خمینی، روح الله
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 15 مرداد 1401
https://cgie.org.ir/fa/article/240871/خمینی،-روح-الله
پنج شنبه 28 فروردین 1404
چاپ شده
22
امام خمينی دارای دو فرزند ذکور بود: حاج سيد مصطفى و حاج سيد احمد.
(21 آذر 1309-1 آبان 1356)، فقیه، اصولی، مفسر و از روحانیون و محققان برجستۀ امامی و صاحب تألیفات متعدد. نام وی در شناسنامه سید مصطفى موسوی ثبت شده که به سبب نام پدربزرگ پدریاش به این لقب منسوب گردیده است. وی در محلۀ الوندیۀ قم متولد شد و نخستین ادوار تحصیل و آموزش را در دبستانهای باقریه و سنایی طی کرد. پس از کلاس ششم برای تلمذ علوم دینی وارد حوزۀ علمیه شد و تا 17سالگی بسیاری از دروس و کتب سطح را آموخت و کسوت روحانیت پوشید. صرف و نحو، فقه، اصول، منطق، فلسفه و تفسیر قرآن کریم را نزد آیات و استادان مرتضى حائری یزدی، محمدجواد اصفهانی، محمد صدوقی، سید محمدباقر سلطانی، سید رضا صدر، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، سید محمدحسین طباطبایی، سید حسن طباطبایی، سید محمد حجت کوهکمری، سید محمد داماد، و پدرش آیتالله امام سید روحالله خمینی فراگرفت (راعی، 25-26).حاج سید مصطفى خمینی در سن 27 سالگی به درجۀ اجتهاد نائل آمد و در امتحانی که آیتالله العظمى بروجردی برای طلاب شاخص و فاضل قم برگزار نمود، یکی از 4 روحانی ممتاز در این امتحان معرفی شد. اجازۀ اجتهاد وی از طرف والد و معلم بزرگ وی امام خمینی صادر شد. حاج سید مصطفى با تعمیق دانش و علوم دینی در مدت 12 سال حضور در نجف اشرف، نزد استادان نامدار آن حوزه، آیات عظام سید محسن حکیم، سید حسن بجنوردی، سید محمود شاهرودی و امام خمینی دانش اندوخت (همو، 28).وی از 1340 ش تدریس را در مدرسۀ حجتیۀ قم آغاز کرد و پس از اقامت در نجف اشرف، از سال 1346 ش، به تدریس دروس خارج فقه و اصول پرداخت. برخی از شاگردان ایشان عبارتاند از: شیخ علیاصغر طاهری (کنی)، سید علیاکبر محتشمیپور، محییالدین فاضل هرندی، محمدمهدی ربانی املشی، سید رضا برقعی، اسماعیل فردوسیپور و ... (همو، 32).در کنار تحقیقات و فعالیتهای علمی، طبعاً در ارتباط با مبارزات امام خمینی، حاج سید مصطفى نیز درگیر سیاست و امور سیاسی شد. در زمان حیات آیتالله العظمى بروجردی، تحصیلات و تحقیقات حوزوی را ارجحیت میداد، اما از 1341 ش به بعد، توفان وقایع سیاسی در زندگی او نیز وزیدن آغاز کرد و پابهپای پدر، مشغول مبارزه با رژیم سلطنتی شد. تا پیش از این دوران، وی اجمالاً با فداییان اسلام آشنایی داشت. گزارشهای ساواک دربارۀ وی، مربوط به اوایل دهۀ 1340 ش است. از جمله گزارشی از سازمان امنیت در دست است که با اشاره به سفر سید مصطفى و مادرش به عراق، در یک اجتماع سیاسی حضور یافته، و با بلندگو بر علیه رژیم و حکومت پهلوی شعارهایی سر داده است (راز توفان، 62).در جریان قیام 15 خرداد 1342 پس از دستگیری امام خمینی و حبس ایشان در تهران، حاج سید مصطفى در رأس جمعیتی از علاقهمندان به امام خمینی، راهی حرم حضرت معصومه (ع) شد. این اعتراضات سرکوب گشت، اما مصطفى با فعال نگاه داشتن شبکۀ همراهان و نزدیکان بیت آیتالله خمینی، عملاً جای خالی پدر را پر نمود و حتى بر اساس گزارشی از ساواک، شهریۀ طلاب هم توسط ایشان پرداخت میگردید (همان، 65). با فعالتر شدن مبارزان، سید مصطفى به رابط میان امام و پیروان انقلابی بدل شد و این امر از چشم مأموران پنهان نماند. سرانجام سپهبد نصیری در روز شنبه 16 / 6 / 1342 ش، مصطفى را به دفتر خود احضار، و تهدید کرد که با او برخورد شدید خواهد شد (همان، 73). اما این تهدیدات در او تأثیر نداشت و مصطفى خمینی ضمن مدیریت مبارزات و ارجاع فرامین و پیامهای والد زندانی خود به پیروان و هواداران، به دیدار مراجع تقلید در قم و تهران و مشهد میشتافت و ایشان را در باب مبارزات امام خمینی توجیه، و برای موضعگیری در برابر رژیم آماده میکرد (راعی، 57).امام خمينی پس از سخنرانی معروف علیه لایحۀ کاپیتولاسیون، در روز 13 آبان 1343 دستگیر، و بلافاصله به ترکیه تبعید شد. در اين زمان مصطفى به سرعت با آیات عظام میرزا هاشم آملی و شهابالدین نجفی مرعشی دیدار کرد. او که قصد عزیمت به بیوت سایر مراجع عظام را داشت، با یورش هماهنگ ساواک و شهربانی قم دستگیر، و به زندان قزلقلعه در تهران منتقل شد؛ وی 57 روز در زندان قزلقلعه محبوس بود و بازجوییمیشد (همان، 64).امام خمینی، در بورسای ترکیه، که از دستگیری فرزند بیخبر بود، طی مکتوبی به تاریخ 19 / 8 / 1343 ش، حاج آقا مصطفى را به عنوان وکیل تامالاختیار خود معرفی نمود. وی نیز از زندان مکتوبی برای شهابالدین اشراقی نگاشت و او را به عنوان جانشین خود جهت مراجعات مقلدین و وکیل تامالاختیار در امور مربوط به امام خمینی تعیین کرد. در همین حال، وی مصرانه بر آن بود تا به دلیل عدم اطلاع از وضع و سلامت آیتالله خمینی، نزد ایشان باشد. تحلیلگران ساواک، پس از بررسی جوانب موضوع، با توجه به تأثیر زیاد سید مصطفى در پیروان آیتالله خمینی، برای آرام کردن اوضاع و خلاص شدن از دست وی، تصمیم به تبعید او نزد پدرش گرفتند؛ این تصمیم در تاریخ 8 / 10 / 1343 ش به ایشان ابلاغ شد. حاج مصطفى پس از سفری کوتاه به قم، شروع به دیدار با مراجع و طلاب مبارز کرد و همين امر اسبابی شد تا باری ديگر در 13 دی 1343، یعنی 5 روز پس از آزادی از زندان قزلقلعه، مجدداً ایشان را دستگیر، و بلافاصله به تهران منتقل کنند. صبح روز بعد با هواپیما راهی استانبول شد و به بورسا نزد آیتالله خمینی رسيد. حاج سید مصطفى خمینی در سن 24سالگی با خانم معصومه حائری، دختر آیتالله شیخ مرتضى حائری یزدی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج 4 فرزند بود که دو تن از آنها وفات یافته، و حسین و مریم باقی ماندهاند. حسین خمینی در کسوت روحانی، و مریم با طی مراحل آکادميک، دارای درجۀ دکتری است (ثقفی، 637).آیتالله حاج سید مصطفى خمینی، پس از یک زندگی پرفراز و نشیب، که یکسره وقف تحصیل و تحقیق و تألیف و مبارزۀ سیاسی و دینی بود، در سحرگاه روز یکشنبه اول آبان 1356، در سن 47سالگی در نجف اشرف به صورت ناگهانی و مرموزی در خانۀ خود جان به جان آفرین تسلیم کرد. شواهد فراوانی حاکی از آن است که مرگ وی طبیعی نبوده است، بلکه او را به شهادت رساندهاند. آیتالله خویی بر پیکر ایشان نماز خواند و پس از آن در ایوان علوی حرم مطهر حضرت علی (ع) مجاور مقبرۀ علامۀ حلی به خاک سپرده شد. آیتالله شهید سید مصطفى خمینی، دارای تألیفات متعدد بود. به کوشش مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، کنگرۀ بزرگداشت بیستمین سالگرد شهادت وی، در شهر قم برگزار شد و همزمان مجموعهای از آثار علمی ایشان انتشار یافت. کتب و رسائل وی عبارتاند از: القواعد الحکمیة (حاشیه بر اسفار ملاصدرا)، حاشیه بر شرح هدایۀ ملاصدرا، حاشیه بر مبدأ و معاد ملاصدرا، کتاب البیع (جلد اول)، بحث ولایت فقیه (باقیمانده از جلد دوم کتاب البیع)، کتاب الاجارة، مستند تحریر الوسیلة، الحاشیة علی العروة الوثقى، کتاب الخیارات، المکاسب المحرّمة، الواجبات فی الصلاة، کتاب الصوم، تحریرات فی الاصول (8 جلد)، کتاب الطهارة، القواعد الرجالیة، حاشیه بر مستدرک میرزا حسین نوری، شرح زندگانی ائمۀ معصومین، تطبیق هیئت جدید بر هیئت و نجوم اسلامی، تفسیر القرآن الکریم (4 جلد)، القواعد و العوائد، و الخلل فی الصلاة
(24 اسفند 1324- 25 اسفند 1373)، از روحانیون برجستۀ نهضت امام خمینی و نظام جمهوری اسلامی ایران. نام او در شناسنامه احمد مصطفوی آمده است. در سال 1348 ش با فاطمه طباطبایی، فرزند آیتالله سلطانی طباطبایی ازدواج کرد و 3 فرزند پسر به نامهای سید حسن، سید یاسر و سید علی، حاصل این ازدواج بود (انصاری، مهاجر ... ، 61).طفولیت احمد در قم سپری شد. برای تحصیل به مدرسۀ اوحدی رفت و دورۀ متوسطه را در دبیرستان حکیم نظامی تا اخذ دیپلم ادامه داد. در این دوران، به ورزش علاقۀ فراوان یافت و به خصوص اوقات خود را صرف بازی فوتبال در تیمهای مختلف میکرد. این فعالیتها چنان تداوم داشت که پس از اخذ دیپلم متوسطه، راهی تهران شد تا در تیم فوتبال شاهین که از معروفترین تیمهای پایتخت بود، بازی کند؛ این امر مصادف با آغاز دورانی تازه در زندگی او بود (شعردوست، 2-3). به موازات و در تداوم آموزشهای جدید، احمد خمینی، مشغول تحصیلات علوم دینیه در حوزۀ علمیه شد. این تحصیلات در دو دورۀ سطح و خارج فقه و اصول، در کنار دروسی نظیر فلسفه در قم و نجف دنبال شد؛ افزون بر پدر بزرگوارش، برخی ديگر از استادان وی عبارت بودند از: آیات و حجج اسلام ابطحی کاشانی، صالحی، محمد فاضل، سلطانی طباطبایی، خلخالی، رضوانی، محمدی گیلانی، موسى زنجانی، فاضل لنکرانی، و برادر فقیدش آقا سید مصطفى خمینی. حادثۀ مرگ برادر در آستانۀ اوجگیری خیزشهای نهضت اسلامی که به انقلاب مردمی 1357 ش انجامید، او را یکسره درگیر امور سیاسی و تشریک مساعی به امام خمینی نمود. با این همه، فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی احمد خمینی، بسیار گسترده بود و قدمت آن به نخستین سالهای دهۀ 1340 ش میرسید (ثقفی، 654).در پی کشتار پانزدهم خرداد، و دستگیری امام خمینی که سرانجام این مرجع معترض و مبارز به ترکیه و نهایتاً به عراق تبعید شد، سيد احمد بارها برای دیدار و همراهی پدر راهی نجف شد و با همکاری جمعی از مبارزان و پیروان آیتالله خمینی، شبکۀ کارآمد و مستعدی برای اشاعۀ افکار انقلابی پدید آورد. سفرهای وی به نجف در دهههای 1340 و 1350 ش رخ داد. نخستین بار در اواخر سال 1344 ش، مخفیانه به همراه یکی از دوستانش به نام کاظم از طریق آبادان به بندر بصره در عراق رفت و راهی نجف شد. بررسی اسناد بازمانده از ساواک بیانگر اطلاع این سازمان از سفر محتمل احمد به نجف است. سپهبد نصیری ریاست کل ساواک ایران در آن زمان، طی نامهای در تاریخ 19 / 8 / 1344 ش خطاب به ریاست شهربانی کل کشور، در این باره هشدار داد. پس از بازگشت از این سفر، گزارش دیگری در دست است که مخبر سازمان امنیت در همدان، از دیدار سید احمد با شهابالدین اشراقی (داماد امام)، و سکونت در منزل او خبر داده، و خواستار مراقبت بیشتر و گزارش دقیق فعالیتهای وی از طریق ساواک قم شده است (انصاری، مهاجر، 27- 28). سيد احمد خمینی، چند ماه بعد، مجدداً به صورت مخفیانه عازم نجف اشرف شد، اما هنگام بازگشت، در تاریخ 8 / 4 / 1346 ش توسط مأموران ساواک قصرشیرین شناسایی و بازداشت گردید. پس از بازجوییهای مقدماتی، به زندان قزلقلعه در تهران انتقال یافت و به جرم اقدام بر ضد امنیت داخلی مورد بازجویی قرار گرفت (همان، 34-53). متعاقب دستگیری و زندانی شدن وی، فعالیتهایی در بیرون برای رفع حبس وی توسط برخی کسان از جمله آیتالله سید محسن حکیم (طی مکتوبی خطاب به آیتالله میرزا عبدالله تهرانی، معروف به چهلستونی) صورت گرفت. احمد خمینی در بازجوییها، هوشیارانه برخورد کرده بود؛ سرانجام به دلیل فقد مدارک و مستندات محکمهپسند در اثبات اتهامات، دستور آزادی وی صادر، و در تاریخ 24 مرداد 1346 از زندان آزاد شد (همانجا). پس از این ایام، احمد خمینی به قم رفت و به صورت سازمانیافته در ارتباط با جمع پرشماری از روحانیون مبارز و پیروان آیتالله خمینی، به مبارزه با رژیم پهلوی میپرداخت و در عین حال با حضور در بیت ایشان، بر حضور جدیتر پدرش به عنوان مرجع تقلیدی برجسته در قم، تأکید مینمود.سید احمد به فعالیتهای سیاسی مخفی روی آورد و به همراه روحانیون مبارز، ازجمله فضل الله محلاتی، سید محمدرضا سعیدی، محمدرضا مهدوی کنی، و محمدجواد باهنر، جلساتی برگزار کرد و جهت تازهای به مبارزات خود داد. اهتمام وی در اين دوره به تهيۀ دستگاههای چاپ و تكثير با همکاری سید محمد موسوی خويینیها و واحدی، و استقرار آنها در منزل ایشان سبب شد تا از اين زمان، اطلاعرسانی وتكثير اطلاعيهها و بيانات آيتالله خمينی در داخل ايران، شكل گسترده و سازمانيافتهتری به خود بگيرد. تمامی اعلاميههايی كه در آن ایام با امضای روحانیون مبارز داخل کشور، طلاب مبارز، جمعی از فضلا و از این قبیل منتشر شد، از اينجا سرچشمه میگرفت كه محور اصلی و نيروبخش آن بدون ترديد حاج احمد آقا بود (انصاری، همان، 95- 98). آيتالله خامنهای از دريافت مخفيانۀ اعلاميههای امام خمينی كه از سوی احمد خمينی ارسال میشد، ياد كرده است: «اعلاميهها را در لای جلد كتاب جاسازی میكرد و كتاب را صحافی میكرد و يك كتاب برای من میفرستاد» ( گنجينۀ دل، 16). فاطمه طباطبايی، همسرحاج احمد از اتاق خاصی در منزل ياد میكند كه دستگاه تكثير در آن قرار داشته و «تا سقف اتاق اوراق كاغذ چيده شده است؛ …. به تنهايی اين همه كاغذ و مخصوصاً دستگاه تايپ را به خانه آورده بود كه همسايهها و حتى من، نفهميده بوديم» (نک : انصاری، همان، 55-56).سفر سوم احمد خمينی به نجف در 1352 ش صورت گرفت و همراه با همسرخود به قصد فريضۀ حج از ايران خارج شد و به نجف رفت. سپس عازم مكه شد و از آنجا به لبنان سفركرد. اين مسافرت اهميت زيادی داشت. وی علاوه بر ديدار با رهبر شيعيان لبنان، امام موسى صدر، با مبارزان برجستۀ ايرانی و فلسطينی در خارج كشور ملاقات و مذاكره كرد. دكتر مصطفى چمران، جلالالدين فارسی و برخی ديگر از اين مبارزان با رهبران برجستۀ سازمان آزادیبخش فلسطين ارتباط نزديك داشتند. احمد خمينی در 27 اسفند 1352 به ايران بازگشت، اما به شدت تحت تعقيب و مراقبت بود. ساواك ایران از سفر او به جنوب لبنان و ملاقاتهایش اطلاع يافته بود (همان، 85- 89). اندكی بعد موسوی خويينیها دستگير شد؛ او با توجه به بازجوييهای ساواك و پرسشهايی كه مطرح كرده بودند، برای احمد پيام فرستاد كه ايران را ترك كند. اين اعلام خطر، موجب شد تا وی 15 روز به پاكستان عزيمت كند. واپسين سفر ایشان به نجف اشرف، به همراه همسر و فرزندانش در تیر ماه 1356 صورت گرفت. او در ذیل همین سفر، مجدداً به لبنان و سوریه رفت. در یکی از گزارشهای ساواک، از بازدید و آشنایی احمد خمینی در معیت مصطفى چمران با جنگزدگان و مناطق جنگی جنوب لبنان سخن گفته شده است (همانجا).اندکی پس از این سفر، ماجرای ارتحال مرموز حاج سید مصطفى، برادر بزرگ سید احمد پیش آمد و او بار سنگینتری از مسئولیتها را عهدهدار شد. حیات سیاسی و شخصی سید احمد خمینی، از این تاریخ که مقارن اعتلا و اوجگیری انقلاب مردمی ـ اسلامی ایران رخ داد، با فراز و فرودهای فراوانی توأم بود، به نحوی که تا واپسین لحظۀ حیات، تنشها و کنشهای سیاسی وی را آرام نگذاشت.احمد در عراق، به همراه سید محمود دعایی و تنی چند از روحانیون جوانتر، امور بیرونی، دفتر و ملاقاتهای امام خمینی را مدیریت میکرد. به دلیل گسترش ناآرامیها در ایران و پذیرش عام زعامت آیتالله خمینی از سوی مردم ایران، حساسیت زیادی در بیت نجف ایجاد شد و سرانجام دولت عراق، تحت فشار و درخواست حکومت سلطنتی ایران، درخواست خروج آیتالله خمینی از آن کشور را به اطلاع ایشان رساند. امام خمینی با مشورت ایشان به کشور فرانسه هجرت کرد (وصیتنامۀ امام، تذکرات پایانی). سید احمد نیز در مهرماه 1357، بغداد را به همراه امام خمینی ترک کرد و عازم پاریس شد. از پایتخت فرانسه، به روستای نوفللوشاتو نقل مکان کردند و همانجا ستاد و دفتر هدایت و رهبری انقلاب ایرانیان شکل گرفت. احمد مسئولیت اصلی را در ملاقاتها، مصاحبهها و دیدارهای امام بر عهده داشت. تیم فعالی در کنار او مشغول به کار شدند که نیروهای روحانی، مبارزان سنتی، مبارزان خارج کشور و چهرههای ملی ـ مذهبی را در بر میگرفت (انصاری، مهاجر، 107-124). روز 12 بهمن همان سال، امام خمینی عزم بازگشت به ایران نمود و احمد نیز در کنار رهبر کبیر انقلاب وارد ایران شد. در آن دورۀ پرالتهاب، مدیریت محل اقامت امام در مدارس رفاه و علوی تا پیروزی انقلاب اسلامی در روز 22 بهمن، و برنامهریزی دیدارهای مردم و مسئولان با امام، به ویژه هماهنگی با شورای انقلاب و دولت موقت، از عمدهترین فعالیتهای احمد خمینی بود. اندکی پس از پیروزی، در 10 اسفند 1357 وی در همراهی با امام عزم سکونت در قم نمودند. این سفر حدود یک سال به طول انجامید؛ اما پس از عارضۀ قلبی امام در بهمن ماه 1358 مجدداً به پایتخت بازگشتند. در این یک سال چند انتخاب و رفراندوم مهم صورت گرفت و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به تصویب رسید (همان، 145).شروع جنگ تحمیلی و کشمکشهای سیاسی در سطح مدیران طراز اول جمهوری اسلامی و احزاب و تشکلهای سیاسی، از موضوعات مهمی بود که از همان اوایل پیروزی انقلاب، عارض شد و صدمات فراوانی به مردم و کشور وارد کرد. احمد خمینی کوشش میکرد موضعی بیطرفانه و در عین حال فعال در ایجاد ثبات داخلی بر محور رهبری امام، اتخاذ کند؛ او به عنوان رابط امام با شورای انقلاب، شورای عالی دفاع، فرماندهان نظامی، روحانیون و مراجع، ملاقات با طبقات مختلف مردم و تعیین مدیران و نمایندگان رهبر در سراسر کشور و نهادهای مختلف شناخته میشد؛ این مسئولیت تا پایان جنگ و ارتحال امام خمینی، بیوقفه ادامه داشت. برخی گروهها و شخصیتهای سیاسی، احمد خمینی را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری و مجلس و مقامات دیگر پیشنهاد و مطرح میکردند؛ اما به توصیۀ امام، ایشان هیچ پست و مقام انتخابی یا انتصابی خاصی را در زمان حیات پدر نپذیرفت. او بهویژه بعد از شهادت برادر، تا زمان رحلت امام نقش نزدیکترین و مؤثرترین مشاور بنیانگذار جمهوری اسلامی و ریاست دفتر او را ایفا نمود. در همین ایام، مباحثۀ چندینسالۀ او با آیتالله محمدی گیلانی در مباحث منظومۀ حاج ملاهادی سبزواری حاکی از علاقۀ وی به پیگیری مباحث علمی و فلسفی بود. در 1367 ش، مهمترین مسئلهای که احمد را درگیر کرد، عزل آیتالله حسینعلی منتظری، قائممقام رهبری بود. این مسئله، تنشها و بازتابهای فراوانی داشت و عکسالعملهای متنوعی را در میان نیروهای سیاسی و مذهبی و انقلابی کشور برانگیخت. سرانجام وی در متنی طولانی با عنوان رنجنامه خطاب به آیتالله منتظری، مواضع، نظرات و نقدهای خود نسبت به وی را بیان و منتشر نمود و از تصمیم امام دفاع کرد. آیتالله خمینی در زمان حیات خویش در چندین مکتوب بر امانتداری کامل وی گواهی داد و نسبت به موج اتهامات ناروایی که به واسطۀ ایستادگی و دفاع وی از ایشان، پیشبینی کرده بود، هشدار داد و او را به صبر و استقامت دعوت نمود (انصاری، مهاجر، 179-183).پس از ارتحال امام خمینی، گواهی حاج سید احمد خمینی در کنار بیانات و نظر آيتالله اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی، نقش اساسی در انتخاب آیتالله سید علی خامنهای به عنوان جانشین امام خمینی ایفا کرد. در سالهای بعد، با حکم و نظر آیتالله خامنهای (رهبر انقلاب اسلامی)، سید احمد خمینی در مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای امنیت ملی و شورای عالی انقلاب فرهنگی عضویت یافت و در کنار این مسئولیتها، عضو هیئت امنای دانشگاه آزاد اسلامی و کمیتۀ امداد امام خمینی نیز بود. علاوه بر این، مسئولیت بیت امام، تولیت حرم امام و تولیت مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی نیز بر عهدۀ ایشان بود. در همین اوان، وی به مدت دو سال کفایۀ آخوند خراسانی را برای جمعی از اعضای دفتر امام تدریس میکرد (همانجا).در سالهای پایانی عمر، سید احمد خمینی نوعی انزوا در منطقهای روستایی بین تهران و قم (به نام کوشک نصرت) را برگزیده بود و گاهی به سخنرانی در باب مسائل مختلف و نقد برخی مشکلات و نارساییها، برای جلوگیری از انحرافات محتمل از خط و آرمان امام میپرداخت و حتى صراحتاً از برخی عملکردها و مدیران انتقاد مینمود. تقریباً سراسر زندگی سید احمد خمینی، برخلاف برادر فقیدش حاج آقا مصطفى، درگیر امور و مدیریت سیاسی بود. به همین علت فرصت تدوین و انتشار آثار علمی را نیافت، اما خاطرات و نوشتههای سیاسی متعددی از او برجای مانده، و خطابههایی که در مدارج و موضوعات متنوع بیان کرده، چاپ و منتشر شده است که به سبب جایگاه ممتاز او در کنار امام و جانشین امام، منابع بسیار ارزندهای برای پژوهشگران تاریخ حوادث دوران وی به شمار میآیند.سید احمد خمینی که در ادبیات مردم و مسئولان با عنوان «یادگار امام» نامیده میشد، در سحرگاه روز 21 اسفند 1373، دچار عارضۀ قلبی و تنفسی حادی شد که به سکتۀ مغزی انجامید. وی 5 روز بستری و تحت نظارت و مداوای تیمی از پزشکان قرار گرفت، اما معالجات نتیجه نبخشید و در شامگاه 25 اسفند 1373 درگذشت. پیکر وی پس از مراسمی پرشکوه که یادآور تشییع امام بود، در ضریح حرم امام خمینی، در کنار پدر به خاک سپرده شد ( امين مردم ... ، 7-12). بخشی از مکتوبات، مصاحبهها و سخنرانیهای وی در دو جلد مفصل با نام مجموعه آثار یادگار امام از سوی مؤسسۀ تنظيم و نشر آثار امام خمينی انتشار یافته است. همچنین، خاطرات وی با عنوان دلیل آفتاب منتشر شده است و مجموعهای از نظرات او نیز در آثار متعددی از جمله: آیینۀ آفتاب (دیدگاههای سید احمد خمینی، فرزند روح الله)، گنجینۀ دل، و رنجنامه انتشار یافته است.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید