، هیئتها و دستههایی برای نمایش و حرکت به سوی کوچه و بازارها به راه میانداختند که باشکوهترین و معروفترین آنها دستۀ میدان، دستۀ عربها و بعد از اینها دستههای صنفی بودند، مانند: دستـۀ بزازها، دستـۀ نانواها، دستـۀ زرگرها و دستههایی که هریک به کوچه، گذر، بازارچه، مسجد، تکیه، سقاخانه و امامزادهای منسوب بودند و به نام آنها راه میافتادند. این دستهها از روز هفتم محرم به حرکت درآمده، به بازارها میآمدند و آمدن آنها به بازار بدان سبب بود که اولاً مساجد معتبر مانند مسجد شاه، مسجد ترکها، مسجد حاج سید عزیزالله، مسجد زرگرها و مسجد جامع در بازار قرار داشت؛ دیگر اینکه گرمی و جوش و جلوۀ آنها در بازار و زیر سقف بیشتر به نظر میآمد و حرکت آنها در اثر محدودیت مکان و تنگی مسیر منظمتر، جمعیت آنها زیادتر، طول دسته بلندتر، و صدای مزقان و موزیک نیکوتر و پرنواتر به گوش میرسید. هر دسته عبارت بود از چند بیرق کوچک و بزرگ، و اطفال و کودکانی که سیاه یا سفید پوشیده، بهصورت سقا آراسته به «پیشبند» و «چهلبسمالله» و کشکول بودند (شهری، 2 / 383).هانری ماسه گزارش داده است که در تهران، دستههای عزاداری که از محلههای مختلف و حتى از حومۀ شهر میآمدند، در خیابانها راه میافتادند و مسیر آنان به بازار منتهی میشد. در میدان شمسالعماره، صفهای برای شاه و رجال ترتیب میدادند. جلو صفه چادرهایی نصب میشد که در آن، زنها و بچهها نقش اهلبیت حسین (ع) را بازی میکردند. هنگام ظهر (ساعت شهادت امام حسین <ع>) دستههای مختلف در آنجا متمرکز میشد (1 / 217- 218). در این هنگام، مردانی که بهشکل اعراب درآمده بودند، چادرها را آتش میزدند و زنها و بچهها را که بر حیوانات سوار کرده بودند، با غنایمی که از چادرها فراهم آورده بودند، به اسارت میبردند (همانجا). گزارشگران دیگر نیز گفتهاند که این دستهها هریک از محله و تکیهای حرکت میکردند و خود را به بازار رسانیده، دو سر مسجد را دور میزدند و مراجعت میکردند کـه درواقع بازارْ مرکز و محل اصلی هنرنمایی ایشان به شمار میآمد (شهری، 2 / 387).از روز هفتم دستـههای سینـهزن، زنجیرزن، قمـهزن و جـز آن در شهر به گردش درمیآمدند و شبها با مشعل و شیپور و موزیک، ولولهای بر پا میساختند. در سرتاسر شهر و درون تکیهها نوحهگری و روضهخوانی تا سپیدهدم ادامه داشت و از هر گوشه و کنار بانگ عزاداران به گوش میرسید (معیرالممالک، 67).در تهران قدیم، دستۀ میدان متشکل از چندین دسته، ازجمله دستۀ عربها، اهالی میدان امینالسلطان و دروازه، کوچۀ سید اسماعیل، سر قبر آقا، چالهسیلابی، کوچۀ سیاهها، بازارچۀ حاج غلامعلی، گذر صابونپزخانه، چهارراه اسماعیل بزاز، کوچۀ ارمنیها و کوچههای پشت بدنه بود که از کوچۀ عربها اول بازار دروازه به حرکت درآمده، وارد بازار پالاندوزها و بازار چهلتن شده، و از چهارسوی بزرگ و چهارسوی کوچک گذشته، به بازارچۀ زعفرانباجی رسیده، به میدان امینالسلطان میرفتند و یا کوچههای باغ ایلچی و کوچۀ قاطرچیها را پیش گرفته، و از آنجا هر دسته راه تکیه و حسینیۀ خود را در پیش میگرفتند. دستۀ قناتآباد نیز شامل چندین دسته از اهالی قناتآباد، دروازهغار، گود عربها، گود اختر کور، میدان پاقاپق، دروازهنو و کوچۀ بازارچههای آن بود که از خیابان قناتآباد به راه افتاده، وارد دروازهنو و از آنجا داخل بازار عباسآباد و بازار باغ ایلچی و بازار خیاطها شده، سری به مسجد ترکها زده، از بازار پاچنار بیرون رفته، از خیابان جلیلآباد سرازیر میشدند. سوای دیگر دستهها، دستۀ شاهآباد، دستۀ لالهزار، دستۀ بچههای خیابان لختی، دستۀ خیابان عینالدوله، دستۀ سرچشمه، دستۀ کوچۀ قجرها، دستۀ ناصریه، دستۀ سرپولک و مسجد حوض و جز آنها مستقلاً حرکت کرده، هریک خود جمعیت عظیمی را تشکیل میدادند (شهری، 2 / 388). شهرری که به آن «تهری» میگفتند نیز یکی از پایگاههای شیعیان بود که سوگواری محرم در آن رواج داشت. شبیهسازی در دستهها که نمایشگر یک صحنۀ کامل از وقایع کربلا بود، در روز دهم محرم، به اوج خود میرسید و تمام اتفاقات این روز در آن نمودار میگردید و به تماشا درمیآمد (همو، 2 / 386).در تهران تا اواخر دورۀ قاجاریه، دستهها عمدتاً دستۀ محلی بودند و از اوایل دورۀ پهلوی به دستههای صنفی تغییر هویت میدادند. عینالسلطنه در خاطرات خود مینویسد: جلو شمسالعماره در میدان، 3 تختۀ چوبی روی هم گذاشته بودند. گفتند دست آخر دستۀ چالهمیدان میآید. خیمه آتش میزنند و اموال غارت میکنند. تعلق محلی دستههای تهران بهتدریج تغییراتی پیدا کرد و از محلی و گذری به صنفی مبدل شد. بهجز دستۀ چالهمیدان که محلی حرکت میکند، هریک از اصناف با همان قباهای مشکی و سینۀ باز، حرکت میکنند. همچنین اسبها، یدکها، کتلها، طبقهای چراغ، نعشها و ضریحها کمتر شده، بلکه متروک گردیده است؛ درحقیقت از تجملات کم، و بر سوگواری اضافه شده است (8 / 6501). با توسعۀ سریع شهر تهران و متصلشدن مناطق ری و شمیرانات از اواسط دهۀ 1350 ش به آن و احداث مناطق جدید شهری، پراکندگی جغرافیایی عزاداریها زیاد شد؛ ولی همچنان چند محلۀ قدیم مرکزیت سنتی خود را حفظ کردند. در تهران دورۀ اخیر، درحالیکه هنوز تا آغاز محرم 10 روز مانده است، در چند محل (ازجمله باغ فیض در غرب و اختیاریه در شمال تهران) از 20 ذیحجه، نصب داربستها و پردههای سیاه آغاز میشود و به پیشواز محرم میروند، درحالیکه در گذشته چنین رسمی وجود نداشته است.در دماوند، سوگواریها مانند تهران است و بیرق و علم و علامت حمل میکنند. در گذشته نخل نیز حمل میشد؛ ولی اکنون رایج نیست. در گذشته، نوعی عزاداری و نوحهخوانی به نام «حیدر مَدَد» نیز مرسوم بود (علمداری، 45-46) که امروزه متروک شده است.در اصفهان، سینهزنان بهصورت دو ستون روبهروی هم میایستند و سینه میزنند؛ البته ابتدا افراد بزرگسال، بعد جوانان و سپس کودکان پشت سرِ هم میایستند. در جلو آنها نیز علم حرکت میکند که افراد بر سرِ بلندکردن آن با هم رقابت دارند و هرکس به نوبت علم را تا مسافتی حمل میکند و اعتقاد دارند اگر علم از دست کسی افتاد، باید گوسفندی قربانی کرد. مردم اصفهان در روزهای نهم و دهم محرم (تاسوعا و عاشورا) دوختن و بریدن لباس و ناخنگرفتن را بسیار ناپسند میدانند.سوگواری در کاشان و شهرهای همجوار آن، مانند نطنز، آران و بیدگل، و اردستان مشابهت زیادی با هم دارند. در کاشان، روز عاشورا از چاهها آب نمیکشند و کشاورزان در این روز آبیاری نمیکنند و اعتقاد دارند که از برکت محصول و حاصل زمین کاسته میشود. در این روز، دامداران شیر حاصل از دام خود را نیز نمیفروشند و به عزاداران حسینی تقدیم میکنند و خیلی از آنها اعتقاد دارند که باید این شیر را به هیئتها و دستههایی بدهند که به نام حضرت علیاصغر (ع) باشند. در این روز، بسیاری به یاد تشنگی حضرت امام حسین (ع) و کودکان حرم آب نمینوشند و حتى به کودکان خود نیز آب نمیدهند. در این روز، بسیاری پابرهنه در دستهها و هیئتها به عزاداری میپردازند (شاطری، 100).از رسوم دیرینۀ کاشان این است که هر شب از ماه محرم به نام هیئت خاصی است؛ شب چهارم و دهم برای هیئت علیاصغر (ع)، شب پنجم و نهم محرم متعلق به هیئت ابوالفضل (ع)، و شب ششم به نام هیئت علیاکبر (ع) است. شب شانزدهم محرم، که به شب شش امام حسین (ع) معروف است، اوج برپایی مجالس سوگ است. یکی دیگر از رسوم عزاداری در کاشان حرکت هیئتها از مرکز هیئت تا بازار و برپایی سوگواری در این مکان است. پس از طیکردن بازار و بازارچهها در تیمچۀ امینالدوله، مراسم پایان میپذیرد. از نکات دارای اهمیت برای هیئتهای کاشان این است که دسته باید با شکوه و ابهت به بازار برود؛ بنابراین، رفتن دستۀ عزاداری هر هیئتی به بازار با همیاری و کمک چند دستۀ همجوار که حالت رقابتی بین آنها نباشد، صورت میپذیرد. بهمنظور ایجاد نظم با وجود بیش از 500 هیئت در کاشان که هریک به نام یکی از ائمه (ع) نامگذاری شدهاند، هر هیئتی در ساعت و روز خاصی میتواند به بازار برود و تقریباً تمام دستههای عزاداری در یکی از روزهای دهۀ نخست محرم با تشریفات و برنامهریزی قبلی به بازار شهر میروند و به عزاداری میپردازند. معمولاً رسم بر این است کـه هر هیئت در شب قبـل از روز بـازار، خود بـا برپایـی مراسم عزاداری از شماری از هیئتها دعوت میکند تا در این محفل و مراسم روز بازار شرکت کنند و بر مراسمشان رونق بخشند و آن هیئتها نیز در قالب دستههایی به کمک هیئت کمکخواه میروند و همنوا و هماهنگ میشوند و در پایان مراسم شب و نیز مراسم عزاداری روز بازار، با شام و ناهار از عزاداران پذیرایی میشود.
از دیگر سنتها در روز تاسوعا در کاشان، پختن و توزیع نانی به نام نان عباسعلی است که در قدیم در خانهها پخته میشد و امـروزه در نانواییهایی خاص پخت میشود و مشتـری آن فراوان است. دادن غذاهای نذری در کاشان در طول ماه محرم رواج بسیار دارد و منحصر به دو روز عاشورا و تاسوعا نیست. از میان غذاهای نذری در ماه محرم، گوشتلوبیا شهرت بسیار دارد.یکی دیگر از ویژگیهای سوگواری در کاشان نخلگردانی است که قدمت زیادی در این شهر دارد. در کاشان 5 نخل وجود دارد که هریک با عزاداری و مراسم ویژهای همراه است (نک : ه د، نخلگردانی). یکی دیگر از مراسم رایج در کاشان، شمعزنی و چهلمنبر در ساعات پیش از غروب تاسوعا ست.در ابیانه، مراسم ذاکری (شعرخوانی در رثای شهدا)، در گذشته بیشتر رایج بود و از شب اول محرم تا شب عاشورا برگزار میشد؛ ولی امروزه فقط در شبهای تاسوعا و عاشورا پیش از شروع روضهخوانی، چند تن از اهالی آن را برگزار میکنند. در روزهای تاسوعا و عاشورا، زنان لباسهای رنگارنگ خود را میپوشند و در پی دستههای عزاداری حرکت میکنند. اکثر جوانان و پیران و کودکان در این مراسم شرکت میکنند. مراسم تاسوعا و عاشورا در این روستا آداب متنوعی دارد، مانند مراسم جاقجاقازنی، شاداگردانی، نخلگردانی، پارسا (علم عروسی قاسم)، دستهگردانی (زنجیرزنی و سینهزنی). جاقجاقازنی و شاداگردانی، مختص اهالی محلۀ یوسمون است. امروزه نوحهخوانانی که در شهر تهران ساکناند، در تاسوعا و عاشورا به روستای خود برمیگردند و هیئتها را سرپرستی میکنند (نظری، 576-579).در بَرزُک کاشان از گذشته مراسم عزاداری سنتی برپا بوده است. سادگی این مراسم یکی از شاخصههای آن بوده، چنانکه عزاداری با یک کاسه آب نیز عزاداری به شمار میرفته است؛ بهاینترتیب که یک کاسه آب را روی پارچهای سبزرنگ میگذاشتند و با نگاهکردن به آن به یاد تشنگی فرزندان امام حسین (ع) اشک میریختند. روز شهادت امام حسین (ع) که معروف به روز قتل است، افرادی که در خانه شیر گاو داشتند، این شیر را مایه نمیزدند و برای سادات آبادی میبردند. این رسم هنوز پابرجا ست. در قدیم روزهای تاسوعا و عاشورا، آب قنات را برای سادات آبادی هَرز میکردند؛ یعنی در آن روز، آب برای کشاورزی مصرف نمیشد. امروزه بعضی افراد در روز عاشورا به یاد تشنگی امام حسین (ع) و یارانش لب به آب نمیزنند و تمام روز را تشنه میمانند؛ نیز از گذشتههای دور همهساله در روز 16 محرم در شهر و در محلۀ مصلا، مراسم ششمین روز شهادت امام حسین (ع) برگزار میشود. در این مراسم در وسط مسجد، پارچهای سیاه میاندازند و ظرفهایی پر از آجیل نذری بر روی این پارچه میچینند و بعد از تلاوت قرآن، روضهخوانی و مرثیهسرایی برای امام حسین (ع)، همۀ آجیلها را روی هم میریزند و با هم مخلوط میکنند و در سینیهای بزرگ مسی میریزند و میان همۀ افراد حاضر تقسیم میکنند. در قدیم، بیشتر آجیلهای محلی مثل کشمش، توت خشک، گردو، بادام، سنجد، جوزقند و جز آن بوده که اکنون، آجیلهای امروزی هم به آنها اضافه شده است (جهانی، 86- 88).عزاداری در خور، از شهرهای استان اصفهان، بدینترتیب است که پس از نظافت و آمادهسازی حسینیه توسط مردم محل و روستا، فانوسی را برمیافروزند و بر بالای تخت نخل حسینیه، که چوبی است به ارتفاع حدود 25 متر، نصب میکنند؛ این فانوس به کمک قرقرۀ چوبی که در بالای بیرق قرار گرفته است، کشیده میشود و کورسوی چراغ این بیرقها در شب، نشانۀ هر روستای کویری است. در ماه محرم، چراغ بیرق که بالا رفت، سیل جمعیت به سوی حسینیه سرازیر میشود. ابتدا، مردم در وسط حسینیه دو صف روبهروی هم میکشند و بندی از دوازدهبند محتشم کاشانی را میخوانند. بعد نوحهخوانان نوحه میخوانند و در وسط دو صف راه میروند و مردم بر سینه میزنند و جواب میدهند. بعـد سینـهزنها مینشینند و واعظان بـر منبـر میروند و روضـه میخوانند و از «نیمهشبان شبیه میگیرند» که همان تعزیهخوانی است (هنری، «دو»).در ایزدخواست، مردم در ماه محرم و صفر با پوشیدن لباس مشکی مراسم عزا برپا میکنند و اکثر مردان و پسران نذر دارند و مشکیپوش میشوند. زنان و دختران نیز با پوشیدن لباس مشکی و سرکردن چارقد و روسری به نذر خود و پوشیدن البسۀ مشکی عمل میکنند. در ماه محرم، عدهای نذر میکردند که 5 یا 10 روز در خانهها، مسجدها و حسینیهها قبل و یا بعد از عاشورا روضهخوانی و نوحهخوانی داشته باشند. بعضی از هیئتهای عزادار، دستۀ سینهزنی و برخی هم دستۀ تعزیهخوانی راه میاندازند (رنجبر، 341-344).در شیراز، علامت فلزی و سنگینی توسط مردی توانا حمل میشد. وی پایۀ آن را روی شالی که به کمر بسته بود، میگذاشت و همینکه گنبد شاهچراغ را میدید، به خود حرکتی میداد تا شاخۀ بلندتر علامت که زنگ بزرگی هم به آن آویزان بود، خم شود و تعظیم کند. سردستههای محلهها هیئتها، تکیهها و مسجدها را مبدأ جمعشدن سینهزنها قرار میدادند. کسانی که نذر کرده بودند، برای عزاداری امام حسین (ع) علم و پرچمی میساختند و آن را به بزرگتر محل تقدیم میکردند (زیانی، 71-72).در بندرعباس، آیین سوگواری همچون دیگر مناطق جنوبی چون فارس و بوشهر است. در این شهر، محلی موسوم به قدمگاه وجود دارد که مردم آن را منسوب به حضرت علی (ع) میدانند و ازاینرو، تقدس ویژهای برای آن قائلاند. عزاداران بندرعباس صبح تاسوعا تابوتهایی را از حسینیهها بیرون میآورند و از شهر خارج میکنند تا به طرف قدمگاه ببرند. مردم بر این باورند که با رقص دجله به طرف این قدمگاه حرکت نمادین فرزند به سوی پدر و دیدار با او انجام میشود (باقی، تحقیقات). مراسم ویـژۀ مردم مینـاب مراسم علم پیغمبر (ص) است. روز پنجم محرم، دو علم در دو حسینیۀ جداگانه همزمان بسته میشود: علم پیغمبر (ص) و علم صاحبالزمان (ع). این دو علم بسیار مورد توجه مردم میناب است، بهگونهای که عصر روز پنجم محرم، اکثر مردم این شهر در مراسم شرکت، و برای علمها گوسفند قربانی میکنند و نقـل، گل، سکـه و گلاب بـر آنهـا میپاشند (سعیـدی، سهراب، 369-370). روز پنجم محرم، بنابر سنتی که از روزگاران کهن بوده است، همۀ علمها از حسینیهها و زیارتخانهها، از شهر و روستا، در مرکز شهر و در محلی به نام ماتمقلعه دور همدیگر جمع میشوند تا در مراسم علم پیغمبر (ص) شرکت کنند. این مراسم بهدلیل مفهوم غنی و تاریخی آن یکی از کاملترین و بزرگترین مراسم عزاداری است. صبح این روز، افرادی مؤمن و محترم پایۀ چوبی علم پیغمبر (ص) را که طول آن به 6 متر میرسد، در آب رودخانۀ شهر شستوشو میدهند، آنگاه به طرف حسینیۀ میانی میبرند و با پارچه، خلخالهای نقرهای دایرهمانند و بندهای نخی تابیدهشده تزیین میکنند. در این هنگام، مردم با سردادن ذکرها و نوحهسراییهای مختلف و بهصورت دستههای سینهزنی، عزاداری خود را بر پا میدارند. این مراسم که در اوج زیبایی و کثرت جمعیت در حال برگزاری است، علم حضرت مهدی (ع) را از حسینیۀ لب رودخانـه بیرون میآورند و بـه پیشواز دیگر علمها میبرند، چون معتقدند که حضرت مهدی (ع) از همۀ امامان کوچکتر است و میباید برای سلامکردن پیشقدم شود؛ سپس عزاداری در جلو مسجد میانی، تا غروب خورشید ادامه مییابد. در این میان، مردم میناب با پاشیدن نقل، نبات و شیرینی این ملاقات علمها را به فال نیک میگیرند و خشنود از اینکه با شرکت در این مجالس، ذخیرۀ معنوی برای شب اول قبر و قیامتشان را فراهم کردهاند، به خانههایشان برمیگردند (همو، 370).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید