صفحه اصلی / مقالات / طومار نقّالی /

فهرست مطالب

طومار نقّالی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 28 فروردین 1399 تاریخچه مقاله

انواع طومارها

با توجه به آنچه دربارۀ نسبت طومار و مجلس نقالی گفته شد، طومارها را می‌توان به دو گروه تقسیم کرد: گروه نخست که داستانها را بیشتر به‌شکل فشرده طرح می‌کند و جزئیاتی ندارد؛ گروه دوم که داستانها را بیشتر با جزئیات نقل کرده است. از گروه نخست می‌توان به طوماری که با عنوان نثر نقالی شاهنامه منتشر شده است و نیز طومار نقالی حسین بابا مشکین اشاره کرد. از گروه دوم نیز می‌توان هفت‌لشکر و طومارهای نوشتۀ زریری و سعیدی را نام برد. در گروه نخست، هدف از تدوین طومار این است که نقال سرفصلهای داستان را در اختیار داشته باشد تا پیش از رفتن به مجلس نقل، به آنها نگاهی بیندازد؛ در طومارهای گروه دوم، افزون‌بر این هدف، ثبت آنها نیز مورد نظر است. 
نکتۀ بااهمیت در این دو گروه آن است که داستانهای برگرفته از شاهنامه، نسبت به داستانهای غیرشاهنامه‌ای، بسیار کوتاه‌تر و مختصرتر نقل شده‌اند، مانند داستان «هفت‌خان اسفندیار» در طومار نقالی شاهنامه و یا داستانهای «لهراسب، به‌تخت‌نشستن گشتاسپ، آغاز جنگ رستم و اسفندیار، تا رفتن رستم به بارگاه اسفندیار» در هفت‌لشکر که در یک صفحه آمده است؛ درصورتی‌که داستان کین‌خواهی بهمن که در شاهنامه بسیار کوتاه نقل شده است، در همین طومار، در 72 صفحه روایت می‌شود (ص 492 بب‍‌ )؛ زیرا روایت آن براساس بهمن‌نامه است. باز در همین طومار، مجموع داستان سیاوش، از پیداشدن مادرش تا کشته‌شدن او، در 3 صفحه نقل شده است (ص 217-222). شاید بـه این سبب بوده است که با در اختیار بودن شاهنامه، نقل مشروح داستانهای آن را ضروری نمی‌دانستند و در مقابل، داستانهای غیرشاهنامه‌ای، از داستانهایی که منابع مکتوب داشتند، تا آنهایی که از طریق شفاهی منتقل شده بودند، به‌شکل کامل‌تری در طومار می‌آوردند. نکتۀ بااهمیت دیگر اینکه در طومارهای فشرده، دست‌کم در دو طوماری که از این نوع منتشر شده است، شعر نقل نمی‌کرده‌اند؛ فقط در طومار بابا مشکین یک بیت شعر آمده است. این موضوع نیز به فشردگی طومار مربوط می‌شود. 

مقایسۀ متن طومار با مجلس نقالی

بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که نقالان خطوط کلی داستانها را از طومارها می‌گرفتند و هر نقالی به‌تناسب فرهنگ، ذوق، نحوۀ تربیت و توانایی خود، آنها را به شیوه‌ای خاص و با شاخ‌وبرگ گزارش می‌کرد (نک‍ : دوستخواه، حماسه ... ، 155). این موضوع در طومارهای مختصر مصداق دارد. بنابراین، بیشتر جزئیاتی که نقال بیان می‌کند، در این طومارها وجود ندارد، اما در طومارهای مفصل وضع به گونه‌ای دیگر است. خط اصلی داستان و حتى برخی حوادث جزئی، ازلحاظ مضمون، به طومار شباهت دارد، اما شکل بیان نقال با آنچه در طومار آمده، متفاوت است و دیگر اینکه در بسیاری از موارد، نقال مطالب را شاخ‌وبرگ می‌دهد و گاهی نکاتی را طرح می‌کند که در طومار وجود ندارد و می‌تواند نقش شخصیت معینی را برجسته‌تر یا کم‌رنگ‌تر از آنچه در طومار است، جلوه دهد. این نتیجه براساس مقایسۀ طومارهای مرشد زریری و مرشد سعیدی و نیز مجالس نقالی آنها صورت گرفته است. 
در طومار مرشد سعیدی، مقدمۀ داستان «رفتن رستم و برخی از پهلوانان ایرانی به توران، برای نجات خانوادۀ کیقباد»، در حدود 680 واژه است (1 / 335- 338)، اما نقل آن در اجرای زندۀ مرشد، به 230‘1 واژه می‌رسد (نک‍ : موسوی، 30-31). 
همین وضعیت دربارۀ طومار مرشد زریری نیز مصداق دارد. در بخشی از طومار وی و ضمن داستان «رستم و سهراب»، گزارش دیدار و برخورد پیران ویسه با برخی از بزرگان سمنگان و سمرقند، به‌رغم ذکر جزئیات، در حدود 420 واژه می‌شود (نک‍ : زریری، شاهنامه، 3 / 1850-1854، داستان، 35-37)، اما همین صحنه در مجلس نقل مرشد، به حدود 030‘1 واژه می‌رسد (نک‍ : همان، 410-413). 
افزایش واژه‌ها در هر دو مجلس نقالی فقط به‌سبب شاخ‌وبـرگ‌دادن نیست، بلکـه شامل متمرکزشدن نقـال در وصف برخی از شخصیتها نیز می‌شود که نتیجه‌اش تشخص بیشتر آنها است. مرشد زریری در مجلس نقل، هنگام وصف پیران، می‌گوید: او از بزرگ‌ترین سیاستمداران تاریخ بوده، و اضافه می‌کند: از آغاز خلقت تا ظهور اسلام، پیران یکی از 3 سیاستمدار بزرگ بوده است؛ آنگاه توضیحاتی نیز به آن می‌افزاید (نک‍ : همانجا). 
در ادامۀ نقل مرشد، همین تأکیدهای برجسته‌سازی را می‌توان در گزارش نقش تهمینه مشاهده کرد. براساس طومار، تهمینه بدون آگاهی پدر و برادرش، سراغ شخصی می‌رود که آنها را تهدید کرده است و ضمن درگیری، او را می‌کشد و برمی‌گردد. میزان واژه‌های اجرای زنده در این بخش، در حدود 3 برابر متن طومار است. افزون‌براین، مرشد در نقل رویارویی تهمینه با دشمن، شرحی دربارۀ زن‌بودن تهمینه و شجاع‌تر و بی‌باک‌تربودن او از بسیاری از مردان ارائه می‌دهد؛ او دراین‌زمینه، بیتی نیز نقل می‌کند که مطالب اخیر در طومار نیامده است (نک‍ : همان، 414- 415، نیز قس: شاهنامه، 3 / 1553). 
مرشد سعیدی نیز در همان قسمت از نقل خود، به شکل ویژه‌ای بر نقش زال تأکید می‌کند. براساس متن طومار، رستم هنگامی که از اسارت خانوادۀ کیقباد به دست افراسیاب آگاه می‌شود، برافروخته می‌گردد و به گیو دستور می‌دهد که سپاه را آماده کند. زال به او می‌گوید: این موضوع با سپاه حل نمی‌شود؛ تو باید در هیئت بازرگانان به توران بروی و آنها را نجات بدهی. رستم نیز می‌پذیرد؛ روزی که رستم و پهلوانان قصد رفتن دارند، زال دربارۀ وضع ظاهر و پوشش به آنها توصیه‌هایی می‌کند (1 / 343-344). در طومار، زال نقش پیر خردمندی را دارد که با خون‌سردی و آرامش بسیارْ افراد را راهنمایی می‌کند. در مجلسِ اجرا، زال همان توصیه‌ها را تکرار می‌کند، اما این بار واژه‌هایی را با لحنی ویژه به کار می‌برد که قاطعیت یک رهبر سیاسی یا نظامی را به ذهن متبادر می‌کند. همین لحن دربارۀ تغییر وضع ظاهر پهلوانان در روز حرکت آنها نیز استمرار می‌یابد (نک‍ : موسوی، 72-73). 
مقایسۀ متن طومارها با مجالس نقالی تفاوتهایی دیگر را نیز نشان می‌دهد که یکی از آنها تفاوتهای زبانی است. مرشد زریری و مرشد سعیدی، هر دو، در اجرا، زبان گفتاری و واژه‌هایی معمولاً به‌شکل شکسته به کار می‌برند، مانند بریم (برویم)، بشی (بشوی) و بازرگانه (بازرگان است). آنها همچنین از تعابیر زبان گفتاری استفاده می‌کنند، برای نمونه: بنازم رستم‌رو که افراسیاب‌رو بازی داد (نک‍ : همو، 92)، کیه؟ (کیست؟)، کله‌ش عیب داره، مغزش آشفته‌س، و افراسیاب بَد چیزی‌یه‌ها! (نک‍ : زریری، داستان، 413-414). نحو جمله‌ها نیز در بسیاری مواضع گفتاری است و در مواردی نیز واژه‌ها یا افعالی حذف می‌شوند یا اینکه جمله ناتمام می‌ماند. این موضوع به‌ویژه دربارۀ مرشد زریری اهمیت دارد، زیرا نثـر طومـار وی آمیختـه‌ای از نثـر منشیانه، زبـان اداری و زبـان گفتاری است (نک‍ : دنبالۀ مقاله)؛ درصورتی‌که در اجرای وی نشانی از این زبان دیده نمی‌شود. افزون‌بر آنچه گفته شد، نقال گاه کنایات، امثال یا جمله‌هایی مزاح‌آمیز نقل می‌کند که در متن طومار دیده نمی‌شود، مانند آنچه مرشد سعیدی دربارۀ گیو می‌گوید یا وصفی که از واکنش گودرز به سخنان رستم ارائه می‌دهد (نک‍ : موسوی، 73، 83). تفاوت زبانی دیگر این است که در اجرای زنده، زبانْ جنبه‌های نمایشی نیز دارد (نک‍ : ه‍ د، نقالی). 

جایگاه طومارها در طبقه‌بندی انواع ادبی

طومارهای نقالی را از لحاظ نوع‌شناسی ادبی باید در ردیف داستانهای بلند ادب عامه مانند سمک عیار، داراب‌نامه، فیروزشاه‌نامه، ابومسلم‌نامه (ه‍ م‌م) و جز اینها قرار داد؛ زیرا شباهتهایی فراوان هم در کلیات و ساختار، و هم در جزئیات با آنها دارند. این موضوع نشان می‌دهد که تدوین‌کنندگان طومارها، به‌صورت خودآگاه یا ناخودآگاه، داستانهای بلند عامه را سرمشق خود قرار می‌داده‌اند. نخستین و نمایان‌ترین تشابه میان آنها، ساختار ماجرایی یا اپی‌زودیک یا به‌عبارت‌دیگر، نقش ماجرا و حادثه در این متنها ست. توالی ماجراها و حادثه‌ها در طومارها، همچون داستانهای بلند ادب عامه، پایانی ندارند (برای آشنایی با این ساختار در داستانهای بلند ادب عامه، نک‍ : جعفری، درآمدی ... ، 251). در بسیاری از موارد، حذف برخی از این ماجراها و حادثه‌ها آسیبی در داستان ایجاد نمی‌کند و حتى ممکن است جذابیت داستان را بیشتر نماید. برای نمونه، می‌توان به ماجراهایی که در داستان «رستم و سهراب» در طومارهای مرشد زریری (نک‍ : شاهنامه، 3 / 1850 بب‍‌ ) و مرشد سعیدی (1 / 440-520) آمده‌اند، یا به حادثه‌ها و ماجراهایی که در بخشهای «سام‌نامه» و «برزونامۀ» بیشتر طومارها نقل می‌شود، اشاره کرد. این ماجراها و حادثه‌ها، در مواردی نه‌چندان کم، شباهتی فراوان به هم دارند و مشخص است که از روی هم نمونه‌برداری شده‌اند، مانند مبارزه و رویارویی رستم با فرزندان و نبیرگانش، یا رویارویی فرزندان و نبیرگان رستم با یکدیگر که به‌کلی برگرفته از داستان «رستم و سهراب» است. همان‌گونه که یکی از پژوهشگران به‌درستی گفته است، مؤلفانِ طومارها یا نقالان کاربرد این مضمون را به حد افراط رسانده‌اند، به‌گونه‌ای‌که سراسر ملال‌انگیز شده است. برای نمونه، فقط در طومار هفت‌لشکر، 18بار به این مضمون برمی‌خوریم (نک‍ : آیدنلو، مقدمه بر، 58- 59). 
از دیگر وجوه حادثه‌ای یا ماجرایی طومارها، دلدادگی و مراتب مربوط به آن است، مانند جدایی طولانی دو دلدادۀ جوان، وفاداری عمیق آنها نسبت به یکدیگر با وجود آزمونهای بسیار، شکستهای مداوم طرحهای توطئه‌آمیز دشمنان آنها، و سرانجام، به وصال رسیدن آنها (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : هایت، 1 / 275-276؛ محجوب، 154-155)، که ازجمله می‌توان به عشق سام و پریدخت و عشق مهر / فهر سیمین‌عذار و بـرزو در طومارهای مختلف اشاره کـرد. یادآوری می‌گردد که داستانهای حادثه‌درحادثه بیشتر در بخشهای غیرشاهنامه‌ای طومارها وجود دارد، بخشهایی که از منظومه‌های پهلوانی متأخری مانند سام‌نامه، برزونامه و جهانگیرنامه گرفته شده‌اند، یعنی منظومه‌هایی که ساختار حادثه‌محور دارند. 
از جملۀ همانندیهای کلی دیگر میان طومارها و داستانهای بلند ادب عامه، کاربرد گزاره‌های قالبی است (برای این مفهوم، نک‍ : ه‍ د، افسانه). این گزاره‌ها کارکردهای گوناگونی دارند؛ برخی از آنها برای آغاز روایتی تازه به کار می‌روند، مانند: «اما راویان اخبار و ناقلان آثار چنین روایت می‌کنند» (نک‍ : هفت‌لشکر، 272، 455) که گاه به این صورت نیز می‌آید: «اما راویان اخبار و ناقلان آثار و طوطیان شکرشکن شیرین‌گفتار» (نک‍ : همان، 407؛ زریری، همان، 1 / 61)؛ گاه نیز این صورتهای کوتاه‌تر به کار می‌رود (نک‍ : طومار نقالی، 385، 407): «اما راوی گوید»، «اما چنین روایت کرده‌اند»، «از آن جانب»؛ برخی گزاره‌ها نیز برای قطع موقت روایتی و پرداختن به ماجرایی دیگر به کار می‌رود، مانند: «گرشاسب (یا هر شخص دیگر) را در آمدن داشته باشیم»، «دو کلمه از ... بشنوید» (سعیدی، 1 / 158؛ هفت‌لشکر، 157، 394؛ طومار نقالی، 638، 848)، که گاه فقط قسمت پایانی آن را می‌گویند (همان، 800؛ هفت‌لشکر، 391)؛ گاه برای خلاصه‌کردنِ روایت می‌گویند: القصه (همان، 33، 38؛ طومار نقالی، 156)؛ گاه در ضمن نقل یک داستان، ماجرا یـا داستانی دیگر را که بـا آن مرتبط است، اندکـی تـوضیح می‌دهند و برای قطع ماجرای فرعی و بازگشتن به داستان اصلی می‌گویند: «تا به داستان او برسیم»، «ان‌شاءالله تعالى بعد از این عرض خواهد شد» (فردوسی، چ خالقی، 3 / 1913)؛ برخی گزاره‌های قالبی برای نشان‌دادن تغییر زمان است، مانند: «چون شب بر سر دست رسید» (هفت‌لشکر، 209، 212)، «چون صبح بر سر دست آمد» (همان، 392)؛ برخی از گزاره‌ها نیز برای بیان حالت و وضعیت است، مانند: «چون گرگی که در گلۀ گوسفند افتد»، «مانند خیار تر به‌دونیم‌کردن» (طومار نقالی، 238)، و دهها نمونۀ دیگر. 
از دیگر ویژگیهای ساختاری طومارها آمیختگی نظم با نثر است. اگرچه اساس روایت و توصیف در طومارها به نثر است، اما در مواضعی، مؤلف / نقال بیتهایی را نیز نقل می‌کند. این ویژگی را در بسیاری از داستانهای ادب عامه نیز می‌توان مشاهده کرد (برای نمونه، نک‍ : قاضی، 186- 188، 203-204). در داستانهایی که روایتی منظوم نیز داشته‌اند، میزان به‌کاربردن شعر بیشتر بوده است که ازجمله می‌توان به داستانهای «گل و هرمز»، «بهرام و گل‌اندام» و «راز و نیاز» اشاره کرد. این وضعیت در طومارها نیز مصداق دارد. در آن بخش از طومارها که منطبق با شاهنامه و منظومه‌های پهلوانی است، میزان بیشتری شعر به کار رفته است. 
شعرهای موجود در طومارها را به‌طورکلی می‌توان به دو گروه تقسیم کرد: 
گروه نخست را می‌توان «شعرهای شاهنامه‌ای» نامید که به‌طورکلی از شاهنامه، داستانهای الحاقی آن و منظومه‌های پهلوانی گرفته شده‌اند و بخش کمی از آنها نیز سرودۀ نقالان یا شاهنامه‌دوستان بوده است که همچون شاهنامه در بحر متقارب سروده شده‌اند (برای برخی از سروده‌های اخیر، نک‍ : زریری، شاهنامه، 3 / 1857- 1859؛ رستم‌نامه، ملک، گ 120، 140). شعرهای این گروه که بخش اصلی شعرهای طومارها را تشکیل می‌دهند، گاه برای توصیف به کار می‌روند و گاه بخشی از روایت هستند. شعرهای برگرفته از شاهنامه و منظومه‌های پهلوانی اگرچه به‌طور معمول در جای ویژۀ خود نقل می‌شوند، اما بسیار اتفاق می‌افتد که برخی از آنها در مواضع دیگر نیز به کار می‌روند، مانند این بیت: به کُشتی‌گرفتن نهادند سر / گرفتند هر دو دوال کمر. اصل این بیت مربوط به داستان رستم و سهراب است، اما نقالان هنگام وصف و روایت کشتی‌گرفتن پهلوانان دیگر نیز آن را نقل می‌کنند (نک‍ : سعیدی، 2 / 871؛ هفت‌لشکر، 267، 355). مثال دیگر: ز گرد سواران در این پهن‌دشت / زمین شد شش و آسمان گشت هشت (همان، 307). یا: چه خوش باشد که بعد از انتظاری / به امیدی رسد امیدواری. این بیت از سام‌نامه و مربوط به دیدار سام با پریدخت است، اما نقالان هر جای دیگر نیز که تشخیص دهند، آن را به کار می‌برند (نک‍ : طومار نقالی، 313، 358؛ هفت‌لشکر، 103، 139، 288؛ برای نمونه‌هایی دیگر از این جابه‌جاییهای شعری، نک‍ : زریری، همان، 3 / 1558، 1576، 1689). بیت یادشده در برخی از داستانهای عاشقانۀ ادب عامه نیز به هنگام دیدار دو دلداده نقل شده است (نک‍ : جامع ... ، چ خدیش، 171، چ جعفری، 20). 
شیوه‌ای دیگر از این جابه‌جاییها و تغییرات، شامل انتساب سخنان شخصیتهای داستانها به دیگر کسان است. برای نمونه، سخنان رستم در موضعی معین، بار دیگر و البته در موقعیتی مشابه، از زبان فرامرز نقل می‌شود (برای شرح بیشتر، نک‍ : آیدنلو، مقدمه بر، 71). 
گروه دوم شعرهایی‌اند که از منابع دیگر گرفته شده‌اند و می‌توان آنها را «شعرهای غیرشاهنامه‌ای» نامید. این شعرها به‌طورکلی برای توصیف به کار می‌روند و به طورمعمول در روایتها از آنها استفاده نمی‌شود. از لحاظ مضمون، بیشتر این شعرها تعلیمی، و بخشی نیز عاشقانه‌اند که مؤلف / نقال آنها را به‌عنوان نتیجۀ یک رفتار یا واقعه نقل می‌کند (نک‍ : سعیدی، 1 / 523، 545، 2 / 889، 913؛ هفت‌لشکر، 279، 307، 419؛ زریری، شاهنامه، 2 / 859، 945، 3 / 1650-1651). 
در غالب طومارها اساس نقل، اعم از روایت و توصیف، بر نثر استوار است و فقط گاهی از شعـر استفاده می‌شود. درظاهر نقالان در عمل به این توصیۀ کاشفی پایبند بوده‌اند: «نظم در قصه‌خوانی چون نمک است در دیگ، اگر کم باشد، طعام بی‌مزه بوَد و اگر بسیار گردد، شور شود» (ص 304). از میان طومارهای مختلف شناخته‌شده، اعم از چاپ‌شده و دست‌نویسهای چاپ‌نشده، فقط در طومار مرشد زریری شمار شعرها بسیار زیاد است، به گونه‌ای که گاه در داستانی، بیش از 150 بیت از منبع اصلی نقل شده، و درعمل، شعر عهده‌دار روایت است. در این زمینه، طومار مذکور منحصربه‌فرد است و با هیچ‌یک از طومارهای دیگر قابل مقایسه نیست. البته مرشد زریری در مجالس نقالی خود، این میزان شعر نقل نمی‌کرده است (برای شرح بیشتر، نک‍ : جعفری، «شاهنامه ... »، 32-33؛ نیز نک‍ : ه‍ د، نقالی). 

صفحه 1 از5

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: