بیداری اسلامی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229249/بیداری-اسلامی
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
چاپ شده
13
یك سال بعد (اواخر سال 1344ش) دستگیری و محاكمۀ پرسروصدای اعضای «حزب ملل اسلامی» نیز موجب جلب توجه افكار عمومی داخلی و خارجی شد. این حزب مخفی كه در 1340ش، به دست كاظم بجنوردی، فرزند یكی از مراجع تقلید و با هدف تأسیس جمهوری اسلامی در ایران پایهگذاری شده بود، نخستین تشكیلات سیاسی ـ مذهبیِ مخفی در ایران بود كه با الگوبرداری از جنبشهای مسلحانۀ الجزایر، فلسطین و آمریكای لاتین، مشی مسلحانۀ حرفهای را برای رسیدن به اهداف خود برگزیده بود (برای اطلاع بیشتر، نک : بجنوردی، 20 بب ). امام خمینی در تمامی سالهای تبعید، با صدور اعلامیه و اعلام موضع در برابر حوادث جاری و حمایت از مبارزان سیاسی مسلمان و خانوادههای زندانیان سیاسی به مبارزۀ خود ادامه داد. مهمترین مواضع سیاسی وی در برابر تحولات سیاسی ایران، تا قبل از سال 1356ش، اینها بود: 1. محكوم كردنِ جشنهای پرخرج تاجگذاری شاه و همسرش (1346 ش)؛ 2. حمایت از مبارزان فلسطینی و اجازۀ صرف وجوه شرعی برای آزادی فلسطین؛ 3. محكوم كردن جشنهای پرهزینۀ بزرگداشت دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی ایران (1350ش)؛ 4. تحریم عضویت در حزب رستاخیز (1353ش). در اواخر دهۀ 1340 ش نیز درسهای امام خمینی، پیرامون مسئلۀ ولایت فقیه، با عنوان حكومت اسلامی، به وسیلۀ مبارزان اسلامی در ایران منتشر شد و در محافل مبارزان اسلامی موجی برانگیخت (نک : روحانی، 2 /520-527). نظریۀ «ولایت فقیه» بعدها به نظریۀ اساسی جمهوری اسلامی تبدیل شد. تحول مهم دیگری كه پس از درگذشت آیت الله بروجردی پدید آمد، طرح مباحث اصلاحطلبانه پیرامون سازمان روحانیت بود. اصلاح طلبان عمدتاً از شاگردان امام خمینی و از روحانیون صاحب نام و برجستهای بودند كه با آگاهیِ كامل از نارساییهای اقدامات روحانیت سنتی در مواجهه با مسائل روز و با توجه به اهمیت آن، افكار خود را مطرح میكردند. طالقانی، مطهری و بهشتی برجستهترین روحانیونی بودند كه اندیشههای اصلاحی خود را پیرامون مرجعیت و روحانیت مطرح كردند (نک : بحثی ... ، سراسر كتاب)؛ بهویژه مطهری كه موقعیت ممتاز علمی و جایگاه روحانی او، و از همه بالاتر محرز بودن بیغرضیاش به وی امكان داد تا لبۀ تیز حملات خود را شجاعانه متوجه نابسامانیهای سازمان سنتی روحانیت و حوزههای علمیه كند (برای آشنایی با افكار اصلاحی مطهری، نک : دو اثر او، «مشكل اساسی ... » و «احیا ... »). گر چه هیچ یك از پیشنهادهای این روحانیون عملی نشد، اما طرح این انتقادها از سوی علمای دینی خود به عاملی برای متمایز شدن آنان از گروه دیگری از روحانیون شد كه سد راه بیداری بودند. در دو دهۀ 1340-1350ش، مبارزۀ فكری با سیاستهای فرهنگیِ نظامِ سلطنتی، و نیز افكار چپ و ماركسیستی در كنار مبارزۀ عملی و سیاسی، از دغدغههای عالمان آگاه دینی بود. مهمترین چهرۀ این عرصه مرتضی مطهری، شاگرد برجستۀ امام خمینی بود. او در انتخاب موضوع تألیفات و تحقیقات خود به نیازهای روز نظر داشت (مطهری، عدل ... ، 8). مطهری كار خود را در دهۀ 1330 ش، و در اوج تبلیغات كمونیستی، با نوشتن پاورقی و توضیح بر اصول فلسفه و روش رئالیسم طباطبایی آغاز كرد و تا پایان عمر به مبارزۀ فكری و فرهنگی خود ادامه داد. به اعتقاد او «استعمار سیاسی و اقتصادی آن گاه توفیق حاصل میكند كه در استعمار فرهنگی توفیق به دست آورده باشد. بیاعتقاد كردن مردم به فرهنگ خودشان و تاریخ خودشان شرط اصلی این موفقیت است» (همو، كتاب سوزی ... ، 97). با این دیدگاه، و با توجه به مقتضیات روز بود كه او كتابهایی چون خدمات متقابل ایران و اسلام، اخلاق جنسی، مسئلۀ حجاب، نظام حقوق زن در اسلام، علل گرایش به مادیگری، و جهانبینی اسلامی را نوشت. هر یك از آثار مطهری پاسخی بود به مشكلی و نیازی، حتى اوجگیری انقلاب و مسئولیتهای اجراییِ ناشی از آن مانع از تلاشهای فكری و فرهنگی او نبود. او در اوج انقلاب در مقالهای كه ابتدا قرار بود به صورت سخنرانی بیان شود، ضمن ارائۀ تاریخی تحلیلی و تطبیقی از بیداری اسلامی در ایران و دیگر كشورهای اسلامی و نقش روحانیت در تاریخ بیداری اسلامی، نسبت به «آفات نهضت» هشدار داد (نک : همو، نهضتها ... ، 83-95). مطهری در اواخر عمر نگران تلاشهایی بود كه برای انطباق ماركسیسم و اصول ماتریالیسم با اسلام صورت میگرفت (نک : همو، علل ... ، 6 بب )؛ و عاقبت نیز در ادامۀ مبارزات فكری خود، در ماههای اول پس از پیروزی انقلاب به دست گروه فرقان كشته شد (اردیبهشت 1358). در اواخر دهۀ 1340 و اوایل دهۀ 1350ش، حسینیۀ ارشاد نیز به یكی از كانونهای مهم و تأثیرگذار در جامعۀ ایران تبدیل شد. نخستین كتابی كه از سوی حسینیه منتشر شد، محمد خاتم پیامبران، نام داشت كه جمعی از صاحبنظران و دانشمندان روحانی و غیرروحانی چون مطهری، باهنر، حسین نصر، شریعتی و چند صاحب نامِ دیگر در آن مقالاتی داشتند (1348ش). حسینیه با پیروی از سبك و سلیقۀ جدید و روزآمد در برگذاری مراسم مذهبی و دعوت از سخنرانان مشهور دینی به سرعت مورد توجه مردم قرار گرفت. در سالهای آخر فعالیت حسینیۀ ارشاد (پیش از 1351ش) بیشتر اوقاتِ آن در اختیار شریعتی بود. شریعتی علاوه بر تحصیل جامعهشناسی در دانشگاه سوربنِ فرانسه، در خانوادهای مذهبی پرورش یافته بود و از دورۀ نوجوانی با مبارزان ملی ارتباط داشت. پدرش محمدتقی شریعتی، خود از شخصیتهای فرهنگی و اسلامی و سیاسی معروف مشهد، و یكی از چهرههای مطرح در تاریخ بیداری اسلامی ایران بود (نک : جعفری، 163 بب ). شریعتی، بیانی شیوا و قلمی روان و جذاب داشت. مجموع این ویژگیها به وی امكان داد تا با بازآفرینیِ تعاریفِ مفاهیم مذهبیِ سنتی چون امامت، امت، شهادت، مستضعف، انتظار، تقیه و شفاعت و بسیاری دیگر از مفاهیم و اعتقادات دینی، و ارائۀ آن در قالبی نو و جامعهشناختی، موجی بلند در جامعۀ ایران، به ویژه در میان جوانان و دانشجویان برانگیزد. همین امر موجب شد كه دستگاههای امنیتی حسینیه را تعطیل، و كتابهای شریعتی را ممنوع كنند (1351 ش). اما این امر محبوبیت بیشترِ شریعتی و رویكرد بیشتر به آثار او را در پی داشت و از این پس، كتابها و نوارهای سخنرانیهای او در میان جوانان و دانشجویان پنهانی دست به دست میگشت. شریعتی درعمر نسبتاً كوتاهش آثار زیادی از خود برجای گذاشت. در اواخر سال 1356 ش و پس از مرگش، با اعلام فضای بازسیاسی از سوی رژیم شاه، آثار شریعتی در شمارگانی بیسابقه چاپ و منتشر میشد. شریعتی موافقان و مخالفان سرسختی داشت. صرف نظر از هر نوع داوری دربارۀ افكار و اندیشههای وی، نقش و تأثیر او را در روند بیداری اسلامی در ایران نمیتوان نادیده گرفت (نک : همو، 164- 178). جز آنچه در باب تحولات سیاسی و اجتماعی ایران از منظر بیداری ذكر شد، میتوان باز هم عوامل كوچك و بزرگ دیگری را یافت كه هر یك در عین حال بازتابِ بیداری اسلامی در جامعۀ ایران نیز بودهاند؛ به عنوان نمونه میتوان از گسترش روزافزونِ مدارس اسلامی یاد كرد. سابقۀ تأسیس این گونه مدارس در ایران به زمان تأسیس جامعۀ تعلیمات اسلامی (1322ش) میرسد كه شیخ عباسعلی اسلامی و عدهای از مؤمنان ــ نگران از تأثیر محیطهای آموزشیِ غیردینی ــ این تشكیلات را پایهگذاری كردند و در قالب آن، مدارس ابتدایی و دبیرستانهای پسرانه و دخترانۀ متعددی به راه انداختند. همین امر موجب شد كه شمار زیادی از مؤمنان سنتی كه نگران آیندۀ دینی و اخلاقی فرزندان خود، به ویژه حجاب دختران بودند و به سبب این نگرانی از تحصیل فرزندان خود در مدارس جدید جلوگیری میكردند، با طیب خاطر فرزندان خود را در این مدارس ثبت نام كنند؛ در نتیجه، بخشی از فارغالتحصیلان این مدارس به دانشگاه راه یافتند و تحصیلات عالی از انحصار قشرهای غیرمذهبی یا بیاعتنا به مذهب بیرون آمد. در سالهای آخر عمر نظام سلطنتی، شمار این مدارس ــ اعم از وابسته به جامعۀ تعلیمات اسلامی یا مستقل از آن ــ و شمار شاغلان به تحصیل در آنها قابل توجه بود. بعضی از این مدارس از نظر سطح علمی و آموزشی با بهترین مدارس غیر مذهبی رقابت میكردند. شمار زیادی از این مدارس به پایگاههای مبارزه و مقاومت برضد نظام سلطنتی تبدیل شده بودند. نمونۀ دیگر، تحول اساسی در نقش و كاركرد مساجد بود. تا پیش از تشدیدِ روند بیداری اسلامی مساجد تنها برنامهای كه داشتند، برگذاری نماز جماعت بود؛ البته در مراسم عزاداری و اعیاد و مناسبتهای مذهبی نیز مساجد محل تجمع مردم بودند و همین مناسبتها موجب میشد كه مردم در بخش قابل توجهی از ایام سال، اوقات خود را در مسجد بگذرانند و پای صحبت روحانیون بنشینند. در حقیقت مسجد و منبر حكم رابط میان مردم و روحانیون را داشت. اهمیت مسجد و منبر، پیشتر در نهضت تنباكو و انقلاب مشروطیت آشكار شده بود؛ اما تحولات سریع اجتماعی، گسترش رسانههای گروهی و كتاب خوانی میتوانست نقش مساجد را كمرنگ كند. بنابراین، باید نقش و كاركرد مساجد پا به پای تحولات اجتماعی بازسازی میشد كه این تحول به منزلۀ بازتابی از بیداری اسلامی، در ایران رخ داد و چهرۀ مساجد در دو دهۀ آخر عمر نظام سلطنتی دگرگون شد. در این سالها، به ویژه در شهرهای بزرگ در بیشتر مساجد، كتابخانه تأسیس شده بود. این كتابخانهها زیرنظر پیش نمازان و به وسیلۀ جوانان فعال و متدین اداره میشد. در بعضی از مساجد خدمات جنبیِ دیگری چون برگذاری كلاسهای رایگان تقویتی و كنكور و نیز كلاسهای فوق برنامۀ اسلامی و فعالیتهای تفریحی سالم ارائه میگردید. در این اواخر، شماری از مساجد تهران صندوقهای قرض الحسنه داشتند كه زیرنظر معتمدان محل، بدون بهره و بدون تشریفاتِ دست و پاگیرِ بانكهای دولتی، در حد توان و سرمایۀ خود به مردم وام میدادند. توسعۀ نقش مساجد را میتوان نمونهای از بیداری و مقابلۀ مردم با سیاست دستگاههای فرهنگی دولتیِ ویژۀ جوانان نظیر كتابخانههای دولتیِ وابسته به كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان و مراكز تفریحی نظیر كاخ جوانان، و نیز مبارزه با سیاستهای اقتصادی رباخوارانۀ بانكهای دولتی دانست. اما مهمترین بازتاب بیداری اسلامی را، از نظر جامعهشناختی در روحیۀ مردم ایران باید جستوجو كرد. اگر نتیجۀ بیداری را حساسیت و نشان دادن واكنش به اوضاع و احوالِ پیرامون بدانیم، به گواهی تاریخ ــ چنـان كه نمونههایی از آن یاد شد ــ جامعۀ ایرانی در برابر همۀ تحولات كوچك و بزرگ پیرامون خود حساس، و در نتیجه بیدار بود. میزان این حساسیت در سالهای آخر عمر رژیم گذشته، گاه آن چنان بالا بود كه مردم در برابر پدیدههایی چون فیلم «محلل» كه در آن معتقدات دینی به استهزا گرفته شده بود، مسابقۀ فوتبال میان تیمهای ایران و اسرائیل، نقش ستارۀ داوود بر اسكناسهای 200 ریالی كه به سرعت جمعآوری شد (نک : قانون، 390)، تغییر مبدأ تاریخ، و جشنهای هنرشیراز واكنش نشان میدادند. مهمترین بازتاب روانی و اجتماعیِ این بیداری را میتوان در حالتی از انتظار و امیدی دید كه در جامعه پدید آورده بود. در تمام سالهای سركوب و قدرت رژیم شاه، جامعۀ مسلمان ایران هیچ گاه امید خود را به تغییر از دست نداد. حتى روشنفكر غیرمذهبی ایرانی نیز «خواب میدید كه كسی میآید كه مثل هیچ كس نیست» و پیش بینی میكرد كه «لامپ سبزِالله برفراز مسجد خواهد درخشید» (نک : فرخزاد، 232-234). در نتیجۀ تحولاتی كه در دو دهۀ آخر عمر رژیم پهلوی در عرصۀ سیاست، فكر و اندیشه و فرهنگ در ایران رخ داد ــ و تنها به بخشی از امهات آن اشاره شد ــ جامعۀ ایرانی از نظر روانی به چنان مرحلهای از بیداری و حساسیت رسید كه فقط یك تكان برای فروریختن پایههای نظام كافی بود. این تكان در 1356ش، و با نوشتن مقالهای برضد امام خمینی در روزنامۀ اطلاعات پدید آمد و سرآغاز تحولاتی شد كه مهمترین پیامد آن برپایی انقلاب اسلامی در ایران بود. ویژگیهای اصلی بیداری اسلامی در ایران، جوهرۀ شیعی آن، تأثیرگذاری آن بر دیگر جوامع اسلامی، و موفقیت آن در تأسیس نظامی مبتنی بر دین در دوران جدید است. این نظام در ربع قرن حیات خود، بدون پشتوانۀ خارجی، موفق به از سرگذراندن بحرانهای سخت و متعددی شده است.
عربها نیز چون ایرانیان پس از برخورد با تمدن غرب درصددِ اصلاح و بازسازیِ فكری و فرهنگی جامعۀ خود برآمدند. نخستین خاستگاه بیداری اسلامی در جهان عرب سرزمین مصر است كه به دلایلی چند، از جمله حملۀ ناپلئون به این كشور (1212ق / 1798م)، زودتر از مناطق دیگر روند اصلاح و بیداری در آن آغاز شد. نخستین اصلاحطلبی كه در جهان عرب برای سازگار كردنِ اسلام با تمدن غرب كوشید، رفاعه رافع طهطاوی بود. طهطاوی كه در زمان محمدعلی پاشا برای تحصیل به اروپا فرستاده شده بود، تمدن غرب را از نزدیك شناخت و با افكار جان لاك و منتسكیو آشنا شد. او همچون همتایانِ ترك، هندی و ایرانی خود، در نخستین برخورد با فرهنگ و تمدن اروپا تلاش كرد تا اسلام را با تمدن جدید سازگار كند. طهطاوی اصولاً اسلام را نه تنها مانع ترقی و جذب تمدن غربی نمیدید، بلكه تمدن اروپا را منتج از تمدن اسلامی میدانست (سید، 87). از اینرو، اندیشههای نوخواهانهاش را به آیات قرآن و احادیث پیامبر (ص) مستند میكرد (رجایی، 26). طهطاوی از نخستین كسانی است كه از مفهوم «میهن» به معنای غربیاش در گفتار خود استفاده كرد. او مصر را «میهن مصریان» میدانست (نک : عنایت، سیری ... ، 35)؛ و نیز معتقد بود كه برای اخذ و اقتباس فرهنگ و تمدن از اروپا، باید با اروپاییان پیوندهای دوستانه برقرار كرد (نک : همان، 36). در تونس، خیرالدین پاشا، دولتمرد تونسی با افكاری مشابه افكار طهطاوی، اندیشۀ تنظیمات را مطرح كرد و دست به اصلاحات سیاسی، نظامی، اداری و اجتماعی زد (ه د، 9 /240). یكی دیگر از چهرههای اصلاحطلبی و روشنفكری مبتنی بر اخذ و اقتباس فرهنگ تمدن غربی شبلی شمیل (1266-1328ق / 1850-1910 م) بود. شمیل در مصر با مجلۀ المقتطف همكاری میكرد. خط مشی كلی این مجله آشنا كردن مردم با علوم جدید مثل پزشكی، زیستشناسی، مهندسی و نجوم بود و دامنۀ تأثیر آن نیز از جهان عرب بیرون رفت و حتى در ایران خواننده داشت (كسروی، زندگانی ... ، 44). شبلی شمیل به علم ایمانی بیپایان داشت؛ با اینكه در خانوادهای مسیحی زاده شده، و خود ماتریالیست بود، از اسلام در برابر حملات اروپاییان دفاع میكرد و معتقد بود كه نابسامانیهای جهان اسلام به رفتار مسلمانان مربوط میشود و نه به اصل اسلام (عنایت، همان، 53). شمیل در پیروی از تمدن غرب از طهطاوی فراتر رفت، ولی برخلاف بسیاری از همتایان بعدی خود، پیوندهای خود را با فرهنگ دیرین جامعهاش نگسست و به بسیاری از ارزشهای اسلامی پایبند بود (همان، 55). ستایشهای او از پیامبر اكرم(ص)، قرآن مجید و امام علی(ع) مشهور است. پس از شبلی شمیل، در نحلۀ روشنفكرانِ معتقد به پیروی از غرب، باید از طه حسین یاد كرد. او نیز در كتاب مستقبل الثقافة فی مصر، ضمن بر شمردنِ دلیلهای عقبماندگیِ مصریان، آنان را به پیرویِ همهجانبه از غرب سفارش میكند (نک : همان، 56 بب ). طه حسین تاریخ صدر اسلام را به خوبی میشناخت. از اینرو، گزارش او از ماجراهای جانشینی پیامبر و پیدایش شیعه گزارشی منصفانه و بیطرفانه است (نک : ص 21 بب ). به گفتۀ حمید عنایت، توجه طه حسین به تاریخ صدر اسلام در اواخر عمر، حاكی از برخورد دوگانۀ او با اسلام است: او از یكسو از جدایی دین از سیاست طرفداری میكند و از سوی دیگر بر اهمیت فردی و اجتماعی دین و ضرورت آن در تربیت اخلاقی افراد تأكید میورزد (عنایت، همان، 75). عنایت راز این رویكرد را در این میبیند كه روشنفكران «صمیمیِ» بیشتر كشورهای اسلامی فهمیدهاند كه شناختِ درستِ مسائل سیاسی و اجتماعی جوامعشان «بدون آگاهی از زمینۀ دینیِ زندگی ملتهایشان ممكن نیست» (همان، 76). اصلاحطلبیای كه با طهطاوی در مصر بر مبنای پیروی از تمدن غرب همراه با وفاداری به اسلام آغاز شد، با طه حسین به پیروی همهجانبه از غرب كشید؛ اما با حضور جمالالدین اسدآبادی در مصر، جریان فكریِ متفاوتی آغاز شد. جمالالدین در دوران اقامت 8 سالۀ خود در مصر (1288-1296 ق /1871-1879 م) تحولی در افكار و اذهان پدید آورد. او در آنجا به تدریس فلسفه، ریاضیات و كلام پرداخت (عوض، 1 /70) و مَدرَس او به سرعت محل توجه جوانانِ تحصیلكرده قرار گرفت (همو، 1 /71-73). جمالالدین در دروس خود، دربارۀ گرفتاریها و تیرهروزیهای مسلمانان و چارۀ دردهای آنها، لزوم پیراستن اسلام از خرافات و كوتاه كردن دست استعمار از سرزمینهای اسلامی سخن میگفت. بیدارگران و اصلاحطلبانی چون محمد عبده، سعد زغلول، بارودی، سلیم نقاش، یعقوب صنوع و ادیب اسحاق، همگی از شاگردان، و از پرورش یافتگان محفل او بودند. این عده بعدها در جریان قیام عُرابی پاشا نقش داشتند. جمالالدین، به شهادت مورخان معاصرِ خود، نقش عمدهای در بیداری ملی و اسلامی مردم مصر داشت. بیشتر مورخان و نویسندگان عرب معاصرِ وی بر نقش اساسی او در خلع خدیواسماعیل از فرمانروایی مصر، فراهم كردن مقدمات قیام عرابی پاشا، و نیز در برانگیختن موج آزادیبخشِ اسلامی در رویارویی با استعمار انگلستان در سرزمینهایاسلامی و به ویژه در مصر اتفاقنظر دارند (همو،1 /82). مبارزات روشنگرانۀ جمالالدین موجب تبعید وی از مصر شد (1879 م). او ابتدا به هند، و پس از چندی به پاریس رفت. در پاریس شاگرد وفادارش، محمد عبده به وی پیوست و او را در انتشار مجلۀ عروةالوثقى یاری داد. عمدۀ مطالب این مجله پیرامون اوضاع سیاسی، اجتماعی و فكری جهان اسلام و تشجیع مسلمانان به مبارزه با استعمار است (نک : محیط، سراسر كتاب؛ نیز، جمالالدین، عروة ... ).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید