صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه ایران / اسباب خانه /

فهرست مطالب

اسباب خانه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 28 آذر 1398 تاریخچه مقاله

اسباب دود و دم

پیش از رواج تدخین و اسباب دودکشی، بسیاری از مردم از «نشوق» یا «انفیه» استفاده می‌کردند. نشوق و انفیه گیاهان خوشبو و نشئه‌ آوری بودند که مردم آنها را برای کیف و سرخوشی به بینی می‌کشیدند یا در دهان می‌گذاشتند و می‌جویدند. این گیاهان را در قوطیهایی که به آن «انفیه‌دان» می‌گفتند، می‌ریختند و پیوسته با خود همراه داشتند. پس از آشنایی مسلمانان با گیاه توتون و تنباکو و دود کردن آن در اوایل سدۀ 11ق، رفته‌رفته اسباب دودکردن توتون و تنباکو نیز میان آنان متداول شد. رایج‌ترین اسباب تدخین توتون و تنباکو در سرزمینهای اسلامی چپق و قلیان بود. 

چپق

چپق چوبی گرد و دراز و میان تهی به اندازۀ یک چارک تا دومتر با سرکی چوبی یا سفالی است. توتون را در سر چپق می‌ریزند و آتش می‌زنند و می‌کشند. این ابزار دودکشی نخستین‌بار در آغاز سدۀ 11ق، در کشور عثمانی معمول شد و در همین سالها نیز از آنجا به ایران آمد (نک‍ ‍: کسروی، 8-9، 14-16). به نوشتۀ تاورنیه، سیاح فرانسوی، شاه صفی (سل‍ 1038-1052ق) چپق می‌کشید و پسر حکمران قم چپقدار او بود و در حضر و سفر چپقش را با توتون چاق می‌کرد و به دستش می‌داد (ص 71). الئاریوس که در 1056ق، زمان سلطنت شاه عباس دوم به ایران آمده، از رسم دود کردن توتون با چپق در میان ایرانیان یاد می‌کند و می‌نویسد که این گیاه در بابِل (بغداد) و کردستان کشت می‌شود (ص 273). 
درگذشته، کشیدن چپق عادت عمومی مردم در ترکیۀ عثمانی و ایران شده بود و مردم از هر قشر و گروه، توانگر و فقیر چپق می‌کشیدند. چپق‌کشی در سدۀ 11ق در میان عثمانیان چنان عمومیت یافته بود که به روایت تاریخ یغما، سلطان مراد چهارم (جلوس: 1033ق) آن را منع کرد و در پی آن، در 1043ق چند هزار تن از مردم چپق‌کش را کشت (نک‍ : کسروی، 9؛ پورداود، «تنباکو...»، 198). در ایران نیز، شاه عباس اول و شاه صفی هر‌گاه که مقتضی می‌دیدند، مردم را از دود کردن چپق باز می‌داشتند (نک‍ ‍: فلسفی، 2/ 280؛ تاورنیه، 538). 
چپقهای نفیس را از چوب آبنوس و عناب یا توت و انجیر می‌ساختند و آنها را تراش می‌دادند و روی آنها نگینهای یاقوت و فیروزه می‌نشاندند. چپقهای معمولی را از چوب گیلاس و آلبالو می‌ساختند. چوب چپقهای نقره‌ای قلمزده یا کنده‌کاری شده و چوب چپقهای فولادی طلا یا نقره‌کوب و چوب چپقهای خاتم‌کاری و منبت کاری شده نیز میان برخی از مردم مرفه شهری به کار می‌رفت (نک‍ : سمسار، 24-25). سرچپق چپقهای نفیس را بیشتر از چوب نازک‌کاری شده یا از چینی عکس‌دار انتخاب می‌کردند. کاربرد چپق در دورۀ صفوی چنان فراگیر شده بود که به گفتۀ شاردن در اصفهان بازاری به «بازار چپق سازان» اختصاص داشت (7/ 139). 
چوب چپق مجالس اشراف بسیار بلند بود و به دو متر می‌رسید. سرک این‌گونه چپقها هم چند برابر سر چپقهای معمولی بود. در مجالس میهمانی، چپق‌چاق کن، چپق مجلسی را می‌آورد و سرچپق را در یک سینی می‌گذاشت و سر دیگر، یعنی دهانی چوب چپق را به دست ارباب یا میهمان می‌داد. سپس توتون در سر چپق می‌ریخت و رویش زغال افروخته می‌گذاشت تا بکشند. چپق مجلسی دهان به دهان در میان میهمانان مجلس، به ترتیب شأن و مقام یا سن و سال می‌گشت. نخستین پک و آخرین پک را ارباب یا بزرگ مجلس به چپق می‌زد. پس از آن میهمانان می‌توانستند چپقهای خود را روشن کنند و بکشند (شهری، تاریخ اجتماعی...، 6/ 445-446). 
چپقهای مردم عادی بیشتر ساده و معمولی، و دسته چپقهای آنان معمولاً چوبی و سرچپقها سفالی بود. بهترین سرچپقهای سفالین نقش و نگاردار را سفالگران همدان می‌ساختند. چپق‌ چاروادارها، خرکچیها، ساربانها و عمله‌ها، سرۀ چوبی درشت و زمخت داشت و در برابر ضربه مقام بود و زود نمی‌شکست. لوطیها و یکه‌بزنها و داش مشدیها، سرچپق‌چینی به کار می‌بردند. دو سر چوب چپق را یک ورقه نوار طلا یا نقره می‌گرفتند و روی آن را نگین می‌نشاندند. زنجیری طلا یا نقره هم بر گلوی سرۀ چپق می‌بستند و سیخکی نقره‌ای برای بازکردن سوراخ سرچپق از آن می‌آویختند. جام هر کاره‌ای هم داشتند که خاکستر چپق را در آن می‌ریختند (همان، 2/ 183، 6/ 442-443، 446). 
کیسۀ چپق یا کیسۀ توتون چپق‌کشها از چرم یا پارچه دوخته شده‌بود. کیسۀ توتونهای چرمی را از پوست بز دباغی‌شده‌(تیماج) یا پوست میش دباغی شده (میشن) می‌دوختند وروی آنها را معمولاً خامه‌دوزی یا ملیله دوزی می‌کردند و گل میخهای طلایی یا نقره‌ای به آنها می‌دوختند (همان، 2/ 183). کیسۀ چپقهای پارچه‌ای را معمولاً از مخمل یا شال گلدوزی و سوزن‌کاری شده درست می‌کردند. برخی کیسه چپقها هم قالی بافت بود. چپق کشها به هنگام بیرون رفتن ازخانه، یا رفتن به سفر، چپق و کیسۀ توتونشان را در پر شال کمرشان می‌زدند یا در «چنته» می‌گذاشتند و از کمر خود می‌آویختند. 

قلیان

پدید آورندۀ قلیان شناخته نشده است. برخی (مثلاً کسروی، 17، 18) ایرانیان را سازندۀ قلیان دانسته، و گفته‌اند که قلیان از ایران به سرزمینهای مسلمان ترک و عرب راه یافت. 
پورداود ورود تنباکو را به ایران در سالهای بعد از 920ق و به دست پرتغالیها و از راه جنوب دانسته است. همو به استناد شعری از اهلی شیرازی (د 942ق) که در آن به دودکردن تنباکو با قلیان اشاره شده، رواج دودکشی با قلیان را در نیمۀ نخست سدۀ 10ق در ایران قطعی می‌داند («تنباکو»، 198، 219؛ نیز نک‍ ‌‍‍: فلسفی، 657- 658). سیاحانی که از دورۀ صفوی به این سو به ایران سفر کرده‌اند، به عادت ایرانیان به دودکردن قلیان اشاره دارند. تاورنیه در وصف عادت سخت ایرانیان به دودکردن تنباکو و نوشیدن قهوه می‌نویسد: نخستین چیزی که خانواده‌های ایرانی در سر سفرۀ غذا می‌آورند، قلیان است و قهوه (ص 644-645). 
قلیان‌کشی نخست میان مردم قشرهای بالای اجتماع و سپس میان تودۀ مردم رواج یافت و از آن پس اسباب قلیان در زمرۀ اسباب خانۀ مردم درآمد. بزرگان و توانگران، قلیاندار مرد و زن داشتند تا برای مردان و زنان خانه و میهمان قلیان چاق کنند.
ترکها و عربها نیز عموماً آداب خاصی در قلیان‌کشی داشتند. قلیان و اسباب آن از اثاثیۀ ضرور خانه‌های آنان شده بود (نک‍ ‍: لوبن، 469). فخرفروشی ایرانیان در قلیان‌کشی، به کوزه و سرقلیان یا بادگیرهای نفیس و تزیینی آن بود. عربها و ترکها نیز بیشتر به نی پیچ‌بلند و آراستۀ قلیانهای خود فخر‌می‌فروختند (نک‍ : دالمانی، 239؛ نجمی، ایران قدیم...، 202). 
یک قلیان از چند تکه به نامهای کوزه، میانه، سر یا سرک، میلاب، نی یا نی پیچ و بادگیر ساخته شده، و به هم آمده است. تکه‌های قلیان را از جنسهای مختلف می‌ساختند: کوزۀ قلیان را از نارگیل یا نارگیله (کدوی قلیانی)، سفال، شیشه یا بلور، چینی نقش‌دار یا صورت دار و فلز، به خصوص نقره و برنج؛ میانه را معمولاً از چوب با تراشهای گوناگون؛ میلاب و نی را عموماً از چوب یا نی؛ نی پیچ را از مفتول سیمی بلندبافته با پوست یا پارچه و یا لولۀ لاستیکی پیچش‌پذیر؛ سرک را یا تماماً از سفال یا چینی، یا آتشگیر آن را از فلز و پایه‌اش را از چوب یا سفال لعابدار و یا چینی؛ و بادگیر یا کلاهک قلیان را هم از مس یا نقرۀ تمام مشبک. 
در اسباب دود و دم خانۀ بزرگان افزون بر قلیانهای ساده و معمولی قلیانهای نفیس و گرانبها نیز بود که در مجالس رسمی و میهمانیها از آنها استفاده می‌کردند. این‌گونه قلیانها، کوزه‌ای نقره‌ای ملیله‌کاری و نگین نشان، یا برنجی مطلای پر نقش و نگار و یا چینی عکسی و صورت‌دار؛ میانه و سرکی از طلا یا نقرۀ فیروزه و یاقوت نشان؛ و بادگیری از طلا یا نقره و یا ورشو داشتند. نمونه‌هایی از این قلیانهای نفیس در موزۀ هنرهای تزیینی و موزۀ مردم‌شناسی ایران نگهداری می‌شود (نک‍ : سمسار، 20-24). 
کوزه قلیانهای چینی و بلور در دورۀ قاجار میان بزرگان و توانگران جامعه طرفدار بسیار داشت. این کوزه قلیانها را از خارج، به خصوص از انگلیس، به ایران می‌آوردند و به بهای گزاف می‌فروختند. شکوه و جلال مجالس اعیان به عرضۀ قلیان با چنین کوزه قلیانهایی بود. در توقف کوتاه امیرکبیر در قم، سفالگران قمی قلیانهایی با کوزه و سرک سفالی به حضور او آوردند. امیر دستور داد این قلیانها را چاق کردند و به مجلس آوردند. از آن پس «دیگر در هیچ مجلسی قلیان بلور تراش انگلیس دیده نشد» (اعتمادالسلطنه، صدر التواریخ، 225-226). مستوفی به منسوخ شدن قلیانهای بلوری در خانواده‌های اعیان و به کار افتادن «قلیانهای کوزه گلی که ته آنها را ته قلیانی حلبی» می‌انداختند، اشاره دارد. وی می‌نویسد: این قلیانها «میانۀ شیخ رضایی و سرقلیان مشکی اصفهان و بادگیر مس سفید کرده» داشتند (1/ 234). 
قلیان در میان خانواده‌های ایرانی چنان جا باز کرده بود که خراطان و قلیان‌فروشان بازار شهرها در جشنهایی مانند نوروز، دکانهایشان را با اسباب قلیان آذین می‌بستند. گفته‌اند که خراطها جبهۀ دکان خود را با میانۀ قلیان تزیین می‌کردند و «از طاق بازار هم زنجیری» می‌آویختند و به آن دایره‌ای می‌بستند و دور دایره را «اقسام میانۀ قلیان با تراشهای مختلف، از سروی و شیخ رضایی و کردی و مازندرانی نصب می‌کردند». دکاندارهایی هم که کوزه و سرقلیـان و بادگیـر می‌فروختند، آنها را زرورق می‌چسباندند و در برابر دید مردم می‌گذاشتند (همو، 1/ 354). 
از اسباب دیگر قلیان باید چهارپایۀ زیرقلیان، سینی زیرقلیان، منقل، انبر، آتشگردان، جام زغال، و کیسه یا کیف تنباکو را نام برد. سنگ چخماق و فولاد آتش زنه، پیش از ساختن کبریت و فندک، از اسباب آشپزخانه و قلیان و چپق بود. سنگ چخماق را بر یک قطعه فولاد می‌کشیدند، تا اخگری از سنگ بر جهد و پنبه یا فتیله و کهنه‌ای را بگیراند و از آتش آن زغال قلیان را بیفروزند.

سیگار

با ورود سیگار به ایران، احتمالاً در نیمۀ دوم سدۀ 13ق، و رواج سیگار پیچی و سیگار کشی میان مردم ایران، کم‌کم ابزار ساده و اندک این نوع دودکشی نیز پدید آمد و در زمرۀ اسباب دود و دم و اسباب خانه جای گرفت. در آغاز، به طوری که کسروی می‌گوید، اعیان و بازرگانان رسم سیگارکشی را خوار می‌شمردند و سیگار‌کشی میان تودۀ مردم، به خصوص جوانان و روستاییان رواج داشت. به تدریج سیگار بر چپق و قلیان پیشی گرفت و در میان همۀ گروهها و طبقات از جمله بزرگان و اعیان جا باز کرد (ص 24-25). 
چوب سیگار، قوطی سیگار یا جعبۀ سیگار، زیرسیگاری یا جاسیگاری، و جای کبریت از اسباب سیگار است. چوب سیگارها را کوتاه و بلند و از چوب و‌سنگ مرمر و یشم و صدف دریایی می‌تراشیدند. برخی چوب سیگارها ساده و برخی دیگر کنده‌کاری و تزیین شده بود. گاهی حلقه‌ای ورشو یا نقره یا برنج نیز بر سر و ته چوب سیگارهای چوبی می‌انداختند. توانگران از چوب سیگارهای نقره‌ای ملیلـه‌کاری و خاتم‌کاری شده ــ کـه آنها را استادان هنرمند اصفهانی ساخته بودند ــ برای دود کردن سیگار استفاده می‌کردند. 
قوطی سیگار یا جعبه سیـگار دو گـونه بـود «جیبی و مجلسی». قوطی سیگارهای جیبی را از برنج، ورشو و نقره، و مجلسی را از چوب ساده یا چوب خاتم‌کاری و منبت‌کاری شده و نیز از سنگ و نقره و طلا می‌ساختند. چوب سیگارهای سنگی را تراشهایی زیبا و هنرمندانه می‌دادند و چوب‌سیگارهای نقره‌ای را ملیله‌کاری می‌کردند و سری کهربا بر‌آنها می‌گذاشتند. نمونه‌هایی از چوب سیگارهای‌تراشدار سنگی و چوب سیگارهای نقره‌ای تزیین شده در موزۀ هنرهای تزیینی نگهداری می‌شود (نک‍ : سمسار، 24-25). قوطی سیگارها معمولاً مستطیل شکل، و عرض آنها به اندازۀ قد سیگار بود. کسانی که سیگار را خود می‌پیچیدند،‌همواره‌یک‌قوطی‌توتون وکاغذ مخصوص‌ سیگارپیچی همراه داشتند. 
زیرسیگاری یا جاسیگاری رامعمولاً از جنس نسوز چون سفال، فلز یا شیشه، و جاکبریتی را از چوب و خاتم می‌ساختند.

مآخذ

آدمیت، فریدون، امیرکبیر و ایران، تهران، 1354ش؛ آل‌علی، نورالدین، اسلام در غرب، تهران، 1370ش؛ آنندراج، محمد پادشاه، تهران، 1335-1336ش؛ ابن‌بطلان، مختار،تقویم‌الصحة، ترجمۀ فارسی، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1350ش؛ ابن‌بطوطه، محمد، رحلة‌، به کوشش محمدعبدالمنعم، بیروت، 1987م؛ ابن‌خلدون، العبر؛ ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبرى، بیروت، 1960م؛ ابن شهر آشوب، محمد، مناقب، قم، انتشارات علامه؛ ابوالحجاج بلوی، یوسف، الف باء، به کوشش مصطفى وهبی، قاهره، 1287ق؛ ابوعلم، توفیق، فاطمۀ زهرا(س)، ترجمۀ علی‌اکبر صادقی، تهران، 1364ش؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک‌ و ممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1347ش؛ اعتماد‌السلطنه، محمدحسن، صدرالتواریخ، به کوشش محمد مشیری، تهران، 1349ش؛ همو، المآثر و الآثار، چهل سال تاریخ ایران، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1363ش؛ افشاری، مهران، «جوانمردی پیشه‌وران»، چیستا، تهران، 1369ش، شم‍ 8؛ الئاریوس، آدام، سفرنامه، ترجمۀ احمد بهپور، تهران، 1363ش؛ اوحدی بلیانی، محمد، سرمۀ سلیمانی، به کوشش محمود مدیری، تهران، 1364ش؛ باستانی پاریزی، ابراهیم، از پاریز تا پاریس، تهران، 1357ش؛ بخاری، محمد، صحیح، استانبول، 1982م؛ بروگش، هاینریش، سفری به دربار سلطان صاحبقران، ترجمۀ کردبچه، تهران، 1367ش؛ برهان قاطع، محمدحسین بن خلف تبریزی، به کوشش محمدمعین، تهران، 1357ش؛ بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ترجمۀ ابوبکر بن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1358ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش علی‌اکبر فیاض و قاسم غنی، تهران، 1344ش؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355ش؛ پـورداود، ابراهیـم، «تنباکو ـ توتون»، هرمزدنامه، تهران، 1331ش؛ همو، «خاموش بودن ایرانیان در سرخوان»، اناهیتا، به کوشش مرتضى گرجی، تهران، 1343ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامۀ ایران و ایرانیان، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361ش؛ پیرنیا، محمدکریم، «بادگیر و خیشخان»، باستان شناسی و هنر ایران، تهران، 1348ش، شم‍ 4؛ همو، «مردم واری در معماری ایران»، معماری ایران، به کوشش آسیه جوادی، تهران، 1363ش، ج 1؛ تاریخ صنعت و اختراع، مبانی تمدن صنعتی، به کوشش موریس دوما، ترجمۀ عبدالله اردکانی، تهران، 1362ش؛ تذکرة‌الملوک، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1332ش؛ توحیدی، فائق و علی‌محمد خلیلیان، «بهبهان گنجینۀ ارجان»، شهرهای ایران، به کوشش یوسف کیانی، تهران، 1366ش؛ ثعالبی، عبدالملک، لطائف المعارف، ترجمۀ علی‌اکبر شهابی، مشهد، 1368ش؛ جهشیاری، محمد، الوزراء و الکتاب، ترجمۀ ابوالفضل طباطبایی،تهران، 1348ش؛ حتی، فیلیپ خلیل، تاریخ عرب، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، 1366ش؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ حسن، حسن‌ابراهیم، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، 1356-1357ش؛ حمیری قمی، عبدالله، قرب‌الاسناد، تهران، مکتبة نینوی الحدیثه؛ دالمانی، هانری رنه، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ترجمۀ فره‌وشی، تهران، 1335ش؛ دلاواله، پیترو، سفرنامه، ترجمۀ شعاع‌الدین شفا، تهران، 1348ش؛ دوبُد، بارون، سفرنامۀ لرستان و خوزستان، ترجمۀ محمد حسین آریا، تهران، 1371ش؛ دورانت، ویل، تاریخ تمدن، عصر ایمان، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، 1343ش؛ دوزی، ر. پ . آ.، فرهنگ البسۀ مسلمانان، ترجمۀ حسینعلی هروی، تهران، 1345ش؛ دیگار، ژان پیر، فنون کوچ‌نشینان بختیاری، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1366ش؛ رایس، کلاراکولیور، زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان، ترجمۀ اسدالله آزاد، تهران، 1366ش؛ زیدان، جرجی، المؤلفات الکاملة، تاریخ التمدن الاسلامی، بیروت، 1984م؛ سجزی، محمود، مهذب الاسماء، به کوشش محمدحسین مصطفوی، تهران، 1364ش؛ سفرنامۀ مارکوپولو، ترجمۀ منصور سجادی و آنجلادی جوانی رومانو، تهران، 1363ش؛ سلطان‌زاده، حسین، «واحدها و محله‌های مسکونی در شهرهای ایران»، شهرهای ایران، به کوشش محمدیوسف کیانی، تهران، 1368ش؛ سمسار، محمدحسن، «نظری به پیدایش قلیان و چپق در ایران»، هنر و مردم، تهران، 1342ش، شم‍ 17؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1345-1346ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1368ش؛ همو، تهران قدیم، تهران، 1371ش؛ صابی، هلال، الوزراء، به کوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1958م؛ صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1363ش؛ طبیب هروی، محمد، بحر الجواهر، تهران، 1288ق؛ علی، امیر، تاریخ عرب و اسلام، ترجمۀ فخر داعی گیلانی، تهران، 1320ش؛ عنصرالمعالی، کیکاووس، قابوس نامه، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1352ش؛ فقیهی، علی‌اصغر، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، تهران، 1357ش؛ فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس، تهران، علمی؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348ش؛ کرزن، جرج ن.، ایران و قضیۀ ایران، ترجمۀ.غ وحید مازندرانی، تهران، 1362ش؛ کسروی، احمد، تاریخچۀ چپق و غلیان، تهران، 1335ش؛ کلانتر ضرابی، عبدالرحیم، تاریخ کاشان، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1356ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لوبن، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمۀ محمدتقی فخرداعی گیلانی، تهران، 1334ش؛ لوتی، پیر، به سوی اصفهان، ترجمۀبدرالدین کتابی، اصفهان، نقش جهان؛ متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمۀ علی رضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، 1362ش؛ محمد بن منور، اسرارالتوحید، به کوشش محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران، 1366ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، من، تهران، 1360ش؛ مقدسی، محمد، احسن‌ التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ مناظر احسن، محمد، زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران، 1369ش؛ میدانی، احمد، السامی فی الاسامی، تهران، 1345ش؛ ناصرخسرو، سفرنامه، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، 1335ش؛ نجمی، ناصر، ایران قدیم، تهران، 1362ش؛ همو، دارالخلافۀ تهران، تهران، 1356ش؛ نویری، احمد، نهایة‌الارب، قاهره، وزارة‌الثقافة؛ نیرنوری، حمید، سهم ایران در تمدن جهان، تهران، 1345ش؛ ورتایم، جـان، «فلزکاری»، سیـری در صنایع دستی ایران، به کوشش گ.گلاک، تهران، 1355ش؛ ویت، گاستون، قاهره، شهر هنر و تجارت، ترجمۀ محمود محمودی، تهران، 1351ش؛ ویلز، ایران در یک قرن پیش، ترجمۀ غلامحسین قراگزلو، تهران، 1368ش؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، نجف، 1358ق؛ نیز: 

Chardin, J., Voyages, Paris,1811; EI2; Encyclopedia of World Art, NewYork, 1961; Hitti, Ph. K., History of the Arabs, London, 1970; Kühnel, E., Islamic Art and Architecture, tr. K. Watson, New York, 1966; Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, London, 1966; Mazahéri, A., La Vie quotidienne des Musulmans au moyen âge, Paris, 1951; Mez, A., The Renaissance of Islam, tr. S. Khuda Bakhsh & D. S. Margoliouth, Lahore, 1978; Pope, A. U., A Survey of Persian Art, Tehran etc., 1967; Tavernier, J., Les Six voyages, Paris, 1676. 
علی بلوکباشی

صفحه 1 از5

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: