شاهنامه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 20 بهمن 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/257866/شاهنامه
چهارشنبه 22 اسفند 1403
چاپ شده
5
شاهنامه تأثیراتی ژرف بر همۀ انواع ادبی پس از خود بر جای گذاشته است. در اینجا فقط به آن بخش که به نوعی مرتبط با ادبیات عامه است، اشاره میشود. اندکی پس از سرایش شاهنامه، موجی از منظومهسرایی با موضوع داستانهای پهلوانی ایران باستان به راه افتاد. گرشاسبنامه، بهمننامه، کوشنامه، برزونامه، فرامرزنامه، شبرنگنامه (ه مم) و جز اینها در همۀ وجوه خود متأثر از شاهنامه بودهاند. شاعران این منظومهها گاه حتى مصراعها یا بیتهایی از شاهنامه را در داستانهای خود آوردهاند. منظومههای پهلوانی دینی از کهنترین آنها، یعنی علینامه (سرودۀ 485 ق) تا افتخارنامۀ حیدری که یکی از متأخرترین آنها ست، همه تحتتأثیر مستقیم شاهنامه سروده شدهاند (نک : شفیعی، «حماسه ... »، 127- 128؛ ه د، افتخارنامۀ حیدری).مشهورترین این منظومهها حملۀ حیدری باذل (سرودۀ 1125 ق / 1713 م)، و حملۀ حیدری راجی کرمانی (سرودۀ 1265 ق / 1849 م) است که بهسبب استقبال از سوی خوانندگان عام، موجب ایجاد نوعی خاص تحت عنوان «حملهسرایی» گردیدند. حملۀ حیدری باذل و حملۀ حیدری راجی همچنین باعث ایجاد نوعی هنر زبانی به نام «حملهخوانی» گردید. حملهخوانی کاملاً متأثر از شاهنامهخوانی است و به همان شیوه اجرا میشود (نک : ه د، حملۀ حیدری).همچنین باید از منظومههایی تاریخی یاد کرد که در شرح تاریخ یک سلسلۀ پادشاهی، یا زندگی یک پادشاه یا امیران محلی سروده شدهاند. برخی از این منظومهها که بیشتر عنوان شاهنامه و گاه نامهای دیگری دارند، از این قرارند: شاهنشاهنامۀ پاییزی، ظفرنامه، شهنشاهنامۀ تبریزی، کرتنامۀ ربیعی، شاهنامۀ هاتفی، شهنامۀ قاسمی و بهمننامۀ آذری (نک : صفا، 343 بب ؛ برای آگاهی از برخی دیگر از این منظومهها، نک : اوحدی، 3 / 1946-1947، 4 / 2123-2126، 5 / 3279؛ واله، 1 / 418- 419؛ اسفزاری، 1 / 41، حاشیۀ 3؛ عالمآرا … ، 1 / 295). در همین زمینه باید از منظومههایی یاد کرد که با عنوان «جنگنامه» سروده شدهاند و موضوع بیشتر آنها جنگهای محلی است. البته موضوع برخی از آنها جنگ با بیگانگان و دفاع از میهن است، مانند جنگنامۀ کشم (ه م).جنگنامهسرایی اگرچه در مناطق مختلف ایران و حتى در افغانستان هم مرسوم بوده، اما در جنوب ایران رواج بیشتری داشته است. جنگنامهها و منظومههای تاریخی پیشگفته، همچون شاهنامه، در بحر متقارب سروده شده، و کاملاً متأثر از شاهنامهاند.پیامدهای جنگنامهسرایی در جنوب، شکلگیری و رواج هنر زبانی «جنگنامهخوانی» بوده است که کاملاً شبیه شاهنامهخوانی اجرا میشود و هنوز هم کموبیش در میان سالمندان این مناطق رایج است (برای آگاهی بیشتر، نک : جعفری، «جنگنامه ... »، سراسر مقاله؛ نیز نک : ه د، جنگنامه).حوزۀ دیگری که تأثیرات شاهنامه بر آن بهروشنی مشهود است، داستانهای سنتی ایران، مانند سمک عیار، ابومسلمنامه، قران حبشی، دارابنامه، حمزهنامه، فیروزشاهنامه، شیرویۀ نامدار، امیرارسلان و ملک جمشید است (ه م م). این داستانها از لحاظ ساختار نحوی، بهکارگیری صنایع بدیعی، توصیفات میدان جنگ، بهویژه توصیف نبردهای تنبهتن و نیز برخی اپیزودها مانند اژدهاکشی، کموبیش متأثر از شاهنامهاند. در برخی از آنها، راوی اعمال و رفتار پهلوانان را به رفتار رستم یا پهلوانان دیگر شاهنامه تشبیه میکند. برای نمونه، در فیروزشاهنامه که جلدهای 1-2 آن با عنوان دارابنامه منتشر گشته، بارها و بارها شعرهایی از شاهنامه یا شعرهایی در همان بحر اشعار شاهنامه برای توصیف نقل شده است. بسیاری از پهلوانان داستان نیز نوادگان رستماند (نک : بیغمی، 1 / 255، 263، 281، 288). مضمون نبرد پدر با پسر یا نوه در قصۀ امیرالمؤمنین حمزه (حمزهنامه) چند بار تکرار شده است که کاملاً تحتتأثیر داستان سهراب است (ص 417، 458، 465-466).برخی از پژوهشگران داستان کوراوغلو را که در استانهای آذربایجان، فارس، گلستان، خراسان و برخی مناطق دیگر ایران و نیز بعضی از کشورهای منطقه رایج است، متأثر از داستانهای رستم میدانند (نک : رئیسنیا، 170 بب ؛ جعفری، درآمدی، 257؛ نیز نک : ه د، کوراوغلو).از جملۀ داستانهای شاهنامه که تأثیرات قابل ملاحظهای بر داستانهای ادب عامه داشته، داستانهای هفتخان است. در روایتهای شفاهی و نقالی، هفتخانهای دیگری برای برخی از فرزندان و نوادگان رستم ساختهاند، مانند هفتخان جهانبخش، فرزند فرامرز، که طی آن، رخش را از بند ریحانۀ جادو رها میکند (انجوی، مردم و شاهنامه، 55-56). افزونبراین، در جنیدنامه و شیرویۀ نامدار (ه مم)، قهرمانان برای رسیدن بـه معشوق خـود باید هفتخان یـا هفتطلسم را پشت سر گذارند («جنیدنامه»، 421 بب ؛ شیرویه ... ، 303-306).این موضوع به صورتی دیگر و با هدفی متفاوت در هفتسیر حاتم تکرار میشود. در منظومۀ زرینقبانامه نیز رستم برای نجات فرزندان و نوادگان خود باید از هفتمنظر، که شامل 7 طلسم متفاوت است، بگذرد (ص 1136 بب ؛ برای شواهد دیگر از تأثیرات شاهنامه بر داستانهای سنتی، نک : اسماعیلی، «داستان ... »، 145-183، مقدمه بر ... ، 155-157؛ قبادی، 74-96؛ حسنآبادی، 37-56).شاهنامه بر افسانههای رایج میان مردم نیز تأثیر گذاشته است. همانگونه که پژوهشگران شاهنامه یادآوری کردهاند، برخی از داستانهای شاهنامه از نوع افسانهاند. بسامد این نوع داستانها در بخش تاریخی شاهنامه بیشتر است (نک : سرامی، 78-81؛ شریفزاده، 83 بب ). برخی از این افسانهها با تغییراتی در ادب شفاهی نیز رایج است که از آنها روایتهای فراوانی ثبت شده است (نک : بخش بعدی مقاله).افزونبر این باید به تکرار برخی بنمایههای داستانهای شاهنامه در افسانههای ایرانی اشاره کرد. در یکی از افسانههای منسوب به شاه عباس، وی ضمن شکار، از سپاهیان جدا میشود، در روستایی با دختری ازدواج میکند و هنگام ترک همسر خود، بازوبندی به وی میدهد که اگر فرزندش دختر بود، بر گیسوی او، و اگر پسر بود، بر بازویش ببندد. همین بازوبند در ادامۀ داستان سبب آشنایی شاه با فرزند خود میشود (حنیف، 201-204). این بنمایه در یکی از داستانهای منظوم بلوچی به حضرت علی (ع) منسوب است (نک : جهاندیده، 113). حضور سیمرغ در برخی افسانهها نیز جلوهای دیگر از تأثیرگذاری شاهنامه است (نک : انجوی، قصهها ... ، 102-105، 177، 234-235؛ بهرنگی، 75، 117).شاهنامه و قهرمان اصلی آن، رستم، بر افسانهها و حماسههای برخی از کشورهای منطقه نیز تأثیر گذاشته است. برای نمونه، در حماسۀ قرقیزها، مَـنَس، بارها اعمال پهلوانی مَـنَس به رستم تشبیه شده است (ص 137، 227). امثال رایج میان مردم نیز تأثیرات قابل توجهی از شاهنامه گرفتهاند. اینگونه امثال را میتوان امثال شاهنامهای نامید و به دو گروه تقسیم کرد: یک بخش که شامل مصراعها یا بیتهایی از شاهنامهاند و به امثال سائر تبدیل شدهاند (نک : بخش پیشین مقاله)، و بخش دیگر که خود مردم با استناد به شاهنامه، داستانها یا شخصیتهای آن یا اشعار شاعران دیگر ساختهاند؛ مانندِ «باید از هفتخان رستم رد شد»، برای توصیف کار سخت؛ «خیال میکند گرز رستم را شکسته است»، در پاسخ به لافزنی و ادعاهای بیهوده؛ «از رستم شجاعتر است»، برای توصیف دلیری؛ «خون سیاوش از جوش نمیافتد»، در مکافات عمل؛ «مگر خون سیاوش شده»، به هنگام سماجت در عمل؛ «نوشدارو بعد از مرگ سهراب»، در مقام بیخاصیتبودن یا تعلل در عمل؛ «رخش باید تا تن رستم کشد»، در اشاره به اینکه هر عملی تحمل و سختی خاصی دارد.در پژوهشی که براساس امثال ثبتشده صورت گرفته، نام 13 شخصیت شاهنامه در 115 مثل بازتاب یافته است که البته برخی از آنها روایتهایی متفاوت از یک مثل واحد است (نک : ذوالفقاری، 1 / 1079-1080، جم ). جدا از اینها امثال دیگری هست که در ارتباط با شاهنامه به کار میرود. برای نمونه، در جنوب چنانچه کسی انتظاری غیرمعمول از کس دیگری داشته باشد، به او میگویند: شاهنامه برایم خواندهای که حالا فلان انتظار را داری؟ این مثل درعینحال ناظر بر سخت و مشکلبودن شاهنامهخوانی نیز هست (موسوی).شاهنامه بر تعزیهخوانی نیز تأثیر داشته است. تعزیهخوانان به هنگام جنگ و رجزخوانی، شعرها را در گوشههای حُدی، پهلوی، رجز و چهارگاه که جنبۀ حماسی دارند، میخوانند (شهیدی، 441). افزونبراین، با توجه به اینکه برخی از منظومههای پهلوانی دینی مانند حملۀ حیدری، خاوراننامه و برخی روایتهای منظوم مختارنامه از منابع تدوین تعزیهنامهها بوده است، برخی از ابیات و حتى قسمتهایی از آنها در نسخههای تعزیه نقل میشود (همو، 551).شاهنامه به شکل غیرمستقیم بر روضهخوانی نیز تأثیر گذاشته است. در جنوب ایران، برخی روضهخوانان به خواندن جنگنامه در ضمن روضه مشهور بودند. آنها بهویژه بهمیدانرفتن و رجزخوانیهای حضرت عباس و علیاکبر (ع) و حر ریاحی را با نثرِ آمیخته به نظم نقل میکردند. شعرها برگرفته از روضة الشهداء و جنگنامههای مذهبی بود، مانند: کمندافکنِ یالِ دشمن منم / جهان یلی را بههمزن منم / / شما روبهانید بینام و ننگ / دل جملهتان سخت باشد چو سنگ / / ز خون شما تر کنم خاک را / که آتش کند چاره خاشاک را (کاظمی). برخی از شعرها نیز از شاهنامه یا بیتهای الحاقی آن بود (برای نمونه، نک : کاشفی، 522-523).
شاهنامه بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم در بسیاری از باورها و آیینهای مردم ایران بازتاب دارد. در لرستان، این باور وجود دارد که اگر زن باردار شاهنامه بخواند یا به صدای شاهنامهخوانان گوش دهد، فرزندی که در شکم دارد، چه پسر و چه دختر، در بزرگسالی خوی و خصلت پهلوانان را میگیرد. ازاینرو زنان، بهویژه زنان باردار، سعی میکنند در مجالس شاهنامهخوانی حضور یابند و بیتهایی از شاهنامه را ازبر کنند و گاه و بیگاه آنها را بر زبان بیاورند (عسکریعالم، فرهنگ، 4 / 119).زردشتیان در مراسم جشن نوروز ازجمله دیدوبازدیدهای این جشن و در جشنهای گَهَنبار و سده و نیز گاه در مراسم عروسی، شاهنامهخوانی میکردهاند (رمضانخانی، 142-143، 197، 229، حاشیۀ 298).بختیاریها در مراسم و مجالس سوگ عزیزان خود، افزونبر خواندن اشعار محلی بر وزن شاهنامه، اشعاری نیز از خود شاهنامه که ناظر بر بیوفایی دنیا، کوتاهبودن عمر، ناگزیری مرگ و جز اینها ست، میخوانند (قنبری، 92-94؛ صحراشکاف، 119-120). لکزبانان لرستان نیز در سوگسرودههای مجالس سوگواری، اشخاصِ درگذشته را به پهلوانان شاهنامه تشبیه میکنند (عسکریعالم، همان، 5 / 136، 144، 210، 253). در لرستان هنگام برگزاری جشن عروسی، شرکتکنندگان معمولاً به توشمالها (نوازندگان محلی) هدیه میدهند. توشمال پس از گرفتن هدیه، با صدای بلند از آن شخص تشکر میکند و در بسیاری موارد، او را متناسب با شأن اجتماعیاش با یکی از شخصیتهای شاهنامه مقایسه میکند؛ مثلاً میگوید: این مرد شیروش و رستمصفت که بزرگ ایل و تبار خود است، یا میگوید: این نوادۀ زال یا کاووسکی (همان، 2 / 242).در برخی از مناطق ایران، رنگینکمان را تیر و کمان رستم یا یکی دیگر از قهرمانان شاهنامه میدانند (شکورزاده، 343؛ رضایی، 628؛ نیز نک : ه د، رنگینکمان). ظاهراً این باوری است کهن که قدما نیز به آن اشاره کردهاند (هدایت، 139-140).در روستای رویان شاهرود در شب یلدا (ه م)، نمایشی براساس داستان رستم و اسفندیار برگزار میشود (شریعتزاده، 469). در سیرجان نیز یکی از اجزاء مراسم شبنشینی (ه م) در شب یلدا، خواندن داستانهای شاهنامه است (بختیاری، 292؛ برای شهرهای دیگر، نک : رنجبر، 258- 259؛ خوانساری، 94؛ انجوی، جشنها ... ، 2 / 230). این سنت حتى در مناطق ترکیزبان، مانند پیرسواران ملایر نیز مرسوم بوده است (رسولی، 296).حکایتهایی نیز که مردم مازندران دربارۀ علت برگزاری جشن «بیسِّ شش نورزما» (ه م)، یعنی پیروزی فریدون بر ضحاک، نقل میکنند، کاملاً متأثر از شاهنامه است.
شاهنامه بر بسیاری از هنرهای تزیینی نیز تأثیر داشته است که ازجمله میتوان به نقش داستانها و شخصیتهای آن بر در و دیوار و اشیاء و لوازم زندگی اشاره کرد. دیوارنگاری داستانهای محبوب و معروف، ازجمله داستانهای حماسی از پیش از اسلام در ایران رایج بوده است (نک : تفضلی، تاریخ ... ، 30؛ فرامکین، تصویر 48). در شاهنامه نیز آمده است که به فرمان گشتاسب، کاخی بزرگ پیرامون سرو کاشمر ساختند و دیوارهای آن را با تصاویری از جمشید و فریدون و گرز گاوسارش آراستند (فردوسی، چ خالقی، 5 / 83). ثعالبی نیز به تصویرگری داستان هفتخان اسفندیار بر دیوار کاخها اشاره کرده است (1 / 193). این سنت در سدههای بعد و با رواج شاهنامه میان مردم استمرار یافت و تا امروز کموبیش ادامه دارد. در تاریخ طبرستان (تألیف: 613 ق / 1216 م)، به تصویرپردازی کین سیاوش بر دیوار استراحتگاه شاه اشاره شده است (ابناسفندیار، 2 / 123).براساس اسناد موجود، اینگونه تصویرپردازیها در گوشهوکنار ایران رایج بوده است (نک : سیستانی، 2 / 336، 338؛ لایارد، 38)؛ از جملۀ آنها باید به نقاشیهای بسیار زیبای قلعۀ سیراف و نیز باغ ارم، باغ نظر و ارگ کریمخان اشاره کرد (معصومی، 337 بب ؛ اسکرس، 267-290).در همین زمینه باید به تصویرپردازی و نوشتن اشعاری از شاهنامه روی کاشی یاد کرد که در کاشیکاریها با هدف تزیین به کار میرفته است. از این نوع کاشیکاری افزونبر استفاده در کاخها، در سربینههای حمامها و دروازههای شهرها نیز استفاده میشده است. تصویر نبرد رستم با دیو سفید بر سردر ارگ کریمخانی در شیراز، از نمونههای جالب این نوع کاشیکاری است. روی دروازههای تهران قدیم نیز این نوع کاشیکاری با تصاویری از رستم، گودرز و گیو و صحنههایی از برخی داستانهای شاهنامه، مانند رستم و سهراب به کار رفته بود. این هنر بر روی ظرفهای سفالی نیز به کار میرفت (نک : شهری، 1 / 18، 437، 525؛ نیز نک : مکینژاد، 73 بب ؛ قوچانی، 58-62).نوشتن بیتهایی از شاهنامه بر دیوارها و سردر قلعهها، کاخها و خانهها نیز بسیار مرسوم بوده است. برای نمونه ابنبیبی در سدۀ 7 ق / 13 م نوشته است که روی باروی شهرهای قونیه و سیواس امثال و حکمی از شاهنامه نقل کرده بودند (ص 252-256). نوشتن اشعار شاهنامه بر سردر و سطوح داخلی دیوارهای زورخانهها و حتى روی دیوارهای بقعههای متبرک نیز رایج بوده است که ازجمله میتوان به بقعههای خضر همدان و شوشتر اشاره کرد (نک : ه د، خضر).یکی دیگر از جلوههای شاهنامه در فرهنگ مردم ایران، نقاشیهای قهوهخانهای است. موضوع بسیاری از این نقاشیها داستانهای شاهنامه، مانند کشتن رستم دیو سفید را، نبرد رستم و سهراب، و جز اینها ست. در مواردی شخصیتهای شاهنامه با ظاهری اسلامی تصویر میشدند، مثلاً سیاوش هنگام عبور از آتش پرچمی در دست دارد که روی آن نوشته است «نصر من الله و فتح قریب» (برای آگاهی بیشتر، نک : کلانتری، 2-15؛ نیز نک : ه د، نقاشیهای قهوهخانهای). یکی دیگر از شعب هنری که تأثیر شاهنامه بر آن دیده میشود، قالی و قالیچهبافی است. در قالیچهای که به سال 1320 ق / 1902 م در تبریز بافته شده است، 25 تصویر وجود دارد که هریک از آنها، یکی از داستانهای رستم را نشان میدهند. بر برخی قالیچههای دیگر نیز که در موزههای خارج از ایران نگهداری میشوند، داستانهایی مانند رستم و سهراب، رستم و دیو سپید و رستم و اشکبوس تصویر شده است (نک : تقیآوا، 121-130).فلزکاران هم بر آثارشان داستانهای شاهنامه و هم اشعاری از آن را نقش میکردهاند. برای نمونه، میتوان از بشقاب مسی ساختهشده در 902 ق / 1496 م یاد کرد که 3 بیت از شاهنامه روی آن قلمزنی شده است (صحرانورد، 134 بب ؛ برای نمونههای دیگر، نک : اولد، 179-206).تأثیر شاهنامه بر هنرهای مختلف محدود به مواردِ گفتهشده نمیشود و شامل هنرهای دیگر ازجمله مینیاتور، خطاطی، ظروف چوبی و جز اینها نیز میگردد (نک : روحفر، سراسر کتاب).
شاهنامه بر کشتی پهلوانی، آداب و مراسم آن و محل برگزاری این کشتی، یعنی زورخانه (ه م)، تأثیرات قابل ملاحظه گذاشته است. افزونبر نقش شخصیتهای شاهنامه و نوشتن شعرهایی از آن بر سردر و دیوارهای داخلی زورخانهها، این تأثیر را بر آداب و مراسم زورخانه نیز میتوان مشاهده کرد. هنگام شروع ورزش، مرشد اشعاری از شاهنامه میخواند. پیش از اجرای کشتی، معمولاً شعری میخوانند که به آن «گل کشتی» میگویند، برخی از این شعرها کاملاً متأثر از شاهنامهاند (نک : انصافپور، 98). همچنین رسم است که مرشد به هنگام چرخیدن یا هنرنماییهای پهلوانان در گود زورخانه، جملههایی تشویقی متناسب با سن و شأن هر ورزشکار بگوید، همچون دلاور ایران برای پهلوانان، و سهراب یل برای جوانان (همو، 184). هنگام حرکت شنای ورزشکاران نیز مرشد با شیوهای خاص، اشعاری از شاهنامه را به همراه ضربگرفتن میخواند و به این طریق درحقیقت حرکات آنها را سامان میدهد و هدایت میکند (همو، 311-312).
بخشی دیگر از تأثیرات شاهنامه بر فرهنگ مردم ایران مربوط به نامگذاری کودکان است. این موضوع اگرچه تقریباً در همۀ مناطق ایران رایج است، اما در برخی مناطق ازجمله کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری، لرستان، بخشهایی از استان مرکزی، شمال خوزستان، در میان کردان، برخی شهرهای استان فارس، بهویژه مناطق عشایرنشین آن و نیز عشایر بچاقچی کرمان رواج بیشتری دارد (برای آگاهی از برخی از این مناطق، نک : بذرافکن، 145-146؛ رنجبر، 90).
شاهنامه در باورها و اعتقادات اهل حق و ایزدیان (ه م م) نیز تأثیرات قابلتوجهی داشته است. اهل حق 7 ملک مقرب را با نام هفتتن بر روی زمین میشناسند. آنها هریک از این 7 تن را به نوعی با یکی از شخصیتهای شاهنامه مرتبط میسازند. برای نمونه، پیر بنیامین را با رستم، پیر موسى را با زال، رمزبار را با فرنگیس، و یادگار را که ذات امام حسین (ع) در او تجلی کرده است، با سیاوش و فرامرز ارتباط میدهند (جیحونآبادی، 63-64). آنها همچنین بر این باورند که ذات حق بر کیخسرو مهمان است و کیخسرو در کوه الوند غایب شده است (نک : همو، 164-165). ایزدیان نیز با تفاوتهایی، همین باورها را دارند (امیرمعزی، 98).در پایان، ذکر این نکته را ضروری میداند که تأثیرات شاهنامه محدود به آنچه ذکر شد نمیگردد، زیرا شاهنامه در حوزهای بسیار گسترده که شامل سرزمینهای متأثر از فرهنگ ایرانی است، تأثیر گذاشته است. سرزمینهایی که از غرب چین تا آسیای میانه، شبهقارۀ هند و آسیای صغیر را در بر میگیرد. برای نمونه، یکی از اجزاء جهیزیۀ عروس در میان قزاقها شاهنامه بوده است (نک : آیدنلو، دفتر، 279). رواج شاهنامهخوانی در قلمرو سرزمینهای عثمانی نیز از موارد دیگر است که میتوان به آن اشاره کرد (برای آگاهی از برخی از این تأثیرات در فرهنگ مردم ازبک، قزاق، شبهقاره و ترکیه، نک : غنی، 605- 608؛ محمدخان، 647-661؛ عابدی، 677-685؛ اسطوره ... ، سراسر کتاب).
آلداود، علی، «تاریخ دلگشای شمشیرخانی»، فرهنگ آثار ایرانی ـ اسلامی، به کوشش احمد سمیعی، تهران، 1387 ش، ج 2؛ آموزگار، ژاله، «تاریخ واقعی و تاریخ روایی»، زبان، فرهنگ و اسطوره، تهران، 1386 ش؛ آیدنلو، سجاد، «برخی روایات نقالی و شفاهی در ملحقات نسخ و چاپهای شاهنامه»، دوفصلنامۀ فرهنگ و ادبیات عامه، تهران، 1394 ش، س 3، شم 5؛ همو، «پیشینۀ مکتوب و چندصدسالۀ برخی روایات مردمی ـ شفاهی شاهنامه»، فصلنامۀ فرهنگ مردم، تهران، 1387 ش، شم 24-25؛ همو، «تأملاتی دربارۀ منابع و شیوۀ کار فردوسی»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی تبریز، تبریز، 1383 ش، شم 192؛ همو، دفتر خسروان، تهران، 1390 ش؛ همو، «مردم کدام فردوسی و شاهنامه را میپسندند؟ (بررسی تلقیات عامیانه دربارۀ فردوسی و شاهنامه)»، فصلنامۀ پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی، اصفهان، 1388 ش، شم 4؛ همو، «مقدمهای بر نقالی در ایران»، فصلنامۀ گوهر گویا، اصفهان، 1388 ش، شم 12؛ همو، مقدمه بر رستمنامه، به کوشش همو، تهران، 1387 ش؛ ابناسفندیار، محمد، تاریخ طبرستان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، چاپخانۀ مجلس؛ ابنبیبی، حسین، الاوامر العلائیة، به کوشش نجاتی لوغال و عدنان صادق ارزی، آنکارا، 1336 ق / 1957 م؛ اسطوره متن بینافرهنگی، به کوشش بهمن نامور مطلق، تهران، 1388 ش؛ اسفزاری، محمد، روضات الجنات، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، 1338 ش؛ اسکرس، ج. م.، «بندر طاهری ـ پایگاه متأخر شاهنامه»، زبان تصویری شاهنامه، به کوشش رابرت هیلنبراند، ترجمۀ داوود طبایی، تهران، 1388 ش؛ اسماعیلی، حسین، «داستان زال از دیدگاه قومشناسی»، فصلنامۀ ایراننامه، نیویورک، 1370 ش، شم 37؛ همو، مقدمه بر ابومسلمنامۀ ابوطاهر طرسوسی، به کوشش همو، تهران، 1380 ش؛ اشرف، احمد، هویت ایرانی، به کوشش حمید احمدی، تهران، 1395 ش؛ افشار، ایرج، «اشعار نصرت رازی، شهاب سمنانی، حمزۀ کوچک ورامینی همراه با رسالـۀ منثور امامیه»، میراث اسلامی ایران، به کوشش رسول جعفریان، قم، 1377 ش، ج 7؛ همو، کتابشناسی فردوسی و شاهنامه، تهران، 1390 ش؛ افشاری، مهران، «جستوجویی در تاریخ مناقبخوانی و اشارههایی به منظومۀ علینامه»، فصلنامۀ آینۀ میراث، تهران، 1382 ش، ضمیمۀ شم 20؛ اقتداری، احمد، کشتۀ خویش، تهران، توس؛ الولساتن، ل. پ.، قصههای مشدی گلین خانم، به کوشش اولریش مارتسلف و دیگران، تهران، 1374 ش؛ امیدسالار، محمود، «ادبیات حماسی ایران در عهد غزنویان»، تاریخ جامع ایران، به کوشش صادق سجادی، تهران، 1393 ش، ج 15؛ همو، «تیغ درم یا سیمینقلم»، جستارهای شاهنامهشناسی و مباحث ادبی، تهران، 1381 ش؛ همو، «خداینامه»، دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، به کوشش اسماعیل سعادت، تهران، 1388 ش، ج 3؛ همو، «دربارۀ بیتی از هجونامۀ فردوسی»، جستارهای شاهنامهشناسی و مباحث ادبی، تهران، 1381 ش؛ همو، «در دفاع از فردوسی»، ترجمۀ ابوالفضل خطیبی، نامۀ فرهنگستان، تهران، 1376 ش، شم 12؛ همو، «کُنج یا کَنج در مقدمۀ رستم و سهراب»، «نکتهای در شاهنامهشناسی و تصحیح متن تاریخ سیستان»، جستارهای شاهنامهشناسی و مباحث ادبی، تهران، 1381 ش؛ امیرمعزی، محمدعلی، «نکاتی چند دربارۀ تعابیر عرفانی شاهنامه»، تن پهلوان و روان خردمند، به کوشش شاهرخ مسکوب، تهران، 1389 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، تمثیل و مثل، تهران، 1352 ش؛ همو، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1389 ش؛ همو، قصههای ایرانی، گل به صنوبر چه کرد، ج 1(1)، تهران، 1352 ش؛ همو، مردم و شاهنامه، تهران، 1363 ش؛ همو، مردم و فردوسی، تهران، 1363 ش؛ همو، مردم و قهرمانان شاهنامه، تهران، 1363 ش؛ انصافپور، غلامرضا، تاریخ و فرهنگ زورخانه، تهران، 1353 ش؛ اوحدی بلیانی، محمد، عرفات العاشقین، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، 1390 ش؛ اولد، سیلویا، «شخصیتهای خارج از متن: تاس موزۀ ویکتوریا و آلبرت»، زبان تصویری شاهنامه، به کوشش رابرت هیلنبراند، ترجمۀ داوود طبایی، تهران، 1388 ش؛ ایزدپناه، حمید، شاهنامۀ لکی، تهران، 1384 ش؛ باختری، واصف، «فردوسی در قلمرو فلسفه»، نمیرم از این پس که من زندهام، به کوشش غلامرضا ستوده، تهران، 1374 ش؛ بختیاری، علیاکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ بذرافکن، جلال، فرهنگ مردم داریون، شیراز، 1389 ش؛ بلعمی، محمد، تاریخنامه، به کوشش محمد روشن، تهران، 1378 ش؛ بوشنجی، ابوالحسن، قصص الانبیاء، ترجمۀ محمد بن اسعد ابن عبدالله حنفی تستری، به کوشش عباس محمدزاده، مشهد، 1384 ش؛ بهرنگی، صمد، افسانههای آذربایجان، تهران، 1379 ش؛ بیغمی، محمد، دارابنامه، به کوشش ذبیحالله صفا، تهران، 1381 ش؛ پزشکیان، محسن، قصههای مردم کازرون، به کوشش عبدالنبی سلامی، تهران، 1383 ش؛ پورکریم، هوشنگ، فشندک، تهران، 1341 ش؛ پورمختار، محسن (عضو هیئت علمی دانشگاه رفسنجان)، گفتوگو با مؤلف؛ پیشدادفر، فرخنده، فرهنگ مردم درتوجان، بیجا، 1382 ش؛ تاریخ سیستان، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1381 ش؛ تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، 1376 ش؛ همو، «دهقان»، ترجمۀ ابوالفضل خطیبی، نامۀ فرهنگستان، 1376 ش، س 1، شم 3؛ تقیآوا، رؤیا، «شاهنامۀ فردوسی بر قالیچهها»، اسطوره متن بینانشانهای، به کوشش بهمن نامور مطلق، تهران، 1389 ش؛ تقیزاده، حسن، «شاهنامه و فردوسی»، هزارۀ فردوسی، تهران، 1362 ش؛ ثعالبی مرغنی، حسین، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ترجمۀ محمد فضایلی، تهران، 1368 ش؛ جعفری (قنواتی)، محمد، «افسانههای منظوم خوزستان»، فصلنامۀ پیام بهارستان، تهران، 1391 ش، شم 1؛ همو، تحقیقات میدانی؛ همو، «جنگنامه و جنگنامهسرایی در جنوب ایران»، جشننامۀ استاد خالقی مطلق، تهران، در دست چاپ؛ همو، درآمدی بر فولکلور ایران، تهران، 1394 ش؛ همو، «مقایسۀ روایتهای شفاهی و کتبی داستان بهمن»، دوفصلنامۀ فرهنگ و ادبیات عامه، تهران، 1392 ش، شم 1؛ «جنیدنامه»، روایت ابوحفض کوفی، همراه ابومسلمنامۀ ابوطاهر طرسوسی، به کوشش حسین اسماعیلی، تهران، 1380 ش، ج 1؛ جوانشیر، ف. م.، حماسۀ داد، تهران، 1359 ش؛ جهاندیده، عبدالغفور، حماسهسرایی در بلوچستان، تهران، 1390 ش؛ جیحونآبادی، نعمتالله، شاهنامۀ حقیقت، به کوشش محمد مکری، تهران، 1345 ش؛ حبیبی فهلیانی، حسن، ممسنی در گذرگاه تاریخ، شیراز، 1371 ش؛ حسنآبادی، محمود، «سمک عیار، افسانه یا حماسه»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی مشهد، مشهد، 1386 ش، شم 158؛ حمزۀ اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، بیروت، دارمکتبة الحیاة؛ حمیدیان، سعید، درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی، تهران، 1372 ش؛ حنیف، محمد، هویت ملی در قصههای عامۀ دورۀ صفوی، تهران، 1394 ش؛ خالقی مطلق، جلال، «ابوعلی بلخی»، دانشنامۀ ایران و اسلام، به کوشش احسان یارشاطر، تهران، 1357 ش، ج 8؛ همو، «از شاهنامه تا خداینامه»، نامۀ ایران باستان، تهران، 1386 ش، س 7، شم 1-2؛ همو، «اشتقاقسازی عامیانه»، «ایرانگرایی در شاهنامه»، سخنهای دیرینه، به کوشش علی دهباشی، تهران، 1381 ش؛ همو، «جهانشناسی شاهنامه»، فصلنامۀ ایرانشناسی، نیویورک، 1370 ش، شم 9؛ همو، «چند یادداشت بر مقالۀ ایران در گذشت روزگاران»، سخنهای دیرینه، به کوشش علی دهباشی، تهران، 1381 ش؛ همو، «در پیرامون منابع فردوسی»، فصلنامۀ ایرانشناسی، نیویورک، 1377 ش، س 10، شم 3؛ همو، «معرفی سه قطعۀ الحاقی در شاهنامه»، «معرفی قطعات الحاقی در شاهنامه»، «یکی داستان است پرآب چشم»، گلرنجهای کهن، به کوشش علی دهباشی، تهران، 1372 ش؛ همو «نگاهی کوتاه به فن داستانسرایی فردوسی»، سخنهای دیرینه، به کوشش علی دهباشی، تهران، 1381 ش؛ خطیبی، ابوالفضل، آیا فردوسی محمود را هجو گفت؟، تهران، 1395 ش؛ همو، «اگر تندبادی برآید ز کنج»، نامۀ فرهنگستان، تهران، 1390 ش، س 12، شم 48؛ همو، «جدلهای جدید دربارۀ شاهنامه از منظر ادبیات تطبیقی»، فصلنامۀ نامۀ ایران باستان، تهران، 1380 ش، شم 1؛ همو، مقدمه بر شبرنگنامه، به کوشش همو و گ. واندنبرگ، تهران، 1395 ش؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش جلالالدین همایی و محمد دبیرسیاقی، تهران، 1362 ش؛ خوانساری ابیانه، زینالعابدین، ابیانه و فرهنگ مردم آن، تهران، 1378 ش؛ دبیرسیاقی، محمد، زندگینامۀ فردوسی و سرگذشت شاهنامه، تهران، 1384 ش؛ دوستخواه، جلیل، حماسۀ ایران یادمانی از فراسوی هزارهها، تهران، 1380 ش؛ دهلوی، امیرخسرو، هشتبهشت، به کوشش جعفر افتخار، مسکو، 1972 م؛ دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش جمالالدین شیال و محمد عبدالمنعم عامر، قم، 1373 ش؛ دیویدسن، الگا، شاعر و پهلـوان در شاهنامـه، ترجمـۀ فرهـاد عطایـی، تهـران، 1378 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ راوندی، محمد، راحة الصدور، به کوشش محمد اقبال و مجتبى منیوی، تهران، 1333 ش؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ رمضانخانی، صدیقه، فرهنگ زرتشتیان یزد، تهران، 1378 ش؛ رنجبر، محمود، باورها و آیینهای مردم بروجرد، تهران، 1393 ش؛ روحفر، زهره، تجلی شاهنامه در هنر اسلامی ایران، تهران، 1381 ش؛ ریاحی، محمدامین، سرچشمههای فردوسیشناسی، تهران، 1372 ش؛ همو، فردوسی، تهران، 1375 ش؛ رئیسنیا، رحیم، کوراوغلو در افسانه و تاریخ، تهران، 1377 ش؛ زرینقبانامه، به کوشش سجاد آیدنلو، تهران، 1393 ش؛ ز گفتار دهقان (فیلم مستند)، کارگردان حمید جعفری، 1390 ش؛ سادات اشکوری، کاظم، افسانههای اشکور بالا، تهران، 1352 ش؛ سایکس، پرسی، سفرنامه، ترجمۀ حسین سعادت، تهران، 1363 ش؛ سرامی، قدمعلی، از رنگ گل تا رنج خار، تهران، 1368 ش؛ سرکاراتی، بهمن، «بنیان اساطیری حماسۀ ملی ایران»، سایههای شکارشده، تهران، 1378 ش؛ سعیدی، مصطفى و احمد هاشمی، طومار شاهنامۀ فردوسی، تهران، 1381 ش؛ سیستانی، محمداعظم، سیستان (سرزمین ماسهها و حماسهها)، کابل، 1367 ش؛ شاهمحمدی، محمدرضا و دیگران، «کیخسرو در آئینۀ فرهنگ و ادب ایران»، فصلنامۀ فرهنگ مردم، تهران، 1389 ش، شم 33؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شریفزاده، خدایی، شاهنامه و شعر زمان فردوسی، به کوشش محمدجعفر یاحقی، مشهد، 1395 ش؛ شریفی، احمد، «شاهنامۀ کردی»، نمیرم از این پس که من زندهام، به کوشش غلامرضا ستوده، تهران، 1374 ش؛ شفیعی کدکنی، محمدرضا، «حماسهای شیعی از قرن پنجم»، دوفصلنامۀ آینۀ میراث، تهران، 1389 ش، شم 20؛ همو، «راههای انتشار یک شعر در قدیم»، دوماهنامۀ بخارا، تهران، 1383 ش، شم 36؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهبازی، علیرضا شاپور، «خداینامه در متن یونانی»، سخنواره (پنجاهوپنج گفتار پژوهشی)، به کوشش ایرج افشار و هانس روبرت رویمر، تهران، 1376 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1371 ش؛ شهیدی، عنایتالله، پژوهشی در تعزیه و تعزیهخوانی، به کوشش علی بلوکباشی، تهران، 1380 ش؛ شیرانی، حافظ محمود، چهار مقاله بر فردوسی و شاهنامه، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، 1355 ش؛ شیرمحمدیان، بهرام وداداجان عابدزاده، قصهها پیرامون فردوسی و قهرمانهای شاهنامه، دوشنبه، 1996 م؛ شیرویۀ نامدار، تهران، 1384 ش؛ صحراشکاف، پرویز، بردشیر، اهواز، 1388 ش؛ صحرانورد، محمد، «بازتاب شاهنامۀ فردوسی در آثار فلزکاری ایران»، اسطوره متن بینانشانهای، به کوشش بهمن نامور مطلق، تهران، 1389 ش؛ صدیقیان، مهین، «چگونگی تحول اسطورههای ایرانی در روایتهای دورۀ اسلامی»، یاد بهار، به کوشش علیمحمد حقشناس و دیگران، تهران، 1376 ش؛ صفا، ذبیحالله، حماسهسرایی در ایران، تهران، 1352 ش؛ صفینژاد، جواد، عشایر مرکزی ایران، تهران، 1368 ش؛ طاهری، عطا، کوچ کوچ، تهران، 1388 ش؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1345 ش؛ عابدی، امیرحسین، «شاهنامه و هند»، نمیرم از این پس که من زندهام، به کوشش غلامرضا ستوده، تهران، 1374 ش؛ عالمآرای نادری، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1364 ش؛ عسکریعالم، علیمردان، افسانهها و باورداشتهای غرب ایران، تهران، 1391 ش؛ همو، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1386-1387 ش؛ عکاشه، اسکندر، تاریخ ایل بختیاری، به کوشش فرید مرادی، تهران، 1365 ش؛ عوفی، محمد، جوامع الحکایات، به کوشش امیربانو امیری فیروزکوهی(مصفا)، تهران، 1386 ش؛ غنی، سویمه، «شاهنامۀ فردوسی در ازبکستان»، نمیرم از این پس که من زندهام، به کوشش غلامرضا ستوده، تهران، 1374 ش؛ فرامکین، گ.، باستانشناسی در آسیای مرکزی، ترجمۀ صادق ملک شهمیرزادی، تهران، 1372 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ همو، همان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1335 ش؛ همو، همان، به کوشش محمد رمضانی، تهران، 1312 ش؛ همو، همان، چ تصویری از نسخۀ کتابخانۀ بریتانیا، به کوشش ایرج افشار و محمود امیدسالار، تهران، 1384 ش؛ همـو، الشاهنامـه، ترجمـه و اختصار فتح بن علـی بنداری، بـه کـوشش عبدالوهاب عزام، کویت، 1413 ق / 1992 م؛ قبادی، حسینعلی و علی نوری، «تأثیر شاهنامۀ فردوسی بر ادبیات عیاری»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی تبریز، تبریز، 1386 ش، س 50، شم 201؛ قریب، مهدی، بازخوانی شاهنامه، تهران، 1369 ش؛ قصۀ امیرالمؤمنین حمزه (حمزهنامه)، به کوشش جعفر شعار، تهران، 1362 ش؛ قنبری عدیوی، عباسی، فولکلور مردم بختیاری، شهرکرد، 1391 ش؛ قوچانی، عبدالله، اشعار فارسی کاشیهای تخت سلیمان، تهران، 1371 ش؛ کاشفی، حسین، روضة الشهداء، به کوشش حسن ذوالفقاری و دیگران، تهران، 1390 ش؛ کاشی، حسین، دیوان، به کوشش عباس رستاخیز، تهران، 1388 ش؛ کاظمی، محمد (پژوهشگر)، گفتوگو با مؤلف؛ کلانتری، منوچهر، «رزم و بزم شاهنامه در پردههای بازاری قهوهخانهای»، ماهنامۀ هنر و مردم، تهران، 1352 ش، شم 134؛ «گپی در راه کوچ 2»، نامۀ نور، تهران، 1358 ش، شم 6-7؛ گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار ( تاریخ)، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363 ش؛ گورانی، مصطفى، شاهنامۀ کردی، به کوشش ایرج بهرام، تهران، 1389 ش؛ لایارد، ا. ه .، سفرنامه، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، 1367 ش؛ مارتسلف، اولریش، طبقهبندی قصههای ایرانی، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1371 ش؛ متز، اشتن و جون بارک، شاهجنگ ایرانیان در چالدران و یونان، ترجمۀ ذبیحالله منصوری، تهران، 1357 ش؛ متینی، جلال، «فردوسی در هالهای از افسانهها»، شاهنامهشناسی، تهران، 1357 ش؛ مجتبائی، فتحالله، «چند نکتۀ دیگر دربارۀ کُنج یا گنج»، نامۀ فرهنگستان، تهران، 1392 ش، شم 49؛ مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1318 ش؛ محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانۀ ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، 1387 ش؛ محمدخان، مهرنور، «نمونهای از نفوذ فردوسی در شبهقارۀ هند و پاکستان»، نمیرم از این پس که من زندهام، به کوشش غلامرضا ستوده، تهران، 1374 ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، 1378 ش؛ معصومی، غلامرضا، سیراف (بندر طاهری)، تهران، 1374 ش؛ مقدسی، مطهر، آفرینش و تاریخ، ترجمۀ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1374 ش؛ مکینژاد، مهدی، «تأثیر شاهنامه بر کاشیکاری در ایران»، اسطوره متن بینانشانهای، به کوشش بهمن نامور مطلق، تهران، 1389 ش؛ منس، ترجمۀ میرزا شکورزاده، دوشنبه، 2015 م؛ موسوی، رضا، گفتوگو با مؤلف؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، به کوشش عباس زریاب، تهران، 1373 ش؛ مینوی، مجتبى، فردوسی و شعر او، تهران، 1386 ش؛ میهندوست، محسن، سمندر چلگیس، تهران، 1352 ش؛ نحوی، اکبر، «نگاهی به روشهای ارجاع به منابع در شاهنامه»، نامۀ فرهنگستان، تهران، 1384 ش، شم 28؛ نظامی عروضی، احمد، چهارمقاله، به کوشش محمد قزوینی، تهران، 1327 ش؛ نوریان، مهدی، «آفرین فردوسی از زبان پیشینیان»، فصلنامۀ هستی، تهران، 1371 ش؛ نولدکه، تئودُر، حماسۀ ملی ایران، ترجمۀ بزرگ علوی، تهران، 1351 ش؛ نیشابوری، ابراهیم، ترجمه و قصههای قرآن، به کوشش یحیى مهدوی و مهدی بیانی، تهران، 1338 ش؛ واله داغستانی، علیقلی، ریاض الشعراء، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، 1384 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1381 ش؛ هرندی اصفهانی، حمزه، دیباچۀ پنجم شاهنامه، به کوشش محمدجعفر یاحقی و محسن حسینی وردنجانی، تهران، 1395 ش؛ نیز:
Yarshater, E., «Iranian National History», The Cambridge History of Iran, vol. III(1), ed. id., Cambridge, 1983.
محمد جعفری (قنواتی)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید