جرجرایا
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 4 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/223851/جرجرایا
شنبه 30 فروردین 1404
چاپ شده
17
جَرْجَرایا، شهری کهن در کرانۀ شرقی رود دجله، واقع بر سر راه بغداد به واسط. نام این شهر در برخی از منابع کهن به صورت جَرْجَرای نیز آمده است (حدودالعالم، 151؛ ادریسی، 2/ 669).به گزارش جغرافینویسان نخستین سدههای اسلامی جرجرایا از شهرهای تسوجِ نهروان پایین در کورۀ بازیجان خسرو به شمار میرفته است (ابن خردادبه، 6-7؛ یعقوبی، 321). این شهر در یک منزلی دیرالعاقول و نعمانیه بر سر راه بغداد به بصره واقع بوده (ابن رسته، 184؛ مقدسی، 321؛ یعقوبی، همانجا)، و رودخانۀ نهروان کمی پایینتر از آن به دجله میریخته است (مسعودی، مروج...، 1/ 123؛ ابوالفدا، 55). لسترنج جرجرایا را مرکز نهروان پایین دانسته است (ص 37). در برخی از منابع دورۀ اسلامی از ناحیه و روستاقی به نام جرجرایا در محلی که شهر جرجرایا در آن واقع بوده، نیز یاد شده است (نک : ابن سعد، 7/ 198؛ مسعودی، التنبیه...، 53). جرجرایا در روزگار ساسانیان شهری آباد و اقامتگاه اشراف ایرانی بوده است (یعقوبی، همانجا). این شهر در 14ق/ 635 م به دست سپاهیان عرب به سرداری سعد بن ابی وقاص گشوده شد (همانجا) و از آن پس رو به افول نهاد (نک : ادامۀ مقاله).جرجرایا در 38ق/ 658 م به سبب نزدیکیاش به نهروان صحنۀ تاخت و تاز خوارج بود. یکی از این خوارج خِرّیت بن راشد تمیمی بود که نخست از یاران علی (ع) بود و در جنگهای جمل و صفین همراه آن حضرت شرکت، و در کوفه اقامت داشت، سپس به خوارج پیوست. او به همراه یارانش مدتی به جرجرایا رفت، اما اندکی بعد از سپاهیان علی(ع) شکست خورد و یارانش پراکنده شدند. در جمادیالآخر همان سال و در پی سرکوب خوارجِ نهروان به دست علی (ع) در ماه صفر، اشهب یا اشعث بن بِشر (اشهب بَجَلی) به همراه 180 تن از یارانش شورش کرد که در جرجرایا در مصاف با لشکریان علی (ع) به سرکردگی جاریة بن قدامۀ سعدی و به روایتی حجر بن عدی کشته شد(طبری، 5/ 118؛ ابن اثیر، 3/ 364-366، 372-373؛ نویری، 20/ 180-183).در 42 یا 43ق جنگ سختی میان خوارج باقیمانده از نبرد نهروان به سرکردگی مستورد بن علفۀ تیمی و لشکریان اموی به فرماندهی معقل بن قیس ریاحی و ابوالرواغ شاکری در جرجرایا در گرفت و منجر به شکست و هزیمت خوارج گردید (طبری، 5/ 174، 193-194، 202-203؛ ابن اثیر، 3/ 431-434؛ نویری، 20/ 278، 281).در 76ق/ 695 م جرجرایا شاهد درگیریها و نبردهای سخت و طولانی میان شبیب بن یزید شیبانی سرکردۀ خوارج و جزل بن سعید شرحبیل کندی از سرداران حجاج بن یوسف ثقفی حاکم امویان در عراق بود که در این درگیریها بسیاری از خوارج کشته شدند (طبری، 6/ 233؛ ابن اثیر، 4/ 401-403؛ نویری، 21/ 169-171).در 196ق/ 812 م، طاهر بن حسین (سرسلسلۀ طاهریان)، پس از فتح واسط به منظور بیعت گرفتن برای مأمون در شهر جرجرایا اقامت گزید (ابن اثیر، 6/ 264؛ ابن خلدون، 3/ 297).در 201ق حسن بن سهل سردار مأمون در جرجرایا اقامت داشت که از آمدن سپاهیان محمد بن ابی خالد هندوان از هواداران امین خلیفۀ عباسی با خبر شد (طبری، 8/ 547). او در اطراف جرجرایا به جنگ هواداران امین رفت و آنها را شکست داد. محمد بن خالد در این نبرد به شدت زخمی، و توسط پسرش از جرجرایا به بغداد منتقل شد (همو، 8/ 548؛ ابن اثیر، 6/ 322). فضل بن ربیع نیز پس از شکست از حسن بن سهل به جرجرایا گریخت (ابن خلدون، 3/ 308).در 251ق/ 865 م جنگهای میان دیوداد ابوالساج و بایکباک از امیران ترک در جرجرایا رخ داد که منجر به کشته شدن بایکباک به دست ابوالساج و هزیمت سپاهیانش شد (طبری، 9/ 327، 332).در 254ق علی بن محمد معروف به صاحب الزنج که سالیان درازی در بصره و اطراف آن برضد دولت عباسی شورش کرده بود، شهر جرجرایا را تصرف کرد (مسعودی، همان، 368).در 265ق/ 879 م شهر جرجرایا بر اثر ورود گروهی از زنگیـان که پس از آتش زدن شهر نعمانیه به آن وارد شده بودند، آسیب بسیار دید (طبری، 9/ 545؛ ابن اثیر، 7/ 322؛ ابن خلدون، 3/ 397). در 267ق معتمد عباسی (حک 256-279ق) با 10 هزار سپاهی برای سرکوب زنگیان، جرجرایا را تصرف کرد (طبری، 9/ 557-558،566). ظاهراً در این درگیریها جرجرایا آسیب بسیار دیـد و آبادی و عمران گذشتـۀ خود را از دست داد.بیشتر جغرافینویسان سدههای 3 و 4ق در آثار خود بدون آنکه اشارهای به وضعیت جرجرایا داشته باشند، صرفاً از آن به عنوان یکی از منزلگاهها بر سر راه بغداد به بصره یاد کردهاند (نک : ابن فقیه، 210؛ ابن رسته، 184؛ قدامه، 225؛ اصطخری، 87).هرچند مؤلف گمنام حدودالعالم در سدۀ 4ق جرجرایا را شهرکی آبادان و با نعمت توصیف کرده است (ص 151)، اما به گزارش ابن حوقل (ص 245) و مقدسی (ص 114-115، 122) در سدۀ 4ق جرجرایا شهری نه چندان بزرگ با خانههایی درهم و برهم و پراکنده از یکدیگر بوده، که رونق چندانی نیز نداشته است، با این همه، از آثار بر جای مانده در آنجا چنان پیدا ست که این شهر در گذشته شهری آباد بوده است. به هر روی، وقایعی که در سدۀ 5 ق در این شهر روی داده، نشان دهندۀ ادامۀ توجه در آن روزگار به جرجرایا ست.در 425ق/ 1034م نبرد سختی میان ابوقوّام ثابت بن علی بن مزید و برادرش دبیس بن علی بن مزید در جرجرایا روی داد (ابن اثیر، 9/ 436). در 455ق/ 1063م ابوالفتح بن ورّام سرکردۀ کردهای جاوانیه در بغداد درگذشت و جنازۀ او به جرجرایا حمل، و در همانجا به خاک سپرده شد (همو، 10/ 27).در سدۀ 6 ق، ادریسی (1/ 379-380، 2/ 671) و نیز سمعانی (3/ 240) جرجرایا را شهری کوچک و جزو سرزمین سواد عراق، توصیف کردهاند. به گزارش حافظ ابرو جرجرایا در سدۀ 6 ق و در دوران حکومت سلاجقۀ عراق (311-390ق) ویران گردیده (2/ 76)، و از آن پس در برخی منابع به طور پراکنده به آن اشاره شده است (نک : قزوینی، 351؛ ابن خلکان، 3/ 408؛ ابوالفدا، 55، 304-305). اما ابن عبدالمنعم حمیری در سدۀ 9ق، جرجرایا را شهری بزرگ با مسجد جامع و کشتزارهایی با کشت آبی توصیف کرده است که در آنجا پارچههایی معروف به میسانی بافته میشد (ص 157). این نوشتۀ او با گزارشهای یاقوت (2/ 54) در سدۀ 7ق و حافظ ابرو (همانجا) در سدۀ 9ق که این شهر را ویران توصیف کردهاند، مغایرت دارد.از جرجرایا بزرگانی برخاستهاند که از آن جملهاند: محمد بن سیرین جرجرایی؛ ابوالقاسم احمد بن علی جرجرایی وزیر ظاهر و مستنصر دو تن از خلفای فاطمی؛ محمد بن فضل جرجرایی وزیر متوکل خلیفۀ عباسی؛ ابوجعفر بن محمد بن صباح جرجرایی؛ رجاء بن ابی الضحاک از سرداران مأمون خلیفۀ عباسی؛ و احمد بن خصیب جرجرایی (یعقوبی، 321؛ سمعانی، 2/ 42؛ یاقوت، 2/ 54-55؛ ابن عبدالمنعم، 157-158).
ابن اثیر، الکامل؛ ابن حوقل، محمد، صورة الارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1938م؛ ابن خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1306ق؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن خلکان، وفیات؛ ابن رسته، احمد، الاعلاق النفیسة، به کوشش دخویه، لیدن، 1891م؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر؛ ابن عبدالمنعم حمیری، محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1984م؛ ابن فقیه، احمد، مختصر کتاب البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، 1302ق/ 1885م؛ ابوالفدا، تقویم البلدان، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، 1840م؛ ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1870م؛ حافظ ابرو، عبدالله، جغرافیا، به کوشش صادق سجادی، تهران، 1378ش؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1361ش؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، حیدرآباد دکن، 1383ق/ 1963م؛ طبری، تاریخ؛ قدامة بن جعفر، «الخراج»، همراه المسالک و الممالک (نک : هم ، ابن خردادبه)؛ قزوینی، زکریا، آثار البلاد، بیروت، دارصادر؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به کوشش دخویه، لیدن، 1893م؛ همو، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، 1965م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ نویری، احمد، نهایة الارب، به کوشش محمد رفعت فتحالله و ابراهیم مصطفى، قاهره، 1975م؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد، «البلدان»، همراه الاعلاق النفیسة (نک : هم ، ابن رسته)؛ نیز:
Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, London, 1966.ستار عودی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید