آل بویه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 30 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/237610/آل-بویه
یکشنبه 3 فروردین 1404
چاپ شده
1
بحث و مطالعه در اینباره، بدون در نظر گرفتن اوضاع اقتصادی و نیز سیرت فرمانروایان آل بویه، البته ناقص خواهد بود. گرچه آبادانیهای بسیاری که این فرمانروایان در قلمرو خود پدید آوردند، خاصه در امور آبیاری و کشاورزی، حاصل نظام اقتصادی روزگار، و نتیجۀ افزایش درآمدهای آنان قلمداد شده است، ولی پیداست که اهل اصلاحات و آبادانی بودهاند. این معنی در مقایسه با امرای معاصر آنان در عراق، چون بریدیان و حمدانیان، سخت مشهود است. چون معزالدوله وارد عراق شد، با سرزمینی رو به رو گردید که به سبب جدالهای متوالی و خونین امیرالامراها و حکامی که خواهان سیطره بر مرکز خلافت (مرکز قدرت و درآمد) بودند، ویران شده بود. اصلاحات و کارهای عمرانی وی در عراق، ازجمله تعمیر سد بادوریا بر رود الرفیل، باعث آبادی و فراوانی و ارزانی شد و مردم روی به بغداد نهادند (ابوعلی مسکویه، 2 / 156). از اینجا آبادانی بغداد را میتوان دریافت که گفتهاند در روزگار او، بغداد 000’17 گرمابه داشته است (صابی، رسوم، 15). همو برای ساختن کاخی جهت خویش، نابسامانیها پدید آورد و بسیاری از بناهای سامرا و شهرالمنصور و حصارها و دروازهها را ویران کرد تا از مصالح آنها استفاده کند. وی اموال مردم را به زور میگرفت (ابن جوزی، 7 / 2). نیز در اواخر عمر، فرمان داد بیمارستانی در بغداد بنا کنند و املاکی بر آن وقف سازند (355ق / 966م)، اما عمرش وفا نکرد و درگذشت (همو، 7 / 33). بیشترین اصلاحات و آبادانیها، مربوط به روزگار عضدالدوله است. ابوعلی مسکویه انبوهی از این آبادانیها را بر میشمارد که برخی از آنها برای مطالعۀ خصایل شخصی عضدالدوله خالی از فایده نیست. میگوید عضدالدوله فرمان داد خانهها و بازارها و مساجدی را که در فتنههای بغداد دستخوش آتشسوزی و آسیب شده بود، بازسازی کنند و صاحبان خانهها را وا داشت که آنها را به زیباترین شکل بسازند و آنان را که دستتنگ بودند، برای این کار وام میداد، و اگر غایب بودند، وکیلانی تعیین میکرد که به نیابت از آنان، آن کار را به انجام رسانند (2 / 404، 405). نیز بیمارستانی در شیراز (مستوفی، نزهة، 115) و بیمارستان معروف دیگری در بغداد پایهگذاری کرد و پزشکانی نامآور به آنجا برد و تأسیسات ممتاز در آنجا نهاد. در روزگار او شیراز چنان آباد و پرجمعیت شد که جای لشکر نماند و او در نزدیکی شهر، محلّتی ساخت به نام «فنا خسروگرد» و لشکریان را در آن نشاند و شهر چنان آباد شد که 000’20 دینار درآمد داشت (همو، همان، 114). کاخ باشکوه وی که مقدسی از آن با شگفتی یاد میکند 360 اتاق داشت که دیوارهای آن را با کاشی چینی آراسته بودند (1 / 668). نیز به جای شهر اردشیرخوره یا گور قدیم، شهر فیروزآباد را بنا کرد (مستوفی، نزهة، 118) و در کازرون سرایی برای سمساران ساخت که خود روزی 000’10 درهم از آنجا سود برمیگرفت. سد عظیمی هم بر پایههایی از ساروج بر روی رود کُر بنا کرد که به بندِ امیر یا بند عضدی (ابن بلخی، 151) معروف شد. در 2 سوی این سد، 10 دولاب قرار گرفت که زیر هر دولاب، آسیابی سوار شد. نیز کاریزهای شیراز، آب را به 300 دیه میرسانیدند (مقدسی، 2 / 661). در کرمان هم قصری و منارهای برآورد و در میان اروندرود و کارون برای عبور کشتیها و وصول از دجله و فرات به کارون، آبراههای بنیاد کرد. یکی از برجستهترین کارهای او، ظاهر ساختن مرقد امیرالمؤمنین علی(ع) و بنای آرامگاهی در آنجا بود؟ (ابن عماد، 3 / 78). پدر وی رکنالدوله هم بهرغم پولدوستی، آثاری از خود بر جای نهاد که نمایانگر علاقۀ وی به آسایش حال رعیت بود. احداث نهر رکناباد در شیراز (مستوفی، نزهة، 115)، و مرمت پل ایذه در خوزستان ازجمله کارهای اوست.وزارت: منصب وزارت که در روزگار نخستین خلفای عباسی در دولت اسلامی پدیدا شد، در آغاز مفهومی بسیط، در حد نظارت بر دیوان خراج و مشاوره و کتابت خلیفه داشت. اما بهتدریج در دورۀ اول عباسی نیرو گرفت و با ظهور وزیران کاردان و پرآوازهای که بر آن مسند نشستند (اگرچه همواره از صولت خلفا در بیم بودند) قدرت و هیبتی عظیم یافت. در اوایل سدۀ 4ق / 10م همراه با ضعف تدریجی خلیفگان و چیرگی امرا بر بغداد، کار واژگونه شد و خلفا گرفتار صولت وزیران شدند. اما این نیز چندان نماند و به نشیب انحطاط فرو افتاد و وزیران از دخل و تصرف وسیع در امور دولت باز ماندند و حتێ پارهای از امتیازات دیرین خود را از دست دادند. ازجمله از روزگار مقتدر عباسی، املاک وسیعی که در تیول وزیران بود و به گفتۀ ابوعلی مسکویه (1 / 159) 000’170 دینار درآمد داشت، باز پس گرفته شد و از آن پس برای آنان چون سایر رجال دیوانی، حقوقی ثابت برقرار گشت، چنانکه همان خلیفه برای علی بن عیسی الجراح 000’5 دینار حقوق در ماه تعیین کرد (صابی، وزراء، 306). با چیرگی آل بویه بر بغداد، منصب وزارتِ دستگاه خلافت برافتاد (مسعودی، التنبیه، 345) و وظایف آن به کاتبان و سپس به وزیران دولت آل بویه محول گشت و ادارۀ امور دربار خلافت را حاجب خلیفه عهدهدار شد. با این حال، تا چندی نیز بر مشاور و مدبر دولت معزالدوله عنوان وزیر اطلاق نمیشد و حتی بعداً نیز که وزارت تثبیت گردید، کسانی که نسبت به خلافت و منصب وزارت تعصبی داشتند و عنوان وزارت امرا را نمیپسندیدند، به وزیران آل بویه عنوان کاتبان دیلمی و وزیران عباسی دادند (صابی، وزراء، 5). در حقیقت نیز برخی از نخستین وزیران این سلسله، بیشتر کار کتابت داشتند تا وزارت. حتێ مسعودی نیز از مدبران دولت معزالدوله به عنوان «کاتب» یاد میکند (التنبیه، 346)؛ چنانکه ابوسعید اسرائیلی بن موسێ نصرانی، کاتب عمادالدوله بود.پدیدهای که در ساختار وزارت این روزگار جلب توجه میکند، آن است که برخی از فرمانروایان آل بویه 2 کس را به وزارت خود برمیگماردند. با توجه به این معنی که عضدالدوله و جانشین او که بر عراق هم چیرگی داشتند، شیراز را تختگاه خود میدانستند و همانسان که اشارت شد، قاضیالقضات در آنجا مینشست، وزیر دولت آنان نیز میبایست در شیراز مقام گزیند و وزیری دیگر هم در بغداد داشته باشند. ابوعلی مسکویه (2 / 412)، نصر بن هارون مسیحی را وزیر عضدالدوله در شیراز و مطهر بن عبدالله را وزیر او در بغداد میداند. وجود 2 وزیر، یکی مسیحی و دیگری مسلمان در دولت عضدالدوله، به سادگی میتواند نظریۀ جالب ماوردی در باب انتخاب 2 وزیر و شرایط آنها (صص 25-33) را در ذهن تداعی کند، ولی آشکار است که نظریات نوگرایانۀ وی محل اعتنا و اجرا نبوده است خاصه که در روزگار فخرالدوله، پس از صاحب بن عباد، وزارت به مزایده رفت و وی با رشوۀ سنگینی که از خریدار وزارت و وزیر مشاغل ستاند، هر 2 را به وزارت برگمارد (متز، 1 / 115).معزالدوله هم 2 وزیر داشت: ابوالفضل شیرازی و ابوالفرج بن فسانجس، بیآنکه بر هیچیک عنوان وزیر اطلاق شود (ابوعلی مسکویه، 2 / 198). به هر حال، وزیران از رواج لقبپرستی بر کنار نماندند و افزون بر عنوان وزیر، القاب جدید و بیسابقۀ دیگر مانند وزیرالوزراء هم به دنبال نام آنان رواج یافت. ابن بَقِیّه نخستین وزیری بود که 2 لقب یافت: الناصح، و نصیرالدوله (ابنخلکان، 5 / 120). نیز جلالالدوله در 416ق / 1025م وزیر خود، ابن ماکولای دوم را عَلَمالدین، سعدالدوله، امینالمله و شرفالملک لقب داد. اگرچه صابی به دلایل گوناگون و ازجمله مسألۀ القاب، به شدت از تنزل مقام وزیران در روزگار عضدالدوله و صمصامالدوله انتقاد میکند و میگوید در این روزگار، القاب بزرگ را به بیمایگان و القاب ناچیز را به بزرگان میدهند و وزیران را به کنیه میخوانند و احترام آنان را رعایت نمیکنند (وزراء، 169)، باز باید به یادداشت که رواج القاب رنگارنگِ وزیران بعدی، با نفوذ و قدرت آنان نسبت عکس داشت.وزارت در روزگار آل بویه دستخوش نشیب و فرازهای خاصی بود. برخی مانند ابن عمید و نیز ابنعباد که چون در مصاحبت ابن عمید میزیست، «صاحب» لقب یافت، در نهایت شوکت و اقتدار میزیستند. پارهای چون ابومحمد مُهَلَّبی و ابن بَقِیّه و ابن سَهْلان، از قتل و جرح و مُثْله و مصادرۀ اموال خود و خانواده و حواشی نیز برکنار نمیماندند. این امر همانسان که از اوضاع و شرایط اجتماعی و نظام اقتصادی فرمانروا سرچشمه میگرفت، به خوی و مزاج فرمانروایان نیز ارتباط میداشت. مقایسۀ میان وزرای شاخۀ فارس و عراق و ری، این معنی را نشان میدهد. معزالدوله، وزیر ادیب و فاضل و محتشم (ثعالبی، 2 / 202) خود، ابومحمد مهلبی را زیر ضربات تازیانه گرفت (ابوعلی مسکویه، 2 / 145) و پس از مرگش (352ق / 963م) اموال وی و خانواده و آشنایان و حتێ اموال چارواداران و ملاحانی را که روزی به او خدمتی کرده بودند، مصادره کرد (همو، 2 / 197، 198). پسرش بختیار نیز ابنبقیۀ وزیر را که از آشپزی دارالمملکه به وزارت برنشانده بود (ابن خلکان، 5 / 118) به دستور عضدالدوله کور کرد و به نزد وی فرستاد تا لگدکوب پیلان کنند (همو، 5 / 119) و سپس بر دار بیاویزد. همین عضدالدوله، ابوالفتح بن عمید را که یک وقت واسطۀ میان وی و رکنالدوله شده بود و عضدالدوله در حقیقت دولت خویش و امیرالامرایی و ریاست عالیه بر برادرانش را مدیونِ او بود، به سبب گوشۀ چشمی که با بختیار داشت، کور و مثله کرد. در عوض ابوالفضل ابن عمید (د 359ق / 970م)، ادیب و دانشمند و وزیر نامدار رکنالدوله که وی را جاحِظِ دوم لقب دادهاند (همو، 5 / 104) و صاحب بن عباد (د 385ق / 969م)، ادیب و شاعر و وزیر مشهور فخرالدوله، از شکوه و هیبتی عظیم برخوردار بودند. سلطانالدوله نیز دستور داد که بر در سرای ابومحمد بن سهلان ــ قبل از آنکه به قتلش رساند ــ در اوقات نماز طبل زنند (ابن جوزی، 7 / 301)، کاری که تا آن هنگام جز برای خلیفه و امیر آل بویه مرسوم نبود.
درخشانترین دورۀ تمدن اسلامی سدههای 4 و 5 ق / 10 و 11م است که باید آن را دورۀ باروری علوم و فنون در تمدن و فرهنگ اسلامی پس از دورۀ نقل و ترجمه و تفسیر علوم اوایل شمرد. آثار چشمگیر دانشمندان حوزۀ فرمانروایی آل بویه، در زمینههای گوناگون علمی، اگرچه برآمده از روند تاریخی و متکامل دانشپژوهی در قلمرو اسلام است، اما نمیتوان از وابستگی بخشی از آن به برخی از فرمانروایان فرهیختۀ آل بویه چشم پوشید، چه بسیاری از این دانشمندان، ازجمله وزیران و ندیمان و قاضیان و نزدیکان آنان بودند. تألیف شفا اثر مشهورِ ابوعلیسینا، در همین روزگار و در دربار آخرین امیر از شاخۀ آل بویۀ ری آغاز شد (قفطی، 273) و یکی از آثار مهم پزشکی، کامل الصناعة مجوسی که دیرزمانی نزدِ همگان حجت بود، در کنف حمایت آل بویه ساخته آمد و الاغانی، دائرةالمعارف گرانبهای ادب عرب اثر ابوالفرج اصفهانی، و الفهرست ابنندیم، منبع معتبر کتابشناسی 4 سدۀ نخست اسلام، از نگاشتههای همین عصر است. یکی از عوامل مهم پیشرفت علمی این سده را باید رواج کتاب و گسترش بازارِ ورّاقان یا کتابفروشان در سرزمینهای اسلامی دانست. پارهای از این بازارها، مانند بازار ورّاقانِ بغداد، نزدیک دروازۀ بصره، گذشته از آنکه مرکز نشر کتاب بود، علمای هر فن را نیز در خود گرد میآورد و اینان در آنجا به بحث و تبادل آراء میپرداختند. فرمانروایان آل بویه، پس از نخستین نسل، غالباً مردمانی بافرهنگ و دانشدوست بودند. عضدالدوله که در واقع پروردۀ ابوالفضل بن عمید، ادیب و دانشمند و وزیر نامور پدرش بود (ابن اثیر، 8 / 606). نزد اساتید بزرگ روزگار درس خواند و همواره با افتخار از آنان یاد میکرد (قفطی، 236). شاید به پاس آن بود که برای دانشمندان هر فن، از فقیه تا ریاضیدان، حقوقی معین کرد و در خانهاش، جایی به گردهمایی آنان اختصاص داد (ابوعلی مسکویه، 2 / 408). وی کتابخانۀ بزرگی در شیراز بنا کرد. اینک دربارۀ ساختمان و سرپرست و کتابدار و ناظر آنجا و حتێ فهرست کتابها و نقشههای آن آگاهیهای وسیعی در دست است (مقدسی، 2 / 668، 669) که مایۀ شگفتی است. همو بیمارستانهای بزرگی در شیراز و بغداد «باخازنان و دربانان و وکلاء و ناظران، و داروها و نوشیدنیها و فرش و آلات» (ابن جوزی، 7 / 112) بنیاد کرد که «عضدی» نام گرفت. بهویژه، بیمارستان بغداد، با پزشکان و جراحان و داروسازان چیرهدستی که خود برگزیده بود، از پژوهشگاههای معتبر پزشکی آن روزگار بهشمار میآمد. ثعالبی اشعاری هم به عضدالدوله نسبت داده است (2 / 195، 196). از نامهای که وی به افتکین مولی معزالدوله و فاتح دمشق نوشته، بر میآید که در ادب عرب تبحر داشته است (ابنخلکان، 4 / 53، 54). گفتهاند که مجالست با شعرا را بر همنشینی با امرا ترجیح میداد (ثعالبی، 2 / 195، 196) و خود را غلام ابوعلی فارسی در نحو میدانست (ابن خلکان، 2 / 80). بالجمله «روز بازار اهل فضل و بلاغت، عهد او بود،گویی جهان به جملۀ علوم آبستن ماند تا به عهد او رسید» (ابن اسفندیار، 140). اما او هم از خشونت از حق دانشمندان برکنار نبود، چه ابواسحاق صابی، طبیب و منجم و ادیب و صاحب رسایل مشهور را که در استواری دولت عزالدوله پای فشرده بود (قفطی، 54)، پس از چیرگی بر بغداد گرفت و خواست لگدکوب پیلان کند. اما شفاعت کردند و او به زندانش افکند، تا در 371ق / 981م او را رها ساخت و گفت کتابی در تاریخ دولت دیلمیان بنویسد و او کتاب التاجی را بر ساخت (ابن اثیر، 9 / 15؛ ابن خلکان، 1 / 52). نیز قاضی ابوعلی تنوخی را که در آغاز حمایت کرده بود (تنوخی، 1 / مقدمه، 24) گرفتار کرد و از کارها معزول ساخت (ابن اثیر، 9 / 15). شرفالدوله هم دوستدار علم بود و دانشمندان را به گرد خویش جمع میکرد. همو به یاری دانشمندانی چون ابواسحاق صابی و بیژن پسر رستم کوهی که در ساختن آلات رصد و علم نجوم چیرهدست بود، رصدخانهای در بغداد بنیاد کرد (قفطی، 54، 220). ثعالبی غیر از عضدالدوله، اشعاری از عزالدوله بختیار نقل کرده و ابوالحسین احمد بن عضدالدوله را ادیب آل بویه دانسته است (2 / 197- 199). مجدالدوله آخرین امیر آل بویه از شاخۀ ری، بیشتر عمر را در کتابخانه گذراند. نزدیکان و وزیران دانشمند و ادیب آل بویه نیز در دانشدوستی شهرهاند و کتابخانهها و مجالس علمی و ادبی، یا آثار علمی آنها در نوع خود کمنظیر است. در مجلس ابوالفضل بن عمید، ملقب به جاحظ دوم، شاعران بسیار گرد میآمدند و مناظرات ادبی رواج داشت. وی از غارت خانۀ خویش آن چنان دلگیر نشد که از گمان به تاراج رفتن کتابخانۀ عظیمی که طی سالها فراهم آورده بود (ابوعلی مسکویه، 2 / 224، 225). (ثعالبی، 3 / 189) لااقل از 23 شاعر عربزبان نام میبرد که در مجلس صاحب بن عباد حضور مییافتند و ازجملۀ ستایشگران او بودند. وی کتابخانۀ بسیار مشهور و عظیمی داشت که گفتهاند شامل 400 بار شتر کتاب بود و فهرست آنها به 10 مجلد میرسید. مشهورترین کسی که در اوان جوانی به او پیوست، بدیعالزمان همدانی صاحب مقامات مشهور است (عوفی، 2 / 17). به احتمال قوی کتابخانهای که محمود غزنوی پس از تسخیر ری، تصرف کرد و کتابهای کلامی آن بسوزانید (ابن اثیر، 9 / 372) همان کتابخانۀ صاحب بن عباد بوده است. در منزل ابن سعدان، وزیرِ صمصامالدوله نیز دانشمندان بزرگی چون ابن زرعه، ابوعلی مسکویه، ابوالوفاء بوزجانی و ابوحیان توحیدی گرد میآمدند و به مباحثۀ علمی مشغول میشدند (ابوحیان، 1 / 108). ابونصر شاپوربن اردشیر وزیرِ بهاءالدوله نیز در محلۀ شیعهنشین کَرْخِ بغداد، دارالعلمی بنا کرد و کتابهای بسیار خرید و به آنجا منتقل ساخت. مؤیدالملک الرُّخَجی وزیرِ مشرِّفالدوله هم بیمارستانی در واسط بساخت و اموال بسیار وقف آن کرد (ابن اثیر، 9 / 329). ابوعلیسینا که یکچند وزارت شمسالدوله را بهعهده داشت و بیشتر اشتهار شمسالدوله هم از این باب است، خود از بزرگترین دانشمندان ایرانی و صاحب آثار جاودانی در پزشکی و فلسفه است. ابوعلی سَوّار، یکی از کاتبان عضدالدوله نیز 2 کتابخانه در بصره و رامهرمز بنا کرد و موقوفاتی برای آنها مقرر داشت. در کتابخانۀ رامهرمز همواره استادی، کلام معتزلی تدریس میکرد و حقوق مرتب میگرفت (مقدسی، 2 / 617). شریف رضی، ادیب بزرگ شیعی و نقیب علویان عراق، خانهای جهت دانشجویانِ ملازم خود اختصاص داد و نام دارالعلم بر آن نهاد (شریف رضی، 1 / 3). پیداست که این کتابخانهها و دارالعلمها و مراکز علمی، غیر از مساجد و جوامعی بود که در سراسر جهان اسلام، مراکز واقعی آموزش علوم اسلامی و ادبی بهشمار میرفت. غیر از شریف رضی و برادرش شریف مرتضێ علمالهدێ بسیاری از دانشمندان شیعیمذهب دیگر هم در این روزگار میزیستند که آثار گرانقدری از خود بر جای نهادند و گزاف نیست اگر گفته شود در همین روزگار فرصت فعالیت یافتند و معارف شیعی، بهویژه کلام، بیشتر در همین دوره مدون شد.تفاوت بسیاری که از نظر ادبی میان دربار آل بویه و سامانیان در خراسان بزرگ مشهود است، معلول توجه امرای سامانی به ادب پارسی و رواج آن در قلمرو آنهاست. با آنکه بیشتر دانشمندان و وزیران آل بویه ایرانی بودند، از نفوذ و رواج ادب پارسی در قلمرو آنان چندان خبری نیست؛ چنانکه برخی از فرمانروایان و نیز وزیران آن سلسله، به عربی مینوشتند و شعر میسرودند. با این حال، دربار آل بویه بهویژه در ری، یکسره از ادیبان و شاعران پارسیگوی تهی نبود. ابومحمد منصور بن علی منطقی رازی، استاد شعرِ دَری، از معاصران صاحب بن عباد بود و این وزیر به شعر او علاقه داشت و بدیعالزمان همدانی را به شعر او آزمود (عوفی، 2 / 17). ازجمله شاعران پارسیگوی این عصر در قلمرو آل بویه، باید از خسروی سرخسی ملقب به حکیم و ستایشگر صاحب بن عباد (همو، 2 / 18)، ابوعبدالله محمد بن عبدالله جنیدی (صفا، 1 / 441) و ابوزید محمد بن علی غضایری رازی، ستایشگر واپسین امرای آل بویه از شاخۀ ری نام برد.بزرگان ادب و دانش در روزگار آل بویه به شرح زیر یاد میشوند:ادبیات (شعر، لغت، نحو، صنایع ادبی): ابوعلی محمد بن احمد بن محمد بن معقل نیشابوری میدانی (د 336ق / 947م)؛ ابوالحسن محمد بن احمد مافروخی (د 348ق / 959م)؛ ابوالفرج اصفهانی، صاحبالاغانی (د 356ق / 967م)؛ ابوسعید حسن بن عبدالله بن مرزبان سیرافی، صاحب طبقاتالنجاة و شرحالکتاب سیبویه (د 368ق / 978م)؛ ابوسهل صعلوکی نیشابوری (د 369ق / 979م)؛ ابوعلی حسن بن احمد فارسی (د 377ق / 987م) صاحبالایضاح والتکمله در نحو که به نام عضدالدوله نگاشت؛ ابوالحسن علی بن عیسێ رمّانی (د 380ق / 990م)، صاحب الجامع فی علمالقرآن و شرح الکتاب سیبویه: ابوالحسین احمد بن فارِسِ رازی، صاحب المجمل (د 395ق / 1005م) و ابوالفضل احمد بن حسن همدانی معروف به بدیعالزمان (د 398ق / 1008م) صاحب مقامات و رسایل مشهور.
ابواحمد محمد بن احمدالعسال اصفهانی (د 349ق / 960م)؛ ابواحمد محمد بن حسین بن الغطریف جرجانی (د 376ق / 986م)؛ ابوالحسن علی بن عمر دارْقُطنی (د 386ق / 996م)، صاحب کتابهای السنن، عللالحدیث، القراءات؛ ابونصر اسماعیل بن حماد جوهری (د 393ق / 1003م) صاحب کتاب الصحاح و ابوعبدالله محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری (د 405ق / 1014م) صاحب المستدرک، الصحیح، و تاریخ نیشابور.
ابوالحسن عبدالله بن حسین بن لال کَرْخی فقیه (د 340ق / 951م)؛ امام ابوبکر احمد بن ابراهیم بن اسماعیل جرجانی (د 371ق / 981م)؛ احمد بن حسین بن علی ابوحامد مروزی معروف به ابنالطبری (د 376ق / 986م) و امام ابوحامد احمد بن محمد بن احمد اسفراینی (د 406ق / 1015م).
علی بن حسین بن علیمسعودی (د 345ق / 956م)، صاحب مروجالذهب؛ ابواسحاق ابراهیم بن محمد فارسی اصطخری (د 346ق / 957م)، صاحب مسالکالممالک؛ حسن بن محمد بن حسن قمی، صاحب تاریخ قم و ابوسعد منصور بن حسین آبی (د 421ق / 1030م) وزیر مجدالدوله، صاحب کتابهای تاریخ الری، و نثرالدرر.
قاضی عبدالجبار بن احمد معتزلی (د 415ق / 1024م)، صاحب کتاب تنزیه القرآن عنالمطاعن؛ ابوسلیمان محمد بن طاهر بن بهرام منطقی سجستانی (د پس 391ق / 1001م)، صاحب كلام فی المنطق و تعالیق حكمیة؛ ابوعبدالله محمد بن عمران بغدادی مرزبانی (د 384ق / 994م)، صاحب اخبارالمعتزلة؛ ابوعلی احمد بن محمد بن یعقوب مسکویه (د 421ق / 1030م)، صاحب تجاربالامم و تهذیبالاخلاق، ابوعلی حسین بنسینا (د 428ق / 1037م)، صاحب شفا، قانون، اشارات و بیش از 200 کتاب و رسالۀ دیگر؛ ابوالقاسم علیبن حسین مشهور به سید (شریف) مرتضێ و ملقب به علمالهدی (د 436ق / 1044م)، صاحب کتابهای امالی، الشافی و دیوان شعر و ابومحمد حسن بن موسێ نوبختی.
ابوعبدالله محمد بن خفیف شیرازی (د 371ق / 981م)؛ ابواسحاق ابراهیم بن شیبان قِرْمَیْسینی (د 337ق / 948م).
ابوالحسن سنان بن ثابت (د 331ق / 942م)، ابوالحسن احمد بن محمد طبیب طبری (د 366ق / 976م) صاحب کتاب المعالجات البقراطیة؛ علی بن عباس مجوسی اهوازی (د 384ق / 994م) صاحب دائرةالمعارف بزرگ پزشکی عصر، موسوم به کاملالصناعة یا الکتابالملکی؛ ابوالوفاء محمد بن محمد یحیی بن اسماعیل بن عباس بوزجانی (د 388ق / 998م) صاحب رسالاتی در هندسه و حساب و نجوم که بیشتر آن از میان رفته است؛ ابوالخیر جرایحی، رئیس جراحان بیمارستان عضدی بغداد؛ ابواسحق ابراهیم بن بکوس (بکس) اعشاری، صاحب کُنّاش کبیر و قراباذین؛ ابوالحسین عبدالرحمٰن بن عمر منجم و بیژن پسر رستم کوهی.
آقابزرگ، طبقات اعلامالشیعة (القرنالرابع)، بیروت، دارالکتب العربی، 1390ق، فهرست؛ ابن ابیالحدید، ابوحامد بن هبةالله، شرح نهجالبلاغة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار احیاء الکتب العربیة، 1960م؛ ابن اثیر، عزالدین، الکامل، بیروت، دار صادر 1399ق؛ ابن اسفندیار، محمدبن حسن، تاریخ طبرستان، به کوشش عباس اقبال، تهران، کلالۀ خاور، 1320ش؛ ابن بابویه، محمدبن علی، عیون اخبارالرضا، تهران، علمیه اسلامیه؛ ابن بلخی، فارسنامه، به کوشش گای لسترنج و رینولد نیکلسون، لیدن، 1339ق؛ ابن تغری بردی، یوسف، النجومالزاهرة، مصر، وزارة التثفافة والارشاد القومی؛ ابن جوزی، عبدالرحمٰن، المنتظم، حیدرآباد دکن، دائرةالمعارف العثمانیة، 1358ق؛ ابن حوقل، ابوالقاسم محمد، صورةالارض، بیروت، دار مکتبة الحیاة؛ ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیاتالاعیان، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر، 1398ق؛ ابن طقطقێ، محمدبن علی، تاریخ فخری، ترجمۀ محمدوحید گلپایگانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش؛ ابن عماد، عبدالحی، شذراتالذهب، قاهره، مکتبةالقدسی، 1350ق؛ ابوحیان توحیدی، الامتاع والمؤانسه، به کوشش احمد امین و احمدالزین، قاهره، لجنة التألیف والترجمة والنشر، 1939م؛ ابوعلی مسکویه، احمد بن محمد، تجاربالامم، به کوشش آمدروز، 1332ق، طبع افست؛ اطلس تاریخی ایران، دانشگاه تهران، 1350ش؛ اقبال، عباس و حسن پیرنیا، تاریخ ایران، تهران، خیام، 1362ش؛ بناکتی، داوود بن تاجالدین، تاریخ، به کوشش جعفر شعار، تهران، انجمن آثار ملی، 1348ش؛ بوسه، هربرت، «ایران در عصر آل بویه»، تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه، به کوشش ر. ن. فرای، ترجمۀ حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، 1363ش؛ بیرونی، ابوریحان، تحقیق ماللهند، حیدرآباد دکن، دائرةالمعارف العثمانیة، 1377ق / 1958م؛ بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، 1317ش؛ تنوخی، ابوعلی محسن، نشوارالمحاضرة، به کوشش عبود شالجی، بیروت، دارصادر، 1971م، مقدمه؛ ثعالبی، ابومنصور، یتیمةالدهر، 1352ق و بیروت، دارالفکر، به کوشش محمد یحییالدین عبدالحمید؛ خطیب بغدادی، احمدبن علی، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتاب العربی، 3 / 181، 10 / 355، 11 / 398؛ ذهبی، شمسالدین محمد، العبر، به کوشش ابوهاجر محمد، بیروت، دارالکتب العربیة، 1405ق؛ روذراوری، ابوشجاع محمد، ذیل تجاربالامم، به کوشش ه ف آمدروز، قاهره، 1334ق؛ شریف رضی، ابوالحسن محمد، دیوان، بیروت، مؤسسۀ اعلمی؛ صابی، هلال بن محسن، الوزراء، به کوشش عبدالستار احمد فراج، داراحیاء الکتب العربیة، 1959م؛ همو، رسوم دارالخلافه، ترجمۀ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1346ش؛ همو، تاریخ، به کوشش ه ف آمدروز و ش برجلیوث، قاهره، 1337ق / 1919م، ج 8 (همراه ذیل کتاب تجاربالامم)؛ صاحبی نخجوانی، هندوشاه بن سنجر، تجاربالسلف، به کوشش عباس اقبال، تهران، طهوری، 1357ش؛ صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ابنسینا، 1338ش؛ صولی، محمد بن یحیێ، اخبارالراضی، به کوشش ج. هیورث دن، قاهره، مطبعة الصاوی؛ عتبی، ابونصر محمد، تاریخ یمینی، ترجمۀ ناصح بن ظفر جرفادقانی، به کوشش جعفر شعار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1357ش؛ عوفی، محمد، لبابالالباب، به کوشش ادوارد براون، لیدن، 1906م؛ قزوینی رازی، عبدالجلیل، النقض، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، 1371ق؛ قفطی، ابوالحسن علی، اِخبارالعلماء، بیروت، دارالآثار؛ قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ترجمۀ حسن بن علی بن حسن عبدالملک قمی، به کوشش جلالالدین تهرانی، تهران، توس، 1361ش؛ گردیزی، عبدالحی بن ضحاک، تاریخ، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب، 1363ش؛ ماوردی، علی بن محمد، الاحکامالسلطانیة، بیروت، دارالکتب العربیة، 1405ق؛ متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمۀ علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، 1362ش؛ مجملالتواریخ والقصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، کلالۀ خاور، 1318ش؛ مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، امیرکبیر، 1362ش؛ همو، نزهةالقلوب، به کوشش گای لسترنج، لیدن، 1331ق؛ مسعودی، علی بن حسین، التنبیه والاشراف، بیروت؛ همو، مروجالذهب، به کوشش باربیه دومنار، پاریس، 1877م؛ مقدسی، محمد بن احمد، احسن التقاسیم، ترجمۀ علینقی منزوی، تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان، 1361ش؛ مقریزی، تقیالدین احمد، السلوک، قاهره، لجنة تألیف والترجمة والنشر، 1942م؛ مینورسکی، ولادیمر، «فرمانروایی و قلمرو دیلمیان»، بررسیهای تاریخی، س 1، شم 4، دی 1345ش؛ نجمآبادی، محمود، تاریخ طب در ایران پس از اسلام، دانشگاه تهران، 1353ش، صص 656، 663، 665؛ نظامالملک طوسی، حسن بن علی، سیاستنامه، به کوشش جعفر شعار، تهران، جیبی، 1358ش؛ همدانی، محمد بن عبدالملک، تکلمة تاریخ الطبری، به کوشش آلبرت یوسف کنعان، بیروت، المطبعة الکاتولیکیة، 1961م؛ یاقوت حموی، ابوعبدالله، معجم البلدان، به کوشش فردیناند و سوِستنفلد، لایپزیک، 1866-1870م.
صادق سجادی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید