درویش
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 19 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246615/درویش
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
درویشان نقش مهمی در انتشار برخی شعرها در میان مردم داشتهاند که ازجمله میتوان به غزل مولوی با مطلع «تا صورت پیوند جهان بود، علی بود/ تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود»، یا غزل مشهور محمدحسین شهریار با مطلع «علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را / ... » اشاره کرد. تصنیف «علی گویم، علی جویم» نیز ازجملۀ همین نمونهها ست (برای نمونههای بیشتر، نک : وجدانی، 161-167). درویشان ظهیرالدوله با ترانۀ مولودی (ه م) حضرت علی (ع) که در 13 رجب خوانده میشده است، راز و نیازها داشتهاند (همو، 163). برگردان یکی از این مولودیهها «چه خوش فکرت درویش، چه خوش فطرت درویش» است. علیاکبر شیدا، شاعر خوشذوق و ترانهساز شیرازی، اصلاً از درویشهای نعمتاللٰهی و در سلک مریدان صفاعلی ظهیرالدوله بوده است (همو، 161). بسیاری از ذکرهای اهل حق و علیعلیگوییهای درویشان زبانزد خاص و عام است. در ادب رسمی کلاسیک فارسی نیز مضامینی از رهگذر حضور درویش راه یافته که دایرۀ خیال شاعران را غنا بخشیده است. این امر از همان آغاز شعر فارسی مشهود است. در شاهنامه، بارها درویش، البته به معنی نادار و بیچیز، به کار رفته است. در بیشتر دیوانها و مجموعههای شاعران بعدی، کلمۀ درویش بارها به کار رفته است. حتى شاعرانی هستند که اشعار مستقلی دربارۀ درویش دارند یا برخی از اشعار آنها با ردیف درویش سروده شده است؛ برای نمونه، باب دوم گلستان سعدی در اخلاق درویشان است. افزون بر این در گلستان و بوستان، حکایتهایی چند در فواید درویشی آمده است. در غزلهای سعدی نیز ابیات و مضامین بسیاری در این باب دیده میشود. مضامین مولوی در این باره، بهویژه در غزلیات شمس اندک نیست؛ او معتقد است که: یقین میدان مجیب و مستجاب است/ دعای سوخته درویش دلریش ( کلیات ... ، 504). حافظ غزلی دارد با ردیف «درویشان است» و با این مطلع: روضۀ خلد برین خلوت درویشان است/ مایۀ محتشمی خدمت درویشان است (ص 36). رویکرد به درویش و درویشی حتى در شعر معاصران هم دیده میشود. محمود فرخ قطعهای دارد با عنوان «از فواید درویشی» که در مجلۀ یغما (ص 490) چاپ شده است.
آژند، یعقوب، قیام شیعی سربهداران، تهران، 1363 ش؛ آشوری، داریوش، عرفان و رندی در شعر حافظ، تهران، 1379 ش؛ ابنبطوطه، رحلة، بیروت، دار صادر؛ احسانی طباطبایی، محمدعلی، چنتۀ درویش، تهران، 1340 ش؛ افشار، ایرج، بیاض سفر، تهران، 1344 ش؛ امام [محمد قائنی]، «تصوف، خرقه برکشیدن»، مهر، تهران، 1345 ش، س 12، شم 5؛ امیری، رزاق، تاریخ و فرهنگ مردم فراشبند، شیراز، 1382 ش؛ انصافپور، غلامرضا، تاریخ و فرهنگ زورخانه، تهران، 1353 ش؛ ایزدپناه، حمید، فرهنگ لکی، تهران، 1367 ش؛ بختیاری، علیاکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ برقعی، ابوالفضل، حقیقة العرفان، تهران، بیتا؛ بروینسن، م. م.، جامعهشناسی مردم کرد، ترجمۀ ابراهیم یونسی، تهران، 1378 ش؛ برهان قاطع؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، آیینهای گذر در گیلان، رشت، 1389 ش؛ بنجامین، سمیوئل گرین ویلز، ایران و ایرانیان، ترجمۀ محمدحسین کردبچـه، تهـران، 1363 ش؛ بهـار، مهرداد، جستـاری در فرهنگ ایران، به کوشش ابوالقاسم اسماعیلپور، تهران، 1386 ش؛ بهرامی، احسان، فرهنگ واژههای اوستایی، تهران، 1369 ش؛ بیضایی، حسین، تاریخ ورزش باستانی ایران، زورخانه، تهران، 1337 ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش محمدجعفر یاحقی و مهدی سیدی، تهران، 1388 ش؛ بیهقی، محمود، دایرةالمعارف بزرگ سبزوار، سبزوار، 1383 ش؛ پاپلی یزدی، محمدحسین، فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، مشهد، 1367 ش؛ پتروشفسکی، ا. پ.، اسلام در ایران، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1354 ش؛ پوراحمد جکتاجی، محمد، فرهنگ عامیانۀ زیارتگاههای گیلان، رشت، 1387 ش؛ تابنده، سلطانحسین، تاریخ و جغرافی گناباد، تهران، 1348 ش؛ تفضلی، احمد، واژهنامۀ مینوی خرد، تهران، 1348 ش؛ توحیدیپور، مهدی، مقدمه بر نفحات الانس عبدالرحمان جامی، به کوشش همو، تهران، 1336 ش؛ توکلی، محمدرئوف، تاریخ تصوف در کردستان، سنندج، 1378 ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش ابوالقاسم انجوی شیرازی، تهران، 1386 ش؛ حاکمی، اسماعیل، سماع در تصوف، تهران، 1361 ش؛ حسینی، مریم، نخستین زنان صوفی، تهران، 1385 ش؛ خواجه عبدالله انصاری، طبقات الصوفیة، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، 1341 ش؛ خوانساری ابیانه، زینالعابدین، ابیانه و فرهنگ مردم آن، تهران، 1378 ش؛ داعیالاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، 1363 ش؛ دانشور، محمود، دیدنیها و شنیدنیهای ایران، تهران، 1327- 1329 ش؛ دبا؛ رادفر، ابوالقاسم، زنان عارف، سوختگان عشق و اشتیاق، تهران، 1385 ش؛ راوندی، مرتضى، تاریخ اجتماعی ایران، تهران، 1356 ش؛ رائین، اسماعیل، حقوقبگیران انگلیس در ایران، تهران، 1356 ش؛ رجایی، عبدالمهدی، تاریخ اجتماعی اصفهان در عصر ظلالسلطان، اصفهان، 1383 ش؛ رجایی بخارایی، احمدعلی، فرهنگ اشعار حافظ، تهران، علمی؛ رضوانی، اسماعیل و دیگران، «راز بقای ایران در طول تاریخ»، از ماد تا پهلوی، تهران، 1350 ش؛ روحانی پیرانشهر، کمال، تاریخ جامع تصوف کردستان، پیرانشهر، 1385 ش؛ رهبر اصفهانی، محمدتقی، ارمغان خانقاه، قم، 1305 ش؛ زرینکوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، تهران، 1362 ش؛ همو، «تصوف و ایران باستانی»، هنر و مردم، تهران، 1357 ش، س 16، شم 186؛ زیانی، جمال، دلنوشتههایی از فرهنگ، آداب، رسوم و باورهای مردم شیراز، شیراز، 1388 ش؛ ژوبر، پ. ا.، مسافرت به ارمنستان و ایران، ترجمۀ محمود مصاحب، تبریز، 1347 ش؛ سپانلو، محمدعلی، قصۀ قدیم، تهران، 1378 ش؛ سعدی، دیوان، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، 1340 ش؛ سلطانی، محمدعلی، قیام و نهضت علویان زاگرس، کرمانشاه، 1377 ش؛ سیوطی، الجامع الصغیر، بیروت، 1401 ق/ 1981 م؛ شفیعی کدکنی، محمدرضا، مقدمه بر منطق الطیر (نک : هم ، عطار نیشابوری)؛ شمس تبریزی، محمد، مقالات، به کوشش جعفر مدرس صادقی، تهران، 1373 ش؛ شهاب کوملهای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ شهیدی، عنایتالله، پژوهشی در تعزیه و تعزیهخوانی، به کوشش علی بلوکباشی، تهران، 1380 ش؛ صبا، محسن، فرهنگ بیان اندیشهها، تهران، 1366 ش؛ صغانی، حسن، الموضوعات، به کوشش نجم عبدالرحمان خلف، دمشق، 1405 ق؛ صفیزاده، صدیق، دانشنامۀ نامآوران یارسان، تهران، 1376 ش؛ عسکریعالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1387 ش؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، منطق الطیر، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1384 ش؛ غلامرضایی، محمد، سبکشناسی نثرهای صوفیانه، تهران، 1388 ش؛ غیاث اللغات، غیاثالدین محمد رامپوری، به کوشش منصور ثروت، تهران، 1375 ش؛ فاروقی، عمر، نظری به تاریخ و فرهنگ سقز کردستان، سقز، 1369 ش؛ فرخ، محمود، «از فواید درویشی»، یغما، تهران، 1333 ش، س 7، شم 11؛ فروزانفر، بدیعالزمان، احادیث مثنوی، تهران، 1347 ش؛ فلاندن، اوژن، سفرنامه، ترجمۀ حسین نورصادقی، تهران، 1324 ش؛ قرباننژاد، پریسا، تصوف در آذربایجان (عهد مغول)، تهران، 1387 ش؛ کاشفی، حسین، فتوتنامۀ سلطانی، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1350 ش؛ کربن، هانری، آیین جوانمردی، ترجمۀ احسان نراقی، تهران، 1363 ش؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنیزاده، تهران، 1388 ش؛ کسروی، احمد، صوفیگری، تهران، 1337 ش؛ گـریبایدف، ا.، نـامهها، تـرجمۀ رضا فرزانه، اصفهان، 1356 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانۀ ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، 1387 ش؛ محرابی کرمانی، سعید، تذکرة الاولیاء یا مزارات کرمان، به کوشش حسین کوهی کرمانی، تهران، 1383 ش؛ محمد بن منور، اسرار التوحید، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1366 ش؛ محمدزاده، علیاکبر، آن سوی خرقهها، تبریز، 1378 ش؛ مدرسی چهاردهی، نورالدین، اسرار فرق خاکسار، تهران، 1369 ش؛ موریه، جیمز، حاجی بابای اصفهانی در ایران، ترجمۀ میرزا حبیب اصفهانی، به کوشش یوسف رحیملو، تبریز، 1351 ش؛ مولوی، فیه ما فیه، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، تهران، 1360 ش؛ همو، کلیات شمس تبریزی، به کوشش م. درویش، تهران، [1341 ش]؛ مونتی، ونسان، «از پرس به ایران (سیر و سفر معنوی)»، ترجمۀ احمد سمیعی گیلانی، نامۀ فرهنگستان، تهران، 1390 ش، س 12، شم 2؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1386 ش؛ میرابوالقاسمی، محمدتقی، سرزمین و مردم گیل و دیلم، تهران، 1356 ش؛ میرزا سمیعا، تذکرة الملوک، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1332 ش؛ ناصرالدین صاحبالزمانی، محمدحسن، خط سوم، تهران، 1351 ش؛ ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، رسالۀ تایپی، 1358 ش؛ نجمی، ناصر، دارالخلافۀ تهران، تهران، 1362 ش؛ نحوی، سیفالله، سیمای بهبهان، سینای صالحان، قم، 1375 ش؛ نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، 1378 ش؛ نوربخش، جواد، پیران و صوفیان نامی کرمان، تهران، 1384 ش؛ نیرومند، کریم، تاریخ پیدایش تصوف و عرفان و سیر تحول و تطور آن، زنجان، 1364 ش؛ نیکیتین، و.، کرد و کردستان، ترجمۀ محمد قاضی، تهران، 1366 ش؛ واله، پیترو دلا، سفرنامه، ترجمۀ شعاعالدین شفا، تهران، 1348 ش؛ وامبری، آ.، زندگی و سفرها (دنبالۀ سیاحت درویشی دروغین)، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، 1372 ش؛ وثوقی رهبری، علیاکبر، تاریخ تمدن و فرهنگ سیرجان، کرمان، 1380 ش؛ وجدانی، بهروز، حضرت علی (ع) در نغمههای عامیانۀ ایران، تهران، 1380 ش؛ وگت، کاری، سفر به ایران، ترجمۀ وحید صابریمقدم، تهران، 1377 ش؛ ویلز (ض: ویلس)، چارلز جیمز، تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه، ترجمۀ سید عبدالله، به کوشش جمشید دودانگه و مهرداد نیکنام، تهران، 1363 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1381 ش؛ همایونی، صادق، تعزیه در ایران، شیراز، 1380 ش؛ همایی، جلالالدین، تصوف در اسلام، تهران، 1362 ش؛ نیز:
Allemagne, H. René d’, Du Khorassan au pays des Backhtiaris, Paris, 1911; Browne, E. G., A Year Amongst the Persians, London, 1893; Encyclopaedia of Sufism, eds. M. Ali Khan and S. Ram, New Delhi, 2003; Iranica ; Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938; Polak, J. E., Persien, das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865; Schimmel, A., Mystical Dimensions of Islam, New Delhi, 1975; Sedgwick, M. J., Sufism, the Essentials, Cairo, 2001.محمدجعفر یاحقی
درویش از شخصیتهای پربسامد در انواع ادبیات شفاهی ایران است. بسیاری از وجوه شخصیتی درویش در داستانها، افسانهها، حکایات، داستانهای امثال، مثلها، و نیز برخی دوبیتیها و حتى تعزیهنامهها بازتاب یافته است و البته این بـازتابها از اغراق ــ که از ضروریات هنر و ادبیات است ــ خالی نیست. در ادامۀ مقاله این موضوع در انواع داستانی و نیز مثلها، با شرح، و در برخی انواع دیگر، به اشاره، بررسی میشود.
داستانهای مربوط به درویشان در زبان فارسی، فراوان است. این داستانها به اندازهای است که کتابهایی خاص با همین موضوع تألیف شده است. از نمونههای کهن میتوان به داستان درویش دیوانه، درویش ساحر و روباه و فاخته، درویش کاسب، و درویش و مسافرت او و همراه شدن با مار سیاه (منزوی، 1/ 355) اشاره کرد. از کتابهای جدید نیز میتوان افسانههای دراویش گردآوردۀ مرسده را نام برد. در بیشتر مجموعهافسانههایی که طی سالهای اخیر از گوشه و کنار ایران گردآوری شده است، افسانههایی مرتبط با درویشان وجود دارد. در برخی داستانهای بلند، مانند حسین کرد شبستری، نیز اشارههایی به درویشان و زندگی آنها شده است. این داستانها از دو نظر بااهمیتاند: یکی اینکه در آنها برخی پدیدهها و نهادهای اجتماعی ازجمله محل زندگی و کیفیت زندگی درویشان بازتاب یافته است؛ مثلاً در جامع الحکایات (تألیف: سدۀ 11 ق)، از مکانی به نام قلندرخانه یاد شده است که محل زندگی درویشان بوده است. براساس این داستان، یکی از محتشمان مقدار قابلتوجهی پول به درویشی میدهد. درویش به قلندرخانه میرود و به دوستانش بشارت میدهد که «فلک بر مراد ما گشت و مشتی درم و دینار به ما رسانید». پس از آن، گوسفندی و مقداری برنج و روغن میخرند و به شادخواری میپردازند و سرانجام دعایی نیز در حق آن محتشم میکنند (ص 84). در روایتی از تیپ E 419‘1 فهرست آرنه ـ تامپسون نیز زن پادشاه شوهر خود را بیهوش میکند، لباس درویشی میپوشاند و او را به مسجدی میبرد که محل درویشهای دورهگرد بوده است (انجوی، قصهها ... ، 2/ 133-140). اما آنچه در این داستانها برای مقالۀ حاضر اهمیت بیشتری دارد، کارکرد درویشان و نوع نگاه به شخصیت آنها ست. درویش در این داستانها، بهطورکلی شخصیت و کارکردی بسیار متناقض دارد: گاه مثبت و گاه منفی؛ و در هریک از این دو حالت نیز به شکلهای متفاوت ظاهر میشود. در برخی داستانها، او نفس حق دارد و سبب برکت زندگی مردم میشود، مشکلات آنها را حل میکند، سبب بختگشایی میشود و در مواردی، جانشین شخصیتهای مقدسی مانند خضر پیامبر و حتى حضرت علی (ع) میشود. در برخی داستانها، نیز رفتار و شخصیت درویش نقطۀ مقابل این کارکردها است (نک : دنبالۀ مقاله). یکی از بنمایههای پربسامد، که بیشتر در آغاز روایت قرار دارد، رفتن درویش به در خانۀ پادشاه یا صاحبمنصبان است. او معمولاً نخست شعر میخواند و سپس به درخواست پادشاه به حضور او میرسد. در این ملاقات، متوجه میشود که پادشاه فرزندی ندارد و از این غم افسرده است. پس از آن، درویش میوهای سحرآمیز، و اغلب سیب (انجوی، همان، 1(2)/ 332، 345، 349، عروسک ... ، 87؛ نادری، 73؛ الولساتن، 61، 68)، و در موارد نادری، انار (فقیری، 103-107؛ سعیدی، 166) به پادشاه میدهد و از او میخواهد که آن را به همراه همسرش بخورد. شاه نیز با اجرای توصیۀ درویش، به مراد خود میرسد. گاهی درویش توصیههای دیگری میکند؛ مثلاً در افسانهای که در مازندران ثبت شده است، درویش به پادشاه میگوید چنانچه در ساعتی معین از روزی خاص به شکار برود، به مراد خود میرسد (عمادی، 202). گاهی نیز درویش برای پادشاه فقط دعا میکند و با همین دعا پادشاه صاحب فرزند میشود (قتالی، 307). در شماری از افسانهها، در ادامۀ این واقعه، نقش مثبت درویش ادامه مییابد و همچنان در نقش یاور و مددکار قهرمان باقی میماند؛ مثلاً بنابر روایتهایی از تیپ C 507 آرنه ـ تامپسون، هنگامی که پسر پادشاه بالغ میشود، با توصیفات درویش، عاشق دختر پادشاهی دیگر میشود و به همراه درویش به آن سرزمین میرود و پس از طی مشکلاتی، دختر پادشاه آن سرزمین را برای پسر عقد میکنند؛ اما با توصیۀ درویش، عروسی به تأخیر میافتد، زیرا درویش با علم خود متوجه شده است که ماری در معدۀ دختر وجود دارد و چنانچه دختر و پسر همنفس شوند، باعث مرگ پسر میشود. درویش با ترفند دختر را از این مار رهایی میدهد و پس از آن، عروسی صورت میگیرد (الولساتن، 61-75). این نقش و کارکرد در روایتی از تیپ 411 آرنه ـ تامپسون هم به چشم میخورد. براساس این روایت، پسر پادشاه دختر برهنۀ بسیار زیبایی را در بیابان میبیند، او را به قصر میبرد و با وی ازدواج میکند. دختر در اصل ماری بوده که به جادویی خود را به انسان تغییر داده بوده است. پسر پادشاه پس از ازدواج، روزبهروز لاغر و لاغرتر میشود. درویش به او توصیه میکند که دختر را در تنور گرم بیندازد تا شفا یابد. پسر این کار را میکند و خوب میشود (نک : میهندوست، 11-13؛ کرزبر، 138-140). براساس روایتی از تیپ 301 آرنه ـ تامپسون، پادشاهی 3 پسر دارد و میخواهد برای آنها زن بگیرد. درویش 3 سیب به او میدهد و میگوید اگر آنها را بکارد، 3 درخت سبز میشود که پس از مدتی، به 3 دختر تبدیل میشوند (خزاعی، 1/ 19 بب ). براساس روایتی از افسانۀ مشهور «سنگ صبور»، شخص هشداردهنده به قهرمان افسانه، درویش است (انجوی، عروسک، 195). در برخی افسانهها، بنمایهای وجود دارد که قهرمان افسانه تصویر دختری را نزد درویشی میبیند و عاشق وی میشود و همین موضوع باعث تغییرات اساسی در زندگی او میشود (نک : جامع، 198- 199، 365-366). مجموعۀ کارکردها و نقشهای اشارهشده دربارۀ درویش که مضمون مشکلگشایی و راهنمایی دارند، با برخی کارکردهای خضر (ه م) و نیز با کارکرد پیر راهنما و دستگیر در عرفان ایرانی مرتبطاند (نک : دبا، 14/ 103- 108). نکتۀ قابل توجه اینکه در برخی افسانهها، کارکردهای مورد اشاره برعهدۀ خضر است (نک : کوهی، 14-32؛ انجوی، همان، 195- 198). در برخی افسانهها، چهره و کارکردی که از درویش ارائه میشود، چهرۀ خضر با کارکرد برکتافزایی است؛ مثلاً براساس افسانهای که در بندر خمیر ثبت شده است، درویشی به خانۀ جوان فقیری وارد میشود. جوان نیز تنها بُز خود را، که همۀ ثروت او بوده است، سر میبرد و از آن غذایی درست میکند و به همراه مقداری خرما در پیش درویش میگذارد. درویش پس از شام، از جوان میخواهد که استخوانهای بز را در آغل، و هستههای خرما را در اطراف کلبه بریزد. صبح روز بعد، استخوانها به گلهای بز، و هستههای خرما نیز به نخل تبدیل میشوند. جوان در عین حال میبیند که درویش راه بیابان را در پیش گرفته است؛ خود را به او میرساند و با اصرار فراوان با درویش همراه میشود. در ادامۀ راه، جوان با راهنماییهای درویش با دختر یکی از پادشاهان ازدواج میکند (قتالی، 263 بب ؛ نیز نک : ه د، خضر). در برخی افسانهها، درویش در نقش قهرمان اصلی ظاهر میشود و با حل همۀ مشکلات، به خواستههای خود میرسد؛ مثلاً بـراساس برخـی روایتهـای تیـپ B 461 آرنـه ـ تامپسون، شاهزادهخانمی از مهمانان خود با گشادهدستی پذیرایی میکند. درویشی میخواهد از راز این کار آگاه شود. شاهزادهخانم ابتدا به او پاسخی نمیدهد، اما با اصرار درویش، او را به آزمونی میفرستد. این آزمون آگاهییافتن از راز شخص دیگری است. درویش آزمون زن را با موفقیت به پایان میرساند و با شاهزادهخانم ازدواج میکند (نک : جهازی، 113 بب ؛ امینی، 78-85؛ سادات، 143-146؛ بهرنگی، 239-252). این افسانه منطبق است با بخشی از داستان بلند حاتم که در حاتمنامه آمده است (نک : 1/ 91 بب ). براساس روایتی خاص از زندگی ابراهیم ادهم، وزیر پادشاه خوابی میبیند. خوابگزار به او میگوید: چنانچه منصب وزارت را رها کنی و درویشی اختیار نمایی، صاحب پسری میشوی که پادشاهی جهان را به دست میآورد. وزیر همین کار را میکند و سرانجام خوابش محقق میشود (جامع، 76-82). براساس افسانهای دیگر، درویشی که زبان حیوانات را میدانسته است، شب مهمان چوپانی میشود؛ از زوزۀ گرگها و پارس سگها متوجه میشود که گرگها قصد حمله به گله را دارند؛ براساس راهنماییهایی که به چوپان میکند، گله سالم میماند و با اصرار چوپان که میخواهد از او قدرشناسی کند، برههای دوقلویی را که همان شب زاده شده بودند، نشانه میکند و میگوید: اینها برای من! چند سال دیگر میآیم و هرچه را که زادوولد کردهاند، میبرم. این دو بره طی چند سال، دهها برابر میشوند. البته درویش آنها را نمیبرد و به چوپان میبخشد (جعفری، قصهها ... ، 9-10). این کارکرد نیز شبیه کارکرد برکتافزایی خضر است که نتیجۀ نظر کردن او به گله است (نک : ه د، خضر).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید