افغانستان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 16 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/230988/افغانستان
یکشنبه 19 اسفند 1403
چاپ شده
4
وجود اینگونه شهرها در مرزهای این سرزمین غالباً بیگانگان را به تصرف آنجا برمیانگیخت. برای نمونه، کابل بهعنوان «دروازههای استراتژیک هند»، هم بهمنظور دفاع از هندوستان و هم برای هجوم به آنجا، مورد توجه بوده است (بریتانیکا، همانجا). آثار زندگی کوچی از ویژگیهای تاریخی و جالب توجه جامۀ شهری افغانستان است که موجب شده بود تا سدۀ 19 م، جمعیت شهرها با نوسان شدید فصلی همراه باشد (گروتسباخ، 26). افزون بر ایـن، ناآرامیهای سیاسی و اجتماعی ـ اقتصادی که غالباً با از میان رفتن اقتدار منطقهای و بیتوجهی به نگهداری تأسیسات آبیاری همراه بود، جمعیتهای یکجانشین را به کوچروی وادار میساخت (گرگوریان، 12). گزارشهای سدۀ 19 م حاکی از افول زندگی شهری و بیرونقی بازارهای آن در افغانستان است. اگرچه این نابسامانی را به ناپایداری اوضاع سیاسی زمان مربوط دانستهاند (نک : گروتسباخ، 20)، برخی آن را بـه کشف راههای دریایی در پیش از آن، و از اعتبار افتادن «جادۀ ابریشم» نسبت دادهاند (نیول، 11). در سدۀ 20 م، برخی شهرهای افغانستان از نو اهمیت یافتند (همانجا). البته تا حدود 1930 م، شهرهای افغانستان هنوز ساختار و عملکردهای سنتی خود را حفظ کرده، و فاقد هرگونه جاذبۀ شهری امروزی بودند (گروتسباخ، 31). دورۀ حکومت امانالله خان (1298- 1308 ش / 1919- 1929 م) نقطۀ عطفی در رشد و گسترش شهری در افغانستان به شمار میآید (همو، 30). طی این دوره، چهرۀ کابل کاملاً دگرگون شد؛ محدودۀ «شهر نو» بهصورت محلۀ ادارات مختلف و سفارتخانههای خارجی درآمد (نک : ردار، 17)، و مراکز تجاری در امتداد رودخانۀ کابل شکل گرفت. بهاینترتیب و با ایجاد محلههای جدید مسکونی، این شهر بهعنوان پایتخت، در جهت شمال و غرب گسترش یافت (گروتسباخ، 31، 33). امروزه شهرهای مهم افغانستان، پس از پایتخت (کابل)، عبارتاند از: قندهار، مزارشریف، هرات، جلالآباد و قندوز (شهرانی، 44؛ «سالنامۀ بریتانیکا»، 752).
بهرغم تفاوتهای محیطی و تنوع قومی در سطح سرزمین افغانستان، الگوی اشتغال و شیوههای زیستی ـ معیشتی یکسانی در این کشور حاکم است: زندگی حدود 85٪ از جمعیت از راه زراعت و دامداری میگذرد، حالآنکه تنها درصد ناچیزی از مساحت کشور از زمینهای آمـادۀ بهـرهبرداری به شمـار میآیـد (برونینـگ، 88؛ نیـز نک : «سالنامۀ بریتانیکا»، 538؛ «دانشنامه»، 292). این امر گذشته از توسعهنیافتگی این کشور، بیانگر این واقعیت است که اقتصاد افغانستان عمدتاً بر کشاورزی سنتی استوار است و صنعت در آن نقش بسیار ناچیزی دارد (اشتیلتس، 1).عرصههای حاصلخیز افغانستان غالباً بهواسطۀ کوهها و بیابانها از یکدیگر جدا افتادهاند («دانشنامه»، همانجا)؛ ازاینرو، دامنه و وسعت اراضی قابل بهرهبرداری به درهها و بسترهای رودخانهای محدود میگردد (نیول، 5). این درههای کمعرض و عمیق، در بیشتر قسمتهای مرکزی، شمال شرقی، شـرقی و نـواحی جنوبی ـ مرکزی پراکندهاند که توسط دشت حاصلخیز ترکستان و کوهپایهها در شمال و شـمال غربی، دشتـهای هـرات ـ فراه، حوضۀ سیستـان و درۀ هلمند در غرب و نیز بیابانهای جنوب غربی احاطه شدهاند (شهرانی، همانجا). این در حالی است که بهواسطۀ محدودیت کمی و کیفی آبهای سطحی و نیز ناچیزبودن ریزشهای جوّی، بهرهگیری از منابع آب برای کشاورزی بر شبکههای قناتی استوار است (گرگوریان، همانجا)، که این خود به میزان برف دائمی در قسمتهای مرکزی هندوکش و به فنون گردآوری و ذخیرهسازی منابع آب بستگی دارد (نیول، 4). بهاینترتیب، تنها بخش ناچیزی از کل مساحت کشور زیر کشت قرار دارد و بقیۀ قسمتها استپی یا از نواحی کوهستانی است (بریتانیکا، 1978 م، 169 / I). بهطورکلی، تکیۀ اقتصادی این کشور بر زندگی شبانی و معیشت زراعتی، که دستکم در طول 6 سدۀ گذشته دوام یافته، بیانگر عدم تحول روابط و توسعۀ اقتصادی آن است (نیول، 8).باوجود برخورداری افغانستان از منابع طبیعیای که میتواند زمینهساز گسترش صنایع و فعالیتهای نوین باشد، تنگناهای گونـاگون اجتمـاعی ـ اقتصادیِ موجـود، مـانع شکـلگیری نظام سیاسی پایدار و امروزی در این سرزمین شده است (همو، 1). از 1357 ش / 1978 م، افول چشمگیری در بیشتر بخشهای اقتصادی کشور حاکم شده است. مهاجرت میلیونها افغانی روستانشین بهعنوان پناهنده نهتنها موجب کاهش نیروی کار، بلکه باعث از میان رفتن محصولات، دام و تخریب قناتها در بسیاری از نواحی شده است و افزون بر این، برخی زارعان یک بار دیگر به الگوهای خودبسندگیِ تولید روی آوردهاند («دانشنامه»، 300). بااینهمه، هنوز کشاورزی اهمیتی ویژه دارد («سالنامۀ بریتانیکا»، 771).کشاورزی: زراعت و دامداری منبع اصلی معیشت روستاییان است که درعینحال حجم قابل توجهی از تولید ملی و صادرات کشور را تأمین میکند (هایمن، 11). از حدود 40 میلیون هکتار اراضی قابل بهرهبرداری در افغانستان که 61٪ از کل مساحت کشور را در بر میگیرد، حدود 20٪ (8 میلیون هکتار) را زمینهای زراعی تشکیل میدهد («سالنامۀ بریتانیکا»، 783؛ رافرتی، 226). بهاینترتیب، چیزی کمتر از 10٪ از اراضی بهطور سالانه مورد استفاده قرار میگیرد (برونینگ، 89).گندم محصول اصلی زراعی در افغانستان، و قوت غالب مردم این سرزمین است؛ بااینهمه، میزان برداشت متوسط در واحد سطح آن بسیار پایین است (هایمن، همانجا). دیگر محصولات زراعی عبارتاند از: ذرت، جو و برنج. ازجملۀ محصولات اصلی قابل عرضه به بازار میتوان از پنبه، چغندر قند، دانههای روغنی، میوه، خشکبار و انواع سبزی نام برد (شهرانی، 45). در جنوب افغانستان، خرما، تنباکو و کوکنار نیز کشت میشود (برونینگ، همانجا). هرساله مقادیری کشمش، انگور، خربزه و مرکبات نیز تولید میشود (هایمن، همانجا). با همۀ محدودیتها، افغانستان به تنوع و کیفیت خوب میوههایش شهرت دارد (اسپیت، 181)؛ انواع زردآلو، هلو، آلو، خربزه و انگور مرغوب در سرتاسر کشور تولید و عرضه میشود (نیول، 7).میزان تولید کشاورزی تا حد بسیاری تحت تأثیر شرایط اقلیمی و نوسانات آن است (رافرتی، همانجا). البته بیشاز هر چیز، ناآرامیهای متوالی از 1357 ش / 1978 م و ادامۀ کشمکشهای سیاسی و جنگهای داخلی صدمات جدی به زیرساختها و تولیدات کشاورزی (و سایر بخشها) وارد ساخته است (شهرانی، همانجا). بهجز محدودیت آب، فرسایش شدید خاک بهسبب از میان رفتن پوشش گیاهی و چرای بیرویۀ دام، از مسائل اصلی کشاورزی در افغانستان است (نیول، 5). شکل مالکیت و روابط زمینداری سنتی نیز، ضرورت اصلاحات ارضی را بهعنوان یکی از الزامات تحول، مطرح میسازد (برونینگ، همانجا).دامداری: برخی کارشناسان ثروت اصلی افغانستان را گلههای دام دانستهاند (هیثکوت، 8). پس از زراعت، نگهداری و پرورش دام بیشترین نیروی کار را به خود اختصاص داده است (نیول، 7). دامداری شامل پرورش گوسفند (بهویژه قرهکُل)، بز و گاو است که منابع اصلی تولید شیر، گوشت، پوست و پشم به شمار میروند (شهرانی، همانجا). تولید و عرضۀ پوست و پشم هنوز بخش مهمی از اقتصاد این کشور را تشکیل میدهد (هیثکوت، همانجا) که تولید آنها عمدتاً بر عهدۀ کوچندگان و جوامع روستایی نیمهکوچنده است (برونینگ، همانجا). افزون بر این، شمار قابل توجهی شتر و اسب نیز (بهویژه در گذشته) برای صادرات و بهعنوان حیوان باربر پرورش داده میشد (هیثکوت، شهرانی، همانجاها). نوسانات اقلیمی با تأثیرگذاری بر امکانات دسترسی به مراتع، نقشی تعیینکننده در میزان و دامنۀ فعالیت دامداری دارد (رافرتی، همانجا).
پساز زراعت و دامداری، بخش قابل توجهی از جمعیت فعال افغانستان در صنایع دستی و پیلهوری مشغول به کارند (هایمن، 20). درواقع، صنایع دستی مهمترین زیربخش فعالیتهای غیرکشاورزی در این کشور به شمار میرود (اشتیلتس، 1) که تولیدات اصلی آن عبارت است از قالی و پارچههای پشمی (برونینگ، همانجا). صنایع افغانستان عبارت است از: بافت قالی، قالیچه و پارچه، تولید کود شیمیایی، قند و شکر، مواد پلاستیکی، چرم و نیز صابونسازی، سیمان، گاز طبیعی، روغنکشی، استخراج زغالسنگ، و نیروی برقابی (شهرانی، همانجا). واحدهای صنعتی بیشتر در نواحی شمالی افغانستان مستقر شدهاند: کارخانۀ پنبهپاککنی در شهرهای قندوز، امام صاحب، خواجه غور، بلخ، آقچه؛ نساجی در پل خمری و مزارشریف؛ کود شیمیایی در مزارشریف؛ سیمان در پل خمری؛ و قند در بغلان (گروتسباخ، 42). وجود مراکز صنعتی یکی از عوامل مهم رشد و گسترش شهرها در دورۀ معاصر بوده است. اینگونه شهرها که بیشتر در کنار معادن قرار دارند، عمدتاً محل اقامت کارگران و کارمندان معدن هستند، مانند شبرغان بهعنوان مرکز استخراج گاز، پل خمری و درۀ صوف بهعنوان محل استخراج زغالسنگ. دیگر شهرهای صنعتی افغانستان عبارتاند از: لشکرگاه، گلبهار (نساجی)، جبلسراج (نساجی و سیمان) و چاریکار (خشکبار و دباغی) (همو، 42، 72-73).قدیمیترین و وسیعترین صنایع کشور، نساجی است که تولید آن در 1359-1360 ش / 1980-1981 م تنها 3 / 43 میلیون متر پارچه بود (شهرانی، 45). از 1357 ش / 1978 م بهبعد، کوششهایی با کمک کارشناسان، و وامهای کشورهای سابق شوروی و چکسلواکی در زمینۀ تجهیز زیرساختها و گسترش صنایع به عمل آمد، اما واحدهای صنعتی افغانستان طی این مدت به نحو بسیار محدودی توسعه یافت و از این گذشته، کمبود مواد خام، نیروی برق و محدودیت نیروی کار ماهر، موجب تعطیلی واحدهای صنعتی در سطح این کشور شد («دانشنامه»، 300). سهم صنایع در تولید ناخالص ملی در 1365-1366 ش / 1986-1987 م، 9 / 23٪ بود (شهرانی، همانجا). استخراج منابع معدنی نیز در افغانستان توسعه نیافته است (همو، 44). استخراج گـاز طبیعی کـه ذخـایر آن 100 میلیارد مـ3 برآورد شده (همو، 45)، در استان جوزجان ــ در شهر شبرغان ــ و در نزدیکی مرز شمالی کشور متمرکز است و از 1357 ش / 1978 م تا مدتها، مهمترین منبع درآمد افغانستان به شمار میرفت («دانشنامه»، همانجا؛ نیز نک : نیول، 9).از دیگر ذخایر این کشور میتوان از نفت، زغالسنگ، مس، سنگ آهن غنی، طلق، باریت، گوگرد، سرب، قلع، نمک و سنگهای قیمتی و زینتی نام برد که بعضاً استخراج میشوند (شهرانی، همانجا). استخراج سنگ لاجورد مختص افغانستان است و تنها معدن آن در جهان در شمال شرقی بدخشان قرار دارد که از گذشتۀ دور بهرهبرداری میشده است (نیول، همانجا). بررسیهای اخیر مبین وجود معادن طلا، روی، کرم، منگنز، آلومینیوم و میکا ست (همانجا). از ذخایر زغالسنگ سالانه 151هزار تن استخراج میشود که تماماً به مصرف داخلی میرسد («سالنامۀ بریتانیکا»، 806). همچنین سالانه 888‘2 میلیون مـ3 گاز طبیعی استخراج میشود که تنها 596 میلیون مـ3 آن (6 / 20٪) برای مصرف داخلی است و مابقی صادر میشود (همان، 807). از این گذشته، در 1364 ش / 1985 م تنها کمی بیشاز ¼ از ظرفیت تولید نیروی برق استفاده میشد که 6 / 26٪ از آن از سوخت فسیلی، و 4 / 73٪ آن از نیروی آب تأمین میشد (همان، 806). اگرچه در افغانستان هنوز مطالعات جامعی دربارۀ ذخایر معدنی صورت نگرفته است، بررسیهای مقدماتی نشان میدهد که این کشور میتواند با تکیه بر منابع معدنی، زمینههای رشد صنعتی خود را فراهم سازد (نیول، همانجا).
رشتهکـوه هنـدوکش مـانعی بـر سـر راه یکپارچگی افغانستان و اتصال مناطق نواحی شمالی و جنوبی این کشور به شمار میرود. تا 1312 ش / 1933 م، هیچگونه راه ارتباطی مناسبی که ولایات اصلی کابل و قندهار را به قسمتهای شمالی متصل سازد، وجود نداشت (گرگوریان، 11). به همین سبب، سفرهای بازرگانی و یا جابهجاییهای نظامی قاعدتاً و ترجیحاً از مسیر طولانی و پرپیچوخم هرات به قندهار و کابل صورت میگرفت (همانجا). بااینهمه، موقعیت ارتباطی افغانستان طی زمان طولانی موجب غنای مادی و فرهنگی آن بوده است؛ «جادۀ ابریشم» از شمال شرقی، یعنی از چین و از طریق دشتهای شمالی این سرزمین، به ایران میرسیده، و تا مدیترانه امتداد داشته است. ازسویدیگر، تجار هندی با عبور از گذرگاههای شرقی، از مراکزی مانند کابل، غزنی و بامیان بهسوی بلخ میگذشتند و نهایتاً به بخارا و سمرقند و یا ایران میرسیدند (نیول، 10-11). بدینسان، راههای بازرگانی در این سرزمین تا پیشاز اکتشاف راههای دریایی از رونق خاصی برخوردار بود، اما پساز گذشتن واسکوداگاما از دماغۀ امیدنیک، حملونقل بخش مهمی از کالاها به هند، گینه و دیگر مراکز مهم در آسیا از طریق دریا صورت گرفت و بهاینترتیب، اهمیت بازرگانی و گذرگاهیِ این سرزمین بهسرعت رو به کاهش نهاد، تا جایی که در اوایل سدۀ 19 م، حتیٰ شهرهای مهم آن نیز اهمیت خود را از دست دادند (همو، 11). برخوردهای داخلی و ناامنی راهها و همچنین اختلال در روابط فرامنطقهای نیز در این امر بیتأثیر نبود (گروتسباخ، 22).اولین راه اتومبیلرو در رشتهکوه هندوکش در 1322 ش احداث شد (هایمن، 15) و طی سالهای 1335-1346 ش کوششهایی در گسترش شبکۀ راههای اصلی و پیوند آنها به راههای کشورهای همسایه به عمل آمد. در همین زمان، احداث بزرگراه آسیایی توسط سازمان ملل با برنامههای راهسازی در افغانستان تطبیق داده شد (بریتانیکا، 1978 م، 170 / I)؛ از این طریق، شبکۀ جدید راههای افغانستان به ایستگاههای خط آهن در کوشکه و ترمذ با کشورهای شمالی و ایستگاههای پاکستان در چمن و پیشاور متصل شد (همانجا). بااینهمه، راههای عمومی افغانستان هنوز توسعهنیافته به شمار میروند (برونینگ، 89).افغانستان حدود 10 کمـ راهآهن از کوشکه تا تورغندی، و 15 کمـ دیگر از ترمذ تا خیبرآباد دارد («سالنامۀ بریتانیکا»، 538؛ علیآبادی، 109). دو فرودگاه بینالمللی در شهرهای کابل و قندهار وجود دارد؛ افزون بر این، شهرهای هرات، جلالآباد، مزارشریف، بگرام و شیندند نیز فرودگاه دارند که دو فرودگاه اخیر را میتوان فرودگاه نظامی به شمار آورد (همو، 110).موقعیت بستۀ افغانستان ازلحاظ جغرافیایی، این کشور را از مراکز عمدۀ تجارت و نوآوریهای صنعتی دور نگه داشته است؛ نیز فقدان راههای مناسب ارتباطی باعث شده است تا این کشور نتواند با همسایگان خود بهصورت امروزی ارتباط و تجارت داشته باشند. این امر یکی از موانع جدی بر سر راه رشد اقتصادی افغانستان به شمار میرود (نیول، همانجا).در زمینۀ تجارت خارجی، واردات افغانستان بر صادرات آن پیشی میگیرد. تا پیشاز فروپاشی رژیم کمونیستی افغانستان، بیشترین مقدار صادرات به اتحاد شوروی (سابق) مربوط میشد. همچنین، شوروی و پساز آن ژاپن، سنگاپور، چین و هند مهمترین واردکنندگان محصولات تجارت خارجی افغانستان بودند («سالنامۀ بریتانیکا»،825 -824 ؛ بریتانیکا، 2010 م). از مهمترین کالاهای وارداتی، میتوان از وسایل نقلیه (7 / 22٪)، مواد سوختی (18٪)، قند (1 / 8٪)، پارچه (9 / 7٪) و روغن حیوانی و نباتی (2 / 4٪) نام برد. گاز طبیعی (6 / 55٪)، خشکبار (9 / 16٪)، قالی و قالیچه (8 / 4٪) و پوست (4٪)، کالاهای عمدۀ صادرات این کشور را تشکیل میدادند («سالنامۀ بریتانیکا»، 538). از نیمۀ دهۀ 1990 م، پاکستان و ایران به دو قطب عمدۀ تأمینکنندۀ کالاهای افغانستان تبدیل شدند (بریتانیکا، همانجا).
افغانستان دارای 29 ولایت است (رافرتی، 230) که هریک به چند بخش (ولوسوالی) و چندین دهستان (علاقهداری) تقسیم میشود (شهرانی، 44). واحدهای سیاسی این کشور تا حد بسیاری از واحدهای طبیعی تبعیت میکند (EI2, II / 223). پایتخت این کشور کابل، و واحد پول آن افغانی (= 100 پول) است («سالنامۀ بریتانیکا»، همانجا).ازلحاظ اجتماعی، خانواده، در کنار بستگیهای طایفهای ـ قومی، اساس واحدهـای اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی را تشکیل میدهد و الگوی مالکیت زمین و دام و مناسبات قدرت بر آن مبتنی است (نیول، 22-21). در جامعۀ افغانی، رهبران مذهبی از نفوذ فراوانی برخوردارند و اگرچه نظام سازمانیافتهای برای اعمال قدرت بهطور فراگیر وجود ندارد، رهبران مذهبی تقریباً در همۀ جنبههای زندگی، بهویژه در سطح محلی، نقش مهمی بر عهده دارند (همو، 23). میزان باسوادی در افغانستان در میان گروه سنی 15 سال و بیشتر، از دیگر گروههای سنی بالاتر است («سالنامۀ بریتانیکا»، همانجا). دانشگاه ننگرهار در جلالآباد در 1342 ش / 1963 م بنیاد نهاده شد و دانشگاه کابل ــ کـه دانشکدۀ پزشکی آن قبلاً در 1311 ش / 1932 م ایجاد شده بود ــ در 1964 م تأسیس شد (بریتانیکا، 1978 م، I / 171). در خلال جنگهای داخلی، بیشتر مدارس، بهویژه در نواحی روستایی از میان رفتهاند (شهرانی، 45).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید