اشعری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 11 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/241944/اشعری
چهارشنبه 6 فروردین 1404
چاپ شده
9
اَشْعَری، ابوالحسن علی بن اسماعیل بن اسحاق (260-324 ق / 874-936 م)، متكلم نامدار و بنیانگذار مكتبی در عقاید اسلامی كه پیروانش اشاعره (ه م) خوانده شدهاند. ویژگی اصلی این مكتب كلامی دفاع عقلانی از عقاید اهل سنت و اصحاب حدیث است، در برابر جریان فكری معتزله كه از دیدگاه ایشان بدعت در دین تلقی شده است. مكتب سنتگرای اشعری با قبول عامی كه نزد غالب اهل سنت یافت، كموبیش ساختار عقاید رسمی آنان را تشكیل داد.ابوالحسن اشعری از دودمان ابوموسى اشعری (ه م) صحابی معروف پیامبر (ص) بود. خطیب بغدادی (11 / 346) و ابن عساكر (ص 34) نسب كامل او را تا ابوموسى آوردهاند. شهرت اشعری به ابن ابی بشر (نك : مسعودی، 343؛ ابن ندیم، 231) به روایت صحیحتر به كنیۀ جد او اسحاق باز میگردد و ابوبشر كنیۀ پدرش نبوده است (دربـارۀ بحثهایی كه در نسب او شده است، نك : ابن عساكر، 34-36، 374-376).اشعری در بصره زاده شد (ابنجوزی، 6 / 333؛ ابنندیم، همانجا؛ قس: ذهبی ،سیر ... ، 15 / 85). مطابق یكی از قدیمترین گزارشها، پدر ابوالحسن كه خود بر مذهب اصحاب حدیث بود، هنگام وفاتش زكریابن یحیى ساجی (د 307 ق)، محدث و فقیه شافعی را وصی خویش قرار داد (نك : ابنعساكر، 35). در شمار استادان اشعری نیز از این شخص نام برده شده است. نظر به اینكه وطن و محل تدریس ساجی، بصره بوده است (ذهبی، همان، 14 / 197- 199)، باید اشعری سالهای نخست زندگی و تحصیل را در بصره گذرانده باشد. ابن جوزی (همانجا) نیز میگوید كه وی بیشتر عمر خویش را در بصره به سر برده است. استادان اشعری در حدیث كه احتمالاً محضر اكثر آنان را در بصره دریافته است، عبارت بودهاند از: ابوخلیفۀ جمحی، سهل بن نوح بصری، محمد بن یعقوب مقری و عبدالرحمان بن خلف ضبی (ابن عساكر، 400؛ ذهبی، همان، 15 / 86). وی در تفسیر خود كه اكنون در دست نیست، از یحیى ساجی و دیگر استادان خویش در حدیث، روایات بسیار نقل كرده است (همانجا؛ ابن عساكر، 124، 400؛ سبكی، 3 / 354-355).اشعری در بصره به درس ابوعلی جبایی (د 303 ق) متكلم بزرگ معتزلی كه معتبرترین حوزۀ درس كلام به شمار میآمد، راه یافت (حاكم جشمی، 392؛ ابن عساكر، 91). وی همچنین در حلقۀ درس فقیه معروف شافعی ابواسحاق مروزی (د 340 ق) حاضر میشد، نزد او فقه میآموخت و او نیز كلام را از اشعری فرا میگرفت (خطیب، 11 / 347؛ ابنعساكر، 128؛ سبكی، همانجا).مهمترین واقعه در زندگی اشعری، تحول عمیقی بود كه در اندیشۀ او روی داد. ابن عساكر به نقل از ابن فورك تاریخ این فصل تازه از حیات اشعری و انتشار آثار جدید او را بعد از 300 ق دانسته است (ص 56، 127). اشعری تا دیر زمانی بر مذهب اعتزال بود و با استادش ابوعلی جبایی پیوندی نزدیك داشت. در برخی منابع آمده است كه او 40 سال شاگرد ملازم جبایی بود (ابن جوزی، همانجا) كه البته این مطلب را با توجه به سال درگذشت جبایی نمیتوان پذیرفت؛ اما این روایت را كه وی 40 سال معتزلی بود (همانجا؛ ابن عساكر، 39)، میتوان به معتزلی بودن او تا 40 سالگی تعبیر كرد. در برخی منابع متأخر نیز گفته شده است كه مادر اشعری پس از مرگ پدر او به همسری جبایی درآمده، و اشعری فرزند خواندۀ او محسوب میشده است (ابوالفدا، 3 / 113؛ مقریزی، 2 / 359).اشعری دربارۀ كتابی كه در موضوع صفات الٰهی نوشته است، میگوید كه در آن كتاب به نقد و نقض اثری كه خود پیش از كشف حقیقت، برپایۀ اصول معتزلی نوشته بوده، پرداخته است. وی میافزاید كه مانند آن اثر را در نوشته های معتزله نمیتوان یافت (نك : ابن عساكر، 131). دربارۀ روی گردانی او از اعتزال روایات گوناگونی وجود دارد و قدیمترین آنها از ابن ندیم است كه میگوید وی روز آدینهای در مسجد جامع بصره بر بلندی قدم نهاد و با صدای رسا خود را معرفی كرد و اعلام داشت كه من معتقد بودهام كه قرآن مخلوق است و خداوند رؤیت نمیشود و افعال بد آدمیان مخلوق خود ایشان است. اكنون توبه كردهام و به رد معتزله معتقد گشتهام و عیب و رسوایی ایشان را بر ملا میسازم (ابن ندیم، 231). به روایت ابن عساكر، وی پس از 15 روز كنارهگیری از مردم به مسجد درآمد و اعلام كرد كه آن مدت را به تأمل گذرانده، و نتوانسته است از راه دلایل عقلی به حقیقت دست یابد، و سرانجام به هدایت الٰهی و بازخوانی كتاب و سنت، بطلان عقاید پیشین بر او آشكار گشته است (ص 39). دربارۀ انگیزۀ تحول فكری اشعری روایتهای دیگری نیز وجود دارد كه در پارهای از آنها از رؤیا و الهام نیز سخن رفته است (نك : ابن عساكر، 38-43، 91؛ ابن جوزی، 6 / 333؛ سبكی، 3 / 347- 349).موضوع دیگری كه دربارۀ رویگردانی او از معتزله نقل كردهاند، وقوع چند مناظره میان او و استادش ابوعلی جبایی است كه همۀ این مناظرهها با غلبۀ اشعری پایان مییابند. مشهورترین آنها بحثی است در موضوع عدل و اصلح. وی در این بحث میكوشد تا برای این اعتقاد معتزله كه خداوند همواره بهترین خیر ممكن را به بندگانش میرساند، نمونۀ نقض بیاورد (دربارۀ گزارشهای گوناگون از این مناظرهها، نك : بغدادی، الفرق ... ، 110-111؛ اسفراینی، 85-86؛ سبكی، 3 / 356- 358؛ فخرالدین رازی، 13 / 185؛ ابنخلكان، 4 / 267- 268). روشن نیست كه بحثهای میان این دو، بعد از جدایی اشعری از معتزله روی داده است، یا آنكه اسباب این جدایی را فراهم ساخته است، اما آنچه در این باره تأمل برانگیز است، نبودن ذكری از این مناظرهها در كتاب ابن عساكر است، با آنكه به نظر میرسد او از نقل هیچ خبر معتبری در مورد اشعری فروگذار نكرده باشد. وی همین اندازه اشاره میكند كه اشعری گاهی پرسشهایی را در مجلس درس بر استادانش عرضه میداشته، اما جواب قانع كنندهای از آنها نمیگرفته است (ابن عساكر، 38). اگر تاریخ نگارش رسالة الثغر اشعری، چنانكه از دیباچۀ آن بر میآید، 298 ق باشد، نظر به اینكه موضوع آن عقاید اهل سنت است و از سوی دیگر در آن انتقاد آشكاری از معتزله دیده نمیشود، باید آن را دلیل بر گسستن تدریجی او از معتزله دانست، و گفتۀ ابنفورك را در تعیین تاریخِ بعد از 300 ق به اعلام برائت از آنان بازگرداند.میتوان تصور كرد كه رویگردانی اشعری از معتزلیان، تا چه حد بر آنان گران آمده است، بهویژه آنكه وی با آگاهی كافی از روش و مبانی معتزله و مهارتی كه در فن مناظره داشت، به رد ایشان كمر بسته بود. در قدرت جدلی او آوردهاند كه زمانی به نیابت از ابوعلی جبایی مجالس مناظره را به عهده میگرفت (همو، 91). از مناظرههای سخت او با معتزله نیز حكایاتی آوردهاند (نك : همو، 93-95، 132؛ ذهبی، تاریخ ... ، 155؛ سبكی، 3 / 349-350). ابن خفیف، از مشایخ صوفیه، در آغاز جوانی شاهد یكی از این مناظرات در بصره بود و از همانجا به اشعری پیوست (ابن عساكر، 95-96؛ سبكی، همانجا). از او نقل شده است كه «در میان قوم كسی با اشعری در فن نظر برابری نمیكند» (ابن عساكر، 97). بدین گونه، ستیز اشعری با معتزله لطمۀ شدیدی به اقتدار آنان وارد كرد (نك : خطیب، 11 / 347؛ ابنعساكر، 94؛ ذهبی، همانجا). با اینهمه، گویا برخورد اشعری با گروههای مخالف كمتر از برخی متكلمان، آمیخته با تكفیر بوده است. زاهر بن احمد كه در لحظههای پایانی عمر اشعری در كنار او بوده است، نقل میكند كه وی به من گفت شهادت بده كه من احدی از اهل قبله را كافر نمیخوانم، زیرا همۀ آنان از معبود واحدی سخن میدارند و اختلافشان در عبارات است (ابن عساكر، 149؛ ذهبی، سیر، 15 / 88).اشعری در بغداد درگذشت. در بیشتر منابع تاریخ وفات او در فاصلۀ سالهای 320 و 330 ق ذكر شده است (خطیب، ابن جوزی، همانجاها؛ سمعانی، 1 / 267؛ قس: ابن اثیر، 8 / 392)، و این با تعیین سال 324 ق كه در روایتهای معتبرتر آمده است، تعارضی ندارد (ابنعساكر، 127، 147؛ نسفی، 1 / 360؛ ذهبی، تاریخ، 156، 158). مدفن او در بغداد، میان كرخ و باب بصره واقع است (خطیب، همانجا؛ ابن عساكر، 413). ابن عساكر كه خود به آنجا رفته، میگوید بارها مقبرۀ او مورد تعرض حنابلۀ افراطی قرار گرفته است (همانجا؛ نیز نك : ابن جوزی، همانجا؛ ابوالفدا، 3 / 113).از شاگردان اشعری اینان را نام بردهاند: ابوعبدالله ابن مجاهد بصری (ابنعساكر، 177)، ابوالحسن باهلی (همو، 127، 178؛ بغدادی، الفرق، 221)، ابوسهل صعلوكی نیشابوری (ابن عساكر، 128، 183)، زاهر بن احمدسرخسی (همو، 128، 148، 206)، بندار بن حسین شیرازی صوفی (همو، 179؛ خطیب، همانجا)، ابوزید مروزی (ابن عساكر، 128، 188)، ابوالحسن عبدالعزیز طبری (همو، 195)، ابوالحسن علی طبری (همانجا؛ بغدادی، اصول ... ، 310)، ابوالحسن رمانی، ابوعبدالله حمویۀ سیرافی، ابونصر كوار شیرازی (ابن عساكر، 128؛ ذهبی، سیر، 15 / 87)، ابوجعفر اشعری نقاش (ابن عساكر، 196؛ ذهبی، تاریخ، همانجا)، ابوالحسن كرمانی و ابومحمد عراقی (همو، سیر، همانجا؛ ابنعساكر، 181؛ نیز نك : سبكی، 3 / 368- 369؛ عبادی، 99). شماری از این گروه واسطۀ انتقال سنت اشعری به پیروان برجستۀ او بودهاند، همچون ابن مجاهد استادِ ابوبكر باقلانی، و ابوالحسن باهلی استاد ابنفورك و ابواسحاق اسفراینی (بغدادی، همانجا؛ ابن عساكر، 177، 178).قیام اشعری به دفاع از عقاید اهل سنت و جماعت اعجاب و ارادت آنان را به او برانگیخت، تا جایی كه برخی در ذكر مناقب او به نقل روایاتی از این دست پرداختند كه پیامبر اكرم (ص) فضایل بسیاری برای خاندان ابوموسى اشعری برشمرده، و این مایه تكریم در حق این خاندان را به پیشگویی پیامبر (ص) و بشارت او به ظهور ابوالحسن اشعری تأویل كردهاند (نك : همو، 57-90، 142-146، 164-165؛ سبكی، 3 / 361-365). در اغلب این ستایشها چهرهای از اشعری به عنوان مصلح دین و «ناصر السنة» ترسیم شده است، چنانكه برپایۀ حدیثی مشهور كه خبر از احیای شریعت در رأس هر قرن میدهد، اشعری مصداق بارز تجدید شریعت در آغاز سدۀ 4 ق دانسته شده است. در این زمینه، خبری كه تحول فكری او را به حدود سال 300 ق مربوط میسازد، دستمایهای برای پیروان او فراهم ساخته بود (نك : ابنعساكر، 50-56).با اینهمه، مكتب اشعری در میان غیر معتزله نیز مخالفانی داشت و پارهای شواهد نشان میدهد كه خود اشعری نیز با برخی از اینگونه مخالفتها روبهرو بوده است (نك : ابن جوزی، 6 / 332). در تاریخ عقاید اسلامی برخورد انتقادی گروههای غیر معتزلی با تفكر اشعری دو وجه داشته است: نخست مخالفت با روش عقلانی او، از جانب كسانی از اصحاب حدیث كه علم كلام و نظر را بدعت میشمردند، و دیگر برخی آراء خاص وی در مسائلی چون كلام الٰهی. نمونهای از ستیز سخت و تعصبآمیز با او، اثری است از ابوعلی اهوازی (د 446 ق) منسوب به سالمیه، یكی از فرقههای اهل تشبیه، با عنوان مثالب ابن ابی بشر كه ابن عساكر تبیین كذب المفتری را در رد آن نوشت. كتاب تبیین بجز ارزشی كه در موضوع حیات و آثار اشعری دارد، منبعی سودمند در تـاریخچۀ معارضه با اشعری و اشعریان به شمار میرود (نك : ابنعساكر، 108-114، 332-333، جم ؛ حاكم جشمی، 392؛ ابنجوزی، همـانجا؛ ذهبی، سیـر، 15 / 86؛ سبكی، 3 / 353-354؛ نیـز نك : آلار، «اعتراضات ... »، 93-105، «ردیهای ... »، 151-165، كه شامل بخشی از متن اثر ابوعلی اهوازی است).
آنچه از نوشتههای اشعری برجای مانده است، بخش اندكی از آثار پرشمار اوست. وی در یكی از آثار خود به نام العُمَد فی الرؤیة كه در 320 ق نگاشته، فهرستی از مصنفات خود را آورده است. بیشترین عناوین آثار او كه ابن عساكر در تبیین ذكر میكند، از فهرست خود اشعری است. وی این بخش از كتاب مفقود العمد را از طبقات المتكلمین ابنفورك ــ كه منبعی مهم دربارۀ اشعری بوده است ــ عیناً نقل میكند (ص 128-134). این فهرست به علاوۀ آنچه ابن فورك و ابن عساكر در مورد آثار سالهای 320 ق به بعد، بر آن افزودهاند، مجموعهای بالغ بر 100 عنوان است.شماری از آثار از میان رفتۀ اشعری اینهاست:1. الجوابات فی الصفات، كه آن را بزرگترین كتاب او به شمار آوردهاند. وی در آن به نقض آنچه پیشتر بر مشرب معتزله نوشته بوده، پرداخته است (همو، 131).2. كتاب فی تفسیر القرآن، كه در دورههای بعد به المختزن شهرت داشته است. اشعری این اثر را بیشتر در رد تفسیرهای معتزلیانی چون جبایی و ابوالقاسم بلخی نوشت (همو، 136-137؛ ابن فرحون، 2 / 95). ابن عساكر دیباچۀ این كتاب را نقل كرده است (ص 137- 139). پارههایی از آن نیز در «تفسیر» ابن فورك آمده است (نك : GAS, I / 604, 611).3 و 4. الفصول فی الرد علی الملحدین و الخارجین عن الملة كالفلاسفة و الطبائعیین و الدهریین ... ، و كتاب فی الرد علی الفلاسفة (ابن عساكر، 128، 134)، كه این دو عنوان نشان دهندۀ آشنایی او به فلسفه و نحلههای غیر دینیند.5. المسائل المنثورة البغدادیة، كه گزارشی است از مجالس مناظرۀ او با بزرگان معتزله در بغداد (همو، 132؛ نیز نك : فرانك، 12، 42).فهرستی كه ابن فورك از آثار دورۀ اخیر زندگی اشعری به دست میدهد، بر آثـاری در فقه و اصول نیز مشتمـل اسـت (نك : ابن عساكر، 135-136). بسیاری از آثار اشعری تا دورههای بعد موجود و مورد استناد بودهاند، چنانكه كتاب مجرد مقالات الاشعری از ابن فورك (د 406 م) حاوی اقوال و پارههای بسیار از 30 كتاب اشعری است كه اكنون در دست نیستند. در كتاب ابن حزم (د 456 ق) نیز از متن دو كتاب الموجز و المجالسمطالبی آمده است (2 / 303، 322، 5 / 76؛ نیز نك : ابنندیم، 231؛ حاكم جشمی، 372). سبكی احتمال داده است كه فهرستی كه ابن حزم از 55 اثر اشعری در جایی به دست داده، مربوط به آثاری است كه خود او دیده است (3 / 359؛ نیز نك : ابن عساكر، 92).از اشعری این آثار باقی ماندهاند:1. الابانة عن اصول الدیانة، كتابی مختصر به سیاق عقیده نامهها كه شهرت فراوان دارد. این كتاب نخست در حیدرآباد دكن (1321 ق) و سپس در قاهره (1348 ق) و مدینه (1975 م) به چاپ رسیده است. كلاین نیز در 1940 م ترجمهای از آن به انگلیسی انتشار داده است.در باب اول الابانه خلاصهای از اقوال «اهل بدعت» آمده است و در باب دوم بیان مجملی از عقاید «اهل حق و سنت». نكوهش سختی كه در این كتاب نسبت به اهل بدعت رفته، به طور عمده متوجه معتزله است، از آن رو كه كتاب الٰهی را برپایۀ آراء خویش تأویل كردهاند، بیآنكه تفسیرهایشان مبتنی بر قول رسول خدا (ص) یا «سلف متقدم» باشد، و به انكار عقایدی پرداختهاند كه صحابه و تابعین بر آن اجماع داشتهاند ( الابانة، 7- 8). از جملۀ عقاید معتزله، انكار رؤیت خداوند به ابصار، انكار صفات خبریه، قول به مخلوق بودن قرآن، و اعتقاد به اینكه افعال شر انسانها نمیتواند آفریدۀ خدا باشد، مهمترین موضوعات انتقاد از ایشان و مهمترین فصلهای بعدی كتاب را تشكیل میدهند. چنین است كه میتوان گفت وجه برجستۀ این كتاب جنبۀ سلبی آن است، یعنی آنچه در احتجاج برضد مخالفان آمده است. در جنبۀ اثبات ــ برخلاف آنچه در كتاب اللمع به عمل آمده است ــ بیشتر استدلالها برپایۀ متون دینی است و در آنها كمتر كوششی برای تبیین عقلانی دیده میشود. بنابراین حاصل كار وی در الابانه، بیش از آنكه نمودار میراث كلامی او باشد، عرضه داشتِ منظمی از گرایشهای اصحاب حدیث به شمار میآید.در اوایل كتاب آمده است: «دینی كه ما بر آنیم، تمسك به كتاب خدا و سنت نبی است و آنچه از صحابه و تابعین و ائمۀ حدیث روایت شده است، و ما به آنچه ابوعبدالله احمد بن محمد بن حنبل قائل بود، معتقدیم و از آن كس كه با قول او مخالف باشد، دوری میجوییم، چه او امام فاضل و رئیس كامل و كسی است كه خداوند حقیقت را بر او روشن ساخت ... » (ص 8- 9). وجود چنین عبارتی در الابانه، و نیز خالی بودن آن از آراء خاص اشعری كه در مواردی با عقیدۀ احمد بن حنبل تفاوت دارد، میتواند وجهی برای بحث در صحت انتساب متن آن به اشعری فراهم آورد، خاصه اینكه نه در فهرست اشعری از آثار خود، و نه درفهرست تكمیلی ابن فورك از این كتاب نامی برده نشده است. در مجرد ابن فورك نیز ذكری از آن در میان نیست، اما ابن عساكر كه دو فصل نخست كتاب را در تبیین (ص 152-163) میآورد، از منزلت آن نزد اشاعره سخن میگوید (ص 389). به نظر میرسد كه عنوان التبیین عن اصولالدین نیز كه ابن ندیم (همانجا) از جمله آثار اشعری میشمارد، صورتی از نام همین اثر است. بنابراین، اگر بپذیریم كه این كتاب از اشعری است و به سببی در فهرستهای اولیه نام آن از قلم افتاده است، میتوان از این احتمال سخن گفت كه عباراتی از متن موجود بعدها به كتاب الحاق شده باشد، از جمله بخشی كه در آن ذكر احمد بن حنبل آمده است. نكتۀ دیگری كه در این باره قابل تأمل است، ادعای ابوعلی اهوازی است، مبنی بر اینكه اصحاب اشعری كتاب الابانه را سپری در برابر انتقادهای حنبلیان قرار داده بودند (نك : ابن عساكر، 388). از آثاری كه در دفاع از صحت متن این كتاب و نفی تعارض میان محتوای آن با آراء خاص اشعری، در مسائلی چون خلق قرآن، نوشته شده، دو ملحق است بر الابانه از محمدعنایت علی حیدر آبادی، و رسالهای از ابوالقاسم ابن درباس (نك : مآخذ همین مقاله؛ دربارۀ بحثهای مختلفی كه در انتساب این اثر شده است، نك : آلار، «صفات ... »، 51-52؛ بدوی، I / 272-274).2. اللمع فی الرد علی اهل الزَیغ و البدع، در عین اختصار، اثر عمدهای است كه در زمینۀ آراء و براهین كلامی او برجای مانده است. این كتاب به كوشش مككارتی همراه با ترجمۀ انگلیسی در بیروت (1953 م) به چاپ رسیده است. حموده زكی غرابه نیز تصحیح دیگری از آن را در قاهره (1955 م) انتشار داده است.3. مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، بزرگترین اثر بازماندۀ اشعری، و كتابی مهم در موضوع فرقههای اسلامی و آراء مختلف كلامی است. این اثر را باید كهنترین و معتبرترین منبع موجود در زمینۀ تاریخ عقاید اسلامی محسوب كرد. از بخشهای مهم این اثر، بابی است كه به آراء متكلمان در مباحث جهانشناسی، نظیر جوهر، جسم، حركت و ادراك اختصاص یافته است كه از آن مباحث به «دقیق الكلام» تعبیر میشود (ص 301-482). اشعری فصلی را نیز به بیان اجمالی عقاید اصحاب حدیث و اهل سنت اختصاص میدهد (ص 290-297).از ویژگیهای این كتاب كه بحثهایی را دربارۀ چگونگی تدوین آن برانگیخته است (نك : GAS, I / 603)، نداشتن شیوهای واحد، و تشكیل آن از بخشهای ناهمگون است، چنانكه باب دقیق الكلام در اواسط كتاب آمده است. آراء و عقاید نیز در برخی موارد برحسب فرقهها و در موارد دیگر بر پایۀ تقسیم موضوعی طرح شدهاند. با اینهمه، روایتهای اشعری (برای نمونه، نك : ص 33، 34، 119-120) از پارهای منابع فرقهشناختی كه اكنون در دست نیستند، بر ارزش كتاب افزوده است.مقالات الاسلامیین به كوشش هلموت ریتر در 3 جلد در سالهای 1929-1930م در استانبول، و سپس در 1963 و 1980 م در آلمان به چاپ رسیده است. تصحیح دیگری نیز به وسیلۀ محمد محییالدین عبدالحمید در دو جلد در قاهره (1950-1954 م) انتشار یافته است (دربارۀ نسخههای خطی گزیدهای از این اثر، نك : GAS، همانجا). فصل مربوط به خوارج نیز به وسیلۀ رشر به آلمانی ترجمه شده است.4. رسالة فی استحسان الخوض فی علم الكلام، در دفاع از جایز بودن علم كلام و بحث و نظر عقلی در دین. این رسالۀ كوتاه در 1323 و 1344 ق در حیدر آباد دكن به چاپ رسیده است. مككارتی نیز به ضمیمۀ اللمع، آن را دوباره انتشار داده است. این اثر در فهرستهای آثار اشعری دیده نمیشود. برخی محققان نیز به دلایلی انتساب آن را به وی مسلم نشمردهاند (نك : بدوی، I / 274-275).5. رسالة كتب بها الی اهل الثغر، یا رسالة الثغر، كه آن را در پاسخ به نامۀ مردم ثغر در باب الابواب (دربند، شهری در ناحیۀ شرق قفقاز) دربارۀ عقاید اهل سنت و جماعت در موضوعات مختلف نوشته است. تاریخ نگارش این رساله حدود سال 298 ق است. این اثر به وسیلۀ قوامالدین در ضمن نشریات دانشكدۀ الٰهیات در استانبول (1928 م) به چاپ رسیده است. تصحیح دیگری از آن به وسیلۀ محمد سید جلیند با عنوان اصول اهل السنة و الجماعة در ریاض (1407 ق / 1987 م و 1410 ق / 1989 م) انتشار یافته است.6. رسالة الایمان، نوشتهای كوتاه كه اشپیتا آن را در كتاب خود «دربارۀ تـاریخ اشعـری» به چـاپ رسـانده اسـت (نیز نك : GAS, I / 604).مبانی كلام اشعری: موضوعی كه در شناخت اندیشۀ اشعری اهمیت شایانی دارد، روش و اصولی است كه زمینۀ آراء و برهانهای كلامی او را پدید آورده است. رویكرد خاص اشعری به كتاب و سنت اقتضا میكند كه ورای آنچه در بیان آراء وی در مسائل متداول كلامی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید