بیت المقدس
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 28 اردیبهشت 1401
https://cgie.org.ir/fa/article/229248/بیت-المقدس
چهارشنبه 27 فروردین 1404
چاپ شده
13
در بیت المقدس نیز مانند كهنترین قلمروهای اسلام از عهد پیامبر (ص) جوامع و مساجدْ نخستین و در عین حال دیرپاترین حلقهها و هستههای تعلیم دانش به شمار میرود. پس از فتح شام، گروه كثیری از صحابه به این سرزمین آمدند و برخی از آنها مانند شداد بن اوس و عبادۀ بن صامت به تعلیمِ نو مسلمانان و تشكیلِ حلقههای القاء حدیث و قرآن پرداختند (ابن سعد، 2 /357؛ عسلی، «التربیة ... »، 5-6، 27) و سپس هم حمایت امرا و خلفا از قاریان موجب رواج این تعالیم شد (ابن منظور، 26 /322)؛ چنان كه مسجد الاقصی، از آغازِ ایجاد بنا به روزگار امویان، به مهمترین مركزِ تعلیم علوم دینی و مجمع قراء و مفسران و محدثان تبدیل شد و این موقعیت را روزگاری دراز حفظ كرد (عسلی، معاهد ... ، 27، 50). در عصر عباسی نیز مفسران و فقهای نامدار همچون مقاتل بن سلیمان و عبدالرحمان بن عمرو اوزاعی و سفیان ثوری و امام شافعی به قدس میرفتند و در این جامع حلقههای درس تشكیل میدادند (علیمی، 1 /292، 294؛ عسلی، همان، 27- 29). در قرون بعد نیز شمار زیادی از دانشمندان، همچون امام محمد غزالی و ابوبكر شاشی مجاورت حرم شریف اختیار میكردند و بیگمان به تعلیم و تعلم میپرداختند. غزالی از 360 مدرس در مسجد الاقصى به روزگار خود یاد كرده است (نک : ابنعماد، 2 /62، 141؛ سبكی، 6 /197- 198، 7 /48؛ عسلی، همان، 29). ابن عربی نیز كه دوبار، هر بار مدتی در قدس مجاور بوده (نک : ص 92-93؛ حصریه، 15)، در مسجد الاقصى نزد ابن كازرونی شاگردی كرده است (مقری، 2 /38، 514). در دورۀ تسلط صلیبیان بر قدس فعالیت علمیِ مسلمانان در آنجا به خاموشی گرایید؛ ولی آن گاه كه صلاح الدین بر آنجا چیره شد، بیدرنگ به دستور او در مجاورت قبةالصخره درس شروع شد (نعیمی، 1 /173) و از آن پس حلقههای درس در مسجد الاقصى رونق یافت. علیمی نام بسیاری از ادیبان و قاریان و فقیهانی را كه از آن پس تا اواخر عصر ممالیك در آنجا به تدریس و افاضه اشتغال داشتهاند، آورده است (1 /198، 203، 210، 245، جم ). همراه با تكوین تمدن اسلامی، بخش مهمی از وظایفِ تعلیمیِ مساجد، به مدارسی كه به سرعت رشد میكرد، محول شد و مساجد و جوامع به تعلیم و ترویج علوم دینی اختصاص یافت. عوامل فرهنگیِ ظهور این پدیده، بافت و سازمان مدارس در جهان اسلام، شیوهها و ابزارهای آموزش، انتخاب استادان، تحول به سوی مدارس تخصصی و بسیاری نكات دیگر، خاصه دربارۀ مدارس بزرگ كه آنها را باید اسلاف واقعیِ دانشگاهها و مراكز پژوهشی امروز به شمار آورد، در مقالۀ «تعلیم و تربیت» به تفصیل مورد بحث قرار خواهد گرفت. در این مقاله به بررسیِ اجمالی سازمان مدارس و ذكر مهمترین مراكز آموزشیِ بیتالمقدس اكتفا میشود. سازمانِ مدارس را به دو بخش علمی و اداری میتوان تقسیم كرد. سازمان علمی در مدارس بزرگ مركب از استادان و معیدان و دانشجویان بود. رئیس یا شیخِ مدرسه نیز از میان برجستهترین استادان برگزیده میشد. برخی از مدارسِ نخستین و كوچك تنها دارای یك استاد بودند كه امور آنجا را نیز اداره میكرد. استادی شغلی بزرگ محسوب میشد و در مدارس مشهور، رئیس و استاد با فرمانِ دستگاه حكومت كه متضمن شرح وظایف نیز بود، منصوب میگشت (مثلاً نک : قلقشندی، 12 /246). چه بسا استاد یا رئیس مدرسه خطیب، امام، مفتی یا قاضی نیز بود و در چند مدرسه هم تدریس میكرد (برای نمونه، نک : ابن عماد، 3 /81؛ نعیمی، 1 /94، 147، 317؛ ابن كثیر، 14 /148؛ ذهبی، العبر، 6 /276). برخی از مدارس به نام استاد و مدرس خود نام بُردار میشد (علیمی، 2 /259؛ نعیمی، 1 /13، 302-303). دانشجویان پس از طی مراحل تحصیل، از استاد ــ نه از مدرسه ــ «اجازه» مییافتند كه به تدریس و القاء یك یا چند درس و كتاب، یا افتاء بپردازند (ابن عماد، 4 /63، 135؛ نعیمی، 1 /447، 2 /54، 97). وظیفۀ معید بازگویی و شرحِ درس استاد برای دانشجویانِ مراحل پایینتر بود. وی در مواقعی نیز به نیابت از استاد تدریس میكرد (ابنخلكان، 5 /311؛ ذهبی، سیر ... ، 21 /196، 23 /248). برخی از معیدان برجسته سپس در زمرۀ استادان و مفتیان و پیشوایان نامدار قرار میگرفتند (مثلاً نک : نعیمی، 1 / 49، 117، 156؛ ابن كثیر، 14 /123). سازمانِ اداری مدارس عموماً شامل ناظر، نایب ناظر و اجزاء زیردست او، كتابدار، و در بیمارستانهایی كه آموزشی نیز بود، رئیس داروخانه و خدمۀ آنجا بود. ناظر و پس از او نایبش در ادارۀ مدرسه اختیارات وسیع داشتند و لااقل بخشی از امور مالی نیز در دست آنان بود (نعیمی، 1 /151، 228، 236، 411، 2 /311؛ ابنكثیر، 12 /286؛ ابن خلكان، 7 /73؛ عسلی، همان، 22؛ نیز نک : ه د، بیمارستان). مخارج مدارس از موقوفاتی كه مؤسسان یا امرا و ثروتمندان در اختیار مدرسه میگذاشتند، تأمین میشد. مدارس بزرگ موقوفات كرامند داشتند و مخارجِ زندگیِ دانشجویان بیچیز را هم بر عهده میگرفتند (عسلی، همان، 23). افزون بر مدارس، دارالقرآنها، دارالحدیثها، زوایا و خانقاهها نیز از مراكز تعلیم به شمار میرفتند (ابن كثیر، 11 /20؛ عسلی، همان، 134، 136، 308، 310، 339، 344). مهمترین مراكز تعلیم در بیت المقدس در عهد ایوبیان و ممالیك ایجاد شد. از مدارس مهم پیش از ایوبیان، باید به مدرسۀ نصریه ساختۀ شیخ نصر بن ابراهیم مقدسی (د 490ق /1097م) اشاره كرد. چون غزالی یك چند در آنجا به تدریس اشتغال داشت، آن را مدرسۀ غزالیه هم خواندهاند (علیمی، 1 /298-299). از اواخر سدۀ 6 ق /12 م به بعد، مدرسۀ صلاحیه، منسوب به صلاحالدین ایوبی ــ كه به مدرسۀ ناصریۀ صلاحیه نیز نامبردار بود ــ مشهورترین مراكز آموزشی قدس در آن اعصار به شمار میرفت. این مدرسه در محل كلیسایی كهن به نام سنت آنا (قدیسه حنه) بنا شد و سلطان ایوبی موقوفات بسیار بر آنجا وقف كرد و مدرسان را از مقرری معین برخوردار ساخت. به دستور همو، قاضی بهاءالدین ابن شداد ریاست مدرسه و اوقاف آن را در دست گرفت. مدرسۀ صلاحیه نقشی مهم در ترویج علوم و جلب طالبانعلم به بیتالمقدس ایفا كرد (عبدالمهدی، 1 /182-183؛ علیمی، 1 /340-341؛ ابنواصل، 2 /230، 407، 4 /209). كلیسای سنت آنا پس از فتح اسلامی قدس به دارالعلم تبدیل شده بود و آنگاه كه صلیبیان شهر را گرفتند، آنجا را باز كلیسا كردند تا صلاحالدین مدرسۀ خویش را در آنجا بنا كرد (عیسى بك، 230). مدرسۀ صلاحیه تا اواخر سدۀ 12 ق /18 م دایر بود. پیش از جنگ جهانی اول، فرانسویان محل آن را به كلیسای سنت آنا تبدیل كردند؛ سپس عثمانیان آنجا را گرفتند و دانشكدۀ علوم دینی صلاحالدین را به جای آن برآوردند (عبدالمهدی، 1 /188، حاشیه). صلاحالدین همچنین كلیسای مجاور مقر شهسواران مهماننواز در قدس را به بیمارستان تبدیل كرد. این بیمارستان كه آموزشكدۀ طب نیز بود، در زلزلۀ سال 862ق /1458م ویران شد (عیسی بك، 230، 232). مدرسۀ میمونیه ساختۀ امیر فارس الدین قصری، خازندار صلاحالدین، در 593 ق /1197 م اصلاً از كلیساهای رومی بود و در عصر اسلامی نخست زاویه شد و آن گاه به مدرسۀ شافعیه تبدیل گردید و شهرت بسیار یافت (علیمی، 2 / 48؛ كردعلی، 2 /122؛ برای آگاهی از برخی استادانِ آن، نک : ابن حجر، 3 /316). مدرسۀ افضلیه، منسوب به افضل نورالدین، پسر صلاحالدین در كوی مغربیان قدس در غرب مسجد الاقصی نیز از مدارس مهم این دوره بود (علیمی، 2 /46؛ كردعلی، 6 /122؛ عبدالمهدی، 1 /336). در اطراف مسجدالاقصى چند مدرسۀ دیگر مانند مدرسۀ بدریه ساختۀ بدرالدین مكاری از امرای «معظم ایوبی» و مدرسۀ لؤلؤئیه، ساختۀ امیر لؤلؤ غازی در عهد ملك اشرف شعبان نیز وجود داشت (علیمی، 2 /46-47). معظم عیسی ایوبی خود مدرسهای موسوم به مدرسۀ نحویه بنا كرد و آن را به تدریس زبان عربی اختصاص داد و موقوفات بسیار وقف آن كرد. مهمترین كتب نحو عربی توسط استادان برجسته در اینجا تدریس میشد (همو، 1 /403؛ كردعلی، 6 /117). ابن فضلالله عمری از مدرسهای به نام معظمیه در قدس یاد كرده است، اما از وصفی كه از آن به دست داده (1 /145-146)، برمیآید كه مرادش همان مدرسۀ نحویه بوده است. او تصریح میكند كه معظمیه به طلاب حنفی اختصاص دارد. به روزگار سلاطینِ مملوك نیز مدارسی بزرگ و مهم در قدس ایجاد شد كه بسیاری از آنها خانقاه نیز بود، یا خانقاهی در كنار داشت؛ از آن جملهاند: مدرسۀ دواداریه در شمال مسجد الاقصى ساختۀ علمالدین سنجر دوادار در عصر صالح نجمالدین، با اوقاف فراوان (علیمی، 2 /39)؛ مدرسۀ جاولیه ساختۀ امیر علمالدین جاولی به روزگار محمدبن قلاوون، با موقوفات بسیار در قدس و خلیل و غزه (همو، 2 /272) كه ابن عماد آن را خانقاه خوانده است (3 /129، 338)؛ مدرسۀ بزرگ و با شكوه تنكزیه، منسوب به نایب السلطنۀ شام، امیر سیفالدین تنكز ناصری كه بنای چند مدرسه و زاویه و رباط دیگر در قدس به او منسوب است (علیمی، 2 /35؛ ابن فضلالله، 1 /162-163) و نعیمی آن را خانقاه دانسته است (1 /123)؛ مدرسۀ عثمانیه ساختۀ اصفهان شاه خاتون در عصر اشرف برسبای كه از موقعیت عالی علمی برخوردار بوده است (علیمی، 2 /36؛ عسلی، معاهد، 176 بب ؛ برای آگاهی از استادان و مشایخ آن، نک : محبی، 1 /481، 2 /433، 3 /412- 414؛ برای برخی دیگر از مدارس، نک : سخاوی، 2 /194-201؛ كردعلی، 6 /120؛ علیمی، 2 /40؛ ابنواصل، 1 /274، 4 /211؛ ابن تغری بردی، 6 /172؛ نعیمی، 1 /13). دارالقرآن وجیهیه، نزدیك چند مدرسۀ دیگر در قدس ساختۀ وجیه الدین محمد بن منجا، پیشوای حنابله (علیمی، 1 /17- 18؛ نعیمی، همانجا)، و خانقاهها و زوایایی چون زاویۀ یعقوب عجمی (زاویۀ شیخ شمسالدین)؛ خانقاه صلاحیه از موقوفات صلاحالدین ایوبی بر صوفیه؛ زاویۀ حمراء نزدیك همان خانقاه؛ زاویۀ بسطامیه در كوی مشرقیان؛ زاویۀ مشهور بلاسی؛ و زاویۀ درگاه در كنار بیمارستان صلاحی (علیمی، 2 /46- 48) از دیگر مراكز تعلیم و تعلم در بیتالمقدس به شمار میرفتند. این مدارس در نخستین دوران حكومت عثمانی هنوز فعال بودند، ولی به تدریج روی به ركود و كاهش نهادند؛ چنان كه گفتهاند از 56 مدرسهای كه در پایان عصر ممالیك در قدس وجود داشت، بیش از 35 مدرسه در سدۀ 12 ق باقی نماند. این ركود كه بر اثر نابسامانیهای اقتصادی و سیاسی و ضعف مدیریت ایجاد شده بود، نه فقط در شمار مدارس، بلكه در شیوۀ آموزش و سازمان اداری و علمی هم دیده میشد. بااینهمه، باید گفت كه در این عصر مدارسی نیز ــ هر چند كوچك ــ در قدس تأسیس شد كه از آن میان میتوان به قرقشندیه، صامتیه، ماوردیه و مدرسۀ مراد پاشا اشاره كرد (عسلی، همان، 286-293، «التربیة»، 21-22). در این دوره، به رغم ركود مدارس، فعالیت علمی در مسجد الاقصى ادامه داشت و نویسندگان و دانشمندان نامدار در آنجا تدریس میكردند (مقری، 1 /54).
ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، انباء الغمر، به كوشش حسن حبشی، قاهره، 1972م؛ ابن خلكان، وفیات؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبرى، بیروت، دارصادر؛ ابن عربی، محییالدین، روح القدس، به كوشش عزه حصریه، دمشق، 1389ق /1970م؛ ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، بیروت، دارالكتب العلمیه؛ ابن فضلالله عمری، احمد، مسالك الابصار، به كوشش احمد زكی پاشا، قاهره، 1342ق /1924م؛ ابن كثیر، البدایة و النهایة، بیروت، مكتبة المعارف؛ ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق لابن عساكر، به كوشش مأمون صاغرجی، بیروت، 1989م؛ ابن واصل، محمد، مفرج الكروب، به كوشش جمالالدین شیال، قاهره، 1372ق؛ حصریه، عزه، مقدمه بر روح القدس (نک : هم ، ابن عربی)؛ ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، به كوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، 1413 ق؛ همو العبر، به كوشش صلاحالدین منجد، كویت، 1948 م؛ سبكی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الكبرى، به كوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، جیزه، 1992م؛ سخاوی، محمد، الضوء اللامع، بیروت، دارمكتبة الحیاة؛ عبدالمهدی،عبدالجلیلحسن، المدارسفی بیتالمقدس، عمان، 1981م؛ عسلی، كامل جمیل، «التربیة و التعلیم فی فلسطین»، موسوعۀ خاص؛ همو، معاهد العلم فی بیتالمقدس، عمان، 1981م؛ علیمی، عبدالرحمان، الانس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل، عمان، 1973م؛ عیسى بك، احمد، تاریخ البیمارستانات فیالاسلام، بیروت، 1981م؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 1383ق؛ كردعلی، محمد، خطط الشام، دمشق، 1343-1347ق /1925- 1928م؛ محبی دمشقی، محمد امین، خلاصۀ الاثر، قاهره، وزارۀ الثقافة و الارشاد القومی؛ مقری، احمد، نفح الطیب، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1968م؛ نعیمی، عبدالقادر، الدارس فی تاریخ المدارس، به كوشش ابراهیم شمس الدین، بیروت، 1410ق.
صادق سجادی
هر بیت المقدس از همان ابتدای تاریخ اسلامی خود در نظر مسلمانان از جایگاه بلندی برخوردار بود. سابقۀ دینی این شهر، اهمیت آن به عنوان نخستین قبلۀ مسلمانان و وجود بناها و مكانهای مقدسی همچون قبة الصخره، باب التوبه، مهد عیسى(ع)، محراب زكریا و محراب مریم در مسجد قدس، و مزارهای ابراهیم خلیل، اسحاق و یعقوب (ع) و نیز انبیاء بنی اسرائیل در مناطق اطراف آن ــ كه مورد احترام یهودیان، مسیحیان و مسلماناناند ــ از دیرباز فضایی بسیار معنوی و عزلتگاهی استثنایی به وجود آورده بود كه زاهدان و عابدان در آن به خلوت مینشستند و به ذكر و مراقبه مشغول میشدند. هم از این رو، این شهر مقصد زائران این 3 دین از نقاط مختلف دنیا شده بود و همه ساله مسافران بسیار از همه سو به آنجا میآمدند و جمعی در آنجا مجاور میشدند. از نخستین سدههای اسلامی بسیاری از صوفیان از خراسان، مصر و دیگر سرزمینهای اسلامی، پس از آنكه به قصد سفر حج به مكه و سپس به مدینه میرفتند، به زیارت بیت المقدس میآمدند و اوقات خود را در آنجا به خلوت و مراقبه میگذراندند. آنگونه كه در شرح زندگی ابراهیم ادهم، سفیان ثوری و ذوالنون مصری آمده است، هر 3 به بیتالمقدس سفر كرده بودند و مدتی در آنجا اقامت داشتند (قشیری، 57؛ عطار، 123، 125؛ ابونعیم، 7 /25؛ هجویری، 126-127). ابراهیم ادهم در این سفر با محمدبن مبارك صوری همراه بود و در آنجا با سفیان ثوری ملاقات و گفت و گو داشت (قشیری، 182؛ عطار، همانجا؛ ابونعیم، 6 /367). در منابع همچنین به سفر رابعۀ عدویه و سری سقطی به این شهر اشاره شده است (علیمی، 1 /291-292، 295). بیتالمقدس در سدههای بعد نیز جاذبۀ روحانی خود را همچنان حفظ كرد. ناصر خسرو قبادیانی ــ كه در 438 ق /1047م به این شهر سفر كرد و حدود دو ماه در آنجا ماند ــ در سفرنامۀ خود مكانهای زیارتی شهر و اطراف آن را با جزئیات بسیار شرح داده، و به كثرت زائرانی كه به آنجا میآمدهاند، اشاره كرده است (نک : ص 24-40). چنان كه از سفرنامۀ او برمیآید، فضای معنوی این شهر، به ویژه مسجد قدس، جایگاه توبۀ داوود (ع)، مهد عیسى(ع)، مسجد الاقصى و قبةالصخره به روشنی محسوس بوده، و تأثیر آشكاری بر او داشته است. بنا بر گزارش ناصر خسرو، صوفیان در بیرون مسجد قدس در مكانهایی كه وی آنها را «دریوزۀ صوفیان» مینامد، مسكن داشتند و در آنجا به ذكر و نماز مشغول بودند. در فضای پیرامون صخره نیز همواره جمعی از زاهدان و عابدان به عبادت و مراقبه میپرداختند (ص 29، 37). ظاهراً همین جاذبۀ روحانی بیتالمقدس بود كه در حدود 50 سال بعد، ابوحامد محمد غزالی را از بغداد به شام و سپس به این شهر كشانید تا در خلوت خود آنچه را گم كرده بود، باز یابد. غزالی ــ چنان كه خود میگوید ــ در مدت اقامت در این شهر هر روز به قبةالصخره میرفت، در به روی خود میبست و به مراقبه مینشست؛ گاه نیز همراه برخی از یارانش در مهد عیسى(ع) به ذكر و عبادت مشغول میشد. وی همچنین بارها به زیارت تربت ابراهیم خلیل(ع) در نزدیكی قدس رفت و در یكی از این زیارتها در 489 ق /1096م بر سر مزار ابراهیم(ع) با خود پیمان بست كه نزد هیچ سلطانی نرود، از پادشاهی چیزی نگیرد و هرگز به مناظره و تعصب مشغول نشود. غزالی در همین ایام خلوت و عبادت، همه یا بخشهایی از كتاب احیاء علوم الدین خود را نوشت (غزالی، 142؛ نک : سبكی، 6 /215؛ نیز نک : همایی، 153، 156- 159، 172-173؛ زرینكوب، 145). محییالدین ابن عربی نیز در سفرهای خود به شرق ظاهراً یك بار در اواخر سدۀ 6ق / 12م و بار دیگر در اوایل سدۀ 7ق /13م به بیتالمقدس رفته، و مدتی در آنجا مانده بود (ابن عربی، 105؛ نیز نک : ه د، 4 /229). با آنكه بیتالمقدس در دورۀ جنگهای صلیبی آسیب فراوان دید و زندگی مسلمانان در آنجا با مشكلات بسیار رو به رو شد، پس از این دوران، زندگی معنوی شهر دوباره رونق گرفت، صوفیان طریقههای مختلف در آنجا ساكن شدند و زاویهها و خانقاههای متعدد در آنجا ساخته شد. ابن بطوطه كه در نیمۀ نخست سدۀ 8ق /14م از این شهر دیدن كرد، در سفرنامۀ خود به حضور صوفیان در آنجا اشاره دارد. وی چنان كه خود میگوید، در بیتالمقدس از دست ابوعبدالرحیم عبدالرحمان بن مصطفى، از شاگردان تاج الدین رفاعی خرقه گرفت و به لباس تصوف درآمد (ص 57- 59). به طور كلی، در مقایسۀ این دوران با سدههای پیش از آن چنین به نظر میرسد كه تا قبل از شروع جنگهای صلیبی و سپس روی كار آمدن دولت مملوكی، صوفیان در بیتالمقدس غالباً به تنهایی زندگی میكردند و بیآنكه تشكل منسجمی داشته باشند، در خلوت خود، یا در معدود زوایای موجود به ذكر و مراقبه مشغول بودند. اما پس از این دوران، با به قدرت رسیدن مملوكیان در ابتدای سدۀ 7 ق /13 م، فعالیت صوفیه در قالب طریقههای مختلف متمركز شد و با حمایت دولت مملوكی از ساخت و وقف خانقاهها و زوایا در بیتالمقدس، شمار این گونه مؤسسات رو به فزونی نهاد و مهاجرت صوفیان از نقاط گوناگون سرزمینهای اسلامی به این شهر افزایش یافت. با نگاهی به انس الجلیل، اثر مشهور عبدالرحمان علیمی، به روشنی پیداست كه در سدههای 8- 9ق /14-15م بیشترِ طرق صوفیه در قدس فعال بوده، و با در اختیار داشتن زاویههای متعدد، ساكنان و مشتاقان را به خود جذب میكردهاند. در همین سدهها، صوفیان برجستهای در این شهر ساكن بودند كه علیمی شرح زندگی بسیاری از آنان را در كتاب خود آورده است (2 /144 بب ؛ نیز نک : معصوم علیشاه، 3 /72-84؛ عسلی، 310- 314). همچنین نگاهی به تاریخ ساخت یا وقف خانقاهها، رباطها و زاویههای متعدد موجود در بیتالمقدس نشان میدهد كه بیشتر این گونه بناها در سدههای پس از جنگهای صلیبی، به ویژه در دورۀ مملوكی ساخته یا وقف شدهاند. شمار ساختمانهای مربوط به صوفیه در سدۀ 10ق /16م و پس از آن نیز در شهر بیتالمقدس و مناطق اطراف آن بسیار زیاد بود و هر یك از طریقههای صوفیه با استقرار در شماری از این بناها به تعلیم پیروان خود و امور عام المنفعه میپرداختند (نک : علیمی، 2 /45- 48؛ عسلی، 315- 368، كه شرح مفصلی از این گونه بناها را آورده است). در دورۀ حكومت عثمانی نیز مؤسسات گوناگون صوفیه اعم از خانقاه، زاویه و رباط همچنان در بیت المقدس فعال بودند و علاوه بر آنكهمحل گردهماییصوفیان و برگذاری مجالس ذكر بهشمارمیآمدند، در بسیاری موارد با درآمد اوقافی كه به هر یك از آنها اختصاص داشت، در اموری همچون تدریس علوم دینی (چنان كه در مدرسهها نیز صورت میگرفت)، تأمین جا و خوراك برای زائران، حجاج، دیگر مسافران و نیازمندان و ... نیز فعالیت داشتند (نک : موسوعه ... ، 2 /376-377).
ابن بطوطه، رحلة، بیروت، 1384ق /1964م؛ ابن عربی، محییالدین، روح القدس، دار عالم الفكر، 1409ق /1989م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیة الاولیاء، بیروت، 1987م؛ زرین كوب، عبدالحسین، فرار از مدرسه، تهران، 1353ش؛ سبكی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الكبرى، به كوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، 1384ق /1964م؛ عسلی، كامل جمیل، معاهد العلم فی بیت المقدس، عمان، 1981م؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، تذكرة الاولیاء، به كوشش محمد استعلامی، تهران، 1366ش؛ علیمی، عبدالرحمان، الانس الجلیل، عمان، 1973م؛ غزالی، محمد، المنقذ من الضلال، به كوشش عبدالحلیم محمود، قاهره، 1394ق / 1974م؛ قشیری، عبدالكریم، الرسالة القشیریة، قاهره، 1359ق / 1940م؛ معصوم علیشاه، محمد معصوم، طرائق الحقائق، به كوشش محمد جعفر محجوب، تهران، 1345ش؛ موسوعۀ عام؛ ناصر خسرو، سفرنامه، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1356ش؛ هجویری، علی، كشف المحجوب، به كوشش و. ژوكوفسكی، تهران، 1358ش؛ همایی، جلال الدین، غزالی نامه، تهران، 1342ش.
فاطمه لاجوردی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید