جمیل بثینه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 6 آبان 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/223451/جمیل-بثینه
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ شده
18
جَمیلْ بُثَیْنه، ابوعمرو جمیل بن عبدالله بن مَعْمَر (ح 40-82 ق / 660-701م)، شاعر غزلسرای عصر اموی. منابع کهن نسب وی را به عُذرة بن سعد، و نهایتاً به یعرب بن قحطان رساندهاند (نک : ابوتمام، 1 / 114؛ ابوالفرج، 8 / 95-96؛ ابن خلکان، 1 / 366).برخی نویسندگان در ضبط نام پدر و جد وی دچار تردید شده، او را جمیل بن معمر بن عبدالله و گاه جمیل بن عبدالله بن قمیئه نامیدهاند (نک : ابن سلام، 2 / 650، 669؛ ابن قتیبه، 260؛ مرزبانی، معجم ... ، 72؛ ابن عساکر، 11 / 255). جمیل در وادی القریٰ (شمال حجاز) در میان قبیلۀ بنی عذره به دنیا آمد، و در مصر درگذشت (ابن قتیبه، همانجا؛ ابن خلکان، 1 / 370؛ فروخ، تاریخ ... ، 1 / 479؛ بلاشر، EI2; III / 653).بنی عذره شاخهای از قبیلۀ مَعد (از شاخههای قُضاعه) است که منزلگاهشان تیماء در وادی القری بوده، و جمیل بیشتر عمر خود را در میان آنان گذرانده است (گابریلی، 42؛ بلاشر، همانجا). وی در اشعارش به انتساب خود به قبیلۀ معد، و منزلگاه آنان تیماء و نیز وادی القریٰ اشاره دارد (نک : ابوالفرج، 8 / 95؛ ابن انباری، 332؛ ابن عساکر، 11 / 257؛ ابن خلکان، 1 / 367).جمیل در جوانی به دختر عمویش، بثینه، دل باخت و از آن پس به جمیل بثینه مشهور شد و نام وی به عنوان یکی از مشهورترین عشاق عرب ادبیات عاشقانۀ عربی راه یافت (نک : ابن قتیبه، همانجا؛ ابوتمام، 2 / 129؛ صفدی، 11 / 183؛ ابن خلکان، 1 / 366؛ زراقط، 13).سرزمین بنی عذره را زادگاه و خاستگاه عشق عذری، و جمیل را نمایندۀ برجستۀ مکتب غزل عذری دانستهاند (ابوتمام، 1 / 114؛ ابن خلکان، همانجا؛ قلقشندی، 1 / 317؛ ضیف، 359؛ نیز نک : ادامۀ مقاله). در منابع کهن داستان دلباختگی او به بثینه، سایر جوانب زندگی وی را تحت الشعاع قرار داده است. از آغاز زندگی جمیل آگاهی زیادی در دست نیست. به گزارش منابع وی از انس بن مالک حدیث شنیده بود و محمد بن راشد بن عمرو حَبطی و کُثیّر از او روایت کردهاند (ابن عساکر، 11 / 255-256؛ ذهبی، تاریخ ... ، 311؛ فرفور، 1 / 439).یکی دو روایت نیز در دست است که نشان میدهد جمیل مدتی را در مدینه (نک : ابن عساکر، 11 / 260)، و زمانی را در شام سپری کرده است. بر اساس نخستین روایت، وی در روزگار حکومت سعید بن عاص در مدینه با هُدبة بـن خَشرم (د 54 ق / 674 م) ــ که بـه جرم قتـل زیادة بـن زیـد در زنـدان بـه سر میبـرد ــ ملاقات کرد (ابوالفرج، 10 / 268) و احتمالاً در همین زمان از انس بن مالک حدیث شنید. به گفتۀ برخی منابع، وی راویۀ هدبه و هدبه راویۀ اشعار حطیئه بوده است (ابن خلکان، 1 / 366-367)، که در این صورت باید ارتباط او با هدبه و دیگر راویان بیشتر از آنچه در منابع نقل شده است، باشد.
در دو روایت جداگانۀ دیگر آمده که جمیل با چند تن از شاعران همروزگار خود در شام به حضور عبدالملک بن مروان (در برخی منابع: ولید بن عبدالملک) و عمر بن عبدالعزیز رسیده است (ابن عساکر، 11 / 255، 259؛ انطاکی، 2 / 268). با توجه به سال وفات جمیل، یعنی 82 ق، که تقریباً همۀ منابع بر آن اتفاق نظر دارند (نک : صفدی، 11 / 184؛ ابن خلکان، 1 / 370؛ یافعی، 1 / 170؛ ابنکثیر، 9 / 38)، ملاقات جمیل با خلیفه عمر بن عبدالعزیز (خلافت: 99-101ق) ــ چنانکه ذهبی را نیز دچار تردید کرده است (سیـر ... ، 4 / 184) ــ درست نمینماید؛ مگـر اینکـه گمـان کنیم این ملاقات پیش از خلافت عمر بن عبدالعزیز، و در زمان ولایتعهدی وی انجام گرفته است که در این صورت ناچار نخواهیم بود همچون ذهبی، جمیل را عمری طولانیتر ببخشیم (نک : همان، 4 / 385، که وفاتش را در حدود سال 100ق دانسته است). روایتی دیگر نیز در دست است که نشان میدهد وی در شام با عمر بن ابیربیعه، شاعر غزلسرای اموی دیدار کرده، و با وی به مشاعره پرداخته است (ابوالفرج، 8 / 152-153؛ قالی، 2 / 74؛ ابن عساکر، 11 / 263؛ ابن طرارا، 4 / 127؛ بلاشر، همانجا).شخصیت جمیل در ادبیات عربی از دو جنبه حائز اهمیت و در خور مطالعه و بررسی است: 1. شاعر و شخصیتی تاریخی و حقیقی که نقش به سزایی در تحول غزل و اشعار عاشقانه داشته است و از او به عنوان نمایندۀ مکتب عذری و غزل پـاک یاد میشود (نک : گابریلی، 46-47؛ ضیف، همانجا؛ عید، 6)؛ 2. شخصیتی عاشق پیشه و نیمه اساطیری که داستان عشقورزی وی به بثینه با افسانه درآمیخته، و به ادبیات عامیانۀ عربی راه یافته است.
در دورۀ اموی در مقابـل غـزل جسمـانی و ابـاحی ــ کـه شرح روابط گناه آلود و بازتاب تباهیها و مفاسد اخلاقی جامعۀ آن روز بود ــ نوعی غزل پاک و عفیف که به غزل عذری شهرت یافت، پدید آمد و مفهومی نوین از عشق، به ادبیات عاشقانه راه یافت. غزل عذری ــ که جمیل بـن معمر بزرگترین نمایندۀ آن به شمار میرود ــ غزلی پاک و بیآلایش و منسوب به قبیلۀ بنی عذره است (ضیف، همانجا؛ بهجت، 36). افراد قبیلۀ بنی عذره به عاشقپیشگی و عفت و پاکدامنی در عشق شهرت داشتند (ابن خلکان، 1 / 366؛ قلقشندی، 1 / 317). به روایتی چون از یکی از افراد این قبیله پرسیدند از کدامین قومی؟ گفت: از آنانکه چون عاشق شوند در راه عشق جان سپارند (ابن قتیبه، 260؛ ابن خلکان، همانجا). غزل عذری، منحصر به قبیلۀ بنی عذره نیست؛ اما ظاهراً تنها در میان بدویان و قبایل صحرانشین نجد و حجاز رواج داشته است، چه، همۀ شاعران عذری همچون جمیل بثینه، کثیّر عزّه و مجنون بنی عامر ــ کـه غزلیاتشان را در کمال عفت و پاکدامنی و به دور از امیـال نفسانی سرودهاند ــ از میان این قبایل برخاستهاند (نک : ضیف، 360، 367؛ فروخ، تاریخ، 1 / 367- 368). این نوع غزل که در میان مردم صحرا پدید آمد، متأثر از عفاف اسلامی و زندگی ساده و بیپیرایۀ بادیهنشینان بود و شاعر در آن همچون برخی شاعران جاهلی به وصف جسمانی معشوق و شرح ماجراهای عاشقانۀ گناهآلود نمیپردازد. عاشق و معشوق هرگزشرافت خود را با فساد و بیبند و باری آلوده نمیسازند و در روابط میان آن دو هواهای نفسانی، جای خود را به دیدارها و گفتوگوهای آکنده از عفت و پاکدامنی میبخشد. عاشق در شرح عواطف و احساسات درونی خود، از ماهیت عشق، و تأثیر معجزهآسای آن سخن میگوید؛ عشقی نشئت گرفته از عقاید مذهبی که از هر گونه هوس و گناه پیراسته است (فیصل، 232-233؛ قط، 78؛ بهجت، 36-37) و او در راه چنین عشقی همه چیز خود حتیٰ جانش را فدا میکند (نک : ابوالفرج، 8 / 110؛ ذهبی، تاریخ، 311).
در ادبیات داستانی عرب از جمیل بثینه به عنوان قهرمان بزرگ عشق عذری و پیشوای عاشقان یاد میشود (نک : ابوتمام، 1 / 114)، و بخش عظیمی از زندگی و اخبار وی که در منابعی همچون اغانی گرد آمده، در ارتباط با شخصیت نیمهافسانهای و ماجراهای عاشقانۀ او با بثینه است؛ گرچه موثق و در خور اعتماد نمینماید، لیکن به عنوان بخشی از ادبیات عامیانه و فولکلور عرب حائز اهمیت و قابل بررسی است.از اواسط سدۀ 1ق / 7م، در بادیههای نجد و حجاز چند تن از شاعران عاشقپیشه، از جمله جمیل بثینه، مجنون لیلی و کثیّر عزّه ظهور کردند که غزلیات و ماجراهای عاشقانۀ آنان بخشی از ادبیات داستانی دورۀ اموی را تشکیل میدهد. به عقیدۀ برخی محققان معاصر، داستانهایی که به آنان نسبت داده شده، بیشتر ساختۀ راویان سدههای 3 و 4ق / 9 و 10م است (فیصل، 244؛ واده، 267-270). این عاشقان بادیهنشین و قهرمانِ افسانههای عاشقانه چند ویژگی مشترک دارند: همۀ آنان شاعرند و رازهای عاشقانۀ خویش را جز در قالب شعر بیان نمیکنند؛ همه در سدۀ نخست هجری میزیستهاند؛ همه مسلماناند و نژاد عربی دارند، و صحنۀ این نمایش، بادیههای حجاز و سرزمینهای میان مکه و مدینه است و هیچکدام سرنوشتی جز مردن و فدا شدن در راه عشق ندارند. مشخصۀ مشترک این گونه عشقها نیز وفاداری، پایداری، عفت، پاکدامنی و رازداری است (بهجت، همانجا؛ واده، 272-273).ابن داوود اصفهانی فقیه ظاهری ــ که پدرش بنیانگذار مکتب ظاهری در فقه است ــ با الهام از اشعار این شاعران، مکتب جدیدی در عشق بنیان نهاد و کتاب الزهرة را در ماهیت و آداب عشق و احوال عشاق در 100 باب تألیف کرد و در لابهلای آن زیباترین غزلهای شاعران عرب را گردآورد. پس از وی، ابن حزم اندلسی و ابن عربی تحت تأثیر اندیشههای او، رسالههایی در باب عشق نوشتند و میان کمالات معشوق و صفات الٰهی پیوندهایی برقرار ساختند که بعدها الهامبخش شاعران ایرانی و عرب در سرودن غزلهای عرفانی شد. آن دسته از روایات و اخباری که در آنها از جمیل به عنوان یکی از قهرمانان قصههای عاشقانه یاد شده، به دست راویان قصهپرداز و خوشذوق سدههای 3 و 4ق همچون زبیر بن بکار و هیثم بن عدی، شاخ و بـرگ فـراوان یافتـه است. قصهسرایـان ــ که با آداب و رسوم بادیهنشینان و ذائقۀ مردم عوام و تمایل آنان به قصهسرایی به خوبـی آگـاه بودنـد ــ بـرای جذابیت بخشیدن بـه این داستان و نزدیک ساختن آن به ذوق و سلیقۀ عوام، روایات ساختگی فراوانی بدان افزودند و آن را با افسانههای عاشقانه که بر زبان بدویان جاری بود، درآمیختند و این چنین از جمیل و بثینه شخصیتهایی شبهافسانهای ساختند. برخی محققان بر آناند که کثیّر، راوی اشعار جمیل، در ساختن این داستانها و به طور کلی در رواج افسانههای عشق عذری نقش فراوان داشته است و داستان عاشقانۀ عُروه و عفراء را نیز از ساختههای او میشمارند (هلال، 628-629).داستانها و حکایتهای عاشقانهای که دربارۀ عشق جانسوز جمیل به بثینه در منابع کهن، بهویژه اغانی، گرد آمده، بیشتر روایاتی تکراری و قالبی است که همچون صحنههایی از یک نمایش، اغلب در اخبار دیگر عشاق عرب و قهرمانان عشق عذری همچون مجنون بنی عامر و کثیّر عزّه نیز مشاهده میشود. برخی محققان معاصر پیدایش اینگونه داستانها را متأثر از افسانههای عاشقانۀ ایرانی دانسته، و بر آناند در سدههای 3 و 4ق پس از ترجمۀ آثار پهلوی به زبان عربی، راویان و قصهپردازان، افسانههای عاشقانۀ ایرانی را رنگ و لعاب عربی بخشیدند و از برخی شخصیتهای تاریخی همچون عروه، قیس بن ذریح و جمیل، قهرمانانی اسطورهای ساختند (نک : همو، 627-268).جمیل و بثنیه هر دو از قبیلۀ بنی حُن بن ربیعه، از شاخههای بنی عذره، بودند (ابوالفرج، 8 / 97؛ ابن حزم، 449؛ ابن خلکان، 1 / 366). به روایتی جمیل از کودکی با دختر عمویش بثینه، دختر حبأ بن ثعلبه، مکنّیٰ به ام عبدالملک، همبازی بود و در پی یک مشاعره به وی دل باخت. چون به سن جوانی رسید، از وی خواستگاری کرد، اما بستگانش او را از این عشق بر حذر داشتند. جمیل پنهانی به دیدار بثینه میرفت و اشعار عاشقانه برای وی میسرود و چون این اشعار بر سر زبانها افتاد، او را از قبیلۀ معشوق طرد کردند (ابن قتیبه، 260؛ ابوالفرج، 8 / 97، 103، 115؛ ابن خلکان، همانجا؛ ابن منظور، 2 / 235؛ زیدان، 1 / 322). اما جمیل همچنان به دیدارهای پنهانی خود با بثینه ادامه داد و برایش اشعار عاشقانه سرود (نک : ابوالفرج، 8 / 119، بب (. بستگان بثینه شکایت نزد مروان بن حکم، کارگزار مدینه از سوی معاویه، بردند. عامر بن ربعی بن دجاجۀ عبدی حاکم تیماء (احتمالاً بـه دستـور مـروان) جمیـل را ــ چنانکه خود در ابیاتی اشاره دارد (نک : ابن قتیبه، 261؛ ابوالفرج، 8 / 105) ــ مهدور الدم دانست و او را به قتل و بریدن زبانش تهدید کرد. جمیل به قبیلۀ جذام در یمن پناهنده شد و چون مروان از حکومت مدینه عزل گردید، وی به زادگاهش بازگشت و به ماجراهای عاشقانۀ خود ادامه داد (ابن قتیبه، 260-261؛ ابوالفرج، 8 / 130-132، 137؛ ابن خلکان، 1 / 437؛ سراج، 2 / 199؛ ابن طرارا، 1 / 514-515).در روایتی دیگر آمده است: چون بستگان بثینه به والی مدینه شکایت بردند، فرمان داد که دیگر جمیل به منزلگاه بثینه نزدیک نشود و از آن پس جمیل خود را در خانه زندانی کرد. با این حال، گاه مخفیانه به دیدار محبوب میشتافت و چون بستگان بثینه اجازه یافتند خون جمیل را بریزند، زندگی بر او سخت شد. شبها از تپههای شنی بالا میرفت تا نسیمی را که از دیار بثینه میوزید، استشمام کند (ابوالفرج، 8 / 115-116؛ ابن خلکان، همانجا). سرانجام چون بثینه را به مردی به نام نبیه بن اسود شوهر دادند (نک : ابوالفرج، 8 / 103، که در بیت شعری به هجو نبیه پرداخته است)، و تهدیدهای بستگان معشوق شدت یافت، کار بر جمیل سخت شد. از این رو به ناچار راهی شام شد و مدتی طولانی را در آنجا گذراند. اما دلتنگی و شوق دیدار معشوق او را دوباره به زادگاهش کشاند و چون دست از دیدارهای پنهانی برنداشت، بستگان بثینه و همسر وی جمیل را بـه طـور جـدی تهدید بـه مرگ کردند (نک : همو، 8 / 140، 154، 157). ظاهراً از آن پس او به مصر گریخت و در همانجا در گذشت (همو، 8 / 162؛ ابن کثیر، 9 / 39؛ سراج، 2 / 59).راویانْ داستان غمانگیزی دربارۀ مرگ وی ساختهاند: به گفتۀ اصمعی، جمیل در واپسین روزهای زندگی همۀ اموال خود را به شخصی ناشناس بخشید و از او خواست تا به قبیلۀ بنی عذره برود و خبـر مرگ وی را در قالب اشعاری حزنانگیز ــ که خود قبل از وفات سروده بود ــ به بثینـه و قبیلـۀ او اطلاع دهد. چون وی به قبیلۀ محبوب رسید و این اشعار را برخواند، بثینه سراسیمه از خیمهاش بیرون شتافت و گفت: اگر راست گفتی، که مرا به هلاکت نشاندی، و اگر دروغ، رسوایم ساختی؛ و چون از مرگ جمیل اطمینان یافت، شیون سر داد و بیهوش بر زمین افتاد (ابن قتیبه، 267؛ ابوالفرج، 8 / 162-163؛ ابن خلکان، 1 / 371؛ صفدی، 11 / 185).
ابن سلام در طبقات فحول الشعراء (2 / 650)، جمیل بن معمر را در کنار عبیدالله بن قیس رقیات، احوص و نُصیب در طبقۀ شاعران اسلامی جای داده است. تقریباً همۀ اشعاری که از جمیل به دست ما رسیده، اشعار عاشقانهای است که برای بثینه سروده است. از این رو، بیشترین حجم اشعار وی را غزل تشکیل میدهد. از دیگر مضامین شعری او ابیاتی است فخرآمیز که در ستایش قبیلۀ خود سروده، و در آن به شجاعت، جنگاوری، اقتدار و سیاست قوم خود بالیده است (نک : همو، 2 / 670-672؛ ابوالفرج، 8 / 98). به روایتی این ابیات مورد پسند فرزدق قرارگرفته، و آنها را به خود نسبت داده است؛ برخی راویان نیز آنها را سرودۀ فرزدق دانستهاند (نک : ابنسلام، همانجا؛ ابن قتیبه، 268).دیوان وی از دیگر مضامین شعری همچون وصف، مدح و رثا تقریباً تهی است. با اینکه چند گزارش در دست است که نشان میدهد او به همراه برخی شاعران مدیحهسرای هم روزگارش چون اخطل، فرزدق، ابوزبید طایی و نُصیب به دربار برخی خلفای اموی چون یزید بن معاویه، ولید بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز و بارگـاه برخی امیـران آمدوشد داشته است (نک : ابن درید، 219-221؛ سیوطی، المزهر، 1 / 125؛ ابن قیم، 65)، نه در دیوان وی، و نه در هیچیک از منابع، اثری از مدیحهسرایی به چشم نمیخورد. تنها در یک روایت آمده است که او در اواخر عمر، در مصر، به بارگاه عبدالعزیز بن مروان راه یافت و با مدایح خود وی را ستود و صله دریافـت کـرد (نک : ابـنسلام، 2 / 673؛ صفدی، 11 / 184؛ ابن خلکان، 1 / 370؛ ابن عماد، 1 / 91-92). با این حال، برخی منابع که گویی این روایت را باور نداشتهاند، تأکید دارند کـه جمیـل در مدح هیچکس شعری نسروده است (نک : ابوالفرج، 8 / 141- 142؛ ابن عساکر، 11 / 257؛ فرفور، 1 / 441). این منابع همچنین با نقل روایاتی نشان دادهاند که جمیل در برخی سفرها در رکاب مروان بن حکم، و ولید بن عبدالملک بوده، اما هیچ یک از آن دو را بر خلاف انتظارشان مدح نگفته است (ابوالفرج، 8 / 140-141؛ ابن عساکر، فرفور، همانجاها).
هجو نیز در میان اشعار وی چندان جایگاهی ندارد و شاعر تنها در یکی دو قطعه کسانی همچون عبیدالله بن قُطبه، و برخی بستگان بثینه را که با ملاقات او با بثینه مخالفت ورزیدهاند، هجو کرده است (نک : ابوالفرج، 8 / 130، 145، 146).منابع نبوغ شاعرانه و توانایی جمیل را در غزلسرایی ستودهاند (نک : همو، 8 / 102؛ قالی، 2 / 75). ابن سلام وی را از کثیّر برتر و تواناتر دانسته است (2 / 545؛ نیز نک : مرزبانی، الموشح، 181؛ ثعالبی، 107)، و کثیّر خود نیز به این برتری اذعان داشته، و از جمیل به عنوان استاد و پیشوای خود یاد کرده است (ابوالفرج، 8 / 97، 100).در خور ذکر است که جمیل در برخی ابیات عاشقانه پایبندی به اصول مکتب غزل عذری را از یاد برده، و پای از حریم عفت و پاکدامنی بیرون نهاده است. ایـن ابیات ــ که به نوعی غزلیات گناهآلود عمر بـن ابیربیعه را تداعی میکند ــ انتقاد و سرزنش منتقدان کهن را در پی داشته است (نک : ابن قتیبه، 266؛ ابن خلکان، همانجا؛ فروخ، عمر ... ، 48).غزلیات جمیل در مورد استقبال فراوان موسیقیدانان و آهنگسازان قرار گرفته بود و کسانی همچون ابن سُرَیج، ابراهیم و اسحاق موصلی بر روی بسیاری از اشعار وی آهنگ ساخته، و آوازهخوانانی چون ابن مُحرِز، ابن جامع، معبد و عریب آنها را به آواز میخواندهاند (ابوالفرج، 8 / 106، 107، 108، 110، 124، 157، بب ).زندگی، اخبار و اشعار جمیل از آغاز مورد توجه راویانی چون هیثم بن عدی، زبیر بن بکار، اسحاق موصلی و حماد بن اسحاق بوده است. بیشتر روایات و اخبار مربوط به جمیل در کتابها و منابع کهن از قول این راویان نقل شده است (نک : همو، 8 / 101، 103، 111، 112، جم ؛ تنوخی، 4 / 423؛ مرزبانی، همان، 180؛ ابنکثیر، 9 / 39). هیثم بن عدی در کتابی به نام جمیل و بثینه، و نیز اسحاق در اثری به نام اخبار جمیل همۀ روایات و اخبار مربوط به زندگی جمیل و روابط عاشقانۀ وی با بثینه را گرد آورده بودهاند (نک : ابن ندیم، 159، 365)، که مورد استفادۀ فراوان شرححالنویسان و نویسندگان سدههای بعد قرار گرفته است.دیوان جمیل که ظاهراً در سدههای 3 و 4ق گردآوری شده بود، دستکم تا سدۀ 10ق / 16م وجود داشته، و سیوطی (د 911ق / 1505م) در شرح شواهد المغنی (نک : 1 / 98) از آن بهره برده است (نک : یعقوب، 14). امروزه از این دیوان به جز قطعاتی اندک کـه به صورت خطی در کتابخانۀ برلین موجود است (نک : آلوارت، شم 7523)، چیزی به دست ما نرسیده است.اشعار جمیل به طور پراکنده در منابعی چون طبقات فحول الشعراء ابن سلام، الشعر و الشعراء ابن قتیبه، دیوان الحماسۀ ابو تمام و اغانی ابوالفرج اصفهانی، و نیز کتابها و مجموعههایی که به اخبار و سرگذشت عشاق اختصاص یافتـه ــ همچون المُحب و المحبوبِ ... سری بن احمد الرفاء، مصارع العشاقِ جعفر بن احمد سراج، و نیز الحماسة البصریة و الحماسة المغربیة ــ گردآمده است. محققان به یاری این منابع تلاش کردهاند اشعار وی را یکجا گردآوری، و دیوان شعر او را بازسازی کنند. نخستین بار بشیر یموت (1899-1961م) مجموعهای از اشعار وی را به نام دیوان جمیل بثینه گرد آورد و در 1934م، در بیروت منتشر ساخت. پس از او فرانسیسکو گابریلی (در 1937م)، بطرس بستانی (در 1961م)، حسین نصار (1967م)، مهدی ناصرالدین (در 1986م) و امیل بدیع یعقوب (در 1992م) هر کدام به طور جداگانه اشعار جمیل را گردآوری و منتشر ساختهاند.
ابن انباری، محمد، الاضداد، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، المکتبة العصریه؛ ابن حزم، علی، جمهرة انساب العرب، بیروت، 1403ق / 1983م؛ ابن خلکان، وفیات؛ ابن درید، محمد، تعلیق من امالی ابن درید، به کوشش مصطفێ سنوسی، کویت، 1404ق / 1984م؛ ابن سلام جمحی، محمد، طبقات فحول الشعراء، به کوشش محمود محمد شاکر، جده، دارالمدنی، ابن طرارا، معافی، الجلیس الصالح الکافی، به کوشش محمد مرسی خولی، بیروت، 1413ق / 1993م؛ ابن عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، 1415ق / 1995م؛ ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ ابن قتیبه، عبدالله، الشعر و الشعراء، لیدن، 1902م؛ ابن قیم جوزیه، محمد، اخبار النساء، به کوشش نزار رضا، بیروت، دار مکتبة الحیاة؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، به کوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، 1415ق / 1994م؛ ابن منظور، مختار الاغانی، به کوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1385ق / 1965م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابوتمام، حبیب، دیوان الحماسة، بیروت، دارالکتاب العربی؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، به کوشش سمیر جابر، بیروت، 1407ق / 1986م؛ انطاکی، داوود، تزیین الاسواق، به کوشش محمد تونجی، بیروت، 1413ق / 1993م؛ بهجت، مجاهد مصطفیٰ، التیار الاسلامی فی شعر العصر العباسی الاول، بغداد، 1402ق / 1982م؛ تنوخی، محسن، الفرج بعد الشدة، به کوشش عبود شالجی، بیروت، 1398ق / 1978م؛ ثعالبی، عبدالملک، خاص الخاص، به کوشش حسن امین، بیروت، دارمکتبة الحیاة؛ ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، حوادث سالهای 81-100ق، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 1411ق / 1990م؛ همـو، سیـر اعـلام النبـلاء، بـه کوشش شعیب ارنـؤوط و مأمون صاغرجی، بیروت، 1406ق / 1986م؛ زراقط، عبدالمجید، عشاق العرب، بیروت، 1991م؛ زیدان، جرجی، تاریخ آداب اللغة العربیة، قاهره، 1957م؛ سراج، جعفر، مصارع العشاق، بیروت، دارصادر؛ سیوطی، شرح شواهد المغنی، به کوشش محمد محمود شنقیطی، بیروت، دارمکتبة الحیاة؛ همو، المزهر، به کوشش محمد احمد جاد المولى و دیگران، بیروت، 1986م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش شکری فیصل، ویسبادن، 1401ق / 1981م؛ ضیف، شوقی، العصر الاسلامی، قاهره، 1963م؛ عید، یوسف، شرح بر دیوان العذریین، بیروت، دارالجیل؛ فرفور، حسامالدین، معجم الشعراء من تاریخ مدینة دمشق ابن عساکر، دمشق، 1420ق / 1999م؛ فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، 1984م؛ همو، عمر بن ابی ربیعة المخزومی، بیروت، 1403ق / 1983م؛ فیصل، شکری، تطور الغزل بین الجاهلیة و الاسلام، دمشق، 1379ق / 1959م؛ قالی، اسماعیل، الامالی، بیروت، دارالآفاق؛ قط ، عبدالقادر، فی الشعر الاسلامی و الاموی، بیروت، 1979م؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشێ، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی؛ مرزبانی، محمد، معجم الشعراء، به کوشش ف. کرنکو، قاهره، 1354ق؛ همو، الموشح، به کوشش محبالدین خطیب، قاهره، 1385ق؛ واده، ژان کلود، الغزل عند العرب، ترجمۀ ابراهیم کیلانی، دمشق، 1985م؛ هلال، محمد غنیمی، ادبیات تطبیقی، ترجمۀ آیتاللهزادۀ شیرازی، تهران، 1373ش؛ یافعی، عبدالله، مرآةالجنان، بیروت، 1390ق / 1970م؛ یعقوب، امیل بدیع، دیوان جمیل بثینه، بیروت، 1412ق / 1992م؛ نیز:
Ahlwardt ; Blachère, R., Historie de la littérature arabe, Paris, 1966; EI2; Gabrieli, F., «Gamīl al -’Udrī», RSO, 1938, vol. XVII.
عنایتالله فاتحینژاد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید