صفحه اصلی / مقالات / درویش /

فهرست مطالب

درویش


آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 19 دی 1398 تاریخچه مقاله

درویش گاهی کارکرد بخت‌گشایی نیز دارد (نک‍ : سعیدی، 65-66) و در چهرۀ مثبت خود، مورد لطف خداوند است. براساس روایتـی از تیـپ 837 آرنـه ـ تامپسون، درویشی در پرسه‌زنیهای خود این بیت را می‌خوانده است: هرچه کنی به خود کنی/ گر همه نیک و بد کنی. پیرزنی مکار برای نشان‌دادن نادرستی این باور، نانی مسموم به درویش می‌دهد. درویش نان را به حجره‌اش می‌برد. از قضا پسران پیرزن به مهمانی درویش می‌آیند و آن نان را می‌خورند و می‌میرند (انجوی، تمثیل ... ، 295). بیتی که پیش از این آمد و از امثال سائر است، برگرفته از همین داستان است. 
درویش حتى به روایتهای شفاهی داستانهای حماسی ما نیز راه یافته است. براساس یکی از روایتهای شفاهیِ داستان رستم و سهراب، هنگامی که رستم (ه‍ م) بر سر نعش سهراب سوگواری می‌کرده است، درویشی به او می‌گوید: چنانچه نعش سهراب را به دوش بگیری و بی‌آنکه او را روی زمین بگذاری، به مدت 40 شبانه‌روز دور شهر بگردی، سهراب زنده می‌شود. رستم همین کار را می‌کند، اما روز چهلم شیطان او را فریب می‌دهد و رستم نعش را روی زمین می‌گذارد (انجوی، مردم ... ، 141- 142). 
درویش در کنار این کارکردهای مثبت، به‌صورت شخصیتی منفی نیز در افسانه‌ها و داستانهای ادب شفاهی بازتاب یافته است. در برخی روایتها، درویش جادوگری است که با کشتن بی‌گناهان، آنها را به طلا تبدیل می‌کند؛ مثلاً در برخی روایتهای تیپ 303 آرنه ـ تامپسون، درویش چند سال پس از آنکه سیب آبستن‌کننده را به پادشاه می‌دهد، برمی‌گردد و یکی از پسران او را با خود می‌برد. در بین راه، پسر به طریقی سحرآمیز از هدف درویش آگاهی می‌یابد. وقتی به خانۀ درویش می‌رسند، پیش از آنکه درویش او را بکشد، او درویش را در دیگ روغن می‌اندازد؛ با کشته‌شدن درویش، همۀ آدمها و حیواناتی که به سنگ یا طلا تبدیل کرده بود، به حالت اول برمی‌گرداند (همو، عروسک، 87-100). 
در برخـی روایتهای تیپ 325 آرنه ـ تامپسون نیـز کم‌وبیش همین بن‌مایه وجود دارد و درویش جادوگر است. براساس این روایتها، دختر درویش پسری را که باید قربانی شود، نجات می‌دهد. درویش با پیکرگردانیهای مختلف خود (برای آگاهی از پیکرگردانی، نک‍ : ه‍ د، جادو)، قصد کشتن پسر را می‌کند، اما پسر او را از بین می‌برد (کوهی، 56-65). نکتۀ قابل‌توجه اینکه در برخی از روایتهای همین تیپ، به روشنی از جادوگر یاد شده است (نک‍ : سادات، 153-156؛ فقیری، 97-102). 
در قصۀ حسین کرد شبستری نیز به یکی از کارکردهای درویشان اشاره شده است که در مجموع، در ردیف کارکردهای پیش‌گفته قرار می‌گیرد؛ درویشی دو نوع روغن سیاه و سفید به یکی از عیاران می‌دهد و می‌گوید: اگر قصد داشتی سیاه شوی، از روغن سیاه بر خود بمال و فلان اسم را بر زبان بیاور، و اگر قصد کردی که سفید شوی، روغن سفید را به همراه فلان اسم به کار ببر. افزون‌براین، وردی نیز به او می‌آموزد که هرکس را بخواهد به اسم و رسم بشناسد، به او خبر بدهند (ص 245). 
در برخی روایتها، درویش از نظر اجتماعی شخصیتی منفی است؛ مثلاً در روایتـی از تیـپ A 883 آرنه ـ تامپسون، درویشی که ظاهراً بسیار زاهد و خداشناس است، شبها به همراه نوچه‌های خود به منزل ثروتمندان می‌رود و خانۀ آنها را غارت می‌کند، اما سرانجام رسوا می‌شود (الول‌ساتن، 325-331). در روایتی از تیپ E 735 نیز درویش اقدام به دزدی می‌کند (امینی، 203-205). در برخی از روایتهای تیپ A 465 نیز شخصیت درویش کاملاً منفی است. براساس این روایت، درویش پادشاه را فریفتۀ زن شوهرداری می‌کند، اما سرانجام بر اثر کیاست زن، درویش و پادشاه از بین می‌روند (انجوی، همان، 2/ 27- 35). براساس برخی از روایتهای تیپ 938 نیز درویشی پادشاهی را فریب می‌دهد و به جای او بر تخت می‌نشیند (همان، 2/ 179-182؛ جعفری، روایتها ... ، 159-165؛ رحمانیان، 118-121). 
در برخی از تمثیل و مثلها یا داستانهای امثال نیز درویشان به‌صورت شخصیتهای منفی و تبهکار بازتاب یافته‌اند. مثلاً در تمثیل «خر برفت و خر برفت و خر برفت»، درویشی از راهی دور به شهری وارد می‌شود و برای استراحت به خانقاه درویشان می‌رود. درویشان خانقاه با هم تبانی می‌کنند و خرِ درویش مسافر را می‌فروشند و از پول آن بساط شادخواری برای خود تدارک می‌بینند (وکیلیان، 99-100). این روایت در مثنوی مولوی نیز آمده است (دفتر 2/ 194-197). در تمثیلی دیگر، درویش دزد است که مَثَل «این هم شد تیشۀ درویش» براساس آن ساخته شده است (وکیلیان، 50). در برخی داستانها نیز به حرصِ آمیخته با حماقت درویشان، پرداخته شده است (داراب، 2/ 328). 
افزون بر آنچه دربارۀ بازتابهای متفاوت و متضاد از شخصیت درویش در افسانه‌ها و داستانهای شفاهی گفته شد، در افسانه‌های ایرانی، بن‌مایۀ دیگری وجود دارد که مرتبط با درویش است؛ به‌این‌ترتیب که شخصیتهای متفاوت در وضعیتهایی خاص به لباس درویش درمی‌آیند. یکی از مصداقهای این بن‌مایه شاه عباس (ه‍ م) است که عمدتاً به هنگام شب، لباس درویشان می‌پوشد، کشکول و تبرزین بر دست می‌گیرد و در شهر می‌گردد (امینی، 31-41، 94-111؛ خزاعی، 8/ 111- 118؛ رحمانیان، 36-43، 44-47، 53-57). در یکـی از این موارد که منطبق با تیپ C 951 آرنه ـ تامپسون است، شاه عباس هنگامی که شب با لباس درویشی به بیرون می‌رود، با 3 درویش ملاقات می‌کند که قصد دارند به دزدی بروند. در برخی از روایتها، شاه به درویشان توصیه می‌کند که به خزانۀ پادشاه دستبرد بزنند. مَثل «نوبت تو ست که بجنبانی ریش را» براساس همین افسانه ساخته شده است (نک‍ : خزاعی، 5/ 259-264؛ پزشکیان، 147- 148؛ میرکاظمی، 114-117؛ جعفری و وکیلیان، 287- 289). این افسانه در مثنوی مولوی نیز آمده است و منسوب به محمود غزنوی است (دفتر 6/ 888-891). به لباس درویشان درآمدن مختص شاه عباس نیست و از بن‌مایه‌های رایج افسانه‌ها ست؛ مثلاً در یکی از داستانهای جامع الحکایات، عاشق برای رسیدن به معشوق، خود را به‌صورت درویش نمدپوش درمی‌آورد (ص 156 بب‍‌ ). 

درویش در امثال

در امثال رایج میان مردم نیز شخصیت درویش به‌صورت متناقض بازتاب یافته است. برخی امثال چهره‌ای مثبت از درویش ارائه می‌دهند، مانند: برگ سبزی است تحفۀ درویش/ چه کند بینوا همین دارد (ذوالفقاری، 1/ 516)؛ از درویشان برگ سبزی (همو، 1/ 292)؛ اگر می‌دانستی درویش چقدر بی‌نانی و بی‌پازری (چارق) کشیده، نمی‌پرسیدی (همو، 1/ 392)؛ درویشی و دل‌خوشی (همو، 1/ 992)؛ آسوده درویش که ندارد بز و میش (همو، 1/ 217)؛ اگر به درویش خیر نمی‌رسانی، اذیتش مکن (همو، 1/ 353). 
اما بخش بیشتری از امثال چهره‌ای منفی از شخصیت درویش تصویر می‌کنند، مانند: درویش دهنِ خوردن دارد، اما پیزی (غیرت) کارکردن ندارد (همو، 991)؛ درویشی را گفتند: چرا نماز نمی‌خوانی؟ گفت: ناد علی می‌خوانم که پدر نماز است (همو، 992)؛ به درویش گفتند: چرا روزه نمی‌گیری؟ گفت: قصد اقامت نکرده‌ام (همو، 1/ 568)؛ شکم درویشان تغار خدا ست (همو، 1/ 1260)؛ درویشم، کلاه ریشم، تا نگیرم پا نمی‌شم؛ درویش را گفتند: دکانت را ببند، دهانش را بست؛ درویش از ده رانده دعوی کدخدایی کند (همو، 1/ 991). 
افزون بر داستانها و مثلها، شخصیت درویش در برخی تعزیه‌نامه‌ها نیز بازتاب یافته است. براساس یکی از تعزیه‌نامه‌ها درویشی به زیارت مرقد حضرت علی (ع) می‌رود. در میان راه، گذارش به صحرای کربلا می‌افتد. خدمت امام حسین (ع) می‌رود. وقتی متوجه می‌شود که امام فرزند حضرت علی (ع) است، با سپاه دشمن وارد جنگ می‌شود و شهید می‌گردد (شریعت‌زاده، 313-314). ازجمله تعزیه‌نامه‌های دیگر که درویش در آنها نقش دارد، می‌توان به درویش هندی، و موسى و درویش بیابانی اشاره کرد (شهیدی، 302، 644-645). 
همان‌گونه که پیش از این گفته شد و در نقل نمونه‌ها نیز مشخص گردید، شخصیت درویش در ادبیات شفاهی، دو روی مثبت و منفی دارد. این موضوع بیش از هر چیز مبین و در عین حال، مؤید تحول شخصیت درویش در تاریخ اجتماعی ایران از یک نیروی آزاداندیش و دور از تعلقات دنیا به نیرویی منحط است. 

 مآخذ

الول‌ساتن، ل. پ.، قصه‌های مشدی گلین خانم، به کوشش ا. مارتسلف و دیگران، تهران، 1374 ش؛ امینی، امیرقلی، سی افسانه، اصفهان، 1339 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، تمثیل و مثل، تهران، 1354 ش؛ همو، عروسک سنگ صبور، تهران، 1355 ش؛ همو، قصه‌های ایرانی، تهران، 1353- 1359 ش؛ همو، مردم و شاهنامه، تهران، 1358 ش؛ بهرنگی، صمد و بهروز دهقانی، افسانه‌های آذربایجان، تهران، 1379 ش؛ پزشکیان، محسن، قصه‌های مردم کازرون، به کوشش عبدالنبی سلامی، تهران، 1383 ش؛ جامع الحکایات (نسخۀ کتابخانۀ آستان قدس رضوی)، به کوشش پگاه خدیش و محمد جعفری (قنواتی)، تهران، 1389 ش؛ جعفری (قنواتی)، محمد، روایتهای شفاهی هزارویک‌شب، تهران، 1384 ش؛ همو، قصه‌ها و افسانه‌هایی از گوشه و کنار ایران، تهران، 1386 ش؛ همو و احمد وکیلیان، مثنوی و مردم، تهران، 1393 ش؛ جهازی، ناهید، افسانه‌های جنوب (بوشهر)، تهران، 1381 ش؛ حاتم‌نامه، به کوشش حسین اسماعیلی، تهران، 1386 ش؛ خزاعی، حمیدرضا، افسانه‌های خراسان، مشهد، 1378-1382 ش؛ داراب هرمزدیار، روایات، به کوشش رستم اونوالا، بمبئی، 1922 م؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رحمانیان، داریوش، افسانه‌های لری، تهران، 1379 ش؛ سادات اشکوری، کاظم، افسانه‌های اشکور بالا، تهران، 1352 ش؛ سعیدی، سهراب، قصه‌ها و افسانه‌های مردم هرمزگان، قم، 1386 ش؛ شریعت‌زاده، اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شهیدی، عنایت‌الله، پژوهشی در تعزیه و تعزیه‌خوانی، به کوشش علی بلوکباشی، تهران، 1380 ش؛ عمادی، اسدالله، افسانه‌های مردم مازندران، ساری، 1382 ش؛ فقیری، ابوالقاسم، قصه‌های مردم فارس، تهران، 1349 ش؛ قتالی، عبدالجلیل، هفتاد افسانه از افسانه‌های بندر خمیر، شیراز، 1388 ش؛ قصۀ حسین کرد شبستری، به کوشش ایرج افشار و مهران افشاری، تهران، 1388 ش؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنی‌زاده، تهران، 1388 ش؛ کوهی کرمانی، حسین، پانزده افسانه از افسانه‌های روستایی ایران، تهران، 1348 ش؛ منزوی، فهرستواره؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1382 ش؛ میرکاظمی، حسین، افسانه‌های دیار همیشه‌بهار، تهران، 1374 ش؛ میهن‌دوست، محسن، سمندر چل‌گیس، تهران، 1352 ش؛ نادری، افشین، نمونه‌هایی از قصه‌های مردم، تهران، 1383 ش؛ وکیلیان، احمـد، تمثیـل و مثـل، تهـران، 1387 ش. 

محمد جعفری (قنواتی)

صفحه 1 از5

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: