بیداری اسلامی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229249/بیداری-اسلامی
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
چاپ شده
13
بیداریِ اِسْلامی، در ادبیات سیاسیِ معاصر در ایران و جهان، یعنی تحولات فكری و اجتماعیِ دو قرن اخیرِ جوامع مسلمان در پرتو وفاداری به مبانی دینی اسلامی. عامل اصلیِ بیداری اسلامی مواجهۀ مسلمانان با فرهنگ و تمدن جدید غربی، و پی بردنِ آنان به عمق عقبماندگیِ خود در برخی شئون در برابر غرب است. در واقع این پدیده واكنشِ دینیِ اندیشمندان جوامع مسلمان در برخورد با فرهنگ و تمدن غربی است. تحولات مربوط به بیداری كه از اوایل قرن 13 ق / 19 م با كوشش برای سازگار كردنِ اسلام با تمدن جدید آغاز شد، تا زمان حاضر با طرح آراء و افكار گوناگون دربارۀ حكومت اسلامی و اسلام ــ به عنوان عقیدهای جهان شمول و راهنمای عمل ــ و نیز با تبیین جایگاه اسلام در دنیای جدید ادامه دارد. بنابراین، نظراً و عملاً طیف گستردهای از نظریات، اندیشهها و اقدامات، و نیز نهضتهای متفاوت و گاه متناقض ــ از اصلاحطلب تا انقلابی ــ را شامل میشود. در این میان، اصلاحطلبی فصل مهم و مشبعی از تاریخ روند بیداری اسلامی است و ریشۀ همۀ تحولات نظری و عملی در این عرصه را باید در اصلاحطلبی (ه م) جست و جو كرد. اگرچه موج بیداری اسلامی امروزه سراسر جهان اسلام را ــ با شدت و ضعف ــ فراگرفته است، اما خاستگاهِ اصلیِ آن را 4 سرزمین مهم اسلامی در قرن گذشته ــ یعنی ایران، جهان عرب (عمدتاً مصر و شام)، تركیۀ عثمانی و هند ــ تشكیل میدهد. تعیین تاریخی دقیق برای آغاز بیداری اسلامی كاری مشكل است؛ اما در هر یك از این 4 سرزمین میتوان از حادثه، یا حوادثی به عنوان مبدأ تاریخ بیداری و آشنایی با تمدن غرب، و بالمآل بیداری یاد كرد. ناكامی دولت عثمانی در فتح وین (1094ق / 1683م) و افتادن آزف به دست روسیه (1108ق /1696م)و انعقاد قرارداد كارلوویتس (1111ق /1699م) میان روسیه و عثمانی ــ كه برای نخستین بار عثمانی به عنوان دولتی شكست خورده قراردادی را امضا میكرد ــ و سرانجام، از دست دادنِ شبه جزیرۀ مسلماننشینِ كریمه (1272 ق /1856 م)؛ و شكست ایران در برابر روسیه، از دست رفتن بخشی از آذربایجان و متصرفات ایران در قفقاز و امضای دو معاهدۀ گلستان (1228ق /1813م) و تركمانچای (1243ق / 1828 م)؛ و حملۀ ناپلئون به مصر (1213 ق / 1798 م) و شام (1799م)؛ و تسلط استعمار انگلستان بر شبه قارۀ هند و شكست مقاومت مسلحانۀ مسلمانان هند در برابر انگلستان در نبرد پلاسی (1170 ق /1757 م) از مهمترین حوادثی است كه موجب آشنایی مردم این سرزمینها با تمدن جدید و بیداری آنان شد.
دو سدۀ اخیر، از لحاظ تغییرات و تحولات فزاینده در عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و دینی، از اعصار مهمِ تاریخ ایران به شمار میرود. در هنگامی كه خاندان قاجار درصدد تثبیتِ حاكمیتِ آخرین حكومت ایلی بر مردم ایران به شیوۀ سنتی و بدون مشاركت آنان بودند، انقلاب كبیر فرانسه به وقوع پیوسته، و درصدد نهادینه كردنِ اندیشهها و ساختارهای نوینی بود كه عمدهترین ویژگیِ آن، تغییر موازنۀ قدرت سیاسی از تمركزگرایی و حكومت فردی به مردمسالاری بود. در این حال، قاجارها به دنبال یك دهه كشمكش داخلی بر سر تصاحب قدرت، ارادۀ خود را برجامعه تحمیل میكردند، مقامات و مناصب حكومتی را به افراد خود اختصاص داده بودند و حكومت همچنان بر اساس نظام پادشاهی و بر بنیاد استبداد استمرار داشت (فلور، 2 /20). در چنین احوالی ایران به رغم دور بودن از اروپا، به سبب همسایگی با هند ــ كه منشأ قدرت، ثروت و اعتبار سیاسی انگلستان در جهان بود ــ از زمان فتحعلی شاه قاجار مورد توجه كشورهای استعمارگر قرار گرفت و با توجه به ضعفهای ساختاریِ جامعه و حكومت ایران، این مناسبات منجر به استقرار روابط نابرابر، تحمیل قراردادهای استعماری و انفصال بخشهای مهمی از قلمرو ایران در شمال و شرق شد. شكست حكومت قاجار در مواجهه با قدرتهای بزرگ، به ویژه روسیه و انگلستان نقطۀ آغاز تحولات بزرگی در حیات سیاسی و اجتماعی و فكریِ ایران در دورۀ معاصر بود. مهمترینِ این تحولات پی بردنِ دولتمردان ایران به عمق عقبماندگیِ كشور از پیشرفتهای جهانی از یك سو، و حضور علمای دینی در صحنۀ سیاست از سوی دیگر بود. عباس میرزا، نایب السلطنه و ولیعهد فتحعلیشاه با فرستادن دانشجویان به خارج از كشور و استخدامِ مستشاران نظامی اروپایی، كوشید تا ارتش ایران را برطبق الگوهای اروپایی نوسازی كند و راهی برای ورود علوم و فنون جدید به ایران بگشاید. این روند به آشناییِ ایرانیان با فرهنگ و تمدن جدید اروپا و پیبردن به لزومِ اصلاحات در سازمان اداری و اجتماعیِ ایران و ورود اندیشههای جدید به كشور انجامید (نک : ه د، 9 / 228 بب ؛ الگار، «نهضت ... »، 126). اصلاحات عباس میرزا پس از وقفهای طولانی، در دورۀ صدارت امیركبیر پی گرفته شد. مهمترین و بنیادیترین اقدام اصلاح طلبانۀ امیركبیر تأسیس دارالفنون بهعنوان نخستین مركز آموزشیِ علوم جدید در ایران بود (آدمیت، 15). پس از امیركبیر، اصلاحاتی كه او پیافكنده بود، متوقف ماند؛ اما فكر اصلاحطلبی با آشناییِ بیشترِ ایرانیان با تمدن جدید، عمیقتر میگردید و لزوم اصلاحات بیشتر احساس میشد. دولتمردانی چون جعفرخان مشیرالدوله، میرزاحسین خان سپهسالار و علی اصغر خان امینالدوله از جمله كسانی بودند كه با اندیشۀ اصلاح و اخذ و اقتباس از اروپا دست به اقداماتی زدند. در زمینههای نظری، فكری و فرهنگی نیز كسانی چون ملكم خان ناظم الدوله، فتحعلی آخوندزاده، میرزا یوسف مستشار الدوله و دیگران با نوشتنِ مقاله و رساله و كتاب و طرحِ اندیشههای جدید، كوشیدند كه دولت و ملت ایران را به پیرویِ همه جانبه از غرب قانع كنند؛ اما نظر به اهمیت دین در جامعۀ ایرانی، برخی از این روشنفكران، مثل مستشار الدوله، و پس از او طالبوف در نوشتههای خود سعی میكردند كه اصلاحات مورد نظر خود را موافق با شریعت اسلام جلوه دهند (الگار، همان، 126-127؛ نیز نک : ه د، 9 /231-232). حتى عباس میرزا برای توجیه اصلاحات نظامی خود مجبور بود كه نظام جدید را موافق شریعت و سنت فراموش شدۀ پیامبر(ص) معرفی كند (الگار و دیگران، 110). چنان كه گفته شد، شكست ایران از روسیه عامل مهمی در ورودِ علمای دینی به عرصۀ سیاستِ روز بود. از نظر آنان این شكست از دست رفتن بخشهایی از «دارالاسلام» و «تسلط كفار بر مسلمانان» تلقی میشد كه بنا بر قاعدۀ «نفی سبیل» با آن مخالف بودند. ورود علما به صحنۀ سیاست، بنا بر مقتضیات روز، مطلوب دولت ایران نیز بود. از این رو، قائم مقام اول ملا باقر سلماسی و صدرالدین تبریزی را به عتبات گسیل كرد تا موضوع حملات روسها به قلمرو ایران را به اطلاع مجتهدان شیعه برسانند و از آنان برای دفاع در برابر روسیه حكم «جهاد» بگیرند (همانان، 114). بنابر روایت عبدالرزاق مفتون دنبلی كه خود ناظر جنگهای ایران و روس بوده است، نامههایی نیز برای علمای اصفهان، یزد و كاشان ارسال شد (ص 146). شیخ محمدحسن نجفی، مشهور به كاشف الغطاء علاوه بر صدور فتوای جهاد، ضرورت همكاریِ شیعیان با فتحعلیشاه در حفظ حدود و ثغور مسلمین و وجوب اطاعت از وی در دفع كفار روسی را اعلام كرد؛ البته یادآور شد كه وجوب اطاعت از شاه «وجوبی بالعرض» است. بجز او، بسیاری از علمای شیعه نیز فتوا به جهاد با روسیه دادند و كشتههای جنگ با روسیه را «شهید» اعلام كردند (برای اطلاع از فتاوای علمای شیعه در این باره و نام این علما، نک : قائم مقام فراهانی، 81). از پایان جنگهای ایران و روس (1243 ق / 1828م) تا نهضت تحریم تنباكو، تنها دو حادثۀ مهم و قابل توجه از منظر بیداری اسلامی به نظر میرسد: یكی ماجرای زودگذرِ قتل گریبایدوف؛ و دیگر حضور پرشور روحانیت در قضیۀ جداییِ هرات از ایران به دسیسۀ دولت انگلستان كه مجتهدان بلاد در پاسخ به حملۀ انگلستان به بوشهر و خارك، در اقدامی هماهنگ مردم ایران را به جنگ با دولت انگلستان فراخواندند. اما عقبنشینی و تسلیمطلبیِ دولت، موجب بینتیجه ماندنِ این حركت و جداییِ هرات از ایران و تحمیل معاهدۀ صلح پاریس در 1273ق /1857م شد (نک : سپهر، 2 / 1408). با شروع سلطنت ناصرالدین شاه و صدارت امیركبیر، جریانِ راكدماندۀ اصلاحطلبی دوباره به حركت درآمد. اصلاحات امیركبیر در زمینههای اداری، اقتصادی، اجتماعی، نظامی، فرهنگی و آموزشی شامل حوزۀ وسیعی میشد كه از نحوۀ سربازگیری و ساز و برگ نظامی و توسعۀ صنایع و معادن تا سازمان اداری و انتشار روزنامه و تأسیس دارالفنون و بیمارستان را در بر میگرفت (برای اطلاع از اصلاحات امیركبیر، نک : ه د، 10 / 268 بب ). اصلاحطلبیِ امیركبیر با اصلاحطلبی دولتمردان بعدی نظیر سپهسالار تفاوتی اساسی داشت. او با نگاهی مستقل و آشنا به پیشینۀ فرهنگی و اجتماعی ایران دست به اصلاحات زد و برخلاف امثال ملكم خان به «اخذ تمدن فرنگی بدون تصرف ایرانی» (نک : دنبالۀ مقاله) اعتقاد نداشت. از همین رو، اصلاحات امیركبیر تا حدودی مؤثر افتاد و در همان دورۀ كوتاه صدارتش، برخی از نتایج اصلاحاتِ وی آشكار شد. با این حال، اصلاحات امیركبیر دولتی مستعجل بود و پس از او، جریان اصلاح برای مدتها دچار وقفه و ركود شد. در صدارت میرزا حسین خان سپهسالار دورۀ جدیدی ــ هم در تاریخ بیداری اسلامی و هم در تاریخ اصلاحات در ایـران ــ آغاز شد. سپهسالار كه در مأموریتِ سفارت خود در پاریس و استانبول با تمدن اروپایی آشنا شده بود و با اصلاحطلبان عثمانی نیز روابطی نزدیك داشت، ناصرالدین شاه را به اروپا برد تا توجه او را به نتایج اصلاحات و اندیشههای سیاسی جدید جلب كند؛ اما اصلاحات مورد نظر او آشكارا صبغهای غیردینی داشت و ملهم از افكار روشنفكرانی چون ملكم خان و آخوندزاده بود (حائری، 26-29، 40-47؛ الگار و دیگران، 267). اعتقاد مبرم سپهسالار به لزوم ورود فرهنگ و تمدن اروپا و طرفداریاش از نفوذ انگلستان، اعطای امتیاز خط آهن به رویتر و اخذ وام از اروپا ــ كه راه را برای مداخلات بیگانگان در ایران هموار میكرد ــ موجب مخالفت شدید علمای دینی با او شد و در نتیجۀ همین مخالفتها، ناصرالدین شاه در بازگشت از اروپا وی را در گیلان عزل كرد و بی او به تهران آمد (كسروی، تاریخ ... ، 10؛ نیز ه د، 9 /230). از بركناری سپهسالار به بعد، علما با هشیاری و بیداریِ بیشتری تحولات كشور را دنبال میكردند. اوج این بیداری را در نهضت تنباكو میتوان دید. ناصرالدین شاه در سفر سوم خود به اروپا (1306ق / 1889م) امتیاز انحصار دخانیات را به شركت رژیِ انگلیسی واگذار كرد. این امتیازِ زیانبار كه در 1308ق به امضا رسید، با مقاومت و مخالفت شدید تجار و علمای دینی مواجه شد. علما این امتیاز را وسیلهای برای تسلط بیگانگان بر شئون كشوری اسلامی ارزیابی میكردند. به تدریج جریانی عظیم به رهبری روحانیت شكل گرفت. فعالان نهضت به پخش اعلامیه و شبنامه در میان مردم پرداختند. در شبنامهای اقدامات شركتِ رژی با اقدامات كمپانی هند شرقی مقایسه شده، و آیندهای نامعلوم و سرنوشتی مشابهِ سرنوشت هند و مصر برای ایران پیشبینی شده بود (برای آگاهی از متن شبنامه، نک : تیموری، 117). در تهران رهبری نهضت را میرزا حسن آشتیانی بر عهده داشت و در شهرهای دیگر علمای بلاد نهضت را رهبری میكردند؛ اما ضربۀ اساسی به شركت رژی را مجتهد بزرگ شیعه در سامرا، حاج میرزا حسن شیرازی با صدور فتوای تحریم استعمال دخانیات، وارد كرد. این فتوا به سرعت در سراسر ایران پخش شد و كار به جایی رسید كه همۀ مردم، حتى همسران و نوكرانِ ناصرالدین شاه و درباریان نیز از استعمال دخانیات امتناع كردند و شاه چارهای جز لغو امتیاز ندید. پیروزی نهضت تنباكو در واقع نشان دهندۀ قدرت بلامنازعِ روحانیت شیعه در تعیین مسیر تحولات سیاسی و اجتماعی، و پیش درآمد انقلاب مشروطیت بود (همو، 82-110). عصر ناصری شاهد حركتِ بیدارگرانۀ بزرگی بود كه به دست سید جمالالدین اسدآبادی پایهگذاری شد. افكار و اندیشههای او در سراسر جهان اسلام از هند تا مصر تأثیری انكارناپذیر داشت (نک : محیط طباطبایی، سراسر كتاب). مهمترین اندیشۀ بیدارگرانۀ جمالالدین اندیشۀ اتحاد اسلامی بود. او تردید نداشت كه نیرومندترین پیوند میان مسلمانان، پیوند دینی است. جمالالدین عقبماندگیِ مسلمانان را در تفرقه و تعصب، و دورشدن از اسلام میدید و قرآن را سند شناخت حقیقت دین میدانست؛ چنان كه در عروةالوثقى نوشت: «من آرزو دارم كه سلطانِ همۀ مسلمانان قرآن باشد و مركز وحدت آنان ایمان» (نک : الگار و دیگران، 274). نامۀ سیدجمالالدین به میرزای شیرازی و نطقهای طولانی و شدیداللحن او برضد فرمانروایان قاجار و هشدارهای او نسبت به خطرات استیلای اقتصادیِ بیگانگان در بیداری اسلامی نقش فراوانی داشت (همانان، 282). جمالالدین همچنین در برانگیختنِ روح اعتراض در مردم، در سالهای منتهی به مشروطیت سهم بسیاری داشت. از وی نامههایی برجای مانده است كه به ملك المتكلمین، شیخ هادی نجم آبادی، یحیی دولت آبادی و دیگران نوشته، و آنهـا را به قیـام برضد استبداد تشویق كرده است (نک : فراست خواه، سراسر مقاله). محمدهاشم افسر، معروف به شیخ الرئیس قاجار تحت تأثیر افكار جمال الدین رسالۀ اتحاد اسلام را نوشت. او در این كتاب به بحث پیرامون سازگاری اسلام و «ترقیات بشریه» پرداخته، و اختلافات مسلمانان را باعث ضعف آنان در برابر سلطۀ غرب دانسته است (نک : سراسر كتاب). انقلاب مشروطیت سرآغازِ تحولات مهمی در عرصۀ جامعه و سیاست و مناسباتِ دین و دولت در ایران بود. این انقلاب كه با تأییدِ همه جانبۀ دو مجتهد بزرگ شیعۀ مقیم نجف، آخوند ملا محمدكاظم خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی، و به همت و پایداری سیدمحمد طباطبایی و سیدعبدالله بهبهانی و مجاهدات واعظانی چون سیدجمال اصفهانی و ملك المتكلمین به پیروزی رسید، در تاریخ بیداری اسلامی در ایران نه تنها از آن جهت اهمیت دارد كه با رهبری و پشتیبانیِ روحانیت به پیروزی رسید، بلكه اهمیت ویژۀ آن در این است كه روحانیت در این انقلاب رویكردی جدید به سیاست اتخاذ كرد. اگر در جنگهای ایران و روس، قضیۀ از دست رفتنِ هرات، و نهضت تنباكو دغدغه و هدف اصلیِ روحانیت جلوگیری از تسلط بیگانه بود، این بار رهبران شیعه، مبارزه با ظلم و استبداد داخلی و تلاش برای بهروزی مردم را وجهۀ همت خود قرار داده بودند. ویژگیِ مهم دیگر انقلاب مشروطیت از منظر بیداری اسلامی آن بود كه روحانیت در این انقلاب دست به نظریهپردازی زد و كوشید تا اصول مشروطیت را با فقه شیعی سازگار بنماید و همسازیِ آنها را تبیین و توجیه كند. كتابهای تنبیه الامة و تنزیه المله تألیف آیت الله میرزا محمدحسن نائینی، اللئالی المربوطة فی وجوب المشروطه تألیف شیخ محمد اسماعیل محلاتی غروی، و رسالۀ انصافیه تألیف ملاعبدالرسول كاشانی و چند اثر دیگر، حاصل همین نظریهپردازی و كوشش است. كتاب تنبیه الامة شاید به سبب برجستگیِ شخصیت مؤلف آن، اعتبار و شهرت قابل توجهی پیدا كرد. انقلاب مشروطیت به رغم همۀ تحولاتی كه به بار آورد، به سرانجامِ دلخواه رهبرانِ روحانی و دست اندركاران روشنفكرِ غیرمذهبیِ آن نرسید. مهمترین مشكلی كه در همان مراحل نخست پیروزی بروز كرد، اختلاف میان روحانیتِ طرفدار «مشروعه» به رهبریِ شیخ فضلالله نوری و روشنفكران غیردینیِ فرنگی مآب و برخی از رهبران مشروطه بود كه با تندرویهای خودمایۀ وحشت جناح مشروعه خواه شده بودند و نیز میكوشیدند تا رهبری را از دست روحانیت خارج كنند. این اختلاف سرانجام منتهی به جداییِ شیخ فضلالله از جمع مشروطه طلبان، و اعدام وی در پایان استبداد صغیر شد. در اینكه نقش اصلیِ رهبری انقلاب با روحانیت بود، شكی نیست، حتى مورخی چون كسروی در تاریخ مشروطۀ خود ــ كه از منابع معتبر تاریخ مشروطیت ایران اسـت ــ به جایگاه برتر روحانیت در رهبری انقلاب، و حتى اهمیت نقش شیخ فضل الله اذعان دارد. همو كوششهای تنی چند از پیشوایان غیردینیِ مشروطه را برای تقلید از تمدن اروپا و وابستگیِ عمیق آنها را به «اروپاییگری» باعث ناكامی انقلاب مشروطیت میداند ( آیین، 2 / 28). پیامدهای ناخوشایند و غیرمنتظرۀ مشروطیت موجب دلسردیِ نهاد رسمی روحانیت از حضور و مداخلۀ مستقیم در صحنۀ سیاست شد. این دلسردی چند دهه و تا پایانِ دوران مرجعیت آیت الله بروجردی به درازا كشید. بروجردی به استناد همین پیامدها از مداخلۀ مستقیم در سیاست خودداری میكرد (دوانی، زندگانی ... ، 352). در فاصلۀ جنگ جهانی اول تا كودتای 1299ش، در گوشه و كنار ایران نهضتهایی به وقوع پیوست كه هر یك علت آشكار و مستقیمی داشت. با این حال، نظر به وجود انگیزۀ دینی و اسلامی در این نهضتها ــ با شدت و ضعف ــ میتوان آنها را بخشی از روند بیداری اسلامی در ایران به شمار آورد. مهمترین این نهضتها اینها بودند: 1. قیام رئیس علی دلواری در جنوب ایران برضد اشغالگران انگلیسی (نک : ركنزادۀ آدمیت، سراسر كتاب)؛ 2. نهضت جنگل به رهبری میرزا كوچك خان در گیلان به سبب نابسامانی و آشفتگی اوضاع عمومی كشور (نک : فخرایی، سراسر كتاب)؛ 3. قیام شیخ محمدخیابانی در آذربایجان در اعتراض به قرارداد 1919م (آذری، سراسر كتاب). این هر 3 نهضت سركوب، و رهبران آنها كشته شدند. كودتای نظامی 1299ش /1920م با پشتیبانی انگلستان، موجب تشكیل دولت مركزی قوی و برقراریِ نظم در ایران شد. رضاخان سردارسپه، سردمدار نظامیِ كودتا، در اندك مدتی پس از كودتا مدارج ترقی را پیمود و بر مسند نخست وزیری تكیه زد. در اواخر سال 1302ش و پس از عزیمت احمدشاه قاجار به اروپا، رضاخان و محافل طرفدار او مقدمات بركناریِ احمدشاه و انتخاب رضاخان را به ریاست جمهوری تدارك دیدند. اما با مقاومت سیدحسن مدرس، نارضایی مراجع تقلیدِ شیعه چون آیات اصفهانی، نائینی و حائری ــ كه در نتیجۀ تحولات تركیه به این ماجرا به دیدۀ شك مینگریستند ــ و مخالفت فراگیر مردم، نقشۀ ریاست جمهوری رضاخان به شكست انجامید (نک : مكی، تاریخ ... ، 3 /1-15)؛ اما كمی بعد، رضاخان به وسیلۀ مجلس مؤسسان به سلطنت رسید (همانجا). مهمترین و كارآمدترین مخالف رضاشاه در دورۀ دیكتاتوریِ 20 سالۀ او، مدرس بود. او كه شجاعت، سرسختی و هشیاریِ سیاسی خود را در مجلس دوم در جریان رد اولتیماتومِ روسیه به ایران برای اخراج شوستر نشان داده بود، سراسر 6 سال آخر حیاتِ سیاسی خود را به مبارزه با دیكتاتوریِ رضاشاه گذراند و عاقبت پس از 10 سال تبعید، به اشارۀ رضاشاه در تبعیدگاهش به قتل رسید (برای آگاهی از جزئیات زندگی و مبارزات مدرس، نک : مكی، مدرس ... ، سراسر كتاب). با رسیدنِ رضاخان به پادشاهی، اختناقِ بیسابقهای برجامعۀ ایران سایه افكند؛ با این حال، دورۀ او خالی از تشنج و درگیری میان مذهب و حكومت نبود؛ به عنوان نمونه، در 1306ش /1928م در اعتراض به قانون نظام اجباری، حاج آقانورالله اصفهانی و عدهای از علمای شهرهای مختلف به قم مهاجرت كردند و خواستار لغو این قانون شدند (هدایت، 375- 378). دولت مجبور به مذاكره با آنان شد (همانجا)؛ اما ماجرا با مرگ غیرمنتظرۀ حاج آقا نورالله، بدون نتیجه پایان یافت (مكی، تاریخ، 4 /432- 438).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید