صفحه اصلی / مقالات / شاهنامه /

فهرست مطالب

شاهنامه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 20 بهمن 1403 تاریخچه مقاله

خوراک و تغذیه

 پیش از پرداختن به انواع خوراک در شاهنامه، ضروری است به چند نکته اشاره شود. نخست اینکه در این کتاب به تقدم گیاه‌خواری بر گوشت‌خواری اشاره شده است. فردوسی ضمن شرح زندگانی هوشنگ اشاره می‌کند که آغاز گوشت‌خواری در این دوره بوده است (همان چ، 1 / 31)؛ اما ظاهراً این نوع خوراک تا دورۀ ضحاک رواج چندانی نداشته است (همان چ، 1 / 49؛ نیز نک‍ : خالقی، «جهان‌شناسی ... »، 65-66). نکتۀ دیگر اینکه در شاهنامه بر این باور قدما تأکید شده است که نوع غذا بر روح و اخلاقیات انسان تأثیر می‌گذارد. ابلیس غذاهایی خاص درست می‌کند، «بدان تا کند پادشا [ضحاک] را دلیر» و او را گوش‌به‌فرمان خویش سازد (فردوسی، همانجا). 
غذاهایی که در شاهنامه آمده‌اند، نسبت به حجم کتاب تنوعی چندان ندارند. در بخش اساطیری، به‌جز در شرح مناسبات ابلیس و ضحاک، تقریباً از خوراکیهایی مشخص یاد نشده است. ابلیس برای جلب اعتماد ضحاک، هر روز یک نوع غذا برایش آماده می‌کند؛ یک روز از زردۀ خایه (تخم‌مرغ) خورش می‌سازد، روز دیگر خورشی از کبک و تذروِ سپید، روز بعد مرغ و کباب بره، و سرانجام از پشت گاو جوان، خوراکی تهیه، و با زعفران و گلاب آن را خوش‌بووطعم می‌کند (همان چ، 1 / 49). 
نکتۀ جالب اینکه در شاهنامه اصطلاحات خورشگر و خوالیگر به جای آشپز و خورش‌خانه به مفهوم آشپزخانه به کار رفته است (همان چ، 1 / 49، 245، 5 / 338). همچنین، در بسیاری از مواضع شاهنامه، اصطلاحات نان و نان‌خوردن به‌طورکلی به مفهوم غذا و غذاخوردن آمده است (همان چ، 5 / 339، 537). 
در بخش پهلوانی نیز، به‌رغم آنکه نزدیک به نیمی از شاهنامه را شامل می‌شود، فقط در چند جا از خوراکیهایی مشخص یاد شده است که بیشتر مربوط به رستم می‌شود. در داستان «هفت‌خان رستم»، یک جا از کباب گور یاد شده، و در جایی دیگر، توصیفی از مرغ بریان و نان آمده، که در کنار آنها نمکدان و ریچار نیز بوده است (همان چ، 3 / 25، 29). ریچار در لغت‌نامه‌ها در معانی متفاوتی آمده است، ازجمله نوعی مربا، ترشی و نیز هر آن چیزی که از شیر بپزند (نک‍ : لغت‌نامه ... ، ذیل واژه). در داستان «رستم و اسفندیار» باز هم از گور بریان (فردوسی، همان چ، 5 / 321) و بره (همان چ، 5 / 358) یاد می‌شود. 
در بخش تاریخی، به‌ویژه در شرح زندگی بهرام گور، از غذاهایی متنوع‌تر نام برده می‌شود که علت اصلی آن، توجه مأخذ / مآخذ شاهنامه و به‌تبع آن، شاهنامه، به زندگی روزمرۀ بهرام و مراودات وی با طبقات پایین جامعه و گرایش او به شادخواری و تفریحات متنوع است. هم ازاین‌رو، در این بخش از غذاهایی مانند تره و سرکه و ماست (همان چ، 6 / 470)، خایه و ترۀ جویبار و ترینه (همان چ، 6 / 471)، شیربا و زیربا (همان چ، 6 / 474)، پنیر و نان ارزن (همان چ، 6 / 505)، بره و مرغ بریان (همان چ، 6 / 601)، کالوشه (همان چ، 6 / 428)، تره و نان کشکین (همان چ، 8 / 456)، فطیر با ترۀ جویبار (همان چ، 8 / 52)، شیر گرم و نان نرم، گوشت جوشانده در شیر، پنیر و ترف (همان چ، 6 / 503، 506)، بره و مرغ بریان، نمک‌سود (همان چ، 6 / 415، 470، 471)، ماهی و کباب مرغابی و انواع شکار (همان چ، 6 / 79، 501)، برنج (همان چ، 6 / 185)، و نیز از خوردنیهایی دیگر مانند انگبین یا عسل، روغن، شکر و فطیر (همان چ، 8 / 52، 446) نام برده شده است. 
برخی از این غذاها مخصوص طبقات تهی‌دست بوده است، مانند کالوشه، نوعی غذا شبیه کالجوش؛ ترینه، نوعی اشکنه؛ نان ارزن با پنیر؛ پینو، به معنی کشک و پنیر خشک؛ ترف، نوعی پنیر و نیز کشک سیاه (نک‍ : خالقی، یادداشتها، 3 / 138). گفتنی است در پایان غذا نیز به می‌خوردن مشغول می‌شدند (نک‍ : دنبالۀ مقاله). 
برخی غذاها را نیز به‌عنوان دارو مصرف می‌کرده‌اند، مانند مغز بادام بریان‌شده به همراه شراب کهنه (فردوسی، چ خالقی، 6 / 465). در شاهنامه، افزون‌بر غذاها، به برخی از میوه‌های خوردنی نیز اشاره شده است، مانند انار و سیب و به (همان چ، 6 / 440، 7 / 465، 8 / 345)؛ زیتون و گردو و انگور (همان چ، 7 / 94)؛ ترنج (همان چ، 3 / 305)؛ خرما (همان چ، 6 / 248، حاشیۀ 16، 8 / 446)؛ پسته (همانجا) و بادام (همان چ، 6 / 465). در یک مورد نیز از آب انار یاد شده است (همان چ، 8 / 196). پیش از خوردن غذا و نیز در پایان آن، دعای سفره می‌خواندند؛ این موضوع فقط در دورۀ تاریخی آمده است (همان چ، 8 / 53، 151-152). 

مهمان و آداب مهمان‌نوازی

در شاهنامه دو گونه مهمانی آمده است: یکی مهمانیهای سرزده، و دوم مهمانیهای بابرنامه و طبق دعوت. از نوع نخست، در شرح زندگی بهرام چند نمونه نقل شده است: از مهمان به گرمی استقبال می‌کرده‌اند، به او خوشامد می‌گفته‌اند و تلاش می‌کرده‌اند بهترین غذایی را که امکان داشت، فراهم کنند؛ لنبک آبکش ضمن استقبال از بهرام، به وی می‌گوید: «اگر با تو ده تن بُدی، به بُدی»؛ ماهیار گوهرفروش نیز با گفتن «درست آمدی»، به بهرام خوشامد می‌گوید و اضافه می‌کند که تو خودت میزبان هستی؛ بهرام وقتی به خانۀ مهیار می‌رود و در می‌زند، مهیار به کنیز خود می‌گوید: چرا مرددی، در را باز کن، مگر مهمان ندیده‌ای؟! پس از آن فرش می‌گستراند و متکا می‌گذارد تا بهرام راحت بنشیند. باغبانی که از شاپور ذوالاکتاف، هنگام فرار او از روم، پذیرایی می‌کند، به وی می‌گوید: اینجا خانۀ خودت است؛ نوعی تعارف که امروزه نیز کم‌و‌بیش رایج است. رسم بوده است که دست‌کم تا 3 روز از مهمان پذیرایی نمایند، بی آنکه از او پرسشی کنند (همان چ، 6 / 309-310، 426- 428، 489-491). رستم نیز از گیو می‌خواهد که 3 روز در سیستان مهمان او باشد و روز چهارم باهم به پایتخت بروند (همان چ، 2 / 145). رسم 3 روز مهمان‌نوازی از مهمان غریبه، هنوز هم در برخی از مناطق عشایرنشین ایران، ازجمله در خوزستان، رایج است (جعفری، تحقیقات؛ نیز قس: حنیف، هویت ... ، 180). 
برای مهمان بلندمرتبه گوسفند یا بره می‌‌کشتند (فردوسی، چ خالقی، 6 / 438، 470-471، 495). گاه نیز بی هیچ تکلفی هرچه در خانه بود، نزد مهمان می‌گذاشتند؛ مثلاً بهرام چوبینه به هنگام فرار، به خانۀ پیرزنی می‌رسد و پیرزن با نان جو از وی و همراهش پذیرایی می‌کند (همان چ، 8 / 151-152). مَثل «مهمان هرکی، خانه هرچی» که امروزه نیز در برخی از مناطق ایران رایج است، ناظر بر همین بی‌تکلفی بوده است، و هنگامی به کار می‌رود که مهمان ناخوانده‌ای بی‌وقت وارد شود و صاحب‌خانه نیز هرچه دارد، در جلو او بگذارد. 
مواد خوراکی در چپین (سبد یا سله) نگهداری می‌شد (همان چ، 6 / 470، 471). برای مهمانان، سفره پهن می‌کردند و پس از غذا نیز کنیز یا غلامی، یا خود صاحب‌خانه آفتابه و لگن می‌گرداند تا مهمانان دست خود را بشویند (همان چ، 6 / 491، 8 / 78). 
پس از غذا، با شراب از مهمان پذیرایی می‌کردند، و این رسمی عمومی بوده، به‌گونه‌ای‌که حتى در خانۀ مستمندان نیز رایج بوده است؛ چنان‌که پیرزن پیش‌گفته نیز با امکانات ابتدایی و فقیرانۀ خود، شراب هم برای بهرام چوبینه می‌آورد (همان چ، 8 / 151-152). رسم پذیرایی هم بدین‌گونه بوده است که معمولاً نخست صاحب‌خانه پیاله‌ای شراب می‌نوشیده، و سپس به مهمان می‌داده است. گاه جامی جداگانه برای مهمان می‌آوردند و گاه میزبان پس از آنکه خود می‌نوشید، همان جام را می‌شست و با آن به مهمان شراب می‌داد (همان چ، 6 / 438- 439، 491). این کار را معمولاً برای رفع شبهه از زیان‌باربودن، یا مسموم‌بودن شراب انجام می‌دادند؛ چنان‌که در داستان رستم و اسفندیار، هنگامی‌که زواره جامی شراب به بهمن می‌دهد و بهمن در خوردن آن تردید می‌کند، زواره از آن مقداری می‌نوشد و سپس جام را به او می‌دهد (همان چ، 5 / 322-323)؛ مَثل «اول ساقی، بعد باقی» که امروزه نیز رایج است، ناظر بر همین رسم است. گاه نیز شراب را نخست به شخص بزرگ‌تر می‌داده‌اند (همان چ، 6 / 310). پهلوانان در نبود پادشاهان، شراب را با یاد پادشاه و بزرگان سر می‌کشیدند (همان چ، 1 / 222، 340، حاشیۀ 1، 3 / 242). 
شراب را افزون‌بر انگور، از خرما نیز تهیه می‌کردند (همان چ، 8 / 53). در مواردی، هنگامی‌که شراب می‌انداختند، عهد می‌کردند که پس از آماده‌شدن به مناسبتی خاص سر آن را باز کنند؛ برای نمونه، در یکی از نسخه‌های شاهنامه، میزبان شاپور، که او را نمی‌شناسد، می‌گوید: شرابی کهنه دارم که هنگام انداختن آن سوگند خورده‌ام فقط برای شاپور شاه آن را باز کنم (همان چ، 6 / 310، حاشیۀ 15). 
مهمانیهای رسمی که ویژۀ طبقات بالا و رده‌های حکومتی بود، تکلفاتی فراوان داشت که ازجمله می‌توان به استقبال و بدرقه اشاره کرد. هنگامی‌که پهلوانان ایران به رهبری رستم، پیروزمندانه از توران به نزد کیخسرو برمی‌گردند، کیخسرو به پیشواز آنها می‌رود. آنها نیز همین‌که خسرو را می‌بینند، از اسب پیاده می‌شوند و بر وی تعظیم می‌کنند. سپس، پهلوانان و کیخسرو سخنانی در ستایش هم با تعارفات و اغراقهای فراوان بر زبان می‌رانند (همان چ، 3 / 281-284). 

ورزش، بازی و سرگرمی

 در شاهنامه از بازیها و سرگرمیهایی متفاوت، گاه به‌اشاره و گاه با شرح فراوان، یاد شده است. این بازیها و سرگرمیها در بخشهای سه‌گانۀ شاهنامه باهم تفاوت دارند. در ادامه، برخی از بازیها و سرگرمیها بررسی می‌شوند: 

شکار

 شکار از مواردی است که در شاهنامه بسیار به آن توجـه شده است. شکار و چگونگی مراسم آن یکی از برنامه‌های آموزشی شاهزادگان و پهلوانان بوده است (نک‍ : دنبالۀ مقاله). در دورۀ اساطیری، سخنی از بازی و سرگرمی وجود ندارد. در دورۀ هوشنگ، به شکار گور و گوزن اشاره شده، که ظاهراً برای تهیه و تأمین خوراک بوده است (همان چ، 1 / 31؛ پیامنی، 208). در دورۀ تهمورث نیز بی آنکه از شکار سخنی رود، به تربیت مرغان شکاری اشاره شده است (فردوسی، همان چ، 1 / 36). 
در دورۀ پهلوانی اما، شکار به یک سرگرمی و تفریح همیشگی پهلوانان و شاهان تبدیل می‌شود. در داستان رستم و سهراب، به‌صراحت آمده است که رستم چون غمگین بود، آهنگ شکار کرد (همان چ، 2 / 119). پهلوانان گاه پس از جنگهای طولانی یا مناسبتهای دیگر به شکار می‌رفتند (نک‍ : همان چ، 2 / 105، 203، 294). شکار گاه زمینه‌ای برای توطئه نیز بوده است، مانند توطئۀ شاه کابل و شغاد که به مرگ رستم انجامید (همان چ، 5 / 445 بب‍‌ ). 
شکار و مراسم آن در دورۀ تاریخی با جزئیاتی بیشتر توصیف شده است. برخی از پادشاهان مانند بهرام گور و خسرو پرویز شکار را با تجمل فراوان برگزار می‌کردند (برای مصادیق مختلف مراسم شکار از سوی پادشاهان این دوره، نک‍ : همان چ، 6 / 429، 450، 452، 476). در این دوره، افزون‌بر شرح مراسم شکار پـادشاهان، بـه شکار از سوی طبقـات پایین‌تـر ــ کـه بـه‌منظور امرارمعاش صورت می‌گرفته ــ نیز اشاره شده است (نک‍ : همان چ، 6 / 452). نکتۀ قابل تأمل در این دوره، حضور بازرگانان به هنگام مراسم شکار پادشاهان است. آنها برای خرید حیوانات شکارشده و فروش گوشت آنها، در این مراسم حضور می‌یافتند. البته گاه نیز پادشاه دستور می‌داد که پولی از آنها دریافت نگردد (نک‍ : همان چ، 6 / 519؛ نیز نک‍ : خالقی، یادداشتها، 3 / 240-241). هنگام شکار، حیوانات شکاری مانند سگ، یوز، باز و شاهین همراه می‌بردند (فردوسی، همان چ، 6 / 351، 476- 478). ایرانیان از میان حیوانات مختلف، بیش از همه، به شکار گور علاقه داشتند (همانجاها)، اما به شکار آهو، گوزن و در یک مورد به شکار شترمرغ نیز اشاره شده است (همان چ، 6 / 377؛ برای شکار و جزئیات آن، نک‍ : ه‍ د، شکار). 

چوگان

چوگان نیز از بازیهای گروهی است که چند بار در شاهنامه، به‌شرح یا اشاره، آمده است. مهم‌ترین و درعین‌حال مشروح‌ترین بازی چوگان در شاهنامه که نکاتی فولکلوریک نیز به همراه دارد، بازی سیاوش و یارانش با پهلوانان تورانی در توران‌زمین و در برابر دیدگان افراسیاب است. در این بازی، ایرانیان فرصت هنرنمایی به تورانیان نمی‌دهند و سیاوش که این‌گونه رفتار را با میزبان نمی‌پسندد، «بر پهلوانی‌زبان»، به گونه‌ای که افراسیاب متوجه نشود، یاران خود را سرزنش می‌کند و می‌گوید که اینجا میدان بازی است و نه کارزار، اجازه دهید که تورانیان نیز هنرنمایی کنند (فردوسی، همان چ، 2 / 291-292، برای نمونه‌ای دیگر، نک‍ : 5 / 48- 49، 6 / 568؛ برای چوگان و جزئیات آن، نک‍ : ه‍ د، چوگان). 

کشتی

کشتی از ورزشهایی بوده که افزون‌بر سرگرمی، در میدانهای جنگ نیز کارکرد داشته است. داراب در دورۀ کودکی، نه‌فقط با همسالان خود، که با بزرگان نیز در کوی و برزن کشتی می‌گرفته است (فردوسی، همان چ، 5 / 494). در مجالس رسمی نیز کشتی‌گرفتن رایج بوده است. هنگامی‌که بهرام گور، به‌طور ناشناس در هند به سر می‌برد، در مجلس پادشاه به هنرنمایی می‌پردازد و با پهلوانان هند کشتی می‌گیرد. در این‌گونه مجالس، پیش از کشتی‌گرفتن، شلوار ویژۀ کشتی می‌پوشیده‌اند (همان چ، 6 / 567- 568). در جنگ نیز هنگامی‌که کار دو پهلوان گره می‌خورد و هیچ‌یک بر دیگری پیروز نمی‌شد، درنهایت، باهم کشتی می‌گرفتند که نمونۀ آن کشتی رستم و سهراب است (همان چ، 2 / 181-185). 

نشانه‌زنی

یکی دیگر از سرگرمیها که ویژۀ پهلوانان بود و با آن هنرنمایی می‌کردند، نشانه‌زنی بود. در مراسمی که منوچهر ترتیب می‌دهد، زال از این‌گونه هنرنماییها نشان می‌دهد (همان چ، 1 / 254، برای نمونه‌های دیگر، نک‍ : 2 / 292، 323). 

مچ‌اندازی

از موارد دیگری که می‌توان در ردیف سرگرمیها یا هنرنماییهای ویژۀ پهلوانان از آن یاد کرد، زورآزمایی با فشردن دست یکدیگر بود که شباهتی به بازی مچ‌اندازی امروزی دارد. این هنرنمایی گاه در فضایی به‌ظاهر دوستانه انجام می‌گرفته است، مانند زورآزمایی رستم و اسفندیار در خیمۀ اسفندیار که با ستایش پهلوانان از همدیگر همراه بوده است (همان چ، 5 / 355-356)؛ و گاه در فضایی دشمنانه، مانند زورآزمایی پهلوان شاه مازندران با فرهاد، یا زورآزمایی کلاهور، یکی دیگر از همان پهلوانان، با رستم (نک‍ : همان چ، 2 / 47، 51). 

سایه‌بازی

 نمونۀ دیگر که البته متفاوت از این‌گونه بازیها ست، اشاره به خیال‌بازی یا سایه‌بازی (ه‍ م) در شاهنامه است که از جهت بررسیهای تاریخی این بازی اهمیت دارد (نک‍ : همان چ، 1 / 74، حاشیۀ 16). 

شطرنج و نرد

افزون‌بر این بازیها، در شاهنامه به‌تفصیل دربارۀ شطرنج و نرد نیز سخن رفته است. اهمیت مطالب مربوط به بازیهای اخیر در افسانه‌هایی است که دربارۀ چگونگی شکل‌گیری و ابداع آنها نقل شده است (نک‍ : همان چ، 7 / 304 بب‍‌ ). 

نذرکردن

 در شاهنامه چند بار به نذر و نذرکردن (ه‍ م) اشاره شده است. اسفندیار برای گمراه‌کردن ارجاسپ می‌گوید: در دریا دچار توفان شدم و همان زمان نذر کردم که اگر نجات یابم، بزمی بسازم و به درویشان خیرات کنم (فردوسی، همان چ، 5 / 266-267). همو در جنگ با ارجاسپ نیز نذر می‌کند که اگر در جنگ پیروز شود، 100 آتشکده و 100 کاروان‌سرا بسازد، 000‘10 چاه در بیابان حفر کند و 000‘100 درم به درویشان خیرات کند و در راه گسترش دین و ازمیان‌بردن جادوان مبارزه نماید (همان چ، 5 / 200). خسرو پرویز نیز هنگام رویارویی با بهرام چوبینه نذر می‌کند که چنانچه پیروز شود، جواهر، زر و مقدار 000‘100 درم و 000‘100 دینار به آتشکده پیشکش کند (همان چ، 8 / 20). 
خیرات‌کردن به درویشان و آتشکده، پس از هر موفقیتی یا دریافت خبری خوش، رایج بوده است. فرانک پس از پادشاه‌شدن فریدون، و منوچهر پس از شنیدن خبر پیداشدن زال، به درویشان خیرات می‌کنند (همان چ، 1 / 90، 174، حاشیۀ 6). کیخسرو نیز پس از کشتن افراسیاب و گرسیوز همین کار را می‌کند (همان چ، 4 / 323-324). شیرین پیش از خودکشی، همۀ بندگان خود را آزاد می‌کند و ثروتش را برای شادی روان خسرو پرویز به آتشکده، کاروان‌سراها و درویشان می‌بخشد (همان چ، 8 / 370). برای رفع قضاوبلا نیز ابتدا بر کودک زر می‌ریختند، سپس آن زر را به درویشان می‌بخشیدند (همو، چ رمضانی، 4 / 127؛ نیز برای مصادیق دیگر خیرات، نک‍ : چ خالقی، 1 / 211، 6 / 598، جم‍‌ ). 

تفأل

براساس شاهنامه، مردم آن دوره برای هر رفتار یا رویدادی تفأل می‌زده‌اند، و باور بر این بود اشخاصی که فال بد بزنند یا اندیشۀ بد کنند، به آنها بد می‌رسد (همان چ، 6 / 527). موبدی با دیدن شیرویه که با چنگال خشکِ گرگ و شاخ گاومیش بازی می‌کرده است، آن را به فال بد می‌گیرد (همان چ، 8 / 270-271). شبی که اسکندر به دنیا می‌آید، مادیان خاص فیلقوس نیز کره‌ای چون شیر و «کوتاه‌لنگ» می‌زاید. فیلقوس این را به فال نیک می‌گیرد (همان چ، 5 / 524). وقتی جاسوس هرمزد می‌بیند که بهرام چوبین با نوک نیزه کله‌ای از دیگ کله‌فروش برمی‌دارد، آن را به فال بد می‌گیرد (همان چ، 7 / 510-511). دیدن روی زیبا را در اول صبح به فال نیک می‌گرفتند (همان چ، 8 / 365؛ قس: مرزبان، 220؛ فخرالدین، 294؛ نیز نک‍ : خالقی، یادداشتها، 4 / 252؛ برای مصادیقی دیگر از تفأل در شاهنامه، نک‍ : فردوسی، همان چ، 5 / 309، 6 / 171، 7 / 510-511، 8 / 331). 

صفحه 1 از9

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: