دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • جمشید | پادشاه پیشدادی و از مشهورترین چهره‌های تاریخ اساطیری ایران و ادبیات فارسی. نام فارسی «جم» یا «جمشید»، که در فارسی میانه هم به صورتهای Jam و Jamšēd آمـده (مثلاً نک‍ ‍: کتاب پنجم ... ، 29، 33)، از اوستایی Yima و هندی باستان Yama به معنای «همزاد» و «توأمان» است (برای دیگر صورتهای اوستایی قدیم، نک‍ : هومباخ، 69).
  • جمع و تفرقه | دو اصطلاح عرفانی در برابر یکدیگر، که بیانگر مفاهیم گوناگونی در مراتب مختلف‌اند؛ از آن جمله، جمع به معنای جمعیت خاطر، مقام جمع و اتحاد میان عاشق و معشوق، و تفرقه به معنای پراکندگی خاطر، اشتغال ذهن به امور دنیوی، و جدایی میان سالک و حقیقت تعریف شده است.
  • جمعه بازار |
  • جمع | در لغت به معنی گرد کردن و گرد آوردن، و در دانش بدیع چنان است که گوینده دو، یا چند چیز را در صفتی ادعایی موسوم به جامع یا وجه شبه گرد آورد؛ چنان‌که شاعر چشم خود و چشم ستارۀ پروین را از بابت «در خواب نشدن» (= جامع = وجه شبه) جمع کرده، یعنی به یکدیگر تشبیه کرده است: همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت / و آنچه در ...
  • جمعیت علمیۀ اسلامیه | جمعیتی که بعد از اعلان مشروطیت دوم در عثمانی (1326ق / 1908م) تشکیل شد و به فعالیت در زمینه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پرداخت.
  • الجمع بین رأیی الحکیمین | رساله‌ای فلسفی به زبان عربی در یک مقدمه و 13 فصل از ابونصر فارابی (د 339ق / 950م)، در نشان دادنِ هماهنگی میان اندیشه‌ها و آثار افلاطون و ارسطو.
  • جمعه | نام هفتمین روز در تقویم هفتگی مسلمانان که تلقی آن یک عید مذهبی تکرارشونده است و دارای فضیلت و آیینهای مذهبی خاص در فرهنگ اسلامی است. این واژه که در زبان فارسی با سکون میم، و در برخی زبانهای اسلامی، از جمله گونه‌های مختلف ترکی، با حذف عین تلفظ می‌شود، در اصلِ عربی و کاربرد قرآن، به ضمّ میم «جُمُعة» تلفظ می‌گرد...
  • جمل | سلیمان بن عمر بن منصور عُجَیلی (د 11 ذیقعدۀ 1204ق / 23 ژوئیۀ 1790م)، معروف به جمل، فقیه شافعی، محدث، مفسر و صوفی سدۀ 12ق / 18م. وی در «مُنیَة عجیل»، واقع در غرب مصر متولد شد. از جزئیات زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست و در منابع بیشتر به آثار او اشاره شده است.
  • جمعیت علمیه عثمانیه | جمعیتی که در دورۀ تنظیمات (1255-1294ق / 1839-1877م) به‌‌کوشش گروهی از روشنفکران و اصلاح‌طلبان عثمانی برای انتشار و اشاعۀ علوم، فنون و فرهنگ جدید تشکیل شد.
  • جمعیت | مجموعه‌ای از افراد با خصوصیات مشابه که در محدودۀ جغرافیایی خاص زندگی می‌کنند. از آنجا که جمعیت‌شناسی و بررسی جمعیت جهان و ویژگیهای آن در این دائرةالمعارف مورد نظر نیست، این مقاله در دو بخش جمعیت مسلمانان جهان به طور عام، و جمعیت ایران و تحولات آن به طور خاص تنظیم شده است.
  • جمنا | یا یامونا، رودی بزرگ و تاریخی در شمال هندوستان. این رود به طول حدود 400‘1 کمـ از قله‌های پربرف میان رشته کوههای هیمالیا و سوالک که در اساطیر هندی از تقدس برخوردار است، سرچشمه می‌گیرد (رکلو، VIII / 155؛ انکارتا1).
  • جمله | در لغت به معنی همه و همگی چیزی است (صفی‌پوری، آنندراج، نفیسی)، و در اصطلاح دستور زبان فارسی صورتی از کلمه یا ترکیبی از کلمات است که مستقل و دارای معنای تمام باشد؛ بدین‌معنا که جزئی از گروه بزرگ‌تری به شمار نیاید و برای تمام شدن معنی نیازمند گروهی دیگر نگردد (خانلری، 235).
  • جمهوری | عنوان اثرِ مشهورِ افلاطون، فیلسوف یونانی سدۀ 4ق‌م (428-348ق‌م). این عنوان را مترجمان متأخر به عنوان معادلی برای واژۀ یونانی Пoλltεíα آورده‌اند.
  • جمهوری اسلامی ایران |
  • جمیح | منقذ بن طمّاح (طریف یا ظریف) بن قیس (د 580 م)، شاعر عصر جاهلی از قبیلۀ بنی اسد. لقب او «جمیح» ظاهراً برگرفته از یکی از ابیات او ست که در آن شاعر نفرت همسرش را از خود به سبب فقر بیان کرده، و خویش را چنین نامیده است (ضبی، 34؛ بغدادی، 10 / 247؛ نیز نک‍ : دنبالۀ مقاله).
  • جمل، جنگ | جَمَل، جَنْگ، نبردی که در جمادی الاول 36 / نوامبر 656، میان امیرالمؤمنین علی‌(ع) و سپاهیان آن حضرت،با طلحه، زبیر، عایشه و هوادارانشان در بصره روی داد. جنگ جمل یکی از پیامدهای حادثۀ قتل عثمان و خلافت امیرالمؤمنین علی‌(ع)، و نخستین نبردی بود که پس از اسلام میان مسلمانان پیش آمد.
  • جمیل مدور | جَمیلْ مُدَوَّر، روزنامه‌نگار و نویسندۀ عرب (1279-1324ق / 1862-1907م). او در بیروت در خانواده‌ای ثروتمند و مسیحی که به فضل و ادب شهره بود، به دنیا آمد.
  • جمهوریت | جمهور (جمع: جماهیر) واژه‌ای عربی و در لغت به معنای قسمت عمده از هر چیز، همۀ مردم، بخش اعظم و اشراف قوم است. جمهوری در اصطلاح به نوع خاصی از حکومت اطلاق می‌شود که در آن، مردم نقش اساسی در تعیین حاکمیت و سرنوشت خود و کشورشان را دارند و به صورت مستقیم یا غیرمستقیم برای مدت محدودی رئیس کشور را بر می‌گزینند.
  • جمیله اصفهانی | بانوی شاعر و سخنور ایرانی در سدۀ 11ق / 17م. تذکره‌نویسان زادگاه وی را اصفهان یا یزد نوشته‌اند (اوحدی، 284؛ صبا، 628؛ خاضع، 244).
  • جمیل بثینه | ابوعمرو جمیل بن عبدالله بن مَعْمَر (ح 40-82 ق / 660-701م)، شاعر غزل‌سرای عصر اموی. منابع کهن نسب وی را به عُذرة بن سعد، و نهایتاً به یعرب بن قحطان رسانده‌اند (نک‍ : ابوتمام، 1 / 114؛ ابوالفرج، 8 / 95-96؛ ابن خلکان، 1 / 366).
  • جن | نام هفتاد و دومین سورۀ قرآن مجید پس از نوح و پیش از مزمِّل به ترتیب مصحف، و سی و ششمین سورۀ قرآن پس از الرحمٰن یا احقاف و پیش از یٰس به ترتیب نزول (ابن ندیم، 28-30).
  • جنابت |
  • جنابی، حسن |
  • جنابی، سلیمان |
  • جنابی، ابومحمد | ابومحمد مصطفى (د 999ق / 1590م)، تاریخ‌نگار عثمانی، مؤلف کتاب العیلم الزاخر معروف به تاریخ جنابی.
  • جنابذی |
  • جناح |
  • جنابه |
  • جناده | جُناده، نام دست‌کم دو تن از شخصیتهای مشهور سدۀ 1ق / 7م. در کهن‌ترین مآخذ موجود، شرح احوال دو تن به نام جناده که با یکدیگر هم‌عصر بودند، چنان به هم آمیخته شده که جدا کردن آنها بسی دشوار به نظر می‌رسد.
  • جناحیه | یا جُناحیّه، از فِرَق کیسانی که به انتقال امامت از ابوهاشم عبدالله بن محمد بن حنفیه به عبدالله بن معاویة بن عبدالله ابن جعفر بن ابی‌طالب اعتقاد داشتند. عقاید افراطی آنها دربارۀ عبدالله بن معاویه سبب شده است که از غُلات بـه شمار روند.
  • جنگل، نشریه | روزنامۀ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به مدیریت و سردبیری حسین کسمایی و غلامحسین کسمایی. این روزنامه به صورت متناوب از 19 شعبان 1335ق / 11 ژوئن 1917م تا 4 ربیع‌الآخر 1337ق / 7 ژانویۀ 1919م در 8 صفحۀ چاپ ژلاتینی، و سپس چاپ سنگی، به خط نستعلیق و به عنوان ارگان جنبش جنگل (هیئت اتحاد اسلام) در کَسما از توابع فومن گیلان...
  • جنگ | واژه‌ای به معانی جدال، قتال، کارزار، ستیزه، نبرد، ناورد، پیکار، غزوه، حرب، رزم و هیجاء ( لغت‌نامه ... )؛ که آن را به زد و خورد و کشتار با جنگ‌افزار میان گروهها، اقوام، یا سپاهیان دو یا چند کشور دشمن تعریف کرده‌اند (انوری؛ عمید).
  • جنوا | شهری بندری در شمال غربی ایتالیا واقع در استانی به همین نام در منطقۀ لیگوریا. این شهر با 060‘585 تن جمعیت (در 2009م / 1387ش) با موقعیت بندرگانی مناسب در کنار خلیج جنوا واقع است و از مراکز صنعتی ایتالیا به شمار می‌رود («فرهنگ ... 1»،npn.؛ انکارتا2،npn. ).
  • جنگل، جنبش | جُنْبِش، جنبشی به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی بر ضد استبداد، استعمار و اشغال ایران توسط بیگانگان.
  • جنید، شیخ | چهارمین نسل از اولاد شیخ صفی‌الدین اردبیلی در مسند ارشاد طریقت اردبیل، و کوچک‌ترین پسر شیخ ابراهیم مشهور به شیخ شاه (پیرزاده، 65-66؛ قس: IA, III / 242، که اشتباهاً بزرگ‌ترین پسر شیخ ابراهیم‌ نامیده شده است).
  • جنید بغدادی | ابوالقاسم جنید بن محمد بن جنید خزّاز زجاج قواریری نهاوندی، از پرآوازه‌ترین عارفان جهان اسلام در سدۀ 3ق / 9م، که نام و آوازه‌اش بر دوره‌های مختلف تاریخ تصوف سایه افکنده، و تعالیم گسترده و آموزه‌های عرفانی دقیق او بر بسیاری از عارفان نامدار و برخی از سلسله‌های عرفانی ــ از جمله سلسلۀ کبرویه ــ تأثیری شگرف نهاده...
  • جنید بن عبدالرحمان | ابویحیى (د محرم 116 / فوریۀ 734)، حاکم سِند و خراسان در دورۀ اموی. وی از تیرۀ مرّة بن عوف از قبیلۀ بنی تمیم بود و نسبت مُرّی او از اینجا ست (کلبی، 416-417؛ بلاذری، انساب ... ، 13 / 102؛ برای سلسله نسب و کنیۀ او، نک‍ : ابن عساکر، 11 / 322).
  • جنون | مجموعه‌ای از نشانه‌های نامتعارف روحی و رفتاری همراه با برخی علائم جسمانی. در باورهای فرهنگی، جنون یا دیوانگی، نوعی از خـود بی‌خودی و افسارگسیختگی است که علل مختلفی زمینه‌ساز یا به‌وجود‌آورندۀ آن محسوب می‌شوند. برخی از این باورها با اعتقادات خرافی آمیخته‌اند.
  • جنید شیرازی | مـعـیـن‌الـدیـن ابوالقاسم بن محمود، شاعر پارسی‌گوی، نویسنده و از واعظان شیراز در سدۀ 8 ق / 14م.
  • جنایت | جِنایت، اصطلاحی در فقه و حقوق موضوعه: الف ـ در فقه: مأخوذ از ریشۀ جَنی، به معنی چیدن میوه از درخت (راغب، ذیل ماده). برخی آن را معرب گناه (الجناح) دانسته‌اند (ادی‌شیر، 45). این اصطلاح توسط فقها در دو معنی خاص و عام به کار رفته است.
  • جنید | نقاش نامدار دربار سلطان احمد جلایر (784-813 ق / 1382-1410م). از زندگی این هنرمند آگاهی چندانی در دست نیست؛ تنها دوست محمد هروی در دیباچۀ مرقع بهرام میرزا (تألیف: 951ق / 1544م) از وی اطلاعات اندکی به دست می‌دهد، و او را شـاگرد شمس‌الدین، نقاش دورۀ سلطان اویس جلایر (حک‍ 757-776ق / 1356-1374م)، و از مردم بغداد م...
  • جنت |
  • جنبلایی |
  • جناس | یا تجنیس، تجانس، مجانست (در لغت به معنی همگونی و مشابهت)، نیز عطفِ رَجَز، در اصطلاح بلاغت، یکی از صنایع برجسته و موسیقی آفرین بدیع لفظی، به معنای آوردنِ واژه‌هایی همگون در لفظ ، با معناهایی ناهمگون. برای مثال در این بیت فردوسی «خرامان بشد سوی آب روان / چنان چون شده باز یابد روان» (چ ژول مُل، 405، بیت 1122)، و...
  • جند | ولایت و شهری کهن در آسیای مرکزی و جمهوری کنونی قزاقستان. بارتولد نام این شهر و ناحیه را به کسر حرف اول جِنْد نوشته است (نک‍ : I / 235, III / 48, V / 61، جم‍‌ ).
  • جند، دیوان |
  • جنبلانی | ابومحمد عبدالله (235-287ق / 849-900م)، از داعیان طریقت نُصَیری. او را اهل جنبلا، محلی میان واسط و كوفه (یاقوت، 2 / 126)، در عراق عجم دانسته‌اند؛ از همین رو، به جنبلانی و نیز فارسی معروف است.
  • جندق |
  • جندی | ابو عبدالله بهاء الدین محمدبن یوسف (د ح 732ق / 1332م)، فقیه شافعی و تاریخ نگار یمنی. وی در تاریخی‌که اینک روشن نیست، در جَنَد، مهم‌ترین شهر یمن پس از صنعا، درسده‌های پیشین (مقحفی، 359؛ نیز نک‍ : یاقوت، 2 / 127)، به دنیا آمد (جندی، 1 / 421؛ نیز نک‍ : حوالی، تعلیقات بر قرة‌العیون، 23).
  • جندی |

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: