خمینی، روح الله
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 15 مرداد 1401
https://cgie.org.ir/fa/article/240871/خمینی،-روح-الله
پنج شنبه 28 فروردین 1404
چاپ شده
22
4. نهاد تعلیم و تربیت: کارکرد نهاد آموزش و تعلیم و تربیت در یک جامعه، آموزش به معنای عام آن در سطح اجتماع است. سخن از نهاد تعلیم و تربیت، سخن از آموزش برای ساختن جامعه و زیرساختهای فرهنگی آن است. مبانی اجتماعی نهادها در سطح جامعه آنقدر گستردهاند که هر تغییر در یک نهاد، بهسادگی میتواند در دیگر نهادها تغییراتی چشمگیر به وجود آورد. اساساً نهادهای پنجگانۀ اجتماع بهسانِ خطوط موازی نیستند که هر کدام مسیر خود را طی نماید، بلکه همچون چرخهایی عمل میکنند که قرار است یک وسیلۀ واحد را به حرکت درآورند. بر همین اساس کارکرد عوامل گوناگون در نهاد آموزش، تنها انتقال دانش به کودکان و تربیت آنها نیست؛ و از آنجا که امام خمینی بهعنوان یک عالم فیلسوف، دغدغهاش سعادت انسان و جامعه است، لذا نهاد آموزش موظف است فرایندی را که در نهاد خانواده برای تربیت کودک آغاز شده است، ادامه دهد (کافی، 194). از سویی دیگر قابل درک است آنچه از دیدگاه امام خمینی در نهاد مذهب بیان شد، اساس و آغاز سخن در نهاد تعلیم و تربیت قرار گیرد. جملۀ امام مبنی بر اینکه «اگر تهذیب در کار نباشد، علم توحید هم به درد نمیخورد» ( آیین، 275)، دستکم دو مطلب را مشخص میکند: نخست آنکه تزکیه بر تعلیم تقدم دارد و دوم آنکه علم را مراتبی است. تزکیه و تعلیم، آموزش و پرورش، تعلیم و تربیت و در کل، نهاد تعلیم و تربیت، هم وظیفۀ تهذیب انسان / جامعه را برعهده دارد، و هم وظیفۀ تعلیم انسان / جامعه را. این تعلیم و تربیت را امام عبادتی میداند که خداوند ما را به آن دعوت کرده است؛ لذا همه را در تربیت و اصلاح مسئول میداند.مادران که پایهگذار این تعلیم و تربیتاند، از دید امام «مبدأ خیرات هستند». وی از همان آغاز، انجام را مشخص میکند؛ بدین ترتیب که تربیت کودک برای حضور مثبت در جامعه است، لذا خطاب به مادران بیان میدارد که «شما نسبت به کشور خودتان مسئولیت دارید، شما میتوانید بچههایی تربیت کنید که یک کشور را آباد کنند ... . شما بچههای خودتان را خوب تربیت کنید، این بچهها هستند که کشوری را نجات میدهند» ( امام و انقلاب ... ، 82-84). بر همین اساس وی تربیت و تربیتپذیربودن انسان را یکی از موهبتهای الٰهی دانسته است. این تربیت باید هدفدار و جهتدار باشد. وی در تفسیر آیۀ نخست سورۀ علق (96) میگوید: «قرائت کن، نه قرائت مطلق؛ بیاموز، نه آموزش مطلق؛ علم تحصیل کن، نه علم مطلق و تحصیل مطلق؛ علم جهتدار، آموزش جهتدار؛ جهت، اسم ربّ است، توجه به خدا ست، برای خدا و برای خلق خدا» (صحیفه، 13 / 449-450). این بدان معنا ست که بنابر جهتدار بودن یا نبودن علم، نتیجۀ علم و عمل عالم چنان خواهد بود که جامعه یا به سعادت یا به شقاوت رهنمون شود. بهجز مفهوم کلی و اصلِ جهت خدایی داشتن تربیت، دستکم مشخص است که در نظر امام، علم میتواند نافع یا مضر باشد. یعنی علومِ فراگرفته حتى «اگر ما را از علوم آخرت منصرف نمودند، به واسطۀ این انصراف، بالعرض مذموماند» (دانشگاه ... ، 17)؛ چه، علم به تنهایی سودآور نیست و برای نافع بودن باید با معنویات همراه شود و این معنویات است که تمام سعادت بشر را بیمه میکند (صحیفه، 7 / 534). طبیعی است علم در حالت نفسالامری، نمیتواند بد باشد، اما این سخن امام اشارتی به دارندۀ علم است؛ یعنی او عالم را مورد نقد و بررسی و تحلیل قرار میدهد و بر آن است که در نهاد تعلیم و تربیت جامعه، این عالِم است که اصلیترین وظیفه را در جامعه بر عهده خواهد داشت و آن وظیفه، ادارۀ جامعه است. وی قائل است که بازاریان و کشاورزان و کارگران اگر به انحراف روند، انحرافی شخصی خواهد بود و گسترۀ آسیبرسانی آن اندک است؛ اما اگر معلمان، استادان دانشگاه و روحانیون به انحراف روند، یک گروه به انحراف خواهند رفت، گروهی که قرار است مملکت را اداره کنند و در نهایت یک ملت منحرف خواهد شد (همان، 7 / 467-468). پس میتوان اهمیت نهاد تعلیم و تربیت نزد امام را درک نمود.الف ـ رکن آمـوزش حوزوی: امـام خمینـی پـراهمیتتریـن و مؤثرترین شیوۀ عملکرد حوزه را تجهیز آن به علم دین و دنیا دانسته و خالی شدن حوزهها را خیانتی آشکار به اسلام و ایران یاد میکند (همان، 3 / 326-327). امام در این بخش از نهاد آموزش، تأکید بسیار بر دانش فقه و فقاهت نموده، و از دغدغههای وی، به فراموشی سپرده شدن این دانش است (همان، 13 / 19). حفظ شیوههای سنتی در حوزه از اصلیترین مفاهیمی است که امام بدان تأکید دارد و معتقد است که فقه باید به همان قوت اولیهاش باقی بماند؛ چراکه در این فضا، همچون قدیم، حوزههای فقاهتی، هم فقه خود را داشتند، هم عالمان اخلاق، مردم و علما و اهل علم را به اخلاق دعوت میکردند؛ اهل معنویت و عرفان هم به شیوۀ خود دروس و آموزههاشان را ارائه مینمودند و خلاصه حوزه مسیر درست هزارسالۀ خود را داشت؛ بر همین پایه به زعم امام خمینی، اگر مفهوم آموزش در حوزهها به همان شیوۀ سنتی عمل نشود، دیگر نمیتوان امیدی به حفظ اسلام و دین داشت (همان، 15 / 219-220). امام خمینی تصریح نموده است که برای بررسی عمیق و همهجانبۀ علوم اسلامی طریقهای مناسبتر از شیوۀ علمای سلف یافت نمیشود و نتایج به دست آمده از تاریخ بیش از هزارسال تحقیق و تتبع علمای راستین بیانگر این مدعا ست (همان، 21 / 275؛ فهری، سراسر کتاب). افزون بر این، تأکید ایشان به طلاب و حوزههای علمیه، تقوا و تنزیه و مجاهدۀ نفس است و بدین سان است که یک مجاهد با نفس میتواند بر یک امت حکومت کند (صحیفه، 6 / 268). با ابتنا بر این سخن است که اگر در حوزههای علمیه تهذیب، اخلاق، و آموزش معنوی نباشد، و تنها به آموزش علمی اکتفا شود، افرادی از آن بیرون خواهند آمد که میتوانند دنیا را از بین ببرند (همان، 16 / 500-501)؛ پس نسخهای که امام به مدرسان حوزه میدهد، آن است که هر کدام از علما که حوزۀ درس کوچک یا بزرگی دارند، دستکم زمانی کوتاه را به آموزشهای اخلاق اختصاص دهند تا طلاب بااخلاق بار بیایند (همان، 20 / 191). با اعتقاد به اینکه مردم برای سخنان روحانیون احترام و ارج قائلاند و منتظر آگاهی از آراء و نظرات ایشاناند، وظیفۀ حوزویان و علما و روحانیون بیشتر خواهد بود. پس با وجود چنین وظیفۀ سنگینی لاجرم ایشان باید هم از نظر تهذیب و هم از نظر تعلیم و تربیت بهجدیت عمل نمایند (همان، 6 / 400-401). لذا از مهمترین نماد رکن آموزش دین در سطح جامعه، یعنی مسجد، باید برای فراگیرشدن آموزههای اخلاقی ـ دینیِ برخاسته از رکن آموزش حوزوی، بیشترین بهره برده شود (روحانیت، 609 بب ).ب ـ رکن آموزش «فرهنگی»: پیشتر باید دانست که در کلام امام خمینی، واژۀ فرهنگ به دو معنای متفاوت بهکار رفته است. یعنی بهجز کاربرد ایشان از این واژه به معنای متعارف آن که در بحثهای جامعهشناسی مورد استفاده قرار میگیرد (مثلاً نک : دانشگاه، 135-136؛ تبلیغات ... ، 344)، وی فرهنگ را به معنای ارگان و مجموعه مؤسسات مشغول در امر آموزش، مانند آموزش و پرورش (دبستانها و دبیرستانها) و آموزش عالی (دانشگاهها و دانشسراهای عالی) به کار میبرد (مثلاً نک : صحیفه، 10 / 81-82)؛ برای نمونه از فرمودههای ایشان است: «بزرگترین تحولی که باید بشود، در فرهنگ باید بشود؛ برای اینکه بزرگترین مؤسسهای است که ملت را یا به تباهی میکشد یا به اوج ... ؛ فرهنگ باید متحول بشود، این غیر از سایر ادارات است؛ فرهنگ غیر جاهای دیگر است ... » (همان، 7 / 473-474). علت این نوع کاربرد آن است که در عصر پهلوی، مجموعۀ وزارتخانههایی که امروزه تحت عنوان آموزش و پرورش، و آموزش عالی شناخته میشوند، به همراه وزارت فرهنگ و هنر و وزارت اطلاعات، رویهمرفته با نام وزارت فرهنگ شناخته میشد. اگرچه در 1343 ش وزارت آموزش و پرورش از وزارت فرهنگ منتزع گردید، اما اصطلاح فرهنگی و فرهنگیان کماکان برای شاغلان در حوزۀ آموزش ابتدایی، متوسطه و حتى آموزش عالی باقی ماند. به همین دلیل در سطوح مختلف جامعه، کاربرد مطلق «فرهنگیان»، به معنای معلمان و استادان است و شغل فرهنگی، اشاره به این دست مشاغل دارد؛ اصطلاحی که امروزه نیز همچنان کاربرد عام دارد؛ لذا باید به تفاوت این دو نوع کاربرد «ادارۀ فرهنگ» و «اصطلاح جامعهشناسی فرهنگ» در کلام امام خمینی دقت شود.فرمان امام خمینی در بسیج عمومی برای نهضت سوادآموزی در نخستین ماههای پس از پیروزی انقلاب که به تأسیس نهادی به همین نام انجامید، سبب شد تا میزان بسیار بالای بیسوادی در ایران که در رژیم شاه در 1355 ش برای جمعیت بالای 7 سال معادل 9 / 52٪ بوده است (انصاری، حدیث، 65)، به سرعت کاهش یابد و به کمتر از 5٪ برسد.امام خمینی با عنایت تام به موضوع آموزش در سطوح مختلف، بخش عظیمی از سخنان و پیامهای خویش را خطاب به معلمان و استادان و مربیان بیان داشته است. از موضوعات حائز اهمیت آن است که امام در خطاب به گروهی از معلمان، خود را نیز در شمار ایشان دانسته، و با استفاده از ضمیر اول شخص جمع بیان داشته است که «اگر ما به این شغل که داریم خیانت کنیم، به انبیا خیانت کردهایم» (صحیفه، 7 / 432). در منظر وی معلمی شغل انبیا ست و وظیفۀ معلم خارج نمودن کودکان از ظلمات به نور است؛ چه، معلم قرار است «آدم بسازد». لذا اگر معلمان و فرهنگیان خوب باشند، مملکت خوب خواهدشد و اگر منحرف باشند، مملکت خراب میشود. امام بر آن است که کلید سعادت و شقاوت یک ملت در دستان فرهنگیان و معلمان است ( امام و انقلاب، 116-121). از همین منظر، دربارۀ دانشگاهها نیز نظر دارد و بر آن است که مسئولیت دانشگاهیان، هم استادان و هم دانشجویان بسیار بزرگ است. استادان در دانشگاه باید در مسیری گام نهند که سرنوشت ملت را به خیر رهنمون شود و با تربیت درست، کشور از آسیبها مصون بماند. در این راستا امام بر آن بود که دانشگاهها باید از غربزدگی رهایی یابند و هستههای اصلی آن را مفاهیم انسانساز اسلام دربرگیرد و دانشگاه، اسلامی گردد. او معتقد بود که دانشگاهها باید در اندیشۀ ساختن انسان باشند، نه اینکه درگیر قیلوقال استاد و دانشجو شوند (صحیفه، 13 / 417)؛ به این ترتیب دانشجو باید به خودباوری برسد و در مسیر دانشهای خویش گام نهد و به خودکفایی علمی دست یابد و از دانش غرب بینیاز گردد (همان، 12 / 8). بر همین اساس، امام بر آن بود که دانشگاه باید کانون اندیشههای دینی و انسانساز اسلام باشد؛ لذا در سالهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی، بررسی نظام آموزشی و قراردادن آن بر مبنای معیارهای اسلامی در دستور کار قرار گرفت. شرایط پس از انقلاب، مخالفتهای جناحهای مختلف و هدایت و کنترل جنگ تحمیلی، سبب شده بود تا فضای دانشگاهها بسیار اثرگذار، و از سویی تأثیرپذیر گردد. افزون بر شرایط تغییرکرده در دانشگاهها، سوق یافتن استادان و دانشجویان به سمت مباحث و مناظرات سیاسی و اجتماعی، بر اهمیت آنها میافزود. اما همین امور باعث شد تا مسئولان مبتنی بر دیدگاه امام خمینی، به سمت اسلامیکردن دانشگاهها گام بردارند. عمل کمیتۀ گزینش استادان و دانشجویان و کارمندان به برکناری بسیاری از مدرسان، استادان و دانشجویانی که به نوعی با رژیم سابق ارتباط داشتند و یا با انقلاب و جمهوری اسلامی همرأی نبودند، آغاز شد. بر این اساس به یکباره مراکز آموزش عالی با کمبود استاد مواجه شدند که در نتیجه به طور طبیعی، به کاهش پذیرش دانشجو نیز منتهی میشد. در این میان، بسیاری از موضوعات اثرگذار دیگر نیز اسباب آن را فراهم آورد تا در 2 اردیبهشت 1359، انقلاب فرهنگی و دگرگونی در آموزش عالی کشور به طور رسمی آغاز شود. با صدور فرمان امام به تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی در 23 خرداد همان سال عملاً تغییراتی ماهوی در شاخصهای اساسی دانشگاه از استاد و دانشجو و درس و بحث ایجاد شد (روشننهاد، 115-116).امام خمینی با التفات به نهاد پراهمیت آموزش، بر آن بود که در دورۀ پهلوی اول و دوم، آموزهها درست نبوده، و بدآموزیهایی در سطوح مختلف ــ به ویژه در دانشگاهها و دبیرستانها ــ وجود داشته است. بر همین پایه قائل بود که دانشگاهها باید تغییر کنند و متحول شوند و دانشگاه وابسته به غرب، به دانشگاه مستقل بدل گردد. در این میان، وی حتى با برنامههای درسی در دبیرستانها و دانشگاهها مخالفت نمود و تلاش کرد تا آنها را از آموزههای غربی بپالاید. امام اعتقاد داشت که بدون تغییرات صحیح بنیادی و تحول فرهنگی و علمی، امکان تحول فکری و روحی نیست. در این مسیر نه تنها زمانی طولانی در حدود دو سال دانشگاهها تعطیل شد، بلکه بسیاری از استادان و دانشجویانی که در مسیر اندیشۀ انقلابی و اسلامی مورد تأیید قرار نداشتند، اخراج شدند. همچنین دستور امام برای تغییر کتابهای درسی، از دبستان گرفته تا دبیرستان و دانشگاه، برای نیل به همین اهداف صورت گرفت. جایگزینی دروس انقلابی اسلامی، به جای تصاویر و مطالبی که به نفع استعمار و استبداد بود، از اقدامات ایشان برای تغییر نقش نهاد آموزش در سطح جامعه به شمار میرود ( امام و انقلاب، 126بب ).ج ـ وحدت ارکان آموزش حوزوی و فرهنگی: از نظر امام خمینی، همۀ موضوعات دایرمدار انسان، تکامل انسان و جهانبینی توحیدی است. وی مهمترین نقش و کارکرد نهاد تعلیم و تربیت را انسانسازی میداند؛ لذا با ابتنا بر همین اندیشه، بر آن است که دو رکن آموزشی دینی و آکادمیک با تمامی نمادهای فرهنگی آنها همچون مسجد و مدرسه، حوزه و دانشگاه، مباحثه در حجره و کنفرانس در کلاس و جز آن، بنا ست که انسان بسازد؛ پس با کنارهم نهادن این دو سطح از ارکان آموزشی، تزکیه و تعلیم در کنار یکدیگر امکان حصول مییابند. بنا به اعتقاد امام خمینی، در طول دوران پیش از انقلاب، قصد بر آن بود تا با دور نگاه داشتن حوزه و دانشگاه از یکدیگر، آنها را در صفوف مقابل هم جای دهند. «قشرهای ملت را از هم جدا کردند. روحانیون را از روشنفکران، از طبقات متفکر جدا کردند و آنها را با هم در صف مقابل قرار دادند» (همان، 143). در رویکرد امام، روشنفکران و روحانیون دو قشر متفکر و سازندۀ جامعه هستند که با وحدت امکان کارآمدی دارند. به زعم امام، وحدت حوزه و دانشگاه، هم سبب دوام پیروزی انقلاب میبود و هم در طول زمان امکان ساخت کشور را به طرزی که با فرهنگ ایران اسلامی هماهنگ باشد، فراهم مینمود. البته در نظر وی، روشنفکران در دو گروه قابل تفکیکاند: آنهایی که در راستای اهداف فرهنگی جامعه گام مینهند، و گروهی که افکار آنها ملهم از فرهنگ غرب است. به اعتقاد امام، تمام مفاهیم در اندیشۀ این افراد رنگ و بوی غربی دارد. وی بر آن است که مخاطبان این افراد باید با دقت مراقب باشند و بدانها توجه نکنند؛ چه، «ملت اگر به متاعهای عرضهشده توسط روشنفکران غربی توجه نکنند، دیگر عرضه نخواهند شد»؛ سرکوب فرهنگ اسلامی به دست روشنفکران غربی از نشانههای آن است که ایشان فرهنگ خودی را قبول ندارند (زکریایی، 151- 159).از عوامل مهمی که سبب میشد تا امام بر اهمیت نهاد تعلیم و تربیت تا این درجه تأکید نماید، توجه ایشان به ارتباط ناگسستنی و تنگاتنگِ تعلیم و تربیت با فرهنگ (اصطلاح جامعهشناسی) است. مجموع ویژگیهای رفتاری و عقیدتی اکتسابی اعضای یک جامعۀ خاص را که به عنوان تعریفی کلی از فرهنگ میدانیم (کوئن، 37)، رابطهای دوسویه با تعلیم و تربیت دارد؛ چه، از یکسو فرهنگ به دلیل شاخصۀ اکتسابی بودن، به نهاد آموزش تکیه دارد، و از سوی دیگر نهاد آموزش، به دلیل آنکه از آغاز انتقالدهندۀ مجموعۀ علومی در فرهنگی ویژه است، متکی به فرهنگ جامعه است؛ با همین توجهات هم شاید در عصر پهلوی، وزارتخانۀ مربوط را وزارت فرهنگ مینامیدند. به هر حال طبیعی است در چنین حالتی امام بر آن است که «قضیۀ تربیت یک ملت به این است که فرهنگ آن ملت فرهنگ صحیح باشد» (صحیفه، 8 / 88). بر این مبنا، وی متصدیان و مسئولان اصلاح فرهنگ جامعه را تنها استادان و معلمان نمیداند؛ اما ایشان را از آن رو که از دبستان تا دانشگاه با تعلیم و کوشش در رشتههای مختلف علوم به شیوهای صحیح و در راه سعادت جامعه، به تربیت افراد میپردازند، اثرگذارترین میداند؛ لذا میتوان دریافت که وی میان اصلاح فرهنگ، و تعلیم و تربیت جامعه، قائل به ارتباطی دیالکتیکی است. ارتباطی دیالکتیکی میان محتوای فرهنگ (فرهنگ اصلاحشده) و تجسم و تجلی فرهنگ (نظام انتقال دانشها و ارزشها) است؛ پس تربیت که قرار است فرد را برای کار در جامعه، ایفای نقش شهروندی، و بروز استعدادهای فردی آماده سازد، با فرهنگ مربوط است (همان، 1 / 97، 161؛ کافی، 198). واقعیت هم این است که با پیروزی انقلاب اسلامی تغییرات بنیادین فرهنگی در زمینۀ کنترل نهادهای مذهبی، قانون، خانواده، قوانین و مقررات دستگاههای قضایی، و نظام خاص آموزش روی نمود. به همین ترتیب همگان دست به کار بازگرداندن مذهب به صحنههای نهادی جامعه شدند (حاجیانی، 274؛ احمدی، 174-175).د ـ فرهنگ ـ هویت: مخالفت امام خمینی با تعلیم و تربیت غربی و فرهنگ وابسته، مبتنی بر نامتجانس بودن و منافات داشتن آن با ارزشهای انسانساز در جهانبینی توحیدی است. اگر عوامل اجتماعی و فرهنگی تربیت مانند خانواده، فعالیتهای تربیتی را تأیید نکند، تحقق اهداف تربیتی دستکم دشوار خواهد بود؛ چون هدفهای تربیتی و شیوۀ آن، از زمینههای فرهنگ جامعه استخراج میگردد. بر همین اساس فرهنگ ناصالح، نهاد آموزشی ناصالح خواهد داشت (صحیفه، 3 / 306). این ناهمخوانی فرهنگی، اصلیترین ضربهاش به درک هویت است. به همین دلیل است که امام برای کسب و درک هویت فرهنگی بر آن است که باید آموزش و پرورش در همۀ سطوح در راستای فرهنگ خودی قرار گیرد، چراکه تعلیم و تربیت را باید از آنجایی آغاز کرد که انحراف از آنجا ست (همان، 14 / 76). امام خمینی که ابتنای اندیشۀ فرهنگی خود را بر مفاهیم برآمده از جهانبینی توحیدی گذارده، در مفهوم هویت فردی، بندگی خدا را اصل نهاده، و در سطح جمعی تلاش کرده است تا با معرفی اسلام واقعی در قالب اسلام سیاسی، هویت ملی را در ذیل این تعریف بیان نماید. وی با تأکید بر نظریۀ بازگشت به خویشتن خویش، نظر به اسلام دارد؛ در واقع با این نظریه، در سخن از نهاد تعلیم و تربیت، وی بر آن است که به سبب ارتباط تنگاتنگ این نهاد با فرهنگ و هویت فرهنگی، در نهایت گزینۀ هویتی قابل پذیرش، اسلام است (حاجیانی، 273-274؛ احمدی، 174). مبتنی بر نظریۀ جامعهشناسانۀ هویت ترکیبی، و ارتباط آن با جایگاه نسبی هویتهایی که هر شخص / جامعه به تناسب نقشهای هویتی خود دارد، ناگزیر یکی را برخواهد گزید. ایرانیت و اسلامیت، دو نقش هویتی دیرینه برای ایرانیان مسلمان بهشمار میرود که نظریهپردازان مختلف فرهنگی در این باره سخنها گفته، و گرایشهای خود را بیان داشتهاند. برای مثال کسی مانند شهید مرتضى مطهری بر آن است که هویت ایرانی بر دو پایۀ اسلام و ایران متکی است و در این میان، وی دین اسلام را مهمترین مؤلفۀ ملیت و هویت ملی میشناسد؛ و بر همین اساس است که به بررسی خدمات متقابل اسلام و ایران، در کتابی با همین نام پرداخته است (خدمات ... ، سراسر کتاب)، اگرچه علی شریعتی در این زمینه معتقد است که ایرانیان نمیخواهند هیچ یک از ابعاد هویتی خود (ملیت و مذهب) را فدای دیگری کنند (ص 72-73). امام خمینی در نگاه به این هویت ترکیبی، اساس را اسلام نهاده، و مبانی نهادهای اجتماعی ازجمله نهاد آموزش را نیز بر همین اصل قرار داده است. در این راه، مردمْ همراه با رهبر انقلاب به سوی اسلامیکردن ایران گام نهادند. امام خمینی با درکی درست از گستردگی این میدان، و شناخت از اهمیت و دشواری این امر بر آن است که این مهم توسط یک گروه و عواملی مشخص و ارگان و وزارتخانهای خاص به سامان نمیرسد؛ لذا به انجام رساندن این وظیفه، همیاری همۀ ارگانها را میطلبد. اینجا ست که حتى رسانههای عمومی و هنرمندان هم باید دستاندرکار شوند.ه ـ رکن آموزشی رسانهها: امام خمینی با عنایت به همهگیر بودن و حضور همهجانبۀ رسانهها در سطح جامعه، آنها را درشمار مهمترین دستگاههای آموزشی یاد کرده و معتقد است که «رادیو و تلویزیون یک دستگاه آموزشی است، سینما یک دستگاه آموزشی است» (صحیفه، 6 / 412). «سینما یک جایی است که برای آموزش است، برای پرورش است یا رادیو تلویزیون» (همان، 6 / 476). مطبوعات هم که در شمار رسانههای بسیار اثرگذار به شمار میروند «باید مثل معلمینی باشند که مملکت را و جوانان را تربیت میکنند» (همان، 7 / 323). در واقع امام خمینی نقش اثرگذار فرهنگی این مجموعهها را مورد عنایت داشته و معتقد است که برای ارتقای روح و روان جامعه لاجرم باید از این رسانهها بیشترین بهره را برد. شاخصۀ رویکرد امام به رسانهها را باید در مفهوم وظیفه و کارکرد آنها دریافت. براساس اندیشۀ غالب امام، همه باید در مسیر اصلاح باشند؛ به همین دلیل اعتقاد دارد که اصلاح رسانهها، بهمثابۀ اصلاح جامعه است و افساد آن، جامعه را به فساد میکشاند (همان، 16 / 184). در اهمیت رسانهها نزد وی باید به یکی از سخنرانیهای ایشان در 1343 ش اشاره کرد که در آن تصریح کرده است: «اگر وزارت فرهنگ و دستگاههای فرستنده یک مقداری در دست ما باشد»، امکان آن به وجود خواهد آمد که بسیاری آموزشهای اسلامی را در راه ترقی انسان و جامعه در اختیار مردم نهیم (همان، 1 / 391)؛ چه، در نظر ایشان دستگاههای تبلیغاتی و رسانهها «یک دانشگاه عمومی است؛ دانشگاهها، دانشگاههای موضعی است، این یک دانشگاه عمومی است. یعنی دانشگاهی است که در تمام سطح کشور گسترده است» (همان، 6 / 399). بدین سان امام خمینی رادیو و تلویزیون (صدا و سیمای امروزین)، نشریهها و مجلات را در کنار ارکان آموزشی حوزه و فرهنگ، یکی از اثرگذارترین شیوهها برای تربیت و تعلیم انسان / جامعه میداند که نسبت به دیگر ارکان نهاد آموزش، از ابعاد گستردهتری برخوردار است ( تبلیغات، 229 بب ).دریافتنی است که هرگاه سخن از نقش نشریات و مجلات و کتاب و نیز رادیو و تلویزیون و هنر به معنی عام آن به میان آید، نویسندگان و گویندگان و هنرمندان ایفای نقش اساسی دارند. امام خمینی در خطاب به این گروه بر آن است که ایشان باید با دقت و ظرافت در درک موقعیت جامعه و فرهنگ ایران اسلامی، به آموزش جامعه اقدام نمایند. وی آنان را راهنما و آموزگاران اجتماع میداند که موظفاند تا در تربیت جامعه در مواردی مانند ایجاد وحدت، شناساندن موازین اسلامی، تلاش در ایجاد تفاهم و همدلی و رویهمرفته ارتقای سطح دانش اجتماعی مردم کوشا باشند ( اقشار ... ، 131 بب ).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید