خضر
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 5 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240782/خضر
چهارشنبه 22 اسفند 1403
چاپ شده
22
خضر یا خواجه خضر در میان عامۀ مردم، از ایران، هند، افغانستان و پاکستان گرفته، تا ترکیه، عراق، سوریه و دیگر مناطق مدیترانهای بهعنوان پیامبر شناخته شده است. مردم برخی از سرزمینهای اسلامی، مانند سوریه او را با الیاس نبی یکی میگیرند و حامی و راهنمای دریانوردان میانگارند و به درگاهش نیاز میبرند. در هند او را با لقب خواجه میخوانند و پیکره یا تصویر او را نشسته بر روی یک ماهی میسازند («فرهنگ ... »، 455). در فرهنگ شفاهی و داستانهای عامه، ادریس یا اندریاس یونانی، آشپز اسکندر را که در آب حیات میرود و زندگی جاودانه مییابد، با خضر در هم میآمیزند؛ ادریس را با هرمس نیز یکی گرفته، و او را نخستین معلم انسان و آموزندۀ همۀ حرفهها دانستهاند (یاحقی، 29، 66؛ نیز برای اطلاع دربارۀ ادریس و هرمس، نک : ه د، 7 / 332-333). در فرهنگ عامه و بسیاری از آثار نوشتۀ ایرانیان، برخی از ویژگیهای ادریس و آموزش حرفهها توسط او به خضر نسبت داده شده است. خضر را گروهی الیا و گروهی ارمیا نیز دانستهاند و برخی او را با الیسع و الیاس یکی میگیرند (بلعمی، 463). او را برکتدهندۀ خرمنها، نگهدارندۀ رمهها، صاحب شکاریهای کوهی، مشکلگشاینده و راهنمای گمشدگان در بیابان میپندارند (میرشکرایی، 28، 31). همچنین میگویند که خضر، راهنمای دریاها، و الیاس موکل بیابانها ست (یاحقی، 182). خاستگاه خضر معلوم نیست. مؤلف عجایبنامه او را پسر عامیل دانسته که با خوردن آب حیات زندگی جاودانه یافتهاست (طوسی، 105-106). نقشهایی که از شوش به دست آمده است، نشان میدهد که در بینالنهرین و خوزستان ایزدی به نام «اِئا» میشناختهاند که خدای آب و چشمۀ زندگانی بوده، و لقب کوزهگر داشته است. گاهی هم او را خدای حکمت و دانش شمردهاند (اقتداری، 2 / 1125). در منطقۀ فارس در نزدیکی تختجمشید نقوشی از دورۀ ایلامیان به دست آمده است که دو ربالنوع یکی مرد و دیگری زن را نشان میدهد. مرد بر روی ماری نشسته و با یک دست سر مار را گرفته و با دست دیگر آب زندگانی را تقدیم میکند (مصطفوی، 137؛ نیز نک : یاحقی، 30). در تـرکیه جشنی به نام حِدرِلِز (صورت دیگر خضر ـ الیاس) در فصل بهـار و در پنجم ـ ششم ماه مـه، اواسط اردیبهشتمـاه برگزار میشود که آن را نشانهای از آغاز فصل تابستان میدانند (EI2, V / 5). مردم معتقدند که هر سال در شب آغاز جشن، خضر و الیاس که هر دو عمر جاودانه دارند، در لب دریا یکدیگر را ملاقات میکنند (همانجا؛ قس: داستان ملاقات خضر و موسى در لب دریا در قرآن کریم بدون ذکر نام خضر، برگرفته از مفهوم آیۀ 65 سورۀ کهف < 18>). بنابر افسانهای رایج در دهکدهای نزدیک استانبول، الیاس و حزر دختر و پسری دلدادۀ هم بودند که نتوانستند به هم برسند و سرانجام، در آن شب به هم رسیدند و از شادابی وصال جان دادند. بخشهای بزرگی از این جشن اختصاص به زنان دارد. فال گرفتن با کوزه، قربانی گوسفند و پختن غذای نذری و خوردن غذا به طور دستهجمعی نیز ازجملۀ مراسمی است که در شب و روز این جشن برپا میدارند. در این جشن (مانند سیزدهبدر ایرانیان)، زنها و کودکان دستهجمعی به دامن طبیعت میروند و بچهها دستهگلها و تاجگلهایی درست میکنند و در وقت بازگشت به ده، آنها را به آب میاندازند (EI2، همانجا). در برخی از شهرهای ایران، بهویژه در روستاهای آذربایجان نیز جشنی به نام خدر (= خضر) در پانزدهم بهمن، نزدیک جشن سده برگزار میشده که هنوز آثاری از آن برجا مانده است. روستاییان صاحب نذر آذربایجان در جشن خدر فدیهای پختنی مانند سمنو یا حلیم در سفره میگذارند (انجوی، 2 / 125-126). جمعی از مردم مانند اهالی سیه چشمه (چالدران کنونی) میپندارند خضر که برای یافتن آب حیات به ظلمات سفر کرده بوده، روز پانزدهم بهمن از ظلمات بیرون آمده است. ازاینرو، آن روز را روز خضر نبی مینامند و جشن میگیرند. در داستان گیلگمش نیز یک پیرمرد نامیرا (ایزد آبها = اوتنهپیشتیم) که از زندگی جاودان برخوردار شده است، وجود دارد (پریچارد، 77-99). خضر در فرهنگ عامه با سبزی و رویش، بخت، باروری، کارگشایی، راه یافتن به آب حیات و دانشِ لدنی همذات شده است. بسیاری از احشامداران و روستاییان ایران خضر را منشأ برکت و شیرزایی گلههای گوسفند میدانند و برخی پستان گوسفند را «چشمۀ خضر» مینامند. دامداران سیرجان باور دارند که با عبور خواجه خضر از کنارگلهشان، شیر میشهای گله زیاد میشود (باستانی، 334). ایلنشینان نواحی غربی فارس، گاو یا گوسالهای را مظهر خضر میدانند و میگویند اگر این گاو یا گوساله در خرمنهایشان پا بگذارد، برایشان برکت خواهد آورد. مردم نواحی جنوبی و شرقی فارس برکت دام و زراعت را حاصل عصای خضر میپندارند و به اعتقاد مردم لرستان چوب و درخت بادام عصای خواجه خضر است (میرشکرایی، 31-32).
در برخی از نقاط ایران، زنان برای برآوردن حاجات، بختگشایی، فرزندیابی، رفتن به سفر زیارتی، گشایش در کارها، رفاه مالی و مانند آنها «چلۀ خواجه خضر» میگیرند. از آداب مراسم چلهداری، بیداری در هنگام سحر به مدت 40 روز، پاک بودن و آب و جارو کردن آستانۀ در خانه 40 روز در صبح زود است. باور بر این است که در روز چهلم خضر به ملاقات زن چلهدار میآید و مراد او را میدهد (باستانی، 333؛ شکورزاده، 90-91، 107).
در ایران با انداختن سفرۀ خواجه خضر و فدیه دادن و برخی اعمال دیگر از خواجه خضر حاجتخواهی میکنند. خوراکهایی که در سفرۀ خضر میگذارند، بنابر فرهنگهای محلی با هم فرق میکند. اسفناج پخته، شیربرنج بینمک، و قاووت آرد نخودچی ازجملۀ چیدنیها در این سفره است (هدایت، 126؛ برای سفرۀ خضر و خوراکیهای دیگری که در آن میگذارند، نک : انجوی، 2 / 125- 128). در روستاهای اطراف اردبیل در میان زنانی که در آرزوی فرزند میباشند، یا میل دارند فرزند پسر بیاورند، رسم است که با آداب خاص به نیت خضر با 7 تخم گیاه گوناگون قاووت درست میکنند و در سفرهای گسترده در یک اتاق میگذارند و به انتظار آمدن خضر و تبرک کردن قاووتِ سفره و برآمدن حاجتشان مینشینند (همو، 2 / 125-126؛ برای اطلاع بیشتر دربارۀ طریق دیگر تبرک جستن، نک : محمد بن منور، 285-286). در شیراز سفرهای به نام «حضرت خضر» در شب جمعۀ آخر سال میاندازند و در آن فرنی میگذارند و کسی به آن دست نمیزند تا خضر بیاید و فدیه را تبرک کند (رضی، 156-157).
در افسانهها خضر به صورت و به نام پیر، درویش، سید، سبزپوش و فقیر ظاهر و نامیده میشود. خضر معمولاً برای بختگشایی، باروری، پیروزی بر دشمن، رسیدن به ثروت و راهنمایی گمشدگان خود را به این صورتها در افسانهها مینمایاند. جای ملاقات با خضر در بیابان، جنگل، کوه، غار، یا لب آب است. مثلاً گاهی خضر پدیدار میشود تا حاجت پادشاهی پیر که در آرزوی فرزنددار شدن است، برآورد، یا شاهزادهای جوان را که در بیابان گم شده است، به مقصد راهنمایی کند (تقی، 63-64؛ نیز نک : شکورزاده، 390-403). در سالهای اخیر، مردم بسیاری از معجزاتی را که در فرهنگ عوام به خواجه خضر نسبت میدادند، به امام زمان (ع) هم نسبت میدهند. در برخی از قصههای عامیانه، نیز تنها خضر و حضرت علی (ع) هستند که در کنار یکدیگر مضمون داستانهای عامه را شکل میدهند یا برتری حضرت علی (ع) بر خضر را مینمایانند (نک : وکیلیان، 97-103). در ایران بسیاری از مکانها در حوزههای مختلف جغرافیایی به نام خضر یا خواجه خضر نامیده شدهاند، مانند «کوه خضر زنده» در الیگودرز، «زیارتگاه خواجه خضر» در یوش مازندران، «محلۀ خواجه خضر» در کرمان، «مقبرۀ خضر» در آمل، و چشمههایی پراکنده به نام خضر یا جای پای اسب خضر (برای آگاهی بیشتر، نک : فرصت، 12؛ مقدسی، 2 / 645؛ باستانی، 333؛ اقتداری، 1 / 548، جم ؛ دانشور، 101 بب ؛ میرشکرایی، 40).
اقتداری، احمد، دیار شهریاران، تهران، 1354 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1354 ش؛ باستانی پاریزی، محمدابراهیم، خاتون هفت قلعه، تهران، روزبهان؛ بلعمی، تاریخ؛ تقی، شکوفه، «خضر در فرهنگ کتبی و شفاهی ایرانیان»، ایرانشناسی، واشینگتن، 1388 ش، س 21، شم 1-2؛ دانشور، محمد، تاریخچۀ محله و مسجد خواجه خضر کرمان، کرمان، 1375 ش؛ رضی، هاشم، گاهشماری و جشنهای ایران باستان، تهران، 1358 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ طوسی، محمد، عجایبنامه (عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات)، به کوشش جعفر مدرس صادقی، تهران، 1375 ش؛ فرصت، محمدنصیر، آثار عجم، بمبئی، 1314 ق؛ قرآن کریم؛ محمد بن منور، اسرار التوحید، به کوشش ذبیحالله صفا، تهران، 1361 ش؛ مصطفوی، محمدتقی، آثار تاریخی و اماکن باستانی فارس، تهران، 1343 ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، ترجمۀ علینقی منزوی، تهران، 1361 ش؛ میرشکرایی، محمد، «خضر در باورهای عامه»، کتاب ماه هنر، تهران، 1382 ش، شم 55-60؛ وکیلیان، احمد و خسرو صالحی، حضرت علی در قصههای عامیانه، تهران، 1380 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1378 ش؛ یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر، تهران، 1369 ش؛ نیز:
The Dictionary of Symbols, tr. J. Chevalier et al., London, 1996; EI2; Pritchard, J. B., Ancient Near Eastern Texts: Relating of to the Old Testament, Princeton, 1950. شکوفه تقی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید