دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • جرجان |
  • جرجانی، ابوعبدالله | جُرْجانی، ابوعبدالله محمدبن یحیی بن مهدی (د 398ق/ 1008م)، از فقهای حنفی ایران.
  • جرجانی، ابوعامر | جُرْجانی، ابوعامر فضل بن اسماعیل تمیمی، ادیب، کاتب و شاعر تازی‌گوی ایرانی در سدۀ 5 ق. یاقوت تنها کسی است که با استناد به نوشته‌هایی که خود به خط جرجانی دیده، یا کتابهایی چون سرالسرور محمد بن محمود و السیاق عبدالغافر فارسی، اطلاعاتی درخور توجه عرضه کرده است. ابوعامر در نوجوانی، از علمای اسماعیلیِ زادگاهش، جرجا...
  • جرجانی، ابوبکر | جُرْجانی، ابوبکر عبد القاهر بن عبد الرحمان بن محمد (د 471 یا 474ق/ 1078 یا 1081م)، از پیشوایان ادب عربی و امام نحویان. دانسته‌ها دربارۀ تولد، خانواده، زندگی و مراحل دانش‌اندوزی او بسیار اندک است. بیشتر زندگی‌نامه‌نویسان تصریح کرده‌اند که او برخلاف رسم رایج، در طلب دانش از گرگان بیرون نرفت و هرچه آموخت در همان...
  • جرجانی، ابویحیى | جُرْجانی، ابویحیى احمد بن داوود فزاری، فقیه، متکلم و محدث سدۀ 3ق/ 9م. نسبش به فزارة بن ذبیان، از قبیلۀ غطفان می‌رسد (بروجردی، 2/ 187). تاریخ ولادت و وفات وی مانند دیگر جزئیات زندگی‌اش روشن نیست. او نخست بر مذهب اهل حدیث بود، اما پس از چندی به تشیع گرایید. برخی جرجانی را از اصحاب امام محمدتقی جواد (ع) (220ق/ 8...
  • جرجانی، اسماعیل | جُرْجانی، اسماعیل بن حسن بن محمد بن محمود بن احمد، طبیب نامدار سده‌های 5-6 ق/ 11-12م. برای او القاب و کنیه‌های متفاوتی ذکر کرده‌اند: زین الدین، شرف الدین، ابو ابراهیم، ابو الفتح، ابو الفضائل، الامیر السید الامام، علوی حسینی، سپاهانی گرگانی، و طبیب علوی (نک‍ : بیهقی، 172؛ سمعانی، 1/ 90؛ فیلسوف الدوله، 206؛ یاق...
  • جرجانی، رکن الدین | جُرْجانی، رکن‌الدین محمد بن علی بن محمد استرابادی حلی نجفی‌غروی، متکلم، اصولی و از علمای امامی سده‌های 7 و 8 ق/ 13 و 14م.
  • جرجانی، شمس‌الدین | جُرْجانی، شمس‌الدین محمد بن علی حسینـی (د 838 ق/ 1435م)، ادیب، منطق‌دان و متکلم. شمس‌الدین محمد (برخی از وی با لقب نورالدین یاد کرده‌اند. نک‍ : حاجی‌خلیفه، 2/ 1198؛ GAL, II/ 271 GAL, S, II/ 294;) فرزند میرسید شریف جرجانی (740-816 ق)، متکلم بلندآوازه بود. از این‌رو، به تبعِ زادگاه پدر، او را نیز جرجانی خوانده‌...
  • جرجنت |
  • جرجانی، علی | جُرْجانی، علی بن ‌محمد بن علی، مشهور به میر سیدشریف، متکلم، منطق‌دان و ادیب (شعبان 740 ـ ربیع‌الثانی 816). نسب او با 13 واسطه به محمد بن زید، فرمانروای زیدیۀ شمال ایران می‌رسد (شوکانی، 1/ 488). او در جرجان (سیوطی، 2/ 196-197؛ فسایی، 2/ 1138) و به روایتی (عبدالرزاق، 169) در قریۀ طاغو، از توابع استراباد زاده شد...
  • جرجانیه |
  • جرجرایا | جَرْجَرایا، شهری کهن در کرانۀ شرقی رود دجله، واقع بر سر راه بغداد به واسط. نام این شهر در برخی از منابع کهن به صورت جَرْجَرای نیز آمده است (حدودالعالم، 151؛ ادریسی، 2/ 669).
  • جرجیس بن جبرائیل |
  • جرجرایی | جَرْجَرایی، عنوان خاندانی که از جرجرایا در جنوب عراق برخاستند و شماری از آنها در قلمرو عباسیان و فاطمیان مصر به امارت و وزارت رسیدند:
  • جرس تهرانی | جَرَسِ تِهْرانی، میرزا محمدمهدی، متخلص به جرس، از شاعران فارسی‌گوی نیمۀ دوم سدۀ 13ق/ 19م. پدرش حاجی میرزا جانی (شعری، 167؛ دیوان‌بیگی، 1/ 367؛ نیز نک‍ : آقابزرگ، 9(1)/ 193؛ منزوی، 3/ 2270)، از زمان آقامحمدخان قاجار تا اواسط دولت محمدشاه یکی از کدخدایان برجسته و نامیِ بازار تهران، و شخصیتی معتبر به شمار می‌آمد...
  • جرم | جِرْم، واژه‌ای که در متون فلسفی و علمی دوران اسلامی گاه مترادف با جسم و غالباً به معنایی متفاوت اما نزدیک به آن به کار می‌رود. کاربرد جرم به جای جسم چندان رایج نیست، اما در برخی از آثار فلسفی و علمی دیده می‌شود (مثلاً نک‍ : کندی، 165، که جرم را به چیزی که سه بُعد داشته باشد تعریف می‌کند، که این همان تعریف متک...
  • جرم | جُرْم (معادل فارسی آن: بزه و در انگلیسی:offence/ crime)، عملی که قانون آن را منع کرده، یا ترک عملی که قانون آن را لازم دانسته است. این واژه در اصل به معنای قطع کردن است و از این رو برای این مفهوم به کار رفته که عمل واجب‌الوصل را قطع می‌کند و به معنای ارتکاب زشتی و گناه نیز آمده است (قرشی، 1/ 28).
  • جرقویه | جَرْقویه، در قدیم روستا و ناحیه‌ای کهن از توابع اصفهان و امروزه نام دو بخش از بخشهای شهرستان اصفهان به نامهای جرقویۀ سفلى و جرقویۀ علیا. دربارۀ سبب نام‌گذاری جرقویه آراء متفاوتی ابراز شده است که هیچ یک از آنها مستدل به نظر نمی‌رسد؛ ولی آنچه پذیرفتنی می‌نماید، این است که جرقویه را می‌توان معرب گرکویه دانست. در...
  • جرفادقانی | جُرْفادِقانی، ابوشرف ناصح بن ظفر بن سعد منشی، ادیب، شاعر و مترجم تاریخ یمینی، نوشتۀ ابونصر عتبی در سدۀ 7ق/ 13م.
  • جرح و تعدیل | جَرْحْ وَ تَعْدیل، اصطلاحی در علوم حدیث ناظر به ارزیابی منفی یا مثبت در نقد راویان حدیث. چنین می‌نماید که این اصطلاح نخست در حیطۀ فقه در مبحث شهادت کاربرد داشته، و از آنجا به حوزۀ نقد رجال راه یافته است. در اواخر سدۀ 2ق/ 8 م، شافعی در کتاب الام تعبیر جرح را در تقابل با تعدیل در خصوص شاهد به کار برده است (مثلا...
  • جرمی | جَرْمی، ابوعمر صالح بن اسحاق (د 225ق/ 840م)، نحوی و لغت‌شناس. نسبت او برگرفته از جَرْم، نام یکی از قبایل یمنی است (نک‍ : سمعانی، 3/ 251). گویند چون وی مدتی در میان این قبیله می‌زیسته، یا از موالی جَرْم بن رَمّان (رَبّان یا زَبّان و یا ریّان) بوده، به این نام منسوب شده است. برخی نیز او را از موالی جَبَلة (یا ب...
  • جرون |
  • جریج | جُرَیْج، راهب بنی اسرائیلی که در زمان فترت وحی ــ دورۀ پـس از ظهـور عیسى(ع) و پیـش از بـعـثـت پـیـامـبـر اکرم(ص) ــ می‌زیست و متهم به زنا شد، اما به سخن درآمدن و شهادت دادن نوزاد زنی که چنین تهمتی به او زده بود، بی‌گناهی او را ثابت کرد. چنان‌که از منابع موجود پیدا ست، نخستین‌بار نام و احوال جریج تنها از طریق ...
  • جریاب |
  • جرهم | جُرْهُم، از قبایل کهن یمنی‌تبار شبه جزیرۀ عربستان که مطابق روایاتی در زمان ابراهیم(ع) در مکه ساکن شدند و زمام امور آنجا را چندی در دست گرفتند. برخی واژۀ جرهم را معرب ذرهم و برخی دیگر آن را کلمه‌ای عربی و کهن دانسته‌اند (نک‍ : ابن درید، 2/ 1137؛ جوالیقی، 241).
  • جرید | جَرید، منطقه‌ای تاریخی در مرکز کشور تونس. جرید به معنی نخلستان است. این سرزمین که بلاد جرید نیز خوانده می‌شود، در گذشته قَسطیلیه نامیده می‌شد (عبدالوهاب، 3/ 288؛ رکلو، XI/ 211) و در شمال افریقا به «شوط الجرید» معروف است. منطقۀ پست و گرم جرید میان شط جرید و شط غرسه جای دارد. بادهایی که از سمت شمال شرقی آن می‌و...
  • جرئت | جُرْئَت، تخلص چند تن از شاعران پارسی‌گوی درشبه قارۀ هند:
  • جریده | جَریده، نوعی عَلَم عزا در دسته‌های سینه‌زن و زنجیرزن که آن را چند روز از ماه محرم در برخی از نواحی ایران، به ویـژه در کاشان، قم، کرمان، یزد، خراسان و هرمزگان می‌گردانند.
  • جریر | جَریر، ابوحَزْره جریر بن عطیة بن خَطَفی تمیمی (د رمضان 110/ سپتامبر 729)، شاعر عصر اموی. ابوعبیده معمربن مثنّیٰ، خَطَفی را لقب نیای جریر دانسته و نام او را حُذَیفَة بن بدر بن سَلَمه ذکر کرده است (نک‍ : 1/ 1؛ نیز ابوعبید، 1/ 292-293). جریر در یمامه در میان قبیلۀ کُلَیب بن یَرْبوع به دنیا آمد. مادرش اُمّ قیس بن...
  • جریره | جَریره، واژه‌ای که به شکل ترکیب «ولاء ضمان جریره» به کار رفته، و در اصطلاحی فقهی نوعی ارتباط بین دو نفر از طریق عقد است. در منابع اهل سنت اصطلاح «ولاء موالات» به همین معنا به کار رفته است. اثر شرعی عقد ولاء، لزوم پرداخت دیه (عقل) و ارث بردن یکی از متعاقدان یا هر دوی آنها از دیگری است.
  • جریر بن عبدالله بجلی | جَریرِ بْنِ عَبْدُ اللّٰهِ بَجَلی، ابوعمرو یا ابـو عبـدالله (د ح 51-54ق/ 671-674 م)، صحابی پیامبر (ص) و از مردان مشهور نیمۀ نخست سدۀ 1ق. نسب او به بنی‌بَجیله، یکی از تیره‌های قبیلۀ یمانی ازد می‌رسید (کلبی، نسب...، 1/ 375-376؛ ابن‌حزم، 387؛ برای سلسلۀ نسب او، نک‍ : ابن‌درید، 516؛ ابن‌عساکر، 72/ 69).
  • جریریه |
  • جریری |
  • جریمه |
  • جریریه | جَريريّه، يکی از مذاهب فقهی اهل سنت از طيف اصحاب حديث که منتسب به محمد بن جرير طبری است. برای پيروان اين مذهب به جز نسبت جريری، ظاهراً نسبت «طبری» نيز به کار می‌رفته است؛ همچنین به نظر می‌رسد که نسبت طبری در معرفی کسانی مانند ابوالحسن دقيقی حلوانی و ابواسحاق سقطی طبری (ابن نديم، 292) ناظر به تعلقات مذهبی، و ن...
  • جزء | جُزء، عنوان مشترک طيفی از تأليفات حديثی که وجه مشترک آنها محدود بودن حجم و دور بودن از جامعيت است. جزء نزد محدثان عبارت از صورت تأليف شدۀ احاديثی است که از فردی واحد از صحابه، تابعين يا عالمان پسين نقل شده باشد، يا از حيث موضوع به مطلبی واحد از مطالب مورد بحث در کتـب جامـع ــ البته بـا امکان بسطـی بيشتـر ــ ا...
  • جورجیر، مسجد |
  • جوری | ابراهیم چلبی، شاعر دیوانی و خطاط عثمانی که به سبب وابستگی به طریقت مولویه به جوری دده و جوری چلبی (پاکالین، 410 ff.، I / 342) نیز معروف بوده است، وی ظاهراً در دهۀ نخست سدۀ 11ق / 17م در استانبول به دنیا آمد («دائرةالمعارف دیانت1»، VII / 460؛ «دائرةالمعارف ترک2»، X / 294).
  • جورقانی | ابوعبدالله حسین بن ابراهیم بن حسین (د 16 رجب 543 ق / 30 نوامبر 1148م)، محدث همدانی و صاحب کتاب الاباطیل. وی منسوب به جورقان در حومۀ همدان بود. منابع متقدم در انتساب این نام دچار چندگانگی شده‌اند: جوزقانی (ابن حجر، لسان ... ، 2 / 270؛ سخاوی، 2 / 105)، جوزقی (کتانی، 149)، و حتى جوزجانی (بغدادی، 1 / 313)، نمونه‌...
  • جوری، شیخ حسن | شیخ حسن (د 743ق / 1342م)، از نخستین رهبران قیام شیعی سربه‌داران در خراسان.
  • جوریان |
  • جوزا | (توأمان، دوپیکر)، سومین صورت فلکی دایرة البروج که همچون دو انسانِ (کودکِ) ایستاده است که «هر یکی یک دست بر دیگر پیچیده دارد تا بازوی او بر گردن دیگر نهاده» شده است (بیرونی، التفهیم، 90).
  • جوزجانی | ابواسحاق ابراهیم بن یعقوب بن اسحاق (د 259ق / 873‌ م)، از محدثان بزرگ و علمای رجالِ خراسانی تبار در شام و عراق. انتساب وی به جوزجان، از نواحی بلخ است (یاقوت، 2 / 149).
  • جوزجانی |
  • جوزجانی | ابوسلیمان موسی بن سلیمان (د پس از 200ق / 816 م)، فقیه رأی‌گرای حنفی سدۀ 2ق / 8 م در بغداد. نسب او به جوزجان یا جوزجانان، شهری در خراسان کنار بلخ باز می‌گردد (سمعانی، 2 / 116).
  • جوزهر | اصطلاحی در نجوم قدیم که بر هر یک از نقاط برخورد فلک مایلِ سیارات با دایرة البروج اطلاق می‌شود. فلک مایلِ هر سیاره و دایرة البروج نسبت به هم زاویه دارند، پس در دو نقطه یکدیگر را قطع می‌کنند که هر یک از این دو نقطه جوزهر نامیده می‌شود. نقطه‌ای را که سیاره پس از عبور از آن در نیمۀ شمالی دایرة البروج قرار می‌گیرد...
  • جوشن کبیر | جوشَنِ کَبیر (جوشنْ کبیر)، از دعاهای مشهور در میان شیعیان که دربر‌دارندۀ حدود هزار نام از نامهای خدا ست و در فرهنگ شیعی دارای کاربردهای منسکی متعدد است.
  • جوزجانی |
  • جوعی | ابوعبد الملک قاسم بن عثمان عبدی دمشقی (د 248ق / 862 م)، صوفی و محدث. از اوایل زندگی او اطلاعی در دست نیست، تنها می‎دانیم که به قبیلۀ بنی‎عبد‎قیس منسوب بود و از همین ‎رو، او را عبدی خوانده‎اند (نک‍ : سمعانی، 9 / 190).
  • جوسق الخاقانی | کاخ معتصم خلیفۀ عبـاسی (حک‍ 218-227ق / 833-842 م)، معروف به «دارالخلیفه» یا «بیت‌الخلیفه»، که بنا بر ویژگی‌اش، «تیسفون عرب» نیز خوانده شده است. این کاخ در 221ق / 836 م به دستور معتصم هم‌زمان با بنیان شهر سامره در انتهای شمالی شهر، در شرق رود دجله و مشرف بر آن ساخته شد. امروزه بقایای آن در میان ویرانه‌های سامر...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: