صفحه اصلی / مقالات / آب، /

فهرست مطالب

آب،


آخرین بروز رسانی : یکشنبه 10 مرداد 1400 تاریخچه مقاله

باورها، مناسک و آداب

از آرمانهای ایرانیان، هم در میان ادیبان و عارفان، و هم در میان عامۀ مردم، دستیابی به زندگی جاودانی است. افسانه‌ها و تاریخ نشان می‌دهد که انسان ایرانی پیوسته در پی یافتن راههایی به سوی زندگی جاودان بوده است. شرط دستیابی به این زندگی جاوید که مفهوم آن فرار از مرگ و نیستی است، رسیدن به آب حیات و خوردن آن است. آب حیات که بهانه و فلسفۀ دستیابی به آرمان زیست جاودانی است، اکنون در زبان عامه و زبان ادبی و عرفانی، تعبیری از خود این اندیشه و آرمان مذکور است؛ یعنی مقصود از به‌کاربردن تعبیر آب حیات، همان اندیشۀ جاودانگی و زیست جاودانه است. 
آب حیات چشمه‌ای است در ناحیه‌ای تاریک در سرزمین ظلمات که هرکس از آب آن بنوشد، یا در آن سر و تن بشوید، زنـدگی جـاودانه می‌یـابد (نک‍ : بـرهان ... ، نیـز لغت‌نـامـه، ذیـل آب حیات). در میان قهرمانان جویای جاودانگی، گیل‌گمش پهلوان حماسی بابل است. اسفندیار قهرمان رویین‌تن هم نوعی جاودانه‌خواهی با خود دارد (ارجح، 176). اسکندر در جست‌وجوی این آب، ناکام ماند و خضر از آن نوشید و جاودانه شد، به همین سبب از آب حیات به آب خضر هم نام می‌برند و نیز به مناسبت پاره‌ای شباهتها در آثار برخی از شاعران با «جام جم» اقتران و اختلاط یافته است (برهان، همانجا؛ یاحقی، 12؛ درویشیان، 17 / 232-237؛ برای اطلاعات بیشتر، نک‍ : ه‍ د، خضر، اسکندر، نیز آب حیات). 
احترام و قداست آب در ایران از دو سو به اعتقادات دینی منتسب شده است و فرهنگ عامۀ ایرانی، تحت تأثیر فرهنگ اسلامی و از سوی دیگر برخی رویدادهای تاریخی و به‌ویژه تاریخ اسلام وپیشوایان اسلامی و تشیع، به‌گونه‌ای با مسئلۀ آب پیوند خورده است. همین امر سبب شده است تا ایرانیان به آب قداست دینی ببخشند (دادمهر، 50) و برخی از آبها را مقدس بدانند، مانند آب زمزم، آب توبه و آب کوثر. 
زمزم چشمه یا چاهی است نزدیک خانۀ کعبه و گفته می‌شود که اسماعیل، پسر ابراهیم نبی(ع)، پس از گرفتار‌شدن به خشکی و بی‌آبی، پا بر زمین کوبیده و این چشمه از زیر پای او جوشیده است. آب زمزم در تداول عامه، به معنی بهترین و گواراترین آب است (همو، 15؛ برای اطلاعات بیشتر، نک‍ : ه‍ د، زمزم). 
مرسوم است کسی که از عقیدۀ ناپاک، کردار زشت و گناهان خود توبه می‌کند، باید غسل کند و آب غسل او را «آب توبه» می‌نامند و آن را پاک می‌دانند. گاهی بر سر آبروباختگان و دامن ناپاکان «آب توبه» می‌ریزند تا پلشتی از روی، و ناپاکی از دامن آنان بزدایند (عناصری، 52؛ ثروت، 3). 
بر پایۀ اعتقادات اسلامی، نهر و حوضی به‌نام حوض کوثر در بهشت متعلق به پیامبر اسلام(ص) است و مسئولیت توزیع آن با علی ابن ابی‌طالب(ع) است و در آن جهان هرکس از آن بنوشد، رستگار می‌شود. آب کوثر از هر مایعی خوشگوارتر است (احمد‌پناهی، دوبیتیها ... ، 28؛ دادمهر، همانجا؛ نیز برای اطلاعات بیشتر، نک‍ : ه‍ د، کوثر). آب باران چون پاک است و قدرت پاک‌کنندگی دارد، مقدس شمرده می‌شود (رحمانی، 46). روایتی در میان ایرانیان رایج است که حضرت فاطمۀ زهرا(ع)، دختر پیامبر اسلام(ص) به هنگام ازدواج آب را مهریۀ خویش قرار داده است و از آنجا که فاطمۀ زهرا(ع) شخصیتی مقدس و معصوم بود، میراثهای فرهنگی او نیز مقدس است؛ ازاین‌رو، هم آب را مقدس می‌شمارند و هم آلودن آن را ناروا می‌دانند و معتقدند آب را نباید از کسی یا حیوانی و یا حتى از گیاهی دریغ کرد (هدایت، 91؛ شاملو، 1 / 10؛ عناصری، همانجا؛ علمداری، 157؛ سعیدی، 284؛ دادمهر، 300؛ رضوانی، 222؛ یاحقی، 5). 
حادثۀ عاشورای محرم سال 61 که طی آن حاکمیت وقت، امام حسین(ع) ــ نوۀ پیامبر اسلام(ص) و سـومین پیشوای شیعیـان ــ و فرزندان و یارانش را به شیوۀ دردناکی شهید کرد و خاندانش را به اسارت برد، تأثیر بسیاری بر فرهنگ عمومی مردم ایران گذاشته است؛ به‌ویژه آنکه آن جنگ در فصل گرمای عراق واقع شد و سپاه پیروز از قطع آب به‌عنوان حربه‌ای برای محاصره و در تنگنا قرار‌دادن طرف مقابل استفاده، و از رسیدن آب به اردوگاه امام حسین(ع) و یارانش جلوگیری کرده بود. امام حسین(ع) و یارانش به‌عنوان جبهۀ خیر و نیکی به شیوه‌های گوناگون در فرهنگ عامۀ ایران مورد تأثر و ستایش قرار می‌گیرند. ایرانیان هرگاه آب می‌نوشند، لب تشنۀ امام حسین(ع) و لبان تشنۀ یاران و خاندان و فرزندانش در صحرای کربلا را یاد می‌کنند (دادمهر، 31؛ رضوانشهری، 117) و بر قاتلان و دشمنانشان لعنت می‌فرستند و گاهی برای پرداختن به کاری یا اثبات ادعایی، به لب تشنۀ امام حسین(ع) سوگند می‌خورند (دادمهر، همانجا). 
مردم معتقدند برای اینکه خوشبختی به کسی رو آورد، باید ماه محرم به آب روان نگاه کند (نک‍ : ماسه، 1 / 119-120). در ماه محرم که دسته‌های سوگواری در آبادیها و شهرها راه می‌افتند، برخی از مردم به آنان آب و شربت می‌دهند. خاک اطراف مقبرۀ امام حسین(ع) در کربلا را مقدس و شفابخش می‌دانند و آن را «تربت» می‌نامند و با ریختن اندکی از آن در آب، «آب تربت» درست می‌کنند و معتقدند آب تربت، شفابخش است (دادمهر، 15؛ نیز: نک‍ : ه‍ د، تربت). چون جنگ امام حسین(ع) و سپاه یزید در کرانۀ رود فرات واقع شد، آب رود فرات را مقدس و متبرک می‌دانند (رحمانی، 46). 
کسانی چون یزید، شمر، ابن‌سعد و حرمله که از سران سپاه روبه‌روی امام حسین(ع) بودند، به‌عنوان نماد جبهۀ شر و بدی، پیوسته نمونۀ هرگونه جنایت و پستی معرفی می‌شوند. مردم دربارۀ افراد تنگ‌نظر و بی‌رحم و کسانی که امکاناتی در دستشان باشد و به ناحق آن را از دیگران دریغ کنند، می‌گویند: «آب به امام حسین(ع) نمی‌دهد» (ذوالفقاری، 1 / 171). چون شمر مانع رسیدن آب به اردوگاه امام حسین(ع) شده و همو سر امام حسین(ع) را با لب تشنه بریده است، معتقدند آب را نباید حتى از دشمن خود دریغ داشت؛ هرکس چنین کاری بکند، دنباله‌رو شمر خواهد بود (شاملو، 1 / 10)؛ اما با این حال بر آن‌اند که شمر به صورت سگ چهارچشمی پیوسته دنبال آب می‌دود و از دور آب می‌بیند، ولی چون نزدیک می‌شود، می‌بیند سرابی بیش نبوده است، و هرچه می‌رود به آب نمی‌رسد؛ اما اگر آبی در میان سفره باشد، شمر به آن دسترسی پیدا می‌کند، زیرا برکت سفره مانع ناپدیدشدن آن می‌شود (هدایت، شاملو، همانجاها). ازاین‌رو، ایرانیان آب را وسط سفره نمی‌گذارند، بلکه کنار یا بیرون سفره می‌گذارند تا شمر به آن دسترسی نداشته باشد. به این صورت آنان انتقام تشنگی امام خود را از او می‌گیرند. برخی از مردم برای همدردی با امام حسین(ع) در برخی از مواقع از خوردن آب خودداری می‌کنند. مردم شهرستان آمل در گذشته، از نوشیدن آب در هنگام ظهر خودداری می‌کردند (مهجوریان، 45). برخی دیگر بر این باورند که هنگام اذان نباید آب خورد، زیرا اگر چنین کنیم، آبی نمی‌ماند که به مرده‌هایمان برسد (سعیدی، 284). 

 

ثوابِ آب دادن

در فرهنگ ایرانی، سیراب کردن انسان، حیوان و گیاه، کاری ارزشی است که هم از نظر رفتار اخلاقی ـ اجتماعی آن را ستایش می‌کنند و هم معتقدند خشنودی خداوند و درنتیجه پاداش سرای آخرت را به‌دنبال دارد (رضایی، جمال، 626؛ ذوالفقاری، 1 / 174). در برخی از شهرها ثواب آب‌دادن را بیشتر از نان‌دادن می‌دانند (همانجاها). تأخیر و درنگ در آب‌دادن به کسی که درخواست آب کرده، سزاوار سرزنش است. خراسانیها به کسی که در برآوردن نیاز دیگران به اندازه‌ای کندی و درنگ کند که وقت نیاز و کار بگذرد، می‌گویند: «زنده بودم آبم ندادی، آب بر مزارم نهاده‌ای؟» (شکورزاده، 154). در لرستان و ایلام شکارچی حق ندارد به حیوان یا پرندۀ در حال آب خوردن از چشمه و دره، تیراندازی کند (اسدیان، 154). 

 

وقف و خیرات

مشکل‌بودن دستیابی ایرانیان به آب و باور به خشنودی خداوند و پاداش آب‌دادن به دیگران، سبب شده است تا بخشش آب، وقف و خیرات آن و آب‌رسانی از طریق قنات، چشمه، چاه، آب‌انبار و حقابه به‌عنوان یک رفتار فرهنگی و مذهبی شناخته‌شده درآید (سمسار، 56-63). در گذشته کل آب مصرفی برخی از شهرها از قناتها و آب‌انبارهای بزرگ در نقاط مختلف شهر که بیشتر در اثر خیرات و مبرات ایجاد شده بود، تأمین می‌شد (پولاک، 92؛ عباسی، 33؛ سیدسجادی، 122). نمونۀ آن روان‌کردن بخشی از آبها برای کارخانه‌ها و حوضهای بزرگ و چاهها در قم بود که از آن برای باغچه‌ها، بوستانها، حمامها و جز آنها استفاده می‌کردند، تا ثواب آن به ارواح صاحبانش برسد (قمی، 129). قنات وقف‌آباد یزد نیز در سدۀ 8 ق / 14م برای تأمین آب آشامیدنی و کشاورزی شهر یزد وقف شده است. در همین راستا، وقف‌نامه‌های بسیاری در تاریخ ایران می‌توان یافت (سمسار، همانجا). 
در سمنان روش کلی تقسیم آب به‌گونه‌ای بود که بخشی از آن به امور عام‌المنفعه اختصاص داشت. پاره‌ای از این خیرات، مثل آب موقوفه، آب خالصه و آب سَحَر از طریق مالکیت خصوصی آب حاصل می‌شد؛ به این معنا که افراد نیکوکار یا حکومت وقت، آن را از مالکیت شخصی تأمین می‌کرد و به مصرف همگانی اختصاص می‌داد. بقیۀ آبهای خیراتی را نیازهای ناگزیر عامۀ مردم در نظام آب‌رسانی برقرار می‌کرد و مالکان آب به میل یا اکراه آن را می‌پذیرفتند (احمد‌پناهی، شیوه، 86). 
بخشی از آب هر شهر و آبادی به موقوفات اختصاص دارد که مالکیت آن قابل خرید و فروش نیست و امور اجرایی آن در اختیار متولی موقوفه است. آب وقف به مصرف املاک موقوفه می‌رسد، یا اجاره داده می‌شود و عواید آن به ترتیبی که در وقف‌نامه پیش‌بینی شده است، به مصرف می‌رسد و گاهی به حمامها، مساجد، امامزاده‌ها یا آب‌انبارهای عمومی اختصاص می‌یابد (همان، 88؛ دادمهر، 49). ازجمله آبهای وقف و خیرات در سمنان، آب سحر است. پیش از طلوع فجر، استخر اصلی قنات را باز می‌کردند و آب آن را در مجراهای استفادۀ عمومی می‌انداختند. پس از بازکردن دریچۀ استخر، امینِ آب با تأنی، دو رکعت نماز می‌خواند و سپس باز‌می‌گشت و دریچه را می‌بست (احمد‌پناهی، همان، 92). همچنین در روز اول فروردین، آبی برای استفادۀ همگانی اختصاص داده می‌شد که به آن «آب سهم‌سهمی» گفته می‌شد. در این روز آب سحر را که می‌گشودند تا 3 ساعت یا بیشتر همچنان دریچۀ استخر را باز می‌گذاشتند تا مردم برای مصارف روز عید خود استفاده کنند (همان، 95). 
از مراکزی که بخش قابل‌توجهی از آبهای همگانی و وقفی به آن اختصاص داده می‌شد، حمامهای عمومی بود. حمامها و آب‌انبارهای عمومی غالباً به همت افراد نیکوکار، یا از محل موقوفات، احداث و اداره می‌شدند (همان، 101). آب‌انبارها یادگار جاوید و یادآور باورهای دینی سنتی مردمان نیکوکاری هستند که وقف آب را فضیلت می‌دانستند (فرهنگی، 79). 
در گذشته‌های نه‌چندان دور، در گرمای فصل تابستان در شهرها و محله‌ها و آبادیهای پررفت و آمد، نیکوکاران توانگر به تنهایی یا با همکاری گروهی، مخزنهای آب را در گذرگاهها و خیابانها روی پایه‌ای چوبی یا آهنی نصب می‌کردند و در آن آب و یخ می‌ریختند تا رهگذران و کاسبان محل از آن بیاشامند. برخی از آنها لیوانی را با رشته یا زنجیری به در بشکه یا شیر آن می‌بستند، و برخی دیگر کاسۀ کوچک برنجی معروف به چل‌تاس یا کاسۀ چهل‌کلید را بر مخزن می‌آویختند که نشانۀ توجه به سنت دیرین و نیز تبرک و نذر و نیاز بود. 
در مسجدها دیگهای مسی بزرگی بر روی چهارپایه قرار می‌دادند و روزهای جمعه در آن یخ می‌ریختند تا مردم آب خنک بیاشامند (عباسی، 34). هرگاه در طول روز آب یا یخ مخزن تمام می‌شد، بانی آن دوباره آب و یخ آن را پر می‌کرد و یا کسانی به قصد خیر و رسیدن به ثواب به اندازۀ یک یا چند مخزن، هزینۀ آب و یخ را می‌پرداختند. بر پشت و تنۀ برخی از این مخزنها نوشته می‌شد «آب، وقفی یا نذری است». برخی از بانیها نام خود یا درگذشتگانشان را می‌نوشتند و از نوشندگان درخواست می‌کردند که برایشان دعا کنند و یا پرداختن به برخی اعمال نیک مانند صلوات فرستادن یا خواندن قرآن را تقاضا می‌کردند. رهگذران تشنه هم پس از نوشیدن آب، نخست امام حسین(ع) و لب تشنۀ او را یاد می‌کردند و بر یزید و شمر و جنایتکاران صحرای کربلا لعنت می‌فرستادند و سپس برای بانی آن آرزوی قبولی و برآورده شدن حاجات و آمرزش اموات می‌کردند. با پیشرفت روشها و صنایع آب‌رسانی و تولید آب‌سردکنهای برقی و صنعتی و فراوان شدن آب معدنی بسته‌بندی شده در شهرها، امروزه کمتر شاهد نصب این مخزنها در گذرگاهها هستیم و به جای آن در جای جای شهر، آب‌سردکنهایی از سوی افراد نیکوکار یا شهرداریها نصب شده است که مردم از آن سیراب می‌شوند. به آبی که به رایگان و برای کسب ثواب در اختیار مردم قرار می‌گیرد «آب سبیل» می‌گویند (صدری، ذیل واژه). 

 

آب، سقا و سقایی

 در روزگاری که تهیۀ آب مصرفی شهرها و آبادیها به‌ویژه در فصلهای گرم سال، دشوار بود و بر اثر کار و فعالیت و راه رفتن در شهرها و بازارها تشنگی بر مردم چیره می‌شد، کسانی به شیوه‌های گوناگون آب مصرفی خانه‌ها و آب آشامیدنی تشنگان را فراهم می‌کردند و از محل درآمد آن زندگی خود را می‌گذراندند؛ به این افراد «آبکَش»، «آب‌فروش» یا «سقا» می‌گفتند ( لغت‌نامه، ذیل واژه؛ اکبری، 13؛ دادمهر، 15، 52). سقا و سقایی یکی از پیشه‌های مهم شناخته‌شدۀ جوامع گذشته به‌شمار می‌رفت ( لغت‌نامه، ذیل سقا؛ بنیادلو، 15؛ عباسی، 66). 
سقاها دو دسته بودند: دسته‌ای که فقط برای خانه‌ها آب می‌بردند؛ آنان با مشکهای تیماجی و مخزنهای بزرگ‌تری که به اسب یا گاری بسته بودند، آب آشامیدنی را از دهانۀ قنات یا چشمه‌های بیرون شهر به در خانه‌ها می‌بردند، یا با مشکی که بر دوش می‌بستند، آب‌رسانی می‌کردند (همو، 52؛ پولاک، 92). دستۀ دیگر کسانی بودند که مشک آب بر دوش می‌کشیدند و با کاسه یا لیوانی که در دست داشتند، آب را به مردم می‌فروختند و این کار را به‌عنوان یک شغل پی می‌گرفتند. کسانی هم بودند که درآمد روزانۀ این سقاها را محاسبه می‌کردند و بسته به نذر یا نیتی که کرده بودند، پولش را به او می‌دادند و از او می‌خواستند همان مشک را بر دوش بگیرد و یک یا چند روز به رایگان به مردم آب بدهد (عباسی، همانجا). 
سطل، کوزه و کشکول ابزارهایی بودند که سقاها از آن استفاده می‌کردند. به‌تدریج آداب و رسوم سقایی به نمادی از خاطرۀ واقعۀ کربلا و شهادت امام حسین(ع) و برادرش حضرت ابوالفضل(ع) درآمد. 
در فرهنگ اسلامی مقررات خاصی برای کسانی که منصب سقایی را بر‌می‌گزینند، در‌نظر گرفته شده، که از اهم آنها رعایت پاکیزگی روح و جسم و تواضع با خلق، توکل بر خدا و نیت خیر در هنگام کار است (بنیادلو، 15-16). سقا در میان ایرانیان از چنان جایگاهی برخوردار بود که هرگاه بزرگان، شاهان و شاهزادگان به جایی می‌رفتند، در کالسکه و تخت آنها جایی برای سقا هم درنظرگرفته می‌شد ( لغت‌نامه، ذیل واژه؛ دادمهر، 52). 

 

آب و سقاخانه

نیاز فزایندۀ مردم شهرها و بازارها به آب آشامیدنی را سقاها نمی‌توانستند پاسخ بگویند؛ از‌این‌رو، به‌مرور زمان حرفۀ سقایی از شکل ساده و ابتدایی فراتر رفت و دَلوچه یا دولچه، جای مشک را گرفت. سقاها دولچه را با دو تسمۀ بزرگ بر پشت خود می‌بستند و راهی کوچه و بازار می‌شدند. کم‌کم آدمهای نیکوکاری پیدا شدند و با خریدن یکجا، آب دلوچه را خیرات می‌کردند و سقاها ضمن داد‌زدن برای فروش آب، مردم را به خیرات که همان یکجا خریدن آب بود، دعوت می‌کردند. این کار در ایام خاصی به‌ویژه ماه محرم، رواج بسیار داشت. 
با گسترش بیشتر شهرها و افزایش جمعیت به‌ویژه در تهران، رقابت و نوآوری در حرفۀ سقایی نیز بالا گرفت. برخی از سقاهای مبتکر به جای مشک و سطل به ظروف بزرگِ سنگی به‌نام «دوستکامی» روی آوردند. دوستکامی از جنس سنگ یا مس و شبیه گلدانهای بزرگ بود که در صحن یا راهرو مسجدها قرار می‌دادند و درون آن آب یا شربت می‌ریختند. به‌سبب علاقۀ مردم و تقدس آب و آب‌رسانی، دوستکامیهای مسی و پایه‌دار هم رواج یافت و هنرمندان قلم‌زن با نقشهای بسیار زیبا به تزیین آن پرداختند. این دوستکامیها از توجه مردم نیکوکار در محله‌ها پایدار شدند و به این ترتیب، نخستین سقاخانه‌ها پا گرفتند. در نتیجۀ رویکرد اعتقادی مردم به سقاخانه و پیوند باورها با واقعۀ کربلا و عاشورای حسینی، سقاخانه‌ها به زیارتگاه و محلی برای نذر و نیاز ارتقا یافتند و افروختن شمع در سقاخانه‌ها که ابتدا برای تأمین روشنایی محله در شب و هدایت تشنگان بود، به‌مرور به‌صورت یکی از نذورات رایج درآمد و بستن دخیل در سقاخانه‌ها رواج یافت (عباسی، 71). سقایی و سقایت (آب‌رسانی و آب نوشاندن) اصلی‌ترین سبب احداث سقاخانه‌ها و آب‌خوریها در سرزمینهای اسلامی است (بنیادلو، 15). سقاخانه‌ها در همۀ کشورهای اسلامی برای آب‌رسانی رایگان برپا شده‌اند. بیشتر سقاخانه‌ها از طرف بانیان آنها برای بهره‌برداری همگانی وقف شده‌اند (همو، 16). 
به پاس آنکه حضرت ابوالفضل(ع)، آب‌آور اردوگاه امام حسین(ع) در کربلا بود، سقاخانه‌ها را به‌نام او نام‌گذاری می‌کنند و در آن دعا می‌خوانند و حاجت می‌طلبند. در گذشته در سقاخانه‌ها شمع می‌افروختند و چراغ آن را همیشه روشن نگاه می‌داشتند و بر در و دیوار آن تصویرهای مردان خدا، تابلوها و دعاهای خوش‌خط و زیبا می‌آویختند (صلواتی، «الف»). مردمْ سقاخانه را مکانی پاک و مقدس، و محل توجه و احترام می‌دانند و بر آن دست و پیشانی می‌سایند تا مراد بگیرند. صبحگاهان با تواضع از کنار آن می‌گذرند و پسینگاهان که خسته به خانه بازمی‌گردند، با نوشیدن پیاله‌ای آب از آن، لب خود را تر می‌کنند. مردم بر در و دیوار آن قفل و نشانی می‌بندند تا گره کارهایشان گشوده شود و قفل می‌کنند تا کلید بن‌بستهای زندگی خویش را بجویند (دادمهر، 41). آب سقاخانه‌ها از نظر مریدان آن، آبی معمولی نیست، بلکه مایعی مقدس و شفای دردهای جسمانی و آرام‌بخش روحهای پریشان است که نشان از ایمان، فداکاری، محبت و سعادت دارد (بنیادلو، 13؛ عباسی، همانجا). برخی سقاخانه‌ها دارای یک حلقه چاه آب آشامیدنی بودند که آبش توسط آبکش یا دلو یا چرخ چاه کشیده می‌شد و در سنگاب سقاخانه برای استفادۀ همگان ریخته می‌شد (دادمهر، 44). سقاخانه‌ها یکی از عناصر سنتی مذهبی در بیشتر شهرها هستند که با وجود گذشت زمان و کم شدن کارآیی، هنوز هم نمونه‌هایی از آنها در گوشه و کنار دیده می‌شوند (بنیادلو، 16؛ نیز برای اطلاعات مفصل، نک‍ : ه‍ د، سقاخانه). 

 

روشنایی و روشنی‌بخشی

آب در فرهنگ و باور ایرانی، نماد و نشانۀ روشنی است؛ ازاین‌رو، چنانچه ظرف آبی در خانه و بر روی فرش یا سفره از دست کسی بیفتد یا با بی‌احتیاطی کسی واژگون شود و بریزد، نه تنها آن را بد و عامل ایجاد زحمت نمی‌دانند، بلکه آن را به فال نیک می‌گیرند و مایۀ روشنایی می‌دانند؛ یعنی ریختن آب، نوید رویدادهای خوب در زندگی است (دهخدا، 1 / 11؛ هدایت، 79؛ شاملو، 1 / 11؛ ماسه، 2 / 48؛ اسدیان، 301؛ عسکری، 1 / 90). 

 

آب نطلبیده مراد است

هرگاه به کسی که اظهار تشنگی نکرده و آبی درخواست نکرده باشد، آب بدهند، هر‌چند میلی به نوشیدن آن نداشته باشد، آن را به فال نیک می‌گیرد و با روی خوش آب را می‌ستاند و می‌نوشد؛ در چنین مواقعی حتى اگر کسی که آب به او تعارف شده، از گرفتن و نوشیدن آن خودداری کند، برایش یادآوری می‌کنند که آب نطلبیده مراد است و او نیز می‌پذیرد و اگر تشنه هم نباشد، جرعه‌ای از آن می‌نوشد، یزید را لعنت می‌کند و از صدق دل برای برآورده شدن مراد آب‌دهنده و همۀ آرزومندان دعا می‌کند (شاملو، همانجا؛ نیز نک‍ : هدایت، 106؛ ماسه، 2 / 34؛ اسدیان، همانجا؛ وثوقی، 134). 

 

سفر

به هنگام بدرقۀ مسافر کاسۀ آبی را پشت سر او می‌ریزند و معتقدند با این کار، مسافر آنها صحیح و سالم خواهد بود، سفرش به خیر می‌انجامد، به او خوش می‌گذرد و زود به خانه و کاشانۀ خود باز می‌گردد (پاینده، آیینها ... ، 221؛ شاملو، همانجا؛ شریعت‌زاده، 1 / 399؛ عسکری، همانجا). 

 

گیرکردن آب درگلو

به باور بیشتر مردم ایران هرگاه آب، هنگام نوشیدن در گلو بجهد، نوشندۀ آب سوغاتی خواهد خورد (نک‍ : هدایت، 88؛ شاملو، 1 / 12)، و یا نشانۀ آن است که مهمانی در راه است (پاینده، همانجا؛ شاملو، 1 / 11). شماری هم بر این باورند که جهیدن آب درگلو، نشانۀ آن است که یکی از خویشاوندان او گرسنه و چشم به راه لقمۀ نانی از سوی او ست (ماسه، 2 / 35؛ پاینده، شاملو، همانجاها). لرستانیها نیز معتقدند اگر کسی به هنگام نوشیدن آب، دچار سرفۀ پی‌در‌پی شود، همان لحظه نام او در جایی به میان آمده است (سعیدی، 284). 

 

باورهای مرگ و قبر

تقریباً همۀ ایرانیان روی قبر مرده، آب می‌ریزند و معتقدند با پاشیدن آب بر روی قبر، روح مرده تازه می‌شود و صفا می‌یابد (هاشم‌نیا، 89؛ پاینده، همانجا؛ شاملو، 1 / 10؛ بحرینی‌نژاد، 1 / 400). اگر آب غسل مرده‌ای را در خانه‌ای بپاشند، اهل آن خانه آواره می‌شوند (شاملو، 1 / 13)؛ همچنین معتقدند پس‌از‌آنکه جنازه‌ای را غسل دادند، باید بر سرش آب «العفو» بریزند؛ به این‌صورت‌که مرده‌شور، کاسه‌ای را پر از آب می‌کند و 7 بار می‌گوید: «العفو» و بر آن می‌دمد و سپس آن را بر سر مرده می‌ریزد (همانجا). هرگاه بیماری در خانه بمیرد، باید هرچه آب در کوزه‌ها و ظروف آن خانه هست، بر زمین بریزند؛ اگر چنین نکنند و از آن ظروف آب بیاشامند، حتماً به درد معده و روده مبتلا می‌شوند (آلمانی، 244). مردمان حاشیه‌های کویر باور دارند که اگر کسی هنگام آوردن آب از کاریز با بردن جنازه به گورستان روبه‌رو شود، بیمار می‌شود (حکمت، 424). برخی معتقدند خوردن آب به هنگام غروب جایز نیست، برای اینکه مردگان تشنه می‌شوند. کسی که این موقع آب می‌خورد، باید رو‌به‌قبله بایستد و دو سه قطره آب به پشت سر بریزد (ماسه، 2 / 20). 
 

صفحه 1 از5

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: