عزاداری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 8 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/258195/عزاداری
چهارشنبه 22 اسفند 1403
چاپ شده
6
در همۀ مناطق ایران رسم است که صاحبان عزا و خویشاوندان بسیار نزدیک به احترام تازهدرگذشته و خانوادۀ او، تا مدتی از برگزاری مراسم شادی خودداری کنند و در این مجالس نیز شرکت نکنند. معمولاً مردان از 3 تا 40 روز سوگواری میکنند و در این مدت، موی سر و صورت را نمیتراشند. پس از این مدت، مردان با اجازۀ ریشسفیدان خانواده «از سیاه درمیآیند» و لباس سفید یا رنگی میپوشند. اگر شخص عزادار دکاندار باشد، تا 3 روز دکانش را میبندد؛ یـا کشاورزان خیش خود را واژگون میکنند. پـس از روز سوم، گروهی از کاسبـان در محل کسب او گرد میآیند و صاحبعزا را با صلوات به دکان و سر کارش بازمیگردانند. سوگواری و سیاهپوشیدن زنان دستکم 40 روز یا یک سال طول میکشد. برای ازعزادرآوردن زنان خانواده، زنی سالخورده از نزدیکان، با قوارهای پارچۀ رنگی کدبانوی بزرگ خانواده را از عزا درمیآورد و زنان بزرگ صاحبعزا نیز با هدیهدادن روسری یا پیراهن، زنان جوان خانواده را از عزا درمیآورند (برای نمونه، در تهران: بلوکباشی، 529-530؛ کتیرایی، 287- 288؛ در لرستان: چنگایی، 78؛ سیفزاده، 228؛ در شیراز: همایونی، 151، 155؛ در اندبیل: ملکجاری، 164؛ در داریون: بذرافکن، همانجا؛ در شاهرود: شریعتزاده، 280).در میان ایلات لرستان، «آزیتی» دراصطلاح رسمی است برای ازعزادرآوردن سوگواران (حنیف، همانجا). در ایل کاکاوند لرستان بعد از یک سال، اقوام با لباسهایی به رنگ خنثى (سفید یا آبی)، به خانۀ صاحبان عزا میروند و لباس عزا را از تنشان درمیآورند (چنگایی، 79؛ حنیف، 93).در کیش، زنان بهویژه زنان اهل سنت، اصلاً به قبرستان نمیروند و بعد از فوت همسر تا 3 ماه و 10 روز، دوران عده را میگذرانند و در این مدت اجازه ندارند از خانه خارج شوند و با هیچ مردی بهجز محارم صحبت کنند. پس از این مدت، همراه زنان دیگر به دریا میروند و با شستن خود در آب، از عده خارج میشوند (مختارپور، 617).اعراب ایران نیز رسمی دارند به نام «الاحسان» یا «رفع حزن» که در زمان پیغمبر (ص) اجرا میشد و اکنون نیز باقی مانده است. در این رسم، بزرگان طایفه تکهای پارچۀ سفید بهمنظور درآوردن لباس حزن، برای صاحبان عزا میبرند. این رسم برای زنان عزادار اجرا نمیشود و آنها خود پس از 40 روز یا هر زمانی که مایل بـاشند، لبـاس سیـاه را از تـن درمیآورند (سلیمانی، 93-94). در ماهشهر، مسنترین زن خانواده موظف بود همه را که در این مدت «پند» (سوگوار) بودند یا دراصطلاح، به احترام متوفا «پاییده بودند»، از عزا درآورد (قیصری، 177).در ابیانه، خانوادههای عزادار و نزدیکان آنها (برای احترام) این کارها را نمیکردند: رفتن به میهمانی تا پس از عید، سفیدکردن دیوارها، کاهگلکردن پشتبـام، پختن غذاهایی چون قورمهگپا که مخصوص مراسم شادی است، گردگیری خانه، سفیدکردن ظرفهای مسی و برگزارکردن ازدواج یا مراسم شادی در خانواده. اگر یکی از بزرگان روستا فوت میکرد، هیچیک از اهالی مراسم نوروز را برگزار نمیکرد و به حمام نمیرفت. بعد از یک هفته، سلمانی روستا در ده حرکت، و اعلام میکرد که صاحبان عزا اجازه دادهاند تا اهالی از عزا دربیایند (نظری، 573).در کرمانشاه پس از مراسم سوم، یا هفتم، بزرگ قوم آرایشگری را برای اصلاح صورت مردان دعوت میکند؛ همچنین با پادرمیانی زنان بزرگ ایل، زنان عزادار را که تا آن موقع حمام نرفته بودند، بـه حمام میبرند. بعد از دو ـ سه مـاه نیز یکـی از بـزرگان ایـل به منزل متوفا حنا میفرستد تا زنان حنا ببندند. پس از یک سال، برای عزاداران تکهای پارچه میفرستند تا آنها را از عزا دربیاورند و با بریدن مقداری از موی زنان، ختم سوگواری را اعلام میکنند. در این مدت، زنان از هرگونه آرایش و استفاده از زیورآلات منع میشوند. خوردن تخمه، آجیل و آدامس هم بسیار نکوهیده است؛ چون در دهان صدا تولید میکند. حتى در این مدت، از برشتهکردن گندم هم خودداری میکنند (سلطانی، 1 / 206-207).در بروجرد، بـه این رسم عزاشورو (شوران) میگویند. معمولاً پس از سهشب جمعه، سوگواری پایان مییابد و بزرگ خانواده مردان صاحبعزا را به شام دعوت میکند. پیش از این، فردای این روز، یعنی روز جمعه، زنان بر سر خاک میرفتند و بعد از فاتحهخوانی، یکی از زنان مسنتر سنجاق روسری خود را باز میکرد و از همه میخواست تا لباس عزا را دربیاورند. معمولاً زنی که شوهرش فوت میکرد تا پایان عمر، لباس سیاه میپوشید و مردی که زنش میمرد، تا یک سال شالی سیاه به گردن میانداخت (رنجبر، 191-192).در اردکان یزد، رسم است وقتی زنی عزادار به حمام میرود، دیگران به احترام او حنا نمیبندند تا اینکه او اجازه دهد. در این میان، زنی از همه بزرگتر یا سیده از عزادار اجازه میگیرد و دست حنایی خود را بر سرش میکشد و بهاینترتیب او از عزا درمیآید (طباطبایی، 373). در سیرجان، خانوادۀ متوفا از یک ماه تا 40 روز، پنهانی حمام میرفتند و زنان عزادار نیز تا 40 روز اصلاح نمیکردند و سیاه میپوشیدند. مردان سیرجانی بعد از روز خاکبندان (گذاشتن سنگ قبر)، در مراسمی مانند دیگر شهرها از سوگ درمیآیند (مؤیدمحسنی، 220-222).
در بروجرد، اولین شب خاکسپاری شوشام نامیده میشود. در این شب، گوسفندی را قربانی میکنند و چِغِرمه میپزند. چغرمه ترکیبی از گوشت، لپه، پیازداغ، نمک و زردچوبه است. در این شب، آبگوشت نمیدهند، چون معتقدند نخود و گوشت پی دارد و مرگومیر را در خانواده زیاد میکند. کلۀ گوسفند را نیز تا 3 روز نگه میدارند و پس از آن میخورند (رنجبر، 190؛ حنیف، 104). روز اول خاکسپاری، 7 نان تیری (نان مخصوص این مراسم)؛ روز دوم، 6 نان؛ روز سوم، 5 نان؛ و بههمینترتیب در روز هفتم، یک نان میپزند و با حلوا میخورند. پس از روز هفتم هم پایان مراسم را اعلام میکنند (همانجا).اهالی طایفۀ ارشلو شب جمعۀ اول، 3 نان بیشی (نان روغنی) و شب جمعۀ دوم، 7 نان تهیه، و خیرات میکنند (شمار نانها باید فرد باشد) (بهنیا، 141-142). در اردکان یزد در روز سوم، صورُگ / سورگ (نان کوچک تنوری) و لتیرگ (نان تابهای) خیرات میکنند. گاهی نیز روی هر قرص نان، مقداری پشمک میگذارند (طباطبایی، 372). بختیاریها در مراسم سوم، چهلم و سالگرد دراصطلاح خرج یا خیرات میدهند (قنبری، فولکلور ... ، 83-84). در سیرجان در روز اول، دوم و سوم، حلوای «دنخاکی» با روغن حیوانی میپختند. هر غذای خیراتی با روغن حیوانی پخته میشد؛ زیرا معتقد بودند هنگام پخت، بویش به قبر میت میرسد و سبب شادی او میشود (مؤیدمحسنی، 213-214).در شیراز در چهلم، حلوای چلتیکه میپختند و آن را در 40 تکه نان میگذاشتند. تکۀ اول را یکی از نزدیکان میخورد و بقیه را بین فقرا تقسیم میکردند (همایونی، 153-154). ترکمنهای منطقۀ مراوهتپه در روزهای عزا، نوعی نان به نام «چایانی» در میان میهمانان تقسیم میکنند (معطوفی، 3 / 2051).در روستای چنار سفلا، در مراسم چهارهفته، در قبرستان از میهمانان با حلوا، خرما و برساخ یا بیشی (نوعی شیرینی) پذیرایی میشود و ناهار این روز را خِیر مینامند (فیضی، 207، 209). خوراک مخصوص مراسم سوگواری در منطقۀ کوهپایۀ ساوه «ماستافا» (شامل گوشت، برنج و کشک) است (سالاری، 238).اعراب خوزستان پس از مراسم خاکسپاری برای ناهار دعوت میشوند. غذای مخصوص این روز مُفَتَح (گوشت گوسفند و برنج) است (سلیمانی، 93).در برزک در مراسم عزاداری، زمانی که شیرینی کمیاب بود، با آجیل از میهمانان پذیرایی میکردند (جهانی، 84).در میبد در گذشته، «بزرگون» در خانه با قهوۀ خشک، و در مسجد با قهوۀ جوشانده از میهمانان پذیرایی میکردند (جانباللٰهی، 6 / 213).در سمنان روز سوم عزاداری، دراصطلاح «بار عام» میدادند و از میهمانان با ناهار یا شام پذیرایی میکردند. در پایان سفره نیز قاری که او را معرف میگفتند، برای آمرزش روح مرده روضه میخواند (احمدپناهی، 271).در منطقۀ تایباد و باخرز در خراسان رضوی، مراسم روز هفتم در اولین جمعۀ بعد از فوت برگزار میشود. اگر هفتم نباشد، در این روز ناهار میدهند و آن را «جمعگی» مینامند؛ همچنین در روز اول، گوسفندی را میکشند و شام آبگوشت میدهند که این شام «شومگوری» نامیده میشود (مشایخی، 196-197). در بیرجند در روز هفتم یا دهم و همچنین در مراسم چهلم، مجلس ختم «تره» (پذیرایی با ناهار یا شام) یا ختم «خشکه» (پذیرایی با خرما و شیرینی) برگزار میکردند (رضایی، 505-506).در رشت برای ناهار و شام مراسم سوگواری، معمولاً غذای مورد علاقۀ متوفا را میدادند (بشرا، 111). در برخی روستاهای رودبار، خانوادۀ متوفا پس از خاکسپاری، میهمانان را برای ناهار و حلالخواهی به خانه دعوت میکردند. این اطعام در شب هفتم، چهلم و سال نیز برگزار میشد (همو، 112). در اورازان در روز سوم، صاحبعزا نهار میداد و این ناهار آش کشک و ارزن، و درصورت تمول، آبگوشت بود (آلاحمد، 34)؛ همچنین حلوایی مخصوص به نام «زیله» میپختند (همانجا).شیعیان کیش روز سوم با «مچبوس» (برنج و گوشت) از میهمانان (فقط مردان) پذیرایی میکنند. اهل سنت نیز در بعدازظهر روز سوم، به میهمانان مچبوس و «هریسه» (حلیم) میدهند (مختارپور، 614-615). زردشتیان یزد در روز چهارم به میهمانان صبحانه میدهند و معتقدند سبب رفع کدورتها و حلالکردن متوفا میشود. به باور آنها، روح مرده تا 4 روز در کنار جسدش است و در روز چهارم و پس از پاکشدن حسابش در دنیا، بهراحتی از پل چینود میگذرد (رمضانخانی، 248). خوراکهای سنتی زردشتیان در مراسم سالگرد، سیرُک، کماج شیرین یا ساده، حلوای سِن، حلوای شکر، سیر، سداب و نقل است (همو، 247- 248).یاوری در عزاداری: مثل «اگر مرگ میخواهی، برو گیلان» اهمیت یاوری در مراسم سوگواری گیلانیها را نشان میدهد. در بسیاری از مناطق گیلان، هزینۀ پختوپز و امور پذیرایی برعهدۀ خویشان و اهالی بود و صاحبان عزا در آن شرکت نمیکردند (بشرا، 113). در آستارا، هر خانوادهای که برای تسلیتگویی به خانۀ متوفا میرفت، همراه خود برخی اقلام خوراکی را میبرد و اگر صاحبعزا احتیاج داشت، به او پول میداد (همانجا). رسم تعاون و یاریگری در سوگواریهای خانوادگی در بیشتر شهرهای ایران اجرا میشده است که عبارتاند از: پرسانه در میان اهالی ایل کاکاوند لرستان و نیز کردان (چنگایی، 78- 79؛ حنیف، 93؛ پرنیان، 160؛ شمس، 124)، پِرسانه و نَخونِم در کرمانشاه (سلطانی، 1 / 206)، تلهکاسه در اورازان (آلاحمد، همانجا)، قاراسفره (سفرۀ سیاه) در مناطق کوهپایۀ ساوه (سالاری، 238)، پرسونه در ایل چهارلنگ بختیاری (سرلک، 51) و سرباره در میان بختیاریها (قنبری، فولکلور، 83). در ارسنجان (رحیمی، 1 / 864)، داریون (بذرافکن، 160-161)، تنکابن (دانای علمی، 219)، روستای چنار سفلا (فیضی، 205-206) و نیز در میان اعراب خوزستان، ماهشهر، هندیجان و دیلم این یاریگریها وجود دارد (جعفری). اما کمکگرفتن در هزینههای برگزاری مراسم سوگ در کیش مرسوم نیست و تنها خانوادههای فقیر بهعنوان صدقه کمک میگیرند. کیشیها باور دارند از اموال مرده باید خیرات کرد (مختارپور، 616).
ایزدیان ایران در عزاداری مردگان، چوبی را بهصورت آدم (به نام شکل) میتراشند، با نواختن طبل و سرنا بهحالت ایستاده در اطراف مرده گریهوزاری میکنند، و به دور شکل میچرخند و در برابر آن رکوع میکنند و از آن تبرک میجویند. افراد غریبه میآیند و تظاهر به بیاطلاعی میکنند و از خانوادۀ مرده میپرسند چه شده است؟ آنها نیز میگویند که پسرشان ازدواج کرده، و عروسی است. 3 روز سوگواری میکنند و برای مرده خیرات میدهند. ایزدیان در روز هفتم، چهلم و سالگرد درگذشته سوگواری میکنند و برای یک سال فقرا را اطعام میکنند. اگر مردۀ ایزدی سیاهپوست باشد، برایش گریه نمیکنند و سوگواری نمیگیرند (تونجی، 164-165). ایزدیها پس از 3 روز عزاداری، بدون سروصدای دف و نی بر سر قبر میروند و قوالها به دنبال عزاداران سرود دینی میخوانند (همو، 167).اهل حق (ه م) به تناسخ و «دونبهدونشدن» روح معتقدند و باور دارند که پس از مرگ، تنها جسم متوفا از بین رفته است و روح او از یک دون (جامه) به دون دیگری میرود و طبق این باور، شیون و زاری را شایسته نمیدانند ( نامه ... ، 367- 399؛ سلیمی، 184-185). در مراسم درگذشت پیروان اهل حق، دستهای از مردان دور قبر حلقه میزنند و با نواختن تنبور و تکرار ذکر «هو یا علی»، آواهایی غمگین میخوانند. زنان نیز آواهایی غمناک به نام سرمور میخوانند (همو، 188).آداب سوگواری زردشتیان بدین ترتیب است: 3 روز اول به نام ایزد سروش؛ مراسم سوم در بعدازظهر سومین روز مرگ؛ مراسم شبگیره در سومین شب پس از مرگ؛ مراسم چهارم در چهارمین روز؛ مراسم دهه در دهمین روز؛ مراسم سیروزه در سیامین روز؛ مراسم روزه (در هر ماه و مطابق با روزی که فرد مطابق تقویم زردشتی درگذشته است)؛ و مراسم سال در سالگرد درگذشت فرد تا 30 سال (زردشتیان معتقدند بعد از 30 سال، روان به فروهر میپیوندد). در همۀ این مراسم حضور موبد ضروری است (گشتاسب، سراسر مقاله؛ رمضانخانی، 247).خانوادههایی که «تازهروان» دارند (یعنی کمتر از یک سال از فوت یکی از بستگانشان میگذرد)، در روزهایی مانند فروردینگان، درگذشت اشوزردشت، پنجۀ آخر سال و جز اینها در خانه مراسم یادبود میگیرند و از موبدی میخواهند تا در خانهشان اوستا بخواند (گشتاسب، 103-104).زردشتیان میبد در ماه تیر، روزی را به مردگان اختصاص میدهند که به تیرماه معروف است و در این روز، بر سر خاک میروند و از دستور میخواهند تا گهنبار بخواند (جانباللٰهی، 6 / 219). آنها در مراسم سال، برای روسفیدی مرده، گل سفید را در آب حل میکنند و به درودیوار میمالند و به یاد درگذشته، سفرهای پهن میکنند (همو، 6 / 228).
در میان اقوام ایرانی، انواع سوگآواها رواج دارد که بیشتر بدون ابزار موسیقی اجرا میشوند؛ ازاینرو، حضور زنان در این حوزه پررنگتر است (وجدانی، 197). گوناگونی این سوگآواها به عوامل مختلفی بستگی دارد، برای نمونه: جنسیت و سن متوفا، جایگاه اجتماعی او، میزان تعلق خاطر وابستگان به او، روز برگزاری مراسم (خاکسپاری، ختم، هفتم و جز اینها) و مواردی از این دست.در لرستان، موسیقی پاکتلی به هنگام حرکت کتل بهسوی غسالخانه نواخته میشود. پس از خاکسپاری مرده، نوای غمانگیز خَریوی (غریبی) نواخته میشود که در گذشته، همراه اشعاری نیز بوده است. سپس موسیقی چمری نواخته میشود و زنان و مردان دستهدسته حرکت میکنند و با نوای موسیقی، زنان «وه وه»، و مردان «باوه باوه» سرمیدهند. هنگامی که میهمانان رودرروی یکدیگر قرار گرفتند و صدا و شیون آنها در هم آمیخت، نوای چمری به شیونی تغییر ضربآهنگ میدهد، یعنی دهلها محکمتر کوبیده میشود (سیفزاده، 193-195).اگر فردی در رودخانه غرق شود، سرنانواز 3 بار در جهات مختلف مینوازد و به تعبیر مردم لرستان، فریاد میزند: هو هو هو، یاره هو. اگر صدایی از غرقشده نیامد، مقام یاری مینوازند، یعنی او گم شده، و جنازهاش فعلاً پیدا نشده است (همو، 196). مقامهای دیگری نیز در لرستان برای سوگواری بزرگان اجرا میشود که عبارتاند از: هانای ممدبگ، هایدووت جاندووت، کریمخانی، ظفرسلطانی، طرز، گلهخاک یا گلوخاکی (همو، 198- 208).مور یا مویه نیز آوازی غمناک است که در آن، صفات متوفا منعکس میشود. در مراسم عزاداری، خانوادۀ مرده بر سر مزار و روی لباسهای او مویهسرایی میکنند. این مویهها برای زن یا مرد متوفا متفاوت است (همو، 228) و زنان بیشترین خوانندگان و سرایندگان این مویههایند (دوستی، 161-163؛ آزادبخت، 175-182). در نورآباد لرستان از گذشته تا به امروز، زمانی که بزرگی میمیرد، زنان و مردان گریهوزاری نمیکنند و با ساز و دهل میرقصند (اسدیان، 63).در «رارا پشتکوه»، زنان در صفی پیوسته، کرباسی سیاه جلو سینههای خود میکشند و دستهای دیگر روبهروی آنها قرار میگیرند. سپس با حرکات سنگین و موزون چند قدم جلو میروند، ابیاتی در سوگ متوفا میخوانند و دستۀ مقابل با ابیاتی پاسخ میدهند. مردها نیز در صف ایستاده، 3 تن «راراوش» در میان دسته میچرخند و با گرفتن پول، در رثای درگذشتگان ابیاتی میسرایند (سیفزاده، 207).در مناطق لکنشین، نوعی موسیقی عزا رایج است که برای بزرگان ایل اجرا میشود: در نوع «رارا پیشکوه»، دو تکخوان (سرخونیوَش و واکاو) در دو سوی صف مردان میایستند. سرخونیوش بیتی در سوگ متوفا میخواند و واکاو با همان وزن و قافیه پاسخ میدهد. در فاصلۀ هر بیت، سوگواران ترجیعبندی را همسرایی میکنند و شانهبهشانۀ هم با حرکات موزون، از سمت شرق به غرب گامهای سنگین برمیدارند. زنان نیز در همسرایی شرکت میکنند (همو، 204-205).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید