اسباب خانه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 28 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/233894/اسباب-خانه
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
چاپ شده
2
در خانههایی که بخاریهایی گلی و گچی دیواری داشتند، معمولاً روی کُنّه یا کَرْنۀ بخاری (سربخاری) چند تکه از اسباب خانه گذاشته میشد. این اسباب معمولاً یک دست آینه شمعدان یا آینه و چراغ و گلدان و یک جلد قرآن کریم و دیوان حافظ بود. برخی خانوادهها روی سربخاری اتاقهای خود جار، یعنی چراغ فتیلهای نفتسوز پایهبلند بلوری یا مرمری یا برنزی، گلدانهای چینی، لالههای یک شاخۀ (یا تک پایه) آویزدار، آینۀ قدی و نیمقد، ساعت، شمایل و عکس میچیدند (همان، 3/ 305).
در و دیوار و پنجرههای خانه را بر حسب کاربری هر یک از آرایههای آویختنی، با اسباب و اشیائی که جنبۀ دوگانۀ کاربردی و تزیینی داشتند، میآراستند. در و پنجرۀ اتاقهایی را که با فضای بیرون خانه مربوط بودند، با پرده و رودری میپوشاندند. این کار بیشتر برای دورنگهداشتن اعضای خانواده از چشم بیگانه، و نیز جلوگیری از تابش آفتاب تابستانی و نفوذسرمای زمستانی به درون اتاق وملایم نگهداشتن هوای خانه بود. آویختن پرده در خانه، از زمانهای بسیار قدیم در ایران و جهان اسلام معمول بوده است. مسلمانان از سدههای نخستین اسلامی برای استتار و تزیین زیستگاه خود از پرده استفاده میکردهاند. بزرگان قوم و قبیله و مردم مرفه پردههای حریر و دیبا که گاهی مطرز و کتیبهداربود، در خانههایخود میآویختند. مردم بیشتر سرزمینهای اسلامی پارچههای پردهای مورد نیازشان را از شهرهـایـی در ایـران و عـراق و مصـر ــ کـه در صنعت پردهبافی شهرت داشتند ــ وارد میکردند (حدود العالم، 139). پردههای بافت واسط عراق (مقدسی، 1/ 129) و بُصَنای خوزستان (نک : اصطخری، 92) و بیلقان آذربایجان (حدود العالم، 161) بسیار نیکو، و در جهان اسلام معروف بود و در خانههای مردم به کار میرفت. نقش و نگارهای روی پردهها نمونۀ نقش و نگارهای روی پوشاک ملی مردم هر منطقه بود. از اینرو مسافری که در شهری میگشت، با دیدن نقش پردههای آویخته از پنجرههای خانههای مردم میتوانست دریابد که در چه شهری است (متز، 2/ 194). فاطمیان مصر در خانههایشان پردههای حریر زربفتی میآویختند که بر روی آنها نقشۀ جغرافیایی سرزمینها و صورت پادشاهان و رجال و مدت سلطنت پادشاهان و شرح حال رجال و طول عمر آنان ترسیم، و نوشته شده بود(زیدان،12/ 702). آویختن قـالیچههای خوش نقش و نگار و صورتدار و پارچههای حریر و دیبای نقشدار و مطرز به آیههای قرآنی و حدیثهای مذهبی و شعرهای شاعران و پردههای نقاشی و انواع آینه و چراغ از دیوارهای فضای درون خانههااز آرایههای مرسوم در جامعههای اسلامی بود. آل علی مینویسد که مردم اندلس دیوارهای اتاق پذیرایی را با «الحائطی»، پارچۀ پشمینهای که نقشهای زیبایی از مناظر طبیعی روی آن بافته بودند، میآراستند (ص 313). اعتمادالسلطنه در چگونگی خانهآرایی مردم دورۀ قاجار مینویسد: «امروزخانههای اغنیا و متوسطین همه با اسباب زینتی مانند قندیلهای بلورین و مسرجههای زجاجی و آبگینههای سنگی و اوانی مستطرف و پردههای مطرز و میز و صندلیهای ممتاز و مخدات مستحدث آراسته شده است» ( المآثر، 1/ 154). یکی از جهانگردان در وصف تالار پذیرایی شاهزاده صارمالدوله و تزیین آن بهشیوۀ معمول اعیان آن دوره مینویسد: یک آینۀ سنگی قدنما در وسط دیوار قرار داشت. روی دیوارها پردههای نقاشی رنگی بزرگ از مناظر زیبا و دختران رقاصه با لباس کولیها آویخته بودند (ویلز، 152). عامۀ مردم شهری و روستایی نیز اتاقهای خانۀ خود را مطابق با سنتهای فرهنگی رایج در جامعۀ خویش با اسباب زینتی مختلف میآراستند. زینت بخش دیوارهای خانۀ ایشان معمولاً قالیچه و گلیم خوش نقش و نگار و پارچههای مخملی و کتانی و ابریشمی گلابتوندوزی و نقرهدوزی شده و دست بافتها و دست ساختهای محلی وپردهنقاشیهای عامیانه و انواع شمایل مقدسان و پهلوانان اسطورهای و حماسی بود. آنان معمولاً روی دیوارهای داخل طاقچههای اتاق، شمایل و عکس و پارچههای گلدوزی میکوبیدند و از جرزهای میان طاقچهها قالیچههای عکسی و «آنتیک» میآویختند و لالههای 3 شاخۀ دیوار کوب بر آنها نصب میکردند (نک : شهری، همان، 4/ 305). آویزهای اسفندرنگی و چشمپنامهای تزیین شده را هم که خاصیت و کارکرد آنها را دورکردن آفت و بلا و ارواح شریر و خبیث از محیط زیست میدانستند، همچون آرایه در اتاقهای نشیمن خانه به کار میبردند.
اسباب خواب مردم معمولاً از چند تکه زیرانداز و روانداز و چند زیرسری تشکیل میشد. در ایران باستان، به بستر و رختخواب اهمیت بسیار میدادند. به گفتۀ گـزنفن پارسیها روی بستـرهـای خیلی نرم میخوابیدند. رختخوابهایشان را روی قالیهایی که کف اتاق را پوشانده بود، میگستردند تا زبری کف زمین را کمتر احساس کنند (نک : نیرنوری، 124). در سفرنامۀ مارکوپولو به هنر سوزنکاری زنان و دختران کرمانی اشاره شده، و آمده است: زنان رومتکایی، ملافه (ملحفه) و نازبالهشایی از حریر را به زیبایی و ظرافت تمام سوزنکاری و گلدوزی میکنند (ص 45). شاردن اسباب رختخواب هر یک از اعضای خانوادۀ شهرنشین مرفه ایرانی را، در دورۀ صفوی، شامل یک تشک، یک شمد، دوبالش و یک لحاف پنبهای برمیشمارد و مینویسد: تشکها از پارچۀ مخمل و لحافها از پارچۀ ابریشمی زربفت و به رنگهای گوناگون دوخته میشد (IV/ 20-21، نیز نک : 4/ 226).کاربرد رختخواب به شکل کنونی آن ظاهراً در میان عموم مسلمانان تا اواخر قرون وسطى مرسوم نبوده است. هر خانواده رختخواب پیچی داشت که رختخوابها را در آن میگذاشت. رختخواب پیچ جامهای پشمی یا ابریشمی و یا کتانی بود که آن را اصطلاحاً «چادرشب» یا «چادر رختخواب» میگفتند. بافتن پارچۀ چادرشب در بسیاری از شهرها و روستاهای ایران، به خصوص در مازندران و گیلان و خراسان که از مراکز نساجی به شمار میرفتند، معمول بود. چادرشبهایی که از ابریشم طبیعی یا نخ پنبه در قاسمآباد گیلان بافته میشد، برای دوختن پرده و رختخواب پیچ به کار میرفت.طبق رسم معمول، شبها چادرشب را میگشودند و رختخوابها را از آن درمیآوردند و روی آن میخوابیدند و روزها رختخوابها را در آن میپیچیدند و در پَستویا صندوقخانه جای میدادند. برخی نیز از رختخواب پیچ به جای پشتی یا مخده استفاده میکردند و آن را در اتاق کنار دیوار میگذاشتند و به آن تکیه میدادند. سلاطین در خانههایشان «فراش خانات» یا رختخواب خانه داشتند و در آن رختخوابها، چادرها و سراپردهها و جامهدانها و همۀ اسباب مربوط به «شلائت النوم» یا خواب جامهها را میگذاشتند (نویری، 8/ 226). در اواخر سدۀ 3 ق، نوعی تختخواب با دوره و قاب در جامعههای اسلامی، به خصوص در میان خانوادههای طبقات بالا و توانگران عرب، به کار میرفته است (EI2، ذیل اثاث). در کتاب تاریخ صنعت و اختراع به تختخوابهای پایه کوتاهی اشاره میشود (1/ 329) که احتمالاً در این زمان یا سدههای بعد میان مسلمانان سرزمینهای شرقی مورد استفاده بوده است. تصویر این تختوابها به شکل قابی 4 پایه با طنابهایی از لیف خرما در نقاشیهـای مینیاتور آمده است. روی این تختخوابها را تشک میانداختند و بالش میگذاشتند و آنها را به جای دیوان در کنار دیوار اتاق قرار میدادند. بیهقی نیز به کاربرد تختخواب در اوایل سدۀ 5 اشاره میکند و مینویسد: پس از اینکه خوارزمشاه از اسب فرو افتاد و دستش شکست، «او را در سرای پرده بردند به خرگاه و بر تخت بخوابانیدند» (ص 348). مناظر احسن به تصویری از تختخواب در مقامات حریری اشاره میکند که احتمالاً بهرهگیری مردم را از تختخواب در این دوره نشان میدهد؛ اما روشن نیست که راه یافتن چنین تختخوابی به جامعۀ دورۀ عباسی چگونه بوده است (ص 227). تختخواب بیشتر خانوادههای عرب شهرنشین درگذشته همان صفه یا دیوان بود که در اتاقهایشان میساختند. روزها روی صفهها مینشستند و شبها رختخواب را روی آنها میگستردند و میخوابیدند (حتی، 424؛ لوبن، 461؛ دورانت، 4(2)/ 203). عربها نیمکتی شبیه تختخواب به کار میبردند که به آن «مَرْتَبه» میگفتند. مرتبه کار تخت و بستر را با هم میکرد. آنان نوعی تختخواب دوردار نیز به نام «فِرَنجی» به کار میبردند. این تختخواب خارج ازسرزمینهای اسلامی، یعنیفرنگ، به جامعههای عرب راه یافته بود (نک : EI2، همانجا). امروزه کاربرد تختخوابهای چوبی و فلزی، به شکلهای گوناگون ساده و تزیینی میان مردم جهان اسلام بسیار رواج یافته، و در زمرۀ اسباب ضروری خانۀ خانوادههای مرفه درآمده است. «ننو» یا «ننی» و گهواره نیز از اسباب خواب کهن و دیرین کودکان شیرخوار ایرانی و عرب بوده است. ننو را معمولاً از چرم یا پارچۀ ضخیم و محکم به صورت ساده یا آرایهبندی شده میساختند و با ریسمانهایی که به 4 گوشۀ آن بسته میشد، به دیوار میآویختند، تا آزادانه در هوا حرکت کند. اما گهواره را از چوب یا فلز میساختند و 4 پایه داشت.اسباب اصلی ننو و گهواره یک تشکچه و یک لحافچه و یک نازبالش کوچک بود. روی ننو و گهواره را معمولاً با پارچهای نازک و ظریف میپوشاندند تا هم از تابش نور تند به کودک بکاهد و هم کودک را از گزند حشرات محفوظ دارد. این پوشش پارچهای را «ننوپوش» یا «گهواره پوش» مینامیدند. امروز از تخت بچه که فرنگی سازها از چوب یا فلز میسازند، به جای گهواره برای شیرخواران و کودکان استفاده میکنند.
ایرانیان دست کم از هزار سال پیش از میلاد از نوعی چراغ که با روغن میسوخت استفاده میکردند. چراغ برنزی به دست آمده از مقبرۀ ارجان در هزارۀ اول ق م (نک : توحیدی، 305) مؤید کاربرد آن در ایران بوده است. چراغهایی که در سدههای نخستین اسلامی به کار میرفته، عموماً سفالی، لعابی و مفرغی بوده است. این چراغها با روغن میسوختند. چند تکه سرامیک و شماری مینیاتور برجای مانده، چراغهایی را نشان میدهند که از شیشه ساخته شده بودند و در مصر زمان ممالیک به کار میرفتند. این چراغها در زمرۀ اسباب روشنایی تجملی محسوب میشدند. در همین دوره شمعدانهای مسینی هم برای روشنایی در موصل میساختند که برخی از آنها زرکوبی و نقرهکوبی شده بودند (نک : تاریخ صنعت، 1/ 394). در دورۀ عباسیان، مردم از شمع گچی و پیهی و انواع چراغ روغنی یا پیهسوز استفاده میکردند. خلفای عباسی مانند سفاح و منصور، و اعیان و بزرگان عرب خانههای خود را با شمعهایی از عنبر که آنها را در شمعدانهای زرین و نقرهای میگذاشتند، روشن نگه میداشتند(زیدان، 12/ 693). دلاواله از کاربردشمعهای ستبر و بلندی که هر یک دست کم 2 تا 3 شب میسوخت، و پیهسوزهای فلزی و نقرهای دهانه گشاد و کوتاه در ایران سخن میگوید و مینویسد: در خانههای شاهزادگان نیز از همین پیهسوزها استفاده میشده است. وقتی پیهسوزها را روشن میکردند،زیرشان ظرفهایی میگذاشتند که چربی آنها روی قالیـهای کف تالارها و اتاقها نریزد (ص 210-211). دوبُد در گزارش خود از لرستان و خوزستان به کاربرد شمع و فانوس شمعی برای روشنایی اشاره میکند و مینویسد: شمعها را در شمعدانهای پایه بلند با لالههای شیشهای دهانه باز، یا در فانوسهای چوبی که پیرامون آن را با پارچه پوشانده بودند، میگذاشتند (ص 340). از دورۀ صفوی تا آخر دورۀ قاجار، چراغهای پیهسوز و روغنی و نفتی و فانوسهای پارچهای شمعسوز و فانوسهای بغدادی (فانوسهای بادی) نفتسوز در ایران به کار میرفته است. در همین دوره نیز به تدریج کاربرد جار یا چراغ لامپادار فتیلهای یک یا دو شعله با سرپیچ و انبار و پایۀ فلزی یا بلور یا مرمر یا چینی، چراغهای گردسوز، چلچراغ که معمولاً از سقف میآویختند، وسرانجام چراغ زنبوری یا توری درمیان خانوادههای ایرانی معمول شد. در دورۀ قاجار، اعیان تهرانی در خانههای خود نفیسترین چراغها را به کار میبردند. در اتاقهای اندرونی از لالههای پایهبلند بلور، شمعدانهای با مردنگی، لالههای فنری با کاسۀ لاله، و حقههای سرپوشدار، و در اتاقهای بیرونی خود از چراغهای بلوری دیوار کوب و چلچراغ و لالۀ فنری استفاده میکردند (نجمی، دارالخلافه، 345-346). تالار پذیرایی شاهزاده صارمالدوله را چراغهای لالۀ چینی پایهدار و شمعدانهای نقرهای نگین نشان روشن میکرد. چند چراغ لاله هم روی ستون و دیوارها جای داشت و چلچراغی مجلل و زیبا از میان سقف تالار آویخته شده بود (ویلز، 152).در صد سال اخیر مردم ایران و دیگر جامعههای اسلامی از انواع اسباب روشنایی نوین استفاده میکنند. چراغهای امروزی بیشتر با نیروی برق، گاز و باتری روشن میشوند.
نخستین روش ایجاد گرما و سرما بهرهگیری از شیوههای گوناگون معماری در ساختمان خانهها از جمله رو به آفتاب یا رو به نسا ساختن، ضخیم گرفتن دیوارها، بلند یا کوتاه ساختن سقف، اندازههای در و پنجره، ساخت بادگیر و نصب سایبان و ساخت ایوانها و آفتاب شکنهای عمودی و افقی، ساخت سرداب، ساختن اتاقهایی با سقف دوپوشه و گل اندود کردن روزنۀ بام خانه و هماهنگ کردن آنها با آب و هوا و دمای اقلیمها و حوزههای مختلف جغرافیایی بوده است (لوبن، 461؛ پیرنیا، «مردم واری ...»، 34؛ سلطانزاده، 384؛ متز،2/ 119-120؛ مناظر احسن، 222-223؛ ثعالبی، 65-66).
نخستین منبع گرمازا نزد مردم چادرنشین و دهنشین، «چالۀ آتش» یا «آتشدان» یا «اجاق» بود که از آن، هم برای پخت و پز و هم گرم کردن فضای چادر و خانه در هوای سرد بهره میبردند. آتشدان یا اجاق را روی زمین و در داخل چادر یا اتاق خانه میکندند. گاهی هم دور لبۀ آن را با چیدن خشت یا سنگچین کردن و گِل رُس گرفتن بالا میآوردند. در برخی خانهها بالای چالۀ آتش یا تنور، «خیشور» یا بادگیری با کلاه فرنگی کوچکی در طاق ساخته بودند (پیرنیا، «بادگیر...»، 49) که دود آتش را از فضای خانه بیرون میکشید. یکی دیگر از وسایل گرم کنندۀ عمومی و رایج در میان خانوادههای ایرانیو برخی از سرزمینهای اسلامی مانندافغانستان، کرسی بوده است. کرسی، تخت یا چهارپایۀ چوبی مربع شکلی است که در زمستان آن را برفراز چالۀ آتش، یا تنور یا کَلَک و یا منقل آتش میگذاشتند و دور آن مینشستند. اسباب کرسی اینهاست: منقل گلین (کلک) یا منقل فلزی گِرد و چند ضلعی و 8 ترک، کفگیرک و خاکانداز و ابریقچههای آب که در زیر کرسی روی سینی زیر منقل و در کنار آن میگذاشتند، لحاف بسیار بزرگی که روی کرسی میانداختند، تشکچههایی که پای کرسی در 4 طرف آن میگستردند، و بقچههای رختخواب ومتکا و مخدههاییکه دورادورآن میچیدند، تا به هنگام نشستن در پای کرسی به آنها تکیه دهند. دلاواله از کاربرد کرسی در زمان صفویان در سراسر ایران خبر میدهد (ص 14-15). شهرنشینان مرفه که خانههایی چند اتاقه داشتند، زمستانها یک «کرسی دم دستی» برای اعضای خانواده در اتاق رو به آفتـاب میگذاشتند. این اتاق را اصطلاحـاً «کرسی خانه» مینامیدند. کرسیخانۀ خانوادههای اعیان و بزرگان معمولاً در شاهنشین و اتاق مربع شکلی بود که در بخش بالای تالار خانۀ آنان قرار داشت (نک : لغتنامه، ذیل کرسی خانه). این گروه از مردم که میهمانان و بُرو بیای فراوان داشتند، یک کرسی جداگانه نیز به نام «کرسی میهمان» در اتاق یا تالار پذیرایی میگذاشتند.از وسایل گرمازای دیگری که به تدریج در خانهها معمول شد، بخاریهای دیواری و بخاریهای دستی بزرگ و کوچک بود که با چوب وهیزم یا زغال سنگ و نفت میسوخت. ویلدورانت مینویسد: مردم فارس در عهد عضدالدوله از منقل دستی که در آن زغال چوب میسوزاندند، استفاده میکردند. به گفتۀ او ظاهراً در آن زمان هنوز بخاری دیواری در خانهها به کار نیفتاده بود (4(2)/ 203). پیرنیا پیشینۀ پدیدهای به نام بخاری دیواری را در خانهها، بنا بر آثاری که از خانههای دورۀ صفوی به دست آمده، خیلی قدیم دانسته است (همانجا). همو مینویسد: برای جلوگیری از پخش دود بخاری دیواری در فضای اتاق، «نقاب» یا «کرنه»ای در بالای بخاری میساختند (همان، 50).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید